امپریالیسم
اردوغان:
«کریدور
صلح» یا یک
«سنجاق» جدید؟
خالد
صالح
با
مداخله
نظامی، با
«کردزدایی»
از مناطق
کردنشین و با
جابهجایی
جمعیتی،
ترکیه به وضوح
در حال ایجاد
یک «سنجاق»
جدید در
امتداد
مرزهایش در
حدفاصل «سنجاق
اسکندرون» تا
فرات است. سنجاق
به معنای پرچم،
یکی از واحدهای
تقسیمات
اداری-جغرافیای
امپراتوری
عثمانی بود.
کمتر
از دو سال پس
از عملیات
«شاخه زیتون» و
تصرف عفرین،
اردوغان
عملیات دیگری
را در شمال سوریه
آغاز کرده
است: «چشمه
صلح».
جنگ ترکیه به
نام صلح در
خاک سوریه
تمام نمیشود.
همچون
جنگ عفرین، حمله
اخیر نیز
اگرچه در
قلمرو سوریه
رخ میدهد،
اما برای
آنکارا ادامه
جنگی داخلی
است. حزب حاکم
عدالت و توسعه
در ترکیه،
یگانهای
مدافع خلق را
شاخه سوری حزب
کارگران کردستان،
پ ک ک، میداند،
حزبی که از
میانه دهه
هشتاد غالباً
در جنگ
مسلحانه با
حکومت مرکزی
بوده و دولت
ترکیه آن را
«تروریست»
قلمداد میکند.
از
زمان آغاز
شورش پ ک ک در
دهه هشتاد
میلادی در
ترکیه، و در
جریان
برخوردهای
میان طرفین، تاکنون
بیش از چهل
هزار نفر کشته
شدهاند. و
البته، این
هنوز پایان
کار و بیلان
نهایی نیست.
برخلاف
دولت-ملتها،
امپراطوریها
مرز مشخص و
معینی ندارند.
رفتار و گفتار
اردوغان مبنی
بر مبهم ساختن
مرزهای داخل و
خارج، مشخصاً
نشانه تداوم
خصلتهای
امپراطوریگونه
سالها پس از
فروپاشی
امپراطوری
عثمانی در
دولت ترکیه
است.
چهارمین
فاز مداخله
ترکیه در
سوریه
به طور
مشخص، عملیات
چشمه صلح،
چهارمین فار
مداخله ترکیه
در جنگ سوریه
است.
فاز
اولیه این
مداخله، در
نوامبر ۲۰۱۱
آغاز شد، با
تجهیز
مخالفان سنیمذهبی
اسد متعاقب
سرکوب اولیه
انقلاب سوریه؛
اقدامی که
مشخصاً با
انگیزههای
نو-عثمانی و
با آرزوی احیا
امپراطوری
صورت پذیرفت.
در آن هنگام،
پیروزی اسلامگرایان
در انتخابات
تونس و مصر به
حزب عدالت و
توسعه اجازه
داد که خود را
به عنوان
«برادر بزرگ»
تمام گروههای
اخوان
المسلمین و
مسلمان
ناراضی سنیمذهب
در کشورهای
منطقه معرفی
کند.
در فاز
دوم و
در اوت ۲۰۱۶،
ترکیه با همراهی
نیروهای تحت
حمایتش، به
بهانه عقب
راندن داعش در
عملیاتی
موسوم به سپر
فرات وارد خاک
سوریه شد، و
با تصرف
جرابلس به
مواضع
نیروهای
دموکراتیک
سوریه حمله
کرد. هدف
استراتژیک عملیات
سپر فرات،
جلوگیری از
ایجاد کریدور
اقتصادی-سیاسی
کردی در محور
کرکوک-جزیره-کوبانی-عفرین
بود.
عملیات
شاخه زیتون و
تصرف عفرین در
فاز بعدی،
پایانی بود بر
رویای
نیروهای کرد
برای دسترسی
به آبهای
مدیترانه. پس
از تهاجم به
عفرین،
عملیات چشمه
صلح حالا
چهارمین مرحله
مداخله ترکیه
در سوریه است؛
گامی اساسی برای
عقب راندن
کردها از شرق
فرات و تغییر
نقشه تضادهای
ژئوپلیتیک
سوریه و تثبیت
آن به نفع
منافع ترکیه.
عملیات
شاخه زیتون با
چراغ سبز و
موافقت مسکو و
تهران صورت
پذیرفت. و این
بار حمله به
کردهای شمال
سوریه پس از
چراغ سبز
آمریکا و عقبنشینی
نیروهای
آمریکایی از
مناطق تل ابیض
و رأسالعین
اتفاق میافتد.
هدف
استراتژیک
کلان مسکو در
باز گذاشتن دست
ترکیه در حمله
به عفرین،
گسستن بند ناف
این کشور از
ناتو و قطع
پیوند میان
ایالات متحده
و ترکیه بود؛
اگر از
محاسبات
تجاری و
اقتصادی
ترامپ
بگذریم، هدف
کلان
استراتژیک
آمریکا
امروز،
بازیابی
همبستگی
استراتژیک با
متحمد قدیمیاش
از دهه پنجاه
و دوران جنگ
سرد است. بله،
تاریخ تکرار
میشود، اما
گاهی هر دوبار
به شکلی
تراژیک؛ یادآور
این حکمت حالا
قدیمی که، نه
آمریکا و
روسیه، «کردها
جز کوهستان
رفیق دیگری
ندارند.
مداخله
خارجی در خدمت
تضاد داخلی
وقتی
در ۱۹ ژانویه
۲۰۱۸،
توپخانههای
ارتش ترکیه
مواضع یگانهای
مدافع خلق را
در مناطق
جندرس، قسطل
جندو، باسوفا
و بوری حیدر
در عفرین هدف
قرار دادند، بهانه
حمله خبر
تشکیل یک
نیروی ۳۰ هزار
نفری مرزی عرب
و کرد با
همکاری
نیروهای
ائتلاف بود. این
بار انگیزه
حمله، ایجاد
یک «منطقه امن»
مرزی و حائل
در امتداد مرز
ترکیه و به
عمق ۳۰
کیلومتر است.
ترکیه قصد
دارد یک تا دو
میلیون مهاجر
سوری را در
این منطقه
حائل اسکان
دهد؛ حائلی که
اردوغان بر
نام «کریدیور
صلح» گذاشته
است.
همچون
تهاجم به
عفرین،
مداخله
خارجی این باز
نیز در خدمت
حل مسائل
داخلی قرار
دارد : نه فقط
به این دلیل
که جنگ میتواند
راهحلی برای
موضوع
پناهجویان
سوری در داخل
خاک ترکیه
باشد، بلکه
فراتر از آن
به دلیل
استفادهها و
سوءاستفادههای
اردوغان از آن
برای تداوم و
تحکیم قدرت خویش.
از
ژوئن ۲۰۱۵ که
حزب عدالت و
توسعه
نتوانست
اکثریت مطلق
مجلس را به
دست بیاورد،
«ایجاد بحران»
(چه درون و چه
در مرزها) و
دامن زدن به
وضعیت
استثنائی و
بحرانی تمهید
حزب حاکم برای
تسلط و اقتدار
بیشتر بوده
است؛ بسیاری
از منتقدان
حزب عدالت و
توسعه حتی بر
این باور
هستند که این
خود اردوغان
بود که شبح
کودتا را در
ژوئیه ۲۰۱۶
احضار کرد. کودتا
بهانه
دستگیری
رهبران حزب
دموکراتیک
خلقها را
همراه با
مجموعهای
دیگر از
فعالان سیاسی
و اجتماعی و
روزنامهنگاران
برای دولت
اردوغان
فراهم ساخت.
حمله اخیر به
شمال سوریه،
همچون همهپرسی
قانون اساسی
در ترکیه و
تهاجم به
عفرین، پردهای
دیگر از سیاست
ایجاد بحران
اردوغان برای
احیا و تحکیم
قدرت خویش است.
بدین
معنا، و فارغ
از نژادپرستی
تنیده در تارو
پود نظام
سیاسی ترکیه،
کردها برای
اردوغان نه به
سادگی یک
«دشمن مطلق» که
تجلی «دشمن
واقعی»اند.
به عبارت
دیگر،
برخلاف
کمالیستهای
ملیگرا،
تقابل و ستیز
اردوغان با کردها
نه هنجاری،
اعتقادی و
ذاتی که منطقی
سیاسی و
عملگرایانه
دارد؛ انعطافپذیری
پشین اردوغان
در قبال مسائل
سیاسی و فرهنگی
کردها (از
جمله صدور
اجازه تدریس،
تألیف و نشر
به زبان کردی)
مؤید همین امر
است. اردوغان
که امروز
سلاحشان برای
کردها تیز
کرده است، همان
کسی است که در
سال ۲۰۰۵ در
دیاربکر گفت :
«مسأله کرد
مسأله من هم
هست.»
انتخابات
ژوئن ۲۰۱۵ و
همزمان آشوب
سوریه نقطه
پایانی بر این
انعطافپذیری
بود؛ تا
آنجایی که به
مسائل داخلی
مربوط میشود،
اردوغان
دریافت روند
صلح با کردها
از جمله عوامل
ریزش رأی او
بوده است –به
ویژه آنکه حزب
دموکراتیک
خلقها نیز با
رویکردی ضد آ
ک پ وارد
انتخابات شده بود.
و بدین ترتیب،
اردوغان خیلی
زود پس از انتخابات
، با لغو یکجانبه
مذاکرات صلح
با پ ک ک، آتش
جنگ با کردها را
دوباره
برافروخت؛
جنگی که
همزمان هم
داخلی و هم
خارجی است.
حمله
اخیر نیز در
شرایطی رخ میدهد
که ترکیه با
تورم و رکود
اقتصادی دست و
پنجه نرم میکند
و مهمتر از
آن، به تازگی
در انتخاب
محلی، حزب
عدالت و
توسعه
کنترل چهار
شهر مهم از
جمله استانبول و
آنکارا را از
دست داده است.
آیا جنگ بار
دیگر اردوغان
را نجات خواهد
داد؟
امپریالیسم
نو-عثمانی
چرخش
دیپلماتیک
ترکیه به سمت
روسیه و پیوستن
به جمع
تهران-دمشق-مسکو
– اتفاقی که با کودتای
نافرجام
ژوئیه
۲۰۱۶کلید
خورد و به سقوط
حلب انجامید— باعث شد
برخی از مفسران
و تحلیلگران
از پایان جاهطلبیهای
نو-عثمانی
اردوغان
بنویسند. تنها
گذاشتن سوریان
سنیمذهب در
جنگ حلب، و
نزدیکی به
تهران
رویدادهایی
بودند که در
چارچوب و در
ارجاع به
امپراطوری
عثمانی نمیشد
آنها را تفسیر
کرد.
اولیویه
روآ، پژوهشگر
فرانسوی، در
آن زمان نوشت:
«اتحاد
ناگهانی با
ایران و روسیه
هم با ارجاعات
عثمانی دولت
ترکیه تناقض
دارد، هم با
ارجاعات
اسلامگرایانه
آن نمیخواند.»
واقعیت آنکه
عثمانیها
همواره روابط
تیره و تاری
با ایرانیها
و روسها
داشتهاند و
البته، بسیج
سنیها
همواره
فاکتور مهمی
در دفاع از
این امپراطوری
از کریمه تا
لیبی بوده
است. وقایع
جنگ سوریه، پس
از سقوط حلب،
بهویژه حمله
به عفرین و
تهاجم اخیر
اما نشان داد
که رویاهای
نو-عثمانی
اردوغان،
فارغ از
نزدیکی و دوری
او به مسکو و
تهران و
واشنگتن،
همچنان زنده
است.
علیرغم
چرخش به سمت
مسکو، ترکیه
در سالهایاخیر
خط سیاسی و
البته نظامی
کاملاً
منسجمی را پیش
برده است. با
چراغ سبز مسکو
و واشنگتن و
با فراغ بال،
اردوغان در
حال افزایش
منطقه تحت
نفوذش در شمال
غربی سوریه و
همزمان است.
با
مداخله
نظامی، با
«کردزدایی»
از مناطق
کردنشین و با
جابهجایی
جمعیتی،
ترکیه به وضوح
در حال ایجاد
یک «سنجاق»
جدید در
امتداد
مرزهایش در
حدفاصل «سنجاق
اسکندرون» تا
فرات است.
سنجاق
به معنای
پرچم، یکی از
واحدهای
تقسیمات
اداری-جغرافیای
امپراتوری
عثمانی بود
(کوچکتر از
ولایت و ایالت
و بزرگتر از قضا).
سنجاق
اسکندرون
(استان ختای
در ترکیه
امروز) در
کرانه
مدیترانه و با
مساحت ۴۸۰۰
کیلومتر، یکی
از مناطق
ولایت حلب در
قلمرو
امپراطوری
عثمانی بود که
پس از فروپاشی
این
امپراطوری،
تحت کنترل
سوریه قرار گرفت؛
در سال ۱۹۳۹
اما قیمومیت
فرانسه در
سوریه آن را
پس از یک همهپرسی
فرمایشی به
ترکیه واگذار
کرد؛ آن هم
درحالیکه
کمتر از ۴۰
درصد از
ساکنانش در آن
زمان ترک بودند.
سنجاق
اسکندرون در
ایالت حلب (در
شمال غربی ) در
نقشه قیمومت
فرانسه بر
سوریه و
لبنان-۱۹۲۲
طرح
ترکیه بر مبنی
بر نابود
ساختن
ساختارهای یگانهای
مدافع خلق و
در واقع
پاکسازی
جمعیت کردنشین
و
احداث ده
ناحیه و ۲۴۰
روستا برای اسکان
یک تا دو
میلیون آواره
سوری سنیمذهب
در عمق ۳۰
کیلومتری خاک
سوریه، بهروشنی
اقدامی در جهت
شکلگیری یک
سنجاق تازه در
منطق است.
«کریدور صلحی» که
اردوغان با
جنگ و روی خون
یگانهای
مدافع خلق در
سوریه میخواهد
بنا کند، نه
فقط در جریان
عملیات چشمه صلح
بلکه تا سالها
میتواند محل
تضاد و تنش
قومی و ژئوپلتیک
باشد.
۸۰
سال پس الحاق
سنجاق
اسکندرون به
قلمرو ترکیه،
سوریه هنوز
این منطقه را
استان
پانزدهم خود
به حساب میآورد،
و زخم آن هنوز
بهبود نیافته
است. آتشی که
امروز
اردوغان در
حال
برافروختن آن
است، تا چند
سال و چند دهه
شعهور باقی
خواهد ماند؟
---------------------------
برگرفته
از«وبسایت
زمانه»
۱۹
مهر ۱۳۹۸
https://www.radiozamaneh.com/468681