نقدی که
در زیر می آید
نوشته ای است
مندرج در دانشجو
نیوز که به
بررسی
فراخوان ۲۵
اردیبهشت
پرداخته است.
برای اطلاع از
حوادث دانشگاه
و حرکت ۲۵
اردیبهشت
خواندن آن را
مفید می
دانیم. انتشار
آن در سایت
راه کارگر به
معنای تائید
مطالب آن
نیست. سایت
راه کارگر
در نقد
برنامه
برپایی
اعتراضات
دانشجویی در ٢۵ اردیبهشت
چهارشنبه, ۲۸
ارديبهشت ۱۳۹۰
عباس حکیم
زاده
در چند روز
اخیر در فضای
مجازی بعضی از
رسانه ها و
شبکه های
اجتماعی به
یکباره خبر از
برگزاری
برنامه های
متعددی جهت
راه اندازی و
سازماندهی
اعتراضات
دانشجویی
برای روز ٢۵
اردیبهشت ماه
دادند. به تبع
آن فعالان
دانشجویی
حاضر در
دانشگاه ها
متوجه شدند
گویا عده ای
قصد برپایی
اعتصاب،
تحریم کلاس
های درس و برگزاری
تجمعات
اعتراضی در
سطح دانشگاه
ها دارند. اما
برای کلیت
فعالان
دانشجویی
مشخص و روشن
نبود که این
برنامه ها
دقیقا چیست و
چه مختصاتی
دارد. مبنای
این اعتراض
چیست، شکل و
فرم آن قرار
است به چه
صورت باشد و
فراگیری آن در
چه حد است؟
سازماندهندگان
و حامیان این
برنامه
فعالان کدام
دانشگاه
هستند؟ سوالاتی
که تقریبا
پاسخ روشنی
نداشت. همه
روزه مشاهده
می شد اطلاعیه
ها و بیانیه
های مختلف و
متعددی از طرف
دانشگاه ها در
حمایت از این
حرکت منتشر می
شد، بدون این
که دقیقا مشخص
باشد چه کسانی
این بیانیه ها
را صادر می
کنند و در پی
سازماندهی چه
اعتراضاتی بر
مبنای چه
پتانسیلی
هستند.
برای
ایجاد فضای
همدلی و
جلوگیری از
سوء برداشت
های احتمالی
به صلاح نبود
که پیش از
موعد این
برنامه سخن
آشکاری در نقد
این برنامه
گفت. اما حال
که این موعد
گذشته، راحت
تر و با فراغ
بال بیشتر می
توان در خصوص
آن صحبت کرد.
پیش از طرح
بحث باید بر
این نکته تاکید
کرد که فضای
فعالیت در هر
عرصه قطعا در انحصار
اشخاص، جریان
و یا گروه خاصی
نیست. فضای
فعالیت مدنی و
مسالمت آمیز
در دانشگاه ها
و دیگر حوزه
ها فضای آزادی
است که هر
شبکه و گروهی
حق دارد
برنامه ها و
طرح های مد نظر
خود را دنبال
کند. بنده خود
با این که با
توجه به
تجربیات
گذشته،
برنامه های
اعلام شده برای
25 اردیبهشت را
تا حد زیادی
بدون پشتوانه
می دانستم،
اما آرزو می
کردم که این
برنامه ها هر
چه بیشتر قرین
موفقیت و
کامیابی باشد.
چرا که اصل
زنده بودن و
زنده ماندن
فضای پویای
دانشگاه و
جامعه است و
سایر مسایل
فرع بر این
موضوع است.
اما نقد حرکات
و برنامه های ارائه
شده نیز حق
همگان است.
نقدهای وارد
به این برنامه
از نظر
نگارنده به
شرح زیر است:
١- برنامه ای
فاقد پشتوانه
دانشجویی: یکی
از مهم ترین
ایرادات
موجود در
برنامه های
پیشنهادی برای
روز ٢۵
اردیبهشت
فقدان
پشتوانه
دانشجویی این
برنامه ها
بود، امری که
به وضوح قابل
مشاهده بود. علیرغم
آن که ادعاهای
فراوانی در
این زمینه
مطرح می شد
اما کسانی که
اندک آشنایی
با فضای
دانشگاه ها و
فعالیت های
دانشجویی
داشتند از نوع
اعلام برنامه
ها و برنامه
ریزی های
انجام شده به
راحتی متوجه می
شدند که این
برنامه ها از
خارج از
دانشگاه و توسط
افرادی
ناآشنا با
فضای دانشگاه
ها طراحی شده
است. به عنوان
مثال در یکی
از دانشگاه ها
محل تجمع در
جایی اعلام
شده بود که
مدت هاست
تخریب شده
است. همچنین
حجم و نوع
بیانیه های
متعددی که از
طرف و به نام
دانشگاه های
مختلف صادر می
شد یکی دیگر
از نشانه های
غیرواقعی
بودن فضای
ساخته شده بود.
افراد و
گروه های
مختلف حق
دارند که
برنامه های
خود را برای
پیش بردن
اعتراضات
دانشجویی در
دانشگاه
داشته باشند،
اما فقدان
پشتوانه
دانشجویی
ضریب موفقیت
برنامه های
مختص به
دانشگاه ها را
به شدت پایین
می آورد.
چنانچه افراد
و گروه هایی
قصد برگزاری
موفقیت آمیز
هر گونه برنامه
ای در سطح
دانشگاه
داشته باشند
بهتر است پیش
از آن با
فعالان هر
دانشگاه در
این زمینه مشورتی
داشته باشند.
امری که در
خصوص برنامه اخیر
کمتر دیده شد.
نحوه واکنش ها
از سوی برگزار
کنندگان نسبت
به ایرادات
موجود در این
برنامه به
گونه ای بود
که گویی
پتانسیل عظیم
و نهفته ای از
فعالیت های
دانشجویی که
تا به امروز
مغفول مانده
بوده به
یکباره توسط
سازمان
دهندگان این
برنامه کشف
شده است. در
عرض چند روز
چنان فضای
احساسی و
هیجانی در
اینترنت قالب
شد که نظرات
متفاوت چندان
دیده نمی شد.
٢- عدم استفاده
از تجربیات
گذشته: مشخص است
که یکی از
مسائل مهم در
ارتباط با
جنبش های
اجتماعی بحث
انباشت
تجربه،
انتقال
تجربیات
گذشته به
آیندگان و
استفاده از
این انبان تجربه
است. به گونه
ای که انباشت
تجربه هم چون
شریان حیاتی
یک جنبش و
حرکت ادامه
دار مدنی وا جتماعی
محسوب می شود.
در این جا
لازم است به
تفاوت مهم
جنبش
دانشجویی با
دیگر جنبش های
اجتماعی مثل
جنبش زنان،
کارگران و... هم
توجه کنیم.
یکی از تفاوت
های مهم
فعالیت های
دانشجویی با
فعالیت در
دیگر جنبش های
اجتماعی،
خصلت موقت
بودن دوران
دانشجویی است.
دوران
دانشجویی یک
دوره کوتاه
مدت چند ساله
است و بعد از
آن افراد فعال
در دوره
دانشجویی، پس
از فارغ
التحصیلی یا
فعالیت را
کنار می
گذارند و یا
وارد دیگر
جریانات
سیاسی یا
اجتماعی می شوند.
از این جهت
تجربه اندوزی
و انتقال
تجربه از نکات
کلیدی در جنبش
دانشجویی است.
یکی از اهداف
نهادهای
امنیتی در از
بین بردن نهادهای
با سابقه
دانشجویی و
قطع ارتباط
فعالان قدیمی
با فعالان
جدید
دانشجویی در
هر دوره بر همین
نکته استوار
است. اگر
دانشجویان
قرار باشد در
هر دوره از
فعالیت های
دانشجویی
تجربیات
گذشته را به
باد نسیان و
فراموشی
بسپارند و آزموده
را دوباره
مورد آزمون و
آزمایش قرار
دهند، قطعا
کار در سیکل
معیوب و دور
باطلی می افتد
که جز هزینه و
اتلاف وقت و
انرژی ثمر دیگری
ندارد.
تجارب
گذشته به ما
نشان می دهد
که باید
سنجیده عمل
کرد و حرکات و
فعالیت های
دانشجویی را
به صورت حساب
شده به پیش
برد. نمی شود
نسخه ای واحد
و از پیش
آماده شده
برای تمام
دانشگاه ها و
دانشجویان
صادر کرد و
باید شرایط
خاص هر
دانشگاه و
جوانب مختلف
را برای هر
فعالیتی که
پیشنهاد می
شود در نظر
گرفت. فعالیت
ها، خصوصا در
فضای سرکوب،
باید با برنامه
ریزی دقیق
انجام شود. در
انجام هر
فعالیت
بایستی فضای
دانشگاه،
فضای ذهنی دانشجویان
آن دانشگاه،
میزان شور و
انگیزه فعالان
در آن مقطع،
سطح سرکوب و
وضعیت احکام
انضباطی،
هزینه های
احتمالی
حرکت،
پتانسیل
موجود جهت
فضاسازی،
توان اقناع
افراد
تاثیرگذار بر
شبکه های
غیررسمی
دانشگاه و
خوابگاه ها و
در شهرهای
کوچکتر حتی
فضای شهر و
بسیاری موارد دیگر
را در نظر
گرفت و در
برنامه ریزی و
طرح مورد نظر
دخیل کرد. حتی
زمانی که فضای
دانشگاه ها تا
حدی بازتر از
شرایط خفقان
آور فعلی بود
نیز برای هر
برنامه این
گونه موارد
باید مورد سنجش
و ارزیابی
قرار می گرفت
تا حرکتی منجر
به نتیجه
مطلوب شود.
اما در برنامه
25 اردیبهشت
هیچ یک از این
سنجش جوانب
متاسفانه مشاهده
نمی شد.
اگر به این
موارد توجه
نشود حرکتی
شکل نمی گیرد.
کما این که در
ماجرای اخیر
توجه نشد و
نتیجتا حرکتی
هم شکل نگرفت.
حتی عدم بررسی
فضا و تشویق
فعالان به
انجام
فعالیتی خام
آن ها را به سمت
انجام حرکت
های کور، بی
هدف، کم فایده
و پرهزینه سوق
می دهد. فعالانی
که در پس هر
حرکت نسنجیده
باید بار دیگر
رنج هزینه های
سنگینی چون
محرومیت از
تحصیل، احضار
به نهادهای
قضایی و
امنیتی،
بازداشت و فشار
و... را متحمل
شوند. حرکت
عقیم می ماند
و از همه مهم
تر به فضای
ناامیدی،
یاس، ترس و
دلزدگی میان
دانشجویان آن
دانشگاه دامن
می زند که
غلبه بر این
فضا نیز در
آینده به غایت
کار دشواری
است. در میان
فعالان
دانشجویی یک
اصل مهم همیشه
این مهم بوده
که اگر حرکتی
قابلیت اجرا
به صورت
موفقیت آمیز
ندارد بهتر است
سراغش نرفت و
ادعایش را هم
مطرح نکرد تا
از مضرات و
مشکلاتی که در
پی ناکامی
حاصل می شود
جلوگیری کرد.
حتی در
خصوص شکل
عمومی
برگزاری
برنامه نیز از
تجربیات
گذشته و نقدها
و بررسی های
انجام شده در
طول سالیان
متمادی
فعالیت های
دانشجویی استفاده
نشد. شکل
اولیه و اصلی
برنامه
پیشنهاد شده
برای 25 اردیبهشت
اعتصاب و عدم
شرکت در کلاس
های درس بود.
عملی که نوعی
نافرمانی
مدنی یا
بدفرمانی
مدنی محسوب می
شود. اما نکته
این است که
نافرمانی مدنی
در یک سطح
عمومی صرفا با
ایجاد
پروپاگاندا در
فضای مجازی به
وجود نمی آید
و لازمه هر
حرکت و
تاثیرگذاری
آن، بررسی
جوانب مختلف
آن به لحاظ
میزان آمادگی
شرایط به لحاظ
لجستیک و
اجتماعی است.
سوال این
است که چگونه
می شود یک
اعتصاب موفق در
سطح دانشگاه
انجام داد؟
اگر چه به
صورت عمومی
نافرمانی
مدنی کم هزینه
تر و به ظاهر
عملی تر از یک
حرکت کنشی
اعتراضی است،
اما باید به مقتضیات
هر کنش در صحنه
عمل نیز توجه
کرد. در
دانشگاه ها با
ایجاد یک هسته
حداقلی متشکل
از 50-60 نفر می
توان آغازگر
یک تجمع
دانشجویی شد و
نظم موجود را
زیر سوال برد
و این گونه
اعتراض خود را
به نمایش گذاشت.
اما اعتصاب 50
نفره و یا حتی 100
نفره در یک
دانشگاه با
جمعیت چند
هزار نفر معنا
ندارد. برای
این که یک
حرکت اعتصابی
توانایی زیر
سوال بردن نظم
موجود را
داشته باشد بایستی
فراگیرتر از
این ارقام
باشد. واضح
است تا جمعی
بالغ بر 70 درصد
از اعضای یک
کلاس غایب نباشند،
تعطیلی آن
کلاس تقریبا
غیر ممکن است
و تا تعداد
قابل توجهی از
کلاس ها در یک
روز به صورت
هماهنگ تعطیل
نشوند، نمی
شود آن حرکت
اعتراضی را
حرکتی هماهنگ
و موفق نامید.
همچنین در
خصوص تعطیلی
کلاس ها باید
قابلیت و میزان
عملی شدن این
حرکت را در هر
مقطع از ترم در
نظر گرفت.
معمولا اواخر
ترم که اغلب
دانشجویان
میزان غیبت
های مجاز خود
را در طول ترم
استفاده کرده
اند و دروس
اساتید نیز طبق
معمول عقب تر
از برنامه است
و برگزاری کلاس
ها بسیار جدی
است، عمل
تعطیلی کلاس
ها دشوارتر از
هر زمان دیگری
است. از آن جا
که اعتصاب حرکتی
است که نیاز
به تداوم دارد
گاه از اعتراض
دشوارتر هم می
شود. حاکمیت
می تواند به
اساتید فشار
بیاورد که حضور
و غیاب را جدی
بگیرند،
اسامی
دانشجویانی که
بیش از حد
مجاز غیبت
داشتند را به
دفتر آموزش
ارائه کنند،
در کارنامه
دانشجو صفر
غیبت درج شود،
که قابل حذف
از کارنامه
نیست و در
سوابق علمی هر
فرد ثبت می
شود، کلاس ها
را ولو با
شرکت چند نفر
برگزار کنند،
افراد غایب در
کلاس ها را
شناسایی و به
کمیته
انضباطی
احضار کند و
انواع فشارها
و هزینه ها را
بر افراد تحمیل
کند. کما این
که تاکنون نیز
این کارها را
کرده و این
موارد، مسایل
جدیدی نیست.
٣- کنترل
و عقلانی کردن
هزینه: یکی از
موارد مهم در
مورد فعالیت
در فضای فعلی
کنترل و عقلانی
کردن میزان
هزینه هایی
است که هر
حرکت ممکن است
به همراه
داشته باشد.
هر چند نمی
توان پرداخت
هزینه را از
فعالیت در این
فضا جدا کرد و انجام
فعالیت توسط
فعالان
دانشجویی هم
اجتناب
ناپذیر است.
اساسا جنبش
دانشجویی همواره
واجد صفات
حسنه ای چون
پاکبازی،
نشاط و بی
باکی خاص خود
بوده و
دانشجویان از
پرداخت هزینه
چندان هراسی
نداشتند. این
امر را می
توان در ادوار
مختلف فعالیت
های
سیاسی-اجتماعی،
و حتی در همین
دو سال اخیر،
به وضوح
مشاهده کرد. اما
به سبب بالا
رفتن میزان
فشار و سرکوب
حاکمیت یکی از
فاکتورهای
مهم در زمینه
تعریف فعالیت
های
دانشجویی،
کنترل و
عقلانی کردن
هزینه فعالیت
هاست.
اما در
برنامه ٢۵
اردیبهشت این
مسئله ظاهرا
صرفا به بهانه
ای جهت مخفی
کردن هویت
سازماندهندگان
و برنامه ریزان
آن تبدیل شده
بود. جالب
اینجاست که
برنامه ریزان،
که گویا
تعدادی از آن
ها در خارج از
کشور حضور
داشتند، برای
پایین بردن
هزینه برای خود
از فاش کردن
هویتشان حتی
برای فعالان
شناخته شده
دانشجویی
خودداری می
کردند، اما از
سوی دیگر از
همین فعالان
شناخته شده می
خواستند در
سطح دانشگاهِ
خود به اجرای
برنامه ای که
قطعا بار
هزینه آن بر
دوش این
فعالان بود اقدام
کنند. که این
همانند حکایت
سرنا زدن از سر
گشاد آن است.
اگر چه
فضای سرکوب در
سطح دانشگاه
های ایران شدید
است، اما
خوشبختانه
فضا هنوز به
سمتی نرفته که
فعالان
دانشجویی به
حرکت های
زیرزمینی روی
بیاورند و
هویتشان را در
فعالیت هایی
که می کنند
مخفی کنند.
این فعالان
تاکنون بارها
مورد
بازجویی،
بازداشت و
تهدید قرار
گرفته اند اما
هیچ گاه به
حرکت های این
چنینی دست
نزده اند. نمی
شود در نقش
سازمانده یک
اعتراض بزرگ
ظاهر شد و از
عموم دانشجویان
برای شرکت در
آن برنامه و
تحمل بار
هزینه آن دعوت
کرد اما هویت
خود را به کلی
مخفی کرد.
خاصه برنامه
هایی که به
سبب عدم آشنایی
طراحان آن با
فضای خاص هر
دانشگاه
انجام آن برای
فعالان قطعا
هزینه زا،
پردردسر و
البته کم
فایده خواهد
بود. در این
صورت فعالان
چگونه می
توانند نسبت
به
سازماندهندگان
تجمع یا
اعتصاب و قصد
و نیتشان
اعتماد و
اطمینان حاصل
کنند؟
در همین
زمینه بعضا در
کمال تعجب
ادعا می شود که
فعالان
دانشجویی به
معنای گذشته
در دانشگاه ها
وجود ندارند و
این فعالان به
سبب فشارها و
سرکوب های
موجود به کلی
از سطح
دانشگاه ها برچیده
شده اند. یا
اگر هم وجود
دارند مثل
سایر افراد
ارتباطشان با
فضای دانشگاه
ها به کلی قطع
شده است. در
حالی که به هیچ
وجه چنین
مسئله ای صحت
ندارد. اگر چه
شبکه های سنتی
ارتباط
دانشجویان با
یکدیگر تا حد
زیادی آسیب
دیده است، اما
فعالان
دانشجویی در سطح
دانشگاه ها
همچنان حضور
دارند و در حد
امکان فعال
هستند. اما
فضای سرکوب
فعلی امکان آن
که افراد و
نیروها مثل
گذشته نام و چهره
شان در برنامه
مختلف مطرح
شود را سلب
کرده است. اما
شبکه فعالان
در دانشگاه
های مختلف کم
و بیش حضور
دارند و در
حدی که فضا و
توان آن ها اجازه
می دهد در
فعالیت های
مختلف مشارکت
دارند.
حرکت های
اعتراضی که به
مناسبت روز
دانشجو در اوج
فضای سکوت و
سرکوب برگزار
شد، همچنین
حرکت های
اعتراضی اخیر
انجام شده در
دانشگاه های امیرکبیر
و سوره حاصل
کار و تلاش
خستگی ناپذیر
فعالان
دانشجویی بود.
همچنین بخش
عمده ای از
حضور مردمی در
مراسم ٢۵
بهمن یا اول
اسفند ماه سال
گذشته مدیون
حضور دانشجویان
بود. نگاهی به
تعداد
دانشجویان کشته
شده و بازداشت
شده در تهران،
شیراز، شهرکرد
و... در جریان
این اعتراضات
گواه این امر
است. دو فعال
شناخته شده
دانشجویی و
جوان علی اکبر
محمدزاده،
دبیر انجمن
اسلامی
دانشگاه
شریف، و لقمان
قدیری، عضو
انجمن اسلامی
دانشگاه
شیراز، از
اعتراضات سال
گذشته تاکنون
در بازداشت به
سر می برند.
این حرکات
موفق قطعا به
یکباره از دل
زمین نجوشیده
است و حاصل
کار و برنامه
ریزی و مداقه
فعالان
دانشجویی است.
٤- فضای رسانه
ای: در برنامه
اخیر به نظر
می رسد به
تنها چیزی که
توجه شد فضای
رسانه ای مجازی
و پروپاگاندا
در شبکه های
اجتماعی بود. فضاسازی
مجازی که با
فضای حقیقی
فاصله بسیار داشت.
جریان
ناشناخته
برای اکثریت
فعالان دانشجویی،
که کار خود را
با صفحه ای در
فیس بوک آغاز
کرد و گویا
رسالت اصلی آن
هم انتشار
بیانیه های
مختلف و متعدد
از طرف
دانشجویان
دانشگاه ها در
سراسر کشور،
کارکنان
وزارت نفت،
کارگران و...
بود. از آن سو
شاهد حمایت
همه جانبه
برخی از رسانه
ها از این
برنامه، با
تمام نقص ها و
انتقادات
وارد بر آن،
هستیم. رسانه
هایی که به
تجربه نشان
داده اند نسبت
به حرکت های
موفق
دانشجویی
نگاه چندان
مثبتی ندارند،
اما به این
گونه حرکات
توجه خاصی داشته
و دارند که
شائبه فرقه
گرایی را در
فعالیت های
اجتماعی از
سوی این رسانه
ها دامن می
زند.
باید بر
این نکته
همواره تاکید
کرد که صفات
رذیله اخلاقی
در هر لباس،
از هر جایگاه
و برای تحقق
هر منظور و
هدفی مذموم و
ناپسند است.
دروغگویی و
لاف گزاف جزء
این گونه صفات
است که دوست و
دشمن، رفیق و
رقیب، سبز و
غیرسبز نمی
شناسد. مشکل
اصلی ما بیش و
پیش از آن که
با شخص یا
جریان خاصی در
حاکمیت باشد،
رواج و استفاده
سیستماتیک از
دروغ جهت تحقق
اهداف
اقتدارگرایان
است. به محض
این که دیگر
جریانات نیز
در این دام
بیفتند، هویت
و رسمیت خود
را ساقط کرده
اند. البته
ذکر این نکته
هم ضروری است
که یکی از
مشکلات عمده و
مهم در امر
رسانه های
مرتبط با فضای
ایران، این
است که خبرگزاری
های مستقل در
ایران فاقد
دفتر و
خبرنگار
هستند و از
این جهت
محدودیت های
فراوانی وجود
دارد. همچنین
کمبود و یا در
مواردی نبودن
منابع مستقل و
قابل اتکا
برای سنجش صحت
و سقم اخبار
کار را
دشوارتر هم می
سازد.
اما در
همین فضا هم
در بسیاری از
موارد می توان
از راه های
گوناگون نسبت
به صحبت و سقم
اخبار مختلف
اطمینان حاصل
کرد. تشخیص
اخبار درست از
نادرست و
تشخیص وجود
پتانسیل برای
حرکتی خاص در
مقابل جوسازی
های بی پایه
برای حرکتی
بدون پشتوانه
برای یک
روزنامه نگار
حرفه ای کار
چندان دشواری
نیست. مگر این
که یک رسانه
رسالت خود را
در ایجاد
کمپین و
دمیدن
در تنور
افراد نزدیک
به خود به هر
شکل و هر
صورتی بداند.
دور از ذهن
است که یک
روزنامه نگار
متوجه نشود که
بیانیه منتشر
شده به نام
چند ده دانشگاه
و علاوه بر آن
بیانیه های
منتشره از جانب
کارکنان
وزارت نفت و
کارگران و...
بدون پشتوانه
است.
در روزهای
اخیر
متاسفانه شاهد
به وجود آمدن
نوع جدیدی از
روزنامه
نگاری و کار
رسانه ای در
بعضی از رسانه
های فارسی زبان
بودیم. به
عنوان مثال
سایت جرس در
بسیاری از
موارد یا از
انتشار اخبار
دانشجویی
واقعی به طرز
آشکاری
استنکاف می
ورزد و یا
اخبار را پس
از ابراز گله
و شکایت از
سوی فعالان دانشجویی
درج می کند.
اما از آن سو
از یک حرکت موهوم
و بدون
پشتوانه تمام
قد دفاع می
کند. جالب این
که این وبسایت
به عنوان مثال
از پوشش مناسب
خبر تجمع
برگزار شده و
موفق
دانشجویان دانشگاه
امیرکبیر و
سوره در ۶
اردیبهشت ماه
سال جاری
خودداری کرد،
اما روز گذشته
تکه فیلمی از
همان مراسم را
به نام ٢۵
اردیبهشت
منتشر کرده
است. همچنین
حرکت رسانه ای
چون بی بی سی
فارسی در این
زمینه، که
معمولا با
احتیاط
فراوان اقدام
به درج و
انتشار اخبار
می کند، نیز
قابل نقد است.
به عنوان
نمونه این
رسانه بیانیه
های تشکل های
معتبر
دانشجویی را
به زحمت منتشر
می کند و یا
اخبار مربوط
به تجمعات
دانشجویی در
اوایل
اردیبهشت را
اساسا پوشش
نداد. اما در
ماجرای اخیر
از همان ابتدا
اقدام به درج
چند پیش خبر
کرده و به
بیانیه های چند
ده دانشگاه می
پردازد.
نقدهای از این
دست در ماجرای
اخیر به دیگر
رسانه ها هم
تا حدی وارد
است.
در هر صورت
به نظر بنده
حرکت انجام
گرفته برای ٢۵
اردیبهشت در
سطح دانشگاه
ها واجد اشکال
و ایرادات
فراوانی بود.
اشکالاتی
واضح و آشکار
که به عدم
موفقیت این
برنامه منجر
شد. البته
شاید در نگاه
برخی همین سطح
از کار موفقیت
بزرگی محسوب
شود. داغ کردن
فضا در
اینترنت و در
مدار خاصی از
رسانه ها و شبکه
های اجتماعی و
نمایش زنده
بودن فضا و
ایجاد تحرکی
هر چند حداقلی
رسانه ای،
شاید واقعا از
یک زاویه خاص
هدف مطلوبی
باشد. اگر
چنین باشد فکر
می کنم این
حرکت و رسانه
های حامی آن
حتی پیش از
فرا رسیدن روز
٢۵ اردیبهشت
به اهداف خود
رسیده بودند.
اما از جنبه
ایجاد تحرک در
فضای دانشگاه
ها، ایجاد شور
و انگیزه،
انجام فعالیت
حداقلی و عملی
در دانشگاه
ها، جلوگیری
از دامن زدن
به فضای یاس و
ناامیدی و... به
نظر بنده این
حرکت ناکام و
ناموفق بوده
است. امیدوارم
حرکت اخیر
درسی مهم و چراغ
راه آینده
برای فعالان
دانشجویی در
سراسر کشور،
رسانه ها و
دیگر فعالان
سیاسی-اجتماعی
ایران باشد.
منتشره
در دانشجو
نیوز
http://www.daneshjoonews.com/optinion/articles/7371-1390-02-28-09-43-28.html/