جایگاه،
هزینه ها و
تناقضات
اجلاس سران
جنبش غیر
متعهدها
بهروز
نظری
شانزدهمین
اجلاس سران
کشورهای عضو
جنبش غیر متعهدها
طی روزهای ۵ تا ۱۰شهریور
ماه در تهران
برگزار میشود.
در این اجلاس
نمایندگان ۱۱۸ دولت،
یعنی بیش از
دو سوم دولتهای
جهان، گردهم
میآیند و به
گفتگو و
رایزنی درباره
مسایل
کشورهایی که درحال
توسعه نامیده
میشوند
میپردازند.
اجلاس جنبش
غیر متعهدها
در سه دهه
گذشته معمولا
بدون سر و صدا
برگذار شده و بندرت
مورد توجه
رسانههای
غربی قرار میگرفت.
اجلاس امسال
اما متفاوت
است و برگزاری
آن در تهران
واکنشهای
متعددی را بر
انگیخته است.
ویکتوریا
نولاند،
سخنگوی وزارت
خارجه ایالات
متحده، تهران
را "مکانی
غریب و
نامناسب"
برای برگزاری
این کنفرانس
اعلام کرد و
گفت که با
توجه به این که ایران
"از تعهدات
متقابل نسبت
به شورای امنیت
سازمان ملل،
آژانس انرژی
هسته ای و
دیگر نهادهای
بینالمللی
سرباز زده
است"، لیاقت
میزبانی چنین
اجلاسی را
ندارد. مقامات
اسرائیلی و
برخی از
مقامات ایالات
متحده همچنین
از بان کی
مون، دبیر کلّ
سازمان ملل
متحد، خواسته
بودند که در
این اجلاس
شرکت نکند.
سنت شرکت دبیر
کلّ سازمان
ملل در اجلاس
غیر متعهدها
سنت جا افتاده
ای است که از
سال ۱۹۶۱
میلادی
بدینسو رعایت
شده است.
بنیامین نتا
نیاهو، نخست
وزیر اسرائیل
با صراحت گفته
است که جای
بان کی مون
در تهران
نیست، و
مقامات ایالات
متحده نیز احساس
خود در
اینباره را با
دبیر کلّ
سازمان ملل
درمیان
گذاشته اند.
ایران
اما، نه تنها
میزبان این
کنفرانس است،
و نه تنها ریاست
جنبش غیر
متعهدها را
برای سه سال
آینده در دست
خواهد داشت،
بلکه، و از
همه مهمتر، از
سوژههای
اصلی مورد
بحث در این
اجلاس است.
اجلاس غیر
متعهدها در
شرایطی در
تهران برگزار
میشود که
جمهوری
اسلامی بشدت
منزوی است و
تحریم های
مرگبار
امپریالیستی گلوی
کارگران و
زحمتکشان
ایران را در
چنگ نکبت بار
خود می فشارد.
ایالات متحده
و اسرائیل، هر
روز در پی
اعمال تحریم ها و
مجازات بیشتر
و سنگینتری
علیه مردم
ایران هستند و
آوای شوم جنگ
هر روز بلند و
بلندتر بگوش
میرسد. اگر
مسئله ایران،
و حمله نظامی
به ایران که
اسرائیل برای
آغاز آن بیتابی
میکند، از
مهمترین
مسایل در
دستور کار این
اجلاس است،
دستور کار
دیگر این
اجلاس سوریه،
و بطور مشخص،
جنگ خونینی
است که بشار
اسد علیه مردم
این کشور به
راه انداخته
است. در این مورد
نیز نقش و
جایگاه جمهوری
اسلامی کلیدی
است. آخرین
بار و بدنبال
اشغال
افغانستان
توسط اتحاد
شوروی بود که
جنبش غیر
متعهدها با
شکاف سیاسی
بزرگی روبرو
شد. در سال ۱۹۷۹
میلادی
اکثریت اعضا
غیر متعهدها
میخواستند که
اشغال
افغانستان را
محکوم کنند،
اما تعدادی از
اعضای با نفوذ
آن، و از جمله
هند، الجزایر
و عراق، با آن
ایده مخالفت کردند.
بزرگترین
چالش
شانزدهمین
اجلاس سران غیر متعهدها
سوریه است،
مسئله ای که
هم اکنون به شکافهای
سیاسی عمیقی
در منطقه و
جهان منجر شده
است.
برگزاری
این اجلاس در
تهران برای
جمهوری اسلامی
رویداد
دیپلماتیک بی
سابقه ای
است. چند روز
پیش روزنامههای
دولتی گزارش
دادند که احمد
رضا رادان، جانشین
فرمانده
نیروی
انتظامی، در
واکنش به فراخوان
و احتمال
برگزاری
اعتراضاتی در
تهران، هشدار
داده بود که «نیروی
انتظامی در
این خصوص با
کسی شوخی
ندارد». چنین
بنظر میرسد
که مقامات
جمهوری
اسلامی از هیچ
هزینه ای
برای برگزاری
این اجلاس
رویگردان
نبوده و نیستند.
از جمله این
هزینهها میتوان
به ایجاد ده
تپه گل به
مساحت هزار
متر، ۳۱ هزار
متر مربع چمن
کاری، کاشت
هفت هزار چنار
و ۱۴۵ هزار
بوته نشأ
فصلی، و
بازسازی فضای
سبز مهرآباد
به مساحت ۴۷ هزار
متر اشاره
کرد. این تلاش
برای "ارایه
امکانات شهری
و خدمات رفاهی"
همچنین و بنا
به گفته
مقامات
امنیتی رژیم،
شامل جمع آوری
گدایان تهران
نیز هست.
رسانههای
دولتی همچنین
خبر داده اند
که جمهوری اسلامی
برای تامین
مسکن هیأتهای
نمایندگی
کشورهای عضو
غیر متعهدها
دویست هزار
متر مربع واحد
مسکونی ساخته
اند. صرف چنین
هزینههایی
به خرج مردم و
در شرایطی
صورت میگیرد
که بحران مسکن
و بحران زیست
محیطی در
ایران به حد
فاجعه باری
رسیده است. در
کنار این
جمهوری
اسلامی، هراسان
از احتمال
اعتراضات
توده ای و با
بکار گیری تجربه
میزبانان
کنفرانسهای
گروه ۸، گروه
۲۰،
سازمان تجارت
جهانی و
غیره، شهر
تهران را به
یک پایگاه
نظامی که تردّد
مردم در آن
ممنوع است،
تبدیل کرده
است. در
حالیکه زلزله
زدگان
آذربایجان به
حال خود رها
شده اند و
دولت از تخصیص
هر گونه نیروی
انسانی و
بودجه ای برای
کمک به مردم
زجر دیده
منطقه
خودداری کرده
و میکند،
احمد رضا
رادان خبر
داده است که ۱۱۰ هزار
نفر از
نیروهای ناجا
برای جلوگیری
و مقابله با
هرگونه
اعتراضی در
جریان این
اجلاس بکار
گرفته شده
اند. حلقه
امنیتی رژیم
شامل ۸۵۰ تیم
امنیتی -
انتظامی، ۲۰۰ ایست
بازرسی ناجا
و ۱۶۰ ایست
بازرسی بسیج،
و بیش از پنج
هزار خودرو و موتور
است. تدبیر
امنیتی دیگر
رژیم تعطیلی
تهران بمدت یک
هفته است. بنا
به دستور دولت
بسیاری از
اماکن، نهادهای
اقتصادی،
اجتماعی
فرهنگی از
هفتم تا یازده
شهریور موظف
اند که فعالیتهای
خود را تعطیل
کنند. حتی
رسانههای
دولتی هم
اعتراف کرده
اند که هزینه
تعطیلی تهران
برای اقتصاد
کشور روزانه
حدود دو هزار
میلیارد
تومان است.
تناقض
غیر قابل انکار
دیگری که در
محاصره
امنیتی تهران
به بهانه
برگزاری
اجلاس غیر
متعهدها میتوان
مشاهده کرد
این است که
جمهوری
اسلامی در تلاش
برای خروج از
انزوای کنونی
خود بیش از
پیش ناگزیر
است تا حصار
امنیتی
بلندتری دور
خود بکشد.
جمهوری
اسلامی نه فقط
در عرصه بینالمللی،
بلکه پیش و
بیش از آن، در
عرصه داخلی
است که در
شرایط "شعب ابی
طالب" بسر
میبرد. کمدی
نظام ولایی در
عرصه بینالمللی
برای مردم
ایران حاصل و
معنایی مگر تراژیک
نداشته و
ندارد. درست
در تلاش برای
خروج از همین
انزوا است که
مقامات رژیم
تمام تلاش خود
را برای جلب
سران همه کشورهای
عضو غیر
متعهدها بکار
برده اند و تا
آخرین لحظات
از اعلام لیست
کامل سرانی که
در این اجلاس شرکت
میکنند
خوداری کردند.
تردیدی نباید
داشت که
جمهوری
اسلامی تمام
تلاش خود را
برای استفاده
تبلیغاتی از
آنچه که احمد
خاتمی "فرصت
طلایی"
میخواند،
بکار خواهند
گرفت. این فرصت
طلایی برای
جمهوری
اسلامی
معنایی ندارد
مگر منحرف
کردن افکار
عمومی از
مشکلات عظیم
اقتصادی،
اجتماعی و
سیاسی موجود
ایران. با اینهمه
نباید فراموش
کرد که برگزاری
اجلاس سران
غیر متعهدها
اما به اراده
جمهوری
اسلامی
برگزار نمیشود،
و نتایج آن
نیز، صرفنظر
از تبلیغات
جمهوری اسلامی،
توسط مقامات
رژیم تعیین نمیشود.
هزینههایی
که جمهوری
اسلامی برای
برگزاری این
مراسم، و از
جیب مردم
ایران،
میپردازد، اساسا برای
پوشاندن نقاط
ضعف و شکنندگی
نظام صورت میگیرند.
تمرکز
رسانههای
داخلی و
خارجی روی
شانزدهمین
اجلاس سران
غیر متعهدها
اگر دست کم در
سه دهه گذشته
بی سابقه است
دقیقاً به این
خاطر است که،
سوای برگزاری
آن در تهران،
در شرایط
سیاسی مشخصی
صورت میگیرد.
ایده این جنبش
در آوریل سال ۱۹۵۵ و در
کنفرانسی در
باندونگدر
اندونزی مطرح
شد. این کنفرانس
بطور اختصاصی
با شرکت کشورهای
آسیایی و
آفریقایی
تشکیل شد که
بتازگی خود را
از زنجیر
استعمار رها
کرده بودند.
کشورهایی
همچون
اسرائیل و
آفریقای
جنوبی بدلایل
کاملا روشنی،
و همچنین کره
شمالی و
جنوبی بخاطر
جنجالی بودن
مسئله کره، از
جمله کشورهایی
بودند که به
این کنفرانس
دعوت نشدند.
چین در این
کنفرانس حضور
داشت، اما جای
مارشال تیتو، از
معماران اصلی
جنبش غیر
متعهد ها، و
به این خاطر
که یوگسلاوی
جز آفریقا و
آسیا نبود، در
این کنفرانس
خالی بود.
کشورهای
آمریکای
لاتین نیز با
همین منطق به
این کنفرانس
دعوت نشده
بودند. جواهر
نهرو از چهرههای
اصلی کنفرانس
باندونگدر و
از پایه
گذاران اصلی
جنبش غیر
متعهدها
تاکید کرد که
فعالیتهای
کشورهای
امپریالیستی
نباید در این
کنفرانس به
بحث گذاشته
شود. شش سال
بعد پروژه
جنبش غیر
متعهدها به
تحقق پیوست و
نخستین اجلاس
خود را در
بلگراد برگزار
کرد. جنبش غیر
متعهدها قرار
بود تا جبهه
سومی باشد
متشکل از کشورهایی
که عضو پیمان
ناتو و ورشو
نبودند و
ظاهرا تعهدی
به دنباله روی
از سیاستهای
بلوک شرق و
غرب نداشتند.
ایده تقسیم
جهان به سه
بخش، جهان
اول، دوم و
سوم از همین
زمان رسمیت
پیدا کرد و
جنبش غیر
متعهدها قرار
بود که تشکل
جهان سومیها
باشد. با اینهمه
جنبش غیر
متعهدها به
مبارزه علیه
امپریالیسم و
استعمار
متعهد بود و
مبارزات ضدّ
امپریالیستی
و رهایی بخش
کشورهای تحت سلطه،
از مستعمرههای
پرتغال در
آفریقا گرفته
تا مبارزات
ضدّ امپریالیستی
در هندوچین،
از جهان عرب
گرفته تا
آفریقای جنوبی،
و غیره، با
کمکهای مالی
و نظامی اتحاد
شوروی حمایت
میشدند.
"جهان
سوّم" هیچگاه
مستقل از دو
جهان دیگر نبود،
اما جنبش غیر
متعهدها که
با فروکش
کردن مبارزات
رهایی بخش در
اواخر دهه ۸۰ و به تبع
آن فروکش
کردن شعلههای
جنبشهای
اجتماعی در
اروپا و آمریکای
شمالی، به
اهرم
ناکارایی
تبدیل شده
بود، با فروپاشی
اتحاد شوروی و
پایان جنگ
سرد، بیش از
گذشته بی هویت
شد. از همان
ابتدا
دوگانگی غیر
قابل انکاری
در سیاستهای
جنبش غیر
متعهدها وجود
داشت. بعنوان
مثال کشورهای
عضو همچون هند
که همواره
علیه ترافیک
یک طرفه اطلاعات
از کشورهای
مرکزی به
پیرامونی و
فقدان برابری
اطلاعاتی و
خبری شکوه
میکردند و
علیه "امپریالیسم
فرهنگی"
هشدار
میدادند، در
عرصه داخلی
سیاست کنترل
گردش
اطلاعات،
سانسور
مطبوعات و
سرکوب
خبرنگاران و
فعالین سیاسی
را با خشونت
تمام دنبال
میکردند. این
دوگانگی بیش
از بیش به یکی
از مشخصههای
اصلی جنبش
غیر متعهدها
تبدیل شده
است. اعضا
جنبش غیر
متعهدها حتی
با وجود تعهد
به سیاست خلع
سلاح بارها به
جنگ علیه
یکدیگر دست
زدند. جنگ
ویرانگر
ایران و عراق،
و اختلافات و
درگیریهای
نظامی هند و
پاکستان، از
نمونههای
بارز این
واقعیت اند.
جنبش
غیر متعهدها
با فروکش کردن
جنبشهای
رهایی بخش و
با عقب نشینی
جنبشهای
کارگری در سه
دهه گذشته
جایگاه پیشین
خود را از دست
داده است.
جنبش غیر
متعهدها در
شرایطی متولد
شد که
بورژوازی ملی
در کشورهای
پیرامونی
ظهور کرده بود
و در حال
تحکیم موقعیت
خود بود. این
پروژه از همان
ابتدا مبارزه
علیه امپریالیسم
را نه بعنوان
یک پروژه
سوسیالیستی که
میباید توسط
یک جنبش توده ای
عظیم تحقق
یابد، بلکه
بیش از هر چیز
دیگری به
مثابه یک پروژه
توسعه ملی
تلقی میکرد،
پروژه ای که
قرار بود توسط
دولتهای
ضعیف
پیرامونی و در
همکاری و
رقابت با دولتهای
مرکزی به پیش
برده میشد. این
واقعیت که
بسیاری از
کشورهای عضو
جنبش غیر
متعهدها، و از
جمله کشورهای
عضو حوزه
خلیج، جز به
سرمایه جهانی
متعهد
نیستند،
نشانه روشنی
از تغییر
جایگاه و
کارکرد این
سازمان است.
بدون تردید
اجلاس غیر
متعهد ها، و
همچون گذشته،
از برنامه
هسته ای
جمهوری
اسلامی حمایت
خواهند کرد و
آنرا صلح آمیز
خواهند خواند.
ابراز حمایتهای
این سازمان
اما تا بحال
مانعی در
برابر تشدید
فشار ایالات
متحده و متحدانش
در داخل و
خارج از جنبش
غیر متعهدها،
ایجاد نکرده
است. بعید است
که اجلاس
شانزدهم در تهران
تاثیر چندانی
در کاهش انزوای
جمهوری
اسلامی داشته
باشد. سازمانی
که بیش از هر
زمان دیگری با
عدم تعهد به
مردمانی تعریف
میشود که زیر
بار نئولیبرالیسم
و بحران
اقتصادی ناشی
از آن لگد مال
میشود، نمیتواند
تاثیر چندانی
در معادلات
کنونی داشته باشد.
۵
شهریور ۱۳۹۱
/ ۲۶
اوت ۲۰۱۲