هر
مبارزهاي بر
سر رهايي
مبارزهايست
بر سر سرنوشت
جهان
بيانيهي
سايت «تز
يازدهم» در
بارهي
مقاومت
کوباني
نویسنده:
تز يازدهم
سيزده
سال پس از
حملهي
آمريکا و شروع
بهاصطلاح
«جنگ عليه
ترور»،
بنيادگراييِ
اسلامي نهفقط
هنوز باقيست
بلکه رشد و
گسترش هم
يافته است و
نمايندهي
امروزياش
داعش سوداي
ساختن خلافت
اسلامي و
سيطره بر کل
خاورميانه را
در سر دارد.
اما ظهورِ
پديدههاي
خارقالعادهاي
چون داعش همزمان
است با تحقق
کامل نسخهي
نئوليبرال
سرمايهداري
جهاني در
هيأتِ حکومتهاي
اسلامي-
نفتي
خاورميانه
که با تمام
وجود ميکوشند
تقليد
بدسليقهاي
از نيويورک و
هنگکنگ را در
وسط بيابانهاي
لميزرع شبهجزيرهي
عربستان
تکرار کنند.
پديدهي داعش
بهلحاظ ريشههاي
اجتماعي و
تاريخي
ترکيبيست از
«جنگ عليه
ترور» با جاهطلبيهاي
منطقهاي
همين حکومتهاي
اسلامي- نفتي.
بهراحتي، و
بدون توسل به
هيچگونه
تئوري توطئه،
ميتوان نشان
داد که زمينهي
اصلي پيدايش
داعش جنگهاي
تجاوزکارانهي
امريکا در
منطقه و طرح
نئوکانها
براي تحميلِ
«دموکراسي
ليبرال»
آمريکايي بهمثابهي
ساختاري جديد
براي تداوم
سلطهي
امپرياليستي
دول غربي است.
اين جنگها و
دخالتها يا
بهطور
مستقيم زمينه سازِ ظهور
القاعده و
داعش بودهاند،
و يا به
صورت
غيرمستقيم
فضايي ناامن و
پُرآشوب فراهم
کردهاند تا
در متن آن
قدرتهاي
منطقهاي
براي پيشبرد
اهدافشان،
هر کدام دار و
دستهاي شبهنظامي
و بنيادگرا
براي خود
بسازند. بدينسان،
سرنوشتِ نهفقط
اقليتهاي
قومي و مذهبي
بلکه بخش
اعظمي از مردمان
خاورميانه با
بدهبستانهاي
لحظهاي، جنگهاي
موقتي، و بمبگذاريهايي
گره خورده است
که يگانه وجه
ثابت آنها
قرباني شدنِ
همين مردمان
است. اما
گذشته از همهي
اين فاکتها،
آن وضعيت يا
سيستمِ
فراگيريي که
اجازه ميدهد
بنيادگرايي
تروريستي و
سرمايهداري
متکي بر دخالت
نظاميِ قدرتهاي
بزرگ، هر دو
درآنواحد
باقي بمانند و
رشد کنند، بهواقع
محصولِ
منطقِ، قاعده
و استثناست:
قاعدهي
هژمونيِ
نئوليبراليسمِ
سياستزدوده
در کنار
استثنايِ
تروريسمِ
بنيادگراي
متکي بر پرستش
خون و مرگ. در
اين منطق
قاعده و استثنا
نهفقط
يکديگر را بهطرُق
مختلف، در
سطوح مادي و
ايدئولوژيک،
توليد و تأييد
و تقويت ميکنند
بلکه در برخي
بزنگاهها
عملاً با هم
يکي ميشوند
(براي مثال
مشارکت داعش
در تجارت
جهاني توليد و
فروش نفت خام).
بيش از
دو دهه است که
شاهد تحقق اين
منطق بودهايم-
که البته
نابوديِ
آلترناتيو کمونيستي
راسخ و
فروخفتهماندنِ
آن در اروپا و
باقي جهان
زمنيهي
تاريخي آن
بوده است- و در
نتيجه اکنون
بيش از هر
زمان ديگر به
اين حقيقت
واقف شدهايم
که سياست
رهاييبخش
حقيقي نه
مبتني بر
انتخاب يکي از
گزينههاي
موجود در
وضعيت بلکه
نتيجهي تلاش
براي گشودن
راه سوم بر
اساسِ تغيير
بنيادين
مختصاتِ
وضعيت است. در
جهان امروز
چنين سياستي،
باتوجه به
شرايط
متفاوتِ
مناطق و
کشورها، هستي
و نامهاي
بسياري دارد؛
ليکن ترديدي
نيست که کوباني
يا مبارزهي
کانتونهاي
مردمي در
کردستان
سوريه يکي و
شايد حتي مهمترين
و مؤثرترين آنهاست.
اما
محتواي
اجتماعي و
سياسي اين
نام- که ازقضا
تا همين امروز
نيز اساساً بهلطف
بياعتنايي و
حتي سانسورِ
آگاهانهي
همهي بنگاههاي
خبري
ناشناخته
مانده است و
در آن بهاصطلاح
شبکههاي
اجتماعي نيز
ندرتاً نشاني
از آن بهچشم
ميخورد- بهواقع
چيست؟ کانتونهاي
مردمي
کرُدستان
سوريه و
اصولاً
خودمختاري
نسبيِ کُردها
در اين کشور
مسلماً نتيجهي
قيام سراسري
مردم سوريه
عليه
ديکتاتوري بشار
اسد، سرکوب
نظامي و خونين
اين قيام و
جنگ داخلي و
آشوب متعاقبِ
آن بوده است.
از اين نظر ظهور
اين قدرت جديد
بسيار شبيه
شکلگيري
اقليم
خودمختار
کُردستان
عراق پس حمله
آمريکا و سقوط
صدام است. اما
اين شباهت در
همينجا
پايان ميپذيرد.
کانتونهاي
کُردهاي
سوريه متکي بر
پشتيبانيِ
مردمي و گسترش
روابط
اقتصادي
غيربازارياند
و توسط
نيروهاي
سياسي
راديکال و چپگرا
ساماندهي،
هدايت، و
محافظت ميشوند
(نيروهايي نظير
«گردانهاي
مدافع خلق»
که خود تا حد
زيادي مديونِ
کمکهاي
مادي، معنوي و
حتي نظامي حزب
کارگران کُردستان
هستند). اين
نيروها
آگاهانه ، به
پيروي از
رهبري حزب
کارگران
کُردستان، با
دامن زدنِ به
ناسيوناليسم
کُردي
افراطي،
سياست هويتي،
و حتي برنامهي
دولت- ملت سازي
مخالفاند. و
اين در حاليست
که رهبران
اقليم
کُردستان
عراق (بهرغم
وجود جناحهاي
دموکراتيک و
مردمي)، درست
برعکس، با بدهبستان
با قدرتهاي
غربي و منطقهاي،
تمام هم و غم
خود را مصروف
ساختن دولت و
رواج
ناسيوناليسم
کردهاند. در
گرماگرم هجوم
داعش به
مرزهاي عراق،
رهبر اقليم با
بياعتنايي
به اين حمله و
حتي اعلام بيطرفي،
فرصت را مغتم
شمُرد تا
رسماً
خواستار استقلال
شود. اين بيطرفي
فقط در ارتباط
با جنگ دولت
مرکزي عراق و داعش
نبوده است،
زيرا طي دو
ساليکه
کوباني در
محاصرهي
اقتصادي و
نظامي داعش
گرفتار بوده،
اين رهبران
ناسيوناليست
از مصايب وارد
آمده به کُردهاي
سوريه چشم
پوشيده و تازه
اکنون بعد از
فشار افکار
عموميست که
حمايت خود را
از مقاومت
مردمي در
کوباني اعلام
داشتهاند.
رهبران اقليم
بهخوبي ميدانند
که سازماندهي
سوسياليستي و
مردمي در
کوباني همان
آلترناتيو
حقيقيايست
که علاوه بر
تهديد هر شکلي
از
بنيادگرايي، خطري
براي دولتسازي
کاپيتاليستيِ
طايفهگرا بهسياق
قطر نيز محسوب
ميشود.
پوشاليبودنِ
ادعاي تشکيل
دولت بهاصطلاح
مستقل کُردي
از طرف اين
جريان زماني معلوم
شد که نيروهاي
داعش ظرف چند
روز به 40 کيلومتري
اربيل رسيدند
و حاکمان
اقليم پس از
عقبنشينيِ
سريع
پيشمرگانشان
(که البته
اکنون بعضاً
از سوي اين
جناح به سربازان
حقوقبگير
استحاله
يافتهاند) بهسرعت
دست به دامن
آمريکا و قدرتهاي
منطقهاي
شدند و فقط بهلطفِ
اين دخالتها
و بمبارانهاي
آمريکا بود که
اربيل سقوط
نکرد.
بيشتر
مردم جهان، بهلطف
سانسور خبري،
از اين حقيقت
بيخبرند که
جنگ کوباني و
گردانهاي
مدافع خلق با
داعش از دو
سال پيش آغاز
شده، يعني مدتها
قبل از آنکه
جهان با نام
داعش آشنا
شود. در تمام
اين مدت مبارزان
کُرد بدون
پشتيبانيِ
هوايي، بدون تسليحات
سنگين، بدون
کمکهاي
ائتلاف چهل
کشور، و حتي
بدون هر گونه
اطلاعرساني
در سه جبهه
جلو تجاوز
داعش ايستادهاند.
يکي از تفاوتهاي
عمدهي
مقاومت
کوباني با
ساير موارد
مشابه در زمانهي
ما، شمار
انبوه
داوطلبانِ
مرد و زن و
کُرد و غيرکُرديست
که خواهان
رفتن به جبهه
و نبرد مسلحانه
با تبهکارانِ
دولت اسلامي
هستند. اين
همان راه سوميست
که ما را از
شرِ گزينشِ
ميان نشستن و
نظارهکردنِ
قتلعام مردم
بيدفاع
بنغازي توسط
قذافي يا
حمايت از
دخالت نظامي
ناتو ( که
سرانجاماش
تقسيم ليبي
ميان دهها
گروه
تروريستيِ
بنيادگرا و
دولتي و آمادهشدن
آن براي ظهور
داعشي جديد
بوده است) رها
ميسازد. از
اين نظر
کوباني
يادآورِ
آخرين نبرد گستردهايست
که بخش بزرگي
از روشنفکران
و مبارزان
آزاديخواه و
چپگرا
اروپايي در آن
مشارکت
داشتند و با
تشکيل «بريگاد
بينالمللي»
در برابر
تجاوز
نيروهاي
فاشيستيِ فرانکو
از جمهوري
مردمي
اسپانيا دفاع
کردند. امروزه
اگرچه تکرار
اين امر در
اروپا دشوار و
حتي غيرممکن
بهنظر ميرسد
ولي در
خاورميانهاي
که قيام
مردمانش همين
دوسال پيش بهياريِ
انواع فشارها
و دخالتهاي
خارجي،
کودتاهاي
ارتشي و سياستهاي
تطميع و ارعاب
نافرجام باقي
ماند، تجربهي
کوباني مُبشر
راه و سياستي
جديد است.
حداقل کار
ممکن براي
کسانيکه در
کوباني
نيستند و بهدلايل
گوناگون
امکان پيوستن
به آن را
ندارند، دفاع
بيقيد و شرط
از مردم، و
سازمانهاييست
که با پرچمهاي
سرخ در برابر
پرچم سياه
توحش ايستادهاند.
داعشيان
هر روز از
مرزهاي ترکيه
ميگذرند و بهتنگتر
کردن حلقهي
محاصرهي
کوباني ياري
ميرسانند.
اين گروه براي
تصرف کوباني
حملاتاش را
در عراق کم
کرده و موشکهاي
گراد و تانکهاي
بهغنيمت
گرفته از موصل
را به صحنه
آورده است، امري
که احتمالاً
براي دولت
بغداد و همپيماناناش
خوشايند است.
اما ساکنان
شهر اکنون 1
ميليون نفري
کوباني در حال
مقاومتاند.
اگرچه کوباني
در کل منطقه
در اقليت است
اما به ما
نشان ميدهد
که چگونه
مبارزهي
اقليت
ضرورتاً به
امر جهانشمول
گره ميخورد،
زيرا نهايتاً
هر مبارزهاي
بر سر رهايي
مبارزهايست
بر سر سرنوشت
جهان.
۳۰شهريور۱۳۹۳