بيست
وهشت مرداد
يوسف
اردلان
ميگويند
،در آب يک
رودخانهنميشود
دوبار آبتنی
کرد ، بهعبارتی
هيچ حادثهای
را نميتوان آن
گونهکهاتفاق
افتادهاست
بازآفرينی
کرد، اگر
اينچنين است
پس يادآوری
حوادث گذشتهچهمعنائی
را در بر
دارد؟ نکتههمينجاست
، برای
موجوداتی کهباتقدتر
و غريزهزندگی
ميکنند
دقيقا
يادآوری
حوادث گذشتهثمری
در بر ندارد،
اما برای
انسان کهموجوديتش
درتفکر،اراده
و تغيير دنيای
پيرامون در
انطباق با
زندگی خود
است، مسئلهفرق
ميکند. او ميبايست
حوادث را بهخاطر
بسپارد، نهبخاطر
تکرار آن بلکهبرای
بازآموزی از
حوادث
تاريخي، بهچرائی
آن بپردازد،
ازتکرار
ناگواريها
بپرهيزد و
بردامنهدستاوردها
بيفزايد، اين
حکم تاريخ
است، تاريخی
کهبشر خود
سازندهآنست،
ولی نهآنگونهکهدلش
ميخواهد،
بلکهدر زير
آوارسنتهای
گذشتهبربستر
قوانين تکامل
اجتماعی کهمبارزهانسانها
درآن شکل
ميگيرد. زندگی
بشر لحظهبهلحظه
بدون انقطاع
وپنهان از ديد
درحال ساختهشدن
است، اما تا
زمانی کهحادثهای
رخ ننمودهاست
پروسهپديدار
شدنش ازديدهپنهان
است. در ميان
اين حوادث بهلحظات
يا روزهائی بر
ميخوريم کهشاخص
تغيير ويا
چرخش بزرگی در
زندگی
ميليونی مردمان
يک کشور ويا
يک ملت ميشود،
واينچنين
است که روزهای
تاريخی مشخص
ميشوند، روز
بيست وهشتم
مرداد برای
مردم ايران ازاين
زمرهاست،
پنجا و سال
پيش در چنين
روزی شيرينی
مليشدن نفت
با کودتای
بيست وهشتم
مرداد، بهکام
مردم ايران
تلخشد،
کودتائی که
با همکاری مثلث
سلطنت،
روحانيت و
امپرياليسم
انگليس وآمريکا
انجام شد.
نکتهاينجاست
کهتلفيق
حکومت
بظاهرمدرن
پهلوی با
روحانيت ، روحانيتيکهعليرغم
گذشت تاآنزمان
پنجاهسال
ازبرقراری
مشروطه،همچنان
برپايهسنت
های خرافی
ومردم فريب بر
بستر شبکهمنسجم
حوزهها
واعمال نفوذ برعقبماندهترين
اقشار مردم،
رکنی از ارکان
حکومت پهلوی بود.
همين تلفيق
زمينهی
تغييرات
ناخواستهی
ديگری را
فراهم ميکرد
کهدرشکل
تغييرحکومت
سلطنتی به
دينی در بهمن
پنجاوهفت بهوقوع
پيوست.
خصلت
مشترک
حکومتهای چهپادشاهی
و چهديني،
ستيز با
روشنگری فکری
است. تجمع
تودههای
کارگر،
زحمتکش و تودههای
محروم شبحی
استکه
سيستم جهانی
اقتصادی
سياسی موجود
را بهمخاطرهميافکند
. بنا به
وحشتی کهاينان
ازگسترش
انديشههای
آزاديخواهانه،چپ
و کمونيسم
داشتند
ودارند برای
مقابلهباآن
از هيچ جنايتی
رويگردان
نبودهو
نيستند.
باری
دوران نوينی
را ميبايست
تجربهميکرديم،
درسال1357اندک
اندک نمودهای
تغييرات اجتماعی
رخ مينمود،
ازتقاضاها و
اعتصابات
کارگری شروعشد،
اما بە دليل
سرکوب
واختناق
پليسی حکومت پهلوی
کە نتيجەاش
عدم انکشاف
اين مبارزات و
نبود نيروهای
سياسی مترقی و
سوسياليست
بود، خلاء
فضای مبارزات
بوسيلە
نيروهای
ارتجاعی پر ميشد،
شبکە
چندصدسالە
اسلام تشيع
ازعزاداری محرم
وصفر و اخاذی
حق امام رو بە
سياسی شدن نهادە
بود، حرکات
مصروعانە
تخريب و آتش
زدن رستورانها
و سينماها
شروعشدەبود،دربيست
وهشتم
مرداد1357سينما
رکس آبادان بە
آتش کشيدە
شد،کە در آن
حادثە،
377نفر(آمار
رسمی و بهعبارتی
بيش از600 تن)
زندە زندە
سوزاندە
شدند، بلافاصلە
اين جنايت بە
ساواک(نهادتبهکاری
کە برازندە
انجام چنين
جنايتی بود)
نسبت داه شد، امابعدازقيام
چون سر نخ
قضيە بە زير
عبای خمينی
وصل بود،حسين
کلبعلی نامی
از اجامر خودشان
را بەعنوان
مجرم کشتند
وبحث برسراين
جنايت هولناک
را خاتمە
يافتە
قلمدادکردند.
بر اين زمينە
بود کە شاه
رفت اما
هيولائی
برخاستهاز
اعماق پوسيدهتاريخ
با تکيهبر
مرتجعانهترين
باورهای
اقشار عقب نگهداشتهشدهو
بی فرهنگ
جامعهقد
برافراشت وبا
فرمان "قلمهارابشکنيد"!
هويت پليد
خودرا نمايان
کرد. درکردستان
اما اين هيولا
با پاسخ"نه"
مواجهشد.
دراين منطقه
همراه با
تضعيف حکومت
شاهبدور از
چنبرهتسلط
حوزههای
دينی اندک
اندک جوانههای
آزاديخواهانهای
که در زير
آوار استبداد
پهلوی تحت
فشار بودند بربسترسنت
مبارزاتی
لائيک و عدالت
خواه آغاز بهفرا
روئيدن کرد.
تشکلهای
سياسی آشکارا
بهفعاليت
پرداختند،
اتحاديهها(کارگری
ودهقانی)،
واشکال متعدد
سازمانهای
مدنی زنان ،
معلمين
و...آغاز بهفعاليت
کردند، تمامی
تشکلات چپ و
سوسياليست ايران
مامنی در
کردستان
يافتند،
پديدار شدن شوراهای
ادارهشهرها
و بهتبع آن
حتی روستاها
نويد گذار بهدورانی
دموکراتيک را
در اذهان
عمومی زندهکردهبود.
تاريخ اما
تصادف های
تراژيکی را بههمراه
دارد، پس از
رويدادهای
ادارهامور
شهرها بدست
مردم کهپس از
قيام بهمن ماه
رخنمودهبود،
نوروز خونين
سنندج اولين هديهجمهوری
اسلامی بهمردمکردستان
بود، اما اين
واقعهعليرغم
ميل مسببين آن
منجر بهپذيرش
انحلال کميتههای
اسلامی
وپذيرش رسمی
ادارهامور
بدست مردم
درسنندج شد،
گسترش
مبارزات مدنی
در کليهشهرهای
کردنشين
ازجملهآغاز
فعاليت
اتحاديهدهقانی
در مريوان
طلايهگسترش
انقلابی بود
کهبارفتن
شاه انتظارش
ميرفت،
هيولای تازهبهقدرت
رسيده، خطررا
احساس کردهبود
وبنا بر غريزهطبقاتی
وتفکر
مرتجعانهاش
کمربهقتل
اين جوانههای
آزادی در
کردستان بست.
فرمان هجوم در
روز بيست
وهشتم مرداد1358
با مستمسکی
مطلقا دروغ از
دهان
جنايتکار
تاريخ معاصر
صادرشدهنگامەغريبی
است، اگربيست
وپنج سال قبل
از آن چنانکهاشارهشد
مثلث
روحانيت،شاهوسرمايهسالاران
جهانی بيست
وهشت مردا د 1332
را برای سرکوب
آزاديخواهان
و پويندگا ن
راه
سوسياليسم برپاکردند
اکنون
روحانيت بهتنهائی
کمر بهاتمام
اين جنايت
بستهاست.
روز بيست
وهشت مرداد 1358
فرمان هجوم بهکليهنيروهای
نظامی بهکردستان
صادرشد و
اززمين و هوا،
نيروهای ارتجاع
از ارتش ايمان
آوردهبهاسلام
گرفتهتا
لمپنها و
ولگردان و قمهکشهای
پاسدار شدهبهقصد
برکندن نهال
آزادی بسوی
کردستان
سرازير شدند.
اما بهرغم
جوان بودن و
تازهشکفتن
نيروهای
آزاديخواهو
سوسياليست
درکردستان کهآمادگی
رودر روئی اين
تهاجم را
نداشتند، مقاومتی
همگانی شکلگرفت.
ديگر تير از
چلهکمان
رهاشدهبود
ونيروهای جان
گرفتهاز
ندای آزادی با
عزمی سترگ
شعار "ما جنگ
نميخواهيم
اما تسليم هم
نميشويم" را
کهبرتارک
اردوگاه کوچ
مريوان
درمرداد ماه1358
نقش بستهبود
متحقق کردند،
ازاين زمان
"جنبش مقاومت
خلق کرد"
پابعرصهوجود
نهاد و خلق
کرد در بوتە
آزمايش قرار
گرفت،
واينچنين
بودکەنشان
دادهشد
مبارزات
پنهان وآشکار
مردمی کهساليان
از ستم ملی
رنچ بردهاندبهثمرنشستە
است. برگی
نوين درتاريخ
مبارزات ملی
کردستان
افزودەشد کە
قاطعانه
درمسير
برقراری
حکومتی
دموکراتيک
گام برداشت،
کهراه را
برای محو
هرگونهستم
ملي، جنسيتی واستثمار
فرد ازفرد
هموار سازد .
پيوند
مبارزاتی
مردم کردستان
در روياروئی با
"حکومت
اسلامی" با
مبارزات
آزاديخواهانهوعدالت
طلبانهمردم
ايران امری
است واضح اما
ويژگی وبستر
مبارزهدرکردستان
برای رفع ستم
ملی ويژگی خاص
خودرا داراست.
طی سی و سه
سال گذستهشاهد
فراز و نشيب
های فراوانی
درتداوم اين
مبارزهبودهايم؛
از حماسهآفرينی
پيشمرگان
قهرمان تا
تجربهمذاکرات
بيفرجام ويا
تحصنها و
اعتراضات
تودەای
تامبارزات
مدنی آزاديخواهان
بههمراه
طبقات و اقشار
زحمتکش
وستمديده،
همهوهمهبيانگر
تداوم بيگسست
اين مبارزهاست.
اکنون دورانی
است کهکليهآزاديخواهان
ايران را بهاين
نتيجهروشن
رساندهاست
کهايجاد
حکومتی
دموکراتيک
درايران بدون حل
مسئلهملی و
پذيرش "حقملل
درتعيين
سرنوشت
خود"سخنياست
بيهوده.
هماکنون
شبح بحران
مالی دنيای
سرمايهداری
را فرا گرفتهاست
واين بختک
کارائی آنان
را درسرکوب
ستمديدگان
اين نظام
سراپا
نابرابری و
خشونت دچار اشکال
نمودهاست،
جا بهجا
اعتراضات
تودهای
ازشمال آفريقا
تا خاورميانه
را درنورديدهو
ممالک صنعتی
راهم
دربرگرفتهاست
کهازيونان
تاپرتقال
،انگلستان و
اسرائيل را بلرزهدرآوردهاست،
ميبينيم کهبرای
مقابلهبا
بحران مالی بهسطح
دستمزدها
هجوم بردهاند
و زندگی تودههای
کارگر و
زحمتکش را با
مخاطرهبيشتری
روبهرو کردهاند،
بخصوص سياست
های
نابخردانە
حکومت جمهوری
اسلامی عرصە
را بر ادامە
حيات بيش از
نود درصد مردم
ايران تنگ
کردە است، واز
اين رو وقوع
اعتراضات
خودجوش امری
محتمل است،
ازاين روست کهبايد
با عزمی راسخ
و درسگيری از
تجارب نهچندان
دور، خودرا
برای مقابلهبا
حوادث بهظاهر
ناگهانی
آمادهکنيم.
يوسف
اردلان بيست
وششم مرداد 1391