انتخابات
۹۲ عملیات
کربلای چهار
در سال ۱۳۶۵
علی
علیزاده
اول
ـ بسیاری
ازاصلاحجویان
با یقین میگویند
نرخ مشارکت در
هر حال و فارغ
از مشارکت ما،
بالا و نزدیک
۷۰ درصد است.
آنها دانسته و
یا نادانسته
عدد و رقم
فارسنیوز را
اعلام میکنند.
نگاهی به بدنه
پایینی خفته
جامعه - و نه
بدنه میانی در
دسترس سیاستورزان
حرفهای -
نشان میدهد
این عدد در
بدترین حالت
ناصادقانه و
در بهترین
حالت نشان از
ضعف مهارتهای
سیاسی اصلاحجویان
دارد. تقلب ۸۸
به ما این
مشروعیت را در
داخل و خارج
دادهاست که
اعلام هر نرخ
مشارکتی از
طرف حاکمیت را
مورد شک قرار
دهیم. شهوت
زودهنگام از
توهم امکان
بازگشت به
قدرت، اصلاحجویان
را به زمین
گذاشتن این
سلاح اساسی و
مشروعیت
ساختن
زودهنگام
برای اعداد
ساختگی حاکمان
سوق داده. عدهای
پارافراتر
گذاشتهاند و
میگویند
درصورت ایجاد
موجی بزرگ
امکان تقلب گرفته
میشود. آنها
میگویند مگر
تقلب چقدر میتواند
باشد؟ آنها
نادانسته
صدای آیتالله
خامنهای در
۲۹ خرداد ۸۸
را بازتولید
میکنند که میگفت:
«قانون
انتخابات در
كشور ما اجازه
تقلب نمي دهد
آن هم تقلب در
حد يازده
ميليون رأي».
شاید برای
همین باشد که
در چند ماه
گذشته در میان
بعضی از اصلاح
طلبان راستگرا
جزوههایی
دست به دست میشد
که کارش تشکیک
در اصل تقلب
۸۸ بود. کنایی
آنکه کسانی میگویند
حاکمیت به
مشروعیت نیاز
ندارد که در
اوج جنبش سبز
به جای حمله
به پایههای
مادی و قدرت
واقعی حاکمیت
تمام توان خود
و ما را در
مبارزه در سطح،
یعنی مشروعیتزدایی
مصرف کردند.
دوم
ـ رابطه
کمپین اصلاحجویان
با بدنه رای
بالقوه انها
رابطهای
طلبکارانه،
غیردموکراتیک
و گاها اقتدارگرایانه
است. اگرچه
نیروهای
میانی رایدهندگان
بالقوه بیشتر
به دنبال
توجیهی برای رای
دادن میگردند
تا رای ندادن،
اصلیترین پرسش
لایههای
پایینی بدنه
اجتماعی هنوز
اینست: آیا
آرا به درستی
شمرده میشوند؟
مساله صیانت
از آرا،
کمترین تعهد
دموکراتیک
نامزدها در
قبال آرای
مشارکت
کنندگان یعنی
حفاظت از حق
شمردهشدن
این آراست.
کمیته صیانت
در سال ۸۸
بخشی کلیدی و
مرکزی از
گفتار موسوی و
کروبی بود و
با این حال
تقلب رخ داد.
در انتخابات
اخیر و به
دلیل تمکین
نامزدها به
خطوط قرمز
نظام، مساله
صیانت از آرا
غایب ترین
مولفه کمپین
ایشان بود.
سوم
ـ از
میان تمام
ابزارهای
سیاسی این
روزها تنها صدای
تازیانه
بحران سازی
اخلاقی برای
بدنه اجتماعی
بیقدرت را میشنوم:
اگر رای ندهید
مسول فاجعه
تاریخی ما شما
هستید. کسانی
این را میگویند
که فاتحان
بلامنازع
ایدئولوژیک
در شانزده سال
گذشته بودهاند،
کسانی که اگر
فاجعهای در
کار باشد
مسولش تنها
خود آنها
هستند چرا که
یاد نگرفتند و
یا نخواستند
برای حاکمیت
بحرانسازی
کنند.
چهارم
ـ این جمله
که راه رسیدن
به دموکراسی
تنها و تنها
از صندوق رای
میگذرد این
روزها دوباره
و دوباره
تکرار میشود.
این افسانه که
«ما هیچ گزینه
و الترناتیو
دیگری جز همین
صندوق شکسته
پکسته» برای
تغییر نداریم
پس از چهارسال
دوباره میرود
که به صدای
غالب تبدیل
شود. یکی را
دیروز خاتمی
گفت و دیگری
را زیباکلام.
این چیزی نیست
جز حذف
عامدانه
حافظه تاریخی
جنبش سبز که
از صندوق رای
فراتر رفت و
نشان داد
آلترناتیو و
گزینههای
دیگری نیز
برای تغییر
هستند. اگر
نگاه صرفا
نتیجهگرایانه
است، اصلاحات
صندوق-محور به
عنوان پروژهای
شکست خورده
هیچ برتری بر
جنبش سبز
مردم-محور
شکست خورده
ندارد
پنجم
ـ ابزار
محوری اصلاحجویان
در این
انتخابات
سیاست وحشت
است. وحشت از
جلیلی و بعد
هم قالیباف.
اگر انتخابات
به دور دوم
کشیده شود البته
از قالیباف
وحشتزدایی
میشود. اما
نمیگویند
صبح روز بعد
از شکست
انتخاباتی
جامعه وحشت
زده را چگونه
رها میکنند.
احمدینژاد
پیادهرو ها
را تفکیک
جنسیتی نکرد و
غرضی هم فهمید
که حداقل در
زمینه فرهنگ،
جامعه با مقاومت
خُرد، خود را
از پایین به
حاکمان تحمیل
میکند.
ششم
ـ هفت هفته
پیش در صفحه
دو، انتخابات
اخیر را مشابه
انتخابات ۸۴
دانستم. با
دیدن نحوه
تسلط گرفتن
گفتار راستگرا
ترین اصلاحطلبان
دوم خردادی
نظرم را اصلاح
میکنم. این
انتخابات
برای نیروهای
هنوز وفادار به
جنبش سبز بیش
از هرچیز به
عملیات
کربلای چهار
در سال ۱۳۶۵
شبیه است. یکی
از پرتلفاتترین
عملیات جنگ که
از پیش لو
رفته بود و
باز به اصرار
آقای خمینی
انجام شد، چرا
که معتقد بود
کاری کردن
بهتر از کاری
نکردن است.
22
خرداد 92