نان در
گرو جان در
كشور فاجعه ها
سال بي
باران
جل پاره
اي ست نان
به رنگ بي
حرمت دلزدگي
به طعم
دشنامي
دشخوار و
به بوي
تقلب.
ترجيح
ميدهي كه
نبويي، نچشي
ببيني كه
گرسنه به
بالين
سرنهادن
گواراتر
از فروبردن آن
ناگوار است.
احمد
شاملو
آذر روشن
جمهوري
اسلامي ايران
كشور فاجعه
هاست. فاجعه
پشت فاجعه و
مصيبت پشت
مصيبت، فرصت
اندكي فراغت
از درد و
اندوه را نمي
دهد. هنوز داغ
مرگ جگرخراش
احد و صمد، دو
كودك خردسالي
كه از زباله
گردي نان در
مي آوردند، در
آتش جانسوز
گاراژ غني
آباد بر دل هايمان
تازه بود كه
فاجعه پلاسكو
رخ داد و
شماري ( از سوي
مسئولان هيچ
آمار دقيق و درستي
اعلام نشد ) از
مردم و آتش
نشانان
فداكار به كام
مرگي جانكاه
فرستاده شدند.
البته هنوز
روشن نیست كه
چگونه
ساختمان
پلاسكو
''مهندسي شده ''
تخريب شد و
شماری از مردم
و آتش نشانان
جان بركف را
زنده زنده در
زير خروارها
آوار آتش و
آهن مدفون
نمودند. به نظر
می رسد، مسئولان
با کمک
آواربرداری
ضربتی
مآموران
شهرداری و واحد
مهندسی خاتم
الانبیاء،
سعي وافري
كردند تا از
زير آوار
انفجار پلاسكو،
شاهد زنده اي
بيرون نيايد. اين
هم، از ''
اقتدار نظام ''
است! اكنون شواهد
بسياري مطرح
هست که این
فرضیه را
تقویت می دهد
كه آتش نشانان
جانفشان،
تنها قرباني
بي كفايتي
مسئولان بي
لياقت نشده
اند، بلكه
مرگشان،
احتمالآ قتل
عمد
سازمانيافته ای
بوده است.
حالا گيريم كه
تعدادی از
مسئولان از
جمله رئیس
دفتر خامنه
اي، رئیس
مجلس، رئیس
قوه قضاییه،
معاون اول رئیس
جمهور،
شهردار
تهران،
دادستان کل و
تعدادی از
وزیران دولت و
اعضای شورای
شهر تهران در
مراسم تشييع
آنها هم
حضوريافتند و
شخص رهبر هم
به مزار آنها
رفته باشد.
هنوز از داغ
شهداي آتش
نشان
گدازانيم و
چشم ها از
تشييع و بدرقه
ي آخر آنها
اشك بار كه
خبردار شديم۱۶
كولبر
درمنطقه
سردشت زير
آوار بهمن
سهمگين گرفتار
آمدند و چهار
نفرشان جان
باختند. اگر
نبود امداد
رساني خود
مردم، تعداد
تلفات بيشتر
از اين ها مي
شد. اين در
حاليست كه
مقامات
حكومتي گفته
اند كه جان
باختگان '' به
دنبال قاچاق ''
بودند.
نگاهي به
زندگي
پرمخاطره كولبران
كه براي لقمه
ناني پاي در
راه پرمخاطره
مي گذارند، از
ابعاد هولناك
نابرابري در
جمهوري
اسلامي خبر می
دهد. در كشوري
كه ده ها
اسكله رسمی و
غيررسمی براي
وارد كردن
ميلياردها
دلار اقلام و
اجناس
گوناگون
قاچاق از سوي
نهادها و
ارگانهاي تحت
امر مركز قدرت؛
"برادران
قاچاقچی"،
وجود دارد، وقتی
به كولبران
زحمتكش كه
تنها براي
بدست آوردن معادل۱۰
يا ۱۵ دلار،
بارهاي سنگين
را در راه هاي
صعب العبور
كوهستاني
بدوش مي كشند
به عنوان''
قاچاقچي''
كالا شليك مي
كنند؛ عدالت
اجتماعي بي
معناترين
كلمه است. در
جمهوري
اسلامي شكاف
طبقاتي چنان
عظيم است و بي
عدالتي چنان
گسترده كه حتي
يكي از
نمايندگان
مجلس كذائي
نظام ، محمود
صادقي، هم
اذعان نموده
كه دولت به ''
رفع تبعيضات
ناروا و ايجاد
امكانات
عادلانه براي
همه ( بند ۹ اصل ۳قانون
اساسي) عمل
نكرده است''.
اخيرا ً در
شبكه هاي
اجتماعي
تصويري از
كولبري بنام
خضر انتشار
يافته كه
بسيار تكان
دهنده است.
خضر پير مردي
هفتاد ساله
است كه سكته
كرده و از
عفونت و درد
دندان هم
صورتش باد
كرده و دفرمه
شده است. او
مجبور است
تنها براي
هفتاد هزار
تومان، بار
سنگين۱۲۰
كيلوئي
لاستيك
اتومبيل را در
كوره راههاي
كوهستاني و
پربرف
كردستان بدوش
بكشد؛ آن هم
در زمان پيري
كه مي بايد
استراحت كند و
از حاصل يك
عمر كار و
خدمتش در
جامعه بهره
مند گردد. اما
دريغ و درد كه
حاصل عمرش همه
به تاراج رفته
است. اين درد
را كجا بايد
فرياد كرد؟
اينجاست كه
آدم بخوبي به یاوه
بودن حرف های '' رهبر
بابصيرت '' نطام،
كه مادام
العمر بر اريكه
قدرت تكيه زده
و بر جان و مال
هشتاد ميليون
مردم ايران
حاكم شده است،
در مورد عدالت
پی می برد و به
ابعاد فساد در
نظام نكبت بار
و سفله پرور
جمهوری
اسلامی بیشتر
واقف می شود. نان
مسند نشينان
دون و سفله ي
نظام ولائي آغشته
به خون مردم
است و نان
كولبران
زحمتكش
در گرو جان!
بايد با صداي
بلند فرياد
كنيم كه
كولبري قاچاق
كالا نيست.
حمايت از
كولبران
وظيفه هر
انساني است كه
دل در گرو
آزادي وعدالت
اجتماعي دارد.
بايد آنها
ازحمايت هاي
اجتماعي بهره
مند شوند. در
منطقه اي كه
عامدانه از
توسعه
اقتصادي عقب
نگه داشته شده
و كار در خور
شان و كرامت
انساني يك
روياست،
كولبران بايد
از تامين
اجتماعي
برخوردار
شوند. اين ديگر
رويا نيست
بلكه يك
واقعيت مسلم
است كه به مدد
مبارزات مردم
در برخي
كشورها محقق
شده است.
ونكته
پاياني اينكه:
از ياد نبريم
كه براي نقطه
پايان گذاشتن
به دور تسلسل
فاجعه در
ايران راهي جز
يايان دادن به
عمر نظام
فاجعه نيست.
ما مي توانيم؛
چون برتري
عددي با ماست!
فقط بايد خود
را سازمان
بدهيم و متشكل
و متحد بشويم!
آذر روشن
چهارشنبه
۱۳ بهمن ۱۳۹۵
برابر با ۰۱
فوريه ۲۰۱۷