انترناسیونال،
سرودی که
درهرسال،
درروزاول ماه
مه،
درخیابان های جهان
طنین
اندازمی
شود!
(
درپاسخ به تحقیرکنندگان
مبارزات
طبقاتی
کارگران)
یوسف
لنگرودی
سرود
انترناسیونال،
صد وچهل و یک
سال پیش و
درست یک سال
پس ازشکست کمون
پاریس، در
اعتراض به
استثمارنظام
بهره کش سرمایه
داری و بی حقی
مطلق همه ستمدیدگان
و پا برهنگان
خلق شد. شاید
خود سراینده
اش، " اوژن پوتیه "فرانسوی، که
درانقلاب کارگری
کمون نقش فعالی
داشت، هیچگاه
تصور نمی کرد
که این سرود، بعدا به
مشهورترین، زیباترین و
شورانگیزترین
آهنگ جهان تبدیل
شود و از هر
سرود و
اشعارمذهبی غیر
مذهبی پیشی بگیرد و
این چنین
مرزهای ملی را
در نوردد وبه
سرود ملی "دهکده
جهانی" تبدیل
شود. سرودی که نه
تنها درسال های پایانی قرن
نوزدهم بلکه
در تمامی قرن
بیستم نیز
نماد مبارزاتی و
همبستگی
کارگران و ستم
دیدگان بوده
و حالا نیز
دراوایل ورود
به هزاره سوم،
همچنان بر
تارک جنبش
کارگری جهان می
درخشد. جهان
سرمایه داری و
همه ایدئولوگ
هایش که حرفه
شان دشمنی
وخاک پاشاندن
به چشم مردم
است نیز به
خوبی این سرود
و عظمت آن را می
شناسند و می
دانند که در
اعتراض به چه
شرایطی سروده
شده و چه
مناسباتی را
هدف قرار داده
است. درست به
همین دلیل است
که آن ها هرگز
دشمنی آشتی
ناپذیر خود
را با آن
پنهان نکردند.
این سرود که
اعتراض به
نظام سرمایه
داری است، هر
ساله به
مناسبت روز یازدهم
اردیبهشت
ماه، روزجهانی
کارگران، با
سرداده شدن در
نقاط مختلف جهان،
این واقعیت را یادآوری می کند
که راه پیمایی
بزرگی که
نزدیک به دو
قرن پیش آغاز
شده بود،
همچنان ادامه
دارد
وکارگران و
محرومان تا
محوهمه انواع
نابرابری ها و
پاره شدن زنجیرها ی
اسارت و پایان
دادن به نظام
جهانی سرمایه
داری، به
مبارزات خود
ادامه خواهند
داد.
واقعیت این
است که جهان
تحت سلطه نظام
سرمایه داری
همچنان بیمار
و رنجور است. بیش از
نیمی
ازجامعه
انسانی زیر خط
فقرزندگی می کنند
و از دسترسی به
حداقل استاندارد
های یک
زندگی
شرافتمندانه
محروم اند و
به لحاظ تامین
غذا، آب آشامیدنی
سالم، مسکن
مناسب، تحصیل
وآموزش،
درمان و
بهداشت و شغل
مناسب بشدت
تحت فشارقرار
دارند. حدود
یک
میلیارد
کودک مانند "حشرات"
زندگی می
کنند و ازهیچ آینده
روشنی
برخوردار نیستند.
صدها میلیون
زن تقریبا از
هیچ حق و حقوق
برخودارنیستند
و نسبت به
آنان بی محابا
و به طور سیتماتیک
ظلم و ستم روا
می شود. نظام
جهنمی سرمایه
داری جهانی حتی بیش از
گذشته به میلیتاریسم
وبراه
انداختن جنگ
های ویرانگر
گرایش پیدا
کرده وتعداد
قابل ملاحظه ای از
کشورهای پیرامونی را برای
منافع خود و
ازجمله به چنگ
آوردن منبع
انرژی، به
ورطه جنگ و
کشتارکشانیده
است. اربابان
حاکم بر جهان،
با استفاده از
دستگاه ارتش،
پلیس و ماشین
سرکوب دولتی و به
کمک ایدئولوگ
ها ورسانه های خود
و درهمکاری با
انواع اقسام ایدئولوژی و
مذاهب آسمانی و غیر
آسمانی اسارت
بار، تلاش همه
جانبه ای
دربرپایی و
حفظ برده داری
مدرن و به زنجیر کشیدن
اکثریت
کارگران،
زحمتکشان و
همه ستم دیدگان
جهان براه
انداخته اند.
همه شرایط
ودلایلی که
باعث سروده
شدن انترناسیونال
نزدیک به دو
قرن پیش شده
بود، حالا نیز
همچنان به قوت
خود باقی است. به
این معنا که
اسارت اکثریت
بزرگ جامعه
انسانی دراین
نظام همچنان ادامه
دارد. به همین دلیل
است که
کارگران و همه
محرومان جهان
برای رهایی از
نظام نکت بار
سرمایه داری سرود
انترناسیونال
را همچنان پاس
و گرامی می
دارند
ومخصوصا در روز
اول ماه مه آن
را با صدایی بلند
فریاد می زنند.
کارگران
ایران نیزهم
گام با سایر
زحمت کشان، بی تردید دیریا
زود به
استبداد در ایران
پایان خواهند
داد و از این
امکان
برخوردارخواهند
بود تا مراسم
روزاول ماه مه
را آزادانه
وبا سردادن سرود
شورانگیزانترناسیونال،
برگزار کنند.
همان گونه که
همتایان شان
در بسیاری از
کشورهای
جهان اجرای چنین
مراسمی را
آزادانه
برگزار می
کنند. مراسمی که
نه براثرلطف و
بخشش نظام سرمایه
داری بلکه با
مبارزات پیگر
کارگران وجان
فشانی های شان
توانسته به رسمیت شناخته
شود.
برای
طبقه کارگر ایران -
وهمچنین چپ
ها و همه
مبارزان راه
آزادی طبقه
کارگر- که تا
به امروز تحت
سرکوب شدیدی
قرار داشته و معمولا
مجال آن را پیدا
نکرده تا تشکل
های مستقل خود
را سازماندهی
کند، توجه به
برخی از نکات
ذکر شده در
سرود انترناسیونال
اهمیتی دو
چندان دارد.
مخصوصا آن جایی که
گفته می شود : " برما
نبخشد فتح وشادی، خدا نه شه
نه قهرمان - با
دست خود گیرم
آزادی در
پیکارهای بی
امان". این
عبارت، تاکید
بر این حقیقت
است که هیچکس
و هیچ نیروی امر
رهایی طبقه
کارگررا تحقق
نخواهد بخشید مگرخود
کارگران . و این
مهم نیزبدون
سازماندهی
مستقل
کارگران توسط
خود کارگران، دست
یافتنی نخواهد
بود. طبقه
کارگرایران
تنها با تشکل یابی
مستقل خوداست
که می تواند در
پیکارهای
طبقاتی عرض و
اندام کند و
همه محرومان و
تهدستان را به
عنوان متحدان
طبیعی خود، به پیوستن
به رویا رویی های
بزرگ
فراخواند واز
مبارزات شان در
همه عرصه ها و
ازجمله مبارزه
علیه استبداد
فعلانه حمایت
کند و در مقام
رهبری جامعه
وهمه ستمدیدگان
قرار بگیرد.
حقیقت این است
که
تمرکزبر
روی این مسایل
مدت هاست که
به
بزرگترین
دغدغه
کارگران پیشرو
و چپ ایران
تبدیل شده است.
ایران
مدت هاست که
به یک جامعه
نسبتا توسعه یافته
سرمایه داری تبدیل
شده وبا توجه
به در صد بالای جمعیت
شهر نشین، که
غالبا جزو توده
های کار وزحمت
به حساب می آیند،
کارگران و
زحمتکشان و
خانواده های شان
اکثریت جمعیت
کشور را تشکیل می
دهند. تاکید بر
این مسئله از
این نظر حائز
اهمیت است که
عده ای گیج سری
خودشان را به
حساب " چپ سنتی" می
گذارند و منکر
وجود طبقه
کارگر جا
افتاده در ایران
می شوند و چپ
را بدلیل
دلبستگی به
طبقه کارگری که
تاکنون
"ظهور" پیدا
نکرده مورد
سرزنش قرار می
دهند و تلاش
چپ را در این
باره، تلاشی عبث
و محکوم به
شکست می
دانند. در حالی
طبقه کارگری که
با همه مشخصات
و تعریف هایی که همه
در باره آن
توافق دارند
در کشورما
وجود دارد و
اگر موفق شود
خود را برای پیکارهای
طبقاتی
سازماندهی
کند، "ظهور"خود
را مثل آفتاب
سوزان و
درخشان، عملی
خواهد ساخت و
چشم های
ناباوربسیاری را خیره
خواهد کرد.
این که
شکل سرمایه
داری در ایران
متفاوت است و کارفرمای
اصلی در آن نه
سرمایه داران
بلکه دولت
است، هیچ تاثیری در
ماهیت کارکرد
نظام سرمایه
داری در ایران
ندارد و از این جا
نمی شود مبارزه
طبقاتی و ظهورجنبش
کارگری نیرومند
را نفی کرد.
مگر در انقلاب
سال پنجاه و
هفت ایران،
دولت بزرگترین
کارفرما
نبود؟ پس بروز
اعتصابات
بزرگ کارگری
مخصوصا
اعتصابات
چشمگیر بخش
صنعت نفت ایران
که تیر خلاص را
به سلطنت زد
چگونه باید
توضیح داد؟ در
مورد لهستان
چطور؟ در کشوری که
دولت به طور
خالص وبه معنای دقیق
کلمه کارفرما
بود؛ مگریک
جنبش کارگری بسیار نیرومند،
کارحکومت را
با اعتصابات
عمومی و سراسری یکسره
نساخت؟ (بگذریم
از این که همین
مبارزات کارگری
توسط رهبران
جنبش موسوم به
"همبستگی" و
به رهبری " لخ
والسا" ربوده
شد و درخدمت بورژازی
در آمد ) بنابراین
توسل به این که
چون دولت
کارفرما است و
نه سرمایه
داران، پس
سازمان دادن
جنبش کارگری وقت
تلف
کردن است، یک
استدلال
ورشکسته ای است
که در عمل تنها
در خد مت حفظ
نظام سرمایه
داری قرار
دارد.
این
دسته
ازروشنفکران
عاشق پیشه
دموکراسی لیبرالی
(1) - مانند
آقای " فرج
سرکوهی
" - که
دشمنی کور
وابلهانه ای با
چپ سنتی
وکارگری ایران
دارند وعملا هیچ
فرصتی را
برای بزک
کردن چهره کریه
سرمایه داری از
دست نمی دهند،
طوری می نویسند
و سخن می گویند
که گویی وقوع
انقلاب
کارگران وستم
دیدگان در
کشور ما از
محالات است.
آن ها به جای
برخورد سفیهانه
با جنبش چپ و
کارگری ایران،
و سوءاستفاده
ازبرخی اشتباهات
چپ، خوب است
بروند
کمی تاریخ
بخوانند و در
مورد نظام های
طبقاتی و
نحوه کارکرد
آن بیاموزند و
مخصوصا بر روی
جامعه ایران
مطالعه کنند. برای این که
قدری به چنین
افرادی کمک
کرده باشیم همین
قدر یاد آوری می کنیم که
سرود انترناسیونال
که در واقع بیانیه همبستگی
در میان
کارگران و اعلام
جنگ علیه نظام
سرمایه داری
است، حدود دو
قرن پیش
سروده شد. آن
هم در شرایطی که
سرمایه داری
هنوزدر مراحل ابتدایی
و تکوین قرار
داشت و با این
شکل بسیار رشد
یافته
امروزی خود
فاصله زیادی
داشت. در زمانی که
طبقه کارگردر
اکثرنقاط
اروپا و از
جمله درزمان
انقلاب کارگری
کمون پاریس، به
لحاظ کمی، به
طرز شگفت آوری در
اقلیت قرار
داشت. حال آن
که در جهان
امروز و از
جمله درجامعه ایران،
کارگران از
وزن بالایی
برخودارند.
اگر سرود
انترناسیونال
و پیام آن در آن
دوره اعتبار
داشت، چرا
اکنون پیامش
نادیده گرفته
شود؟ " اوژن
پوتیه " اگر
امروز زنده
بود، گرچه از
جهانی شدن
سرودش شگفت
زده می شد،
اما این که
کسانی پیدا
شوند و انقلاب
کارگری را دریک
جامعه سرمایه
داری وآن هم
در قرن بیست و یکم
زود هنگام
بدانند،
مسلما بسیاربیشتر
شگفت زده می شد و
به آنان توصیه می کرد
که برای حصول
اطمینان از
سلامتی
مغزشان، به
پزشک جراح مراجعه
کنند.
جمعه ۱۶ ارديبهشت
۱۳۹۰ برابر
با ۰۶ می ۲۰۱۱
******************************************************************
(1 ) چپ
ایران که چندین
دهه درعرصه های
ایدئولوژی، سیاسی
و فرهنگی برای
خودش وزنه
قابل توجه ای به
حساب می آمد و
حتی مخالفانش
به او به دیده
احترام می نگریستند،
پس ازفروپاشی
اتحاد شوروی و
بلوک شرق، در
شرایط عقب نشینی
بزرگ قرار
گرفت. اما چپ ایران
به همراه جنبش
کمونیستی
جهانی، دارد
خود را از میان
ویرانه های
شکست بزرگ،
بازسازی می
کند. بازسازی
که در عین حال
با یک تصفیه
حساب جدی و
مسئولانه با برخی
ازاندیشه های
کج و معوج خود،
که در گذشته
در بسیاری از
عرصه ها به آن
گرفتار بوده،
همراه است. چپی
که حالا هر چه
بیشتردارد به درک
درست ازمفاهیم
مارکسیستی درباره
انقلاب و سوسیالیسم
نزدیک تر می شود
و تلاش می کند
تا از پوسته یک
فرقه ایدئولوژک
خارج شود.
با این
که چپ ایران
در تمامی سه
دهه اخیر علیه
ارتجاع جمهوری
اسلامی که به
شیوه های قرون
وسطایی حفظ نظام
سرمایه داری
را بر عهده
گرفته بود،
جنگید، اما
شکست و ورشکستگی
ایدئولوژی رژیم
حاکم به پیروزی
اندیشه های چپ
منجر نشد.
واقعیت این
است که در فضای
سیاسی حاکم بر
جامعه این اندیشه
لیبرالی است
که دست بالا
را دارد. سرمایه
داری جهانی نیزدقیقا
با اشراف بر این
نکته است که تلاش
دارد تا با
استفاده از
امکانات عظیمی
که در اختیاردارد،
درجوامعی مثل
ایران مواضع
خود را سنگر
بندی کند و
تحکیم بخشد. یکی
از ابزارهای شناخته
شده آن ها به میدان
آوردن کسانی
است که امید و
اعتقاد خود را
نسبت به
انقلاب و سوسیالیسم
از دست داده
اند وچپ و اندیشه
های مارکسیستی
را مسئول بن
بست و شکست
خود می دانند. از
همین روست که
رسانه های
رنگارنگ
وابسته به
سرمایه جهانی مدت
هاست که تهاجم
همه جانبه ای
را به اندیشه
چپ و مارکسیستی
براه انداخته
وتریبون خود
را در اختیار
چنین افرادی
قرار می دهند
تا با براه
انداختن بحث و
دیالوگ های
غالبا یک
جانبه وتوام
با غرض ورزی، جنبش
انقلابی طبقه
کارگررا
بکوبند و برای
نظام سرمایه
داری حقانیت
بتراشند.