بن بست و
بی آینده گی
جمهوری
اسلامی و
ضرورت سازمانیابی
مردمی
ارژنگ
بامشاد
دستگاه
ولایت و
متحدانش، با
گسترده تر
کردن موج
اعدام ها،
برای ترساندن
مردم برنامه
ریزی کرده
اند. صدور
احکام سنگین
برای جعفر
پناهی و رسول
اف، دو
سینماگر
معروف کشور، و
برای شیوا
نظرآهاری و نسرین
ستوده نیز
همین هدف را
دنبال می کند.
حاکمان تلاش
دارند هزینه ی
مخالفت های سیاسی
و مدنی را
آنچنان بالا
ببرند تا
مقاومت سیاسی
و مدنی به
پائین ترین حد
خود برسد. بر
بستر احکام
سنگین و موج
گسترده ی
اعدام ها، که
بیان ترس و
نگرانی
دستگاه ولایت
و متحدانش از
حرکت های توده
ای است، تلاش
برای یک دست
کردن حاکمیت
نیز در دستور
قرار دارد.
این تلاش از
سوی سپاه
پاسداران و
انتظاریون با
شدت دنبال می
شود. موج
گسترده ای که
این دو جناح،
علیه محمدخاتمی
و شروط اصلاح
طلبان
برای شرکت در
انتخابات
آتی، به
راه
انداختند،
بیانگر آن است
که آنها بر
این باورند که
برای یک دست کردن
حکومت و بالا
بردن قدرت
سرکوب، باید
کلیت اصلاح
طلبان که از
دایره قدرت
اخراج شده اند
را محاکمه کرد
و هر نوع
امکان ابراز
نظر سیاسی را
نیز از آن ها
گرفت. هر چند
دامنه ی حملات
به خاتمی
بسیار گسترده
بود، اما موضع
گیری سپاه
پاسداران از
زبان رئیس
اداره سیاسی
آن بسیار
گویاست.
یدالله جوانی
اظهارات اخیر
محمد خاتمی
پیرامون شروط
اصلاح طلبان
برای شرکت
احتمالی در
انتخابات
آینده را، "مرحله
جدیدی از
ادامه پیادهسازی
فرمول جنگ نرم"
دانست و ادعا
کرد " زمانی
كه حركاتساختارشكنانه
فتنهسازان
با شكست مواجه
شد، به سراغ
فرمول براندازی
خاموش رفته كه
بر اساس آن
مهرههایی با
شعارهای
فریبنده به
سمت عملكرد
منافقانه میروند." حملات
گسترده
تندروهای
حاکمیت علیه
خاتمی از آن
رو بود که او «آزادی
زندانیان
سیاسی و ایجاد
فضای آزاد برای
تمامی احزاب و
گروه ها و رفع
محدودیت های
نا به جا، پایبندی
همگان به
قانون اساسی و
اجرای همه جانبه
و کامل آن و
فراهم آوردن
ساز و کاری
برای برگزاری
انتخابات
سالم و آزاد.»
را شروط اصلاح
طلبان اعلام
کرده
واز سر
ناچاری
توپ را به
زمین آن ها
پرتاب کرده
بود. این تاکتیک
اصلاح طلبان
در شرایطی
انجام گرفت که
فریادهای
محاکمه "سران
فتنه" با قدرت
ادامه داشت. فریادهائی
که خود باعث
دامن گرفتن
اختلافات در
میان حاکمان
گردید. به
گونه ای که
محسن اژه ای
دادستان کل
کشور، از
جعفری دولت
آبادی خواسته
بود که مسئله
محاکمه سران
فتنه را زیادی
باد نزند.
به نظر می
رسد موضع
دادستان کل
کشور، با
مواضع رهبر
جمهوری
اسلامی بیشتر
نزدیک است.
علی خامنه ای
در سخنانی در
اجتماع مردم
قرم در ۱۹ دی
ماه ۱۳۸۹ در
مورد حوادث
سال
گذشته گفت :«كساني را
كه مردم به
آنها سران
فتنه مي گويند،
در واقع
بازيچه
طراحان اصلي
بودند و دشمن
آنها را به
وسط صحنه هل
داده بود كه
البته آنها
نيز بايد راه
خود را از
دشمن جدا مي
كردند كه اين
كار را انجام
ندادند و مرتكب
گناه شدند.».
در این سخنان،
هر چند خامنه
ای رهبران
اصلاح طلب را
"سران فتنه"
نامید و آن ها
را گناهکار دانست،
اما از موضع
گیری شدید
علیه آن ها
خودداری کرد و
به این ترتیب
تلاش نمود بر
تلاش های
تندروهای
متحد خود مهار
بزند. موضع
گیری دوپهلو و
تا حدودی نرم
خامنه ای از
آن روست که او
نیک می داند
برای در هم
شکستن "سران
فتنه" و به پای
میز محاکمه
کشاندن آن ها
باید از سدّ
رفسنجانی بگذرد.
اما رفسنجانی
کسی نیست که
بتوان به
راحتی با او
تصفیه حساب
کرد. صفار
هرندی در گفت
و گوئی با
"سایت الف" در
پاسخ به سوالي
مبني بر اينكه
خواص و
جريانات
سياسي چه
كارهايي مي
توانستند
انجام دهند تا
فتنه زودتر از
۹
دي پايان
يابد؟ می
گوید: «اگر
برخي از خواص
در اين مسير
تعلل نكرده
بودند و اگر
برخي از بزرگان
در اين مسير
به وظايف
خودشان دقيق
تر عمل مي كردند
بعضي ها اگر
پر و بالي را
براي حمايت از
فتنه گران و
منحرفين
نگشوده بودند
و آن ها احساس
پناه بردن به
آغوش اين
حاميان را
نداشتند چه
بسا سرعت
پايان يافتن
اين فتنه بيشتر
مي شد و زمانش
زودتر اتفاق
مي افتاد و از
اين جهت مي
شود گفت كه
اين غفلت ها
ماجرا را به تاخير
انداخت و از
اين جهت بي
تاثير نبوده
است.»
در شرایطی
که صفارهرندی
با صراحت از
نقش هاشمی
رفسنجانی در
معادلات
بالای حکومت
سخن می گوید،
رفسنجانی در
اطلاعیه ای که
به مناسبت ۱۹دی،
سالروز
انتشار مقاله
ای در روزنامه
اطلاعات علیه
خمینی،
انتشار داده
است، باند
احمدی نژاد و
انتظاریون و
تندروهای
متحد خامنه ای
را به باد
حمله گرفته و
نوشته است: «توهين و
تهمت به کسانی
که جايگاهی در
قلوب مردم يک
سرزمين يا
پيروان يک
آيين الهی
دارند، شيوه
هميشگی کسانی
است که پايههای
قدرت خويش را
بر تارهای
عنکبوتی بنا
نهادهاند و
شگفتا در
تاريخ بسيار
ديديم و
شنيديم که
حاکمان ناحق
بسياري، برای
بقای خويش به
اين شيوه نخنما
تمسّک جستند و
هربار نيز
آفتاب حقيقت
از پس ابر
توهين و تهمت
بردميد و اساس
شبپرستان را
درنورديد،
اما اذناب جور
به اين ميراث
اجدادی خويش
پايبندند.» او
سپس خامنه ای
را از اتحاد
با این
جریانات بر
حذر داشته و
نوشته است:
«تأسفآور است
که اين بار
برای توهين و
تهمت، لباس رشيدی
مطلقها را
درآورده و
خرقه دوستی و
ارشاد پوشيدهاند،
رندانه با چراغی
که دروغ را
اخلاق، تهمت
را مبارزه و
توهين را جهاد
ميدانند،
مزوّرانه پشت
خاکريزی پناه
گرفتهاند که
مطمئناً
آخرين و
بالاترين هدف
آنها خواهد
بود».
اختلاف بر
سر نحوه ی
برخورد با
سران اصلاح
طلب، تنها
عرصه ی درگیری
درون حکومتی
نیست. اختلاف
میان مجلس و
دولت از یک سو
و قوه قضائیه
و دولت از سوی
دیگر هم، روز
به روز ابعاد
تازه تری بخود
می گیرد.
مصوبه جدید
مجلس در مورد
نحوه انتخاب
رئیس بانک مرکزی
و ارجاع نظر شورای
نگهبان به
مجمع تشخیص
مصلحت نظام و
مخالفت دولت
با تصویب
وزارت جوانان
و ورزش، نشان می
دهد که مجلس
تلاش می کند
از قدرت رئیس
جمهور بکاهد.
امری که با
واکنش او
مواجه شده که
گفته است: «
فکر می کنم
مجمع تشخیص
مصلحت نظام
جایی نیست که
بخواهد دائما
قانون اساسی را
تغییر دهد چرا
که در چنین
صورتی، نیاز
به قانون
اساسی
نخواهیم داشت.
» هم زمان نیز
طرح چندین و
چند باره
اتهام فساد مالی
به محمدرضا
رحیمی معاون
احمدی نژاد و
بویژه طرح آن
از سیما
جمهوری
اسلامی، خشم
احمدی نژاد بر
انگیخته است.
او ضمن انتقاد
از صدا و سیما
نیز گفته است: « اینکه
کسانی با حضور
در برنامه
زنده تلویزیونی،
بدون هیچ سند
و مدرکی به
معاون اول
رئیس جمهور
تهمت بزنند،
خلاف قوانین
کشور است».
نگاهی به
دامن گرفتن
اختلافات
درون حکومتی نشان
می دهد مثلث
حاکم برای
قبضه کامل
قدرت و یک دست
کردن آن با چه
مشکلاتی روبروست.
نکته
ی اول آن است
که بخش هایی
از محافظه
کاران که به
اصول گرایان
میانه رو
معروفند،
نگران هستند
که پس از حذف
کامل اصلاح
طلبان نوبت به
خودشان برسد.
همین ترس است
که آن ها را
وامیدارد از
یک سو اتحاد و
همسوئی خود با
خاندان رفسنجانی
را بر هم
نزنند و از
دیگر سو، با
سیاست حذف
کامل اصلاح
طلبان از
دایره قدرت و
به محاکمه
کشاندن آن ها
روی خوش نشان
ندهند. محافظه
کاران میانه،
نیک می دانند
که راهی برای
بازگشت به
گذشته وجود
ندارد و وضعیت
کنونی نیز
قابل دوام
نیست، با این
حال از حرکت با
چراغ خاموش
باند حاکم
بشدت نگران هستند.
بویژه که سپاه
و انتظاریون،
حرکت خود را
در راه ظهور
امام زمان می
دانند و این
امر بر خطرناک
بودن آینده
برای آن ها می
افزاید. همین نگرانی
و ترس است که
بعنوان عامل
تردید در محافظه
کاران عمل می
کند و زمینه
ساز درگیری
هایشان با
دولت احمدی
نژاد می گردد.
نکته ی
دوم آن
است که سناریو
باند حاکم برای
یک دست کردن
حاکمیت، بدون
گذر از
رفسنجانی امکان
ناپذیر است.
اما همه می
دانند که کنار
گذاشتن
رفسنجانی کار
آسانی نیست.
اطلاعیه ی او به
مناسبت ۱۹ دی و
هشدارش به
رهبر رژیم
نشان می دهد
که او هنوز
چنان قدرت و
پشتوانه ای در
خود سراغ دارد
که علنأ به
رهبر رژیم،
نسبت به
اقدامات باند
حاکم هشدار
دهد. پیوندهای
رفسنجانی با
مراجع قم و
قدرت مالی خاندان او،
دو اهرمی است
که کنار
گذاشتن او را
به یک جراحی
خطرناک تبدیل
کرده است و
همین امر قدرت
عمل باند حاکم
را بشدت پائین
آورده است.
نکته سوم که
وضعیت کنونی
را بغرنج کرده
و در میان بخش
هائی از
محافظه کاران
در برخورد با
اصلاح طلبان
تردید ایجاد
کرده است، این
واقعیت است که
اصلاح طلبان
نشان داده اند
که به لحاظ
استراتژیک در
یک سردرگمی
بسر می برند.
آن ها آینده
ای در خارج از
حکومت و قانون
اساسی آن برای
خود نمی
بینند. از این
روست که خاتمی
در بیان کف در
خواست های
چهارگانه
اصلاح طلبان،
از خواست لغو
انتخابات
تقلبی
گذشته سخنی
به میان
نیاورده و
تلاش کرد ه
است که حداقل
هائی را برای
ماندن در
چهارچوب نظام
ترسیم کند. در
روند حرکت های
سال ۸۸نیز
اصلاح طلبان
نشان دادند که
توان همسوئی
با شعارهای هر
روز تندتر
شونده ی مردمی
را ندارند و
در بسیاری از
موارد خود را
از شتاب حرکت
مردمی کنار
کشیدند. تاکید
چندین و چند
باره اصلاح
طلبان بر حرکت
در چهارچوب
قانون اساسی
نظام و
پایبندی به آن،
و افتخار به
گذشته ی خونین
آن، هم بیان
سردرگمی آنها
و هم بیان بی
آینده گی شان است.
رشد و
گسترش
اختلافات
میان بالائی
ها در شرایط
آسمان بی ابر
اتفاق نمی
افتد. تمامی
حاکمان جمهوری
اسلامی، از
دامنه ی
نارضایتی و
نفرت مردم با
خبرند. آن ها
خشم مردم در
تمامی حرکت های
ضداستبدادی
سال ۸۸ را
بخوبی دیده
اند. آن ها از
سرعت رشد این
جنبش و فراتر
رفتن شعارها و
خواست هایش
حتی از سقف
خواست های اصلاح
طلبان حکومتی
به خوبی
آگاهند. آن ها
جوهره ی
سرنگونی
طلبانه و
تغییرات
بنیادی در شعارها
وخواست های
مردم را
دریافته اند.
نکته ای که
خامنه ای
بارها بر آن
تاکید کرده است.
اکنون در
شرایط اجرای
خشن ترین و بی
رحمانه ترین
شوک تراپی
اقتصادی،
نگرانی از
واکنش مردم،
خواب از چشمان
همگی شان
ربوده است. آن ها می
دانند که به
حرکت درآمدن
گرسنه گان در
این کشور،
پایه های
جمهوری
اسلامی را
تمامأ خواهد
لرزاند. زیرا
در شرایط
پیوند فریاد گرسنه
گان و فغان
آزادیخواهان
و انفجار خشم
و نفرت
انباشته شده
در کل کشور،
شعله هائی
زبانه خواهد
کشید که هیچ
قدرتی توان
مقابله با آن ها را
نخواهد داشت.
بر بستر
چنین شرایط
مساعدی برای
پیوند جنبش مطالباتی
با جنبش
سیاسی،
مهمترین
ضرورت تکیه بیش
از پیش بر
سازماندهی
توده های مردم
در محل های
کار و زندگی
است. با دامن
زدن به این
سازمانیابی
است که می توان
امیدوار بود
توده های کار
و زحمت به
ارگان های
قدرت و تصمیم
گیری خود دست
یابد.
وجود
اختلافات در
میان
حکومتیان،
وقتی که بتواند
قدرت سرکوب و
واکنش سریع را
تضعیف کند، به
ضرر جنبش
مردمی نیست.
هر چه این
اختلافات گسترده
تر شود، امکان
استفاده از
فرصت های جدید
برای جنبش
مردمی بیشتر
خواهد شد.
تکیه بر تشکل
های توده ای
از آن روی
اهمیت دارد که
در خلاء وجود
تشکل های
مستقل مردمی،
امکان بهره
برداری از
فضای موجود
توسط تشکل های
شکل گرفته
جناح های
حکومتی یا
نیروهائی که
می خواهند از
حرکت های
مردمی به
عنوان نردبان
ترقی استفاده
کنند بیشتر
خواهد شد.
برای این که
راه بر هر نوع
موج سواری
بسته شود،
تنها راه،
متشکل شدن
توده های
مردم، شکل
گیری تشکل های
مستقل مردمی و
ایجاد هسته
های مقاومت
توده ای است.
بی آینده گی
حکومتی
اسلامی اگر
نخواهد به پرش
در تاریکی
منجر شود،
باید توسط
ارگان های
اقتدار توده
ای سمت وسوی
انقلابی به
خود بگیرد.
۲۱ دی ماه
۱۳۸۹ـ ۱۱
ژانویه ۲۰۱۰