زنان
در دانشگاه:
از تفکیک تا
حذف
بهروز
نظری
در
جمهوری
اسلامی تبعیض
و جنگ علیه
زنان ایران
پدیده جدیدی
نیست. انتشار
خبر حذف
دختران از بیش
از ۷۰ رشته
کارشناسی در ۳۶
دانشگاه کشور
اما، تازهترین
نمونه ای است
که عمق و وسعت
تهاجم نظام
اسلامی علیه
زنان ایران را
نشان میدهد.
در "بازار
آزاد" حمله به
زنان، دانشگاههای
ایران بیش از
گذشته به
رقابت برای
تبعیض هر چه
بیشتر علیه
زنان و حذف
آنان از آموزش
عالی
پرداخته اند.
بنا به
گزارشات
منتشره
سیاستی که از
مدتها قبل به
بهانه لزوم یک
انقلاب فرهنگی
دیگر تشویق و
دنبال میشد و
تفکیک جنسیتی
در دانشگاهها
را در صدر
اولویتهای
دولت قرار
داده بود، در
مدت کوتاهی به
سیاست حذف
زنان از
بسیاری از
رشتههای
دانشگاهی
تبدیل شده
است.
تفکیک
جنسیتی در
تعدادی از
دانشگاههای
کشور و از
جمله در چمران
اهواز، صنعت
نفت، صنعتی قم،
صنعتی
سوسنگرد،
کوثر بجنورد،
خرم آباد،
محقق
اردبیلی، هنر
اسلامی
تبریز،
آموزشکده
نقشه برداری،
دانشکده فنی
و مهندسی
گرمسار،
دانشکده
ریاضی و
کامپیوتر
خوانسار،
کاملا به اجرا
درآمده اند.
دانشگاههای
دیگر ایران
نیز بسرعت
مشغول اعمال
این سیاست آپارتاید
جنسی هستند.
بنا به گزارش روزنامه
اعتماد از هر شش
رشته
دانشگاهی بیش
از یک رشته
کاملا تفکیک
شده و تابحال
بیش از ١٧
درصد کد رشته
های دانشگاهی
در گروه های
آموزشی مختلف تفکیک
جنسیتی شده
اند. بر اساس
همین
گزارش درصد
تفکیک جنسیتی
در گروهای
مختلف درسی
از این قرار
است: گروه
آزمایشی علوم
ریاضی و فنی
در حدود ٢٠
درصد، علوم
انسانی بیش از
٣٠ درصد، علوم
تجربی ١٠
درصد، هنر ٣۴ درصد
و زبان های
خارجی ٢۵ درصد. طرح
تفکیک جنسیتی
اما، تنها
محدود به محیط
دانشگاه و
رشتههای
دانشگاهی
نیست و به گفته
وزیر آموزش و
پرورش دولت
اسلامی کتابهای
درسی نیز
قرار است که
متناسب با
جنسیّت
دانشجویان
بازنویسی شوند.
"انقلاب
فرهنگی" نه
چندان خزنده
دوم، اما،
محدود به
تفکیک جنسیتی
نیست. طرح
تفکیک جنسیتی قدم به
قدم در راستای
حذف هر چه
بیشتر زنان از
حوزه آموزش
عالی و دیگر
حوزههای
اجتماعی
دنبال میشود.
این سیاست نیز
در جمهوری اسلامی
تازگی ندارد.
بد نیست که به
خاطر بیاوریم
که در سال ۵۸ و
بدنبال
بازنویسی
کتابهای
درسی، جمله
"آذر برای
خرید با مادرش
به بازار میرود"
در کتاب فارسی
اول ابتدایی، به "آذر
در کارهای
خانه به مادرش
کمک میکند"
تغییر پیدا
کرد. این تلاش
برای خانه
نشین کردن زنان
و جلوگیری از
حضور زنان در
محیطی غیر از
آشپزخانه از
جمله مهمترین
سیاستها و
مشخصات نظام
ولایی بوده و
هست. سال
گذشته و
بدنبال آغاز
دور جدیدی از
تهاجم رژیم
علیه زنان
ایران تنها دو
رشته به لیست
رشتههای
ممنوعه برای
دانشجویان زن
اضافه شدند.
در آستانه
آغاز سال
تحصیلی جدید ۷۷ رشته
دیگر نیز در
این لیست قرار
گرفته اند. تلاش
رژیم برای
وادار کردن
آذرها به
ماندن در خانه
شدت بیشتری
گرفته است.
وسعت
و تنوع رشتههایی
که بسیاری از
دانشگاهها
ظرفیت پذیرش
زنان را به
صفر رسانده و
یا سهمیه
ناچیزی برای
آنان اختصاص
داده اند،
حاکی از این
است که حذف
زنان فقط در
رشتههای به
اصطلاح
"مردانه"
صورت نگرفته
است. رشتههای
ممنوعه برای
زنان محدود به
مهندسی عمران،
مدیریت
دولتی، فیزیک
نظری و هسته ای،
مکانیک،
کامپیوتر، و
غیره نیست.
بنا به گزارش
خبرگزاریهای
دولتی درهای
رشتههایی
همچون
مددکاری
اجتماعی،
ادبیات و زبان
انگلیسی،
علوم تربیتی،
هنر، صنایع
دستی، و دهها
رشته دیگر
بروی زنان
ایران بسته
شده است. سیاست
آشکار حذف
زنان از
دانشگاهها
در شرایطی
صورت میگیرد
که طبق آمار
منتشره ۶۰ درصد
از شرکت
کنندگان در
کنکور سراسری
امسال را زنان
تشکیل میدهند.
سیاست "تبعیض
مثبت" به سود
پسران
دانشجو، که از
مدتها قبل و
به منظور
برعکس کردن
روند پیشروی
هر چه واضح تر
دختران در
کنکور و
دانشگاهها
آغاز شده بود،
اکنون با اهرم
زور پیش برده میشود.
حذف سهمیه
زنان در
بسیاری از
رشتهها از
یکطرف تاریک
اندیشی و ضدیت
ذاتی نظام
اسلامی با
زنان را نشان
میدهد، و از
طرف دیگر از
زبونی نظام در
برابر اراده زنان
ایرانی پرده برمیدارد.
ابعاد
جنگ رژیم علیه
زنان ایران
چنان گسترده و
اعتراض
اساتید و
دانشجویان به
این تعرض چنان
وسیع است که
حتی عدّه ای
از نمایندگان
مجلس اسلامی
نیز ناگزیر
شده اند تا به
این اقدام
اعتراض کنند.
واکنش یکی از
مقامات دولت
که ظاهراً
مدیر کلّ
نهادی با نام
بی مسمای
"گسترش آموزش
عالی وزارت
علوم" است، در
عین حال
نشانگر تلاشهای
مقامات رژیم
برای سلب
مسئولیت از
خود است.
ابولفضل حسنی
گفته است که
میزان پذیرش
دختر و پسر
بعهده
دانشگاهها
است و "وزارت
علوم هیچ گونه
دخالتی در درج
ظرفیت پذیرش
دانشجو برای
دانشگاهها
در پرتال
سازمان سنجش
ندارد ". تنها
در آشفته
بازار نظام
اسلامی ممکن
است که وزیر
کار درقبال
بحران بیکاری
و بیکاران سلب
مسئولیت کند،
و وزارت علوم
مسئله پذیرش
در دانشگاهها
را از جمله
وظایف خود
تلقی نکند.
این آشفتگی و
تلاش برای سلب
مسئولیت اما
بنوبه خود یک
فریبکاری
شناخته شده در
نظامی است که
درها را برای
استثمار،
بیکاری،
گرسنگی،
شکنجه، و
اختلاسهای
کلان چهارطاق
باز میگذرد و
کوچکترین
روزنهها
برای حضور
زنان و مردان
ایران در عرصه
اجتماعی را با
خشونت تمام میبندد.
بدنبال
کودتای
انتخاباتی
سال ۸۸ و در
جریان نمایش
"اعترافات"
تلویزیونی پس
از آن،
دانشگاهها و
بویژه رشتههای
علوم انسانی
در زمره
متهمان اصلی
بیداد گاههای
جمهوری
اسلامی قرار
داشتند. سعید
حجاریان در "اعترافات" خود
از تئوریهای
علوم انسانی
بعنوان سلاحهای
ایدئولوژیکی
نام برد که نه
تنها در کشورهایی
همچون ایران
محلی از اعراب
ندارند، بلکه
فراتر از آن،
میتوانند علیه
نظام و ارزشهای
اسلامی بکار
گرفته شوند.
موضوعی که در
سخنان رهبر
رژیم پیرامون
ضدیت علوم
انسانی با
علوم دینی
بصورتی پررنگ
به سیاست
عمومی در عرصه
آموزش تبدیل
شد. از
فردای به
اصطلاح
انتخابات نه
تنها فعالین
جنبشهای
اجتماعی و
منتقدان
درونی رژیم
بلکه جامعه
شناسان زنده و
مرده اروپایی نیز
به توطئه علیه
نظام ولایی
متهم شدند.
خصومت جمهوری
اسلامی با
دانشگاه و
افزایش خشونت
علیه
دانشجویان و
اساتید و
بویژه دانشجویان
زن در عین حال
خود را در
تعقیب سیاستهایی
که بیش از پیش
دانشگاهها
را بر اساس
نمونه زندان
بازسازی
میکنند نشان
میدهد. مسایل
و مشکلاتی که
در یک نظام
متعارف
معمولا توسط
اساتید، هیأتهای
علمی،
مشاوران و
انجمنها و
نهادهای
دانشجویی و
دانشگاهی
مورد بحث و
بررسی قرار
میگیرند، در
نظام اسلامی
توسط سپاه، بسیج،
حراست و
دستگاههای
امنیتی "حل"
میشوند.
خصومت
نظام اسلامی
با علوم
اجتماعی اما
ریشه دارتر
است و مشکل
نظام با حذف
رشتههای
علوم انسانی،
اسلامی کردن
کتب درسی،
تفکیک جنسیتی
و طولانی تر
کردن لیست
رشتههای
ممنوع برای
زنان حل
نخواهد شد.
بیش از سه دهه
تلاش برای
اسلامیزه
کردن دانشگاه
و جامعه شناسی
و تلاش برای
پاک کردن
حافظه تاریخی
و منتقد زنان
و مردان ایران
راه بجایی
نبرده است.
سیاست
آپارتاید
جنسی برای
نظامی که بیش
از گذشته بر
لزوم تفکیک جنسیتی
در همه حوزهها
تاکید میکند،
سرشار از
تناقض است و
بدون تردید با
مقاومت
جانانه زنان و
مردان ایران
روبرو خواهد
شد. تنها کافی
است به یاد
بیاوریم که
دانشگاههای
ایران در سال ۵۵ تنها
ظرفیت جذب ۵ درصد
دیپلمهها را
داشتند. این
رقم در اواخر
دهه ۶۰ بیش از دو
برابر شد و در
اواخر دهه ۸۰ به
بیش از ۳۰ درصد
رسید. تعداد
دانشجویان
رشتههای
علوم انسانی
نیز که در سال ۵۵ بالغ
بر ۲۵ هزار نفر
برآورد میشد
در سال ۹۰ از
مرز نیم
میلیون نفر هم
گذشته بود.
سهم زنان
ایران در این
افزایش، و بر
اساس آمارهای
منتشره،
بسیار برجسته
و غیر قابل انکار
بوده است.
خمینی در
ابتدای
انقلاب و با آگاهی
به نقش عظیم
زنان ایران در
انقلاب ۵۷
ناگزیر شد که
فتوای پیشین
خود درباره حق
رای برای زنان
ایران را پس
بگیرد و با
فریبکاری محض
اعلام کرد که
زنان باید در
سیاست و حیات
اجتماعی کشور
مداخله کنند.
این فرصت طلبی
اما هیچگاه مانع
از اعلام جنگ
آشکار علیه
زنان ایران
نشد. با اینهمه
زنان ایران
قدم به قدم و
سنگر به سنگر
مقاومت کرده و
برای احقاق
حقوق خود
جنگیده اند. با
ریزش کامل
پایه حمایتی
رژیم و
مشروعیت آن
حتی در میان
طرفداران و
کارگزاران
دیروزی نظام،
تلاشهای
جمهوری
اسلامی برای
تنبیه زنان
بخاطر زن بودنشان
و اعمال تبعیضهای
قرون وسطایی
علیه زنان
ایران شدت
بیشتری پیدا
کرده است.
۲۲ مرداد
۱۳۹۱
/ ۱۲
اوت ۲۰۱۲