معلمان،
آموزگاران
مبارزهی
طبقاتی!
گزارشی
از اعتصاب
معلمان
شیکاگو!
داریوش
ارجمندی
هفتهی
گذشته دهها
هزار نفر از
معلمان سرخپوش
شیکاگو بههمراه
سایر کارکنان
آموزش و
پرورش، دانشآموزان
و والدین آنها
و گروههای
دیگر اجتماعی
در خیابانهای
این شهر به
تظاهرات
پرداختند. این
تظاهرات
باشکوه درپیی
فراخوان
اعتصاب ازسوی
اتحادیهی
معلمان شیکاگو
با بیشاز ۱۴هزار
عضو، و
اتحادیهی
کارکنان
آموزش و پرورش
با نزدیک به
هفت هزار و
پانصد عضو، صورت
گرفت. ازجمله
خواستهای
اعتصابکنندگان
میتوان به
این موارد
اشاره کرد:
افزایش
دستمزد
۱۵درصدی در یکدورهی
سه ساله،
کاهش
تعداد دانشآموزان
در کلاسهای
درس و مهد
کودکها،
استخدام
و توسعهی
پرسنل آموزشیی
مورد نیاز
شامل مشاوران
تحصیلی و
اجتماعی، پرستار،
کتابدار و
کارکنان
خدماتی،
تأمین
مسکن مقرونبهصرفه
برای عموم
شهروندان
(ازجمله
کارکنان
آموزش و پرورش
و دانشآموزان)
و
اصلاحاتی
درزمینهی
حقوق صنفی
سندیکاییی
معلمان... !
شیکاگو
که سومین
منطقهی بزرگ
آموزشیی آمریکا را
تشکیل میدهد،
بیشاز
۳۵۰هزار دانشآموز
را دربرمیگیرد.
معلمان
شیکاگو دور
اخیر نبرد خود
را هفت سال
پیش در سال
۲۰۱۲ آغاز
کرده بودند،
مبارزهای که
در ادامهی
خود به سایر
شهرها و
ایالات
آمریکا از جمله
ویرجینیای
غربی،
اُکلاهوما،
آریزونا و
اخیراً لسآنجلس
سرایت کرد و
روح تازهای
در مبارزات
سندیکاییی
کارگران
آمریکا دمید
که در سالهای
اخیر و بدنبال
سیاست
سندیکاستیزیی
هیئت حاکمهی
این کشور دچار
رکود شدهبود.
شبکه
خبری (realnews.com) در
بررسیی این
اعتصاب به
گفتگو با دو
تن از فعالین
جنبش معلمان،
اریک بلَنک و
جنیفر جانسون
نشسته است که
خلاصهای از
آن را ملاحظه
میفرمائید:
اریک
بلَنک
آموزگار سابق
نویسندهی
کتاب «انقلاب
ایالت سرخ:
موج جدید
اعتصاب
معلمان و
سیاستهای
طبقهی کارگر»
که برای
نشریات
جاکوبین،
نِیشِن و گاردین
قلم میزند.
جنیفر
(جن)جانسون،
دبیر سابق
تاریخ، رئیس
ستاد اتحادیهی
آموزگاران
شیکاگو (CTU)
و عضو هیئت
نمایندگی
اتحادیه در
مذاکره با مقامات
شهرداری. جن
جانسون بر این
باور است که
آموزگاری و
کنشگری جزئی
از مبارزهی
فراگیرتر
برای عدالت
اجتماعی و
نژادیست.
جنسیت،
نژاد و موقعیت
طبقاتی!
اریک
بلَنک
تظاهرات روز
چهارشنبه با
شرکت نزدیک به
۳۰ هزار نفر
از معلمان و
کارکنان
آموزش وپرورش
به همراه دانشآموزان
و اولیای آنها
و همچنین
بسیاری از
شهروندان
شیکاگویی را
یک اقدام تاریخی
برای نمایش
قدرت و حقانیت
خواستهای
معلمان میداند.
حرکتی که بدون
شک شهردار
شیکاگو خانم
لوری لایتفوت
را که تا این
لحظه حاضر به
پذیرش خواستهای
برحق معلمان
نشده، به تفکر
وادار خواهد
کرد.
جن
جانسون در
ارتباط با
واکنش شهردار
یادآوری میکند
که خانم لایتفوت
چندی پیش با
وعدهی بهبود
وضعیت معلمان
بود که به پست
شهرداری دست
یافت اما
اکنون با قرار
گرفتن در کنار
صاحبان قدرت
به تکرار همان
بهانههای
موسوم، یعنی
نبود امکانات
مالی برای تأمین
خواستهای
معلمان و
غیرواقعبینانهبودن
خواستها
آنها میپردازد.
جنیفر
جانسون اضافه
میکند که
“یکی از
مشکلات
معلمان،
قوانین و
مقرراتیست
که طرف حساب
آنها را
شهرداری قرار
داده و درعینحال
محدودیتهایی
را برای طرح
یک سری خواستهای
ایشان ایجاد
کرده است. این
قانون که در
سال ۱۹۹۵ بهاجرا
درآمد بهعنوان
نمونه، حق
معلمان برای
طرح برخی
خواستها را
منتفی میکند
و به ما اجازهی
اعلام اعتصاب
برای دستیابی
به برخی از
خواستهای
خودمان را نمیدهد.
ازاینرو
اعتصاب ما،
همزمان
مبارزهایست
حقوقی!” او
ادامه میدهد
که “اتحادیههای
معلمان در این
مبارزه تنها نیستند
و متحدینی در
میان گروهها
و انجمنهای
تودهای،
دارند.
تحقیقات
میدانی و علمیی
این گروهها و
سازمانها
(مانند انجمن
بیخانمانهای
شیکاگو و
سازمان
همیاریی
تودهای)
ابزار تبلیغی
و مهمی را در
اختیار
معلمان قرار
میدهند.
اینکه چگونه
از طریق
افزایش مالیات
برای افراد
پردرآمد میتوان
مبلغی بالغ بر
یکمیلیارد و
چهارصد هزار
دلار به خزانهی
شهرداری
واریز کرد و
هزینهی
اصلاحات مورد
نیاز را تأمین
نمود. این
سازمانها در
همهی این
موارد
تحقیقات وسیع
و پایهای
انجام داده و
یاریرسان ما
بودهاند”.
مبارزهی
معلمان شیکاگو
ازاینرو تنها
مبارزهی
آنها نیست،
بلکه یک
ائتلاف
طبقاتیست که
همهی گروههای
آسیبپذیر
جامعه را
دربرمیگیرد.
جنیفر
جانسون در
همین رابطه
اشاره میکند:
“دستیاران
معلمان که
عمدتاً از
زنان سیاه و
رنگینپوست
تشکیل میشوند
بهطور ویژه
نیازمند
افزایش واقعیی
دستمزد میباشند
چراکه اکنون
با دستمزدهای
زیر خط فقر به
کار مشغولند.
بسیاری از
آنها از عهدهی
تأمین تغذیهی
فرزندان خود
برنمیآیند...برخی
از کارکنان
بخش آموزش
ویژه و خدماتی،
برای گذران
زندگیی خود
ناچار از
داشتن دو یا
سه شغل هستند!
کمبود
و گرانیی
مسکن، خواست
ایجاد مسکن
برای عموم!
معضل
جنسیت و نژاد
تنها به موضوع
دستمزدها محدود
نمیشود. یکی
از بزرگترین
مشکلات
مبتلابه
شهروندان کمدرآمد
شیکاگو که
۹۰درصد دانشآموزان
آن را رنگینپوستان
تشکیل میدهند،
معضل مسکن
است. کمبود
مسکن و بهای
روزافزون آن
(که البته شامل
تمام شهرهای
بزرگ میشود)،
این شهر را با
مشکل بیخانمانیی
گسترده و
مهاجرت وسیع
اجباریی
شهروندان
روبرو ساخته
است. به گفتهی
جنیفر جانسون
“در طول دههی
گذشته رقمی
بالغ بر یکصد
هزار نفر از
شهروندان
سیاهپوست
شیکاگو به همین
دلیل ناچار به
ترک این شهر
شدهاند.
علاوه براین،
بیشاز ۱۷
هزار نفر از
دانشآموزان
این شهر درحال
حاضر فاقد
مسکن و سرپناه
هستند
درحالیکه
تنها یک گروه
چهار پنج نفره
در دفتر مرکزی
برای رسیدگی
به این گروه
از دانشاموزان
وجود دارد. در
عوض این
معلمان و
مشاوران و
دیگران هستند
که باید در
وقت آزاد خود
برای کمک به
این بخش از
دانشآموزان
اقدام
کنند...از این
رو ما بهمنظور
مبارزه و
ارائهی راهحل
برای این معضل
همکاریی
نزدیکی با
سازمانهای
ذیربط تودهای
داریم
سازمانهای
نظیر: (CHH, Chicago Coalition for the homeless,
Logan Square Neighborhood Association,Grassroots
Collaborative).
ما نمیخواهیم
که شاگردان
خود را ازدست
بدهیم و براین
باوریم که
برای رفع این
مشکل،
شهرداری باید اقدامات
جدی و درخوری
را در دستور
کار خود قرار
دهد.”
استخدام
پرسنل آموزشی
و خدماتیی
مورد نیاز،
تأمین
اجتماعی و رفع
مشکل بیخانمانی
ازطریق ایجاد
مساکن مقرونبهصرفه
برای
شهروندان از
جمله خواستهای
منطقیی
معلمان است که
پیوند عمیقی
میان آنها و
سایر
شهروندان و بهحاشیهپرتابشدگان
ایجاد میکند.
خواستی که
البته با
مخالفت قاطع
شهردار شیکاگو
روبرو شدهاست.
لوری
لایتفوت
البته همزمان
با رد درخواستهای
معلمان،
برخلاف وعدههای
قبلیی خود در
مقطع
انتخابات هیچ
مشکلی با
سرمایهگذاریی
۹۵ میلیون
دلاری در
آکادمیای
پلیس (که به
خشونت علیه
سیاهان مشهور
است) و یا صرف
دو میلیارد
دلار برای
پروژهی لوکس
لینکنپارک
(مشهور به
حیاط خلوت ثروتمندان)
ندارد.
اما
همکاری
معلمان با
سازمانهای
تودهای، طرح
خواستهایی
نظیر عدالت
آموزشی
ازطریق عدالت
مالیاتی،
مبارزه برای
ارتقای سطح
رفاه اجتماعیی
طبقات
فرودست،
مبارزه برای
دمکراسی در
محیط کار و
امثال آن، نهتنها
تبلیغات
گستردهی
رسانههای
وابسته به حاکمیت
سرمایه مبنیبر
“طمعکار بودن
معلمان”، “بیمسئولیت
بودن و بیتفاوتیی
آنها نسبت به
سرنوشت دانشآموزان”
و امثالهم را
خنثی نموده،
بلکه حمایت و
همبستگیی
وسیع طبقاتی و
اجتماعیای
شهروندان را
از این خواستها
و مبارزهی
شرافتمندانهی
آموزگاران
فراهم کرده است.
مبارزهی
طبقاتی و سایر
امکانات پیشرو!
مسئلهی
کالاییسازیی
آموزش و خصوصیسازی
مدارس از مهم
کودک تا
دانشگاه یکی
از سیاستهای
ویرانگر نظام
سرمایهداریست
که در دورهی
نئولیبرالیستیی
معاصر بهگونهای
لجامگسیخته
گریبانگیر
نظام آموزشی
در سراسر جهان
بوده است.
مسئلهای که
به همین دلیل
مبارزه با آن
را به یکی از محورهای
اساسی جنبش
معلمان در
کشورهای
گوناگون
ازجمله
کشورمان
ایران تبدیل
کرده است. دولتهای
معاصر ایالات
متحده فارغ از
وابستگیی
حزبی، در
زمینهی
کالاییسازیی
آموزش الگوی
دولتهای
سرمایهداریی
جهان بودهاند.
تنها اشاره به
بدهی
دانشجویان
آمریکایی بالغ
بر ۱.۶
تریلیون دلار
برابر با ۷.۵
درصد تولید
ناخالص ملی
این کشور برای
نشان دادن عمق
بحران آموزشی
در این کشور
کفایت میکند.
بهاعتراف
بتسی دوواس
وزیر آموزش و
پرورش دولت ترامپ،
بدهیی
دانشجویان،
ده درصد کل
بدهیهای
آمریکا را
تشکیل میدهد.
سیاست کالاییسازیی
آموزش در طول
چند دههی
اخیر با شدت
تمام تداوم
داشته است، بهعنوان
نمونه مدارس
شهر شیکاگو در
دوران شهرداریی
رام امانوئل
(مشاور سابق
بیل کلینتون و
رئیس دفتر
سابق باراک
اوباما) از
سال ۲۰۱۱ تا
امسال، بیشترین
آسیب را
متحمل شدند و
هزاران معلم و
کتابدار و پرسنل
آموزشی شغل
خود را از دست
دادند. این
سیاستهای
امانوئل بود
که در سال
۲۰۱۲ دور
معاصر اعتصابات
معلمان این
شهر را موجب
شد و در نهایت
وعدههای
انتخاباتیی
لوری لایتفوت
برای الغای
همین سیاستهای
امانوئل بود
که به پیروزیی
انتخاباتیی
او انجامید.
اما با پیروزیی
دونالد ترامپ
سیاست کالاییسازی
آموزش با
صراحت
گستاخانهای
در حال گسترش
است. بتسی
دوواس وزیر
میلیاردر
آموزش و پرورش
آمریکا با
ثروتی بالغ بر
یک میلیارد و
سیصد میلیون
دلار، دارایی
خود را مدیون
سرمایهگذاری
در مدارس
خصوصی میباشد.
کاهش چهار
میلیارد
دلاریی
بودجهی
آموزش و پرورش
در سالهای
اخیر قرار است
از طریق صرفهجویی
در هزینههای
آموزشی مانند
انجماد
دستمزدها،
کاهش بیشاز
پیش پرسنل
آموزشی، فروش
مدارس به بخش
خصوصی، بالا
بردن تعداد
دانشآموزان
در کلاسها
(تا چهل نفر) و
امثال آن
تأمین شود.
اریک
بلَنک از این
رو در کنار
تأکید بر
حیاتی بودن
مبارزهی
طبقاتی، توجه
به موضوع
انتخابات
ریاست جمهوری
و تبعات
انتخاب
کاندیدای
ارجح را موضوع
پراهمیتی
ارزیابی میکند:
“اعتصاب
معلمان را
باید یکی از
مهمترین
امواج
اعتصابات دهههای
اخیر تلقی
نمود چراکه
زحمتکشان و
جنبش کارگری
در این مبارزه
پیروز خواهند
شد. ما میبایست
بار دیگر
اعتصاب را بهمثابه
ابزار
مبارزاتی
بکار گیریم.
اعتصاب سلاحیست
که مدتها
ازسوی جنبش
کارگری بهکنار
گذاشته شده
بود، جنبشی که
در بهترین حالت،
به ابزاری برای
لابیگریی
حزب دمکرات
تبدیل شده
بود. جنبش
معلمان در سال
۲۰۱۲ و اکنون
بهمعنای
بازگرداندن
ایدهی
رادیکالیسم
مبارزانی به
جنبش کارگری
با تکیه بر
سایر جنبشهای
مطالباتیی
تودهایست.
این راهحل ما
برای دستیابی
به پیروزی و
آن تغییرات اساسی
و ضروری در
نظام آموزشیست
که دانشآموزان
ما شایستگیی
برخورداری از
آن را
دارند...همزمان
باید بیاد
داشت که
شهردار لوری
لایتفوت
پیروزیی
انتخاباتیاش
را مدیون وعدههای
خود بود.
بنابراین در
انتخابات
ریاستجمهوری
۲۰۲۰ باید دقت
کرد که کدامیک
از کاندیداهای
حزب دمکرات
براستی در مسیر
تحقق خواستهای
ما حرکت میکنند.
امروز همه از
آموزش سخن میگویند،
اما براستی
کدام کاندیدا
خود را در نبرد
ما سهیم میداند.
شخصاً بر این
باورم که شخصی
مانند بزنی سندرز
که از پایان
بخشیدن به
دورهی مدارس
خصوصی (Charter Schools) سخن میگوید
و از مبارزات
ما حمایت میکند،
فرد مناسبیست.
این
انتخابیست
که میتواند
به تغییرات
واقعی در وضع
موجود بیانجامد.
آموزگارانِ
مبارزهی
طبقاتی!
جنیفر
جانسون در
رابطه با
تبلیغات
رسانهای
علیه جنبش
معلمان و
اتهام بیتفاوتیی
آنها نسبت به
داشنآموزان
میگوید: “این
مبارزهای نیست
که ما به
سادگی از کنار
آن بگذریم. من
از از سال
۲۰۱۲ تاکنون
در چند اعتصاب
حضور داشتهام.
صمیمانه بر
این باورم که
نسل آینده
بسیار از این
اعتصابات
آموختهاند.
این درست است
که شاگردان ما
در جریان اعتصاب
در کلاس درس
حاضر نیستند،
اما در خیابان
در کنار ما و والدین
و دوستان و
عزیزان خود
حضور دارند.
آنها مشاهده
میکنند که
چگونه
آموزگاران و
والدینشان
برای حقوق
آنها
ایستادگی
کرده و به
مبارزه
مشغولند. آنها
درسهای
گرانبهایی در
رابطه با
ضرورت مبارزهی
مدنی، ماهیت
کاپیتالیسم،
و در رابطه با
بیعدالتیی
نژادی میآموزند.
من در جریان
اعتصاب
چهارشنبه
شاگردان سابق خود
را دیدم که در
سال ۲۰۱۲
بعنوان دانشآموز،
و امروز
بعنوان
آموزگاران
سال اولی در تظاهرات
شرکت میکردند.
و چه افتخار و
غروری از
اینکه اکنون
درمقام معلم
به مبارزه
ادامه میدهند
در نگاه آنها
وجود داشت.
شاگردانی را
دیدم که اکنون
مشاغل دیگری
دارند اما
برای همبستگی
با ما اکنون
پلاکارد در
دست گرفته
بودند. ما
معلمان، به
نسل جوانتر
از خودمان
آموختیم که در
برابر بیعدالتی
بایستند،
همچنانکه
معلمان ما در
جریان
مبارزات دههی
هشتاد این مهم
را به ما
آموخته بودند!