بیانیه
مادران پارک
لاله به
مناسبت سی
امین سالگرد
کشتار ۶۷
چرا
جمهوری
اسلامی میتواند
هم چنان جنایت
کند؟
در سی
امین سالگرد
کشتن انسانیت
در تابستان ۶۷
و انکار
حقیقت،
طرح
پرسش ها و
مطالباتی با
مردم شریف و
آزاده ایران،
سی سال
از کشتار
هزاران
زندانی سیاسی
در تابستان
۱۳۶۷ گذشت و
هنوز نه تنها
خانواده ها،بلکه
جامعه ی
دادخواه هم
نمیداند که
در آن تابستان
شوم چه گذشته
است؟
در
اواخر تیرماه
سال ۶۷، درب
زندان ها را
بستند و
ملاقات ها
ممنوع شد. نه
خانوادهها
میدانستند
که درون زندان
ها چه میگذرد
و نه زندانیان
سیاسی.
خانوادهها
هر دری را
زدند تا
بتوانند خبری
از عزیزان شان
بگیرند، ولی
با درهای بسته
روبرو شدند و
در بی خبری
مطلق آنها را
نگاه داشتند.
درون زندان ها
نیز همین وضع
بود، به
زندانیان
گفته بودند که
هیاتی برای عفو
زندانیان
آمده است.
از
مرداد تا
شهریور ۶۷،
در کمتر از دو
ماه، با یک یا
شاید دو فرمان
روح الله خمینی،
حدود ۴ هزار
زندانی سیاسی
مجاهد و کمونیست
را در تهران و
شهرستانها
اعدام کردند.
پس از
چندین ماه بیخبری
که هر روز آن
برای خانوادهها
و زندانیان
سیاسی جان
کندن بود، در
آبان و آذر
ماه به
خانوادهها
زنگ زدند که
در لوناپارک و
کمیته های
مختلف تهران و
زندان های
شهرستانها
بروند و در
آنجا ساک هایی
را به خانوادهها
تحویل دادند و
تهدید کردند
که مبادا
مراسمی
برگزار شود و
صدایی بیرون
بیاید.
ولی
"مادران و
خانوادههای
خاوران" در
تهران، به این
تهدیدها
اهمیتی
ندادند و هم
در خاوران و
هم در منازل
شخصی، مراسم
هایی با شکوه
در اعتراض به
این کشتار بزرگ،
برگزار کردند
و هر روز
مراسمی در
خانهای
برگزار می شد.
هماکنون
نیز پس از
گذشت سی سال،
خاوران هم
چنان زنده است
و نفس می کشد،
هرچند بسیاری
از مادران و
خانوادهها
از میان ما
رفته یا کم
جان شده یا به
تبعید پرتاب
شده اند.
ولی
این پرسش
اساسی مطرح
است که چرا
جمهوری اسلامی
میتواند به
سرکوب و جنایت
هایش ادامه
دهد؟
· آیا
خانوادههای
زخم خورده دهه
ی شصت در
تهران و
شهرستان ها،
متحدانه صدای
اعتراض شان را
بلند نکردند؟
·
آیا
ما جامعه ی
روشنفکر و
دادخواه،
مرعوب سرکوب
شدید حکومت
شدیم و سر در
لاک خود فرو
کردیم و به
کشتار دهه شصت
و به ویژه به
کشتار سال ۶۷،
بی توجهی نشان
دادیم و آنچنان
که بایسته و
شایسته است،
فریاد
دادخواهی
خانوادههای
فعال را بلند
نکردیم و حتی
زجه های شان
را نشنیدم؟
· آیا
سازمان ملل و
نهادهای حقوق
بشری داخلی و
بینالمللی
کم کاری
نکردند یا در
حقیقت چشم و
گوش شان را
بستند، با
اینکه خبر
اعدام ها را
دریافت کرده
بودند؟
· آیا مردم
عادی، فامیل و
همسایه و
همکار و هم دانشگاهی
نیز، آن جنایت
ها را نادیده
گرفتند و رو برگرداندند؟
· آیا اگر
کشتار دهه ی
شصت را جدیتر
میگرفتیم و
متحدانه خط
قرمز حکومت را
می شکستیم و
هم صدا با
خانوادهها
حکومت را تحت
فشار قرار می
دادیم که
چرایی و
چگونگی آن
جنایت ها را
روشن کند،
حالا میتوانست
این چنین بی
پروا به جنایت
هایش ادامه دهد؟
اینها
پرسش هایی است
که باید پاسخ
آنها را
بیابیم که چرا
در هم چنان بر
همان پاشنه میچرخد
و جمهوری
اسلامی به
راحتی میتواند
آزادی خواهان
و دگراندیشان
را بازداشت
کرده و اعدام
و سر به نیست
کند.
ولی
مساله مهم این
است که ما
جامعه مدعی
دادخواهی،
فارغ از دسته
بندی های
عقیدتی و
سیاسی، چقدر
توانسته ایم
متحدانه به
کشف حقیقت
جنایت های دهه
ی شصت که مصداق
بارز جنایت
علیه بشریت
است، یاری
رسانیم؟
آیا ما
واقعا
صدای"جنبش
دادخواهی
مردم ایران"
هستیم و تلاش
میکنیم که
این"صدا" ها
را هر چه
بیشتر قوی
کنیم؟
ما
مادران پارک
لاله ایران،
یک بار دیگر،
در سی امین
سالگرد این
کشتار بزرگ و
سازمان
یافته، علیه
جمهوری
اسلامی اعلام
جرم میکنیم و
همراه و هم
صدا با مادران
و خانوادههای
خاوران
و"بخشی از
جنبش
دادخواهی
مردم ایران" و
در کنار دیگر
دادخواهان
ایرانی در ایران
و سراسر دنیا،
خواستههای
زیر که
بازنمایی سه
خواسته
همیشگی ماست
را فریاد می
زنیم:
ما
خواهان
پیگیری
مطالبات زیر
هستیم:
o تشکیل
کمیته هایی
مستقل از
حکومت با نظارت
شورایی از
خانوادههای
اعدام شدگان
در دهه ی شصت،
برای روشن شدن
حقیقت موارد
زیر هستیم: بی
تردید برای
محاکمه و
مجازات آمران و
عاملان تمامی
جنایت های
صورت گرفته در
جمهوری
اسلامی
ایران، غیر از
تشکیل دادگاه
های عادلانه و
علنی، ضرورت
دارد که کمیته
های حقیقت یاب
برای تمامی
چهل سال جنایت
و شکنجه و
کشتار تشکیل
شود و از هماکنون
باید برای آن
به اشکال
مختلف،
برنامهریزی
و مستندسازی
کنیم تا شرایط
وجودی آن مهیا
شود.
الف-
برای روشن شدن
حقیقت چگونگی
و چرایی
بازداشت،
شکنجه، اعدام
یا کشته و
ناپدید شدن
مخالفان
سیاسی در دهه
شصت و
به ویژه تابستان
۶۷:
·
به چه
جرمی،
زندانیانی که
حکم زندان داشتند
را در تابستان
سال ۶۷، اعدام
کردند؟
·
روند
محاکمات
گروهی دوباره
زندانیان
سیاسی در
تابستان ۶۷
چگونه بوده
است؟
·
چرا
ملاقات ها
برای چندین
ماه قطع شد و
زندانیان و
خانوادهها
را در بیخبری
مطلق نگاه
داشتند؟
·
چرا
تمام مراحل
کشتار در
زندان ها و
حمل و دفن آنها
به صورت گروهی
و مخفیانه
صورت گرفت؟
·
چرا
و چگونه تصمیم
گرفته شد که
پس از نزدیک
به پنج ماه بی
خبری، ساکها
را به خانوادهها
در مناطق
مختلف تحویل
دهند؟
ب- برای
روشن شدن نحوهی
دقیق از تصمیم
گیری تا اجرا
و شناسایی
تمامی
مسئولان سهیم
در بازداشت،
شکنجه،
اعدام، ترور و
سرکوب
مخالفان
سیاسی جمهوری
اسلامی و
آزادی خواهان
در دهه ۶۰ و به ويژه
در تابستان
۶۷:
·
آمران و
عاملان این
بازداشت ها،
شکنجه ها،
اعدام ها و
ترورها چه
کسانی بودهاند؟
·
چگونه
و با کمک چه
سازمان ها و
گروههایی
روند
بازداشت،
شکنجه و قتل
های دولتی صورت
گرفته است؟
·
مستندات
این جنایت ها
کجاست و چگونه
نگهداری می
شود؟
·
اعضای
هیات مرگ در
کشتار
تابستان ۶۷ در
تهران و
شهرستانها
چه کسانی
بودند و چگونه
منصوب شدند؟
ج- برای
روشن شدن
اسامی و
مشخصات کشته و
ناپدید شدگان
دهه شصت و
تابستان ۶۷ و
شناسایی محل دفن
آنها به طور رسمی
و با مستندات
دقیق و امکان
انجام تست دی ان
ای:
·
وصیت
نامهی اعدام
و ناپدید
شدگان کجاست؟
· اعدام و
ناپدید شدگان
در کجا و
چگونه به خاک
سپرده شده
اند؟
د- برای
روشن شدن
چرایی و
چگونگی محل
دفن مخفیانه
اعدام شدگان:
· چرا
جنازه های
اعدام شدگان
را به خانوادهها
تحویل
ندادند؟
·
چرا
اسامی بسیاری
از اعدام
شدگان در
سامانه اینترنتی
بهشت زهرا یا
دفاتر
بایگانی فوت
شدگان در
تهران و
شهرستانها
نیست؟
·
چرا
بسیاری از
گورستان های
اعدام شدگان
در تهران و
شهرستان
تخریب شده
است؟
ه- برای
محترم شماردن حقوق
بازماندگان
برای
دادخواهی،
برای نگهداری
و نشانه گذاری
و گل کاری بر
گورهای
عزیزان شان:
·
چرا
خانوادهها
حق برگزاری
مراسم
آزادانه در
گورستان های اعدام
شدگان در
تهران و
شهرستانها
را ندارند؟
·
چرا
درب خاوران
بسته شده است
و ماموران
جلوی حضور
آزادانه
خانوادهها
را میگیرند؟
و- برای
روشن شدن
چرایی و
چگونگی تخریب
گورهای اعدام
شدگان و
شناسایی
آمران و
عاملان این تخریب
ها:
·
چرا
چندین بار
خاوران ودیگر
گورستانهای
بی نام و نشان
اعدام شدگان
در تهران از
جمله گورستان
های تبریز،
قروه، مشهد،
اهواز و … را
تخریب کرده
اند؟
o لغو
فوری احکام
ناعادلانه و
آزادی همه
زندانیان
سیاسی و
عقیدتی، بدون
هیچ قید و
شرطی،
o آزادی
تمامی
زندانیان
سیاسی و
عقیدتی،
o لغو
مجازات
اعدام،
o توقف
تخریب گورهای
مخالفان
سیاسی اعدام
شده در دهه
۶۰، به ویژه
تابستان ۶۷،
در تهران و شهرستانها
و روستاها و
محترم شناختن
نشانه گذاری
مجدد خانوادهها،
o حق
آزادی بیان،
اندیشه و نشر،
بدون هیچ قید
و شرطی، برای
همگان،
o حق
تجمع،
تظاهرات،
اعتصاب و
برگزاری گردهمایی
برای همگان،
o حق
ایجاد تشکل
های مستقل
سیاسی، صنفی و
اجتماعی،
بدون هیچ قید
و شرطی و برای
همگان،
o محاکمه
و مجازات
عادلانه و
علنی تمامی
آمران و
عاملان جنایت
های صورت
گرفته در
جمهوری اسلامی
ایران.
ما نیز
میدانیم که
دادخواهان و
خانواده های
اعدام شدگان،
در تمام این
سال ها با
انواع فشارها
و بگیر و
ببندها و
خشونت سازمان
یافته
نیروهای اطلاعاتی
و امنیتی رو
به رو بوده
اند، تا جایی
که حتی از
حضور بر گور
عزیزان شان و
برگزاری آزادانه
مراسم در خانهها
منع شده اند.
اما هیچ یک از
این فشارها و
آزارها
نتوانسته است
مانع حضور
برخی از
خانوادهها
به صورت گروهی
و فردی، بر
گور عزیزان
شان و برگزاری
مراسم یادبود
برای آن ها در
تهران و برخی
شهرستانها
شود.
ما
مادران پارک
لاله ایران،
همراه و هم
پای خانوادههای
دادخواه، بر
خواسته های
خود برای حق
دانست حقیقت و
دادخواهی و به
وجود آوردن
شرایطی برای
برقراری
عدالت، هم
چنان پافشاری
می کنیم و تا
تحقق این
خواستهها،
از پای
نخواهیم نشست.
این
ذره ذره گرمی
خاموش وار ما،
یک روز
بی گمان،
سر میزند
ز جایی و
خورشید می
شود.
یاد
و نام آن جان
های شیفته ای
که جز عاشقی
راهی نمی
شناختند،
زنده و
ماندگار باد.
مادران
پارک لاله
ایران
۱۰
شهریور ۱۳۹۷
............................
اشعاری از
مادران پارک
لاله ایران در
سی امین
سالگرد تابستان
۶۷
........................
سرزمین
غمگین
ایرانم
سرزمین
غمگینم
قسم به
ستیغ کوه هایت
قسم به
دریا وخلیج
فارست
قسم به
جنگل ها و
فریاد درختان
نیم سوخته ات
قسم به
رودهای
خروشان
خشکیده ات
قسم به
خوشه های طلایی
گندم زارهایت
که
همچون گیسوان
طلایی
دخترکانت
در
آفتاب سو سو
می زنند
قسم به
شالیزارهای
گیلان
قسم به
آرش که جان به
در کرد
تا
مرزهایت به در
نشوند
قسم به
خیام باده به
دست
به
حافظ وسعدی
ومولانا
به
شقایق های
پرپر
به
سروهای
سربلند
ایستاده در
برابر
جوخه های
مرگ
خزر را
دو باره باز
پس می گیریم
تبررا
خواهیم شکست
تا
جنگل
درسکوت وهم
انگیز
با
طراوت نسیم
برقصد
تا
زاینده رود
خروشان شود
ارومیه
بپا خیزد
تا
باجورها در
آتش خشم
نسوزند
و من
برقسم
عشق
پایدارخواهم
بود
قسم به
درختان زیتون
رقصنده در باد
شفق
شهریور
۹۷
***************
سی
سالگی خاوران
خاورانی
ها سی ساله
شدن
قلم
قصه درد می
نویسد
قصه سر
به داران
ایستاده
قلم
تاب نوشتن
ندارد
سی
سالگی شعر
نیست
افسانه
نیست
داستان
شاهنامه نیست
سی
سالگی مرگ رقص
در باد است
و آنان
که مرگ را
سرودی کرده
اند
سی
سالگی
انگشتان ظریف
زنی است
که
پستان خشکیده
اش را به دهان
کودک اش می
گذارد
در یک
سلول تنگ و
آهنی
و خواب
های طلایی
کودکی است که
هنوز
صدای سلول و
زندانبان
خواب شبانه اش
را ربوده است
قصه
مادرانی است
که
با
سایه اشان پشت
دیوارهای زندان
رازها گفته
اند
این سی
سالکی فریاد
سکوت یک نسل
است
قصه
شقایق های در
باد قصه
سروهای
ایستاده
شفق
مرداد ۹۷
***********
من
زنده ام
بعد آن
امرداد و
شهریور خونین
و گران
وقتی
بدن های سرد و
بی جان مان را
در کانال ها و
زمین
های خشک وطن
مدفون ساختند
چون
باد وزیدم تا
بوی یاس را
سرزمینم
فراموش نکند
چون
باران باریدم
تا
همیشه
سبزباشم
چون
دریا خروشیدم
و
موج
های تفکرم را
بی امان بر
ساحل سرد و
ساکت کوبیدم و
امروز
درمرداد و
شهریوری دیگر
مردم
سرزمینم
چون
موج های
سهمگین
بر
سرستمگران
آوار شده اند
شفق
مرداد ۹۷
.........................