دیدگاه
آناتومی
ویران سازی
انسان در رژیم
جمهوری اسلامی
ایران
حسن
مهرجوئی
همواره
یکایک
کارگران،
زحمتکشان،
آزادیخواهان
وانسان های
آزاد اندیش و
روشنفکر
ایران برای
دستگاه های
سرکوب دولت
جمهوری
اسلامی ایران
- پلیس،بسیج،
نیروهای
امنیتی، زندانبانان
و شکنجه گران -
بمثابه " هدف "
برای شلیک و
ویرانی بوده
اند . نظام
جمهوری
اسلامی ایران
به لحاظ ماهوی
ناتوانی
عظیمی در
سازندگی از
خود نشان داده
است. جمهوری
اسلامی ایران
بیشترمترادف
مفاهیمی چون
نابودی
ونیستی
میباشد تا
ارتقاء خصلتهای
برازندۀ
انسانی. این
رژیم نه تنها با
سازنده گی
اجتماعی و
اقتصادی
سیاسی جامعه مخالف
است بلکه با
پرورش انسان
های آزاد و
رها از قید و
بندهای خرافی
و استثماری
نیز مخالفت
میورزد . قید و
بند و ایجاد
محدودیت و
ایجاد نفاق از
موئلفه های بی
چون و چرای
این رژیم میباشد.
پس از بهمن
ماه 1357و با
گسترش سلطۀ
جمهوری
اسلامی بر
جامعۀ ایران
بسیاری از ارزشهای
اجتماعی
انسانی از
قبیل دوستی،
رفاقت،
صمیمیت،
تعاون
وهمکاری و
همدلی ازجامعه
ایران چنان رخت بر
بسته است که تشریح
آن توضیح
واضحات است.
اما بازشناسی
دو محور اساسی
- که در ایجاد
شرایط یاد شدۀ
بالا رابطه ای
مستقیم دارند
و از خصوصیات
ماهوی جمهوری
اسلامی ایران
بشمار میآیند
- یعنی
"سادیسم" و"
تبلیغ مرگ" و
نیستی قابل
بررسی علمی
میباشند.
سادیسم
یکی از خشن
ترین
صورپرخاشجویی
است که در آن
شخص آزار
دهنده از
آزارو ایجاد
درد یا سرشکستگی
در شخص
دیگرلذت -
گاها لذت
جنسی- میبرد.
رفتار
سادیستی
درسیاست های
ویرانسازی انسان
در جمهوری
اسلامی ایران
رایج بوده وبرجسته
ترین رفتار
سادیستی در
ِاعمال شکنجه
توسط شکنجه
گران این رژیم
دیده شده است.
در دستگیری
های پس از
دوازدهمین
دورۀ
انتخابات
ریاست جمهوری
در ایران و
انتصاب احمدی
نژاد به سمت
ریاست جمهوری
توسط ولی فقیه
موجی از
اعتراضات
میلیونی در
خیابانهای
تهران و سایر
شهرهای ایران
صورت گرفت.
اطلاعات غیر
قابل انکاری
در دست است که
ماموران
جمهوری
اسلامی ایران
برای ایجاد
ترس و وحشت در
بین دستگیر
شده گان اقدام
به تجاوز جنسی
به دختران و
پسران دستگیر
شده کرده اند.
عملی که قبلا
بارها در
زندان های
جمهوری
اسلامی ایران
اتفاق افتاده
بوده است.
تجاوز جنسی
بخودی خود
آثار
ناخوشایندی
در خاطرۀ یک
انسان باقی
میگذارد اما
هنگامی که این
عمل غیر
انسانی با
خشونت وجاری
کردن رکیک ترین
ناسزاها توام
گردد از
آنچنان ابعاد نابود
سازی شخصیت
انسانی
برخودار
خواهد شد که
میتوان بقول
اریک فروم آن
را نابود سازی
انسان نامید.
بسیاری از
روانشناسان
متخصص در امور
تجاوزات جنسی
معتقدند که
تاثیرات
تجاوز جنسی بر
روحیه و شخصیت
انسان آنچنان
عمیق می باشد
که کمتر کسی
بدون حمایت
های روان
درمانی به
زندگی عادی
خود بر
میگردد. شکنجه
گرانی که بدلایل
مختلف تحت
مشاورۀ روانی
قرار گرفته اند
اعتراف کرده
اند که خرد
کردن شخصیت
برای شخص
شکنجه گر لذت
بخش است و این
لذت زمانی به
اوج خود میرسد
که شکنجه گر
متوجه شود که
کاملا بر انسان
دیگرمسلط شده
است. تسلط
شکنجه گر بر
انسان دیگر و
به ویژه بر
ارادۀ انسانی
دیگر در شکنجه
گراحساس قدرت
و نهایتا لذت
میکند.
در اکثر
دیکتاتوری ها
سعی میشود که
اِعمالِ شکنجه
مخفی انجام
شود تا باعث
اعتراضات
تودۀ مردم
وانزجار از
رژیم نگردد. در
نظام جمهوری
اسلامی ایران
پرخاشجوئی و
شکنجه
نهادینه شده و
بصورت یک
سیستم سیاسی
عمل میکند.
سیستمی که مرگ را
توصیه میکند.
اگر از دید
روانشناسانه
به شخصیتهای
سیاسی دیکتاتوری
مذهبی در
ایران نگاه
کنیم اکثرا
کسانی را
میبینیم که
تشنۀ قدرت
هستند. تشنگی
قدرت تنها
بخاطر پر کردن
جیب و افزودن
ثروت نیست
بلکه تسلط
براراده و ذهن
انسانها را در
دستور کار خود
قرار داده
اند. گماردن
ولایت فقیه بر
بالای آراء
مردم ایران
نمونۀ بارز
این سیستم
است. این
افراد
انسانهای
درغگویی
هستند که با
بیشرمی از
علمی ترین
شیوه ها برای
فریب تودۀ
زحمتکش
استفاده
میکنند. این
سیستم با توسل
به دین و
موازین آن،
مرگ دوستی را
برای مردم توجیه
می کنند. بیاد
بیاوریم ایت
الله مشگینی
را که در
سالهای شصت
پسر خود را به
اعدام محکوم کرد.
وی آنچنان در
تلویزیون
رسمی جمهوری
اسلامی ایران
به این حکم
خود افتخار
کرد که مورد
تحسین بسیاری
از دست
اندرکاران
جمهوری اسلامی
ایران قرار
گرفت. در دورۀ 8
سالۀ جنگ ایران
و عراق، شهید
پروری جمهوری
اسلامی ایران به
ابعاد بی
سابقه ای
رسید. دسته
های عزاداری و
سینه زنی برای
رسیدن به
کربلا آشکارا
مرگ و نیستی
را تبلیغ
میکردند.
بیشتر از یک
میلیون کشته و
چند میلیون
معلولین جنگی
و نسل جوانی
که هرگز
پدرهای خود را
ندیدند نظریۀ
مرگ دوستی
جمهوری
اسلامی ایران
را ثابت میکند.
نهادینه
شدن رفتار
سادیستی و مرگ
دوستی در رژیم
ایران اثرات
جبران
ناپذیری بر
اپوزیسیون رژیم
و بخصوص
برنیروهای چپ
گذارد.
اعدامهای دست
جمعی دهۀ 60
بالاترین حد
مرگ دوستی
رژیم ایران را
به نمایش
گذارد. قتل
های زنجیره ای
نمونۀ دیگر آن
است. کریه
ترین و ضد
انسانی ترین
عمل یک دولت ،
اعدام
شهروندان خود
می باشد. برای
رژیم جمهوری
اسلامی ایران
اعدام هر
زندانی سیاسی
همانا جشن مرگ
دوستی بوده
است.
بعد از
چندین دهه
حکومت
دیکتاتوری
ایران ، با توسل
به رفتار
سادیستی و مرگ
دوستی، عملا
ثابت کرده است
که دست
اندارکاران
این حکومت
جمعی هستند که
معتقد به
آموزش و پرورش
رنگ سیاه هستند.
عواقب آموزش و
پرورش سیاه در
نسلهای آینده خود
را نشان خواهد
داد.
برای
جلوگیری از
تداوم رژیم
سادیستی
ایران باید
متحد شد و با
سازماندهی
جنبش توده ای
وآگاه کردن
توده ها برای
انقلاب از
پائین حرکت
کرد. در شرایط
کنونی اگر حق
رای آزاد
نداریم
میتوانیم
خواست ارزش
انسانی و
احترام
انسانی را در
صدر شعارهایمان
قرار دهیم.
چنانچه
نتوانیم از
رژیم مرگ دوست
، ارزش انسانی
را کسب کنیم
مطمئنا میتوانیم
خودمان یعنی
ما
آزاداندیشان/شهروندان
ایران برای هم
ارزش قایل
شویم. دوستی
صمیمیت و
احساس
همبستگی در
شرایط دشوار
را میتوان بمثابه
نافرمانی
مدنی استفاده
کرد.
در خاتمه
باید اشاره
کنم که نام
این مقاله و واژه
های
پرخاشجویی و
مرگدوستی را
از اریک فروم
رونشناس بنام
اقتباس کرده و
مطالعۀ کتاب
وی به نام آناتومی
ویرانسازی
انسان
را در این زمینه
به خوانندگان
به طور جدی
سفارش میکنم.
این کتاب در
باره
روانکاوی
پرخاشجویی
است و بالاخص
در باره شخصیت
هیتلر و
همراهانش
نظریات جالبی
را مطرح میکند.
۴
خرداد ۱۳۹۰