مصباح
یزدی؛
"مجتهد"
مرتجع پابوس
سیدعلی خامنه
ای
یاشار
جاوید
مرگ
محمدتقی
مصباح یزدی،
نظریه پرداز
استبداد دینی
و از پابوسان
سیدعلی خامنه
ای، در آغاز
سال نو میلادی
خبر خوشی بود
که مایه ی شعف
و شادمانی
میلیونها
ایرانی گشت.
اما این خبر
خوش با تلخی
یک افسوس نیز
همراه شد، به
خاطر اینکه
این مهره حکومتی
جنایت کار و
تئوریزه
کننده قساوت و
شقاوت اسلام
نیز بدون
محاکمه و
رسیدگی به
جنایاتش از دنیا
رفت. کاربران
شبکههای
اجتماعی در
واکنش به مرگ
مصباح، فتوای
شنیع او مبنی
بر این که «
تجاور به
دختران
زندانی به
اندازه یک حج
تمتع ثواب
دارد» را بطور
گسترده ای
منتشر کرده
اند. اگر چه
دفتر این
آخوند مرتجع
چنین فتوی و
استفتائات
دیگر از ایشان
را بعنوان
شایعه رد کرده
است ولی فارغ
از صحت و سقم
آن، در واقع
بیانگر شناخت
مردم از میزان
تحجر و توحش
این عضو جامعه
مدرسین حوزه
علمیه قم است.
مصباح
یزدی با نام
اصلی تقی گیوه
چی - که مبارزه
با شاه را
حرام می
دانست* - گرچه
در سلسله مراتب
حکومت اسلامی
پست سیاسی
چندان مهمی
نداشت (عضویت
در مجلس
خبرگان رهبری)
اما تئوریزه
کننده اصلی
خشونت و قساوت
اسلامی و
منویات درونی
حجت الاسلام
سیدعلی خامنه
ای بعنوان ولی
فقیه بود. و هم
از این رو یکی
از حامیان و
مجیزگویان
اصلی خامنه ای
در مقام رهبر
حکومت اسلامی
بود. ناگفته
نماند که این
رابطه متقابل
هم بود و برخی
مواقع نیز
خامنه ای مجیز
او را می گفت.
چنانچه خامنه
ای در شهریور
۷۸ در جمع عدهای
از بسیجیان
گفت : "من ایشان (مصباح
یزدی) را
نزدیک به چهل
سال است میشناسم
و به ایشان
ارادت قلبی
دارم؛ فقیه،
فیلسوف،
متفکّر و صاحبنظر
در مسائلِ
اساسی اسلام"
. همچنین
خامنه ای طی
سفری به قم در
اسفند ۸۹ نیز
در منزل مصباح
حضور یافت و
گفت: "بنده به
سهم خودم قدر
آقای مصباح را
میدانم.
واقعاً
میدانم که
ایشان در کشور
و برای اسلام
چه وزن
های
هستند و حقاً
و انصافاً ما
امروز نظیر
ایشان را -
حالا به این
تعبیر بگوییم
- خیلی نادر
نظیر آقای
مصباح ممکن
است وجود
داشته باشد با
این وزانت
علمی و عمق
علمی و احاطه
و وسعت و با
این آگاهی و
بینش و صفا."
اهمیت این
رابطه ی
متقابل چنان
بود که خود خامنه
ای که در این
ایام کرونائی
در هزارتوی
قرنطینه
پنهان شده بود
بر جنازه
مصباح نماز
میت خواند.
طرفه اینکه در
اوایل دی ماه،
چند روز پیش
از مرگ مصباح
یزدی، کانال
تلگرامی او
خاطره ای را
منتشر کرد که
این «علامه» به
حجت الاسلام
محمد
محمدیان،
مسئول
ارتباطات حوزوی
دفتر رهبر، که
در مرداد ماه
به دیدار مصباح
به قم رفته
بوده پیام
داده است "
خیلی دوست
داشتم پای
ایشان (خامنهای)
را ببوسم اما
توفیق نداشتهام
اگر شما
توانستید به
نیابت از بنده
چنین کاری
کنید، ممنون
میشوم"! آن صحنه
مشمئز کننده
نیز خاطرمان
هست که در
تاریخ ۶ تیر۷۹
وقتی خود
خامنه ای به
منزل مصباح
رفته بود او
تلاش میکرد
پای رهبر را
ببوسد تا عرض
بندگی (به
قدرت) را به جا
آورد. این
آخوند مرتجع یکبار
هم در
مجیزگوئی از
رهبر و دفاع
تمام قد از
احمدی نژاد –
که خامنه ای
او را با
«مهندسی
انتخابات»
توسط سپاه به
ریاست جمهوری
رساند – گفته
بود: " وقتی
رییس جمهوری
از جانب رهبری
نصب و تایید میشود،
به عامل او
تبدیل شده و
از این پرتو
نور بر او نیز
تابیده میشود.
وقتی ریاست
جمهوری حکم
ولی فقیه را
دریافت کرد،
اطاعت از او
نیز چون اطاعت
از خداست."
این آخوند
پابوس خامنه
ای که کادرهای
زیادی هم برای
نظام جهنمی
فقاهتی تربیت
کرده که دارای
پست های مهم
حکومتی
هستند، در دی
ماه ۸۴ نیز افاضه
فرموده بود: "اگر
در جمهوری
اسلامی تا
کنون سخن از
انتخابات
بوده است،
صرفاً
به این دلیل
است که ولی
فقیه مصلحت
دیده است
فعلاً
انتخابات
باشد و نظر مردم
هم گرفته شود.
ولی فقیه حق
دارد و می
تواند هر زمان
که اراده کند
و مصلحت بداند
نوع دیگری از
حکومت را که
در آن چه بسا
اصلاً
به رای مردم
مراجعه نشود
انتخاب کند."
و در تکمیل
یاوه ها و
ثبوت بندگی اش
به درگاه ولی
فقیه جائر
افزوده بود: "مشروعیت
حکومت نه تنها
تابع رای و
رضایت ملت نیست،
بلکه رای ملت
هیچ تاثیر و
دخالتی در اعتبار
آن ندارد. ولی
فقیه یعنی
جانشین امام
معصوم، یعنی
کسی که می
خواهد حق را
تعیین کند. او
گاهی مصلحت می
بیند بگوید
شما رأی
بدهید"!
شایان ذکر
است که از این
دست اراجیف
مهوع او زیاد
منتشر شده است
که پرداختن به
همه آنها
مجال زیادی می
طلبد. اما در
اینجا به چند
نمونه از تره
هات او در
تریبون های
رسمی کشور (از جمله
نماز جمعه) اشاره
میکنم تا بار
دیگر یادآور
شوم آن جنایات
دهشتناکی که
داعش در عراق
و سوریه انجام
داد پیش از آن،
حکومت اسلامی
در ایران
تئوریزه کرده
و انجام داده
است.
"حالا
کسی - در
بیابانی من
عرضم می کنم -
فحش داد به
پیغمبر
اسلام، شما در
وسط بیابان
دسترسی به پلیس
هم ندارید.
اهانت به
مقدسات اسلام
حکمش اعدام است.
و در جایی که
تشکیل دادگاه
برای چنین
فردی میسر
نباشد، هر فرد
مسلمانی موظف
است شخصاً اقدام
کند." (سخنرانی
قبل از خطبه
های نمازجمعه
تهران در۲۰
فروردین ۷۸)
"اگر
شخصی به
مقدسات و یا
حکومت اسلامی
توهین کرد
اسلام حق داده
خونش را
بریزند،
دادگاه هم نمیخواهد." (۲۰
فروردین ۷۸)
"من به
کسانی که با
ادبیات عرب
آشنا هستند
توصیه میکنم
که ببینند
معادل ارهاب...
چیست؟ اگر من
بگویم فردا
روزنامهها
تیتر میکنند
که فلانی
طرفدار
تروریسم است.
به هر حال در
قرآن ما دستور
غلظت و ارهاب
داریم…باید
درشتی و خشونت
شما را لمس
کنند."(سخنرانی
قبل از خطبه
های نمازجمعه
تهران در ۱۵
مرداد ۷۸)
"اگر
تحقق اهداف
اسلامی به جز
از راه خشونت
امکانپذیر
نباشد، این
کار ضروری
است". ( ۱۶
تیر۷۸)
"عناصر
مزدور شیطانی
را شناسایی
کنید. هرجا آهنگ
مخالفت با
ولایت فقیه یا
ولیفقیه ساز
شده آن را
خاموش کنید،
اگر از روی نادانی
است برایش
توضیح دهید و
شبهه اش را
رفع کنید، اگر
از روی غرض
ورزی است، او
را خفه کنید."(سخنرانی
در جمع
بسیجیان در ۷
مرداد ۸۱)
"مردم
اگر با دلایل
قطعی برای شان
ثابت شود که توطئه
علیه نظام در
کار است و میخواهند
نظام را
براندازند،
دیگران به هر
دلیلی توجه
ندارند یا
صلاح خودشان
نمیدانند،
اگر مردم قطع
پیدا کردند،
خودشان باید
اقدام کنند.
این هم از
مواردی است که
تمسک به خشونت
جایز است."
(سخنرانی پیش
از خطبههای
نماز جمعه
تهران در
خرداد ۷۸
)
"هیچوقت
ایرانی بودن
نباید جای
اسلام را
بگیرد، ایرانی
گری شعاری است
که بهائی ها
می گفتتند و
این افتخار
نیست. باید
بدانیم که هیچ
چیزی در عالم
قابل مقایسه
با اسلام نیست
و همه چیز فدای
اسلام است." (در
مراسم
بزرگداشت
آخوند خوشوقت
که مقتدای خامنه
ای بود. سال٩١)
اینها
بخشی از سخنان
و فرامین
«مجتهد»
مرتجعی است که
به استناد آن،
جنایت ها صورت
گرفته است. از جمله
در کرمان
حداقل پنج
شهروند عادی
در سال های ۸۰
و۸۱
توسط
بسیجیان
ربوده شده و
به قتل رسیدند
که به «قتل های
محفلی کرمان»
معروف شدند.
یا قتل شنیع
بهائیان در
یزد که قاتلان
حتی مجازات
نشدند. در
ضمن، مصباح
یزدی یکی از
فتوی دهندگان
قتل های سیاسی
زنجیره ای نویسندگان
و دگراندیشان
از سوی
نیروهای وزارت
اطلاعات نیز
محسوب می شود.
مصباح
یزدی مُرد اما
بینش منحط و طرق خشونت
آمیز او در
حکومت
اسلامی، در
وجود شاگردان
زیادی
که در نهادهائی
چون "موسسه در
راه حق"،
"مدرسه حقانی
" و "مؤسسه
آموزشی
وپژوهشی امام
خمینی"
- که ردیف
بودجه دولتی
هم دارد -
تربیت کرده
است، ادامه
دارد. از جمله
در جریان
اصولگرای
موسوم به "جبهه
پایداری" به
دبیرکلی
مرتضی
آقاتهرانی
(دارای گرین
کارت آمریکا)
که مصباح یزدی
را پدر معنوی
آن جریان می
نامند. خلاصه،
چندان
پربیراه نیست
اگرگفته شود
مصباح یزدی نماد
واقعی سیستم
حکومت اسلامی
ایران به زعامت
سیدعلی خامنه
ای و بیانگر
بی روتوش
منویات واقعی
او بود. برای
همین است که
مرگ این "
فقیه" شقی
مایه خوشحالی
مردم ایران
شده است. اما
باید خاطر
نشان کنم که
تا این نظام
جهمنی فقاهتی
با ید توانای
خود مردم به
گورستان تاریخ
سپرده نشود،
با مرگ مهرههای
جنایتکار
رژیم اتفاق
خاصی نمی
افتد. ما مردم
برای مقدر شدن
بر سرنوشت مان
و بنای جامعهای
آزاد،
دمکراتیک و
برابر باید
خود را سازمان
دهیم.
یاشار
جاوید
سه
شنبه ۱۶ دی
۱۳۹۹ برابر
با۰۵ ژانويه
۲۰۲۱
…................................
*هاشمی
رفسنجانی در
خاطره ای که
مربوط به سال
۴۸ است
می گوید :
دونفری - بهاتفاق
آقای خامنهای-
صبحانه رفتیم
منزل آقای
قدوسی. این
آقا (مصباح
یزدی) هم آنجا
بود. نشستیم تا
ظهر با او بحث
کردیم تا
قانعش کنیم.
برای ادامه
مبارزه. آخرش
هم گفت من این
مبارزه را
حرام میدانم،
به جامعه
مدرسین هم
گفتهام
مبارزه با شاه
حرام است! آقای
خامنهای از
او پرسیدند: دلیلت
چیه؟ آن آقا
در جواب گفته
بود: مبارزهای
که مجاهدین و
چپیها در آن
باشند، حرام
است!