جسارتی
فراتر از
تحریم
انتخابات و چیزی
در شأن تجربه 57 !
بهنام
چنگائی
"مناظره
ی چندش آور"
یکمین مناظره
چندش آور منتصبین
شورای خلافت با
هم آغاز شد. طنزِ
ابراز نظر جمعی
و کلی آنها در مورد
برنامه دولت
آتی و چگونگی آن
در یک فضای
بشدت امنیتی ـ
پلیسی در صدا
و سیمای رژیم
با همه مصلحت
سنجی ها، پوشید
گوئی بنا
بدستور آقا و
محافظه کاری در
بین خود آنها بنا
بر اصل حفظ
نظام برای تک
تک شان برگزار
شد. که در
مجموع همگی، با
ترس تأکیداتِ
صریحی داشتند
بر ابعاد خرابکاری
ها، نزاع
قدرتِ باند
ها، تقلب و بی
آبروئی ها،
فساد مافیائی گسترده
در میان
مسئولین،
ناتوانی
مدیریت امور و
همچنین تعمیق دست
تطاول و چپاول
اقلیتی در دستگاه
ولایتِ باصطلاح
امام زمانی به"بیت
المال"که
کشور را تسخیر
آنها نموده و
این
تمامیتگرائی
و خودکامگی
زمینه رو در
روئی مردم با
رژیم را فراهم
و امکان سقوط
نظام الهی آنانرا
میسر کرده است.
"رسوائی
رژیم توسط
منتصبین"
افشاگری
هائی که آشکارا
و عملا پنبه روحانیتِ
مبارز، دعاوی گندیده
ی حکومتِ
الهی، نفوذ
مخرب و خارق
العاده قدرتمند
سیاسی و
اقتصادی سپاهِ
نا مردمی و از
همه مهمتر تعفن
شخصیت ولی
فقیه را، همین
تأئیدِ
صلاحیت شدگان نظام
(این 8 نفز) بساده
ترین شکل ممکن
و در جمله های
پیچیده در
زرورق حسابی زدند.
در واقع تحکم
هر کدام از آنها،
حکایت از چند
باند، اعماق حضور
و اعِمال قدرت
اراده ی بی حد
و حصر سیاسی و
اقتصادی این
عده می کرد؛ که
به تلنبار
کردن ثروت و تمول
باد آورده ی آنها
گواه داشت. که از
یکسو این تملک
دارائی ها توسط
مشتی تاجر، مکلا،
ملا، سران
سپاه و
وابستگان سرمایه
داری رنگین و اصولا
بهمت خودِ
رهبر بچنین
توانائی های
مالی شگرف انجامیده
و بکوهی از مکنت
میان این
تعداد سرسپرده
مافیائی فراروئیده
است و از سوی
دیگر ضرورت
حفظ این غارت ها
و ثروت ها،
طبعا نیازمند تداوم
و تصاحب دولت
ها و بتبع آن اعِمال
قدرت بی پایان
این باندهاست
که در اصل هر
گونه دگرگونی
را غیر ممکن
ساخته و لاجرم
نتایج
دهشتناکی
ببار آورده
است که عوارض
آن روز بروز به
خیل بیکاران، بیچارگان،
گرسنگان و
زمیگیر شدگان
چنان افزوده
است که هیچ
دشمن مغول آسائی
آنچنان که ما
شاهدیم هرگز نمی
توانست هستی کارگران،
زحمتکشان و فرودستان
را بدین بی
رحمی بنام (نظام
خدا) تاراج و حتی
ناچیز زندگی
بخور و نمیر
آنان را چنین
قحط و بساط تهی
و بقای خانواده
های محروم را در
معرض ویرانی و
سرنوشت آتی کشور
را باین بی
مبالاتی مبهم
و بمخاطره جدی
و پیش بینی
ناپذیری دچار
کند.
"بن
بست ولابت"
بنابرین
ظرف 34 آنها(چند
باند) و همچنین
خود ولی فقیه
و بیت اش بمرور
موفق به تصرف و
تملک مطلق
اقتصادی و
سیاسی کشور نائل
شده اند و
نتایج این
تصاحب خارق
العاده ی
سرمایه های
کلان و قدرت
بلامنازع و
قوای مقتدر
نظامی وابسته
به آنان در این
خانواده ی
مشترک
المنافع تاکنون
عملا توانسته
است به بالاترین
مقطع رشد،
گندیدگی، و
ایستائی امروز
رشد یافته و بزمینه
واقعی و عینی
ِویرانی ناگزیر
خود بیناجامد.
انحطاطی که علاوه
بر خود دامنه
و اثرات منفی
آن طبیعتا و
ابتدائا زندگی
طبقات پائینی
و میانی را
بشدت تضعیف
کرده و بی
گمان به خانه
خرابی اکثریت
قریب به اتفاق
مزدبگیران و به
تهدید جدی زندگی
میلیون ها
انسان تنگدستِ
فقیر انجامیده
و بیشتر نیز
خواهد انجامید.
نیروئی که موتور
تحول سازش
ناپذیر آتی و تناقض
آشکار نظامی ست
که قادر به
عبور از منافع
و مصالح
چشمگیر خود بسود
همین نیروی مردمی
و کارگری نیست
و پاسخی در
خور هم برای
حق حیات آنان ندارد
و رسما ولایت
در برابر
جمهوریت
مقاومت کرده و
در برابر حرکت
تاریخ بسود
تحول با تجاهل
و قهر تمام ایستاده
است. وظیفه ی کارگران
و توده ها و ما مخالفان
رژیم در هم
ریختن این بن
بست و گشودن
را فرداست.
"سازماندهی
نه ی بزرگ"
همینک،
تاکتیک تحریم
انتخابات بتنهائی
کافی نیست،
بلکه تفاهم در
همبستگی کار
مشترک و
سازماندهی
اراده ی نه ی
بزرگ کارگری ـ
توده ای و
تشویق
اعتصابات و تبلیغ
اعتراضات
نشسته و
گسترده مهم است
که می تواند و
باید با شعار
تحریم
انتصابات تنها
که نه، بلکه
همزمان باید (نه)
به ماجراجونی
های اتمی مزین
و همآهنگ شود.
جنایتکاران
غرب و حامیان
و مدافعان
داخلی آنها
وضع مشقت بار
مردم تنگدست
را نمی بینند
که چگونه بار
تحریم دول
امپریالست
ها، نه آزادی
مردم که نان خوردن
و داروی
درمانی را هم
آز آنها ربوده
است. بنابرین:
شعار (نان می
خواهیم) پایه
ی هر حرکت بحق
توده های
میلیونی ست. تردید
نباید داشت که
جامعه ی ملتهب
و ناراضی ما
مستعد اعتراض
وسیع است.
زیرا پایه ی
بقا و قوت
لایموت خود را
تا حدود زیادی
از دست داده
است و ناچار
به چنین
مبارزه و
مقاومت گسترده
می باشد. هرقدر
دامنه اعتراض
توده ای بزرگ
باشد امکان سرکوب
رژیم ضعیف و
ناچیز می شود.
اعتبار
اخلاقی و
مردمی رژیم در
عرصه های بزرگ
طبقاتی ـ
اجتماعی دچار
آسیب و بی
ارزشی دیدگی
جدی و جبران
ناپذیر می
باشد. بطور متوسط
نیم
شهروندانمان (زنان)
از تبعیض اسلامی
رنج می برند. کارگران،
جوانان، و اذهان
توده ای مزدبگیران
و فرودستان از
نابرابری و
فواصل
امکانات طبقاتی
ـ زیستی در
حال انفجار می
باشند و تقلای
مذبوحانه ی و
فریبکارانه کل
حاکمیت بی
آبرو را بخوبی
می شناسند.
نیروهای
دمکرات،
مترقی، چپ و
کمونیست برای
برگزینی مهره
دلخواه رژیم و
دادن 4 سال
دیگر فرصت باو
تن به این خود
فریبی نمی
دهند و باید همگی
خود را موتور
تحول بسوی و آینده
و فرصت طلائی
عبور از برزخ
استبداد دینی که
لازمه فرداست،
بدانند و خود
را برای وظایف
پیشارو متحد و
مشترک و نستقل
کنند. حضور، وزن
و تراکم
مبارزه توده
ای ـ کارگری،
رابطه ی مستقیمی
دارد با
سازماندهی
قدرت مستقل چپ
در درون
خانواده ی
بزرگ و
پلورالیستی
اش! و تنها با
این هویت
مقتدر اجتماعی
ـ طبقاتی ست
که پاکیزگی
اراده سیاسی
فردا از او یاری
مسلم می گیرد.
باید همگام و یکصدا
شد!
بهنام
چنگائی 13
خرداد 1392