برای
قضاوت در مورد
سیریزا عجله
نکنیم
مایکل
البرت
ترجمه:
احمد سیف
سرعتی
که چپها در
جهان نتیجه
گرفتند
سیریزا خود را
فروخته است به
نظرم عجیب و
حیرتآور میآید.
یک
روز از سیریزا
ستایش میشود
و روز دیگر
مورد سرزنش
قرار میگیرد.
احتمالاً
زمانی بیشتر
ـ و اطلاعاتی
افزونتر ـ
لازم است تا
دربارهی آنچه
که اتفاق
اقتاد، و این
که چهگونه
باید به آن
واکنش نشان
دهیم قضاوت
کنیم.
سیریزا
برای یک همهپرسی
به مردم یونان
مراجعه کرده
است. این نشانهی
پرقدرتی از یک
رفتار
دموکراتیک
بود. خود این
کار ستودنی
است و در
سرتاسر طیف چپ
این کار را
ستودهاند
حالا بماند که
کاملاً در
نقطهی
مقابل،
تزارهای مالی
متعدد این
ایده را که مردم
عادی دربارهی
زندگی خود
تصمیم بگیرند
نکوهیدهاند.
با اندکی تعجب
و با وجود
یورش شدید
رسانهها
موضعی که
سیپراس ترجیح
میداد به
پیروزی بزرگی
رسید. سپس حتی شگفتانگیزتر
آن که یک روز
بعد سیپراس
طرح اندک متفاوتی
را به سروران
اروپایی
ارایه کرد که
احتمالاً
نشانهی
آخرین تلاشاش
برای اجتناب
از خروج از
یورو بود. به
نظر بسیاری از
ناظران او
مردم یونان را
فروخته است.
بسیار
خب، ولی یک
احتمال این
است که مردم
برای مبارزه
برای
امتیازات بیشتر
آماده بودند ـ
از جمله حمایت
از دولت برای خروج
از یورو ـ ولی
سیپراس با
دنائت یا به
خاطر مزایای
موقعیت خودش
یا به خاطر
وابستگی ایدئولوژیک
به قدرت بنگاهها
ـ بیاعتنا به
هزینهای که
برای دیگران
دارد ـ سر خم
کرد و تسلیم
شد. ولی آیا بهراستی
چنین چیزی
امکانپذیر
است؟ آیا برای
توضیح گردش
سریع سیپراس، باید
فوراً با
اتوبوس از روی
سیپراس رد
شویم ـ از یک
اصطلاح
امریکایی
استفاده میکنم
ـ. ممکن است
این توضیح
خوبی باشد ولی
اگر غلط بود،
چه؟
فرض
کنید که سؤال
کنیم چه میشد
اگر سیپراس با
پذیرش همهپرسی
به سروران
اروپایی
مراجعه میکرد
و میگفت:
بدهیها را
لغو کنید یا
حداقل بخش
اعظم آن را و
برنامهی ما
برای یونان را
تأیید کنید
چون اگر نکنید
ما از یورو میرویم
بیرون. چه میشد
اگر سروران
اروپایی در را
نشان داده میگفتند
بفرمایید
بروید بیرون.
آیا این پیآمد،
پیروزی علیه
سیاست ریاضت
اقتصادی بود؟
شاید
بود، به شرطی
که فردایش
میلیونها
نفر در
خیابانها
بودند، با
انرژی و نه
فقط حضور برای
یک روز بلکه
آماده برای
رزمیدن برای
ماهها در پی
ماهها، و اگر
دولت برنامهی
عملی و
ابزارهای
سازمانی لازم
را داشت تا اقتصاد
کاملاً
فرونپاشد
وقتی که
تجدیدساختار
میشد با
ابداعات و
نوآوری، از
جمله ملیکردن،
کنترل مزد و
قیمتها،
سیاستهای
لازم برای
بازتوزیع و
اجرای هر
سیاست ارزی که
لازم بود و همچنین
تهیه و تدارک
کالاهای
یومیه و
درواقع هر چیز
دیگری که لازم
بود نه فقط
برای برآوردن
نیازهای آنی
بلکه برای این
که در درازمدت
بتواند با
خرابکاری
سرمایهی
مالی اروپایی
و امریکایی که
بیتردید حتی
بیشتر از حفظ
سیاست ریاضت
اقتصادی میخواهند
و میکوشند تا
یک یونان
جداشده شکست
بخورد و موفق
نشود مقابله
کند. و اما اگر
این مشارکت
عظیم غیرمحتمل
بود و یا قرار
نبود اتفاق
بیفتد چه میشد؟
و بعد اگر ـ
همانطور که
همهپرسی
نشان داد ـ در
عین حال که
حمایت زیادی
برای مقابله
با ریاضت
اقتصادی و
برای یک توافق
بهتر وجود
داشت، برای
خروج از یورو
و یا مبارزهای
که پس از خروج
لازم است
حمایت چندانی
وجود نداشت،
چه میشد ؟
یا
به سخن دیگر
چه میشد اگر
روز بعد
ازخروج از
یورو اغلب
مردم یونان،
نه سروران
اروپایی، که
سیریزا را به
خاطر وضعیت
ناگوار
اقتصادی
سرزنش میکردند.
اگر این گونه
بشود سناریوی
سختگیری
پیروزی نیست
بلکه به نظر
فاجعه میآید.
(لطفاً توجه
کنید که این
احتمال زاویهی
تازهای برای
انتقاد از
سیریزا باز میکند
ـ نه این که آنها
مردم را
فروختند یا
مذاکرهکنندگان
بدی هستند یا
چیزهای دیگری
از این دست ـ
بلکه پنج ماه
با شیطان
رقصیدند و
برای آمادگی
مردم یونان
کاری نکردند و
حتی در محدودهی
امکانات
سیریزا برای
مبارزه با
اهداف معین طی
حضور در یورو
و پس از خروج
از آن هیچ نداشتند).
حالا
اگر ارزیابی
سیپراس این
بوده باشد که
پیآمد
احتمالی پس از
همهپرسی و
خروج از یورو
فاجعهبار
خواهد بود، با
این وصف طرح
تازهی او بهعنوان
آخرین کوشش چه
دستآوردی
خواهد داشت؟
اگر مورد
پذیرش قرار
بگیرد ـ که به
نظر چنین میآید
ـ او مقداری
زمان خواهد
گرفت و بعید
نیست در بعضی
جبههها
امتیازاتی هم
بگیرد درحالی
که با اجرای
ریاضت
اقتصادی که
ممکن است
لطماتی به
دیگران بزند
توافق کرده
است. اگرچه
دراین جا مثل
گدایی مغلوب
به نظر میآید
ولی اگر این
کار به او
امکان بدهد که
حمایت تودهای
را عمیقتر
کند نه این که
این حمایت
رفتهرفته کش
برود ـ به
خاطر رکودی که
پس از خروج از یورو
نتیجه خواهد
شد ـ مبارزه
احتمالاً میتواند
ادامه یابد و
حتی شدت گیرد.
از سوی دیگر چه
میشود اگر
سروران
اروپایی به
رغم دریافت
طرح تازه به
یونان بگویند:
خداحافظ؟ بعد
چه پیش خواهد
آمد؟ خب اگر
این گونه بشود
سیپراس
احتمالاً
اندیشیده است
که در آن صورت
بهطور کامل
برای مردم
یونان و برای
اغلب جهان روشن
میشود که
خروج از یورو
ارادهی
سروران
اروپایی بود و
آنها را باید
سرزنش کرد نه
سیریزا را و
در آن صورت سیپراس
و سیریزا نهتنها
میتوانند
جناح چپ
سیریزا را
بسیج کنند و
نه فقط این
جناح بلکه 60
درصد و
احتمالاً 70
درصد از جمعیت
یونان را که
بهشدت
خشمگیناند و
انگیزهی
مبارزه دارند.
آیا
سیپراس یک
سازماندهندهی
زیرک است که
میخواهد
انرژی و قدرت
کافی برای دور
بعدی مبارزه
در آینده پیدا
بکند یا خوابآلودهای
است در خدمت
سروران
اروپایی؟
پاسخ را میدانم؟
خیر. ولی فکر
نمیکنم کس
دیگری هم
بداند.
درنتیجه تعجب
میکنم چرا
برای ارایهی
توضیح عجله میکنیم
و درنتیجه به
روی کسانی که
دراین شرایط به
کمک ما احتیاج
دارند خصومت
پرتاب میکنیم.
به نظر
من یونان همچنان
در راهی صعبالعبور
با کمک بسیار
ناچیز بیرونی
و در مقابل دشمنی
قدر و خشن قدم
گذاشته است.
سیریزا با حزبی
نه چندان قوی
وارد دولت شد
ـ به حدی که،
اگر اشتباه
نکرده باشم،
حتی برای
پرکردن همهی
مناصب عضو
نداشت. و بعد
مذاکرات را
ازسرگرفت ـ
درواقع
رقصیدن باشیطان
را ـ که حداقل
از منظری که
از بیرون به نظر
میآید ـ همهی
انرژی محدودش
را بهکار
گرفت. این به
گمان من
اشتباه بود و
اشتباه بزرگی
هم بود. مشکل
این بود که
باور کرده
بودند که با
خرد، با
کرامت، و آری
با مصالحه، میتوان
متقاعد کرد
بدون این که
تشخیص داده
باشند که هدف
طرف دیگر ـ
علاوه
برنابودی هر
مخالفت جدی با
ریاضت
اقتصادی ـ
کنار زدن خرد،
همهی همدردیهای
انسانی، همهی
کرامتها آنطور
که انتظار میرفت،
و درواقع
برنامهی
بنگاهها بود.
از ابتدا
موضوع مبارزه
بر سر قدرت
بود ـ نبرد
طبقاتی ـ نه
اختلاف نظر بر
سر منطق اقتصادی.
ولی باور به
این که منطق
اقتصادی میتواند
پیروز شود و
شاید اینکه
به اندازهی
کافی روی
فعالیتهای
کنشگران
تمرکز نکرد
موجب شد تا
سیریزا برای
این که تهدید
خروج از یورو
قابل باور و
موفق بشود، نتواند
به درکی کافی
و تعهد و
سازماندهی
لازم در همهی
سطوح برسد.
اما
نکتهی آخر،
به نظر میرسد
همگان هر آنچه
که سروران میگویند
باور میکنند
و دراین جا من
از سروران
جهانی حرف میزنم،
در واشنگتن، و
نه فقط متحدانشان
در اروپا. به
نظر من،
سروران همه جا
همچنان با یک
انتخاب روبهرو
هستند. از دید
آنها آیا با
اندکی کوتاه
آمدن دربارهی
ریاضت
اقتصادی در
یونان باید از
اغتشاش در بازارهای
بینالمللی
جلوگیری کرد
یا این که
باید اغتشاش
در بازارهای
بینالمللی
را که ممکن
است در پی
خروج یونان
ازیورو اتفاق
بیفتد
بپذیرند و در
این فرایند،
سیریزا و به
این ترتیب
نیروهای
مشابه در سرتاسر
اروپا را
کاملاً نابود
کنند؟
به نظر
میرسد
آلمانیها
گمان میکنند
که این ریسک
قابلقبول
است. ادعای
بسیار گسترده
این است که
سروران
امریکایی فکر
میکنند که
ریسک اغتشاش
در بازارهای
بینالمللی و
آن چه در پی آن
میآید
احتمالاً از
دستاورد
تنبیه سیریزا
ـ یا اگر طور
دیگری بگویم
از این که
سیریزا دوام
بیاورد و
قدرتمندتر
شود ـ بیشتر
است.
خب. این
ممکن است. ولی
آیا عملی است؟
ویتنام
و یا همهی
جنگهای پس از
جنگ ویتنام را
به خاطر
بیاورید. امریکا
اقتصاد خودش
را منهدم کرد برای
این که از
«گسترش نمونههای
خوب» جلوگیری
کرده باشد.
یعنی نگذارد
نمونهی
کشوری که خود
را از شبکهی
قیدوبند به
امریکا و
کنترل بنگاهها
خارج کند و
ترس امریکا
این بود که
این نمونه
فراگیر شود.
یونانی که
بخواهد به
ریاضت اقتصادی
پایان دهد و
بعد درشرایطی
که بهشدت به
چپ تمایل
دارد، توسعه
یابد نمونهی
بسیار خطرناکتری
است ـ از جمله
به این دلیل
که بهویژه در
جهانی اتفاق
میافتد که
برای دنبالهروی
از چنین
الگویی، در
مقایسه با
مقاومت ویتنام،
بسیار بازتر
است. درنتیجه
حدس من این
است که اینگونه
نیست که
آلمانیها در
اتاق عقبی
داشتند به خشم
امریکاییها
گوش میکردند
بلکه درواقع و
بهیقین برای
امریکا و برای
همهی طبقات
حاکم جهان کار
میکردند.
به نظر
میرسد نتیجهی
نهایی این است
که ـ به نظر من
ـ آلمان و
امریکا تصمیم
گرفتهاند که
میتوانند
کیکشان را
داشته باشند ـ
ماندن در یورو
ـ و آن را
بخورند، یعنی
به اندازهی
کافی روی
سیریزا فشار
بیاورند که
پایهی
حمایتیاش را
از دست بدهد و
درنهایت
سرنگونش کنند.
از سوی دیگر،
سیپراس هم فکر
میکند که او
حداقل سیریزا
را در مبارزه
نگاه داشته
است و از
فاجعهی خروج
از یورو که
سیریزا به
خاطرش سرزنش
شود، جلوگیری
کرده است و میتواند
در موقعیتی
اندکی بدتر
دربعضی مورد و
بهتر در
مواردی دیگر،
مبارزه را
ادامه بدهد ـ
بهتر از آن چه
در گذشته
امکانپذیر
بود در برابر
یک مخاطب
عمومی و بینالمللی
اکنون قواعد
بازی ـ رقص با
شیطان ـ را بهتر
ازهمیشه میداند
و ممکن است
بتواند خود را
برای مبارزه
با آن سازماندهی
کند.
پاسخ
خود من این
است برای این
که بفهمیم کی
راست میگوید
و درست عمل میکند
به زمان نیاز
داریم. ولی
حالا یک گمانه
دربارهی این
که چه ممکن
است پیش
بیاید.
آیا
سیریزا بهفوریت
برنامهای را
برای مبارزه
در همهی سطوح
که بتواند در
برابر حملات
مقاومت کند سازماندهی
خواهد کرد.
آیا سیریزا
برای خروج از
یورو در دور
بعدی آماده
خواهد بود؟ و
آیا پودموس و دیگران
در اروپا بهطور
جدی به دفاع
از یونان
خواهند
پرداخت درحالی
که مبارزهی
خودشان را
دنبال می
کنند. درحالی
که بررسی میکنند
که وقتی با
شیطان میرقصند،
نه عقل که
قدرت در همهی
سطوح،
پایدار، و
سازمانیافته
لازم است.
https://zcomm.org/znetarticle/why-rush-to-judgement-on-syriza/
برگرفته
از :«نقد
اقتصاد سیاسی»
http://pecritique.com/