همافزایی
خشکسالی و
توتالیتاریسم
گیتی
خزاعی
تغییر
اقلیم یکی از
چالشهای جدی
پیشروی تمدن
عصر حاضر و
موضوع دایمیترین
و روبهرشدترین
جنبش اجتماعی
در دهههای
اخیر است.
جنبشهای
محیط زیستی،
تقریبا تنها
جنبشهای
اجتماعی
جهانیاند که
توانستهاند
فعالانه جایگاه
پیشتاز خود در
جامعه مدنی در
دوران معاصر
را حفظ کنند.
ایران
در معرض
خشکیدن است؛
خشکسالی بیبازگشت
و ویرانگری که
استمرار تمدن
و بقای سرزمین
ایران را به
چالش کشیده
است. خشکیدگی
ایران گرچه
پدیدهای
اقلیمی است،
اما به دلیل
بیبازگشتی و
تاثیر گسترده
آن بر سامانه
اجتماعی،
فرهنگی و
اقلیمی، چشمانداز
متفاوتی برای
ایران رقم
خواهد زد.
سازگاری با آن
مستلزم فهم
مولفههای
گوناگونی است
که بر تشدید
اثرات آن
موثرند.
جنبشهای
مدنی و پایش
محیط زیست
سیاستهای
توسعهای
شمار قابل
توجهی از دولتهای
دوران مدرن،
عموما ضدمحیط
زیستی است.
صنعتمحوری،
توسعهطلبی
ناپایدار و
الزامات کاهش
هزینههای
تولید، دولتها
را به اتخاذ
سیاستهای
ناسازگار با
محیط زیست
وادار میکند.
بحرانهای
اقلیمی مثل
خشکسالی و
تغییر اقلیم
به وخامت
اوضاع میافزایند.
خشکسالی یک
وضعیت بحرانی
اقلیمی است که
رویارویی
بخردانه با
آن، مستلزم
دگرگونی وسیع
در نهادها و
ساختارهای
اجتماعی است.
نظام
سیاسی باید
خود را با این
تغییر هماهنگ
سازد. اما
اینجا مساله
مهمتری به
وجود میآید:
برای سازگاری
با این تغییر
و تعدیل پیامدهای
خشکسالی،
دولت باید
سیاستها و
برنامههای
کلان خود را
در حوزه
اقتصاد،
تجارت،
تولید، صنعت و
کشاورزی
دگرگون کند.
این
کار آسان
نیست. انجام
آن مستلزم چشمپوشی
از منافع
کوتاهمدت و
فعلی است.
دولتها به
سختی مجاب میشوند
منافع
اقتصادی،
سیاسی و تجاری
فعلی خود را
فدای رفاه و
امنیت نسلهای
آینده کنند و
دولتها
متاسفانه
برای پیشبرد
اهداف سیاسی و
اقتصادی خود به
نسل حاضر
وابسته اند نه
نسلهای آتی.
در چنین
وضعیتی
نهادهای مدنی
میتوانند با
ایجاد مطالبهگری
در مردم، دولتها
را مجبور به
اجرای سیاستهای
لازم برای
تعدیل
پیامدهای
ویرانگر پدیدههای
اقلیمی منجمله
خشکسالی کنند
و حتیالامکان
مانع از تداوم
فعالیتهای
تشدیدکننده
وضع وخیم
اقلیمی شوند.
اگر به
دستاوردهای
جنبشهای
محیط زیستی در
کشورهای
توسعهیافته -
که حوزه
جغرافیایی- سیاسی
دموکراتیکتر،
آزادتر و مدنیتر
هم هستند -
نگاه کنیم، به
خوبی متوجه
رابطه مثبت
جامعه مدنی با
سیاستهای
انطباق با
تغییر اقلیم
میشویم. هرچه
جامعه مدنی
توسعه بیشتری
یافته باشد،
این سیاستها
هم وسعت، عمق
و شتاب بیشتری
مییابند.
برعکس، هرجا
این جنبشها،
فروپایهتر،
کمپیداتر و
کماثرتر
هستند،
آشنایی مردم
با وضعیت محیط
زیست و
پیامدهای
گرانبار
تغییر اقلیم هم
کمتر است.
توش و
توان این جنبشها،
در رژیمهای
اقتدارگرا به
کمترین حد خود
میرسد، لذا
عجیب نیست که
در این دولتها
مسايل اقلیمی
هم موضوعی دست
چندم و کمابیش
فاقد اولویت
است.
تمامیتخواهی
و تشدید تخریب
محیط زیست
نقش
محوری جامعه
مدنی در
برانگیختن
توجه نسبت به
مسائل اقلیمی
قابل انکار
نیست. در دولتهای
تمامیتخواه
که زمینههای
انسداد جامعه
مدنی مهیاتر
است، بهرهبرداری
بیرویه از
طبیعت هم
تشدید میشود.
این دولتها
مجبور به
الگوبرداری
تکخطی از
سیاستهای
توسعهای
مخرب و
ناپایدار
هستند.
آنها
علیرغم
شعارهای جذاب
ضد سرمایهداری،
به دلیل نیاز
به ارائه
نمایههای
توسعه و ثروت
و حفظ جلوه
مردمداری و
پیشرفت، بیمحابا
به بهرهبرداری
از محیط ادامه
میدهند.
سیاستها و
برنامههای
این دولت ها
عموما بر محور
ایدئولوژی
است و سایر
حوزهها کماهمیتترند.
این
امر مانع از
کنشهای هوشمندانه
برای انطباق
با وضعیتهای
وخیم اقلیمی
میشود. به
علاوه، غلبه
رویکرد
ایدئولوژیک
بر کنشهای
اقتصادی،
موجب میشود
فعالیتهای
اقتصادی به
جای تمرکز بر
پروژههای
پایدار و توجه
به مولفههای
محیط زیستی،
به سمت مولفههای
ارزشی و
عقیدتی،
تقویت قدرت
اقتصادی نهادهای
امنیتی و
انتظامی، و
قدرتبخشی به
نهادهای
نظامی و دینی
هدایت شوند.
حفظ
محیط زیست و
سازگاری با
بحرانهای
اقلیمی نظیر
خشکسالی و
خشکیدگی،
معمولا اولویت
اول این
نهادها نیست.
توتالیتاریسم
و ترجمه امنیت
غذایی به
خودکفایی
کشاورزی
رژیمهای
تمامیتخواه،
امنیت غذایی
را به
خودکفایی
کشاورزی
ترجمه میکنند
که در شرایط
اقلیمی
ناگوار تخریب
محیط زیست را
تشدید میکند.
اگر
"خودکفایی
کشاورزی" و
"پایداری محیط
زیست" رو در
روی هم صفآرایی
کنند، پیروز
میدان معمولا
سیاستهای
مبتنی بر
خودکفایی
است، نه اجرای
الگوهای
مبتنی بر
انطباق با
خشکسالی و
خشکیدگی. محیط
زیست وقتی
اهمیت مییابد
که جلوه
اجتماعی و
تبلیغی
خودکفایی کشاورزی،
که اقتدار
نظام سیاسی به
آن پیوند خورده،
پیشاپیش
تضمین شده
باشد.
به این
ترتیب ممکن
است کشاورزی،
حتی به قیمت بیرون
کشاندن ته
ماندهی رمق
آبی سرزمین،
در اولویت
قرار گیرد.
البته این
سختگیری و
عصبیت، دلایل
روشنی دارد.
محدودیت
روابط بینالمللی
و حساسیتهای
ایدئولوژیک،
این کشورها را
از نظر تجاری منزوی
میکند. آنها
به علت بیگانهگریزی
و روابط محدود
با دشمنان
بالقوه و بالفعل،
از نظر روابط
بینالمللی
بسیار آسیبپذیر
هستند که
نتیجه آن،
هراس از توقف
کشاورزی و بیقوت
ماندن مردم
است.
از
طرفی، اقتدار
و استمرار
آنها وابسته
به توده عظیمی
است که بخش
بزرگی از آنها
کشاورزند و در
روستاها مستقرند.
به همین دلیل
سیاستهای
محوری ملی در
این کشورها
معمولا بر
پایه تقویت
نظام روستایی
و کشاورزی
ناپایدار است.
حتی اگر افزایش
جمعیت
روستایی و
کشاورز
ناممکن باشد، تلاش
میشود تا با
ثنای کشاورزی
و روستا، این
شور زنده
بماند. در
نظامهای
اقتدارگرای
دینی، طبیعت
از این هم
بدفرجامتر
است. حاکم
دانستن انسان
بر خیر و شر
طبیعت و باور
به اصل "طبیعت
در خدمت
انسان"، با
منافع تمامیتخواهانه
اقتصادی و
سیاسی
ایدئولوژیک
در میآمیزد و
طبیعت را به
قربانی درجه
یک تبدیل میکند.
کمرمقی
نهادهای مدنی
کمارج
بودن نهادهای
مدنی و جنبشهای
محیط زیستی،
از توان آنها
برای پایش و
شرح وضعیت
اقلیمی میکاهد.
پیشتر گفته
شد که نقش
نهادهای مدنی
در پایش محیط زیست،
طرح مطالبات و
گسترش دانش
محیط زیستی در
سطح عمومی
جامعه بسیار
مهم است و
عاملی اثرگذار
بر حوزه تصمیمگیری
کلان هستند.
در آن
دسته از نظامهای
سیاسی که
نهادهای مدنی
یا نیستند یا
در حاشیه نظام
تصمیمگیری و
برنامه ریزی،
ضعیف، کم اثر
و نمایشی هستند
و برای حفظ
هویت نهادی،
ناگزیر از
وابستگی به
دولتند، یا
دارای ضعفهای
ساختاری
هستند، کمتر
به اولویتهای
محیط زیستی
توجه میکنند.
لذا قادر به
نهادینه کردن
مطالبات محیط
زیستی و توسعه
اطلاعات لازم
در سطح جامعه
نیستند و
پارادایمی هم مبتنی
بر مراقبت و
اهمیت محیط
زیست در فضای
عمومی جامعه
برنمیسازند.
در مجموع
موضوعاتی
مورد توجه
نهادهای
محیط زیستی کمجان
قرار میگیرند
که هم برای
رسانه و هم
دولت جذابیت بیشتری
داشته باشند،
و با چالش
کمتری همراه باشد.
این رویکرد،
دلمشغولیهای
محیط زیستدوستان
را به تابعی
از خوشایند
دولت تبدیل میکند.
لذا
موضوعاتی مثل
خشکسالی و
خشکیدگی، چون
به راهحلهایی
وابستهاند
که نهادهای
مدنی را
رودرروی
سیاستهای
رسمی دولت
قرار میدهند،
چندان
موردتوجه
نیستند. به
ویژه آن دسته
از بحرانهای
اقلیمی که
سازگاری با
آنها مستلزم
ارایه پیشنهادهایی
ایجابی و
رهاییبخش
برای تغییر در
سیاستهای
موجود در حوزه
کشاورزی،
قوانین
مالکیت و فقهی
و .. است، به
حاشیه توجه و
کنشگری مدنی
کشیده میشوند.
علاوهبراین،
در این دولتها
جنبشهای
محیط زیستی
ظرفیت بالقوه
سیاسی شدن را
هم دارند. کمامکانی
توسعه
نهادهای مدنی
سیاسی در دولتهای
تمامیتخواه،
این جنبشها
را به محملی
برای طرح
مطالبات و
اعتراضهای
سیاسی تبدیل
میکند و از
کارکرد تخصصی
آنها میکاهد.
جامعه
تکصدا و
درماندگی
رسانهها
با
نبود رسانههای
متعدد و فقدان
فضای
چندصدایی،
امکان طرح جامع
مسایل محیط
زیستی هم، به
قدر کافی
فراهم نیست.
رسانه هرچه
عمومیتر
باشد و دامنه
فراگیری آن
گستردهتر و
زبان به کار
رفته در آن
علمیتر و
سادهتر،
اثربخشی پیامهایش
نیز افزون خواهد
بود. سرگردانی
و کمدانشی
رسانهها در
شناخت اولویت
موضوعات محیط
زیستی و تعلل
در طرح موضوع
خشکسالی و
خشکیدگی به
عنوان مهمترین
پیامد تغییر
اقلیم، به
سرگردانی
مردم در فهم
وضعیت موجود
اقلیمی میانجامد.
برخی از دلایل
این
سرگردانی، به
ماهیت کمارج
رسانه و کارگزارانش
مربوط است.
فقدان فعالیت
مستقل، هوشمند
و خلاق رسانهای
در حوزه اقلیم،
که مانع از
توجه عالمانه
به موضوع خشکسالی
میشود،
عمدتا معلول
جایگاه رسانه
در نظام سیاسی
است.
التزام
به برقراری
امنیت قهری
پژوهشهای
پرشماری
درباره رابطه
بین بحرانهای
اقلیمی و تنشهای
اجتماعی
انجام شده
است. نتایج
این پژوهشها
نشان میدهد
که بحرانها -
به ویژه
بلایای طبیعی
شامل سیل،
خشکسالی،
زلزله و .. -
اعتراضهای
اجتماعی را
تشدید میکنند.
در نظامهای
تمامیتخواه،
سیستم کنترل
اجتماعی در
حوزه عمومی، بر
قوه قهریه و
امنیتی
استوار است.
این امر موجب
میشود
واخواهیهای
معمول اقلیمی
به شدت و به
سرعت به کنشهای
ضد امنیت
عمومی ترجمه شوند.
نتیجه این امر
علاوه بر
تشدید
پیامدهای اجتماعی
خشکسالی و
امنیتیترشدن
فضا، تداوم
تخریب محیط
زیست با شدت
بیشتر در سکوت
و رکود خبری
است.
فرجام
سخن اینکه،
خشکسالی و
محدودترشدن
امکانات
اقلیمی، برای
مردمانی که یک
چشمشان به
آسمان است که
ببارد و چشم
دیگرشان به زمین
که بار دهد،
عموما به
اعتراضها و
نارضایتیهای
اجتماعی دامن
میزند و موجب
تشدید کنشهای
نظارتی و
امنیتی میشود.
نتیجه آن،
تنگنای بیشتر
جنبشهای مدنی،
سکوت دامنهدارتر
رسانهها
درباره
موضوعات
کلیدی اقلیمی
و کماطلاعی
مزمن درباره
خشکسالی،
تغییراقلیم و راههای
سازگاری با آن
است: کشمکش و
گردونه باطلی
که قربانیان
آن طبیعت، تمدن
و مردم
هستند.
17
دسامبر 2015 - 26 آذر 1394
لینک
یادداشت:
http://www.bbc.com/persian/science/2015/12/151216_l45_climate_change_totalitarianism_cop2015?SThisFB&post_id=10205488555839893_10205490784535609#_=_