کارکرد
شبکه های
اجتماعی
در
جریان یاری
رسانی به
زلزله زده گان
آذربایجان
رضا
سپیدرودی
زلزله
در استان
آذربایجان
تنها لرزش
زمین نبود.
واکنش شبکه
های اجتماعی
به این فاجعه
خود زمین لرزه
ی دیگری بود
که در دنیای
ارتباطات و
فعالیت های
اجتماعی در
ایران شاهد
بودیم. با
وجود سرکوب
مداوم پلیسی
در فضای سایبر
و پیگیرد
دائمی وبلاگ
نویسان
منتقد، پائین
نگاه داشتن
عامدانه سرعت
اینترنت کشور
و اعمال فیلترینگ
شدید دستگاه های
سانسور، پس از
زلزله
آذربایجان
شاهد تشکیل
گروه های کوچک
خبر رسانی و
اقدام خودجوش
این گروه ها
بودیم؛ اقداماتی
که در یک
همسویی عمومی
بسرعت به
جریانی بزرگ و
تاثیرگذار
تبدیل شد. این
گروه های
خودجوش عملا
سهم مهمی از
خبررسانی و
کمک رسانی به
آسیب دیده گان
را برعهده
گرفتند و وسعت
اقدام آنان در
حدی بود که
عملا دولت و
دستگاه های
مدیریتی و
رسانه های
رسمی را به
چالش کشید و
آنها را به
دنباله روی
کشاند. توجه
به نقش شبکه
های اجتماعی
در جریان زلزله
آذربایجان از
دو جهت مهم
است.
اولا:
عملکرد این
شبکه ها عمق
انزوا و
رسوایی دستگاه
های حکومتی در
میان مردم و
بی اعتمادی
مردم به
کارایی آنها
را نشان داد.
ثانیا:
فضایی برای
اقدام مستقیم
فراهم ساخت که
پیش از زلزله
آذربایجان،
در ابعادی که
شاهد بودیم،
خاصه در حوزه
اجتماعی،
تجربه نشده
بود. این
ویژگی اگر
برای مجموعه نیروهایی
که حضور
مستقل،
خودسامان و
مستقیم مردم
در صحنه عمل
با راهبردهای
سیاسی و مبانی
نگرشی آنها
مغایریت
دارد، پدیده
نامبارکی است،
برای چپ که
موجودیت
سیاسی اش تنها
در پیوند با
اراده و عمل
مستقیم
اکثریت بزرگ
مردم و خودسامان
یابی آنها بر
بستر منافع
حیاتی شان معنا
می یابد،
اهمیت حیاتی
دارد. در دوره
ای که سرکوب
دائمی بدیهی
ترین حقوق
فردی و اجتماعی
مردم از سوی
دیکتاتوری
مذهبی حاکم و
گردآوری هر
ازگاهی
قیم های
خودخوانده مردم
در کنفرانس
های خارج از
کشور برای
آلترناتیو
سازی
امپریالیستی
و تحمیل آن به
مردم ایران
جریان دارد،
آنان که رهایی
از دیکتاتوری و
تاسیس
دمکراسی در
ایران را
مستلزم شکل
گیری جنبش
آگاهانه
اکثریت مردم
ایران و
خودسامان یابی
کارگران و
زحمتکشان می
دانند،
ناگزیرند حوزه
های عمل مستقل
و مستقیم مردم
را با حساسیت
بیشتری در
کانون توجه
قرار دهند.
در مورد
مختصات
سازمان یابی شبکه
ها در جریان
زلزله
آذربایجان،
تصویر عمومی
که در نگاه
اول به نظر می
آید، درهم
آمیختگی
خودجوش
مجموعه ای از
شکل های
سازمان
یافتگی جدید و
قدیم است.
مطالعه گزارش
های متعدد
نشان می دهد
که در جریان
کمک رسانی به
زلزله زدگان
همکاری های
موردی میان نهادهای
خیریه
غیردولتی،
برخی تشکل های
صنفی،
اجتماعی و
فرهنگی مستقل
و گروههای
یاری رسانی
شکل گرفته از
طریق شبکه های
اجتماعی در فضای
مجازی صورت
پذیرفته است.
با این حال
همین گزارش ها
که اغلب از
سوی فعالین و
کنشگران حاضر
در مناطق
زلزله زده
انتشار
یافته،
تمایزات و
تشابهات مهمی
میان دو نوع
شبکه های
اجتماعی را در
دنیای مجازی
در حدی که
بتوان یک دسته
بندی اولیه از
آنها ارائه
داد، نشان می دهند.
اول:
شبکه های
اجتماعی
پایدار. این
شبکه ها از
نظر سیاسی
غالبا بر شکل
هایی از وفاق
عام و عمومی در
میان اعضای
شبکه متکی
هستند و از
نظر عملکرد به
بحث و توافق
جمعی موردی.
بسترها و
زمینه های شکل
گیری آنها از
حداقل هایی از
ثبات که ادامه
موجودیت شان
را توجیه کند،
برخوردار است.
دوم:
شبکه های
ناپایدار.
گزارش های
منتشره از سوی
فعالین مستقل
در زمینه کمک
رسانی به
زلزله زده گان
آذربایجان
نشان می دهد
که در کنار
شبکه های
پایدار شبکه
هایی کوچک و
چابک هم به
شکل واکنشی و
خودانگیخته،
براساس ترکیب
متنوعی از
نیروهای
مختلف در
چهارچوب یک
اقدام در یک
محور معین شکل
گرفتند که در
مناطق زلزله
زده به هم
پیوستند. آنچه
در تجربه کمک
رسانی در
آذربایجان در
سطح درخشید
این نوع دوم
بود. با این
حال تحلیل هایی
که صرفا در ستایش
این درخشش
خلاصه شدند، و
یا حتی این
درخشش را
نشانه
"بلوغ"
شبکه
اجتماعی
مجازی ایرانیان
توصیف کردند بدون
این که علت آن
را بازگفته
باشند منشا آن
را خواسته یا
ناخواسته
پنهان ساختند.
در حالی که
داده های
واقعی نشان می
دهند که عروج
و زوال شبکه
های ناپایدار
با حوزه اقدام
و ویژگی های
آن گره خورده
است و بنا بر
این با کم رنگ
شدن انگیزه یا
بستر اقدام
این شبکه ها
با خطر تجزیه رو
به رو می شوند،
بدون این که
ثاثیرات
دامنه داری بر
ساخت قدرت و
کارکرد آن
برجای گذاشته
باشند ؛ و باز
مهم تر این که،
نشان می دهند
که پایه ظهور این
شبکه ها هم
روابط و
مناسبات
طبیعی میان فعالین
و سازمانگران
است؛ روابطی
که بخشی از آن در
اشتراکات
موجود در شبکه
های پایدار
اجتماعی در
فضای مجازی
ریشه دارد.
علاوه بر این
به نظر می رسد
هر چه این
روابط طبیعی
از استحکام سازمانی
بیشتری
برخوردار
بوده و قدمت
بیشتری داشته
به همان میزان
در قدرت
شکوفایی و درخشش
شبکه های
ناپایدار
موثرتر بوده
است.
البته
وجه مشترک
شبکه های
پایدار و
ناپایدار ایرانیان
در دنیای
مجازی سازمان
دهی "افقی" است.
اما این وجه
اشتراک نباید
سبب شود که تفاوت
ظرفیت این دو
نوع شبکه در
جهت گیری به سمت
سازماندهی
"عمودی" از
کانون توجه
بیرون بماند.
شبکه های
پایدار در
دنیای مجازی،
بویژه شبکه
های بزرگ و
باز که، از
هیچ نقشه عملی
در حوزه
فعالیت مستمر
پیروی نمی
کنند و اغلب
آنها در روزهای
خاکستری و بی
حادثه انگار
که وجود ندارند،
نسبت به شبکه
های کوچک ولو
ناپایداری که
بر بستر اقدام
مشخص شکل می
گیرند از
ظرفیت به
مراتب کمتری
برای جهت گیری
به سمت
سازماندهی
عمودی برخوردارند.
بنابراین
اهمیت اساسی
فعالیت های مستقل
شبکه ها در جریان
زلزله
آذربایجان در
این است که
ظرفیت های بالقوه
رویکرد به این
سازماندهی را
نشان می دهند. همین
ظرفیت امید
بخش است که
سخن گفتن از
احتمال
"بلوغ" شبکه
های اجتماعی
ایرانیان را
قابل فهم می
سازد. در
حقیقت روابط
میان فعالین و
کنشگران،
خواه بر اساس هر
ترکیبی از
دنیای واقعی و
مجازی فراهم
آمده باشد، اگر
نخواهد صرفا
در شکل
خودانگیخته و
در قالب
گروههای کوچک
همیاری و کمک
رسانی در بازه
زمانی محدودی
مجال عمل و
عرصه ظهور
یابد و سپس
بکلی ناپدید
شود، ناگزیر
است
پیوندهایی را
که محصول همین
عمل مشترک
است، به شکل
روابطی
پایدار استحکام
بخشد. زیرا سازماندهی
افقی اگر چه
در گسترش
اولیه دامنه
حرکت و انگیزش
حس خلاقیت و ابتکار
شرکت کنندگان
موثر است، اما
برای توده ای
شدن و پیشروی
در مسیر هدف
ناچار است به
سمت سازماندهی
عمودی جهت
گیری کند.
یعنی به سمت
وظایف تعریف
شده، نقشه
معین برای
فعالیت و پیشروی
و تقسیم کار
بر پایه ترکیب
توانایی و
نیازها. همین
نوع اخیر
سازماندهی و
درجه نزدیکی
به آن است که
معیار واقعی
سنجش درجه
بلوغ شبکه های
اجتماعی
مجازی
ایرانیان به
شمار می رود.
۸
شهریور ۱۳۹۱ـ
۲۹ اوت ۲۰۱۲