زیر
پوست خبر
انفجار
خشم کارگران
معدن قشقلاق
یورت آزادشهر
در سفر
حسن روحانی به
گلستان
«خوش
آمدید ولی
دیگر واقعا
فایدهای
ندارد. (یکی از
اطرافیان: همه
حرفهایت
دروغ است)
اصلا هیچ کدام
از شما نمیدانید
معدنکار یعنی
چه؟ حالا
یادتان
افتاده و جمع
شدید و آمدید. 40
نفر ما از دست
رفت و 170 بچه بیپدر
و 40 زن بیوه
شدند. ما اصلا
نمیدانیم میخواهیم
چهکار کنیم.
چرا ایمنی
نداریم و هیچکس
پیگیر نیست؟
آقای
عزیز! چند سال
پیش ما آمدیم
آزادشهر شکایت
کردیم و
همکاران شما
ما را با
باتوم زدند و
فرار کردیم.
پارسال پس از 14
ماه که حقوق
نگرفتیم با زنهایمان
آمدیم
فرمانداری
اعتراض کنیم و
حقمان را
بگیریم. یعنی
تو رئیسجمهور
متوجه نشدی؟
من 20
میلیون تومان
از این شرکت
طلبکارم ولی 10
هزار تومان
پول در خانهام
نیست بچهام
را دکتر ببرم.
آقای رئیسجمهور!
کارگر این ذوبآهن
یک میلیون
تومان حقوق میگیرد
(اطرافیان: 800
هزار تومان)
وجدانا شما با
یک میلیون
تومان میتوانی
زندگی کنی؟
آقای رئیسجمهور!
هر کس در این
معدن کار میکند
بعد از 20 یا 25 سال
بازنشست میشود
و یک میلیون و 400
هزار تومان
حقوق میگیرد.
با این حقوق
بچههایش
ازدواج میکنند
و هزار
گرفتاری دارد
و دیگر نفسی
برای کار
ندارد! چهکار
کنیم؟ اینها
همه آمدند
اینجا آقای رئیسجمهور!
خواهشی که از
شما دارم. این
معدن 1700 متر رفته
بدون تهویه.
مسؤولان ما
کجا هستند؟
دیشب معاون
استاندار میگوید
معدن گاز
نداشت،
بیاورش اینجا
ببینم کجایش
گاز نداشت؟
دروغ میگویند
همهشان. ما
بخشدار
نداریم،
فرماندار
نداریم، استاندار
نداریم. در
ساختمان
پلاسکو 14 نفر
مردند چه
تشییع جنازهای
انجام دادید؟
چرا تشییع
جنازه مردگان
ما اینگونه
شد؟ ساختمان
پلاسکو 14 نفر
مردند چه کار
کردید در
تهران شما؟
ولی اینجا 40
نفر مردند این
تشییع جنازهشان
چه شد. این
مادران را
نگاه کن. این
خانمشه! 7 تا
بچه دارند
اینها. چه کار
کنیم ما؟ به
قرآن مجید نان
نداریم
بخوریم. (بغض)
من دلم درد
دارد، بگذار
حرفم را بزنم.
من داغ دارم،
بگذارید حرفم
را بزنم. همهشان
مردند. 40 روز
دیگر هم نمیتوانیم
جنازهها را
بیرون
بیاوریم. همه
بو گرفتند.
آقای رئیسجمهور!
تا الان کجا
بودی؟ شما
اصلا میدانید
معدنکار یعنی
چی؟ آقا بیمه
ما را نمیریزند.
ما یکسال کار
میکنیم بیمه
6 ماه برای ما
میریزند!
بیمه ما را
کتابخانه و
آرایشگری میزنند
و به ما سختی
کار و زیانآور
نمیدهند.
بگذارید حرف
بزنم، دلم درد
دارد. تمام زنها
آمدند اینجا و
یک هفته اینجا
ماندند. اینها
همه خانواده و
بچههایشان
اینجا هستند.
(گریه) ما نمیتوانیم
دیگر در این
معدن کار
کنیم. نمیتوانیم
آقا! بگذارید
من درد دارم و
درددلم را بگویم.
رئیسجمهور
دیگر اینجا
نمیآید. تا 50
نفر نمیرند
دیگر رئیسجمهور
اینجا نمیآید.
به قرآن نمیآید.
هیچکس نمیآید
درددل ما را
بشنود».
-----------------------------------------
ایلنا
گزارش میدهد؛
«انفجار
یورت» زخمی که
مرهم نمیپذیرد
گزارش:
نسرین هزاره
مقدم
معدنکاران
زغالسنگ در
معدن زمستان
یورت غربی
آزادشهر، جان
باختند؛
کارگرانی که
چندماهی بود
مطالباتشان
پرداخت نشده
بود، دستمزد نگرفته
بودند ولی در
سخت ترین
شرایط با
حداقل دستمزد
کار میکردند؛
روزی حداقل ۱۲
ساعت آنهم
حدود دوکیلومتری
اعماق زمین.
ایلنا:
می گویند
فاجعه وقتی که
زیاد تکرار میشود،
دیگر فاجعه
نیست؛
روزمرگی است. فاجعه،
تکرار که شد،
دیگر
فقط یک اتفاق
روزمره است با
چاشنی تلخ و
نادلچسبِ بیتفاوتی.
نیمروز
چهارشنبه
(سیزدهم
اردیبهشت)
هنوز زمان
زیادی از
حادثه بهتآور
و پر از
اندوهِ
پلاسکو
نگذشته بود که خبر یک
انفجار در استان
گلستان، داغ
جمعی ملت را
تازه کرد و
این بار باز
هم کارگران
قربانی شدند؛
معدنکاران
زغالسنگ در معدن
زمستان یورت
غربی
آزادشهر، جان
باختند؛ کارگرانی
که چندماهی
بود
مطالباتشان
پرداخت نشده
بود، دستمزد
نگرفته بودند
ولی در سخت
ترین شرایط با
حداقل دستمزد
کار میکردند؛
روزی حداقل ۱۲
ساعت آنهم
حدود دوکیلومتری
اعماق زمین.
تا خبر
را میشنویم،
گوشی را برمیداریم
و به کارگران
زنگ میزنیم؛
به آنها که
بارها و بارها
با ایلنا تماس
گرفته بودند و
از عقب ماندگیهای
دستمزدها
گفته بودند؛
از اخبار تجمع گفته
بودند و از
بدعهدیهای
کارفرمای
خصوصی معدن.
اما تماس بی
پاسخ میماند:
مشترک مورد
نظر قادر به
پاسخگویی
نیست؛ مشترک
مورد نظر زیر
آوار گیر کردهاست؛
صدای گرم و
مهربان آنورِ
خط خاموش است
و این یعنی
شروع فاجعه...
روایتها
از زمان شروع
حادثه متفاوت
است؛ به طور
رسمی شروع
انفجار ، حدود
ساعت ۱۲ اعلام
شد اما روایت
کارگرها از
شروع حادثه
متفاوت است.
آنهامیگویند
آتشسوزی کمی
بعد از ساعت
نُه صبح رخ
داد؛ کارفرما
نمیخواست
خبری به بیرون
درز کند؛ میخواست
یک جوری، جمع
و جورش کند که
نشد و در نهایت،
پای خبر به
رسانهها
کشیده شد،
نیروهای
امداد حاضر
شدند و فاجعهای
شد در ابعاد
ملی.
معدن
زغالسنگ،
کارگران را
به کام مرگ
کشیده بود.
شش
روزِ تمام
عملیات امداد
و نجات به طول
انجامید؛ در
نهایت،
امروز، دوشنبه
(هجدهم
اردیبهشت)
عملیات به
نقطه ای رسید
که میشود
گفت: نقطه
پایان تلخ؛
نقطه پایان
برای یک تراژدی...
سرجمع، ۳۵
پیکر بیجان در
تونل منفجر شده،
پیدا شد؛ ۲۱
پیکر همان شب
حادثه، یک
پیکر، دو روز
بعد و در
نهایت شش روز
بعد یعنی
امروز، ۱۳
پیکر دیگر.
هنوز هم
مسئولان به
طور قطع نمیتوانند
بگویند که
دیگر نیاز به
تجسس نیست؛ ستاد
بحران
استانداری
گلستان،
اعلام کردهاست
که هنوز تجسس
ادامه دارد؛
چرا که ممکن
است اجساد
احتمالی زیر
آوار محبوس
مانده باشند.
میگویند
هنوز تعدادی
آن زیر گیر
کرده اند.
از
ساعات اولیه
حادثه، اخبار
متناقضی به
بیرون میآمد؛
آمار دقیقی از
تعداد
کارگرانی که
محبوس شده
بودند، وجود
نداشت، میگفتند
حداقل پنجاه
نفر آن زیر
گیر کردهاند؛
بعد گفتند چهل
نفر و آخر سر
گفتند همان سی
و پنج نفر؛
برمیگردیم
چند روز
عقبتر؛ به روز
وقوع حادثه و
قدم به قدم
جلوتر میآییم
تا ببینیم در
این چند روز
چه گذشت؛
اظهارات
مقامات چه بود
و روایات از
کجا
سردرآورد...
از
ساعات اولیه
حادثه، اخبار
متناقضی به
بیرون میآمد؛
آمار دقیقی از
تعداد
کارگرانی که
محبوس شده
بودند، وجود
نداشت، میگفتند
حداقل پنجاه
نفر آن زیر
گیر کردهاند؛
بعد گفتند چهل
نفر و آخر سر
گفتند همان سی
و پنج نفر؛ مشخص
شد که اصلا
لیست دقیقی از
کارگران
مشغول به کار
در معدن
زمستان یورت
غربی وجود
نداشته؛
کارفرما و
مسئول شیفت
هیچ آمارگیری
دقیقی انجام
نداده بودند.
به خصوص، هیچ
آمار دقیقی از
کارگران
پیمانکاری
معدن وجود
ندارد. در
مورد علت
حادثه هم
ابهامات
بسیار بود و
البته هنوز
هست، در مقطعی
همان اول کار،
از خطای انسانی
صحبت کردند و
گفتند کارگر
مقررات را زیر
پا گذاشته چون
باتری دیزل را
سرخود عوض کرده،
اما بعد این
ادعا هم واهی
درآمد؛ معدن، ضعف
ایمنی داشته،
قواعد حفاظت و
بهداشت کار
رعایت نشده؛
گازسنجی
انجام نشده و
آن اتفاقی که
افتاده، این
است: تراکم
بیش از حد گاز
متان به
انفجار
انجامیده....
شهرام غریب،
کارشناس ارشد
ایمنی در این
مورد میگوید:
گاز متان گازی
است بسیار
قابل انفجار؛
گازی است که
سمی نیست ولی
با افزایش حجم
آن، به شدت
درصد اکسیژن
پایین میآید
و جای اکسیژن
را میگیرد.
حالا این گاز
وقتی تجمع
پیدا میکند،
در اصطلاح
ایمنی، ایجاد
ابر میکند و
آماده انفجار
میشود.
ببینید در یک
چنین محیط
هایی وقتی که
وجود گاز متان
هست، باید در
هر نوبت به
وسیله دستگاههای
گازسنج، قبل
از شروع کار و
حضور نفرات،
یعنی قبل از
آغاز هر شیفت
کاری، گازسنجی
انجام شود. پس
نتیجه خیلی
ساده و سرراست
است: انفجار
نتیجه قصور
کارفرمای بخش
خصوصی معدن
زمستان یورت
است.
و اما
این کارفرمای
خصوصی کیست؟
اسناد حکایت از
این دارد که
مدیران معدن
زمستان یورت
از سوی یکی از
هلدینگهای
وابسته به یک
نهاد انقلابی
منصوب شدهاند.
اسناد میگوید
که بعد خصوصیسازی،
معدن را به یک
نهاد انقلابی
واگذار کردهاند؛
این معدن تحت
پوشش شرکت
صنعتی و معدنی
شمال شرق
شاهرود است که
حسب گزارش ۱۳
/۲/ ۹۶ هیات مدیره
این شرکت سه
عضو از پنج
عضو هیات
مدیره آن به
شرکتهای
زیرمجموعه
هلدینگ توسعه
معادن روی
ایران تعلق
دارد.
کارفرمای
خصوصی این
معدن، در طول
سالها به
اعتراضات
کارگران بی
توجه مانده است
و این مساله،
این بی تفاوتی
به مطالبات و
منافع
کارگران،
دلیل اصلی
فاجعهای است
که به هر شکل
نتوانستند از
بروز آن جلوگیری
کنند.
آن
روزها که هنوز
از شبکههای
مجازی خبری
نبود، نه
پُروفایلی
سیاه شد و نه
پُستی در ماتم
کشته شدگان
معدن سنگرود
لایک خورد.
بعد کم
کم جنازه ها
را بیرون میآورند
و به تدریج
تحویل
خانوادهها
میدهند؛
خانوادههای
داغدار و زخمخورده
هیچ مرهمی بر
دردهایشان
نمییابند.
شاید فقط
ابراز همدردی
ها بتواند کمی
از دردها
بکاهد؛
خانوادههای
کارگران
جانباخته
معدن سنگرود
با بازماندگان
حادثه یورت
ابراز همدردی
کردند؛ در پیامی
که به همین
منظور
فرستادند،
نوشتند: «ما هم
طعم
تلخ مصیبت
انفجار معدن
را که موجب
کشته شدن مردان
نانآور دستکم
۲۰ خانوار شد
را چشیدهایم
و در این
لحظات جانکاه
آرزوی صبر
وشکیبایی از
خدا برای شما
عزیزان را
داریم. ۲۱ سال
قبل
بود که خبر
انفجار معدن
ذغالسنگ
سنگرود
رودبار دهان
به دهان
چرخید؛ در این
حادثه ۲۰
کارگر کشته و حدود
۵۰ کارگر دیگر
مجروح شدند.
آن روزها که
هنوز از شبکههای
مجازی خبری
نبود، نه
پُروفایلی
سیاه شد و نه
پُستی در ماتم
کشته شدگان
معدن سنگرود
لایک خورد.
اما دلهای
نگران هزاران
کارگر چشم انتظار
پدر کارگری
بودند که به
عمق معدن رفته
و خبری از
سلامتش نبود و
همه پرسان
پرسان جویای حال
عزیزانشان
بودند.» درد
مشترک، قلبها
را به هم
نزدیک میکند؛
این درد
مشترک، کم
دردی نیست...
همدردیها
زیاد است اما
رسانه ملی باز
هم سکوت میکند؛
گویی حادثهای
که دور از
پایتخت رخ
داده،
برایشان
آنقدر اهمیت
ندارد که
بخواهند چند
روزی، یا
حداقل چند
ساعتی، پخش
برنامه های
شاد و شوهای
رنگارنگ
تلویزیونی را
متوقف کنند.
به زیرنویس و
ارائه گزارش
از حادثه در
شبکه خبر
اکتفا میکنند.
روزهای
بعد حادثه،
مسئولان به
محل حادثه میشتابند؛
اول مسئولان
وزارت کار و
خود وزیر به محل
حادثه میروند،
یکشنبه خود
رئیس جمهور،
به عنوان بالاترین
مقام اجرایی
کشور به محل
حادثه میرود
و با
داغدیدگان
دیدار میکند؛
طبیعی است که
با حجم بالای
آوار و خرابی و
داغ، نمیشد
انتظار داشت
که این
دیدارها در
جوی کاملا دوستانه
و پر از
اعتماد و محبت
دوطرفه
برگزار شود؛
کارگران
بازمانده و
خانواده ها از
دردهایشان
با رئیس
قوه مجریه
گفتند و از
زخمهایی که
هنوز آنقدر
تازه است که
هیچ مرهمی نمی
پذیرد.
این
حضور را می
شود به فال
نیک گرفت؛ می
شود مثبت تفسیر
کنیم، اما فقط
کاش سرآغازی باشد
برای رسیدگی
به احوال
بازماندگان و
کشف علت وقوع
حادثه و تنبیه
مقصرین و
مسببین؛ کاش راهی
باز شود برای
رسیدن به سه هدف
اصلی کمیتههای
حقیقت یاب
حادثه: حل
مساله بیمه و
خسارت بازماندگان،
کشف علت حادثه
و از همه
مهمتر اقدام
برای تجهیز و
ایمنی معادن
پرخطر کشور،
علی الخصوص در
بخش خصوصی.
کمیته هایی که
همانطور که
فعالان
کارگری
خواسته اند نه
تنها باید از مسئولین
ایمنی و
کارشناسان
برای حضور در
آنها دعوت
شود، بلکه خود
کارگران و
نمایندههای
تشکل های
کارگری
بایستی در
آنها حاضر شوند؛
چرا که این
حادثه، یک
حقیقیت عریان
را از همیشه
عریانتر
کردهاست: اگر
کارگران موقت
و پیمانکاری،
آنهم در مشاغل
سخت و پرخطر
مانند معادن
بتوانند تشکلهای
مستقل و
پرقدرت ایجاد
کنند، اجحاف
کارفرمایان
به جایی نمی
رسد که به این
راحتی، جان کارگران،
قربانی شود.
طبیعی
است که
کارگران
دلخور باشند؛
طبیعی است که
خانواده های
داغدیده، در
این شرایط
حاضر به شنیدن
نباشند؛
کارگرانی که
بارها از دست
کارفرمای
خصوصی به ستوه
آمده اند و
تجمع کرده اند
ولی صدایشان
به جایی
نرسیده؛
کارگرانی که
یکی از آنها
به نمایندگی
از جمیع
داغداران
خطاب به رئیس
جمهورمیگوید:
پارسال آمدیم
فرمانداری ۱۴
ماه حقوق نگرفته
بودیم، آمدیم
فرمانداری
اعتراض کنیم، من
۲۰ میلیون
تومان از این شرکت
طلب دارم، ولی
ده هزار تومان
پول در خانه
ام نیست بچه ا
م را ببرم
دکتر. چرا
برای مردگان ما،
تشییع جنازهشان
این جوری شد،
ساختمان
پلاسکو ۱۴ نفر
مردند؛ این جا
۴۰ نفر مردند،
این تشییع
جنازهشان چی
شد، این
مادرها را
نگاه کن....
گزارش:
نسرین هزاره
مقدم
---------------------------------------------------
معدنچيان
اندوهگين و
خشمگين
تندترين
انتقادها را
بدون لكنت
زبان از حسن
روحاني
داشتند
فرياد«
درد» برسر
رييسجمهور
روحاني:
من رييسجمهور
درد مردمم ،
اگر فريادشان
سبب آرامش ملي
ميشود،بايد
به ميانشان
بروم
گروه سياسي
اعتماد
ـ گروه
سياسي| از
ميان جمعيت
دستش را در
هوا تكان ميدهد،
فرياد «تا
حالا كجا
بوديد؟» سر ميدهد
و اين تنها
تكرار واژههاي
«برادر عزيز
من» است كه
تمام تلاش
روحاني براي آرام
كردن مردم
داغديده ميشود.
ديروز
براي
دولتمردان با
پيام
استاندار گلستان
آغاز ميشود.
پيامي كه به
معاون سياسي
دفتر رياستجمهوري
ارسال ميشود،
توصيهنامهاي
است تا با سفر
رييسجمهور
به معدن يورت
آزادشهر به
علت غم و
اندوه بالاي
كارگران و
التهاب
خانوادههاي
آنان مخالفت
شود. اما
روحاني نميپذيرد.
او خود را
رييسجمهور
زمان درد مردم
و التهاب آنان
ميداند و ميگويد
«اگر فرياد
آنان در برابر
من، سبب آرامش
ملي خواهد شد،
من بايد بروم».
او «تنها» به
معدن ميرود
تا معدنچيان
براي فرياد
كشيدن بر سر
بالاترين
مقام رسمي
كشور احساس
آرامش و راحتي
كنند و اين را
افتخار خود ميداند.
اما،
افتخاري كه در
ديدن حق
اعتراض
كارگران براي
روحاني وجود
دارد، براي
مخالفان او
بهانهاي ميشود
براي نشان
دادن
ناكارآمدي
دولت.
آنها
با ديدن فيلمي
از اعتراض
كارگران، به
جاي آنكه ياد
اين سخن از
حضرت علي(ع)
بيفتند كه «پاك
و آراسته نيست
امتى كه در آن
امت، زيردست
نتواند بدون
لكنت زبان حق
خود را از قوى
دست بستاند»،
خوشحال و سرمت
از ديدن آن
شدند تا شايد
در خيال خود
گمان كنند كه
چه بر سر آراي
روحاني خواهد
آمد. اما آنها
كه اينگونه
فكر ميكنند،
پيش خود نميگويند
كه «مالك معدن
كجاست؟»،
«سهامداران
معدن كجايند؟»
موضوعي كه
روحاني نه در
آنجا بلكه در
سفري كه پس از
آن به اروميه
دارد در جمع
چند هزار نفري
هواداران خود
ميگويد: «به
گلستان رفتم
تا سري به
معدنچيان و عزيزانمان
در آزادشهر
بزنم. غمخواري
و عشق و برادر
وجود دارد.
معدن
آزادشهر
متعلق به بخش
خصوصي و در
اختيار يك
نهاد بوده
است. آنها
بايد پاسخگوي
مردم باشند.
ما با همه
توان در كنار
مردم و
كارگران و در
كنار
معدنچيان و
خانوادههاي
عزيز از دست
داده خواهيم
بود ولي كساني
كه مسوول آن
معدن بودهاند
چرا مهر سكوت
بر دهانشان
زدهاند.»
فرياد
دانشجويان،
صداي معلمان و
اينبار
اعتراض
كارگران
فرياد
اعتراضي
كارگران معدن
را مشاور
فرهنگي رييسجمهوري
به خوبي و به
نوعي ديگر
معنا كرد.
حسامالدين
آشنا، با بيان
اينكه روحاني
هم اعتراضات
دانشجويان را
شنيد، هم صداي
معلمان و كارگران
معدن را، گفت:
براي رييسجمهور
اين مهم است
كه بيواسطه و
با عبور از
رويههاي
مرسوم اداري
حقايق را از
نزديك و از
دهان مردم
بشنوند. آشنا
در گفتوگو با
خبرآنلاين،
با اشاره به
اينكه حسن روحاني
در طول رياستجمهوري
خودش را موظف
ميدانست كه
صداي اقشار
مختلف مردم را
بشنوند؛ افزود:
ايشان هم به
صداي
دانشجويان در
١٦ آذر گوش
دادند هم
اعتراضات
معلمان را در
روز معلم
شنيدند و هم
نالهها و
گلايههاي
معدنكاران را
در بازديد از
معدن يورت.
آشنا
خاطرنشان كرد:
تجربه معدن
يورت به همه
ما آموخت كه
هيات ملي
گزارش پلاسكو
مسيري درست
براي شناسايي
دقيق علل و
عوامل حوادث
بزرگ در پيش
گرفته بود.
مساله
مسووليتپذيري
مالكان و سهامداران
در قبال اين
حادثه تلخ،
ضوابط بيمهاي
ميان
كارفرمايان،
معدنكاران و
سازمان تامين
اجتماعي،
ميزان
مسووليتپذيري
مقامات اداري
و محلي،
بازنگري
شرايط ايمني و
ايمني محل
كار،
استانداردسازي
شرايط كار،
مساله
بازنشستگي و
حمايتهاي
حقوقي از
معدنكاران،
مسائل تكنولوژيك
استخراج
معادن و... از
جمله مسائل مهمي
است كه بايد
در گزارش ملي
معدن يورت
مورد توجه
قرار گيرد.
مشاور فرهنگي
رييسجمهور
در پايان گفت:
هياتهاي
مستقل، اعضاي
حرفهاي
دانشگاهي و
مستقل اين
هيات ميتوانند
آينده
معدنكاري در
ايران را
تغيير دهند.
روحاني
در ديدار
خانوادههاي
جانباختگان:
حادثه
معدن آزادشهر
زنگ هشدار و
بيدار باشي براي
همه مسوولان
است
رييسجمهور
حادثه معدن
زغال سنگ
آزادشهر
استان گلستان
را زنگ خطر،
هشدار و بيدار
باشي براي همه
مسوولان
دانست و بر
ضرورت نظارت
مداوم، تنظيم
مقررات لازم و
تامين تجهيزات
و امكانات
پيشرفته در
محيطهاي كار
ناامن، تاكيد
كرد. حسن
روحاني روز
يكشنبه در
جريان سفر به
منطقه
آزادشهر
استان گلستان
در ديدار
خانواده
جانباختگان
حادثه معدن،
با ابراز
تسليت و
همدردي و
دلجويي از
آنان، اظهار
داشت: ترديد
نداشته باشيد
كه در غم و حادثه
جانكاهي كه
براي شما
خانوادههاي
عزيز پيش آمد،
همه ملت ايران
شريك و سهيم هستند
و بر هر حادثهاي
كه در سالهاي
گذشته در كشور
پيش آمده مردم
مهربان و خوب
ايران در كنار
مصيبتديدگان
بودند.
رييسجمهور
با بيان اينكه
جان يك انسان
قابل جبران نيست،
گفت: جز
خداوند متعال
كه خالق هستي
است، كسي نميتواند
جبرانكننده
مصيبت از دست
رفتن يك انسان
باشد و خداي
متعال اجر بيپاياني
به صابران ميدهد.
روحاني افزود:
غم از دست
دادن يك عزيز
ساليان دراز و
تا آخر عمر در
دل خانوادههاي
آنها ميماند
و امروز همه
مسوولان و
مردم از مقام
معظم رهبري كه
سرور و آقاي
همه ماست تا
مسوولان
استاني و
دولتمردان در
غم شما سهيم و
شريك هستند و
اين يك تعارف
نيست بلكه حرف
دل همه ملت
ايران است.
رييسجمهور
تاكيد كرد:
بايد مسوول و
مسوولان
حادثه و هر
كسي كه در اين
حادثه قصور و
تقصيري داشته است،
مشخص شود و
متناسب با آن
تقصير با آن
برخورد صورت
بگيرد و هيچ
استثنايي در
اين زمينه
وجود ندارد و
اين موضوعي است
كه دولت و
شخصا بر آن
تاكيد دارم.
روحاني گفت: وزراي
مربوطه بايد
باز هم به اين
منطقه آمده و
از استاندار
ميخواهم به
تكتك
خانوادههايي
كه عزيزانشان
را از دست
دادهاند در
هر كجاي استان
هستند، سركشي
كرده و مشكلات
آنها را حل و
فصل كنند.
رييسجمهور
همچنين نظارت
مستمر بر
اماكني كه كار
سخت و خطرناك
در آن انجام
ميشود را
مورد تاكيد
قرار داد و
گفت: در منشور
حقوق شهروندي
مادهاي وجود
دارد كه در آن
بر محيط كار
سالم و امن تاكيد
شده است و
بايد اجراي آن
را دنبال
كنيم.
مشكلات
خانوادههاي
كارگران معدن
بايد حل شود
روحاني
با بيان اينكه
در دنياي
امروز محيطهاي
كار ايمنسازي
شده است، گفت:
در كشور ما
نيز بايد از
تكنولوژي و
امكانات روز
دنيا براي
ايمنسازي
اماكن كار
استفاده شود و
اگر در جايي
اين امكانات
وجود ندارد
بايد آن كار
متوقف شود.
رييسجمهور
گفت: در اين
حادثه همه
مسوول هستيم و
بايد مشكلات
موجود را
پيگيري و
كاستيها را
جبران كنيم.
روحاني
خاطرنشان كرد:
امروز در دل
شما اين جمله
است كه
نگذاريد اين
حادثه در جاي
ديگري تكرار
شود و اين
وظيفه بسيار
بزرگي بر دوش
همه ما
مسوولان است.
رييسجمهور
رسيدگي به
موضوع حقوق و
بيمه
كارگران، جانباختگان
و مصدومين
حادثه معدن را
مورد تاكيد
قرار داد و
گفت: وزير كار
بايد به وضعيت
خانوادههاي
كساني كه در
اين معدن جان
خود را از دست
داده يا مصدوم
شدهاند،
رسيدگي نموده
و مشكلات آنان
بايد حل و فصل
شود. روحاني
افزود: به
وزير مسكن نيز
دستور ميدهم
تا تيمي را
تعيين كرده و
همه خانوادههايي
را كه عزيزان
خود را از دست
دادهاند و
مشكل مسكن
دارند،
شناسايي و
مشكل آنان را
برطرف كند.
رييسجمهور
تصريح كرد:
بايد سريعا
كميتهاي
تشكيل شده و
مسووليت و
وظايفي را كه
بايد انجام
شود، پيگيري
كند و همه
مطمئن باشند
كه اين حادثه
را مسوولان تا
آخر پيگيري
خواهند كرد.
در اين مراسم
سه نفر از
خانواده
جانباختگان
معدن در سخناني
مطالبات خود
را مطرح
كردند.
http://www.etemaad.ir/
-----------------------------
تحليل
واقعه ديروز
در گفتوگو
با عباس عبدي
اعتراض
مردم به يك
سياستمدار
ارزش است
گروه
سياسي| رييسجمهور
به معدني رفت
كه بسياري از
معدنچيانش هنوز
بغض همكاران
زير آوار
مانده را در
گلو داشتند.
معدنچياني كه
در روزهاي اول
با اميد زنده
يافتن
همكاران و اين
روزها با اميد
يافتن پيكر
همكارانشان
در دل آوار
پايين ميروند.
معدنچيان
ديروز اما يك
مهمان مهم
داشتند.
مهماني كه ميدانست
ميزبانانش به
سبب همان بغضي
كه در گلو دارند
آنچنان
استقبال خوبي
از او نخواهند
داشت. مهمان
اما به ميان
معدنچيان
داغدار رفت تا
رييسجمهور
درد باشد. حسن
روحاني ديروز
به ميان معدنچيان
و خانوادههايشان
رفت. بغض
تركيدهشان
را شنيد و
اعتراضهايشان
را به گوش
سپرد. اما
اعتراض
معدنچيان به حسن
روحاني با
واكنشهاي
بسياري مواجه
شد. مخالفان
دولت آن را يك
برگ برنده در
روزهاي منتهي
به انتخابات
دانستند و مردم
تصاوير و فيلمها
را ديدند و از
شكست فاصله
ميان مردم و
دولت كه با يك
«اعتراض امن»
همراه بوده
است خوشحال شدند.
عباس عبدي
تحليلگر
سياسي اصلاحطلب
اما نگاه
ديگري به اين
موضوع دارد.
پيشنهاد ميدهد
كه اين روز در
تاريخ سياست
ايران ثبت شود
چرا كه ديروز
برخلاف رويه
سابق سياست
وارد عرصه
مدرن و
دموكراتيك
شده است.
رفتار ديروز
روحاني را
نشاندهنده
اعتماد به نفس
و آرامش او ميداند
و ميگويد
شنيدن صداي
اعتراض مردم
باعث شد كه
ديروز فضا به
سمت روحاني
تغيير كند.
متن گفتوگوي
كوتاه
«اعتماد» با
عباس عبدي را
در ادامه ميخوانيد:
تحليل
شما از حركت
ديروز آقاي
حسن روحاني
چيست؟ اينكه
ايشان در ميان
معدنچيان
حضور يافت، اعتراضها
و انتقادهاي
آنها را شنيد
چگونه
ارزيابي ميكنيد؟
كاري
كه آقاي
روحاني ديروز
انجام دادند و
به ميان
كارگران
داغدار معدن
زغال سنگ يورت
رفتند در نوع
خود كاري بديع
و بسيار مهم
بود. ما ميتوانيم
ديروز را در
تاريخ سياست
ايران ثبت كنيم،
روزي كه سياست
از مفهوم سنتي
و اقتدارگرايانش
عبور كرده و
وارد عرصه
مدرن و
دموكراتيك ميشود.
اين
ادعا را بر چه
اساسي داريد؟
در
مفهوم
اقتدارگرايي
از سياست،
نبايد
هيچگونه
تعرضي به رييس
و صاحب قدرت
شود و هرگونه
تعرضي به معني
شكستن اقتدارش
محسوب ميشود
و آن را با يك
بحران مواجه
ميكند. در
واقع همه بايد
مقابل آن دست
به سينه بايستند
و همه بايد با
كلمات
محترمانه با
او سخن بگويند
و به قول
معروف مقابلش مودبانه
و چهارزانو
بنشينند و تا
وارد ميشود
به احترامش
بلند شوند و
هيچ كس حق
ندارد از گل
كمتر به صاحب
قدرت بگويد.
اين ارزشها
متعلق به يك
نظام
غيردموكراتيك
است كه مردم
در آن جايگاهي
ندارند. در يك
نظام
دموكراتيك كه
از دوران
گذشته عبور
كرده، مردم
حتي حملات و
اعتراضشان
به يك
سياستمدار
ارزشمند است و
به همين دليل
مشاهده ميكنيم
در نظامهاي
جديد اين
فاصلهها
برداشته شده.
مثلا ميبينيم
كه در يك نظام
دموكراتيك
رييسجمهور
در جمعي نشسته
و با مردم
كاملا عادي
صحبت ميكند و
ممكن است در
آن حين يك سيب
هم گاز بزند.
اين فاصلهها
از بين رفته
در حالي كه
مثلا در يك
نظام شاهنشاهي
هرگز چنين
چيزي را نميبينيد،
همه فاصلهها
و اقتدار
سرجاي خودش
است بنابراين
رفتن آقاي
روحاني به
گلستان و حتي
برخوردهايي
كه با او شد
اگرچه اين
برخوردها و
حملات هم از
سوي يك گروه و
جناح خاص
طراحي شده بود
صورت گرفته
ولي اين موجب
افزايش
اقتدارش خواهد
شد، آنچنان كه
در عذرخواهي
از قضيه راهآهن
و فيشهاي
حقوقي سبب
افزايش
اقتدارش شد.
از
اين حركت چه
برداشتي براي
آينده داشت؟
آن هم در
روزهايي كه
فضاي سياسي
كشور كاملا
انتخاباتي
است.
به
نظر من اين
درسآموز است.
كساني كه سعي
كردند در
مناظرهها با
توهين و حمله
به ديگران و
آقاي روحاني، اقتدار
او را بشكنند،
در حالي كه
شكستن اقتدار
در يك نظام
مدرن اينگونه
رخ نخواهد داد
و رقبا راه
اشتباه را
انتخاب كردهاند.
در
تمام سالهاي
اخير ما چنين
رفتاري را از
يك رييسجمهور
نديده بوديم.
اين نكته ميتواند
يكي از نكات
بارز رييسجمهور
باشد؟
در
نظام مدرن
وقتي يك رييسجمهور
صاحب قدرت دست
به چنين كاري
ميزند، به
معني اعتماد
به نفس خودش و
همچنين اعتماد
داشتن به
مردمش است.
در
فضاي
انتخاباتي
كنوني اتفاق
ديروز چه تاثيري
بر سبد راي
روحاني ميتواند
داشته باشد؟
به
همين دليل
معتقدم اتفاق
ديروز در
گلستان كاملا
به نفع آقاي
روحاني خواهد
بود و فضا را به
نفع ايشان
تغيير خواهد
داد و كساني
كه سعي كردند
با اين
سناريوي
اقتدار رييسجمهور
را بشكنند نه
تنها موفق
نبودند بلكه
نتيجه هم
برايشان
برعكس خواهد
شد.
---------------------------------
زمستان
صداقت در
«زمستانيورت»
مرجان
لقايي- دبير
گروه حوادث
چهار
روز بعد از
حادثه تلخ
انفجار در
معدن «زمستان
یورت»، حسن
روحانی در
قامت رئیسجمهوری
ایران، کشوری
که مردمش به
خاطر ازدستدادن
معدنچیان
ناراحت
هستند، به
منطقه رفت
درحالیکه هم
مسئولان
استان گلستان
و هم اطرافیان
رئيسجمهوری،
به خوبی میدانستند
هنوز تعدادی
از
زیرآوارماندگان
بیرون نیامدهاند
و غم و
ناراحتی در
منطقه بسیار
بالاست و این
موضوع میتواند
باعث غلیان
احساسات منفی
و رویارویی و برونریزی
خشم از سوی
داغدیدگان
دو برابر
روحانی شود.
در چنین
شرایطی
روحانی چرا به
زمستان یورت
رفت؟ آیا او
نمیدانست
مردمی که داغدار
دوستانشان
هستند نمیتوانند
احساسات خود
را کنترل
کنند؟ آیا او
نمیدانست
دیدن چهره
مصیبتزده
مردم منطقه چه
تبعاتی برای
او خواهد داشت؟
آیا روحانی
نمیدانست رسانههای
مخالف دولت با
تمام قوا از
غم (نه خشم)
مردم علیه او
استفاده
خواهند کرد؟
به واقع
روحانی چرا
صابون همه
اینها را به
تن مالید و در
زمستان یورت
حاضر شد؟ روانشناسان
میگویند مهمترین
رفتاری که میتوان
در مقابل یک
فرد مصیبتزده
از خود بروز
داد، این است که
با او همدلی
كنيم، کنار او
بمانيم و
اجازه دهيم
حرفهایش را
بزند و گریههایش
را بکند تا
بتواند آرامش
قبلی را کمکم
به دست آورد.
درست کاری که
حسن روحانی
کرد. او روز
گذشته به
دیدار مردمی
رفت که
فرزندان خود
را از دست
داده و هنوز
بحران را پشت
سر نگذاشتهاند.
آنطور که
ابوطالبی
(معاون سیاسی
دفتر رئيسجمهور)
در تويیتر خود
نوشته است،
به رئيسجمهوری
گفته شده بود
ممکن است مردم
منطقه خشمگین
شوند و روحانی
در پاسخ به
این حرف گفته بود
اگر با دیدن
من از غم آنها
کاسته میشود،
به منطقه
خواهم رفت. در
این روزها
بسیار به روحانی
نقد شده است
که صدای مخالف
را نمیشنود،
این انتقاد را
در حالی علیه
روحانی مطرح
میکنند كه
فیلم
انتخاباتی
روحانی که
شنبه پخش شد،
تحمل او را در
مقابل صدای
منتقد نشان میدهد،
آنجا که
دانشجویان او
را مورد
تندترین نقدها
قرار میدهند
و روحانی با
سعهصدر به آن
گفتهها گوش
میکند.
نقدهایی که
روحانی شنید،
حتی صداوسیما
تاب آن را
نداشت و
دقایقی از
فیلم
انتخاباتی روحانی
را سانسور
کرد. همانهایی
که نقدِ
نشنيدن صدای
مخالف
را علیه
روحانی مطرح
میکنند،
فیلمی را در
سایتها
منتشر کردهاند
که نشان میدهد
روحانی با آرامش
و صبوری
ایستاده است
و صدای اعتراض
یک معدنچی را
در برابر دیدگان
همه گوش میکند،
بدون اینکه
تندی کند یا
بخواهد
میکروفون از
دست او گرفته
شود. آیا
واقعا روحانی
نمیتوانست
مانند خیلی از
همرتبههای
خودش بدون
اینکه کسی
متوجه شود،
بخواهد به
گفتههای این
معدنچی پایان
داده شود؟ چه
کسی میكروفون
را به دست این
معدنچی داغدار
داده است؟
...افرادی به
جز اطرافیان
رئيسجمهوری
که تمامقد
ایستاده تا
مرد معدنچی با
برونریزی
خشم و دردش
کمی از آلامش
کاسته شود؟
مرد معدنچی با
تمام نیرویش
فریاد میزند
من «درد دارم»
او با این حرف
میگوید چه
چیز او را
آزار میدهد و
این مصیبت آنقدر
سنگین بوده که
نیاز به یک
همدرد دارد و
چه کسی بهتر
از یک رئيسجمهور
برای تقسیم
این مصیبت و
ابراز همدردی
با او. اینکه
یک معدنچی با
غمی که دارد،
مقابل رئيسجمهوری
بایستد و
برایش از
روزهای سخت
زندگیاش بگوید
و غمش را با او
تقسیم کند،
ضعف حسن روحانی
است؟ یا ضعف
منتقدان
رسانهای
دولت است كه
از همدردی
رئیسجمهوری
با یک شهروند
معدنچی
سوءاستفاده
كرده و با
نشاندادن
بغض و آه او در
برابر رئیسجمهوری،
فراموش ميکنند
جمعی از
هموطنان ما
مصیبتی سنگین
را پشت سر میگذرانند.
روز گذشته
رئيسجمهوری
بر اساس گفتههای
مردی که چهار
عضو خانوادهاش
در این حادثه
جان باختهاند،
به وزیر کار و
استاندار در
مقابل همه دستور
داده است به
خانه
معدنچیان
بروند و بدون
اینکه حرفی در
توجیه امر
بزنند، فقط به
حرف معدنچیان
گوش و گزارشی
از آن تهیه
كنند و به
رئيسجمهوری
بدهند. اين
نشان میدهد
سوءاستفاده
از ناراحتی یک
معدنچی که در
حال درددل با
رئيسجمهوری
است، نهتنها
رفتاري حرفهای
در رسانه
نیست، بلکه
اخلاقي هم
نیست.ای کاش
همکاران
رسانهای که
با پخش این
فیلم قضاوت را
برعهده مخاطب نگذاشته
و خود تحلیلهای
آنچنانی
برایش نوشتهاند،
حداقل به پخش
فیلم بسنده
کرده و قضاوت
را برعهده
مردم میگذاشتند.
یا حتی به
جملات معدنچی
مصیبتزده
گوش میکردند
وقتی که داشت
درددل میکرد
و این را به
وضوح بیان میکرد
«من درد دارم
آقای رئيسجمهور،
من میخواهم
حرف بزنم» ای
کاش اجازه میدادند
طعم تسکین
روحانی
همچنان روی دل
این مردم داغدیده
بماند و مصیبت
مردم را
دستاويز
سیاستزدگی
خود نکنند. ای
کاش اجازه میدادند
این مرد بعد
از پایان گفتههایش
آرام گوشهای
بنشیند و با
خود بگوید این
رئيسجمهور
بود که دردم
را التیام داد
نه اینکه درگیر
حاشیههای
پروپاگاندای
رسانههای
منتقد دولت
شود. این
رسانهها از
هیچکدام از
کاندیداهای
دیگر
انتخابات
ریاستجمهوری
نپرسیدند شما
که خود را
لایق ریاستجمهوری
میدانید،
چرا یک بار
مانند روحانی
خود را در برابر
غم این مردم
قرار ندادید؟
آیا شما هم
تحمل روحانی
برای شنیدن
این مویهها و
فریادهای
مردم را
دارید؟ اگر
پاسخ مثبت است،
بگوييد در این
چند روز چرا
حاضر نشدید با
این مردم
دیدار کنید؟
چرا حاضر
نشدید حق شهروندی
آنها برای گفتوگو
با کسی که خود
را لایق ریاستجمهوری
این کشور میداند،
رعايت کنید و
در برابر نقد
آنها قرار
بگيريد؟
روزنامهنگاری
موجسواری
روی احساسات
مردم نیست،
بیان واقعیتهاست.
شرق
ـ شماره ۲۸۵۸ - دوشنبه
۱۸
ارديبهشت۱۳۹۶
----------------------------------------
برويد
تهصف
بنفشه
سامگيس
دوبار
به معدن زغالسنگ
رفتم. بار
اول، زمستان
١٣٨٧. قرار
بود وزير وقت
صنايع و معادن
(علي اكبر
محرابيان) از
معدن در حال
افتتاح راور
كرمان بازديد
كند و وضع معيشتي
كارگران را
تغيير دهد به
سمت بهتر. به مناسبت
حضور وزير،
كار را تعطيل
كرده بودند و كارگران،
بيرون معدن
ايستاده
بودند براي استقبال.
داخل معدن،
كارگاهها
مثل گورهاي عمودي،
تاريك و سياه،
دهان گشوده
بود در سالن استخراج
و پيمانكار
معدن، هر چه
شيب سالن را پايين
ميرفتيم، ميشمرد
كه چند متر و
چند متر و چند
متر از سطح
زمين فاصله
گرفتيم و
رفتيم تا ٣٠٠
متري و ٥٠٠
متري و ٨٠٠
متري پايينتر.
سال ٨٧،
كارگران معدن
دستمزدهاي ٢٥٠
هزار توماني و
٣٠٠ هزار
توماني ميگرفتند
با
قراردادهاي
٨٩ روزه و
موقت. كارگراني
كه چون تا آن
روز گوش
شنوايي
نداشتند و مطمئن
بودند كه پس
از آن هم
نخواهند
داشت، فرصت چند
دقيقهاي را
مغتنم ديده و
پناه آورده
بودند به ضبط
صوت يك
خبرنگار. از
قراردادهاي
بيريشه ميگفتند
و از فرداهاي
بياميد و از
دستهاي خالي
و دلهاي يخ
زده. وزير آمد
به جمع
كارگران. وزرا
هميشه ميآيند
به جمع
كارگران. وقتي
پرسيدم
درباره فيشهاي
حقوقي ناچيز
كارگران (آن
زمان حداقل
دستمزد ٢١٩
هزار و ٦٠٠
تومان بود)
وزير، سر و
چشمها را رو
به آسمان گرفت
و سوال را با
سوال جواب
داد: «خانم. اين
جمع مردانه
است. شما با
اين حجاب
نامناسب
اينجا چكار ميكني؟»
سال
٨٩ كه معدن
هجدك فرو ريخت
و شد گور ٤
معدنكار، به
منزل كارگران
معدن راور كه
شمارههايشان
را در همان
ظهر زمستاني
گرفته بودم
تلفن زدم.
دخترانشان
پاي تلفن ميگفتند
كه نميخواهند
شوهر معدنكار
داشته باشند.
طاقت نداشتند
يك ظهر، يك
غروب، يك نفر
بيايد، درِ
خانهشان را
بكوبد كه
«معدن ريخت،
آوار شد،
منفجر شد، مثل
اينكه شوهر
شما...» زنانشان
پاي تلفن ميگفتند
كه نميخواهند
پسر بزايند.
طاقت نداشتند
يك ظهر، يك غروب...
.
بار
دوم،
ارديبهشت ٩٣.
معدن زغالسنگ
طزره شاهرود.
اينبار عمق
گور را، سرماي
مرگ را در
ديوارههايش
لمس كردم وقتي
در سوراخ تنگ
عمودي كارگاه،
خودم را به
ديواره
چسبانده بودم
كه سُر نخورم
و سقوط نكنم
به عمق ٥٠
متري. من فقط
چند دقيقه در
آن گور عمودي
بودم اما آن
مردها، براي
نان خانواده،
براي پرداخت قسطهاي
تا آخر عمر،
براي رِشتن
تارهاي فقر،
هر روز و هر شب
در امتداد
ديوار گور
بالا و پايين
ميرفتند و ميدانستند
كه اين گور،
يك روز آنها
را هم ميبلعد
مثل رفيقشان
كه آن سال، در
انتهاي يكي از
كارگاهها،
در توده خاكه
زغالي كه ذره
ذره و بيوقفه
مثل ساعت شني
از بالاي
كارگاه فرو ميريخت،
دفن شد. سال
٩٣، حقوق
كارگران معدن
حداكثر ٧٥٠
هزار تومان
بود و حداقل
دستمزد، ٦٠٩
هزار تومان.
نگاه كارگران
طزره هم مثل
رفقايشان در
معدن راور،
حداقل هزار
كيلومتر
دورتر، پر از
ترس بود و خالي
از اميد. پر از
خشم بود و
خالي از
آرامش. مرداني
كه صبح كه از
دروازه تاريك
معدن داخل ميشدند،
هيچ اميدي به
ديدن غروب
نداشتند. مدير
آن معدن، وقتي
درباره
دستمزد ناچيز
كارگران و تاخير
٢ ماهه و ٣
ماهه پرداختها
و قراردادهاي
موقت پرسيدم،
مرا به تفكرات
كمونيستي
متهم كرد و
كپي فيشهاي
حقوقي را روي
ميز گذاشت كه
قبل از كسر
ماليات و دهها
تبصره و بند،
يك ميليون و
خردهاي بود...
٤ روز از
حادثه انفجار
معدن آزاد شهر
گلستان گذشته.
حادثهاي كه
«عيش»
انتخابات را
زايل كرد.
گرچه خيليها
حادثه انفجار
و جان باختن
دهها معدنكار
را به بايگاني
سپردند تا در
«موقع مناسب»
رسيدگي كنند.
نوبت كارگر،
هميشه آخر خط
است. كارگر،
انگار روي
پيشانياش
اين مهر شوم
خورده كه
ميراثدار
فقر باشد از
نسلي به نسل
ديگر و تعهد
سپرده باشد كه
روي ديگري از
زندگي نبيند.
كارگر انگار
محكوم است كه
حتي در يك حادثه
هم كه خود
بازيگر و نقش
اولش بوده،
كمترين سهم را
از خبرها
داشته باشد.
در فاصله ٤
روز گذشته،
سهم
معدنكاران
آزاد شهر از
خبر در رسانه ملي،
فقط پخش يك
مستند كوتاه
درباره كارگر
معدن بود و
قابي كنار
صفحه شبكه خبر
كه آن هم بيشتر
از دو روز عمر
نداشت. دريغ
از يك نوار
اريب تسليت بر
صفحه رسانهها.
دريغ از يك
ساعت چشمپوشي
از پخش ترانه
و موسيقي با
ريتم ٦ و ٨ در
رسانه ملي.
دريغ از يك
تغيير كوچك در
روال عادي مناسبات
سياسي و
فرهنگي و
اقتصادي به
حرمت جان ٣٥
انساني كه فقر
به پايشان
زنجير شده بود
و سنگيني همان
زنجير هم، فرو
كشيدشان به
گودال مرگ.
صفحه اول صبح
پنجشنبه
بسياري از
روزنامهها،
پر بود از
اخبار سياسي
باب طبع اين
روزها و شايد
خيليها، زير
لب گفتند «كاش
حادثه آزاد
شهر، بعد از انتخابات
اتفاق ميافتاد.»
قطعا
زندگي ادامه
دارد. با
معدنكاران
آزاد شهر يا
بدون آنها. من
و شما و
ديگران، از
ديروز و دو
روز قبل و
فردا و پس
فردا، همان
روال معمول
زندگي را
ادامه داديم و
ادامه خواهيم
داد. قراري هم
غير اين نيست
و نداريم. نه
از واقعيت
زندگي
معدنكار و
خانواده
معدنكار ميدانيم
و نه ميتوانيم
ذرهاي از
دردش را درك
كنيم. درك ما
از اجبار كل
مردان يك
روستا به
معدنكار شدن
به دليل فقر و
نبود هيچ فرصت
شغلي، در همان
حد و قليل است
كه درك
خانواده
كارگر معدن
زغالسنگ از
رفاه و فرداي
بهتر. انفجار،
ريزش ديوارهها،
خفگي از گاز،
دفن شدن در
توده خاكهزغال،
سياه شدن ريه،
بسته شدن
مجاري تنفسي،
هيچ كدام اينها
در فيش حقوق
كارگر معدن
نوشته نميشود
اما زندگي
كارگر معدن،
يك روز به اين
دلايل تمام ميشود،
همانطور كه
زندگي آن ٣٥
كارگر معدن
آزاد شهر.
خانوادههاي
آن ٣٥
معدنكار، از
امروز، نه به
فكر مراسم دفن
و ختم، كه
بايد به فكر
نان فردا
باشند. ناني
كه مردشان،
آنطور از دل
زمين ميكند
با جان كندن و
حالا كه مرد
نيست، كه در
خيلي خانههاي
اطراف معدن،
امروز بيش از
يك مرد نيست
كه معدن، شغل
اجباري همه
مردهاي آن
حوالي بود و هست
و خواهد بود... .
اما
دفن شدن ٣٥
كارگر در
اعماق زمين،
كارگراني كه
حتي علت مرگشان
تا اين حد با
ما متفاوت
است، آنقدر
ارزش نداشت كه
حتي براي چند
ساعت، حتي
براي چند
دقيقه عزاي
ملي اعلام شود
؟ كجا هستند
چهرهها ؟
آنهايي كه از
صبح تا شب ميدوند
كه مبادا
صندليشان در
مسابقه «من را
ببينيد» خالي
بماند؟ كشته
شدن حداقل ٣٥
معدنكار
آنقدر ارزش
نداشت كه يكي
از اين صدها
«چهره» فرهنگي
و سياسي و
اقتصادي و
اجتماعي، كه
هميشه قلمهايشان
آماده است
براي دلسوزيهاي
دليلدار، دو
خط بنويسند
براي همدردي
با خانوادههايي
كه مردشان هم
كه بود،
روزگار زاري
داشتند و حالا
كه مرد خانه
هم رفته،
زارتر از زار
شدهاند ؟ چرا
؟ چون «آزاد
شهر» آنقدر
دور از چشم و
دسترس بود كه
نميتوانست
صحنه نمايش
باشد؟ صحنه
نمايش، فقط پايتخت
است؟
http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=703&pageno=14
------------------------------------------------------
پشت
به بهشت؛ رو
به جهنم
آساره
کیانی
مردم
سالاری
در
استان سرسبز
گلستان،
بازماندههای
یک انفجار
مهیب در عمق
نزدیک به ۲۰۰۰
متری معدن
«یورت»، پشت به
سبزی بیانتهای
درهای به عمق
بهشت و رو به
دریچهای
سیاه و نیمهریخته
نشستهاند و
منتظرند زیر
آوارماندههایشان
با چشمانی
سُرمه زده
بیرون بیاید.
دیگر
عادت کردهایم
شبکه خبر در
کنار تصاویر و
برنامههای
روزانهاش یک
تصویر کوچک از
یک
آواربرداری
را هم نشان
بدهد. همراه
با آمبولانسی
که از روی شکل
و رنگ، میتوان
تشخیصاش داد
و انبوه آدمهایی
منتظر، بیهیچ
حرکتی و
امیدوار برای
زنده ماندنهایی
که خیلی بعید
است. ما نمیتوانیم
چیزی تشخیص
بدهیم؛ همه
دوراند اما شاید
بتوانیم
درکشان کنیم.
آنها
که زیر آوار
میمانند میتوانند
شغلهای
متفاوتی
داشته باشند؛
میتوانند
معلمی بلوچ باشند
زیر دیوار خراب
شده یک مدرسه؛
کولبر باشند
یا آتشنشان،
دانشآموز یا
کارگر.
آوار،
سرما و گرما
نمیشناسد؛
میتواند سرد
و کشنده باشند
مثل برف و روی
کول شما در
مرزهای غربی
خراب شود؛ یا
آنقدر دمایش
بالا باشد که
چیزی از
جسمتان باقی
نماند.
حالا
تلویزیون
دارد در مورد
انتخابات
ریاست جمهوری
حرف میزند و
مرد کاورپوش
که گرد زغال
بر چشمهای او
هم
نشسته،
منتظر است
بگوید که نیروهای
امداد و نجات،
تا حالا چقدر
به محل دفن
کارگرها
نزدیک شدهاند،
چقدر احتمال
زنده بودن آنها
وجود دارد و
تا حالا جسد
چندنفر بیرون
آمده؛ دفعات
زیادی آوار
روی سر
کارگران معدن
خراب شده بود
اما این یکی
بزرگترینش
بود.
معاون
استاندار
گلستان کنار
دست خبرنگار
حاضر میشود.
شاید اگر
تلویزیون
آواربرداری
معدن را مثل
«پلاسکو» پوشش
بدهد، او هم
مثل جلال ملکی
سخنگوی آتشنشانی،
اسم و رسمی در
کند و بتواند
در انتخابات
شواری شهر و
روستای بعدی
شرکت کند!
وقتی
یک کشور،
مستعد وقوع
بحرانهای
متنوع آب و
هوایی، زمینی
و دریایی،
معدنی و
پلاسکویی
است، باید به
لحاظ مدیریت
بحران، کیفیت
خیلی بالایی
هم داشته
باشد؛
ساختمان پلاسکو
در تهران که
آتش گرفت و
فروریخت،
مسئول شماره
یک شهر، بیشتر
از همه زیر
سوال رفت؛ پیش
از آن کارشناسهای
زیادی گفته
بودند که
تهران بحران
«مدیریت بحران»
دارد؛ که اگر
زلزله بیاید
خود زلزله فاجعه
نیست؛ تخریبهای
پس از آن،
هزاربار
فاجعهبارتر
است. گودالهای
پی در پی، عدم
تجهیزات آتشنشانی
و ایمنی کافی
و خاک خوردن
سولههای
مدیریت بحران
به کنار، اگر
باران، کمی
تندتر از حد
معمول شود،
ممکن است شما
درون شهر
خودتان در آب
بیفتید و
جنازهتان
هیچ وقت پیدا
نشود!
تلویزیون،
برنامههای
تبلیغات
کاندیداها را
معرفی میکند؛
نوبت به
شهردار تهران
میرسد؛ پشت
به بهشت
(خیابان
شهرداری) و- با
هزارامید- رو
به پاستور (ساختمان
ریاستجمهوری)
نشسته و شما
تصور میکنید
که او رئیسجمهور
شده و همزمان
چند بحران در
چند جای متفاوت
کشور اتفاق
افتاده و بعد
مثل اینکه
نخواهید به
چیزی فکر کرده
باشید تعداد
روزهای عزای عمومی
در گلستان را
میشمارید و دیگر
یادتان رفته
که این عزا برای
پلاسکو چند
روز بود؟
تصویر
کوچک است اما
مشخص است که
یک جنازه جدید
بیرون کشیدهاند.
معدنکارهای
سُرمه بر چشم،
بر سر میزنند
تا جنازه به
آمبولانس
منتقل شود اما
برنامههای
تبلیغات
انتخابات قطع
نمیشود،
آقای شهردار
وعده ۵ میلیون
شغل میدهد و
مدام دو عدد
۹۴ و ۶ را تکرار
میکند.
اینطور که او
میگوید این
درصد بالای
فقیر مقابل آن
درصد بسیار
اندک ثروتمند
قرارگرفتهاند؛
او هم همه این
مدت
منتظرمانده
تا فقیرها زیاد
شوند، بعد
وعده داده به
شما کمک
خواهیم کرد.
رقم و عدد کمک
با هر
کاندیدای
مردمدوست،
بیشتر شده و
هر سال مورد
امتحان
کاندیداهای
جدیدتری قرار
گرفته؛ اصلا اینجا
همه چیز تکرار
میشود؛ وعدهها،
آوار و تصویر
کوچک گوشه
شبکه
خبر.
این
جا یک گودال
سیاه است که
مشخص نیست توی
آن چه خبر است.
عدد بالای ۲۰-
نفر زیر
آوارماندهها
مثل پلاسکو
تکرار میشود،
بعد به تدریج
پایین میآید
و به سی و چند
نفر میرسد؛
حادثه شبیه میشود
با این تفاوت
که پلاسکو
گوشه پایین
سمت راست بود
و معدن
زغالسنگ همان
گوشه منتها
سمت چپ شبکه
خبر.
----------------------------------------------------------
گزارشی
همدلی از
حواشی دیدار
رئیس جمهور از
معدن یورت
گوش
به اعتراض
کارگران
همدلی|
روز گذشته
بعضی رسانهها
با انتشار
تعدادی عکس و
کلیپ مدعی
شدند کارگران
معدن یورت
آزادشهر رئیس
دولت را با
خشم خود بدرقه
کردند. اما
واقعیت آنگونه
که در این
رسانهها
انتشار پیدا
کرده نیست.
روحانی پس از
سفر خود به
استان گلستان
به سوی معدن یورت
رفت و در آنجا
به جای آنکه
مانند دیگر برنامههای
خود به
سخنرانی
بپردازد،
وقتی برای
شنیدن دغدغههای
معدنچیان
اختصاص داد که
البته تصاویر
و ویدئوهایی
از این درددل
در بعضی سایتها
در دسترس است.
بعد از این
همهمه نیز
تعدادی موتورسوار
به این جمع
اضافه شدند که
شعار رقیب
روحانی را بر
زبان خود داشت
و جریان رقیب
روحانی هم با
انتشار
تصاویری این
اتفاقات
طبیعی را
دستمایه
فضاسازی
سیاسی خود قرار
داد. در ادامه
روایت ماجرای
دیروز روحانی
در محل معدن
یورت را میخوانید.
حسن
روحانی دیروز
بعد از رسیدن
به استان گلستان
عازم معدن
یورت شد تا هم
دغدغه
معدنچیان را
بشنود و هم به
خانوادههای
مصیبت دیده
تسلیت بگوید.
او پس از
دیدار خود با
خانوادههای
عزادار به سمت
معدن یورت رفت
و ساعتی را برای
گفت و شنود با
معدنچیان
اختصاص داد.
در پایان این
برنامه مانند
بسیاری دیگر
از برنامههای
رئیس جمهور
همهمهای شکل
گرفت. اما
آنچه
غیرطبیعی به
نظر میرسید
حضور تعدادی
موتورسوار
بود که با
شعار دولت
4درصدی که
شعار و ترفند
محمدباقر
قالیباف در
مبارزات
انتخاباتی
است، برای
بدرقه روحانی
به محل حضور
روحانی آمد.
از ظاهر آنها
مشخص بود
کارگران معدن
نبودند و از
قبل برای به
هم زدن سخنان
روحانی
برنامهریزی
کردهاند چرا
که هنگام گفت
و شنود هیچ
همهمهای پیش
نیامده بود.
نکته دیگری که
این رسانهها
آن را بیان
نکردهاند
این بود که پس
از ازدحام
خودروی حامل
رئیس جمهور
توقف کرده بود
که شاید اگر
به جای روحانی
مسئول دیگری
با ازدحام در
اطراف
خودرویش
مواجه شده بود
خارج شدن سریع
از محل را به
جای ماندن
انتخاب میکرد.
روحانی:
فریاد کشیدن
بر سر
بالاترین
مقام رسمی
کشور افتخار
من است
حمید
ابوطالبی،
معاون سیاسی
دفتر رئیس
جمهور در
توئیتر خود از
این سفر روایت
کرده است. او از
مخالفت خود و
استاندار
گلستان از سفر
روحانی به
معدن «زمستان
یورت» و پاسخ
رئیس جمهور به
این مخالفت
گفته است.
ابوطالبی
گفته:
«استاندار
محترم گلستان
از من خواست
با سفر رئیس
جمهور به معدن
زمستان یورت
آزادشهر به
علت غم و
اندوه بالای
کارگران و
التهاب
خانوادههای
آنان مخالفت
کنم. دکتر
روحانی با
مخالفت به من
گفت:«من رئیسجمهور
زمان درد مردم
و التهاب آنان
هستم، اگر فریاد
آنان در برابر
من، سبب آرامش
ملی خواهدشد،
من باید بروم.»
دکتر روحانی
گفت:«من
تنهابه معدن
میروم تا
معدنچیان
برای فریاد
کشیدن بر سر
بالاترین
مقام رسمی
کشور احساس آرامش
و راحتی کنند؛
این افتخار من
است.»
روحانی:
نهادی که یورت
را در اختیار
دارد باید
پاسخگوی مردم
باشد
روحانی
که در سفر
بعدی خود برای
سخنرانی به ارومیه
رفته بود نیز
درباره معدن
یورت گفت: این معدن
در بخش خصوصی
و در اختیار
یک نهاد بوده
است و آنها
باید پاسخگوی مردم
باشند. ما با
همه توان در
کنار مردم و
کارگران و در
کنار معدنچیان
و خانوادههای
عزیز از دست
داده خواهیم
بود ولی کسانی
که مسئول آن
معدن بودهاند
چرا مهر سکوت
بر دهانشان
زدهاند.
روحانی
این شجاعت را
داشت که بین
معدنچیان برود
محسن
فرجادی، فعال
رسانهای هم
در کانال
تلگرامیاش
نوشت: شرط اول
رئیس جمهور
شدن جرات است
و مردانگی،
شیوه
نامزدهای
ریاست جمهوری
حضور در جمع
هواداران و
کار ستادهای
تبلیغاتی
آنها نمایش
شور و شعار
طرفداران است.
اما کدام
نامزد
انتخابات
ریاست جمهوری
تاکنون جرات
پیدا کرده در
میان
مخالفانش نه،
حداقل در جمع
مردمِ گزینش
نشده حضور
پیدا کند؟!
اشتباه نکنید!
منظورم عکس
یادگاری
گرفتن با
مستضعفین و
رنجکشیدگان
در فضاهای شبه
آتلیهای
نیست؛ منظورم
حضور نامزدها
در مکانهایی
است که میدانند
فحش میخورند.
مثل حضور
روحانی در جمع
کارگران در
روز کارگر و
مثل حضور
امروزش در محل
حادثه معدن
زغال سنگ. حسن
روحانی میدانست
دارد در میان
جمع خانوادههای
داغدار حاضر
میشود و
دانسته به
دیدار آنان
رفت. این یعنی
شجاعتِ
مواجهه با
واقعیتها.
بقیه آقایان
نامزدها هم از
این جراتها
دارند؟!
دبیر
اجرایی خانه
کارگر استان
همدان هم با
اشاره به حضور
رئیس جمهور در
معدن یورت گفت:
اگر منصفانه
نگاه کنیم،
حضور رئیس
جمهور در بین
کارگران درد
کشیده و مصیبتدیده،
آن هم در
شرایطی که از
همه طرف تحت
فشار است و
همه قصد دارند
تخریبش کنند،
قابل تقدیر است.
همچنین حسامالدین
آشنا، مشاور
رئیسجمهور
درباره حواشی
دیروز معدن
یورت نوشته
است: روحانی
به میان معدنکاران
نرفت تا با
اندوه آنان
عکس بگیرد،
رفت تا صدای
آنان را به
گوش همه ما
برساند و
چشمان ما را
با چهره
افسرده آنان
آشنا کند.
دکتر حسن روحانی
همچنین روز
گذشته با حضور
در جمع پرشور مردم
ارومیه به
ایراد سخن
پرداخت.وی در
ابتدای سخنان
خود با بر شمردن
برخی از
شهرهای این
استان، گفت:
من فقط به شما
مردم یک نکته
بگویم و آن
اینکه قبل از
آنکه به
آذربایجان
غربی و ارومیه
بیایم، رفتم
تا سری به وضع
معدنچیان
عزیز در
آزادشهر
بزنم، همدلی
ملت ایران
باهم،
غمخواری همه
مردم نسبت به
هم، عشق و
برادری و محبت
در سراسر ایران
عزیز کنار
کارگران معدن
است. فقط یک
نکته بگویم؛
این معدن در
اختیار یک بخش
خصوصی بوده
است و مدیریت
آن یک نهاد
عمدتا بوده
است و باید
پاسخگوی مردم
باشند.به
نوشته تسنیم،
وی افزود: ما
با همه توان
در کنار مردم
خواهیم بود و
ما با همه
توان در کنار
کارگران خواهیم
بود، در کنار
معدنچیان
خواهیم بود،
در کنار
خانواده عزیز
از دست داده
خواهیم بود،
اما آنهایی که
مسئول این معدن
بودند چرا مهر
سکوت بر لب
زدند.
روحانی
به بیان اینکه
ما دریاچه
ارومیه را تثبیت
کردیم، گفت:
چشم زیبای
ایران دریاچه
ارومیه است،
میخواستند
این چشم زیبای
آبی را در این
بدن نبینند
اما امروز
شاهد این
هستیم که
امواج دریاچه حیات
خود را فریاد
میزند.
دریاچه
ارومیه باز هم
جاذبه
گردشگری خود را
احیا خواهد
کرد.
کاندیدای
دوازدهمین
دوره
انتخابات
ریاستجمهوری
اضافه کرد: ما
اگر وعدهای
به مردم دادیم
به آن وعده
عمل خواهیم
کرد، امروز به
مردم
آذربایجان
غربی میگویم
در این استان
هر روز شرایط
زندگی و شرایط
کسب و کار
برای جوانان
آمادهتر
خواهد شد.
باید جوان
بیکار در این
سرزمین باقی
نماند، اما
کسانی میتوانند
از شغل حرف
بزنند که
کارنامه
اشتغال خود را
به مردم نشان
دهند، عزیزان
من بدانید در
ستادهای آنها
افرادی هستند
که 8 سال قبل
کشور در
اختیار آنها
بود ودیدید با
جوانها و
اشغال این
کشور چکار
کردند. 8 سال
شغلی برای این
سرزمین نبود.
در
آنجایی که شما
مدیریت میکنید
آیا تاکنون
مالیات
دادید؟
روحانی
تصریح کرد:
برخی از رسانهها،
آن 8 سال سکوت
کردند از
بیکاری جوانها
سخن نگفتند
حالا که سال
گذشته 650 هزار
شغل درست شد،
امروز دم از
بیکاری میزنند،
میگویند
باید مالیات
بدهیم اما کسی
نمیپرسد در
آنجایی که شما
مدیریت میکنید
آیا تاکنون
مالیات دادید؟
بدانید برای
اشتغال زنان
گفتیم و عمل کردیم.
شما
که دهانها را
دوختید دم از
آزادی نزنید
وی
با بیان اینکه
امروز از
ازادی بیان
سخن میگویند،
گفت: آنها که
زبانها را
بردیدند و
دهانها را
دوختند،
شماها که در
طول سالهای
گذشته آنچه از
شما صادر شد
کلمه ممنوعیت
بود.ممنوعیت
قلم و ممنوعیت
تصویر. لطفا
شما دم از
آزادی نزنید
که آزادی
خجالت میکشد.
شما دم از
انتقاد نزنید
که در نهادی
کار میکنید
که هیچکس
جرات نمیکند
از آن نهاد
حتی یک بار
انتقاد کند.
دولتی میتواند
از انتقاد سخن
بگوید که امرو
میبینیم حتی
تخریب را بنام
انتقاد در این
کشور رقم میزنند.
اما جوانان
عزیز و
غیورمردان و
غیور زنان ما
با آگاهی در
برابر سیاهنمایی
آنها
ایستادند.
در
این چهارسال
کاسبی تان
کساد شده
روحانی
گفت:
نگرانید؟
ناراحتید؟ از
اینکه در این 4
سال شما
کاسبان تحریم
کاسبیاتان
کسات شده
ناراحت شدید؟
ما را میخواهید
به 4 سال قبل
برگردانید؟،
ما عقبنشینی
نمیکنیم.
راهمان را
انتخاب
کردیم؟ راه ما
آزادی است،
راه ما آزادی
است. باز میخواهید
تحریم و حصر
را به ایران
برگردانید؟ ما
مخالف ترحیم و
مخالف حصر
ایران هستیم.
ما
دولت خیالبافی
نیستیم
کاندیدای
دوازدهمین
دوره
انتخابات
ریاستجمهوری
تصریح کرد:
شما دم از
محرویمیت میزنید
اما اعلام
کنید در آن
نهادی که
هستید بازنشستگان
شما چقدر میگیرند؟
دولت یازدهم
در این 4 سال چه
مقدار حقوق
بازنشستگان
را بالا برده
است. ما دولت
ادعا نیستیم،
ما دولت خیالبافی
نیستیم. ما
دولت فریب
نیستیم. ما میخواهیم
راهی که در
خرداد 92 به هم
وعده دادیم و
دست به دست هم
دادیم، راهی
را که
برگزیدیم و انتخاب
کردیم آن راه
را میخواهیم
تا قله ادامه
دهیم.
وی
افزود: همه
مردان و زنان
و همه ایران
بدانید آنهایی
که امروز آمدهاند
و میخواهند
قدرت را در
دست بگیرند،
در طول 4 سال
خواستند از
پهنای باند در
این کشور
ممانعت کنند و
شبکهها را
فیلتر کنند.
امروز 100 هزار
شغل در سایه
فناوری
اطلاعات برای
جوانان ایجاد
شده است. میخواهند
ما را در یک
رسانهای که
خودشان ساختهاند،
منحصر کنند.
ما میخواهیم
با حفظ هویت
ایرانیمان
و با حفظ
اعتقاداتمان
با دنیا در
ارتباط
باشیم.روحانی
در پایان گفت:
جوانان عزیز،
زنان و مردان،
روز سرنوشت پیش
روی ماست.
نگذاریم
تعالی آزادی،
رفاه، حرکت،
نشاط و امنیتی
که شما مردم
در طول این 4
سال برای کشور
عزیزتان
ایران
آفریدید و به
وجود آوردید
از دست شما
بگیرند. راهش
صندوق رای 29
اردیبهشت است.
دوباره
ایران،
دوباره
اسلام، دوباره
امید. دوباره
اعتدال، زندهباد
آذربایجان و
زندهباد
ایران.
http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=30523
----------------------------------------------
پس
از اعتراض
خودجوش
کارگران در
مراسم روز کارگر
کاروان حسن
روحانی با مشتها
و اعتراضات
صریح کارگران
خشمگین معدن
زمستانیورت
گلستان مواجه
شد
تا
حالا کجا
بودی؟!
گروه
سیاسی:
اعتراضات
جامعه کارگری
نسبت به سیاستهای
تبعیضآلود
دولت، به
گلستان و
کارگران معدن
زمستانیورت
منطقه
آزادشهر رسید.
به
گزارش «وطن
امروز»،
اعتراض
فراگیر و
پرحرارت
کارگران به
حسن روحانی در
روز کارگر، یک
واکنش خودجوش
به وضعیت
نامناسب
معیشتی بود.
کارگران با
شعارهای
اعتراضی نسبت
به سیاستهای
دولت
«عزاداری» کردند.
حالا به فاصله
چند روز پس از
روز کارگر، در
گلستان،
منطقه
آزادشهر و در
کنار معدن
زمستان یورت،
خانوادههای
داغدار و
کارگران
خشمگین این
بار با مشت و
لگد به
استقبال
کاروان حسن
روحانی رفتند
و بسیار صریح
اعتراض خود را
نسبت به رئیس
قوه مجریه
اعلام کردند.
روز چهارشنبه
13 اردیبهشت به
علت ریزش بخشی
از معدن یورت،
دهها کارگر
زخمی و حدود 40
کارگر نیز در
عمق 1800 متری محبوس
شدند. درحالی
که از همان
دقایق
ابتدایی توجه
افکار عمومی
به نجات
کارگران
مظلوم معدن
معطوف شده بود
اما حالا بعد
از گذشت 5 روز
امیدها برای
زنده ماندن
این کارگران
تقریبا از بین
رفته است.
کارگران معدن
میگویند با
امکانات فعلی
تیم جستوجو
شاید تا 40 روز
دیگر هم
کارگران
محبوس پیدا نشوند.
خانوادهها و
همکاران
کارگران
محبوس از
وضعیت پیش آمده
و رسیدگیها و
پیگیری این
حادثه تلخ
ناراضی هستند.
آنچه بیش از
سایر موضوعات
موجب خشم آنها
شده، مقایسه
حادثه معدن
یورت با حادثه
پلاسکو است.
آنها نحوه
رسیدگی به
حادثه پلاسکو
و حادثه معدن
یورت را تبعیضآمیز
میدانند. از
سوی دیگر این
کارگران از بیتوجهیها
نسبت به وضعیت
نامساعد
معیشتی خود
نیز خشمگین
هستند.
کارگران یورت
میگویند
حقوق آنها زیر
یک میلیون
تومان است.
آنها به خبرنگاران
گفتهاند هر
سال تنها 6 ماه
تحت
پوشش بیمه
خدمات درمانی
قرار میگرفتند.
آنها از طلب
وصول نشده خود
خبر داده و گفتهاند
گاهی تا 6 ماه
نیز حقوق
نگرفتهاند.
همین بغض از
تبعیض و خشم
از بیتوجهی
نسبت به وضعیت
معیشتی باعث
شد تا آنها
دیروز با مشت
و اعتراضات
صریح و گزنده
به استقبال
حسن روحانی
بروند. حسن
روحانی دیروز
صبح به گلستان
و منطقه آزادشهر
یعنی محل معدن
زمستانیورت
رفت. براساس
هماهنگیهای
صورت گرفته،
دوربینهای
صدا و سیما به
صورت زنده
حضور
کاندیدای انتخابات
ریاستجمهوری
را پخش میکردند
اما گویا
برخلاف
انتظار دولتیها،
کارگران معدن
یورت و
خانواده
کارگران محبوس
پذیرای
روحانی
نبودند.
به
گزارش «وطنامروز»،
براساس فیلمهای
منتشر شده از
حضور روحانی
در محل معدن
یورت، به محض
ورود ماشین
روحانی به
محوطه، کارگران
و خانواده
محبوسان به
اعتراض به سمت
ماشین روحانی
هجوم آوردند.
در بخشی از
این فیلمها
دیده شد که
برخی کارگران
با مشت روی
ماشین روحانی
میکوبیدند.
فیلمهای
مربوط به ترک
محل محوطه
معدن از سوی
روحانی نیز
حاوی صحنههای
مشابه است. در
یکی از این
فیلمها
مشاهده میشود
که فردی
ناگهان روی
کاپوت ماشین
روحانی رفته و
با مشت بر
شیشه جلوی
ماشین حامل
روحانی میکوبد.
اما
اعتراض
کارگران یورت
چه بود؟
برخلاف
رویه معمول،
خبرگزاریها
محتوای دقیقی
از اعتراضات
کارگران معدن
یورت منتشر
نکردند اما
فیلمهای
منتشرشده تا
حدودی دلیل
اعتراض معدنچیان
را آشکار میکند.
در یکی از
فیلمهای
منتشرشده،
یکی از
کارگران به
نمایندگی از
سایر کارگران
معدن در مقابل
حسن روحانی
اعتراض میکند.
متن پیاده شده
از اعتراضات
این کارگر به حسن
روحانی در
ادامه میآید:
«خوش آمدید
ولی دیگر
واقعا فایدهای
ندارد. (یکی از
اطرافیان: همه
حرفهایت
دروغ است)
اصلا هیچ کدام
از شما نمیدانید
معدنکار یعنی
چه؟ حالا
یادتان
افتاده و جمع
شدید و آمدید. 40
نفر ما از دست
رفت و 170 بچه بیپدر
و 40 زن بیوه
شدند. ما اصلا
نمیدانیم میخواهیم
چهکار کنیم.
چرا ایمنی
نداریم و هیچکس
پیگیر نیست؟
آقای
عزیز! چند سال
پیش ما آمدیم
آزادشهر
شکایت کردیم و
همکاران شما
ما را با
باتوم زدند و
فرار کردیم.
پارسال پس از 14
ماه که حقوق
نگرفتیم با زنهایمان
آمدیم
فرمانداری
اعتراض کنیم و
حقمان را
بگیریم. یعنی
تو رئیسجمهور
متوجه نشدی؟
من 20
میلیون تومان
از این شرکت طلبکارم
ولی 10 هزار
تومان پول در
خانهام نیست
بچهام را
دکتر ببرم.
آقای رئیسجمهور!
کارگر این ذوبآهن
یک میلیون
تومان حقوق میگیرد
(اطرافیان: 800
هزار تومان)
وجدانا شما با
یک میلیون
تومان میتوانی
زندگی کنی؟
آقای
رئیسجمهور!
هر کس در این
معدن کار میکند
بعد از 20 یا 25 سال
بازنشست میشود
و یک میلیون و 400
هزار تومان
حقوق میگیرد.
با این حقوق
بچههایش
ازدواج میکنند
و هزار
گرفتاری دارد
و دیگر نفسی
برای کار
ندارد! چهکار
کنیم؟ اینها
همه آمدند
اینجا آقای
رئیسجمهور!
خواهشی که از
شما دارم. این
معدن 1700 متر رفته
بدون تهویه.
مسؤولان ما
کجا هستند؟
دیشب معاون
استاندار میگوید
معدن گاز
نداشت،
بیاورش اینجا
ببینم کجایش
گاز نداشت؟
دروغ میگویند
همهشان. ما
بخشدار
نداریم،
فرماندار
نداریم، استاندار
نداریم. در
ساختمان
پلاسکو
14 نفر مردند
چه تشییع
جنازهای
انجام دادید؟
چرا تشییع
جنازه مردگان
ما اینگونه
شد؟ ساختمان
پلاسکو 14 نفر
مردند چه کار
کردید در
تهران شما؟
ولی اینجا 40
نفر مردند این
تشییع جنازهشان
چه شد. این
مادران را
نگاه کن. این
خانمشه! 7 تا
بچه دارند
اینها. چه کار
کنیم ما؟ به
قرآن مجید نان
نداریم
بخوریم. (بغض)
من دلم درد
دارد، بگذار
حرفم را بزنم.
من داغ دارم،
بگذارید حرفم
را بزنم. همهشان
مردند. 40 روز
دیگر هم نمیتوانیم
جنازهها را
بیرون
بیاوریم. همه
بو گرفتند.
آقای رئیسجمهور!
تا الان کجا
بودی؟ شما
اصلا میدانید
معدنکار یعنی
چی؟ آقا بیمه
ما را نمیریزند.
ما یکسال کار
میکنیم بیمه
6 ماه برای ما
میریزند!
بیمه ما را
کتابخانه و
آرایشگری میزنند
و به ما سختی
کار و زیانآور
نمیدهند.
بگذارید حرف
بزنم، دلم درد
دارد. تمام زنها
آمدند اینجا و
یک هفته اینجا
ماندند. اینها
همه خانواده و
بچههایشان
اینجا هستند.
(گریه) ما نمیتوانیم
دیگر در این
معدن کار
کنیم. نمیتوانیم
آقا! بگذارید
من درد دارم و
درددلم را بگویم.
رئیسجمهور
دیگر اینجا
نمیآید. تا 50
نفر نمیرند
دیگر رئیسجمهور
اینجا نمیآید.
به قرآن نمیآید.
هیچکس نمیآید
درددل ما را
بشنود».
روزنامه
دولت: کار
معدنچیان
نبود!
اعتراض
معدنچیان
خشمگین به حسن
روحانی و
ضربات آنها به
خودروی حامل
روحانی
بلافاصله در
رسانههای
منطقهای و
غربی منعکس
شد. خبرگزاری
فرانسه در
گزارشی در اینباره
نوشت
معدنچیان
خشمگین به
خودروی حسن روحانی
ضربه زدند.
البته در
شرایطی که
حمله اعتراضی
کارگران به
روحانی به خبر
مهم رسانههای
داخلی و خارجی
تبدیل شده
بود، روزنامه
دولتی ایران
در اقدامی
عجیب مدعی شد
آنها که به روحانی
اعتراض
کردند، نه
کارگر معدن
بودهاند و نه
از اهالی
منطقه(!) حساب
توئیتر
روزنامه حسن
روحانی مدعی
شد یک معدنکار
(روزنامه دولت
به اسم این
معدنکار
اشارهای
نکرده است) به
آنها گفته است
کسانی که به
خودروی
روحانی ضربه
زدند نه کارگر
معدن بودهاند
و نه از اهالی
آن منطقه و
کسی آنها را
نمیشناخت!
البته
در حالی که
روزنامه دولت
تلاش میکند
اعتراض
کارگران به
روحانی را
سازماندهی رقیبان
انتخاباتی
حسن روحانی
القا کند،
حمید
ابوطالبی
معاون سیاسی
دفتر حسن روحانی
پس از انتشار
فیلمهای
اعتراض
کارگران معدن
یورت به
روحانی، در توئیتر
تلاش کرد از
این اعتراضات
آوردهای
برای روحانی
بهدست
بیاورد. او در
توئیتهایی
که بیشتر شبیه
شعارهای
انتخاباتی
است مدعی شد
روحانی میدانست
کارگران به او
اعتراض
خواهند کرد
اما رفت تا کارگران
معدن یورت بر
سر او داد
بزنند!
http://www.vatanemrooz.ir/
-------------------------------------------------------