Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
25

 

 

وای بر آن قافله ای که سر پیشاهنگش خر باشد ؛ (سعدی)

چند کلمه در رابطه با داعیه دموکراسی خواهی و مدرن بودن بعضی از مدعیان !

و اپوزیست سونه های * جمهوری و جنایت اسلامی ایران

 

از کاوه آزادی

*سونه در اصطلاح کوردی یعنی اردک ؛ مرغابی

 

اکنون که طبقه کارگر و مردم تصمیم به سر نگونی  رژیم ملاهای حاکم بر ایران را دارند  ؛ چند سئوال  برای هر ایرانی، و یا هر آنکس که با مسائل ایران سر و کار دارد باید مطرح بوده باشد :                              

* چرا با تمامی تلاش های  شبانه روزی و سالهای طولانی ، و درک ضرورت های  تغییرات عمیق و اساسی در تمامی تار و پود و جوانب مختلف جامعه ایرانی از سوی کارگران و مردم و فعالین تغییرات اجتماعی و .....؛ ولی بازهم تکرار مسخره  تاریخ تراژیک این مرز و بوم  را سر باز ایستادن نیست ! ؟

* چرا از درون  صندوق مارگیری سرمایه ، کسانی چون  خمینی ها ونوچه هایش  .... سر در می آورند !؟

 *چرا در میان مردم  زمینه  بوجود  آمدن  قارچ های سمی از نوع فرخ نگهدار و خدا نگهدار و توده ای های امام پرست و همکاران ساواک و ساواما و ......همکاران  دار و تازیانه و شکنجه  با نام های گو ناگون ؛ با مثماء و بی معنی و.... به صورتی قابل توجه خشک نمی شود ؟

* لابد این کار ها نیز زیر سر خداست ! و ما نمی دانیم  !

* چه عواملی حافظ و نگهدارنده و باز تولید کننده  از خود بیگانگی ها وعقب ماندگی ها ی سیاسی ؛ فرهنگی ؛ اقتصادی وتفتیش عقاید و..... در جامعه ما  می باشند ؟

شاید اجنه و شیاطین  ویا ......!  این مشکل فقط مختص به ایران نمی باشد ......

* این عقب ماندگی های عذاب آور که در محیط های کار و زندگی و در هر محل و کوچه و خیابان بر سر هر گذر ، به آزار و رنج و شکنجه  کارگران و مردم مشغولند ؛ و در خصوصی ترین زوایای زندگی زنان و مردان محروم این مرز و بوم دخالت می نماید و ......بر کدامین بستر  جریان  ؛ و در وجود چه عواملی تبلور می یابند ؟

 لابد  احمدی نژاد و کیانوری و فرخ نگهدار و امیر خسروی و موسوی و ...... سایر ملیجک های رژیم ! با همکاری سایر موش های امام زمان !

* چرا و به چه علت طبقه کارگر و مردم نمی توانند خود ؛ سر نوشت خود را بدست گیرند  و دموکراسی مستقیم را از پائین و از محل های کار و تولید و زندگی شان سازمان دهند ؟

لابد عادت نموده اند که همیشه  آقا بالا سر داشته باشند !  زیرا مردم بی سر پرست به یتیم خانه احتیاج دارند !

* چرا هیچ گاه دولت و مجلس منتخب مستقیم واقعی توده های کار و زحمت نیست  که هیچ ؛ چرا هیچ گاه  دستگاه عریض و طویل مجلس و دولت حتی یک نماینده واقعی از کارگران و مردم را باخود ندارد ؟

 لابد در تمام طول تاریخ ، تصادفی بوده و عمدی در کار نیست  !

 * چرا بسیاری از تلاشها و از جان گذشتگی ها در نقاط عطف و در سر پیچ ها ی تغییرات سیاسی و اجتماعی این مرز و بوم  به مسلخ برده می شوند !

 و تنها یک نگاه پر حسرت می ماند و آهی جان سوز به این همه فداکاری ؛ و این همه قربانی ......! ؟  آیا درست است که مردمان شایسته حکومتهایشان می باشند ؟

 

*  چرا گربه های شل و کور و کوته له های ناقص الخلقه  تاریخ این سر زمین  ؛ شیر ژیان و امام و قهرمان وتبلور آرزوهای بر باد رفته مردمان محروم می نمایند و بازهم ......  ؟

آیا صرفآ سانسور و تاریکی و سر کوب و ظلمات رژیمهای  حال و پیشین و..... نا آگاهی و ....؟ اگر این است ؛ پس   تغییری نباید صورت پذیرد ! شاه و امام تا ابد الدهر باید بمانند ! لطف بفر مائید از قول من  دستور دهید ؛ که زمین لازم نیست به چرخد ! ما خودمان بدور امام  وامامزاده هایش می چرخیم و....!

* اگر نخواهیم درغگو از نوع امام نوفل لوشاتوئی و احمدی نژاد هاله نور و بقیه کار چاق کن ها و دروغگوهای شیخ  ال شاهی حاکم بر ایران باشیم ؛  پلورالیزم سیاسی  یعنی قبول  و جود صد ها  جریان و احزاب مختلف در جامعه ؛  با حقوق برابر  به هر لحاظ ؛ چگونه تضمین می گردد ؟

* آزادی سیاسی برای همه  و ؛ برابر ؛  تنها در شرایطی می تواند  واقعی باشد که ؛  احزاب ؛ خارج از قدرت سیاسی قرار داشته باشند  ؛ در غیر این صورت  ؛آزادی مخالفت  چگونه می تواند شکل بگیرد  ؟

*  چه تضمین و چگونه حکومتی باید شکل بگیرد که جامعه تک حزبی از نوع حزب کمونیست ...... یا حزب جمهوری اسلامی و یا ...... فرقی نمی کند ؛ جامعه را به پادگان و یا  سیرک ...... تبدیل ننماید  ؟ 

* آیا حکومت باید طبقاتی باشد و یا حکومت حزبی ؟ چه فرقی با هم دارند ؟

*  چرا بعضی از احزاب هنوز بسیار اصرار دارند که طبقه کارگر را در حزب خود به چپانند ؛ و یا خود به تنهائی البته به کمک ار بابان امپر یالیست شان  و جدا از توده های میلیونی  و بنام شهدای فراوانی که داشته اند  و .....؛  یا خود را تنها آلتر ناتیومی دانند و نمی توانند کسی دیگر را ببینند  و.....  یا حتی بنام طبقه کارگر و توده های محروم ؛ مدتی به کسب و کار به پردازند و از این خوان یغما سود ها ببرند و...... باز هم تکرار مسخره تاریخ تراژ یک این مرز و بوم را .......سر باز ایستادن نباشد .....؟ 

  و باز هم چرا های دیگر در رهند ؛ اندک اندک ؛ اندک اندک می رسند .......

آیا به سبک زمان غار نشینی و بشر اولیه  ؛ ناتوان از  درک مسائل و پدیده ها ی طبیعی و اجتماعی ؛ همه خوبی و بدی ها را می توان به حساب خدا نوشت ؟ با یک جمله که خواست خداست  !  ما نباید در کار امامان و خدایان دست ببریم ! مسئله حل می شود ؟ و جواب خود را یافته ایم ؟ و یا اینکه وقتی تصمیم می گیریم که در این عرصه نیز خود سر نوشت خود را رقم بزنیم ؛ و بگوئیم که یکی از عوامل باز تولید کننده این عقب ماندگی ها، از خود بیگانگی جامعه ایرانی است ؛ که در این عرصه و برهه از  زمان ؛ لمپن ها ؛ و جنایتکاران ؛ بر مبنای ذهنیات تاریک اندیشی توده های مچاله شده و در خفقان نگه داشته شده و فرهنگ زمان توتم پرستی و خدایان و امامان و روسای قبایل و انسانهای محبوس در دل غار ها و جنگل ها ...؛ شخصیت ها یند و قهرمانان  که ..... می نمایند ؛  برو بیائی  دارند  ؛ تماشائی ! که بازهم بر پایه  فرهنگ عصر غار نشینی ؛ همه افراد جامعه در برابر یک به فرضی بنام خمینی ؛ خود را هیچ می پندارند !  و تنها عکس ایشان است که در ماه می نشیند  و..... ! هر کس جرات دارد انکار نماید ! و درست همان گونه که ولی فقییه خود را چوپان ؛ و بندگان خدا را  گوسفند می پندارد و در کمال بی شرمی در وسایل ارتباط جمعی نیز از گفتن آن ابائی ندارند  و .....!؟ ...... خود بهتر میدانید  ؛ آیا در هر یک از این صحبت ها ذراتی از واقعیت وجود دارند ؟! ..... آیا  ما با اینگونه تو ضیحات ؛ جواب همه معضلات جامعه از خود تهی ایران و سایر نقاط جهان را یافته ایم ؟ و یا اینکه یکایک ما ؛ برای حل تناقضا ت فراوان و پیچیده امروزین جامعه ملا زده ایرانی مان ؛ نیاز به ابزار ها و وسایل و نظریات و هماهنگی ها و هد فها و برنامه های دراز مدت تر و درکی واقعی تر و تلاش سازمان یافته در آن جهت را داریم ؛ تا این تلاشهای شبانه روزی ما تصادفی و نیکی می کن و در دجله انداز و تیر در تاریکی رها کردن نباشد  و به آرزو های نیک و رفتار نیک و گفتار نیک و خیالات نیک و..... تبدیل نگردند ؛ اگر چه این ضر بات مهلک بر پیکر رژیم اسلامی  همراه با تکانهای ممتد اجتماعی  و همیشگی ؛ ضرورتآ ؛ و حتمآ ؛ بصورتی روزانه  ؛ سیستم های از خود بیگانه ای چون رژیم شیخ الشاهی را به سوی زباله دان تاریخ رهسپار مینمایند ؛ و آثار آن بر همگان مشهود است ..... ؛ ولی چرا مجموعه تلاش ها و جانفشانی ها در نقاط عطف تاریخ این سر زمین ، بصورتی انقلابی ؛ به تغییرات اساسی و بنیادین  سیستم های از خود بیگانه حاکم بر ایران منجر نمی شوند ؟   اگرچه  بر اثر فشار های همین ضرورت ها و فشار ها از پائین ؛ حتی خود سردمداران

 

عقب ماندگی ها در اثر درک ناشی از به سر آمدن تاریخ مصرفشان ؛ علیرغم اجبار در ادعای  به همراهی  با  کارگران و مردم در ضمن  جنایت علیه آزادیخواهان وتوده های محروم ؛  مجبور به دروغ و تناقض گوئی های آشکار از نوع  گو بلز و خامنه ایو احمدی نژاد و موسوی ..... می گردند ؛ ( ازنوفل لوشاتو و ادعا های خدا هم کارگر است ، کوخ نشین و کاخ نشین و..... تا ..... ولاکن  بشکنید این قلم ها را  و..... خمینی  ؛ تا نفت را بر سر سفره کارگران می آوریم و......  نفت مگر سر سفره می آید ! ؟ نفت بو می دهد ...... توده مردم ؛ خس و خاشاک و..... اراذل و اوباش و..... هاله نور احمدی نژادی  را مروری بنمائید) ؛ ....... در جهان امروز که سیر حرکتها و تغییرات در تمامی عرصه ها به صورتی بسیار سریعتر از گذشته و شتاب آن بصورتی روز افزون در حال افزایش است ..... انتظارات ما نیز طبیعتآ از جریان حوادث روزمره  ؛ موزون وهمراه با جریان واقعی زندگی است ؛ جائی برای دنبال آقا امام زمان گشتن و دیگر رویاء های سر گردان و احساسات پس زده شده نمی ماند ؛ نیاز حیاتی بشریت به تغییرات منطبق بر تغییرات سیل آسا در همه عرصه ها  ؛  مسلمآ فرصتی برای رویاء پروری باقی نمی گزارد  ؛ به جای دعا و نذر و نیاز .... هنگام ناملایمات جسمی و روحی ؛ به جای منتظر مرگ و زندگی ماندن ؛  می توان مستقیمآ به دکتر و دارو مراجعه نمود  و.....البته در ایران اسلامی این امکانات نیز نه برای مردم محروم  ...... به هر حال ؛ خیلی کار های دیگری را می توان به انجام منطقی رسانید ، و بدرستی در این مسیر ؛ خود زندگی است که حاکم  است ؛ نه رویاء ها ی سرگردان در بهشت و جهنم  و اوهام و خیالات فلان مالیخولیائی ...... ( نگاهی به نوشته های خمینی و ملا ها در باب طهارت و بهشت و جهنم و ادرار شتر و ..... آفتابه در دست راست و پای چپ در کابینه و ......  بیندازید )   ما به لحاظ زندگی واقعی  ؛ امروزی می اندیشیم و باید اینگونه  نیز زندگی نمائیم وگرنه راهی جز گرسنگی کشیدن  و مرتاض شدن و...... چله نشینی نخواهیم داشت  و..... بلای محرومان  هندی  و بنگلادشی و..... زحمتکشان  و کارتن خوابهای ایران و ...... در انتظار ما خواهد بود ؛  انتظارات واقعی انسان امروز ،  موزون و هماهنگ با این تغییر و تحولات  و در جهت ؛ تعیین سر نوشت خود بدست خود و هدفمند زیستن است ؛ دقیقآ بر همین سیاق و به همین خاطر ؛ و به همین روشنی که هر بچه دو سه ساله ای نیز با خریدن شکلات و آدامس و مداد پاک کن .... براحتی از آن  سر در می آورد و...... برای همه آنهائی که در این دنیا می زیند ، بسیار ملموس نیز می باشد  ..... و جالب اینکه از آنجا که خرافات در جامعه ما ریشه ای و عمیق است ؛ عده ای البته بازهم بر مبنای منافع طبقاتی حقیرشان ؛ این بار نیزبه جای توتم ها و ملا ها و شیخ ها و .....  بازار را مقدس می شمارند و به کرامات بازار دخیل می بندند ؛ آنها به عمد نمی خواهند بفهمند که خود بازار هدف نیست ؛ بلکه وسیله است ؛  به هر حال ؛ حرف هر چه می خواهد باشد ؛ حقیقت یکی است ؛ نتیجه کارشان ؛ سعی در تحمیل این ایده های خرافی شان در دفاع از بازار و  همکاری با خمینی و هیتلر و خامنه ای و موسوی و هر آن کس که در استثمار و جنایت اصرار دارد ..... می باشد ! فقط به شرطی که از آزادی و برابری  دم بر نیاید ..... بازار مقدس است ! چون که اینها با مذهب و تقدس گرائی در دفاع از منافع حقیرشان و یا شاید خرافات  وبعضآ با نیت خیر ! ؟  البته به نفع خود ویا...... حد و مرز نمی شناسند ؛ به قول آین اشتاین : دو چیز ؛ انتها ندارد ؛ یکی کائنات و دیگری حماقت بشر ؛ اولی را مطمئن نیستم ولی دومی را صد در صد ...... باید اضافه نمود وقتی که پای منافعشان در میان است ؛ ..... و این قدرت مداران و ملیجک هایشان ؛ نماینده واقعی آن دسته دومند ؛  شاید به همین دلیل ؛  توده ای اکثریتی و استحاله چی ها و کار چاق کن های رژیم نمی توانند از خرافات و اوهام دست بکشند وبه ضریح امام و امام زاده های درون و بیرون رژیم چسپیده و دست بردار نیستند و این همه از نام  طبقه کارگر و سر نگونی رژیم ملا های جنایت کار می هراسند وبعنوان خوش خدمتی علیه طبقه کار گر تا حد ممکن از هیچ توطئه ای کوتاهی نمی نمایند  ؛ آنها حتی از جدائی دین و دولت گریزانند ؛ به همین خاطر ازسرنگونی رژیمی که در تمام دوران موجودیتش امتحان پس داده است ، می هراسند ! آری  متاسفانه ؛ خرافات در جامعه ما ریشه ای عمیق دارد !  و در مقابل  در دهکده جهانی به هم پیوسته امروز ما ؛ انتظار نتایج فوری از عمل و عکس العمل ها و تلاش ها در زندگی  روزانه ، که با گردش بازار و خرید و فروش مال در مقابل وجه نقد ؛ و..... در جریان است و همین توقع طبیعی را نیز بر زندگی واقعی ما القاء می نماید ؛ که ملا های حاکم بر ایران از این موضوعات  نارا هنند ! که چرا جوانانی که در جمهوری و جنایت اسلامی بدنیا آمده و بزرگ شده اند ؛ بقول خیام ؛ این نقد را ول نمی کنند و بدنبال آن نسیه نیستند  ؛ و از اسلام گریزانند و در تقابل با اسلام عزیزشان می باشند  ؛ تناقضات و حماقت حد و مرز نمی شناسد ؛ اگر چه بعضی ها کلید در گردن .....؛   زندگی و خواست های مردم  در جهان امروز به صورتی گو یا و روشن بیشتر بر دموکراسی مستقیم خوانائی دارد ؛ کار همراه زندگی  ؛ جائی برای خیالات و اوهام ؟ آ.آ. ..... ؛ بشریت در این جهت ، با گام های کیلومتری به پیش است  واین موضوع از ضروریات فردائی بهتر است . واقعی اندیشیدن ، امری بسیار طبیعی است  ؛ درست مانند نیاز به پوشاک و بهداشت و آموزش و ارتباطات و بیان و هنر و .....   نه با دست دعا به سوی ابر ها و به انتظار کرامات و از سوی اسماعیل و جبرئیل و مکائیل وسیمرغ و .....یا بر سر و سینه و صورت خود زدن که چرا در هزار و چهار صد سال قبل  فلان شد و فلان نشد  ؛ یا برای علاج درد و بیماری و رفع مثلآ خشکسالی ؛  سالهای سال بنشینیم تا اگر فلان امام تشریف بیاورند و ......! و تا اگر خدا خواست و میل داشت ......  و اگر ما از مورد لطف و عنایت گیرندگان بودیم ؛ و  لطفی و شفائی نازل  و یا شاید بارانی  و شاید بدنبال  روشنائی گشتن و دست دعا و تمنائی ؛ سوراخی در سقف خانه گلی محقرمان ! و تا اگر ما از ثواب کاران بودیم و تا ..... هزاران از این دست تا ها که خود بهتر می دانید .... آن گاه شاید کراماتی وابر رحمتی و باران نعمتی و ...... ( منظورم جنگ ایران و عراق و باران رحمت خمینی نیست ! ) بر ما نازل گردد و محصولات ما  از دست ملخ و مورچه ها در امان باشند و سوسک ها و سایر حشرات آن سال از لانه هایشان بیرون نیایند ؛ یا به عبارتی ، زور خدا بیشتر گردد  ویا  بدستور خدا وفلان امام و فلان یوسف مصر و یا .... به سوراخ هایشان به خزند و آن سال به لطف فلان کس ؛ شاید نوبت آنها باشد که  از گرسنگی بمیرند .....!  و ما تا هزاران سال باید بر این همه عطوفت خیالی وآسمانی در داستانها و اسطوره ها شکر گذار بمانیم و نسل اندر نسل از آن سخن بگویئم و بر آن بیفزائیم و یا طبق سلیقه و شرایط از آن بکاهیم  ..... داستان یوسف و خشکسالی در مصر و قحط سالی در دمشق و ......فراوان اند .... و برای جلو گیری از این فجایع آسمانی باید بر دیوار خانه و آئینه ماشین و پالان قاطر و  شتر  و اسب و در و دروازه خانه و..... آیه ای ؛ دعائی  ؛ آیت الکرسی ای و....  یا نعل خری قاطری آویزان نمائیم ؛ یا به عنوان دکور قاب های زرین و به خط نستعلیق و درشت  و رنگارنگ در جلو چشمان همگان ؛ در و دیوار اتاق هایمان را به عنوان  زینت بخش  و دکور چیزی  آویزان نمائیم ؛ تا شاید آنهائی که قرار است کاری بکنند و در هوا معلق و سر گردانند  ؛ اگرعینکشان را فراموش نموده باشند و یا به  کوری رنگ مبتلا باشند  و نتوانند بعضی از رنگها را  ببینند و شاید هم بیسواد باشند  ...... ما فرصت را از دست ندهیم و..... تاشاید اگر از بالا لطف فرمودند و دستور بیاید و در دم و دستگاه برو کراتیک و در میان ابر ها فراموش نگردیم و تا اگرررررر ....  از گزند مصون بمانیم  .....  این تفکر و این نوع فرهنگ متعلق به زمانی است که انسان بر سر نوشت خود حاکم نشده بود و هنوز مقهور بت ها و خدایان و دیو ها و شیاطین و اجنه و اوهام و ..... ها بود و این ادبیات و به انتظار نشستن ها و چله نشینی و چهل عدد خرما  را در چهل روز خوردن و برای نزدیک شدن به خدا و به بهشت رفتن و در بغل هفتاد حوری بهشتی لم دادن ( حساب کنید اندازه حسرت ها و رویا ها  را هنگام چپیدن در خمره ای ) ؛ با آن زمان بیشتر خوانائی داشت ؛ آن زمان انسانها سه ماه کار می کردند و نه ماه در کنج دیواری ؛ در جلو مسجدی و یا در دل کوهی ؛ جنگلی ؛ بیابانی ؛ اگر نمی مردند ، می بایست انتظار می کشیدند و آنقدر رویا می بافتند تا دیوانه می گشتند و آثارش را در کتابهای مختلف این مالیخولیا ئی ها می توانید به وفور به بینید  ! اگر زلزله ای آمد و کسی از طبقه هفتم پائین افتاد و بر عمه خود ...... وبروید تا آخر داستان را ..... ؛  جواب هر چه را که نمی دانستند به کمک یک به فرض ( خدا)  حل می کردند !؟ و همه راضی ! ؟ و اگر ناراضی هم می بودند ، که بودند .... خود تغییر ده قضا را .... ؛ مقهور بودند و مجبور طبیعت !  در آن زمان که خرافات بسیار بیش از امروز جهانی بود به کشتار و سوزاندن و در آتش انداختن روشنفکران و پیام آوران روشنائی منجر می گشت ؛ زمانی که کسی ادعا می نمود که زمین گرد است ! و یا مرکز عقل در قلب نیست ؛ و قلب تلمبه ای بیش نیست و .... آن چه که در کتابهای مذهبی نوشته شده  سراپا از بی خبری است  ! و....  می بایست در آتش نادانی از سوی پاسداران تاریکی و خرافات می سوخت و گزمگان  و فرخ نگهدار ها و موسوی ها و کیانوری های و جمهوری خواهان  ..... آنها ؛ آتش بیاران این معرکه نادانی بودند و..... ؛  امروز این نوع تفکر بیشتر در کتابها و در دل تاریخ یافت می گردد......( بگذریم از کنار دایناسور هائی که بر ایران حاکمند )  و امروز هر کودک  کودکستانی  و دبستانی با مثال یک لامپ روشن و یک پرتقال یاد می گیرد که زمین گرد است و .....زمین مر کز کائنات نیست ! آن گونه که در کتابهای مذهبی نوشته شده است ! آن زمان ..... ! و امروز سرعت ضرورت تحولات ؛  فرصتی برای نشستن و  انتظارمعجزاتی از آسمانها داشتن ، را نمی دهد ؛ و این گامی بسیار بزرگ به پیش برای بشریت امروز ؛ علیه تاریک اندیشان و ضد مردمان و سیستم های از انسان بیگانه و گزمگان شان  می باشد ؛ که با دنیای مدرن و فردای بشریت بیشتر خوانائی دارد ؛  به عبارتی ساده تر مدرن کسی است که ضرورت تغییرات اساسی را لمس می نماید ؛ در ست مانند این مثال ساده است که به بازار برویم یک کیلو خرما به خریم  ؛ پول نقد در مقابل جنس نقد ..... و توقع از فلان شیخ و انتظار خرما های بهشتی  خیلی خنده دار خواهد بود کما اینکه خود موعظه کنندگان این یاوه ها ، بیش از هر کسی بدنبال خرمای واقعی در این دنیا روانند ؛  آنها هیچ گاه پولشان را نمی پردازند و بروند در خانه منتظر خرما از فلان جا باشند ؛ آنگونه که مثلآ خمینی می گفت اقتصاد مال خر است ؛ ملاهای حاکم  خود بیشتر از تمامی مردم ایران از این اقتصاد سود می برند ؛  گرسنگی  و جهنمی اگر هست ؟ همین است که هست و در روز روشن در جلو چشمان همه برای کارگران و مردم محروم  در جریان می باشد .....! به هر حال ؛ برای بسیاری از ما ؛ این سئوال  که ؛ وجود این همه  ناهماهنگی میان کار و تلاش و زندگی واقعی مان ؛ با  منافع اربابان دین و دنیا  از کجا ناشی می گردند ؟ و  صد ها سئوال دیگر که روزانه هم چون خوره تا عمیق ترین  نهان گاه های  روح و جان آدمی را می سوزاند  ، از کجا سر چمشه می گیرند  ؟ چرا  ؟ و آیا توضیح منافع طبقاتی اربابان و زورمداران ( که هست ) به تنهائی کافی است ؟ ..... به نظر من ؛ نباید فراموش نمود که ما از توحش رو به سوی بشریت داریم  ؛ نه مسیر عکس آن ؛ بنابر این  ؛ یکی از مشکلات ؛ آنجاست که  بسیاری از کارگران و توده های مردم محروم در اثر فشار زندگی و نداشتن امکان و فرصت کافی در طول زمان برای آموزش و ..... تشکل کافی ؛ مضاف بر دیکتاتوری و خفقان  و بر همان بستر..... از سوی امامان روی زمین ؛ برای فرار از این همه درد انسانی  از پرداختن به این همه سئوال بی جواب ؛ سر باز می زنند ؛ وبسیاری از مردم ما برای در رفت از این همه رنج و عذاب روزانه ؛ به گریز گاه های  گوناگونی روی می آورند ؛ از یاس و سر خوردگی و افسردگی و اعتیاد و خودکشی گرفته تا انواع و اقسام تقلب و کلاه برداری و بزه کاری و جنایت و دگر کشی .....  ؛ که  رژیم جمهوری و جنایت  اسلامی در سوق دادن مردم در این جهت و زمینه ها ، بیشترین زحمت را به خود می دهد ...... و دقیقآ با خشونت و جنایت همیشگی اش ؛ به خشونت و بزه کاری اجتماعی دامن زده است  ..... خشونت و نابرابری در همه عرصه ها  و.... همراه با  یاس و سر خوردگی و .... دو کفه یک ترازوی جمهوری و جنایات اسلامی در ایران می باشند ...... که هر یک از افراد جامعه اسلام زده ما بنا به موقعیت و شرایطی که دارد ، به نسبت های گوانگون و در عرصه های مختلف ؛ از گزند مصون نمی ماند ..... ؛ در مقابل ؛ انسانهای دگر خواه و آزاد اندیش ؛ هر یک به فراخور حال و توان خود در جهت همیاری و کمک به انسانهای در حال غرق شدن در این دریای متلاطم و طوفانی  و آشفته جامعه  ما ؛ نقشی ایفا می نمایند که درجای خود قابل تقدیر است  ؛ اگر چه این نوع کمک ها در حد خود التیامی بیش نیست ، بر زخم های چرکین در جامعه ای نابرابر هم چون جامعه آیت الئه هاهاها و امامان که به صورتی مستمر و دائمی در حال کشتار جان و روح آدمی می باشند  ؛ این همدردی و همیاری  ها باید  بتواند زمان و امکانی را برای درک ضرورت های تغییرات اساسی از سوی همان قر بانیان و شکنجه شدگان آسیب های اجتماع و...... فراهم نماید ؛ که تعداد قربانیان در بعضی از زمینه ها سر به میلیونها می زند ؛ اگر روزی این نیروی مردمی به ضرورت تشکل و آگاهی و تغییرات اساسی و بنیادی  دست یابند ؛ عبا و عمامه خواهد بود و در هوا سر گردان  ؛ برای گریز از این فجایع راهی دیگر متصور نیست  ؛ آن گاه بازهم این چو پانان خدا ؛ صدای انقلاب را خواهند شنید و..... ( آنها خود بهتر از هر کسی به آن واقفند ) ؛ رژیمهای ماوراء توحش و قرون وسطائی از نوع رژیم ملا ها و امامان با حتی اظهار همدردی مردم در میان خود ؛ حتی نجات معتادین و قر بانیان و شکنجه شدگان جامعه تحقیر گشته  ایرانی ؛ با شدتی سادیستی  و تا بتوانند  ! ؟ جلو گیری می نمایند ..... عبائی تمام قد از زندانهای معروف به دانشگاه و رافت اسلامی شان ( اوین و قزل حصار و کهریزک و..... ) بر تن جامعه اسلام زده ایرانی ؛  آنچه که برای فعالین اجتماعی در جهت نابودی این سیستم و در انداختن طرحی نو و نظام سیاسی و اجتماعی دیگری هم چون نیاز نان شب کارگران و زحمتکشان به شمار می رود ؛ این است که این نظام سیاسی ایدئو لوژیک و این نوع حکومت کردن و از این دست نظام اجتماعی ؛ به باز تولید تکرار عذاب آور همیشگی  مسخره وتراژیک تاریخ این سر زمین  می پردازد ! این دمل چرکین را باید جراحی نمود  ؛ و این غده سرطانی را باید از ریشه برکند  و..... ؛ و زمینه بوجود آمدن آنرا خشکانید ؛ طرحی نو در انداخت ؛ .... کاری که مردم  ایران فعلآ به آن مشغولند ؛ پس از سرنگونی رژیم جهل و جنایت اسلامی و  برای در رفت از این دور و تسلسل بیهوده ، چه راه کار هائی را باید جستجو نمود ؟ سئوالی که روزانه میلیونها بار تکرار می گردد  ! و هر یک به فراخور منافع خود بدنبال جوابی است  که در گیری های فکری جریانات مختلفی را با خود دارد ...... در تظاهرات و اعتراضاتی که در این مدت یک سال گذشته به صورتی چشمگیر تر صورت گرفته و جهانیان شاهد آن بودند نقش بسیاری از فعالین در این حرکتها ؛ چه آنهائی که در جهت ترمز نمودن حرکت ها  مانند جریانات راست از جمله توده ای های سابق خط امام ؛ امیر خسروی ها و فرجاد ها و رنگین کمان های راست فرخ نگهداری و  ..... استحاله چی های درون  حکومتی مانند موسوی و.....  بیرون حکومتی از راستها ی راست و در آب نمک خوابانده های امپر یالیستها که خود را دم وکراسی طلب می نامند  و...... چه آنهائی که در جهت عمیق تر و اساسی تر نمودن تکانها  و خواستها ؛ از جمله کمونیستها و سوسیالیست ها و برابری طلب ها و دمو کرات ها و طرفداران طبقه کارگر ...... بر جسته تر به نمایش در آمد و چهره بسیاری ازآنها  برای مردم  روشن تر از گذشته دیده می شود  ...... تجربه ای گران ولی با ارزش !  این جامعه لرزه ها را سر باز ایستادن نیست و مطمئنآ به سر نگونی رژیم جمهوری و جنایت اسلامی منجر خواهد گردید ؛ دیر و زود دارد ، سوخت و سوز ندارد !  به هر حال ..... در تاریخ سراسر رنج بار این مرز و بوم کسان و جریانه هائی هم چون اکثریت فدائی خمینی و حزب توده همراه خمینی ؛ وجود دارند که در تمامی نقطه عطف های جامعه ما جز تلاش برای ترمز نمودن و انحراف و بی راهه بردن مبارزات طبقه کارگر و مردم تا حد دشمنی آشکار با تغییر و تحولات  وحتی  جاسوسی برای دشمن و همراهی با رژیم جنایت کار اسلامی و خمینی و ضدیت  با کارگران و زحمتکشان نقش دیگری نداشته اند  ( برای جلوگیری از طول کلام ؛ توجه رفقا و دوستان را به کتاب کلاغ و گل سرغ  نوشته مهدی اصلانی و نوشته های سایر قربا نیان این جریانه ها مراجعه می دهم ) ؛   اگر در هر حرکتی ؛ طوفان جنبش آنها را با خود برده بازهم با تمامی تلاش سعی بر وفا داری خود به حاکمان و حکومتیان داشته و دارند ؛  حال اگر این قدرت مداران از نوع  (ک.گ.ب)  و پوتین و باند مافیایش و مدعی حکومت سوسیالیستی با شند و یا از نوع ساواما و امام ضد امپر یالیست ! و یا رسمآ جانی ( طبق صدور حکم دادگاه میکونوس )  مارگارت تاچر ایران ؛ و یا خاتمی و احمدی نژاد و موسوی و..... یا سردمداران و ملاهای کنونی حاکم بر ایران باشند ..... ؛ هر کس که حکومت می نماید می تواند از این جریانه ها کمال استفاده را ببرد  ! جای نگرانی نیست ! این افراد و جر یانات بیشتر به گولوبول های قرمز می مانند .....  نمونه زنده و روشن و در پیش چشم جهانیان به اندازه کافی گو یا ؛ که  ؛ اگر چه رسیدگی به جریان  ترور رهبران حزب دموکرات از سوی تروریستهای جمهوری و جنایت اسلامی از جمله همین خامنه ای و رسمآ جانی و فلاحیان و ..... بود ولی در واقع دست کسانی که خود را لیبرال و مدعی دم  وکراسی می دانند به همراه اکثریت و استحاله چی ها و ..... را مستدل و دادگاه پسند  ؛ به روشنی و وضوح رو نمود ..... آنجا که  ( ه .ف ) از جر یان اکثریت  در دادگاه توضیح می داد ؛ شنیدنی بود :  که ما از سه ماه قبل از ترور ها با شخصی از ساواما ی جمهوری اسلامی ،  بنام نجاتی ( نام مستعار ، آنها که مثل آقایان در رویاء هایشان بدنبال جن ملائک نمیگردند تا نام خود را رو نمایند ) جلسات منظم و بصورتی تلفنی داشتیم و ..... انتظار داشتیم که در ایران دم وکراسی بر قرار گردد ! و ..... رئیس دادگاه پرسید با وجود سابقه این همه ترور ها در خارج از ایران  از سوی جمهوری اسلامی  ؛ چگونه باور داشتید ؟ پس از تو ضیحاتی طولانی  از جمله ایشان در جواب فرمودند که ما سر مان را پائین می انداختیم  تا شرفمان را حفظ نمائیم ...... که رئیس دادگاه و حضار از خنده روده بر شدند ؛ طفلک رئیس دادگاه بعد از این واقعه فوت شد ؛ لابد آنقدر به این موضوع خندیده بوده که روده بر شد ! و یا (ع .غ ) از جریان اکثریت خمینی ؛ تنها کسی بود که در جریان دادگاه  ، با وکیل مدافع حاضر شده بود و جواب هر سئوالی را با نمی دانم ؛ یادم نیست ؛ فراموش نموده ام  ؛ و.... می داد ؛ خانمی که بعنوان شاهد در دادگاه گفت که ؛ پانزده دقیقه قبل از اقدام به ترور ها شما در جلو در با من سلام و خوش وبش کردید ؛ هیجان زده بودید تا سر کوچه رفتید و بر گشتید و بازهم رفتید و بر گشتید و.... بسیار غیر عادی به نظر می رسیدید  تند وتند به سیگارتان پک می زدید و.... مرتب سرک می کشیدید انگار منتظر کسی هستید و.... در جواب می گفت یادم نیست ! ازش پرسیدند که شما پاسپورت ایرانی ات را چرا از پاریس  دریافت نموده اید ؟ در برلین هم که سفارت و کنسولگری وجود دارد و شما ساکن برلین هستید .... جواب نمی دانم و تصادفی بوده و ..... ( م .م .) از جر یان اکثریت  به درخواست دم وکراسی و ساختن مقداری امکان برای جریانشان در ایران از سوی رژیم ملا ها اشاره داشت و قول هائی !؟ در این زمینه که از سوی آقای نجاتی و همکارش از ساوا مای جمهوری و جنایات اسلامی صحبت داشت ...... داستانی طولانی است از این آقایان شریک دزد و رفیق  قافله ...... جر یانات به اصطلاح لیبرال ! و شلوار .....ی شریک در این جنایت جای خود دارند و به اندازه کافی بر همه روشن شد ..... در واقع   جریان دادگاه میکونوس  دست بسیاری از مدعیان مخالفت با جمهوری اسلامی را به خوبی رو نمود ؛ برای جلو گیری از طول کلام ؛ شما را مراجعه می دهم به دیدن پرونده میکونوس ؛ هر کس که کامپیوتر دارد می توان تا حدودی به آن دسترسی یافت ......؛ در داخل ایران و کار های جاسوسی و لو دادن و ..... از سوی این جریانات  بر همگان به اندازه کافی مبرهن می باشد  و باز هم برای جلو گیری از اطاله کلام  و دیدن گوشه هائی از جنایات این شرکای دزد و رفقای قافله شما را مراجعه می دهم به پاسخ اکبر شالگونی به گفته های فرخ نگهدار در نشریات راه کارگر شهریور 1388 و...... به هر صورت ؛ امروز نیز  بر سیاق گذشته و در همان راستا ؛ درتمامی اکسیون ها و تجمعاتی که در خارج از ایران صورت می پذیرد ( لا بد اگر در داخل  هم و جود داشته باشند ؛ آنها به کار و شغل خود سرگرم اند ) ؛ در کمال بی شرمی و به عبث ، با تمامی تلاش  به صورتی سیستماتیک ، در جهت کم رنگ نمودن خواستهای مردم  به انواع دسیسه ها و توطئه ها مشغولند  ؛ به عنوان مثال  در تظاهراتی که در روز 12.6.2010 به مناسبت سالگرد تقلب انتخاباتی احمدی نژادی ؛ به دعوت کمیته دفاع از پناهندگان سیاسی ایرانی و کمیته دفاع از زندانیان سیاسی و .... در برلین ( آلمان ) صورت پذیرفت ؛ عده ای در حدود ششصد نفر از جر یانات مختلف و حتی از شهر های مختلف آلمان نیز ؛ در آن شرکت داشتند و هر یک با پلاکارد و شعار های خود علیه رژیم به راه پیمائی پرداختند ؛ بلند گوی اصلی در دست عده ای قرار داشت که خود را ازکمیته بر گزار کنند گان راه پیمائی می نامیدند ؛ که شامل چند نفر اکثریتی خط خمینی و یک نفر توده ای هنوز هم طرفدار خط کیانوری زمان سال 57 ( بقول خودش ) وتعدادی دیگر ازاستحاله چی ها و ملیجک های رژیم خمینی نیز..... (بگو دوستت کیست تا بگویم خودت کیستی به راستی بی معنا نمی تواند باشد )  تشکیل گردیده و به راهپیمائی پرداختند ..... بسیار جالب توجه و شرم آور ، اینکه ؛ تظاهرکنندگان شعار می دادند مرگ بر رژیم آخوندی ؛ جدائی دین از دولت ؛ مرگ بر خامنه ای ؛ مرگ بر احمدی نژاد ؛ مرگ بر جمهوری اسلامی ؛ آزادی زندانی سیاسی  ؛ و کارگر زندانی آزاد باید گردد  ...... سر نگون باد رژیم جهل و جنایت  اسلامی ایران  و..... بلند گوی اصلی با پخش سرود و ترانه با صدائی بسیار بلندتر ؛ تا حد امکان در خفه نمودن صدای شعار دهندگان می کوشید ..... یا با شعار های کم رنگ تر از جمله مرگ بر دیکتاتور ، که بیشتر به  تیر در تاریکی رها کردن می مانست به ایجاد مزاحمت برای شعار دهندگان می پرداخت ؛ این حرکات  بسیار شبیه به تظاهرات در داخل می نمود  که در گرماگرم اعتراضات مردمی ؛ بلند گوی حکومتی شعار می داد مرگ بر امریکا ؛ مردم جواب می دادند  ؛ مرگ بر روسیه ( چون آن زمان  احمدی نژاد در روسیه بود ) ؛ و یا ..... در برلین نیز به همین سبک  و بر همین روال ؛ تا جائی که صفوف تظاهر کنندگان اغلب از هم فاصله می گرفت و..... ولی بازهم دست اندکاران  ؛ بصورتی سیستماتیک و با اصراری هیستریک  با بلند تر نمودن صدای بلند گوی اصلی در هنگام شعار های ضد رژیمی به جنگ اعصاب با  تظاهر کنند گان و شعار دهندگان می رفتند..... در  ( یو تیوب ) اگر امکان آنرا داشته باشید می توانید به وضوح به تماشای آن بپر دازید ..... در جواب اعتراض من به این شیوه کارو رفتار شان ؛ با پر روئی ؛ استدلال می کردند ؛ که ؛ ما چون خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم ! ؟ و عده ای چپ و مجاهد شعار سرنگونی می دهند !  ما از شعار سر نگونی می پر هیزیم !  و ......حماقت و تناقضات و دری وری حد و مرز نمی شناسد  ؛  سئوال این است ؛ ..... با وجود این دست از فعالین سیاسی مدافع دم و کراسی در ایران   ،  که در حداکثر خوش بینی ، تبلور وجود خمینی و رژیمش می باشند  ؛  و با تمامی وجود از سرنگونی رژیم  اسلامی هراسانند ؛  همراه با آنهائی که به لحاظ فکری ونظری صد و هشتاد درجه با این نوع تفکر فاصله دارند  ؛ در ایران فردای جمهوری جهل و جنایت اسلامی ؛  باهمکاران این دست از پادو های رژیم  که امروز در داخل ایران ..... در تقابل با سایرجریانات  و دیدگا های گوناگون ؛  کارشان بقول معروف  سکه است .... چگونه  می توانند در جامعه ای آزاد و دموکراتیک به فعالیت در عرصه های مختلف اجتماعی و در نقطه مقابل هم ؛ بپردازند ؟ و..... جا معه ای که آزادی را برای همه به یکسان تضمین نماید ، تا مردم این امکان را داشته باشند ، برای خود و سر نوشت شان تصمیم بگیرند و ..... چگونه می تواند شکل بگیرد  ؟ صد البته ؛ بدون توهم و اما و اگر و خوش خیالی ؛ آنها اگر امکان داشته باشند حتمآ دیگران و سایر جریانات را سر خواهند برید ؛ کما اینکه امتحان خود را طی سالهای وجود رژیم جنایت  کار اسلامی پس داده اند ..... و اکنون نیز  دست به کارند ؛ در حد اکثر خوش خیالی ، چیزی بیش از پولپوت نخواهند بود که از یک جمعیت هفت میلیونی سه میلون را قتل عام نمود  ؛ ولی صحبت ما در باره  این جر یا نات نیست ، بلکه خشکاندن  زمینه رشد این قارچ های سمی است ؛   سیستم مورد  نظر ما نظام برابری طلبانه ای از هر نظر باید  باشد  که  ؛ سازماندهی نهاد های اجتماعی از پائین و از محیط های کار و تولید و محل های زندگی کارگران و زحمتکشان را  با خود دارد ؛ که از وسعت و عمق دموکراسی و برابری  نمی هراسند و نفعی در خفقان و از میان بر داشتن سایر جر یانات سیاسی  ندارند ؛ ( این پادو ها در آن زمان نیز حتمآ همراه و کاسه گرم تر از آش هم خواهند شد .... باور کنید !) ؛ در جامعه ای که تنوع فکری و زمینه ابراز نظر و مخالفت  وجود نداشته باشد ؛ شکوفائی در کار نخواهد بود ؛ مبنای مخالفت و ابراز نظر نفع همگانی و شرایط شکوفائی برای تمامی تولید کنندگان و زحمتکشان  و تک تک افراد شریک در تولید است  ( نه درگیری دلالان و انگل ها  بر سر دریدن دیگران به سبک سرمایه داران و کنسرن ها و مافیا های حکومتی .... ) به عبارتی گویا و روشن و بدون اما و اگر جائی برای دلالان و انگل ها و کار چاق کن ها نباشد تا زمینه بوجود آمدن  این .....های سیاسی هم به خشکد ؛  این آزادی همه گیر و همه جانبه در ضدیت با منافع چه کسان و جر یاناتی قرار دارد ؟ و این همه سماجت در باز تولید خفقان و تاریک اندیشی از سوی گزمگان و پادو های رژیم ملا شاهی ؛ از نوع استحاله چی های درون و بیرون نظام جهنمی اسلامی ایران تا به کجا می تواند دوام بیاورد  ؟  چه سیستمی می تواند تضمین کننده آزادی همه احزاب و جریانات مختلف و متضاد  از هر نظر باشد ؟  در جامعه ای که این همه تنوع نظری وجود دارد ؛ و باید هم باشد و بسیار جای خوشحالی است ؛ و همه  در فکر راه یابی وچاره جوئی و در رفت از این مخمصه سر مایه داری هستند (  که جمهوری و جنایت اسلامی با فرهنگ زمان امامان و غار نشینان ؛ تبلور عقب مانده ترین نوع آن است  .....) و در فردای انقلاب نیز بر تعدا دآنها افزوده خواهد شد ( اگر نخواهیم اداره سانسور و خفقان راه بیفتد) معیار و سنگ محک  آزادی خواهی و برابری طلبی را بر چه مبنائی باید قرار داد  ؟  صرف اینکه از آزادی و دمو کراسی حرف بزنیم کافی است ؟ این آرزو ها که ؛ هم چون  حباب صابون در اولین موج نقش بر آب خواهد شد ......و ما نیز تبدیل به خمینی دیگری خواهیم گردید  که در نوفل لوشاتو باد فراوانی را رها خواهیم نمود و در قم خواهیم نشست و طلبه ای بیش نخواهیم شد و در اولین فرصت خواهیم گفت انقلاب تمام شد و.... به قتل عام خواهیم پرداخت و...... یا اینکه برای جلو گیری از باز تولید خمینی ها و همکاران و ملیجک هایش ؛ سازمان و دولت خود طبقه کارگر بر پایه منافع وسیع ترین طبقه موجود و از محیط های کار ؛ تضمین محکم و قابل اتکائی برای روند سازندگی جامعه ما می تواند باشد ؟ اگر ما معتقد به آزادی بیان و اندیشه و تشکل  حتی برای شخص خمینی و شاه وهر فاشیست دیگری می باشیم ؛ که باید باشیم و گرنه سوسیالیزم ( آزادی و برابری ) حرف بی معنا و طبلی تو خالی بیش نخواهد بود .....؛ تضمین این آزادی و برابری بر چه پایه ای استوار باید باشد ؟  مسلمآ با سو سیالیزم پادگانی ره به جائی نخواهیم برد ؛ دیکتاتور ها بصورتی تصادفی یا شانس و یا نصیب دیکتاتور نمی شوند ؛ بلکه ما انسانها ی این جامعه شایسته حکومتهایمان هستیم و هر یک از ما افراد جامعه ایرانی ؛ خود به نوعی نماینده و باز تولید کننده حکومت  مان می باشیم و از این لحاظ خود  چه بخواهیم و چه نخواهیم در سر نوشت خود نقش داریم  و نظام و سیستمی را که پیاده می نمائیم در مسیر تاریخ زندگی جامعه ما  بیان واقعی و زندگی روزمره هر یک از ما مردمان این مرز و بوم می باشد ؛ پس بنا براین مردم حق دارند که از خود بپرسند چه نوع حکومتی آلتر ناتیو جمهوری و جنایت اسلامی باید باشد ؟ چه نوع سیستم اجتماعی را باید سازمان داد که وسیع ترین آزادی های سیاسی را تضمین نماید ؛ یعنی هر دور از انتخابات رفراندومی باشد به ادامه یا اصلاح و یا ......هر تصمیم دیگری  در مورد نظام موجود ؛ کارگران و تمامی زحمتکشان  نیازی به انباشتن پول و سر مایه در بانکها ندارند ؛ چه نوع سیستمی را لازم داریم که شرایط لازم و بر مبنای توانائی ها و خواستها و ...... را برای تک تک افراد آن جامعه فراهم نماید ؟...... و چه نوع سیستمی را باید بر قرار نمود که لزومی به چاپیدن دسترنج کارگران و محرومان و زحمتکشان و..... انباشتن آن در بانکهای کشور های اروپائی و امریکائی و شیخ نشین های عربی و ..... نباشد  ؟ و در امریکا و کانادا و استرالیا اتوبانها و موسسات و .... دائر ننمایند ؟ ....... و اساسآ  هر آن کس که کار می کند و به اندازه کاری که انجام می دهد از امکانات  مادی در آن سر زمین بهرمند گردد ؟ .......  چه سیستمی را باید پیاده نمود که  آزموده را باز هم  نیازمائیم و مسخره تاریخ نگردیم ؟...... و رژیم های سر مایه داری  ضد بشر ؛ بیشترین هراس از جلو گیری از غارت دسترنج توده های میلیونی را بر پس گردن خود احساس می نمایند و بی دلیل نبود که تمامی جهان سر مایه از مانکن ها و ارائه کنندگانشان در نمایشگاههای مد ؛ تا روسای جمهورها هاهاها  یک شبه از رنگ سبز موسوی چی حمایت نمودند و داشتند که تمامی گنجشک و کبوتر های جهان را سبز می نمودند  که موسوی دستور داد انقلاب تمام شد برای جلو گیری از ..... بس است ! ما در بالا به توافقات خود رسیدیم و..... مافیای حکومت به سبک اسلامی از ترس جنبش طبقه کارگر رنگ باخته است و زرد شده است  ...... این جنبش را سر باز ایستادن نیست همانگونه که امکان گرفتن تنفس از توده های میلیونی محال است ؛ اگر صد ها بار بیش از اینها  به ترور و اعدام و جنایت دولتی روی بیاورد ! نشان از ترس درونی امامان است و ...... بشریت با گذشته خود در حال شب  به خیر گفتن است و این خفاشان راهی به جز به درون غار هایشان چپیدن ؛ ندارند  .  سیستم های حکومتی اسکلت جامعه می باشند ؛ با عن شاه الئه ؛  نه  ؛ امیدوارم  اینگونه نباشد و ؛ شاید ؛  باد ؛ و ، اوهام وخرافات .... هیچ کاری از پیش نمی رود ؛ در بر همان پاشنه خواهد چرخید . آزادی وبرابری  برای تک تک انسانهای  آن جامعه تنها زمانی معنا دارد که سیستم از انسان بیگانه به زباله دان تاریخ رهنمون گردد ؛ بدین معنا که دمو کراسی مستقیم تنها از محیط های کار و زندگی محرومان و زحمتکشان شکل بگیرد.                                                                                                                                                 

سر نگون باد رژیم فاشیستی و ضد مردمی  جمهوری و جنایت اسلامی                                                              

 زنده باد آزادی وبرابری                                                                                                                        

بر قرار باد سوسیالیزم                                                                                                                           

     کاوه آزادی  25.6.2010                                                                                                      

04 تیر 1389                                                                                                       

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©