نقش
نيروهای مسلح
جمهوری
اسلامی در
تخريب محيط
زيست ايران
مهرداد
مهرپور محمدی
mehrdadmehrpour@yahoo.com
در
دوران حکومت
رژيم جمهوری
اسلامی بر
ايران، تخريب
فراوانی در
طبيعت و محيط
زيست کشور صورت
گرفته است به
نحوی که از
برخی پديده
های طبيعي،
فقط نامی باقی
مانده است و
نسل های آينده
می بايد با
مراجعه به
منابع در
دسترس؛ با شرح
و تصوير چشمه
ها، رودخانه
ها، مرداب ها،
جنگل ها،
مراتع و ... آشنا
شوند که- به
همت دست
اندرکاران
جمهوری
اسلامی- ازدست
رفته است و
وجود خارجی
ندارد.
در
ميان
نابودگران
محيط زيست
ايران،
نيروهای مسلح
حکومت جمهوری
اسلامی نقش
برجسته و پررنگی
دارند. در بين
اين نيروها،
سپاه
پاسداران انقلاب
اسلامی يکه
تاز و در
تخريب محيط
زيست از همه
فعالتر و
کوشاتر است و
چنان که از
شواهد برمی
آيد، به
تنهايی سهمی
بيش از ساير
نيروهای نظامی
و انتظامی را
داراست.
من در
اين نوشته
نگاهی به
فعاليت های
تخريب
گرانه(سازمانی
و گروهی)
نيروهای مسلح
رژيم جمهوری
اسلامی دارم.
فعاليت های
يادشده را در
چند بخش جداگانه
دسته بندی
نموده ام که
عبارتند از:
برگزاری
مانورهای
نظامی در
طبيعت، به آتش
کشيدن جنگل
ها، دفع مواد
زايد در
طبيعت، ساخت
پادگان و
مراکز نظامي،
ساخت مجموعه
های اداری و
مسکوني، تصرف
زمين های
منابع طبيعی و
حفاظت شده و
فروش آن
ها(زمين
خواری)،
برداشت چوب، و
قتل جنگلبانان
و محيط بانان.
فرم های تخريب
گفته شده،
کميت و کيفيت
خود را دارا
می باشند که
با يکديگر
تفاوت دارد و
هر کدام در
جای خود بسيار
مهم است.
ممکن
است در برخی
از اين عناوين
شباهت هايی به
نظر برسد، از
جمله آتش سوزی
در عرصه های
منابع طبيعي،
يکی از نتايجی
است که گاه در
پی برگزاری
مانورهای
نظامی در
طبيعت رخ می
دهد که با به
آتش کشيدن
جنگل ها که به
عمد توسط
نيروهای حکومتی
صورت می گيرد
تفاوت دارد و
در به آتش
کشيدن جنگل
ها، منظور آتش
سوزی های عمدی
است که به قصد
نابود کردن پوشش
گياهی يک
منطقه صورت می
گيرد. در
مجموع تمام
اين اعمال
تخريبی که با
انگيزه های
اقتصادی و
سياسی و
امنيتی انجام
گرفته و می
گيرد، آسيب
های جبران
ناپذيری را
متوجه محيط زيست
و مردم ايران
ساخته و می
سازد.
برای
پرهيز از
طولانی شدن
متن اصلي،
توضيحات بيشتر
مربوط به هر
موضوع را، در
بخش «منابع و پی
نوشت ها»
آورده ام که
علاقه مندان
می توانند به
آن جا رجوع
نمايند.
همچنين،
تاکيدها و
نوشته های
داخل
قلاب(کروشه)
در مقاله، از
من است.
1ـ برگزاری
مانورهای
نظامی در
طبيعت
برگزاری
مانورهای
نظامی در
مناطق و محيط
های طبيعي،
آسيب های
زيادی را به
محيط زيست
ايران وارد
آورده است.
برگزاری
مانورهای
نظامی دارای
سابقه ديرينه
ای است که
همچنان ادامه
دارد، و حجم
اين مانورها
به ويژه هنگام
بروز بحران های
داخلی و گسترش
نارضايتی
مردم و نيز
تنش ميان
جمهوری
اسلامی و
کشورهای
ديگر، افزايش
می يابد.
يک
گزارش- که در
بهمن 1387 منتشر
شده است- به
برگزاری
مانورهای
نظامی در پارک
ملی کوير که
از مهمترين
مسايل و
مشکلات پارک
مزبور است- و
البته انکار
مسئولين
مربوطه- و
آثار و نتايج
منفی
مانورهای
مربوطه چنين
اشاره می کند:
«وقتی برای
تهيه گزارشی
درباره
مشکلات و معضلاتی
که گريبانگير
پارک ملی کوير
است به اداره
محيط زيست
سمنان رفتم در
آنجا،
مسئولان مشکلات
پارک را در 3
عبارت مطرح
کردند؛ 1- چرای
بی رويه دام 2-
شکار غيرمجاز
3- کمبود
تجهيزات و
نيروی
انساني؛ سه
مشکل دامن گير
تمام پارک های
ملی ايران.
اما وقتی
بيشتر پرس و جو
کرده و در
منابع ديگر به
سراغ معضلات
اين پارک رفتم
و با افراد
مختلف مصاحبه
کردم با مسائل
جديدی روبه رو
شدم؛ مسائلی
چون انجام طرح
های نفتي،
عبور راه آهن
بادرود-
گرمسار از
پارک و
برگزاری
مانورهای
نظامی و
مسابقات رالی
در منطقه
حفاظت شده
کوير که نقش
سپر پارک را
ايفا ميکند؛
مسائلی که هر
يک از مسئولين
به نوعی از
مطرح کردن آن
خودداری
کردند و شديدا
مصر بودند که
اين پارک به
غير از 3 مورد
ذکر شده در
طرح مديريت
هيچ مشکل
مديريتی ندارد،
ضمن آن که در
مورد شکار
غيرمجاز و
چرای بی رويه
هم يادآور
شدند که با
اقداماتی که
در اين زمينه
صورت گرفته
اين موارد هم
ديگر جزو مشکلات
پارک محسوب
نمی شوند و
فقط مربوط به
گذشته اند ...
نکته قابل
توجه اين که
در حال حاضر
منطقه حفاظت
شده کوير که
نقش سپر پارک
را ايفا ميکند
هرازگاهی
ميزبان
مانورهای نظامی
است اما دامنه
اين مانورها
محدود به منطقه
حفاظت شده
نيست. اگر
گذرتان به
پارک ملی کوير
افتاد می
توانيد
آشيانه های
تانک ها و
پوکه های فشنگ
را در اين
پارک ببينيد،
سر و صدای مسابقات
رالی در منطقه
حفاظت شده
کوير را هم به
صدای
مانورهای
نظامی اضافه
کنيد، حال تصور
کنيد که گونه
های گياهی و
جانوری موجود
در پارک چه
وضعيت
اسفباری
دارند. فراموش
نکنيم که دليل
اصلی حذف
گورخر از اين
پارک احساس
عدم امنيت در
پارک بود....»1
به
دنبال اعتراض
های جامعه
نسبت به
برگزاری مانورهای
نظامی در
مناطق حفاظت
شده محيط
زيست، در آذر
ماه 1386، ستاد كل
نيروهای
مسلح،
بخشنامه ای در
خصوص ممنوعيت
انجام رزمايش
نظامی در پارک
های ملی صادر
نمود. انتشار
اين خبر
اميدواری
برخی فعالان زيست
محيطی را در
پی داشت: «... بعد
از اين ديگر
امنيت و آرامش
هيچ پناهگاه
حيات وحش و
هيچ پارک ملی
ای تهديد نمی
شود. پارک ملی نای
بند، منطقه
حفاظت شده
دنا، پارک ملی
خجير، پارک
ملی سرخه
حصار، منطقه
حفاظت شده
جاجرود، پارک
ملی و منطقه
حفاظت شده
كوير و... همه
اكوسيستم های
بكری هستند كه
در سال های
گذشته بنا به
ضرورت های خاص
برای انجام
رزمايش در
اختيار
نيروهای مسلح
كشور قرار
گرفته بود ...
نتيجه اين
اقدامات در
سال های گذشته
چيزی نبوده جز
رانده شدن و
مهاجرت گروهی
گله های آهو و
قوچ و ميش و كل
و بز و گور خر
به بيرون از
مناطق و بعد
هم شكار آنها.
در برخی موارد
هم لاشه جنين
های روی زمين
به جا مانده
كه در اثر ترس
و وحشت
جانوران ماده
سقط شده و از
بين رفته اند
و يا بعضا
لاشه
جانورانی كه اشتباها
هدف گلوله يا
خمپاره قرار
گرفته اند و در
اين گيرودار
قربانی شده
اند....»2
اما از
آن جا که
بخشنامه گفته
شده، برای
فريب افکارعمومی
صادر گرديده
بود، نيروهای
نظامی مستقر
در پارک های
ملی و مناطق
حفاظت شده،
اقدامی در جهت
اجرای آن و
خروج از آن
مناطق و توقف عمليات
و مانورها
انجام ندادند.
گزارش ديگری که
در آبان ماه
سال 1389(در حدود 3
سال پس از
صدور بخشنامه
ستاد کل
نيروهای مسلح
رژيم) منتشر
گرديده است،
به خوبی نشان
می دهد که هيچ
اقدام مثبتی
در جهت
جلوگيری از
حضور نيروهای
نظامی وانجام
فعاليت
هايشان صورت
نگرفت:
«پارک ملی و
منطقه حفاظت
شده کوير از
ديروز تا امروز:
... منطقه حفاظت
شده کوير که
روزگاری ميزبان
حيات وحش زيبا
و زندگی بود
تبديل به
ميزبان
اجباری برای
مهمان
ناخوانده ای شد
تا مانور های
نظاميش را در
آن برگزار
کند. با شروع
جنگ بود که
ورود نيروهای
نظامی و مسلح به
منطقه شروع
شد. تعرضی که
با اتمام جنگ
همچنان در
مناطق تحت
حفاظت محيط
زيست و پارک
های ملی ادامه
داشت. اگر
روزی به پارک
ملی و منطقه حفاظت
شده کوير
ايران می
رفتيم پر بود
از يوز و گور و
ده ها جاندار
ديگر. اما
امروز بايد
شاهد پوکه های
فشنگ به
جامانده
باشيم.
البته
در اين ميان
نبايد از کنار
لاشه های جانورانی
که مورد اصابت
گلوله قرار
گرفتند و يا لاشه
های جنين های
سقط شده به
راحتی گذشت.
به گفته يکی
از مسئولان
سازمان، همين
رزمايش ها به
غير از سقط
جنين حيوانات
می تواند باعث
تغييرات
ژنتيکی نيز در
حيوانات
گياهخوار منطقه
شود که غذای
اصلی يوزها
هستند. نتيجه
اين مانورهای
نظامی در
منطقه چيزی به
غير مهاجرت
اجباری گروهی
گله های آهو و
قوچ و ميش و كل
و بز و گور خر
به بيرون از
مناطق و بعد هم
شكار آن ها
نبود. روز به
روز با سرعت
زيادی حيات
جانوری منطقه
از بين رفت و
اين بود سهم
حيات وحش کوير
از مسئولانش.
البته
با پيگيری
مسئولان
سازمان حفاظت
محيط زيست و
فشار رسانه
ها، فرمانده
ستاد كل نيروهای
مسلح كشور با
ابلاغ
بخشنامه ای(در
تاريخ 13/9/86 )،
خطاب به تمامی
قوای مسلح
كشور برگزاری
هرگونه مانور
در مناطق
حفاظت شده
سازمان حفاظت
محيط زيست و
پارک های ملی
را ممنوع
اعلام كرد ...
اما از آن تاريخ
تاکنون اين
گونه به نظر
می رسد که هيچ
يک از اين
نهاد های
نظامی از
مناطق چهار
گانه تحت
حفاظت محيط
زيست خارج
نشده اند....
حيات وحش کوير
را فراموش
کنيد. همچنان
شرايط اسفناکی
بر 420 هزار
هکتار پارک
ملی و 250 هزار
هکتار منطقه
حفاظت شده
کوير برقرار
است. روز به روز
از حيات
جانوران کم و
به تعرض
دستگاه های دولتی
افزوده می
شود. اول
دستگاه های
نظامی و سپاه
بود اکنون
وزارت نفت و فردا
هم شايد وزارت
راه و مسکن....»3
همچنين
گزارش هايی از
برگزاری
مانور سپاه پاسداران،
همزمان با
مسابقات
اتومبيل رانی
قهرمانی کشور
در پارک ملی
کوير موجود
است.4
بروز
آتش سوزی بر
اثر برگزاری
مانور نظامی
يک
گزارش که در
خرداد سال 1391
انتشار يافته
است به وقوع آتش
سوزی در توابع
شهرستان پاوه
بر اثر مانور
نيروهای
نظامی رژيم
جمهوری
اسلامی
پرداخته است:
«مانور پايگاه
های نظامی
رژيم ايران در
بخش باينگان
منجر به آتش
سوزی شد: به
دليل مانور نظامی
پايگاه های
رژيم در بخش
باينگان از
توابع
شهرستان پاوه
که از سه روز
قبل شروع شده
است، مراتع و
پوشش گياهی
منطقه طعمه ی
حريق شده و در
آتش می سوزد.
از روز بيستم
خرداد ماه به
علت مانور
نظامی
نيروهای
ايران در
پاسگاه های
«دروله» و «کلور»
در منطقه
باينگان، کوه
های اين منطقه
همچنان در آتش
می سوزند.
مانور نظامی
نيروهای
حکومت ايران
دليل اصلی آتش
سوزی در کوه
های «بيژل» و
«کلور» در آن
منطقه می باشد
و بعد از سپری
شدن سه روز از
آغاز مانور،
آتش سوزی هنوز
مهار نشده و
از سوی مراکز
ذيربط هم هيچ
اقدامی بعمل
نيامده است.
به گفته اهالی
آن منطقه،
حکومت ايران
جنگل ها و
مراتع کردستان
را عمداً آتش
زده و اجازه ی
مهار آتش از
سوی افراد
محلی را گرفته
است. پيشتر هم 50
هکتار از
مراتع و جنگل
های شهرستان
ثلاث
باباجانی
طعمه حريق شده
و هيچ يک از
نهادهای
مرتبط
جوابگوی اين
آتش سوزی ها
نمی باشد.»5
مرگ
و مير آبزيان
در اثر
مانورهای
نظامی دريايی
مديركل
حفاظت محيط
زيست هرمزگان-
در اسفند 1388- گفت:
«جسد يک نهنگ 12
تنی كه بيش از 13
متر بوده است
در ساحل
روستای بونجی
شهرستان جاسک
يافت شده و بر
اساس بررسی
كارشناسان ما
مشخص شده كه
اين نهنگ از
گونه های
حمايت شده و
كمياب «برايد»
در خليج فارس
و دريای عمان
است. علت مرگ
اين نهنگ
پارگی شكم و
برخورد آن با
پره موتور
كشتی ها و
شناورهای
دريايی حاضر
در منطقه است.
برخورد اين
نهنگ با كشتی
ها باعث
متلاشی شدن
لاشه و در
نهايت مرگ اين
نهنگ 12 تنی شده
است كه پس از
چند روز امواج
دريا آن را به
ساحل آورده
است....
وی به
مرگ نهنگ
ديگری نيز كه
دو ماه پيش با
وضعی مشابه
مورد اخير از
بين رفت،
اشاره كرد و
گفت: گونه اين
دو نهنگ هر دو
از نوع «برايد»
بوده است كه
عواملی همچون
پيری نهنگ ها
و همچنين انجام
عمليات
ناوبری
دريايی و به
ويژه برگزاری
مانورهای
نظامی دريايی
در منطقه از
جمله موارد
تهديد كننده
زيست اين
آبزيان است.
بارها درخصوص
خطرات
احتمالی
مانورهای نظامی
در مناطق
حفاظت شده
دريايی و
احتمال مرگ و مير
برخی گونه های
كمياب در اثر
تصادم با شناورها
به مسوولين
مربوطه هشدار
داده ايم اما
نتيجه ای
نداشته است.
برگزاری
مانورهای
دريايی در
مناطق حفاظت
شده خطری جدی
برای زيستگاه
نهنگ ها است.
اين موضوع را
بارها با
مسوولين سازمان
و استان در
ميان گذاشته
ايم ولی اذعان
می داشتند كه
برگزاری
مانورها در آن
محدوده و مختصات
جغرافيايی يک
موضوع خاص است
و تعيين يا تغيير
محدوده
جغرافيايی
مانورها از
دست آن ها نيز
خارج و يک
تصميم كلان
كشور است و به
نسبت شرايط
خاص منطقه،
ضروری محسوب
می شود... علت
مرگ و مير
دلفين ها كه
در دو سال
متوالی[1386 و 1387]
اتفاق افتاد
نيز به دلايل
عوامل
تهديدكننده
صنعتي،
آلودگی های
دريايی و
همچنين
مانورهای
نظامی رخ داد.»6
معاون
زيست دريايی
سازمان محيط
زيست- در مهر ماه
1391- گفت: ... ضرر و
زيانی که به
دليل رفت وآمد
ناوهای جنگی
در خليج فارس
ايجاد می شود
به 2 دسته تقسيم
بندی می شود:
بخش اول
آلودگی در
خليج فارس مربوط
به مانورهايی
ميشود که
ناوهای جنگی
آمريکايی
گاهی به صورت
شليک موشک
انجام می
دهند. با شليک
هر موشک ميزان
زيادی نيتروژن
در آب تبديل
به آمونياک
ميشود که باعث
رشد بی رويه
جلبک در خليج
فارس می شود.
توليد بی رويه
جلبک در دريا
به کاهش زودرس
عمق خليج فارس
کمک می کند.
رشد بی رويه
جلبک باعث می
شود که خليج
فارس زودتر
پير شود.7
بديهی
است که آسيب
ناشی از شليک
موشک محدود به
فعاليت
ناوهای
آمريکايی نمی
گردد و طبعا
فعاليت های
ساير نيروهای
مستقر در
منطقه، از
جمله نيروهای
مسلح جمهوری
اسلامی و به
ويژه سپاه
پاسداران را
نيز شامل می
گردد که به
طور متناوب، اقدام
به برگزاری
مانور و ساير
فعاليت های
نظامی می
کنند. قابل
ذکر است که
حکومت جمهوری
اسلامي، سپاه
پاسداران را
مسئول حفاظت
از بنادر و
اسکلههای
تمامی مناطق
جنوب ايران
نموده است.
تخريب
كلوت های
شهداد کرمان
در مانور
نيروی انتظامی
در پی
برگزاری
يادواره
شهدای نيروی
انتظامی در
دانشگاه شهيد
باهنر کرمان
توسط جامعه
اسلامی
دانشگاه
مزبور، اين
نهاد در روز
اول خرداد 1387
اقدام به
برگزاری
اردوی دانشجويی
در يکی از
مناطق
عملياتی
نيروی انتظامی
کرد که طی آن،
نيروی
انتظامی
رزمايشی در
اين منطقه
برگزار نمود.
اخبار و عکس
های منتشر شده
بعد از اردو
نشان می دهد
که اين مانور
با شليک گلوله
به کلوت های
بی نظير کوير
شهداد همراه
بوده است.
آسيب ديدن
کلوت ها با واکنش
هايی در استان
کرمان و کشور
همراه شد.8
همان
طور که در
اخبار و گزارش
ها منعکس
گرديده بود،
نابودی پديده
های طبيعي،
نابودی زيستگاه
های گياهی و
جانوري، مرگ
جانوران و يا
مهاجرت آنان
به مناطقی
خارج از
محدوده حفاظت
شده و کاهش
جمعيت آنان،
وقوع آتش سوزی
در طبيعت- که
خود سبب بروز
مسايل و
مشکلات مختلف
و متعددی است-
از جمله عوارض
و آسيب های
برگزاری مانور
در محيط زيست
بوده است.
2ـ به
آتش کشيدن
جنگل ها
از
جمله خساراتی
که جنگل ها و
مراتع کشور در
طول دوره
حکومت جمهوری
اسلامی متحمل
شده اند،
تخريب و
نابودی آن ها
در اثر آتش
سوزی های عمدی
توسط نيروهای
حکومت بوده است
و می باشد. اين
آتش سوزی های
عمدی از دو
علت و انگيزه
امنيتی و
اقتصادی ناشی
می گردد. به
آتش کشيدن
جنگل های غرب
کشور و به طور
مشخص کردستان،
بيشتر انگيزه
سياسی و
امنيتی دارد و
نيروهای
حکومتی به
دليل هراس از
قابليت تهديد
امنيتی مناطق
مزبور برای
رژيم، همواره
در حال تخريب
جنگل های آن
نواحی می
باشند. از
سويي، گاه در
برخی مناطق به
ويژه شمال
ايران، با به
آتش کشيدن
قطعه ای از
جنگل، زمين
مزبور را از
پوشش گياهی
تهی ساخته و
پس از تصرف
زمين، کاربری
آن را به
مسکونی يا
تجاری تغيير
داده اند. چند
نمونه از به
آتش کشيدن
جنگل ها را در
ادامه آورده
ام.
جنگلهای
مريوان هرشب
کابوس آتش
ميبينند
در
گزارشی(منتشر
شده در آبان 1389)،
که به آتش
سوزی های
گسترده و پی
درپی جنگل های
مريوان در
نيمه دوم دهه 80
پرداخته است،
آمده: «ماجرا
از سال ۸۶
آغاز شد، درختها
اول يکی يکی
طعمه می شدند
و اين مساله مردم
محلی را زياد
نگران نمی
کرد، اما به
ناگاه هکتار
به هکتار جنگل
شروع به از
بين رفتن کرد
تا امروز که
هزارهزار
هکتار جنگل
خاکستر می شود.
آتش اکنون
کابوس جنگل
های بلوط
مريوان است.
۵۶۹ بار آتش
سوزی در جنگل
های زاگرس، طی
۵ ماه
گذشته[تا آبان
ماه 1389] آن هم
تنها در
مريوان و
سروآباد،
آمار به شدت
نگرانکننده
ای است اين در
حالی است که
آمار تخريب
آتش از ۲۰
هکتار تا پنج
هزار هکتار در
هر بار آتش
سوزی متغير
است.
يکی از
اعضای انجمن
«سبزچيا» در
مريوان می
گويد: «زمانی
در مريوان
نگران همه چيز
بوديم به جز
آتشسوزی جنگل
اما حالا هر
شب کابوس آتش
می بينيم.
تمام انرژی مان
صرف خاموش
کردن آتش می
شود. آن اوايل
تعداد و وسعت
آتش سوزی ها
خيلی کم بود.
نهايتا يک آتش
سوزی کوچک در
هر ماه اما
اکنون اوضاع
خيلی فرق کرده
و حتی گاهی
پنج آتش سوزی
در يک روز رخ
می دهد ... شايد
باورکردنی
نباشد ولی واقعيت
دارد، اوضاع
جنگل ها اين
جا خيلی وخيم است.»
مديرعامل
انجمن
«سبزچيا»
ميگويد: « تا
امروز دست کم
۲۰ هزار هکتار
از جنگل های
مريوان و سروآباد
دچار حريق شده
است. تکرار
چند بار آتش
سوزی در برخی
مناطق جنگی
باعث شده است
که ۲۰ درصد از
جنگل های بلوط
برای هميشه
قدرت بازسازی
خود را از دست
بدهند و تخريب
شوند. درخت
بلوط در جنگل
های غرب کشور
اکثرا از نوع
دانه زا است و
بين ۲۰ تا ۷۰
سال طول می
کشد تا يک
درخت بلوط به
معنای واقعی
درخت بلوط
شود. اما نکته
اينجاست که
جنگل های بلوط
اگر يک بار
بسوزند می
توانند
دوباره احياء
شوند، اما اگر
اين آتشسوزی
بيش از دو بار
تکرار شود
فاتحه جنگل را
بايد خواند ...
عامل عمده
ديگر آتش سوزی
در مناطق غرب
کشور به ويژه
در مريوان
فعاليت ها و
مانورهای
برخی نيروهای
نظامی در
منطقه است.
شاهد اين مدعا
هم آتش گرفتن
قسمتی از جنگل
های اين نواحی
بلافاصله پس
از اجرای يک
عمليات و
مانور در
منطقه است.
... متاسفانه
فعاليت های
نيروهای
نظامی تنها به
جنگل ها محدود
نمی شود بلکه
حتی منطقه ای
مانند
«کوهسالان» که
در آخرين سفر
رياست جمهوری
به استان
کردستان توسط
احمدی نژاد به
عنوان منطقه
حفاظت شده
اعلام شد نيز
بی نصيب
نمانده است.
اين در حالی
است که به
موجب قانون
هرگونه
تيراندازي،
تعرض و از بين
بردن گونه های
گياهی و
جانوری در
مناطق حفاظت
شده ممنوع است
و جالب اين که
منطقه حفاظت
شده کوهسالان
اردوگاه
نظامی است و
اسف بارتر اين
که تمام پوشش
گياهی اطراف
منطقه
کوهسالان توسط
آتش سوزی
سوزانده شده و
بالغ بر چهار
هزار هکتار
اراضی جنگلی
شهرستان
سروآباد در
اين منطقه
خاکستر شده
است... حيات وحش
منطقه زاگرس به
علت آتش سوزی
های هر روز و
فراگير به شدت
در معرض خطر
قرار گرفته
است. مشاهده
اجساد حيوانات
که در آتش
سوخته اند قلب
هر انسانی را به
درد می آورد.
دامنه
فراگيری آتش
به حدی است که
حتی عقاب های
تيز پرواز نيز
از شعله های
آن در امان
نبوده اند و
وجود عقاب
هايی که به
واسطه سوختن
بال هايشان
قدرت پرواز را
از دست داده و
توسط افراد
محلی تحت
درمان قرار
گرفته اند اين
گفته را تائيد
می کند....»9
آتش
خاموش نشدنی
بلوط زاران
زاگرس
بنابه
گزارش ها(در
سال 1389): «گستردگی
آتش سوزی در جنگل
های بلوط زار
غرب ايران(به
خصوص در استان
های کردستان،
کرمانشاه،
کهگيلويه و
بويراحمد و
لرستان) به
اندازه ای شدت
يافته که 30
سازمان غيردولتی
با ارائه
گزارش های
مستند از آتش
سوزی های پی
در پي؛ از
رسانه ها،
مجلس و دولت
خواستند برای
جلوگيری از
تخريب بيش از
پيش اين ذخيرگاه
های طبيعی
وارد عمل شوند.
به
گفته دبير
انجمن محيط
زيستی «سبز
چيا» در مريوان:
از سال 86 آتش
سوزی به شکلی
سازمان يافته
و تصاعدی در
کردستان به
خصوص شهر
مريوان در حال
گسترش است و
اين گمان را
در ذهن متبادر
می کند که
تعمدی در کار
است و دست
هايی به عمد
جنگل ها را به
آتش می کشند ...
آمارهای غير
رسمی از مرگ
نزديک به 35
هزار هکتار
بلوط در
مريوان حکايت
دارد.»10
در
گزارش
ديگری(انتشار
يافته در 29
شهريور 1389)، به
آتش زدن جنگل
ها و مراتع
کردستان توسط
نيروهای سپاه
پاسداران
اشاره شده
است: «چندين
هکتار جنگل و
ده ها جانور
در آتش
سوختند: روز
سه شنبه و
چهار شنبه
هفته گذشته به
دنبال عمليات
نظامی گسترده
در منطقه
«ريوار» مابين
شهرستان های
مريوان و
پاوه،
نيروهای سپاه
پاسداران
اقدام به آتش
زدن جنگل های
اين منطقه
نمودند. شدت
آتش سوزی در
اين نواحی به
حدی بود که
موجب زنده سوختن
ده ها خوک،
روباه و خرگوش
درشعلههای
آتش شد. علاوه
بر اين، عصر
روز جمعه
دوازدهم
شهريورماه
يکی از وسيع
ترين آتش سوزی
ها طی چند ماه
گذشته در
منطقه مريوان
باعث نابودی
چندين هکتار
از سرسبزی
کردستان شد.
در جريان اين
آتش سوزی حدود
10 هکتار از
جنگل ها و
مراتع اطراف
روستای
«مووسک» واقع
در شهرستان
مريوان طعمه
آتش شده و به
خاکستر تبديل
گرديد.»11
بخش
هايی از زاگرس
مرکزی به سود
يک نهاد نظامی
رو به نابودی
است
دبيرخانه
پروژه حفاظت
از تنوع زيستی
زاگرس مرکزی-
در سال 2011- اعلام
کرد: «در ۳۲ سال
گذشته نزديک
به صد هزار
هکتار از جنگل
های زاگرس
مرکزی نابود
شده است ...
براساس آخرين
نتايج به دست
آمده از مقايسه
تصاوير
ماهواره اي،
سطح اراضی
دارای پوشش
طبيعی جنگلی
در محدوده
پروژه حفاظت
از تنوع زيستی
زاگرس مركزي،
از حدود ۳۶۰
هزار هكتار در
سال ۱۹۷۵، به
۲۶۳ هزار
هكتار در سال
۲۰۰۷ كاهش
يافته است ...
بيشتر
کارشناسان
محيط زيست، مديران
سازمان حفاظت
محيط زيست
کشور را به
اهمال در
برابر
نهادهای
صنعتی يا
نظامی کشور از
جمله وزارت
صنايع، وزارت
نفت، سپاه، و
بخش خصوصی
متصل به
دستگاه های
دولتی متهم
کرده اند ... يک
کارشناس محيط
زيست منطقه می
گويد: «ويرانی
بخش بزرگی از
جنگل های
زاگرس مرکزی
ناشی از بی
تدبيری
مسئولان امر
در سال های
اخير است.
برای نمونه
بخش های بزرگی
از جنگل های
زاگرس را به
افراد مشخصی
واگذار کردند
و اين امکان
را فراهم
آوردند تا
درختان
کهنسال برای
بهره برداری
صنعتی قطع
شوند، سپس
زمين های آن
به ساخت
ويلاهای بزرگ
اختصاص يابد ...
در حالی که
مقامات عاليه
نظام می گويند
حفظ محيط زيست
از واجبات
الهی ست، در
همان حال،
دولت دستور
واگذاری بخش
های بزرگی از
جنگل های
زاگرس مرکزی
را به يک نهاد
نظامی صادر می
کند تا به جای
درختان
کهنسال؛
پادگان، خانه
های سازمانی و
زاغه مهمات
ساخته شود.
آيا ساخت پادگان
به ازای
نابودی جنگل
ها پيشرفت محسوب
می شود؟»12
هرچند
ابعاد قضيه به
طور کامل روشن
نيست اما به
هر حال، همين
مقدارمطالب
در دسترس به
خوبی بيانگر
رفتار
نابودگرانه
دستگاه های
نظامی در قبال
محيط زيست
ايران است.
3ـ دفع
مواد زايد در
طبيعت
حضور
سنگين نظامی
از جمله
عواملاصلی
آلودگی دريای
عمان و خليج
فارس
يک
استاد
دانشگاه علوم
و فنون دريايی
خرمشهر،
فعاليت های
نظامی در خليج
فارس را عامل
مهمی در
آلودگی خليج
فارس دانسته و
گفته است:
«مقايسه وضعيت
کنونی اين
دريا با گذشته
نشان ميدهد که
تنوع زيستی در
گذشته در اين
منطقه دريايی
از تراکم
بسيار بالايی
برخوردار
بوده اما
اکنون به شکل
نگران کننده
ای کاهش يافته
است ... عاملی که
نقش مهمی در
آلودگی خليج فارس
دارد اما کمتر
به آن پرداخته
می شود، فعاليت
های نظامی
[است] که هراز
گاهی از سوی
ايران و ساير
کشورها در اين
پهناب عظيم
برگزار می شود...
به ويژه اين
که اين کشتی ها
حامل نيروی
انسانی قابل
توجهی هستند
که احتمالا
پساب های آن
ها بدون تصفيه
همراه با مواد
زايد در دريا
رها می شوند....»13
ايجاد
آلودگی و رشد
بی رويه جلبک
در خليج فارس
بر اثر فعاليت
های نظامی
به
گفته معاون
زيست دريايی
سازمان محيط
زيست: يکی از
اثرات زيست
محيطی فعاليت
های نظامی در
خليج فارس
تخليه فاضلاب
های بهداشتی
کشتی ها و
ناوهای جنگی
است. با توجه
به اين که در
هر کشتی و ناو
جنگی هزاران
نيرو قرار
دارد، به ازای
هر نفر اگر 100
ليتر پساب بهداشتی
هم توليد شود،
به چندين هزار
متر مکعب می
رسد که بار
آلی زيادی
همچون فسفات و
نيترات و ... را
به همراه
دارند که اين
آلودگی نيز
توليد جلبک به
همراه دارد.7
استقرار
پادگان ها و
مراکز نظامي،
تهديدی برای
اكولوژی خليج
فارس
يک
گزارش- که در
آذر ماه 1387
انتشار يافته
است- به نقش
مراکز نظامی و
مانورها و ... در
آلودگی های زيست
محيطی پرداخته
است: «هر از
چندگاهی شاهد
گسترش دامنه مرگ
و مير آبزيان
در محدوده آب
های هرمزگان
به ويژه در
تنگه هرمز
هستيم كه
نگرانی
بسياری از دوستداران
محيط زيست را
به دنبال
داشته است ... مشاهده
چند پديده
ناگوار همچون
مرگ دسته جمعی
دلفين ها،
تغيير رنگ
مرجان های كيش
و مرگ و مير
وسيع 12 گونه
آبزی در
محدوده آب های
تنگه هرمز و
از بين رفتن
بخش هايی از
جنگل های مانگرو
و حرا در چند
ماه گذشته،
توجه بسياری
از كارشناسان
بين المللی و
داخلی را به
اين منطقه جلب
كرده و عملكرد
مديريتی بخش
های مختلف مرتبط
با اكولوژی
دريا را در
هرمزگان تحت
تاثير قرار
داده است ...
وجود 14 جزيره
حساس و
استراتژيک در
محدوده آب های
هرمزگان نيز
از ديگر
مواردی است كه
استقرار
پادگان ها و
مراكز نظامی
را در نقاط
مختلف از نظر
امنيتی برای كشور
توجيه پذير
كرده است كه
هر از چندگاهی
دستگاه های
نظامی به
برگزاری
مانورها و
آزمايش
محصولات
نظامی در آب
های اين منطقه
می پردازند كه
بعضی اوقات
سبب تبعات
زيست محيطی در
سطح كلان می
شود.
مطالعه
روی مناطق
مشابه تنگه
هرمز در نقاط
مختلف دنيا،
بيانگر اين
است كه اين
مناطق با توجه
به شلوغی و
بهره گيری چند
برابری بخش
های اقتصادی و
صنعتی از پهنه
آبی و ساحلی
نسبت به تنگه
هرمز، از پيامدهای
زيست محيطی
كمتر
برخوردار
هستند....»14
آلودگی
شديد خليج
فارس
در
مجموع، تاثير
عوامل مختلف
موجب شده خليج
فارس چهل و
هفت(47) برابر آب
های آزاد
آلوده باشد.15
موارد
متعددی در
ارتباط با
فعاليت های
آلوده کننده محيط
زيست، ناشی از
عملکرد
نيروهای
مسلح، در ساير
نقاط ايران
وجود دارد که
از جمله می
توان به نقش
پادگان
آموزشی سپاه
پاسداران رشت
در آلودگی
رودخانه
گوهررود16،
آلودگی
ميکروبی رودخانه
دز در اثر
ورود فاضلاب
پادگان نظامی
تيپ 2 زرهی
خوزستان به
آن17، ورود
فاضلاب پادگان
امام رضا به
رودخانه قوبی
چای شهر
بناب18، آلودگی
هوا در بيرجند
بر اثر نقص در
سيستم فاضلاب
پادگان
بيرجند19
اشاره نمود.
4ـ ساخت
پادگان و
مراکز نظامی
گرچه
اصطلاح «حکومت
پادگانی» را
در سال های اخير
برای وصف
شرايط حکومت
جمهوری
اسلامی به کار
برده اند اما
واقعيت اين
است که حکومت
مزبور، از
همان آغاز کسب
قدرت دارای
اين ويژگی
بوده است و
برای سرکوب مردم
و همچنين
کشمکش های
برون مرزي،
همواره اتکای
زيادی به
فعاليت های
نظامی داشته
است. نيروهای
مسلح جمهوری
اسلامی و به
ويژه سپاه پاسداران،
به طور مستمر،
در مناطق
مختلف کشور،
در عرصه های
مختلف و از
جمله زمين های
منابع طبيعی و
تحت حفاظت
محيط زيست،
اقدام به ساخت
پادگان و
تاسيسات
نظامی نموده
اند. بدين شکل،
تعداد پادگان
ها و مراکز
نظامی به چند
برابر تعداد
آن ها در پيش
از انقلاب 1357
رسيده است. به
چند نمونه از
موارد مزبور
اشاره می کنم.
ساخت
پادگان و ستاد
فرماندهی
سپاه
پاسداران در
پارک ملی سرخه
حصار:
پارک
ملی سرخه حصار
در شرق تهران
واقع شده است
و در سال ۱۳۵۸
زير نظر
سازمان محيط
زيست قرار گرفته
است. بر اساس
يک لايحه
قانونی که در 17
خرداد 1359 به
تصويب رسيد،
بخشی از زمين
های منطقه سرخه
حصار در
اختيار وزارت
دفاع ملی قرار
گرفت تا نسبت
به انتقال
کارخانه های
مکانيک از محل
قورخانه[مکان
ساخت اسلحه و
مهمات واقع در
محدوده
خيابان خيام
تهران] به
سرخه حصار
اقدام شود و
زمين های
قورخانه به
طور بلاعوض در
اختيار
شهرداری
تهران برای
اجرای طرح
مترو قرار
گيرد.
سپس در
27 آذر ماه 1362، در
دولت مير حسين
موسوي، با تصويب
هيات وزيران
مقرر گرديد
پناهگاه حيات وحش
و پارک سرخه
حصار در
اختيار
سازمان حفاظت محيط
زيست و قسمت
دشت آن در
اختيار سپاه
پاسداران
قرار گيرد و
حفاظت منطقه
نيز– با
همکاری! سازمان
حفاظت محيط
زيست- به عهده
سپاه
پاسداران
گذاشته شد.
نيروی
دريايی سپاه
پاسداران که
در سال 1364 تشکيل
شد، ستاد
فرماندهی
نيرو را در
سرخه حصار قرار
داد. استقرار
تاسيسات
نظامی و
پادگان سپاه پاسداران
در پارک سرخه
حصار و کنترل
منطقه توسط
آنان، در عمل
پارک را از
شرايطی که می
بايست داشته
باشد، دور
نمود. در اين
خصوص، معاون سازمان
حفاظت محيط
زيست گفته
بود: از دوران
جنگ اين
پادگان در
پارک مستقر
شده و اين امر
باعث شده که
نتوانيم
مديريتی در
حفظ اين منابع
طبيعی داشته
باشيم. تمام
پارک جزء
پادگان قرار
گرفته و اين
امر عملا اين
مکان را از وضعيت
خاص خود به
عنوان يک پارک
خارج کرده است.
از
مجموع پارک
سرخه حصار
تنها قسمت
شمال و شرق
پارک كه در
همسايگی پارک
ملی خجير قرار
دارد ، در
حفاظت سازمان
محيط زيست
قرار دارد. در
واقع پارک ملی
خجير و سرخه
حصار همانند
يک جزيره شده
است كه
ارتباطی با
مناطق حفاظت شده
اطراف خود
ندارد و پيامد
اين امر،
تخريب مناطق
مزبور است.20
ساخت
پادگان در
مرغوب ترين
زمين های
كشاورزی ری:
بر اساس
گزارشی در
خرداد 1389، علی
رغم مخالفت ها
و پيگيری های
قانونی مردم
دهستان قلعه
نو از توابع
بخش كهريزک
شهرستان ري،
انتقال پادگان
قلعه مرغی به اراضی
اين دهستان در
حال اجرا است.
حدود صد هکتار
از ارضی
دهستان قلعه
نو که هم
اکنون در بين
ديوارهای
بتونی محصور
شده است، پيش
از اين، مجموعه
ای تفريحی و
ورزشی به نام
«مجموعه پروازی
آسمان ری» بود
که می توانست
کمبود
امکانات تفريحی
جنوب تهران را
تا حدی مرتفع
سازد. انتقال
پادگان قلعه
مرغی به اراضی
قلعه نو،
علاوه بر
تغيير کاربری
زمين های
کشاورزی اين
منطقه و سلب
آسايش و آرامش
اهالی اين
دهستان که
قريب 45 هزار
نفر جمعيت
دارد، احتمال
وقوع حوادث
ناگوار ديگری
را نيز ايجاد
كرده است. دهيار
روستای قلعه
نو در حالی که
لغو برنامه
اين انتقال را
خواسته
حداکثری مردم
قلعه نو و
روستاهای
همجوار می
داند، می
گويد: حداقل
بخشی از اين
اراضی را هم
به تفريح و
ورزش مردم اين
منطقه اختصاص
نداده اند تا 456
هزار نفر جمعيت
اين دهستان
مکانی برای
سپری کردن
اوقات فراغت و
انجام ورزش و
تفريح داشته
باشند. چگونه
است که احداث
استخر توسط
بخش خصوصی در
زمين های
كشاورزی قلعه
نو را به
بهانه تغيير
کاربری امکان
پذير نمی
دانند اما با
تغيير کاربری
قريب صد هکتار
زمين کشاورزی
موافقت می
کنند؟ شکل
گيری مجموعه
پروازی آسمان
ری در قلعه نو
می توانست
علاوه بر
فراهم نمودن فضايی
تفريحی و
ورزشی برای
مردم اين
منطقه بر وضعيت
اقتصادی آنها
نيز تاثيرات
مثبت بگذارد
چرا که اين
مجموعه ورزشی
ظرفيت مورد
استقبال واقع
شدن توسط تمام
مردم تهران را
نيز داشت؛
امری که با
تبديل اين
مکان به يک
مکان نظامی منتفی
شده است ....21
محاصره
تهران از سوی
پادگان ها: بر
اساس
برآوردها در
سال 1388، از مساحت
700 کيلومتری
تهران بيش از 50
کيلومتر از
سطح شهر را
پادگان های
نظامی در بر
گرفته اند.
اين پادگان ها
تنها پادگان
های سربازی
نيستند بلکه مراکز
فرماندهی را
نيز شامل می
شوند. نه ارتش و
نه سپاه
پاسداران
تمايل ندارند
که اين اراضی
را به هيچ
عنوان از دست
بدهند و برای
بهره برداری
های خود
همکاری و مشارکت
نمی کنند. با
توجه به ارزش
افزوده اين
زمين ها و
تغييرات
کاربری زمين
اجازه نمی
دهند که مذاکراتی
که بين
شهرداری و
سازمان های
نظامی انجام
می شود به
نتيجه ای برسد
و حتی از ورود
شهرداری به
داخل اين
اراضی برای
بازديد
جلوگيری می
شود. وسعت اين
زمين ها بسيار
زياد است.
آخرين آماری
که ارائه شده
رقم قابل ملاحظهای
است که 10الی 12
درصد از سطح
تهران يعنی
چيزی حدود 72
کيلومتر مربع
را به خود
اختصاص داده است.22
بوشهر:
بوشهر شبه
جزيره ای كه
وجود اراضی
نظامي،
محدوديت و
كمبود شديد زمين
را در آن دامن
زده و در عمل
اين شهر را به
دو نيم كرده...
اگرچه عقب
نشينی هايی در
برخی مناطق
شهر بوشهر
نظير كمربندی
دواس از سوی
پايگاه هوايی
ارتش صورت
گرفته كه گفته
می شود در ازای
توافقاتی با
شهرداری برای
امتياز
تبليغاتی پمپ
بنزين جديد
مجاور اين
پايگاه و فعال
سازی برخی
تاسيسات
اقامتی و
تفريحی در
ساحل - نظير
فعال شدن «هتل
پرواز» و آغاز
احداث رستوران
نيروی هوايی
در خط ساحلی-
صورت گرفت، اما
اقدامی برای
خارج شدن
پايگاه های
هوايی و دريايی
ارتش كه سهم
بيشتری از
اراضی نظامی
را در اختيار
دارند، صورت
نگرفته است. اين
در حالی است
كه اكنون كمتر
از 15 درصد
مساحت شهر
بندری بوشهر
در اختيار
ساكنانش قرار
دارد و بايد
امور ساخت و
ساز و توسعه
را در آن دنبال
كنند و مابقی
در اختيار
پادگان های
نظامی ارتش،
سپاه،
نيروگاه
اتمي، اراضی
بندری و
نهادهای ديگر
می باشد.23
موارد
متعددی از
ساخت پادگان
های نظامی
وجود دارد که
تمام يا بخشی
از زمين آن ها
را زمين های
منابع طبيعی
تشکيل داده
است. از جمله
اين موارد می
توان به
پادگان
قاين(پادگان
غدير)24، پادگان
نيروی زمينی
سپاه در خوی25،
پادگان جديد لشگر
77 خراسان(ثامن
الائمه)26 و
پادگان
بجنورد27
اشاره نمود.
به طور کلي،
در سال های پس
از انقلاب 1357،
ده ها پادگان
توسط نيروهای
مسلح جمهوری
اسلامی و به
ويژه سپاه
پاسداران،
ساخته شده
است.28
بنا به
نيازهای
امنيتی رژيم،
تعداد زيادی
پادگان نيز در
حال ساخت است
که مساحت
زيادی زمين را
از چرخه
فعاليت های
طبيعی خود
خارج می کنند
و آلودگی هايی
را متوجه محيط
می سازند.
مدتی پس از
آغاز قيام
مردم در سال 1388،
رژيم جمهوری
اسلامی که از
تصرف پادگان
ها به دست
مردم(همانند
آن چه که در
سال 1357 اتفاق
افتاد) هراس
داشت، قانونی
با عنوان
«قانون فروش و
انتقال
پادگان ها و
ساير اماکن نيروهای
مسلح به خارج
از حريم
شهرها» را در
مجلس شورای
اسلامی به
تصويب رساند.
بر
اساس قانون
يادشده،
پادگان ها به
خارج از محدوده
شهرها منتقل
خواهند شد.
البته برخی
موارد مانند
اماکن
نيروهای
مقاومت بسيج،
سپاه انصار، نيروی
انتظامي،
ستادهای
فرماندهی کل
سپاه و ارتش و
...(با
ملاحظاتی)، از
موضوع اين
قانون مستثنی
شده اند.
وزارت جهاد
کشاورزی نيز
مکلف گرديده
است نسبت به
واگذاری زمين
مناسب مورد
نياز برای
احداث پادگان
و يا اماکن
ديگر، اقدام نمايد.29
درباره
جابه جايی
پادگان و پايگاه
های نظامی در
داخل شهرها،
فرمانده نيروی
زمينی ارتش-
در فروردين 1391-
گفت: يكی
ازمسايلی كه
در سال 91
پيگيری جدی می
کنيم و در سال 90
نيز پيگيری
خوبی داشتيم،
بحث جابه جايی
پادگانها و در
مرحله بعد
پايگاه هاست.
اين مصوبه
مجلس و مطالبه
دولت است كه
كليه پادگان
هايی كه در
محوطه شهرها
هستند و
مشكلاتی را برای
شهرها ايجاد
می کنند و
قدرت مانور را
نيز از
فرمانده می
گيرند جابه جا
شوند.23
5ـ ساخت
مجموعه های
اداری و
مسکونی
به غير
از ساخت و ساز
با کاربری
نظامي، ساخت اماکن
مسکونی و يا
اداری و ... نيز
توسط نيروهای
مسلح در طبيعت
انجام گرفته
است که در اين
جا به چند مورد
اشاره می
نمايم.
ساخت
شهرک برای
اعضای سپاه
پاسداران در
زمين های
مصادره شده
متعلق به
بهايی ها
هاشمی
رفسنجانی در
خاطرات خود(7
شهريور 1366) نوشته
است: «... برای
مراسم شروع به
ساخت مجتمع
[شهرک] شهيد
محلاتی به لويزان
رفتم. بناست
طرح خانه سازی
برای افراد سپاه
اجرا شود. در
فاز اول سه
هزار و پانصد
واحد ساخته می
شود. زمين آن
پانصد هکتار
است؛ اينجا قبلاً
«مشرق
الاذکار»
بهائيان بوده
و جای خوش آب و
هوايی در شمال
شرقی تهران
است. بهايی ها
در ارتفاعات
نزديک آنجا،
به جان ناصر
الدين شاه سوء
قصد کرده اند
و بعداً آنجا
را به عنوان
مشهد انتخاب
نموده اند و
اراضی اطراف
را خريده يا
تصرف کرده
اند. حدود
بيست چشمه و قنات
دارد. امام با
پيشنهاد من،
به بنياد مستضعفان
دستور دادند
که آن جا را به
سپاه بدهند. جای
خوبی است.(اين
منطقه اکنون
«شهرک شهيد
محلاتی» نام
گرفته است ...).»30
ساخت
وساز مجموعه
اختصاصی سپاه
پاسداران در جنگل
های
ناهارخوران
گرگان: جنگل
ناهارخوران
در حاشيه
جنوبی مركز
استان گلستان
با نام ساخت
موزه در خطر
تخريب جدی
قرار گرفته
است. رييس
كميسيون
فرهنگي،
اجتماعی و
زيست شهری
شورای شهر
گرگان، در
ارديبهشت ماه
۱۳۹۱ گفت:
«متاسفانه يکی
از نهادهای
دولتی[سپاه
پاسداران]،
قصد تصرف عرصه
وسيعی از پارک
جنگلی و
تاريخی
ناهارخوران و
ساخت و ساز
موزه در اين
محوطه را
دارد. در سايه
سكوت ادارات و
سازمان های
متولي، علاوه
بر واگذاری
اين عرصه ملی
كه حدود ۱۰هكتار
است كه دور آن
را فنس کشيده
اند، چهار ميليارد
تومان هم از
اعتبارات
استانی و ملی
به اين ساخت و
ساز اختصاص
داده اند. در
حالی كه مطابق
مقررات
موجود، ساخت و
ساز در اين
محور طبيعی-
تاريخی ممنوع
است و بسياری
از كارشناسان
ساخت و ساز در
اين مسير
گردشی و طبيعی
را منجر به
نابودی كامل
ناهارخوران
می دانند …
سكوت مسوولان
ذيربط همچون
اداره كل
منابع طبيعی
استان و صدور
مجوز قطع
درختان
ارزشمند منطقه
ناهارخوران،
باعث ادامه
روند اين
تخريب شده
است؛ در حالی
كه درختان
بسيار باارزش
و نادری در
اين محل وجود
دارد كه به
لحاظ زيبايی و
ويژگی های
طبيعی در دنيا
منحصر به فرد
بوده و عمر
بعضی از آن ها
به چند صد سال
می رسد و پس از
قطع شدن،
جايگزينی
نخواهند داشت.
متاسفانه
تاكنون
اقدامات و
مخالفت های ما
در اينباره به
جايی نرسيده و
اخبار و گزارش
های رسيده خبر
از شروع اين
پروژه می دهد.»
شايان
ذکر است كه
استان گلستان
به دليل جاری
شدن سيل طی ۱۲
سال گذشته- كه
به نظر اغلب
كارشناسان،
در اثر كاهش
سطح پوشش
گياهی منطقه
بوده- پرحادثه
ترين استان
كشور نام
گرفته است.
كارشناسان
معتقدند اگر
روند تخريب ها
در جنگل های
گلستان و از
جمله
ناهارخوران
گرگان همچنان
ادامه داشته
باشد باز هم
بايد شاهد
جاری شدن سيل
و رواناب، از
دست رفتن جنگل
ها، فرسايش خاک،
رانش زمين و
بسياری ديگر
از انواع
بلايا و حوادث
باشيم.
پيش از
تخريب جنگل
ناهارخوران
هم به بهانه
ساخت موزه
برای بنياد
حفظ آثار و
ارزش های دفاع
مقدس، به زمين
های جنگلی و
پارک ها تجاوز
شده بود. قلع و
قمع بيش از
پانصد(۵۰۰)
اصله درخت ۲۰
ساله در پارک
جنگلی «تهليجان»
[شهرکرد] در
آذرماه سال
۱۳۸۸، و نيز
نوبتی پيش از
آن تاريخ، از
جمله تخريب
های صورت
گرفته در
چارچوب
فعاليت های
بنياد مزبور
می باشد. بنيادی
که تحت اختيار
فرماندهان سپاه
پاسداران
قرار دارد.31
شايان
ذکر است که
برای جلوگيری
از تخريب جنگل
ناهارخوران
توسط سپاه
پاسداران،
اقدامی صورت
نگرفته است
اما الهه
موسوی
روزنامه نگار
و فعال سرشناس
زيست محيطی که
در باره تخريب
جنگل های
ناهارخوران
گرگان اطلاع
رسانی نموده بود،
در مهر ماه سال
1391، با شکايت
اداره کل
بنياد حفظ
آثار و ارزش
های دفاع
مقدس، به
دادگاه احضار
گشت.32
عرضه
مصالح
ساختمانی در
پارک ملی سرخه
حصار توسط
نيروهای سپاه
پاسداران
سپاه
پاسداران به
غير از نقش
مستقيم در
ساخت و ساز
غيرمجاز در
فضاهای طبيعی
که می بايستی
حفاظت گردد، دلالی
و واسطه گری
در عرضه مصالح
ساختمانی را نيز
در کارنامه
خود دارد.
نيروهای سپاه
پاسداران که
در پارک ملی
سرخه حصار
مستقر می
باشند، با
استفاده از
موقعيت خود،
مصالح
ساختمانی را
به پارک ملی
سرخه حصار
وارد کرده و
در آن جا به
چند برابر
قيمت به کسانی
که در پی ساخت
و
ساز(غيرمجاز)
در داخل پارک
هستند و خود قادر
به وارد نمودن
مصالح
ساختمانی به
پارک نيستند،
می فروختند و
می فروشند و
به اين طريق، کاسبی
پرمنفعتی
داشته اند. در
چهل و سومين
جلسه کميته
محيط زيست
شورای شهر
تهران( برگزار
شده در 15مرداد
1387) گزارشی در
مورد سرخه
حصار ارايه شد
که در آن آمده
بود : «… در هفته
های اخير نيز
چندين بنای 50 و 60
متری آجری … در
اراضی بکر
سرخه حصار
تهران با
کمترين
ممانعت از سوی
مقامات مسئول
ايجاد شده که
بناهای ساخته
شده در بيش از
دو دهه اخير
را در سرخه
حصار، به حدود
600 بنا رسانده
است…متاسفانه
برخی
نهادها[سپاه
پاسداران] با
سوءاستفاده
از قدرت خود،
به راحتی
مصالح
ساختمانی را
به اين پارک
وارد می کنند….»20
احداث
جاده در
محدوده پارک
ملی بوجاق
توسط سپاه
پاسداران
به
گزارش يکی از
فعالان محيط
زيست: « بيست و
يکم تيرماه[1391]
از فعاليت
برای احداث جاده
توسط پادگان
سپاه
سيدالشهدا،
به مساحت چند
هکتار در پهنه
تالابی پارک
ملی اطلاع
يافتيم.
متاسفانه اين
اتفاق در 150
متری پاسگاه
محيط بانی
بوجاق به مدت
چند روز در
جريان بود و
در کمال تعجب
محيط بانان
پارک ملی
ظاهرا[!] متوجه
ماجرا
نبودند.» پارک
ملی خشکی
دريايی بوجاق
از مناطق
چهارگانه تحت
حفاظت محيط
زيست گيلان
است.33
6ـ تصرف
زمين های
منابع طبيعی و
حفاظت شده و
فروش آن
ها(زمين خواری)
مناطق
حفاظت شده
عرصه ساخت و
سازهای
غيرمجاز: ضمن
آن که برخی
سازمان های
نظامی و
غيرنظامی برای
انجام مانور
نظامی يا طرح
های عمرانی خودسرانه
وارد مناطق
حفاظت شده می
شوند، باندهای
زمين خواری
وجود دارد که
به هر طريق
زمين های با
ارزش را [در
اين مناطق]
تصاحب می
نمايند و سپس
با بهايی گزاف
به فروش می
رسانند.34
زمين
خواری های
سپاه
پاسداران
استان
فارس يکی از
مناطقی است که
زمين خواری توسط
نيروهای
نظامی [سپاه
پاسداران] در
آن رخ داده
است. در اين جا
ضمن اشاره ای
کوتاه به
باندهای زمين
خوار، چند
نمونه از
موارد زمين
خواری نقل می
گردد.
کانون
قدرتمند زمين
خواری در
استان فارس:
در دوران دولت
خاتمي، هدايت
شرکت های
مرتبط با نهادهای
نظامی[سپاه
پاسداران] در
فارس را، که
در حوزه زمين
فعال شده و از
آن زمان تاکنون
به سان کانونی
واحد عمل می
کنند، سردار نجفی[فرمانده
منطقه مقاومت
بسيج فارس و
سپس فرمانده
سپاه حفاظت
انصارالمهدی]
به دست داشت،
به رغم اين که
اين امر با
مسئوليت رسمی
او مرتبط
نبود. از نظر
ساختار و
مقررات، شرکت
های فوق
زيرمجموعه
تحت فرماندهی
نجفی(نيروی
مقاومت بسيج
منطقه فارس)
نبودند و به
نهادهايی چون
بنياد تعاون
بسيج يا شرکت
مرکزی احرار
در تهران
وابستگی
داشتند...
فعاليت اين
شرکت ها، به
ويژه در حوزه
زمين، بدون
برخورداری از حمايت
سردار نجفی و
سازمان و
نيروهای تحت
امر او، مانند
بسيج ادارات و
بسيج متخصصين
و بسيج
مهندسين، نمی
توانست
کارآمد باشد.
عناصری از
مسئولين و
اعضای اين
شاخه های
بسيج، که در
ادارات و
نهادهای
کارشناسی از
نفوذ فراوان
برخوردار
بودند، راه
فعاليت اين
شرکت ها را هموار
می کردند.
برای مثال، در
ماجرای اراضی
دارنگان،
شرکت فارس
مبين، وابسته
به بنياد
تعاون بسيج،
صدها قطعه
باغچه يکهزار
متری را به
اعضای نيروی
مقاومت بسيج
منطقه فارس و
حتی ساير
مناطق جنوبی
ايران، مانند
بندرعباس،
فروخت و در
مدتی کوتاه
ميلياردها
تومان گرد آورد.
اين در حالی
است که اراضی
فوق از طريق
خدعه و با روش
های به کلی
نامشروع و
غيرقانونی از
دست مالکين آن
خارج شده و به
دليل نارضايتی
تعدادی از
مالکين اصلی
اراضی مشاع
فوق، شرکت
فارس مبين تا
به امروز
توانايی صدور
سند رسمی به
نام خريداران
بسيجی و غير
بسيجی را ندارد.
زمين
های شهر جديد
صدرا: يکی از
موارد زمين
خواري،
ماجرای اراضی
شهر جديد صدرا،
تصرف نه هزار
هکتار ديم
کارهای های
پراکنده و
مراتع بکر
مجاور با
منطقه حفاظت
شده محيط زيست،
به بهانه تعلق
آن به موقوفات
مجاور، و انتقال
بخش مهمی از
اين مراتع
توسط سازمان
اوقاف به مجمع
جهانی اهل بيت
به ثمن
بخس(گويا هکتاری
13 هزار تومان،
يعنی متر
مربعی 13 ريال)
است. در
ماجرای شهر
جديد صدرا و
اراضی و مراتع
باجگاه،
[سردار]عبدالعلی
نجفی و عليرضا
مسعودی نقش
اصلی را به
عهده داشتند.
آن ها حقوق
دامداران و
مردم محلی و
ذينفع و صاحب
نسق را به کلی
پايمال کردند.
تصرف و تخريب
يُرد عشاير و
از ميان بردن
پوشش گياهی و
تسطيح مراتع
با اعمال زور
و قوه قهريه
انجام گرفت.
ماجرای
تصرف اراضی
موقوفات
باجگاه و
مراتع عشاير
مجاور
آن[تخريب
مراتع و يُرد]
در سال های 1382 و
1383، پيش نمونه
ماجرای اراضی
موقوفه
بديجان سياخ(حسين
آباد) و مراتع
طوايف سرخی در
مجاورت
آن(کوهپايه
دلو) در سال
های 1385 و 1386 است. طی
آن سرهنگ
ابراهيم
عزيزی
فرمانده بسيج
شيراز، سرهنگ
سيد حسن زندوی
رييس بنياد
تعاون بسيج
فارس، سرهنگ
علی رحم يوسفی
مديرعامل
شرکت فارس
مبين و چند تن
ديگر از
مسئولان
نظامی آن زمان،
به عنوان
بازوان نجفی
عمل می کردند.
تصرف و
تخريب مراتع
کوهپايه دلو:
پس از شرکت فارس
مبين، شرکت
احرار فارس به
عرصه تفکيک و
فروش زمين،
تحت عنوان
احداث «باغ
شهر» وارد شد و
با تصرف مراتع
دارای پوشش
غنی گياهی در
کوهپايه دلو،
که جزو منطقه
حفاظت شده
موسوم به مله
گاله از سوی
سازمان حفاظت
محيط زيست نيز
هست، ايجاد
«مجموعه باغ
های ويلايی»
را آغاز کرد.
اداره کل
منابع طبيعی و
سازمان محيط
زيست فارس
تاکنون در
برابر تخريب مراتع
فوق به کلی
ساکت بوده و
در برابر
اقدامات اين
شرکت هيچ
ممانعتی به
عمل نيامده
است.
شرکت
احرار فارس،
مانند شرکت
های احرار ساير
مناطق ايران،
به طور رسمی
به آزادگان
جنگ تحميلی
تعلق دارد
همان گونه که
بنياد تعاون بسيج
رسما متعلق به
بسيجيان است.
گردانندگان شرکت
احرار نيز
همان نظاميان
هستند و با
گردانندگان
شرکت فارس
مبين در
پيوند، به
نحوی که هر دو
شرکت را می
توان عضو
خانواده ای
واحد تلقی
کرد.
کارگزاران و
دلالان و
پيمانکاران و
عوامل محلی دو
شرکت نيز يکی
هستند.
شرکت
احرار به سرعت
در حال تخريب
و تفکيک و فروش
مراتع
کوهپايه دلو،
واقع در 35 تا 40
کيلومتری
جنوب شيراز
است و می کوشد
تمامی اين
مراتع را، که
وسعت آن بيش
از يک هزار
هکتار است،
تصرف کند. در
صورت تفکيک و
فروش اين
مراتع، به
بهای تخريب
يکی از
بکرترين و غنی
ترين چراگاه
های فارس و
نابودی
دامداری دو
هزار خانوار عضو
شش طايفه نيمه
کوچ نشين، در
بازار
امروز[اواخر
1386]، 150 تا 200
ميليارد
تومان، و شايد
بيشتر، نصيب
شرکت احرار و
عوامل محلی آن
خواهد شد.
تخريب
و تصرف جنگل
های زاگرس:
شرکت
سلحشوران که
از شرکت های
زنجيره ای است
که زير نظر
سردار نجفی
فعاليت می
کرد، پيشتر در
يکی ازمعادن
سنگ نی ريز
فعال بود که
به دليل
ورشکستگي، به
تازگی[اواخر 1386]
وارد حوزه
تفکيک اراضی
شده و فعاليت
خود را در
محدوده جنگلی
پلاک ماصرم و
ده سرو کوهمره
سُرخی آغاز
کرده است. در
شرق اين
اراضي،
تعاونی مسکن
سپاه با
انعقاد
قرارداد با
فردی به نام
حاج محمد احمدي،
تفکيکی اراضی
جنگلی چنارفارياب
و تبديل آن به
باغ شهر را
آغاز کرده
است. اين شرکت
با تجاوز به
اراضی پلاک
چشمه بردي، واقع
در شرق پلاک
چنارفارياب و
در حدفاصل
پلاک های
دارنگان و
چنارفارياب ،
به محدوده
مراتع و اراضی
زراعی طايفه
سقلمه چی
تجاوز کرده و
اعتراض و
شکايت آن ها
را سبب شده
است. بدينسان،
محدوده بزرگی
از جنگل های
انبوه و کهن
زاگرسی مورد
تهاجم قرار
گرفته است.
اين جنگل ها
به «جنگل بلوط
دان» معروف
است و وسعت آن
به بيش از يک
هزار هکتار می
رسد.
افزون
بر فعاليت های
زمين خواري،
شرخری در مقوله
املاک، از
ديگر فعاليت
های شرکت های
وابسته به سپاه
پاسداران است
که منافع
عظيمی را نصيب
افراد دست
اندرکار
نموده است.35
مبارزه
با زمينخواری
را بايد از
حکومت شروع کرد
وضعيت
سوءاستفاده
صاحبان قدرت
از اختيارات خود
برای ثروت
اندوزی از
زمين خواري،
چنان گسترده و
آشکار و بی
رحمانه است که
حتی مقامات ارشد
حکومتی- که
خود به انواع
فساد آلوده
اند- نيز بدان
معترفند.
غلامحسين
محسنی اژه اي،
دادستان کل
جمهوری
اسلامی- در
اسفند 1389- گفت:
اقدامات زمين
خواران
پيچيده و
تشکيلاتی است
و کسانی که از
درون حکومت در
اين اقدامات
دست دارند
بايد تنبيه شوند.
اگر می خواهيم
مبارزه را شروع
کنيم، ابتدا
بايد از
خودمان و
حکومت آغاز کنيم.36
7ـ برداشت
چوب
از
جمله آسيب
هايی که
نيروهای
نظامی(سپاه
پاسداران) به
منابع طبيعی
ايران وارد
آورده اند، غارت
بی رحمانه
جنگل ها و
تجارت چوب
است. قطع درختان
جنگلی در
ابعاد وسيع و
اغلب غير
اصولی برای
برداشت چوب،
توسط افرادی
از اين نهاد
نظامي، به
ويژه در مناطق
شمال کشور
صورت گرفته
است. در
گفتگوهايی که
حول اين
موضوع، در
دفعات متعدد و
با افراد مطلع
مختلف داشتم،
همگی اشاره
داشتند که در طول
سال های پس از
انقلاب 57 و به
ويژه پس از
پايان جنگ
ايران و عراق،
در استان های گلستان
و مازندران(به
طور عمده در
استان گلستان)،
قطعاتی از
جنگل ها در
اختيار
فرماندهان سپاه
پاسداران
گذاشته شد تا
به دلخواه از
آن ها بهره
برداری
نمايند. اين
به غير از
فعاليت های
افرادی از
مجموعه سپاه
پاسداران در
قاچاق چوب است
که به طور
گسترده و ممتد
رخ داده است.
در بسياری
موارد هم که
اعضای
نيروهای نظامی
و انتظامی(و
امنيتی) به
طور مستقيم
دست اندرکار
نبوده اند،
قاچاقچيان
چوب را مورد
حمايت قرار
داده اند. در
بخش بعدی اين
مقاله، اشاره
ای به قاچاق
چوب و تخريب
جنگل توسط
گروهی از
پاسداران در
جنگل های
گيلان گرديده
است.
قاچاق
چوب تاثير
بسيار مخربی
بر جنگل های
کشور داشته
است. در همين
رابطه، دکتر
محمد حسين جزيره
ای يکی از
چهره های
ماندگار
منابع طبيعی کشور
گفته است:
«قاچاق چوب
جنگل های
ايران را به
روز سياه
نشانده است.»37
از
ديگر موارد
برداشت چوب،
بايد به قطع
درختان در مقياس
زياد و در
قالب اجرای
پروژه های به
اصطلاح
عمرانی اشاره
نمود. قطع
درختان هرچند
در پروژه پيش
بينی نشده
باشد، صورت می
گيرد زيرا
منافع کلانی
از فروش چوب
درختان مزبور
به دست می آيد.
به
عنوان نمونه
می توان به
قطع بيش از
13500(سيزده هزار و
پانصد) اصله
درخت کهنسال
بلوط در حوزه
«سينه نمک» در
منطقه حفاظت
شده «دنا» در
کهگيلويه و
بويراحمد
اشاره نمود که
در طول تنها
2(دو) روز
چهارشنبه و
پنج شنبه 7 و 8 مهر
1388 به وسيله
قرارگاه خاتم
الانبيا(زيرمجموعه
سپاه
پاسداران) که
اجرای خط لوله
گاز از عسلويه
به مناطق شمال
و شمال غرب
کشور رابر
عهده داشت،
صورت گرفت.
وسعت
تخريب جنگل ها
در منطقه
حفاظت شده دنا
نزديک به سه
کيلومتر با
عرض 28 متر
عنوان شد و
پيش بينی
کارشناسان
اين است که
اگر ممانعتی
در اين مورد
از سوی
ماموران محيط
بان صورت نمی
گرفت، اين
تخريب تا مرز 100
هزار درخت تا
پايان مسير
پيش می رفته
است. اگر چه
مجوز زيست
محيطی و ارزيابی
کارشناسان
محيط زيست
اجازه گذر اين
خط لوله از
کريدور سابق
را داده است
اما اين خط
لوله در مسيری
ديگر و بدون
رعايت
ابتدايی ترين
نظارت زيست
محيطی و اراضی
طبيعی در حال
انتقال بوده
است.38 معاون
محيط طبيعی
سازمان محيط
زيست خسارت
قطع درختان
مزبور را بيش از
يک ميليارد
تومان برآورد
نمود.39 رويداد
مزبور نشان می
دهد که دستگاه
های حکومتی
چگونه به
راحتی دزدی
های کلانی را
با غارت منابع
ملی کشور صورت
می دهند و
نظارت بر
فعاليت ها و
پيگيری در
مورد تخلفات
آن ها وجود
ندارد.
8ـ قتل
جنگل بانان و
محيط بانان
فعاليت
های دستگاه
های حکومتی و
افراد متصل به
قدرت که به
تخريب محيط
زيست ايران
انجاميده است
و می انجامد،
اغلب بدون
مانع نبوده
است و واکنش
ها و مقاومت
هايی را از
سوی برخی
افراد دلسوز و
علاقه مند به
سرزمين ايران
در پی داشته است.
طبعا بخش عمده
ای از اين
واکنش ها از
سوی ماموران
دستگاه های
حفاظت محيط
زيست و
جنگلبانی
بوده است و از
همين رو، حمله
به ماموران
جنگلبانی و
محيط بانان و
کشتن و زخمی
نمودن آن ها در
سال های حکومت
جمهوری
اسلامی به
دفعات اتفاق
افتاده است.
به دليل
برخورداری
متهمان از
حمايت های
حکومت،
پيگيری های
لازم و مجازات
ضاربين انجام
نشده است.
«براساس
گزارش سازمان
جنگل ها و
مراتع كشور، روند
روبه رشد قتل
و ضرب و شتم
جنگلبانان تا
سال 1380 بيش از هر
دوره ديگری
بوده است. ۳۹۶
جنگلبان در
فاصله سال های
۱۳۶۱ تا ۱۳۸۰
توسط
قاچاقچيان چوب
ضرب و شتم
شدند و در
برخی موارد به
قتل رسيدند كه
در بين آن ها
تعداد
جنگلبانانی
كه دچار نقص
عضو از ناحيه
دست، پا، چشم
و كليه شده
اند نيز قابل
توجه است.
مقايسه تعداد
نيروهای محافظ
جنگل و مرتع
آسيب ديده در
درگيری با
قاچاقچيان
چوب طی دهه
های 60 و 70 نشان می
دهد كه در دهه
۶۰ تعداد ۵۶
نفر، اما در
دهه ۷۰ با رشد
چند صددرصدي،
اين رقم به
۳۴۰ مورد
افزايش يافته
است. براساس
آمار موجود از
مجموع ۳۹۶ مورد
درگيري، ۱۴۵
مورد آن يعنی
قريب به ۳۷
درصد در استان
های شمالی
كشور بوده و
در بين استان
های خارج از
شمال نيز
بيشترين درگيری
را استان چهار
محال و
بختياری با ۵۲
مورد به خود
اختصاص داده
است.
اما
اين آمار تنها
تا پايان سال
۸۰ را دربرمی گيرد.
در حالی كه از
اين سال
تاكنون[مرداد
1391] شش جنگلبان
در گيلان و
كرمانشاه به
طرز فجيعی به قتل
رسيدند كه
آخرينش ناصر
پيروی بود و
بيش از 40 جنگلبان
ديگر نيز تا
پايان دهه 80
مورد ضرب و
شتم قرار
گرفته اند.
خوشبختانه از
سال 1384 ديگر هيچ
جنگلبانی
كشته نشد ....
براساس
آمارها در طول
سه دهه اخير،
كشتار محيط
بانان به نحو
چشمگيری
افزايش يافته
است به نحوی
كه از سال 58 تا 84،
91 نفر از
ماموران گارد
محيط زيست و
از اين سال
تاكنون[مرداد
1391] 22 نفر كشته شده
اند. اين
درحالی است كه
در سال های
قبل از سال 1358
تنها چهار نفر
به قتل رسيده
اند! بدون شک
اين گستاخی
روزافزون
شكارچيان و
متخلفان مسلح
كه اين روزها
به جای شكار
حيات وحش به
شكار حافظان
محيط زيست رو
آورده اند،
بيش از هر چيز
ناشی از
كوتاهی
مسوولان محيط
زيست- از
گذشته تاكنون-
در حمايت و
تامين جانی و
مالی ماموران
و عدم برخورد
جدی و قاطع
دستگاه قضايی
با عاملان
حوادث مشابه
است. به طوری
كه تا به
امروز به رغم
كشته شدن بيش
از 113 نفر، هيچ
يک از قاتلان
آن ها مجازات
نشده اند.»40
قتل
ناصر پيروی
رييس اداره
منابع طبيعی
شهرستان
ماسال توسط
گروهی از
اعضای سپاه
پاسداران
قتل
ناصر پيروی
رييس اداره
منابع طبيعی
ماسال(در
استان گيلان)
به دست گروهی
از اعضای سپاه
پاسداران،
يکی از موارد
بسيار دلخراش
حذف موانع سر
راه باندهای
مافيايی بود.
مهندس ناصر
پيروی با
شهامتی مثال
زدنی در برابر
تجاوز و دست
اندازی
فرماندهان
سپاه پاسداران
به جنگل های
منطقه حوزه
مسئوليت خود ايستاد
و متاسفانه به
دست نيروهای
سپاه پاسداران،
در 7 ارديبهشت
1384، به طور
فجيعی به قتل
رسيد. پيگيری
و به مجازات
رساندن عوامل
دست اندرکار
قتل ناصر
پيروی مدتی
طولانی به درازا
کشيد و عوامل
متعددی در
تکاپو بودند
تا از مجازات
متهمين
جلوگيری
نمايند و
سرانجام با تقلای
خانواده
جانباخته و
فشار
افکارعمومي،
دو متهم اصلی
به چوبه دار
سپرده شدند تا
طولانی تر شدن
ماجرا، بيشتر
به ماجرا دامن
نزند و از
آشکار شدن نقش
افراد ديگر در
تصرف و تخريب
جنگل ها،
قاچاق چوب و
زمين خواری و ...
جلوگيری گردد.
مرور
پرونده ناصر
پيروي، نکات
زيادی را در
باره فساد
دستگاه های
حکومتی و نقش
آن ها در نابودی
سرزمين
ايران، روشن
تر می سازد.
«… پيروی 3
ماه قبل از
اينکه به دست سرهنگ
پاسدار
افراسياب
نصيری و پرويز
کاظمی به قتل
برسد، بارها
از سوی فرد
اول مورد
تهديد قرار
گرفت و وقتی
پيشنهاد رشوه
نصيری به او برای
تصاحب جنگل ره
به جايی نبرد،
اين جا بود که
برنامه ريزی
برای ترور
شخصيت او آغاز
شد و هر آن چه
که انگ و
برچسب بود به
پيشانی او نصب
کردند. اما
پيروی باز هم
کوتاه نيامد.
بارها به
مسئولان ارشد
استان از جمله
مدير کل منابع
طبيعي، رييس
حراست اداره
منابع طبيعي،
امام جمعه
ماسال،
فرماندار
ماسال،
سازمان قضايی
نيروهای مسلح
و ... کتبا و
شفاها شکايت
برد، اما ... تا
اين که صبح
روز حادثه [7 ارديبهشت
1384] مطابق معمول
با خودروی
سازمانی خود از
منزل اش در
رشت خارج شد
تا خود را به
اداره ماسال
برساند. اما
بعد از پليس
راه رشت،
خودروی او به
دستور 4 نفر از
ماموران ايست
بازرسی متوقف
شد.
ماموران[سپاه
پاسداران] او
را در حالی که
خودروی
سازمانی اش
نيز روشن بود،
سوار يک پژو
آردی کرده و
او را در
نزديکی جنگل
های صومعه سرا
تحويل قاتلين
دادند، بعد از
آن پيروی توسط
قاتلان با دست
های بسته به داخل
صندوق عقب
خودرو منتقل
شد تا به
قتلگاه خود در
داخل جنگل
رسيد ...
طبق
اظهارات
متهمان و
گزارش
نماينده
دادستان
عمومی و انقلاب
رشت، او با
تيغ موکت بری
و به شيوه ای
ناجوانمردانه
که شدت انتقام
جويی قاتلان
را نشان می دهد
از ناحيه پشت
گردن که نيروی
مضاعفی را هم می
طلبد سر بريده
می شود.
افراسياب
نصيری در حالی
که خود مسلح
به سلاح کلت
کمری هم بوده،
اما برای اين
که پيروی عذاب
بيشتری موقع
مرگ متحمل
شود، او را با
دستان بسته به
روی زمين می
خواباند و با
تيغ موکت بری
سر او را می برد
... «خون تا شعاع
يک متری زمين
را می پوشاند
»، همسر دل
نگران پيروی
از صبح نگران
او می شود ... همسر
پيروی می گفت:
«نگران شدم به
اداره ماسال
زنگ زدم اما
گفتند نيامده،
رفتم اداره کل
منابع طبيعی
در رشت، گفتم
شايد امروز به
خاطر اين که
يه جلسه
دادگاه هم با
يکی از اقوام
همين
افراسياب
نصيری بر سر
تصرف اراضی
ملی در رشت
داشته، شايد
نرفته ماسال و
اومده دفتر
حقوقی اداره
در رشت، اما
اونجا هم نبود،
تا شب هر چه
گشتيم پيدا
نشد تا اين که
خبر دادند
خودروی او را
بعد از پليس
راه رشت پيدا
کرده اند ... دو
روز و نيم بعد
يعنی عصر جمعه
جسد او را در
جنگل پيدا
کردند ... نصيری
می خواست چند
هکتار از
اراضی جنگل را
برای خودش سند
بزنه، آقام
نمی ذاشت، می
گفت اينجا
اراضی ملی
است، اينجا
جزء طرح ملی
صيانت از
جنگله و اون
گاهی وقت ها
با سوء استفاده
از موقعيت اش
در دستگاه
نظامی با
خودروی نظامی
به جنگل شبانه
يورش مياره....»
دادگاه
رسيدگی به
اتهامات 6
متهم به قتل و
آدم ربايی
شهيد ناصر
پيروی در
مهرماه سال 1384
به صورت علنی
و با حضور خيل
عظيمی از مردم
و برخی مسئولان
استانی در رشت
برگزار شد،
وقتی صحنه های
بازسازی شده
اين جنايت
دردادگاه پخش
شد، اکثر
حاضران
گريستند و باز
هم فرياد و
شيون زن و
فرزند و مادر
و پدر پيروی
بود که به
آسمان بلند می
شد. جسد پيروی
در حالی در
جنگل پيدا شد
که سرش تا
نيمه از بدن
جدا و تيغ
موکت بری در
گردنش شکسته
بوده، برخی از
قسمت های لباس
هايش به دليل
مقاومت در
زمان مرگ پاره
شده و هر دو
مشت دستش گره
شده بود، در
حالی که علف های
کف جنگل که از
زمين کنده بود
هنوز در دستش
بود....»41
جسد
ناصر پيروی
بعد از گذشت 3
روز از آدم
ربايی و قتل،
در جنگل های صومعه
سرا كشف شد و
بعد از گذشت 40
روز سرانجام با
همكاری يكی از
افسران دايره
جنايی اداره
آگاهی تهران،
قاتلان و آدم
ربايان
شناسايی و به قتل
و آدم ربايی
اعتراف كردند.
[سرهنگ
پاسدار]افراسياب
نصيری متهم به
قتل و اجير
كردن 4 نظامی و
شبه
نظامی[پاسدار
و بسيجی] برای
آدم ربايی و
همدستی با
پرويز كاظمی
برای ارتكاب
به قتل بود. وی
حتی بعد از
ارتكاب به قتل
نيز بارها
خانواده
مقتول را به
منظور
جلوگيری از
پيگيری های
قضايی مورد
تهديد قرار
داد.42
احکام
صادر شده
دادگاه[در
سال 1384]
افراسياب
نصيری و پرويز
كاظمی كه با
مشاركت هم ناصر
پيروی را به
طرز فجيعی سر
بريده و به
قتل رسانده
بودند را به
قصاص محكوم
كرد. ساير
متهمان
پرونده به
اتهام آدم
ربايی به 15 سال
حبس محكوم
شدند.43
متهمين
و حاميان آن
ها در مراحل
مختلف تلاش نمودند
که به هر طريق
جلوی مجازات
را بگيرند. از جمله
اگرچه دادگاه
بدوی حکم قصاص
افراسياب
نصيری و پرويز
کاظمی را صادر
کرده بود اما
ديوان عالی
کشور، احکام
را تاييد نمی
کرد.44
سرانجام،
افراسياب
نصيری و پرويز
کاظمی به اتهام
قتل اين
جنگلبان به
اعدام و به
اتهام شرکت در
آدم ربايی به
۵ سال حبس
محکوم شدند.
سه متهم بعدی
به اتهام آدم ربايی
به ۱۵ سال حبس
محکوم شدند.
متهم رديف شش به
علت عدم وجود
دلايل کافی
تبرئه گرديد[!].
قاتلان
سرانجام در
آذر 1387 در رشت
اعدام شدند.
اين اعدام،
اولين مورد از
اعدام افرادی
بود که اقدام
به قتل يا جرح
جنگلبانان و
محيط بانان
کرده اند.45
ادعای
سپاه
پاسداران مبنی
بر عدم
وابستگی
متهمان به آن
نيرو
در
استعلام
دادگاه از
سپاه درباره
متهمان رديف2تا
5، سپاه اعلام
می کند که اين
افراد به دليل
سوء استفاده
از عنوان
بسيجي،
دستگيری های خود
سرانه، حمل
سلاح، گشت
خارج از
محدوده و ... از سال
83 بسيجی محسوب
نمی شده اند!
خيلی جالب است
که به نکات
زير توجه کنيد:
1-اگر
اين ها رابطه
خاصی با سپاه
نداشته اند
چرا اول در
بازداشتگاه
سپاه بازداشت
شده اند؟ با توجه
به اين که
آگاهی تهران
پيگير پرونده
بوده!
2- چرا
پيروی از متهم
رديف
دوم[سرهنگ
پاسدار افراسياب
نصيری] به
سازمان قضايی
نيروهای مسلح شکايت
کرده؟ در حالی
که متهم از
سال 83 نظامی نبوده!
3- متهم
رديف دوم روز
حادثه پس از
مراجعه به محل
کارش(!) از
دژبان خواسته
که ساعت ورود
او را از 10/9 به 10/8
تغيير داده و
نيز نوع خودرو
او را هم خلاف
واقع ذکر کند!
اگر او
از خدمت اخراج
شده، چگونه به
محل کارش رفت
و آمد داشته و
چرا دژبان از
دستور او اطاعت
کرده؟
4- اين
افراد منفک از
خدمت چگونه
توانسته اند
حکم جلب
بگيرند؟ مسلم
حکم جعلی
نبوده وگرنه
پيروی با 24 سال
سابقه خدمت و
آشنايی به
احکام قضايی
از رفتن با آن
ها امتناع می
کرد.
5- دست
پيروی را با
يک دست بند
نظامی بسته
بودند؛ آيا
متصور است عده
ای از افراد اخراج
شده از خدمت
نظامی با
فاصله يک سال
از حادثه،
هنوز سلاح و
تجهيزات
نظامی داشته
باشند؟(به
شهادت متهم
رديف اول،
سرهنگ نصيری
کلت کمری به
همراه داشته
...!)»46
سرهنگ
پاسدار
افراسياب
نصيری در
زندان
آرش
سيگارچی که در
مقطعی با
سرهنگ پاسدار
افراسياب
نصيری در زندان
هم بند بود،
در باره او،
مطلبی نوشته
است(در آبان 1387)،
که قابل توجه
است: «انتقام
از قاتل جنگلبان
گيلانی ...
خواندم که تا
چند ساعت ديگر
قاتل «ناصر
پيروی»
جنگلبان
ماسالی اعدام
می شود. حتما
به خاطر داريد
که چهار سال
پيش ابتدا
اعلام شد که
رييس اداره
منابع طبيعی
شهر ماسال – در
غرب گيلان –
ابتدا ناپديد
و سپس به طرز
فجيعی به قتل
رسيده است.
بعد از مدتی
مشخص شد که
قاتل يا
قاتلين او،
مجموعه ای از نظامی
های عضو سپاه
پاسداران
همان منطقه
بودند که چون
در قاچاق چوب
دست داشتند، و
جنگلبان
پيروی مانع
شان بود،
ابتدا سعی کردند
او را تطميع
کنند وقتی اين
در او اثر
نداشت،
تهديدش کردند
و در نهايت هم
به قتلش
رساندند. آن
هم چه قتلی. پس
از زندانی
کردنش در
صندوق عقب
ماشين، ساعتی
کتکش زدند و
در نهايت با
تيغ موکت
بر(البته
روايتی هم می
گويد با اره
موتوری) سرش
را از بدن جدا
کردند.
... يک
روايت از من
در اين مورد:
من در
اين مقطع به
خاطر فعاليت
های مطبوعاتی
ام مدتی زندان
بودم و تازه
از زندان به
طور موقت آزاد
شده بودم ... بعد
از چندی وقتی
حکم ام تاييد
شد، به زندان
برگشتم و در
زندان بود که
يکی از زندانيان
توجهم را جلب
کرد. مردی قد
بلند، با ريشی
شبيه حزب
اللهی ها ... همه
سرهنگ صدايش
می زدند اما
خودش هميشه
ساکت بود. از
قاسم، همان قاتلی
که مسوول
اتاقم بود،
پرسيدم، اين
جرمش چيست؟،
گفت اين همان
کسی است که
جنگلبان را
کشته است.
اسمش
افراسياب
نصيری است. تا ته
اش را می
توانستم
بخوانم. يک هم
جرم داشت که فکر
کنم نامش
«مبارکی» بود.
با اين که قتل
را مرتکب شده
بودند، اما
اين دو را با
متهمان جرايم مالی
در بند شش نگه
داشته بودند و
دو هم جرم ديگر
را که احتمالا
درجه شان از
اين ها پايين
تر بود،
فرستاده
بودند بند
چهار که بند
تخصصی قاتلان
بود.
چند
ماهی را در
بند شش با هم
زندانی بوديم
... خيلی از مرگ
می ترسيد. من
به شخصه که
هرگز گمان نمی
کردم اعدام
شود. بخصوص که
هر هفته در
چند نوبت ملاقات
کننده هايی
قابل توجه
داشت و
امکاناتی
برايش فراهم
بود. يک بار هم
گفته بود
بيرون دارند
رضايت می
گيرند. چند تا
از بچه های
سپاه رفته اند
رضايت بگيرند!
اين را
با گوش خودم
شنيدم که می
گفت: «اول
انقلاب من کلی
مجاهد کشته
ام. نظام نمی
گذارد، من را اعدام
کنند. من برای
اين نظام زحمت
کشيده ام....»
افراسياب
قصه ما اينک
بد جور تنها
مانده و در يک
قدمی طناب دار
است. دار
مکافات عمل !...
هرچند او قاتل
است و مجرم و
بر اساس
قوانين ايران
بايد با قصاص(اعدام)
به سزای عملش
برسد ، اما
اگر دست من
بود می
گذاشتمش در
زندان. برای
ابد. برای
ظلمی که به
«پيروی» کرد ،
برای ستمی که
به همسر اين
جنگلبان کرد.
برای همه
تخلفات ديگری
که هرگز مشخص
نشد. برای
اينکه
بالادستی هايش
را لو نداد و
برای هر چيز
ديگر....»47
واقعيت
اين است که
روابط سياسی و
اجتماعی و شرايط
موجود در
ايران،
جايگاه ويژه
ای به سپاه پاسداران
داده است و
دست اين
مجموعه بسيار
عظيم برای
هرگونه تخلف و
غارت و ثروت
اندوزی و
سودجويی باز
است. البته
تخريب هايی که
توسط ارگان
های نظامی و
به ويژه سپاه
پاسداران صورت
می گيرد، خود
جزيی و بخشی
از تخريب و
ويرانگری
بزرگتری است
که در ايران
انجام می گيرد
و هر فرد و يا
نهاد و
دستگاهی که
بتواند، در پی
سودجويی به
تاراج می
پردازد و محيط
زيست و
مقولاتی از
اين دست، برای
آن ها دارای
هيچ ارزشی
نيست.
روابط
و مناسبات
حاکم بر
نيروهای
نظامی با طبيعت
ايران،
بيانگر
رفتارهای
حاکمان کشور
با سرزمين و
جامعه ايران
است. نيروهای
نظامی و انتظامی
همان رفتاری
را از خود
بروز می دهند
که کليت نظام
حاکم با مردم
دارد. اگر
حکومت مردمی
می بود،
نيروهای
نظامی و انتظامی
آن هم مردمی و
در خدمت مردم
می بودند نه
بر عليه مردم
و سرزمين
ايران. در
واقع نيروهای
نظامی و
انتظامی- و
امنيتی-
جمهوری
اسلامي، برای
حفظ و پاسداری
از مناسبات
حاکم وجود دارند.
من در
اين مقاله
جزيی از يک
تخريب را نشان
دادم که خود
جزيی از
تخريبی
بزرگتر است.
رفتار
نيروهای
حاکم، فقط
جنايت عليه
طبيعت نيست(صد
البته گياهان
و جانوران به
عنوان موجودات
زنده و به
عنوان عناصر
اکوسيستم ها
دارای ارزش و
اهميت و
جايگاه خاص
خود می باشند)
بلکه جنايت
مستقيم در حق
انسان ها نيز
هست. در
نهايت، موضوع
فقط اين نيست
که دست سپاه پاسداران
از مردم و
سرزمين ايران
کوتاه شود، بلکه
کل مناسبات
حاکم می
بايستی درهم
شکسته شود و
مناسباتی بر
کشور حاکم شود
که ديگر چنين
تخريب ها و
فجايعی وجود
نداشته باشد.
بدان اميد.
******************
منابع
و پی نوشت ها:
1-
http://www.hamshahrionline.ir/details/73636
2- «هنوز 6
ماه از
برگزاری
رزمايش توسط
يكی از ارگان
های نظامی در
حريم پارک ملی
كوير و داخل
ناحيه امن
منطقه حفاظت
شده كوير در 50
كيلومتری تهران
نگذشته كه
فرمانده ستاد
كل نيروهای
مسلح كشور با
ابلاغ
بخشنامه اي،
خطاب به تمامی
قوای مسلح
كشور برگزاری
هرگونه مانور
در مناطق
حفاظت شده
سازمان حفاظت
محيط زيست و
پارک های ملی
را ممنوع
اعلام كرد.
سرلشكر
فيروزآبادی
با ابلاغ اين
بخشنامه در تاريخ
13/9/86 با تاكيد بر
ضرورت حفظ
مناطق
چهارگانه
سازمان محيط
زيست برای نسل
های بعد، از
قوای مسلح
درخواست كرده
چنانچه به هر
دليلی پيش تر
وارد مناطق
حفاظت شده شده
اند، با اعلام
موضوع به ستاد
كل نيروهای
مسلح، چگونگی تخليه
و خروج را از
طريق اين ستاد
پيگيری نمايند.
خبر «كانون
عالی گسترش
فضای سبز و
حفظ محيط زيست
ايران» در اين
باره كه دو
روز قبل روی
خروجی سايت
اين كانون
منتشر شد هر
چند كوتاه اما
بسيار
اميدوار
كننده بود، از
اين جهت كه
بعد از اين
ديگر امنيت و
آرامش هيچ
پناهگاه حيات
وحش و هيچ
پارک ملی ای
تهديد نمی شود.
پارک
ملی نای بند،
منطقه حفاظت
شده دنا، پارک
ملی خجير،
پارک ملی سرخه
حصار، منطقه
حفاظت شده
جاجرود، پارک
ملی و منطقه
حفاظت شده
كوير و... همه
اكوسيستم های
بكری هستند كه
در سال های
گذشته بنا به
ضرورت های خاص
برای انجام
رزمايش در
اختيار
نيروهای مسلح
كشور قرار گرفته
بود، در حالی
كه هميشه اين
پرسش اساسی
مطرح بود كه
آيا به راستی
هيچ نقطه ديگری
در اين كشور
به جز مناطق
تحت حفاظت
سازمان محيط
زيست كه كانون
های تنوع
زيستی ايران
به شمار می
روند، وجود
نداشته كه
هميشه
زيستگاه امن
وحوش به ميدان
تير و مانور
بدل شده است،
آن هم در
شرايطی كه
تنها 7 درصد
خاک كشور به
عنوان مناطق
تحت حفاظت در
اختيار
سازمان محيط
زيست است و 93
درصد ديگر
آزاد است؟!
نتيجه اين
اقدامات در
سال های گذشته
چيزی نبوده جز
رانده شدن و
مهاجرت گروهی
گله های آهو و
قوچ و ميش و كل
و بز و گور خر
به بيرون از
مناطق و بعد
هم شكار آنها.
در برخی موارد
هم لاشه جنين
های روی زمين
به جا مانده
كه در اثر ترس
و وحشت
جانوران ماده
سقط شده و از
بين رفته اند
و يا بعضا
لاشه
جانورانی كه
اشتباها هدف
گلوله يا
خمپاره قرار
گرفته اند و
در اين گيرودار
قربانی شده
اند. به هر
حال، اقدام
طبيعت دوستانه
فرماندهی
ستاد كل
نيروهای مسلح
كشور را كه با
صدور بخشنامه
ای
اميدواركننده
و در 4 بند
خواستار
ممانعت همه
قوای مسلح از
ورود به مناطق
تحت حفاظت
شده، در وهله
نخست بايد به
فال نيک گرفت
و در شرايطی
كه گاهی حتی
بسياری از
مسوولان ارشد
كشور همچون
معاون رئيس جمهور،
« سياست های
حفاظت از محيط
زيست را توطئه
غرب عليه
دنيای اسلام»
می دانند، چنين
بخشنامه ای را
به عنوان نقطه
عطفی در آشتی
بين نهادهای
نظامی با
طبيعت به ثبت
رساند ....
پادگان
ها در مناطق
همچنان پا بر
جاست
پرسش
خبرنگار
اعتماد ملی از
معاون محيط
طبيعی سازمان
محيط زيست اين
بود كه مطابق
با اين دستورالعمل
جديد آيا بعد
از اين در
هيچيک از مناطق
تحت حفاظت
محيط زيست
مانوری
برگزار نخواهد
شد؟ و ديگر
اينكه تكليف
پادگان ها و
اراضی حفاظت
شده ای كه در
خجير و سرخه
حصار و كوير و نای
بند در اختيار
اين ارگان ها
قرار گرفته چه
می شود و آيا
اين مناطق
تخليه می شود؟
نجفی [معاون
محيط طبيعی
سازمان محيط
زيست] در پاسخ
به اين پرسش
ها گفت: ما
اميدواريم كه
اين طور باشد
و بر مبنای
اين بخشنامه،
ديگر هيچ
مانوری در
مناطق ما
اتفاق نيفتد،
در عين حال به
طور همزمان
رايزنی هايی
هم با وزارت
دفاع داشتيم،
چون واگذاری
زمين به
نيروهای
نظامی يا
استقرار های
موقت يا
واگذاری های
دائمی از طريق
وزارت دفاع
صورت می گيرد
و به عنوان
مثال در
ارتباط با
اراضی پارک
ملی نای بند قرار
شده وسعت
استقرار
نيروهای
نظامی در اين
منطقه به
حداقل كاهش
يابد. در مورد
پارک ملی كوير
هم پيشنهاد ما
جابه جايی
نيروهاست اما
هنوز به نتيجه
ای نرسيده ايم
و در حال مذاكره
هستيم....»
مژگان
جمشيدی:
فرمانده ستاد
كل نيروهای
مسلح با صدور
بخشنامه ای به
قوای مسلح
كشور اعلام كرد:
از انجام
رزمايش نظامی
در پارک های
ملی خودداری
كنيد. روزنامه
اعتماد ملي،
شماره 537 ( 26 آذر 1386)،
صفحه 7 (محيط
زيست).
3- http://abhayesepid.blogfa.com/post-197.aspx
4- در
گزارشی از
مسابقات رالی
قهرمانی
کشور(کوير 86)- که
در روزهای سوم
و چهارم آبان
ماه 1386، همزمان
با مانور سپاه
پاسداران در
پارک ملی کوير
برگزار شد-
چنين آمده
است: «... اين
مسابقه که
قرار بود به
مجموع 350
کيلومتر مسير
رفت و برگشت و
شامل حدود 200
کيلومتر تست
خاکی برگزار
شود ، در روز
اول يک تست و
در روز دوم ،
دو تست آن به
دليل مانور
سپاه در منطقه
حذف شد ... در روز
اول مسابقه
بعد از پايان
تست اول ،
خودروها در
محوطه ای باز
در اواسط تست
دوم نگه داشته
شدند تا مانور
به پايان برسد
… در روز دوم يک
عدد خمپاره به
نزديکی ساسان
عزيزی اصابت
کرد....»
http://www.carnp.com/newsdetail-797-fa.html
5-
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?besh=dreje&id=1327
6-
http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1509696
7-
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=138630
8-
http://aftabnews.ir/vdcgut9u.ak93w4prra.html
[در
نواحی
بياباني، به
برجستگی های
بين شيارهایU شکل،
کلوت ميگويند/
ويکی پديا]
9-
http://aftabnews.ir/vdcdzx0fzyt0fx6.2a2y.html
10-
http://www.mehrnews.com/fa/NewsPrint.aspx?NewsID=1181464
11- http://www.rdek1.blogsky.com
12-
http://www.voanews.com/persian/news/iran/iran-enviornment-forests-09-03-2011-117684714.html
13-
http://www.hamshahrionline.ir/details/165260
14-
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8709180671
15-
http://www.persiangulfstudies.com/fa/index.asp?p=pages&ID=540&Sub=199
16- آلودگی
رودخانه
گوهررود
گيلان: برابر
گزارشی که در
بهمن 1389 منتشر
گرديد، مواد
زايد و فاضلاب
پادگان
آموزشی سپاه
پاسداران رشت
که در مسير
رودخانه گوهر
رود قرار
دارد، و نيز
فاضلاب زندان
لاکان رشت، به
رودخانه
گوهررود می
ريزد و از
جمله مهمترين
منابع آلودگی
رودخانه مزبور
می باشد.
آلودگی آب،
علاوه بر از
بين رفتن موجودات
آبزي، سبب
مهاجرت
ماهيان و
ازدياد رشد گياهان
آبزی شده است.
http://www.mohit-zist.com/viewtopic.php?f=7&t=1259
17- آلودگی
ميكروبی
رودخانه دز در
پی ورود فاضلاب:
رييس اداره
حفاظت محيط
زيست دزفول-
در مرداد ماه
سال 1389- در باره
آلودگی
رودخانه دز
گفت: «... فاضلاب
پادگان نظامی
تيپ 2 زرهی
خوزستان كه در
دزفول مستقر
است وارد
رودخانه دز می
شود. هرچند كه
اين پادگان
دارای سيستم
تصفيه فاضلاب
است و پسآب حاصل
از سيستم
تصفيه وارد رودخانه
دز می شود.
پسآب حاصل از
سيستم تصفيه
فاضلاب اين
پادگان نظامی
به صورت دوره
ای پايش می
شود و برخی
مواقع ميزان
آلودگی
ميكروبی آن افزايش
می يابد.
ميزان
آمونياک
موجود در پساب
اين پادگان
نظامی بالا
است و اكنون
از شرايط رهاسازی
پساب پادگان
در رودخانه دز
راضی نيستيم ...
با توجه به
اينكه بسياری
از شهروندان و
مسافران از
رودخانه دز
برای شنا
استفاده می
کنند لازم است
هر چهسريع تر
از ورود
فاضلاب به اين
رودخانه
پيشگيری شود.»
http://old.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1592656
18- جريان
رود فاضلاب در
شهر بناب
استان آذربايجان
شرقی: رودخانه
قوبی چای از
شاخه های
رودخانه صوفی
چای محسوب می
شود كه تا چند
سال پيش، پس
از عبور
رودخانه صوفی
چای از روستای
چلغائی
شهرستان بناب
از آن جدا و از
قسمت جنوب
شرقی به شهر
وارد می شد و
پس از طی حدود 5
كيلومتر در
داخل شهر به
طرف غرب و به
سوی درياچه
اروميه جريان
داشت اما
اكنون خشک و بی
آب است و به
دليل نبود
لوله كشی
مناسب، فضولات
انسانی وارد
اين منطقه می
شود. به گفته
نماينده بناب
در مجلس: اين
معضل به حدود 30
سال پيش برمی
گردد و تقريبا
30 هزار نفر از
ساكنان اطراف رودخانه
را با مشكل
مواجه كرده و
چون تقريبا از
وسط شهر بناب
رد می شود
چهره شهر را
بسيار زشت و
ناپسند كرده
است. باتوجه
به اين كه آب
های سطحی به
صورت فصلی در
اين رودخانه
جريان دارد و
نيز به دليل
نبود لوله كشی
فاضلاب،
فضولات
انسانی و به
خصوص فاضلاب
پادگان امام
رضا به اين
رودخانه
واريز می شود،
لذا اين عوامل
باعث ايجاد
بوی بسيار بد
و مشمئزکننده
شده و اين امر
نه تنها زندگی
را به كام
اهالی منطقه
تلخ كرده بلكه
سلامت آنان را
در معرض خطر
قرار داده است
... قسمت عمده
ايجاد معضل
زيست محيطی
قوبی چای به
اين پادگان
برمی گردد.
سعيده
دلال عليپور:
جريان رود
فاضلاب در شهر
بناب استان
آذربايجان
شرقی. روزنامه
جام جم، شماره
3081 ( 12/12/89)، صفحه
15(ايران).
19- بوی
نامطبوع
فاضلاب
پادگان
بيرجند: مدير
امور آب و
فاضلاب
بيرجند- در
خرداد سال 1391- در
مورد علت بوی
نامطبوع
فاضلاب
پادگان
بيرجند و گلايه
شهروندان
اظهار داشت:
«در سنوات
گذشته نواقصی
در سيستم بهره
برداری از
تاسيسات
فاضلاب داخلی
پادگان به
عنوان يک معضل
شهری وجود
داشته است که
با اجرای طرح
فاضلاب و نصب
انشعاب
فاضلاب
پادگان به
شبکه شهری
مشکل فوق
مرتفع شده
است. اخيرا با
بروز مشکل بو
در مسير
پادگان با
بررسی های انجام
شده مشخص شد
اين بو ناشی
از نقص
تأسيسات پمپاژ
شبکه داخلی
فاضلاب
پادگان است.
اصلاح اين مشکل
در تعهدات
امور آب و
فاضلاب
بيرجند نيست.
به اين مجموعه
پيشنهاد شده
است که با
توجه به انتقال
بخش اعظم
پادگان به
خارج شهر قسمت
هايی که امکان
اتصال به شبکه
فاضلاب شهری
را دارند منفک
و حتی المقدور
با حذف سيستم
پمپاژ مشکل بو
را مرتفع
سازند.»
http://birjandemrooz.com/index4Email.php?obj=News&taskName=ShowDetails&IDD=211
20- مهرپور
محمدي،
مهرداد: پارک
ملی سرخه
حصار. 2011.
http://partov.wordpress.com/2011/10/01/park_melli_sorkhe_hesar/
21-
http://www.asriran.com/fa/news/121168/%D9%85%D8%B1%D8%BA%D9%88%D8%A8%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%B2%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF
22- «محاصره
تهران از سوی
پادگان ها: ...
وسعت اين زمين
ها بسيار زياد
است آخرين
آماری که
ارائه شده رقم
قابل
ملاحظهای است
که 10الی 12 درصد
از سطح تهران
يعنی چيزی
حدود 72
کيلومتر مربع
را به خود اختصاص
داده است.
... در بند(5)
مصوبه شورای
عالی شهرسازی
و معماری
ايران در اين
باره آمده
است: احداث و
توسعه
تاسيسات نظامی
از قبيل
پادگان ها و
ميادين
آموزشی و تمام
يا هر قسمت از
هرگونه
تاسيسات ديگر
متعلق به
واحدهای
نظامی و
انتظامی که
عملکرد شهری
ندارند، در
داخل محدوده و
حريم
استحفاظی شهرها
ممنوع است.
تاسيسات
مشابه موجود
نيز بايد در
قالب برنامه
تدريجی از
محدوده و حريم
شهرها خارج
شده و اراضی و
ساختمان های
باقی مانده
تغيير کاربری
داده و با
رعايت اولويت
های شهری به
مصارف عمومی
برسد. اما اين
مصوبه در سال های
سازندگی[!] به
فراموشی
سپرده شد ....
يک
کارشناس
شهرسازی نيز
معتقد است که
پادگان هايی
که دست ارتش
يا نيروی
انتظامی قرار
دارند،
انتظار دارند
که ارزش به
روز ملک آنها
بازگردانده
شود تا به
تخليه اين
اراضی اقدام
کنند اما
مسئله مهم اين
است که اين
اراضی بيش از 50
کيلومتر را در
برمی گيرد و
شهرداری و
دولت قطعا نمی
توانند چنين
هزينه هنگفتی
را برای خريد
اين زمين ها
پرداخت کنند و
پروژه در
نهايت همچنان
معلق می ماند.
همچنين در يک
بحث ديگر ارتش
ميخواهد با
شهرداری و
دولت معامله
کند و معتقد
است که ما در
صورتی اين
اراضی را تخليه
می کنيم که
قسمتی از زمين
را با تغيير
کاربری به
مسکوني، به
خود ما
بازگردانيد و
چون شهرداری
چنين کاری نمی
کند و دولت نيز
در شرايطی است
که نمی تواند
به آن ها چيزی
را تحميل کند
در نتيجه چنين
اقداماتی بی
نتيجه خواهد
ماند. اگر
پادگان ها
تبديل به بافت
مسکونی شوند
برای شهر ضرر
خواهد داشت.
اين
اراضی در
جاهای خوب
تهران و در
ابعاد گسترده و
وسيع در
اختيار اين
نهادهای
نظامی قرار
دارد و با عدم
خروج اين
نيروها از سطح
شهر، تبعات تاسف
بار همچنان
ادامه خواهد
داشت. شهر
نياز به زمين
برای فعاليت
های خدماتی و
فضای سبز دارد....
تخلفات
صرفا مختص
نيروهای مسلح نيست
و تقريبا
بيشتر دستگاه
های دولتي،
ساخت و سازهای
غير مجاز
دارند. اين
ساخت و سازها،
مشکلات عديده
زيست محيطی
برای شهر دارد
و تهران را با
بحران جدی
مواجه ميکند.
با توجه به
اين توضيحات
به نظر می رسد
که تهران در
آستانه فاجعه
قرار دارد....»
http://www.hamshahrionline.ir/details/80301
23-
http://www.pgnews.ir/showpage.aspx?id=43514
24- ساخت
پادگان
قاين(پادگان
غدير): در سال 1391
اعلام گرديد
که 600 هکتار
زمين برای
احداث پادگان
قاين درنظر
گرفته شده است
که در حدود 200
هکتار زمين های
متعلق به
منابع طبيعی
بود که واگذار
شده است و بخش
بزرگی نيز
زمين های
کشاورزی بوده
است که به رغم
تملک توسط
ارتش، به علت
عدم تامين
اعتبار،
تسويه حساب با
مالکين زمين ها
انجام نگرفته
است و در عمل
زمين ها از
کاربری اصلی
خود خارج شده
است.
http://javanonline.ir/vdcco1q0p2bqmm8.ala2.html
25- ساخت
پادگان سپاه
در خوی: برای
احداث
پادگان(امام خمينی)
متعلق به
نيروی زمينی
سپاه
پاسداران در
خوي، که در
آبان ماه سال 1386
به بهره
برداری رسيد،
زمينی به
مساحت 145 هکتار
در منطقه ديزج
جمشيدخان
اختصاص يافت.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1509740
26- محل
احداث پادگان
جديد لشگر ۷۷
پيروز ثامن
الائمه: برای
احداث پادگان
جديد لشگر 77
خراسان،
زمينی به
مساحت بالغ بر
۱۰۰۰ هکتار
اختصاص يافته
و عمليات
احداث از سال 1388
آغاز شده است.
روزنامه
خراسان:
«بازديد
استاندار از
محل احداث
پادگان جديد
لشگر ۷۷ پيروز
ثامن
الائمه(ع)».
شماره 17799(شنبه
1389/12/28). اخبار
خراسان رضوی.
27- اختصاص
1300 هکتار زمين
برای پادگان
ارتش در بجنورد:
در اسفند 1390،
مديرکل منابع
طبيعی و
آبخيزداری
خراسان شمالی
از اختصاص بيش
از يک هزار و 300 هکتار
زمين ملی(واقع
در تخته
اردکان
بجنورد) برای
انتقال پادگان
بجنورد و نيز
تحويل اراضی
ميدان تير
ارتش واقع در
منطقه
عليآباد خبر
داد.
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13901214001348
28- http://www.tabriz.ir/?PageID=222
29- «قانون
فروش و انتقال
پادگان ها و
ساير اماكن نيروهای
مسلح به خارج
از حريم شهرها
تاريخ
تصويب: 1388/6/11
ماده 1-
وزارت دفاع و
پشتيبانی
نيروهای مسلح
و نيروهای
مسلح جمهوری
اسلامی ايران
مكلفند با
درخواست ستاد
كل نيروهای
مسلح، دولت يا
شهرداری ها(از
طريق وزارت
كشور) و در
صورت موافقت فرماندهی
كل قوا نسبت
به فروش(از
طريق مزايده يا
توافق) و
انتقال پادگان
ها و ساير
اماكن تحت
تملک از
محدوده شهرها
به خارج از
حريم آنها با
توافق وزارت
مسكن و شهرسازی
يا شهرداری ها
و يا ساير
دستگاه های اجرايی
اقدام نمايند.
در ارتباط با
اراضی وقفی نيز
مطابق قوانين
مربوطه عمل می
شود.
تبصره -
اماكن
نيروهای
مقاومت بسيج،
ناجا، وزارت
دفاع و
پشتيبانی
نيروهای مسلح
و سازمان های
وابسته و
تابعه آن و
سپاه انصار
(به جز پادگان
های آموزشي،
مراكز توليد
سلاح و مهمات
و زاغه های
مهمات آنها) و
مراكز علمي،
پژوهشي، درمانی
رفاهی و منازل
مسكونی
نيروهای مسلح
و همچنين ستاد
كل، ستادهای
فرماندهی كل
سپاه و ارتش و
ستادهای
نيروها از
موضوع اين
ماده مستثنی
می باشند. در
موارد
اختلافی نظر
ستاد كل نيروهای
مسلح حاكم است.
...
ماده 5-
وزارت جهاد
كشاورزی مكلف
است در موارد جابه
جايی موضوع
اين قانون،
زمين مناسب
مورد نياز جهت
احداث پادگان
يا اماكن
جايگزين و حريم
آنها را مطابق
معيارها و
مقررات
نيروهای مسلح
واگذار نمايد.
...
http://www.imj.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1082:1388-12-14-22-59-00&catid=83:1388-11-03-08-39-39&Itemid=221
30-
http://hashemirafsanjani.ir/fa/node/195078
31- مديركل
منابع طبيعی
گلستان در
پاسخ به اين
سوال كه چگونه
۱۰ هكتار جنگل
برای ساخت
موزه به يک
نهاد واگذار
شده گفت: «اين
مقدار
۱۰هكتار نيست
و حدود ششهزار
متر است كه در
سال ۷۳ برای
دفن شهدای
گمنام به
بنياد حفظ
ارزش های دفاع
مقدس داده شده
است. آنها تمام
مجوزهای لازم
را در همان
زمان دريافت
کرده اند و
حالا در حال
اجرای طرح
هستند.»
اما
رييس كميسيون
فرهنگي،
اجتماعی و
زيست شهری
شورای اسلامی
شهر گرگان
درباره مساحت
زمين تصرف شده
گفت: «مجوز
اجرای طرح در
شش هزار متر داده
شده اما فنس
کشی در اطراف
۱۰ هكتار
انجام شده
است.» او در
نامه ای خطاب
به رييس دفتر
بازرسی خامنه
ای نوشت:« بيش
از دو سال است
كه يکی از
نهادهای
استان گلستان
حدود ۱۰ هکتار
از اراضی
جنگلی را در
ارتفاعات و دل
جنگل های
طبيعی و بكر
ناهارخوران
گرگان به
بهانه تاسيس
موزه محصور
كرده و بی
توجه به
مخالفت های
مردمي، اخيرا
به قطع درختان
و خاکبرداری
عجيب و بی
سابقه در اين
منطقه
جنگلی(نورالشهدا)
جهت ساخت و
ساز اقدام
نموده است…
شواهد حاکی از
عزم اين نهاد
نظامی جهت
ساخت و ساز گسترده
يک مجموعه
اختصاصی اين
نهاد به بهانه
احداث موزه
است … اين نهاد
مستقيما زير
نظر مقام معظم
رهبری قرار
دارد ... حجم
عجيب خاکبرداری
در دل جنگل،
كارشناسان
منابع طبيعی
را نيز حيرت
زده كرده است.
در حالی كه به
فاصله چند
دقيقه از شهر
گرگان، زمين
های غيرجنگلی و
حتی کم بازده
وجود دارد،
انتخاب و
اصرار بر تخريب
يک عرصه کاملا
طبيعی و جنگلی
و همچنين عدم
پاسخگويی و
تهديدهای
امنيتی در
برابر سوالات
مردم شايبه
های زيادی را
گمانه می زند.
عرصه جنگل های
انبوه شمال
كشور يادآور
کدام يک از
مناطق
عملياتی
دوران دفاع
مقدس است؟! ….»
مهرپور
محمدي،
مهرداد: محيط
زيست ايران
قربانی حکومت
جمهوری
اسلامی. 2012.
http://partov.wordpress.com/2012/05/19/mohit_zist_iran-ghorbani_jomhuri_eslami-mehrdad_mehrpour_mohammadi/
32-
http://jahanezan.wordpress.com/2012/10/16/19936/
33-
http://isdle.ir/news/index.php?news=8627
34- يک
كارشناس
حقوقی می
گويد: «برخی
سازمان های نظامی
و غيرنظامی
برای انجام
مانور نظامی
يا طرح های عمرانی
خودسرانه
وارد مناطق
حفاظت شده می
شوند. همه
موظف هستند
قبل از هرگونه
اقدامی از
سازمان حفاظت
محيط زيست
مجوز لازم را
برای ورود به
اين مناطق
بگيرند.
سازمان حفاظت
محيط زيست تنها
برای ورود به
مناطق
غيرحساس بايد
مجوز صادر
كند. اجازه
حضور در مناطق
غيرحساس نيز
برای مدت
كوتاهی صادر
می شود و
دستگاه
درخواست
کننده پس از
پايان مهلت
مورد نظر،
بايد اراضی را
با همان حالت
اوليه بايد به
سازمان حفاظت
محيط زيست
بازگرداند.
واگذاری
زمينهای حفاظت
شده ممنوع است
و نبايد به
هيچ وجه اين
اقدام صورت
گيرد. وی به
باندهای زمين
خواری اشاره
می کند و می
گويد: برخی از
افراد به هر
نحوی كه شده
زمين های
باارزش را
تصاحب كرده و
با قيمت های
گزاف دوباره
می فروشند….»
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100886464150
35- شرکت
هايی که
مستقيم يا
غيرمستقيم به
نهادهای
نظامی[سپاه
پاسداران]
وابسته
بودند، به
ويژه شرکت
فارس مبين
(وابسته به
بنياد تعاون
بسيج فارس)،به
دليل برخورداری
از حمايت
[سردار]نجفی و
عزيزي، به
«شرّخری» نيز
روی آوردند.
آنان در
املاکی که در
سال های پس از
انقلاب به
تصرف غير
مالکين
درآمده، و مالکين
از اسناد ثبتی
و حقوق قانونی
بهره مند
بودند ولی
توان خلع يد
از متصرفين را
نداشتند، به
انعقاد
قرارداد با
مالکين پرداختند
و سپس با
اخراج
متصرفين،
سهمی بزرگ از
اراضی را
دريافت کردند.
شهبازي،
عبدالله. زمين
و انباشت
ثروت: تکوين اليگارشی
جديد در ايران
امروز.
فروردين 1387.
http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani/ze_11.html
36-http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/03/110309_l10_ejei_land_appropriation_corruption.shtml
37-
http://www.cisiran.ir/news/150-ghachagh.html
38-
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100919030304
39-
http://damghanhunter.blogfa.com/88074.aspx
40- مژگان
جمشيدی: «مرگ
همه سهم محيط
بانان». روزنامه
شرق، شماره
1601(22/5/91)، صفحه
13(محيط زيست).
41-
http://jamshidi6.blogfa.com/post-94.aspx
42-
http://isdle.ir/news/index.php?news=100
43- ساير
متهمان
پرونده؛ حسن
رهنما، علی
رضا خيرجو،
فرهاد
قدرچهره و محمدعلی
بينا نام
داشتند كه 3
نفر از آنها
بسيجی و يک
نفر ديگر
پاسدار بودند.
http://naserpayrovi.blogfa.com/post-31.aspx
44- در
گزارشی-
انتشار يافته
در هفتم
ارديبهشت 1386- به
اين موضوع
پرداخته شده
است: «چرا
فريادهای
همسر جوان و
داغدارشهيد
پيروی و سه
دختر يتيم شده
اش را که 10 روز
قبل در اعتراض
به عدم تاييد
حکم قصاص يکی
از قاتلان در
ساختمان
ديوان عالی کشور
تا ساعت ها
ضجه و شيون
زدند کسی نمی
شنود؟ آيا
براستی خدمت
در يک نهاد
نظامی و پست و
مقام و درجه
بالا می تواند
حتی برای
متهمان به
قتلی که خود
اعتراف به
چنين جنايتی
کرده اند،
مصونيت قضايی
و حقوقی را به
دنبال داشته
باشد؟ که اگر
پاسخ غير از
اين است چرا هنوز
هم مجازاتی
برای قاتلان
در نظر گرفته
نشده تا لااقل
مرهمی باشد بر
دل زخم خورده
خانواده
پيروی و اميد
به اين که
عدالت اجرا می
شود؟ چرا
متهمان به آدم
ربايی که آنها
نيز از
نهادهای
نظامی و امر
به معروف
بودند اکنون با
قرار وثيقه
آزاد هستند ؟!
... چرا در
کمتر از سه
دهه 420 جنگلبان
و 95 محيط بان محيط
زيست مورد
هجوم و ضرب و
شتم قرار
گرفته و جان
خود را از دست
داده اند اما
هنوز هم هيچيک
از متهمان به
قتل به مجازات
نرسيده اند؟
اگر آن روز که
قاچاقچيان
چوب، دست و
پای جنگلبانان
را به جای
کنده درخت،
اره کرده و
قطع می کردند
و اگر آن روز
که جنگلبانان
و ماموران
حافظ منابع
طبيعی و محيط
زيست را زير
تراکتور و لودر
گذاشته و از
روی آن ها می
گذشتند با
متهمان
برخورد قضايی
شده بود، آيا
بازهم امروز
کسی جرات می
کرد چنين
گستاخانه سر
از بدن پيروی
جدا کند؟»
http://jamshidi6.blogfa.com/post-94.aspx
45- متهم
رديف اول
پرونده قتل،
پرويز كاظمی
۴۳ ساله اهل
ماسال و ساکن
رشت و دارای
شغل آزاد. متهم
رديف دوم
افراسياب نصيری
۴۶ ساله اهل
ماسال و ساکن
رشت. متهم رديف
سوم ۳۲ ساله،
اهل و ساکن
رشت. متهم
رديف چهار ۲۵
ساله، اهل و
ساکن رشت.
متهم رديف پنج
از نيروهای
امر به معروف
در رشت و متهم
رديف ششم ۳۹ ساله
و
نظامی[پاسدار]
بودهاند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C
46- ... متهم
رديف اول
پرونده«ناصر
کاظمی» در بين
محلی ها به
داشتن رابطه
با ساواک، پيش
از انقلاب، معروف
بود. ... در پگاه
هفتم
ارديبهشت 1384،
متهمان رديف
سوم تا پنجم
که بسيجی و
ضابط قضايی
بوده اند، با
در دست داشتن
حکم جلب- که به
کمک سرهنگ
نصيری و با
اختيارات بی
حد و حصر او
تهيه شده بود-
خودروی دولتی
«پيروی» را در سه
راهی پاسگاه
ملاسرای شفت
متوقف می کنند
و از پيروی می
خواهند که با
آن ها برود.
بعد او را به
محل قرارشان
با متهمان
رديف1و 2، جنگل
های ضيابر
صومعه سرا،
برده و تحويل
می دهند. بعد
که کار انجام
می شود و آن ها
به سراغ سرهنگ
نصيری می
روند، نصيری
به آن ها می گويد:«سر
اون پيروی رو
بريدم ... حقش
بود که بميره!»
بعد هم(خ)
[خيرجو] و
دوستانش را
تهديد می کند
که در صورت
دهن لقی کردن
و حرف بيجا
زدن، برای
خانواده ی
آنها مشکل
ايجاد خواهد
کرد!
http://it.ilearn.ir/index.php?topic=317.15;wap2
47- http://sigarchi.net/blog/?p=1103
28 دی 1391 14:17