هدف اجرای
طرح "حجاب و
عفاف" چیست؟
ارژنگ
بامشاد
تبلیغات
سنگین چند
هفتۀ
اخیر برای اجرای
طرح "حجاب و
عفاف" و اضافه
کردن طرح به
اصطلاح
مبارزه با
"مزاحمین
نوامیس مردم"
و آغاز این دو
طرح در اول
خردادماه
۱۳۸۹ بیش از
آن که تلاشی
برای مبارزه
با یک مشکل
اجتماعی باشد،
طرحی است
سرکوبگرانه
برای در هم
شکستن مقاومت
ملتی که یک
سال است علیه
استبداد دینی
به پاخواسته
است. خیزش
قهرمانانۀ
مردم ایران، با
جسارت شگفت
انگیز زنان و
جوانان به
عنوان موتورهای
فعال این
جنبش، خشم
استبداد دینی
دستگاه ولایت
را برانگیخته
است. برای از
کار انداختن
این موتورهای
فعال جنبش
مردمی، در هم
شکستن آن ها
در دستور کار
نیروهای
سرکوب قرار
گرفته است.
پیش کشیدن طرح
"حجاب و عفاف"
و گسترش آن به
پوشش جوانان
پسر، بهانه ای
است که بتوانند
به هر بهانه
ای مقاومت
جوانان دختر و
پسر را در هم
بشکنند. دستور
العمل حراست
دانشگاه
تهران برای
جلوگیری از
ورود دانشجویان
به اصطلاح
بدحجاب، نشان
می دهد که
اجرای این طرح
نه تنها جنبش
زنان و جوانان
بلکه نیروهای
دانشگاهی را
نیز در بر می
گیرد. زیرا در
هم تنیدگی این
سه نیرو، بیش
از آن و
گسترده تر از
آن است که
بتوان آن ها
را از هم جدا کرده
و به سرکوب
مجزایشان
پرداخت. از
این رو طرح
فراگیری را
پیش کشیده اند
تا بتوانند هر
مرد و زنی را
به این بهانه
به زیر تیغ
پرس و جو و جلب و
دستگیری
بکشاند.
کوبیدن
هم آهنگ و
سراسری
بر طبل اجرای
این طرح در
خطبه های نماز
جمعه و به
میدان آمدن
سرداران
کهریزکی نشان
از عزم آن ها
به
تداوم سنگین
طرح سرکوب
دارد. بر این
موج سنگین
سرکوب، بسیج
فاشیستی به
اصطلاح نماز
پنج میلیونی
را نیز افزوده
اند تا از این
طریق به اجرای
طرح شان، لباس
حمایت مردمی
بپوشانند.
اگر
در هم شکستن
قدرت مقاومت
دو نیروی فعال
جوانان و
زنان، هدف
اصلی اجرای
این طرح و
گسترش آن است،
ایجاد شکاف فرهنگی
و تشدید این
شکاف در جامعه
هدف بعدی آن است.
در شرایطی که
جنبش
ضداستبدادی
مردم، به تدریج
با جنبش
مطالباتی
اردوی کار و
زحمت و جنبش
آزادیخواهانه
مردم ملیت های
تحت ستم پیوند
می خورد، و
این را در
گرامیداشت
اول ماه مه امسال و
در اعتصاب
سراسری مردم
کردستان
دیدیم،
جلوگیری از
رشد پیوندهای
طبقاتی در
دستور کار
رژيم قرار
گرفته است.
این سیاستی
است که جمهوری
اسلامی در
تمامی سی سال
گذشته آن را
به کار گرفته
است. روشن است
که تئوری پردازان
دستگاه
ولایت، روی
بیدار کردن
احساسات فرهنگی
عقب مانده و
سنت های ریشه
دار و مردسالارانه
حساب بازکنند.
تحریک
احساسات مردسالارانه در
خانواده ها،
یا در میان
کارگران و
زحمتکشان با
این هدف صورت
می گیرد تا
اجازه ندهد که
همسوئی های
طبقاتی با
تکیه بر خواست
های مطالباتی
با خواست های
آزادیخواهانه
سراسری پیوند
بخورد.
در
این راستاست
که اجرای این
طرح را از
دانشگاه
تهران و از
تهران به
عنوان مرکزیت
سیاسی کشور
آغاز کرده
اند. ایجاد
تقابل میان
تهران و شهرستان
ها و یا
میان بخش های
حاشیه نشین و مرکز و
شمال شهر،
سومین هدفی
است که این
طرح دنبال می
کند. روشن است که
آن ها کنترل
شان را بر
پایتخت از دست
داده اند.
وقتی در ۲۵
خرداد ۱۳۸۹
بیش از سه
میلیون نفر در
راهپیمائی
خونین سکوت
شرکت کردند، و
این حضور
مردمی
ماه ها ادامه
داشت، ترس سراپای
وجود دستگاه
ولایت و
حافظانش را
فراگرفت. بی
جهت نیست که
در سال روز
این خیزش عظیم
قصد دارند
جمعیت چند
میلیون نفری
را با ترفندهای
گوناگون به
تهران
بکشانند و
اصطلاحأ تهران
را مجددأ به
اشغال خود
درآورند. بسیج
این نیرو از
شهرستان ها در
کنار حضور ده
ها هزار نیروی
انتظامی و
امنیتی و گشت
های بیشمار
منکراتی،
برای تصرف
مجدد تهران
برنامه ریزی
شده است.
برای در
هم شکستن و به
بن بست رساندن
این سیاست
سرکوب چند
جانبه چه باید
کرد؟
در
گام اول باید
که برای در هم
تنیده شدن
خواست های
عمومی سیاسی
با خواست های
مشخص و ملموس مطالباتی
بیش از پیش
تاکید کرد.
تاکید بر خواست
های بیواسطه
توده های
زحمتکش و همه
آنان که زیر
تبعیض های
گوناگون قرار
دارند وحمایت
فعال از آن
ها، راهی است
که می توان جلو
تأثیر شکاف
فرهنگی را
گرفت و به
همبستگی طبقاتی
اردوی کار و
زحمت و توده
های آزایخواه
کمک کرد.
حمایت فعال
جنبش
ضداستبدادی
از خواست های
اخص کارگران،
زنان و ملیت
های تحت ستم و تلاش
برای کشاندن
نیروی هر چه
بیشتری از
مردم به جنبش
ضددیکتاتوری
می تواند هم
بنیان های این
جنبش را
مستحکم تر
سازد و هم به
همبستگی
سراسری کمک
کند. باید بر
این امر تاکید
کرد که خواست
آزادی هم چون
خواست
برابری، از
مهمترین
خواست های
توده های کار
و زحمت هستند.
شاید در گام
اول، خواست
های ملموس نقش
بسیج کننده
تری داشته
باشند.
در
گام بعدی باید
که به کار
فرهنگی فعال و
جدی روی آورد.
در شرایط
برانگیختگی
توده ای، بیش
از هر زمان
دیگر می توان
نقش منفی سنت
های منسوخ و خرافه
های
مردسالارانه
که استبداد
دینی آن ها را
سپر دفاعی خود
قرار داده
است، را به
چالش طلبید.
از آنجا که در
شرایط کنونی،
دولت حاکم، حافظ،
پاسدار و مبلغ
سنت های منسوخ
و مردسالارانه
هست، می توان
از نفرت عمومی
نسبت به این
رژیم در جهت
آگاهگری هر چه
بیشتر سود جست
و
اهداف و نقش
منفی و مخرب
این سنت ها را
نشان داد.
باید از آن مردانی
که بر پایۀ
سنت های
جایگیر شده در
جامعه، خود را
مدافع ناموس
می دانند و
گاه رگ های
گردنشان
برجسته می
شوند، پرسید
آیا تجاوز به
دختران و
پسران این
ملت، در زندان
ها که سی سال
تمام جریان
دارد، تجاوز به
ناموس مردم
نیست؟ آیا
نباید به این
بیشرمی شرعی
شده پایان
داد؟
در این
راه هم چنین
تاکید بر
خواست های
ملموس و
بیواسطه نقش به
سزائی خواهد
داشت. اگر
فعالین زن
بتوانند با
تاکید بر
خواست های
بیواسطه جنبش
زنان، به توده
ای شدن آن کمک
کنند، قادر
خواهند بود که
نیروی عظیم
زنان جامعه،
این آتشفشان
فعال را به
حرکت درآورند.
باید به زنان
نشان داد که
سیاست
اسبتداد دینی
در تاکید بر
حجاب بیش از
هر چیز تلاش
برای تحقیر
زنان هست.
آنان که صیغه یعنی
فحشای شرعی را
تبلیغ
و اجرا می
کننند حق
ندارند از
شرافت زنان
سخن بگویند.
آنان که زن را در
امتیازات نصف
مرد می دانند
و در مجازات
حتی بیشتر از
مردان، حق
ندارند از
حقوق زن دم
بزنند؛ آنان
که حق
حضانت ، حق
طلاق، حق ارث
برابر را بر نمی
تابند، حق
ندارند خود را
منجی زنان
بدانند.
فعالین جنبش
زنان باید این
حقایق را به
اعماق جامعه
ببرند. باید
جنبش یک
میلیون امضاء
را به جنبش ۳۵
میلیون امضاء
تبدیل کرد. وقتی
این نیروی عظیم
وارد
میدان شود،
هیچ قدرتی در
برابر آن تاب
مقاومت
نخواهد داشت.
اگر
فعالین
کارگری
بتوانند بر
نقش تعیین
کننده اتحاد
طبقاتی و
ضرورت همدوشی
و همگامی زنان
کارگر با
مردان کارگر
تاکید کنند، اگر
فعالین
کارگری ملیت
های تحت ستم
بتواند ضرورت
همراهی و
همبستگی میان
ملیت ها ومردم
سراسر کشور را
مورد توجه
قرار دهند،
آنگاه این
همبستگی ها می
تواند تلاش رژیم
برای ایجاد
شکاف فرهنگی و
تاکید بر شکاف
بالای شهر و
پائین شهر و
یا میان تهران
و شهرستان ها
را در
هم بریزد.
اما
جدا این
اقدامات
کاملأ ضروری،
شکل دهی به مقاومت
سازمان یافته
در برابر تعرض
سازمانیافته
و هم آهنگ و چندجانبۀ
دستگاه ولایت
ضرورتی تام
دارد. در شرایطی
که هر محله و
هر کوچه و
خیابان جولان
گاه نیروهای
سرکوب دستگاه
ولایت شده
است، می توان
با سازماندهی
تیم های
مقاومت بر
پایه اعتمادهای
شکل گرفته و
دوستی های
پایدار، و با
رعایت اصول
تلفیق کار
علنی و مخفی،
مقاومت مؤثری
را سازمان
داد. می توان
هر جا که
مأموران سرکوب
جلو ماشینی را
می گیرند، و
یا قصد دستگیری
زن و
مرد جوانی را
دارند، بسرعت
وارد عمل شد و
با بسیج مردم
محله و جوانان
به نجات آن ها
پرداخت و
نیروهای
سرکوب را به
یک درگیری
مدام کشاند.
می توان روی
کار سیاسی و
فرهنگی حتی با
پیاده نظام
سرکوب نیز
نیرو گذاشت و
آن ها را نسبت
به نتایج
کارشان آگاه
ساخت و از این
طریق زمینۀ
شکاف در
نیروهای
سرکوب را فراهم
آورد و شرایط
را برای به
گِل نشستن
ماشین سرکوب
فراهم آورد.
امری که بدون
آن نمی توان
با موفقیت
جنبش
ضددیکتاتوری
و آزایخواهانه
را به سرانجام
رساند.
۵خرداد۱۳۸۹ـ
۲۵ مه ۲۰۱۰