ارزیابی
اعتراضات
دانشجوئی در ۲۵
اردیبهشت و
درس های آن
هیئت
تحریریه سایت
راه کارگر
روز ۲۵
اردیبهشت ۱۳۹۰،
فضای بسیاری
از دانشگاه
های کشور، رنگ
و بوی امنیتی
بخود گرفت. به
دنبال
فراخوان های
بخش هایی از
دانشجویان
نزدیک به ۴۰
دانشگاه،
برای تعطیلی
موقت کلاس ها
و اعتراض به
امنیتی شدن
فضای دانشگاه
ها، نیروهای
حراست و
امنیتی و
بسیجی ها به
حالت آماده
باش درآمدند.
تمرکز امنیتی
رژیم در
بسیاری از
دانشگاه ها نشان از
وحشت رژیم از
حرکت گسترده ی
جنبش
دانشجوئی
داشت. این ترس
و نگرانی رژیم
از آنجا نیز
ناشی شده است
که در چند
ماهه ی اخیر،
اعتراضات
دانشجوئی
دیگر تنها
اعتراض به
فضای سرکوب
فرهنگی و
سیاسی نبوده
بلکه اعتراض
به بروز نتایج
اجرای طرح حذف
یارانه ها در
زندگی روزمره
دانشجویان را
نیز شامل شده است. بالا رفتن
قیمت غذای سلف
سرویس های
دانشگاه ها،
گرانی هزینه
کوی دانشگاه
ها و گران تر
شدن دیگر
نیازهای
دانشجوئی،
فشار
اقتصادی بر آن ها را نیز
افزایش داده
است. همین امر
باعث شده است که
جنبش
دانشجوئی
زمینه های
پیوند خواست
های سیاسی ـ
فرهنگی با
خواست های
مطالباتی ـ
اقتصادی را
دریابد و از
این زاویه نیز
به جنبش اعتراضی
مردمی نزدیک تر
شود.
نگاهی به مجموعه
ی گزارشات
رسیده از حرکت
های دانشجوئی
در روز ۲۵
اردیبهشت،
اما نشان می
دهد که تمامی
ظرفیت های
جنبش
دانشجوئی به
میدان نیامده
است. در حالی
که ظاهرا
هزینه شرکت
دانشجویان در
اعتراض نیز به
میزان قابل
توجهی پائین
نگاه داشته شده
و فراخوان اساسا
بر عدم حضور
در کلاس های
درس به عنوان
اصلی ترین شکل
اعتراض
متمرکز بود.
این واقعیت که
حرکت بیست و
پنج اردیبهشت
نمایش ظرفیت
اعتراضی
مجموعه جنبش
دانشجویی
نبود دلایل
متعددی دارد.
اول: جنبش
دانشجویی به
عنوان بخش
پیشرو و آگاه
تر جنبش
جوانان، نمی
تواند از موقعیت
عمومی جنبش ضد
دیکتاتوری و
سمت گیری های
آن برکنار باشد.
برعکس این
جنبش به خاطر
نقش پیشتاز
خود صریح تر
از هر بخش
دیگری از آن
تاثیر می
گیرد. در جنبش
ضد دیکتاتوری
در حال حاضر
سه گرایش اصلی
را می توان
تاحدودی از هم
تفکیک کرد:
الف ـ
گرایشی
که اساسا بر
محور فشارهای
بین المللی و
بر مدار منافع
سیاست خارجی
آمریکا در
قبال ایران و
جهت گیری های
آن حرکت می
کند و از
حمایت موثر
شبکه های
رسانه ای آن
برخوردار است
و تا حدودی حتی در
اثر همین
حمایت ها شکل
گرفته است.
ب ـ گرایشی
که همچنان بر
"احیای ظرفیت
های قانون
اساسی" نظام
جمهوری
اسلامی تاکید
دارد و در
همین راستا با
داغ شدن
تدریجی بحث
انتخابات
مجلس به حرکت
های مقطعی و
متناوب در
راستای سیاست
فشار از پائین
برای چانه زنی
در بالا نیاز
دارد و بالاخره
ج ـ گرایشی که
خواستار
اتحاد و
همسویی جنبش
جوانان و جنبش
دانشجویی با
جنبش کارگری،
جنبش زنان،
جنبش ملی وسمت
گیری به سوی
اعماق است.
این گرایش
ها البته هنوز
تفکیک شده
نیستند و به
صورت دوایر
متداخل در متن
رقابت های
پنهان ونیمه
پنهان با هم
عمل می کنند.
از این رو نه
همسویی های
جدید در آینده
میان آنها را می توان
پیشاپیش
نادیده گرفت،
نه تشدید
تدریجی
فرایند قطب
بندی بیشتردر
میان آنها
را.
اما مسلم است
که این وضعیت
در ترکیب با
سرکوب لجام
گسیخته و فضای
امنیتی در
دانشگاه ها
بخشی از نیروی
جنبش
دانشجویی را از مشارکت
فعال در
اعتراضات باز
داشته است.
دوم: واقعیت
وجود گرایش
های متفاوت در
جنبش ضد دیکتاتوری،
به معنای آن
است که دیگر
نه صرف
اعتراض به
دیکتاتوری، یلکه
همراه با آن، نقشی که
این اعتراض در
تقویت یا
تضعیف گرایش
معینی در جنبش
ضد دیکتاتوری
ایفا می کند، نیز
به عاملی در
تعیین روش
نسبت به
فراخوان های
مشخص تبدیل
شده است. همین
عامل در حوزه مبارزات
مطالبه
محور نیز عمل
می کند. یعنی
مطالبه دیگر
به صورت درخود،
برای تعیین
گسترده گی
میدان عمل و
میزان مشارکت
کافی نیست،
بلکه
سازمانگران و
هدایت گران پشت
صحنه نیز مهم
اند. تاثیر
این عامل در
تعیین دامنه ی عمل
فراخوان های
اعتراضی نظیر
بیست و پنج
اردیهبشت را
نمی توان
نادیده گرفت.
سوم :
شکاف آشکار
میان خواست
محدود کردن
دامنه حرکت ها
به سمت "احیای
ظرفیت های
قانون اساسی"
و جهت دادن
فراخوان های
اعتراضی به
این سمت و حتی
تلاش برای
مصادره ظرفیت
جنبش های
اعتراضی، نظیر
جنبش دانشجویی
و جلو رفتن تا
حد موازی سازی
در این راستا،
با خواست
عمومی تر
سرنگونی نظام
جمهوری اسلامی،
در عین حال
زمینه ساز
شکافی است در
شبکه های
سازمان دهنده
اعتراضات. ناگفته
روشن است که
فرایند
بازسازی مجدد
شبکه هایی که
ناگزیر باید
بر مبنای تفاوت
های جهت گیری
ها در مبارزه
ضد دیکتاتوری
تجدید آرایش
یابند نقدا
دامنه ی حرکت
در فراخوان
هایی نظیر
بیست و پنج
اردیبهشت را
کاهش می دهد.
برای جنبش
دانشجویی روز
به روز روشن
تر می شود که
محصور شدن در
چهارچوب ظرفیت
های قانون
اساسی جمهوری
اسلامی بن
بستی لاعلاج
است که جز
فرسودن توان مبارزاتی
اش حاصل دیگری
نخواهد داشت.
در حقیقت استقلال
از قدرت های
بیگانه و ضدیت
روشن با دیکتاتوری دو
ویژگی برجسته
و درخشان تاریخی
/سیاسی در
جنبش
دانشجویی
ایران است و
بر همین دو
مبناست که می
توان و باید
امیدوار بود
که عروج جنبش
دانشجوئی رقم
بخورد.
چهارم ـ تجربه ی
حرکت
دانشجوئی ۲۵
اردیبهشت،
این حقیقت را
نیز آشکار کرد
که حرکت
جداگانه و و
بدون پیوند با
دیگر جنبش های
اجتماعی، در
شرایط کنونی
با مشکلات جدی
روبرو خواهد
بود. در
شرایطی که
جنبش
ضداستبدادی،
روز به روز
عمق بیشتری می
یابد و حرکت
های اعتراضی و
اعتصابات کارگری
ابعاد گسترده
تری یافته اند
و یا نافرمانی
مدنی عدم
پرداخت قبض
های گاز و برق
و آب به یک
جنبش توده ای
تبدیل شده
است، تلاش
برای سازماندهی
حرکت های
جداگانه و
محصور در محیط
های دانشگاهی،
با موفقیت
زیادی روبرو
نخواهد شد. شرایط
کنونی جامعه،
زمینه ساز
پیوند هر چه
گسترده تر
جنبش های توده
ای گوناگون را
فراهم آورده
است. وقتی
اعتصابات
موفق کارگران پتروشیمی
تبریز و
ماهشهر به ثمر
می نشینند، وقتی
دولت مجبور می
شود در برابر
نافرمانی مدنی
عدم پرداخت
قبض های گاز و
برق و آب
واکنش نشان
دهد، و وقتی
که ده ها هزار
نفر جوان در
استادیوم
آزادی فریاد «
بسیجی برو گم
شو» سر میدهند
و بسیجیان را
از استادیوم
آزادی بیرون می
کنند، باید
تلاش کرد که
این جنبش های
اجتماعی، همچون
جویبارهائی در
کنار هم، راه
پیوستن به
مسیر واحد
بیابند و با تبدیل
شدن به
رودخانه ای
خروشان پایه
های لرزان
قدرت استبداد
دینی را در هم
بشکنند.
۲۶
اردیبهشت
۱۳۹۰ـ ۱۶ ماه
مه ۲۰۱۱