Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ برابر با  ۰۹ اکتبر ۲۰۱۹
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸  برابر با ۰۹ اکتبر ۲۰۱۹
خانه

شعر پس از ترامپ

 

نویسندگان: گری برتهولف و والت هانتر

 ترجمه‌ی نرگس ایمانی

 

شعرسرودن پس از ترامپ بربرمنشانه است (این مدعا بازگویی گزین‌گویه‌ای است که تا به امروز متواتراً نقل شده است، عبارتی که آن را با گوشت و پوست و استخوانمان حس کرده‌ایم، هر چند برخی بر این باورند که ما هنوز معنای آن را به‌درستی درنیافته‌ایم). درواقع، این تئودور آدورنو، فیلسوف و نظریه‌پرداز فرهنگی، بود که زمانی ــ چنان که مشهور هم هست ــ چنین اظهار داشت: شعرسرودن پس از آشوویتس بربرمنشانه است. البته درخصوص منظور آدورنو از این عبارت ــ عبارتی که حتا خود او هم بعدها تا حدودی از آن عقب نشست ــ بسی قلمفرسایی‌ها شده است. به باور ما، منظور آدورنو از این عبارت آن بود که پس از آشوویتس شعر نمی‌تواند فی‌نفسه (شعر به‌مثابه شعر) وجود داشته باشد، زیرا شعر پاره‌ای از، حتا به تعبیری شریک‌جرمِ، همان فرهنگی است که آپوریای[۱]  آشوویتس را رقم زده است؛ بگذریم از استعمار مهاجران، برده‌داری، عبور از گذرگاه میانی[۲] ، به‌اصطلاح «تقدیر آشکار»[۳] ، و نسل‌کشی میلیون‌ها تن از مردمان بومی. از این روست که به‌زعم آدورنو، شعر می‌بایست دوباره از نو سروده شود.

 

با این همه، بربریت و توحش نازی‌ها در آشوویتس را نباید با بربریت آن کسانی خلط کرد که اصطلاح توصیفی و مطرودکننده «بربری» تاریخاً در مورد آن‌ها به کار برده شده است. اگر بپذیریم که واژه «بربر/وحشی» ریشه در عبارت بارباروس (یا «بیگانه») دارد، آن‌گاه باید اذعان کنیم که در ریشه‌شناسیِ این واژه معنایی متفاوت نهفته است، معنایی که ظاهراً به گفتار یا زبان غیرقابل فهم بیگانگان اشاره دارد. این هم تا اندازه‌ای گواهی است بر آن‌که ما تا چه پایه در این‌جا مرهون گذشتگانمان هستیم ــ واقع آن است که واژه بارباروس وسیعاً برای تمایزنهادن میان یونانی‌زبان‌ها و غیریونانیان (خاصه ایرانیانِ) جهان باستان مورد استفاده قرار می‌گرفته است. لذا «بربری/متوحش» به آن کسی گفته می‌شد که «خارجی»، «بیگانه»، «نادان»، «بی‌ادب» و/یا «وحشی» به نظر می‌رسید. بسی جای تأسف است که این مواجهه آغازین با تفاوتِ زبانی، یا به تعبیری مواجهه با غیرقابل‌فهم‌بودگی و ترجمه‌ناپذیری، بر تاریخ‌های طولانی، دیرگذر، خشونت‌بار، و مدرن رنج بشری ــ که در بالا به نمونه‌هایی از آن اشاره شد ــ تأثیری چنین ماندگار بر جای نهاده است. حال آن‌که به یک معنا، شعر و سیاست پس از آشوویتس باید که بربری باشند ــ این بدان معناست که این دو می‌بایست از زبان و فرهنگ هژمونیکی که هولوکاست را به ارمغان آورده‌اند، بیگانه شوند. واقع آن است که شعر پس از آشوویتس بربری است. شعر پس از ترامپ هم بربری است. این ندایی است خطاب به شاعر‌ـ‌بربرها در سراسر گیتی ــ خاصه برای خوانندگان ما در مکزیک و سوریه، و البته درست همین‌جا در بیخ گوش خودمان، در فلینت واقع در ایالت میشیگان، در فرگوسن واقع در ایالت میسوری، و در استندینگ راک[۴].

 

 شعر هماره قلمرو بربرها بوده است، هرچند که البته کاربست عامیانه این عبارت حاوی معنایی اهانت‌آمیز است که با سایر معانیِ محافظه‌کارانه ــ مثلاً کلیدواژگانی همچون «خارجی غیرقانونی» و «تروریست» ــ پیوند خورده است. [اما و به‌رغم این‌همه،] شعر، به معنای واقعی کلمه، بربری است: شعر به‌مثابه هنر متکی است بر رد جزییِ فهم تام و تمام ــ همان که جورجو آگامبن با این عبارت از آن یاد می‌کند: «مصیبت دوسویۀ صدا و معنا» [۵]. شعر در بربریتش صدا را ‌چنان کش و قوس می‌دهد تا آن را «غیرِ» [۶] خودش جلوه دهد؛ شاعر، به هنگام سرودن شعر، از خودهای متکثری که در صدایش رحل اقامت افکنده‌اند، و از تاریخ‌های دورودراز و پیچ‌وواپیچِ زبان و بودن که خودِ منفرد را می‌سازند، آگاه می‌شود ــ به تعبیر ادوار گلیسان [۷] ، «یک جور زیبایی‌شناسی زمین» [۸] ، یا بوطیقای خویشاوندیِ ریزوماتیک [۹].

 

به همین سیاق، «جیغ بربریِ» والت ویتمن[۱۰]  ستایشگر نوعی اصالت ناب نیست. این، صدای فراخ‌دامنه یک دموکراسی بربری است که در ضدیت با دیوارها، ایست‌های بازرسی، مرزها و بازداشتگاه‌ها داد سخن سر می‌دهد. ویتمن این بی‌حدومرزبودگی را از رهگذر مصرع‌های طولانی و فهرست‌های[۱۱]  بدون‌ِپایانش شدت می‌بخشید. یک شعر بربری به‌جای تلاش برای صیانت نفس، به ترجمه‌شدن تن می‌سپارد. شعر بربری سرِ آن ندارد که نمایندۀ دیگران باشد، یعنی همان سوء‌برداشتی که از مدعای ویتمن می‌شود. شعر بربری تمام دعاوی مربوط به صدای واحد را رد می‌کند و از پذیرش افسانه‌هایی همچون خلوص، برتری و اصالت امتناع می‌ورزد.

 

امروزه‌ روز دیگر چنین افسانه‌پردازی‌هایی عالم‌گیر شده‌‌اند، و چه‌بسی شعر خصوصاً مترصد فائق‌آمدن بر همین‌هاست. لذا، در این‌جا نکته حائز اهمیت آن است که ترامپ را همچون‌ یک نمونۀ استثنایی نینگاریم، بلکه درعوض او را همچون بخشی از یک بحران عام‌تر، بحران دموکراسی و عوام‌فریبی در ایالات متحده و اروپا، فهم کنیم. اروپای نایجل فرج [۱۲] ، فرانسیسکو هولاند، و آنگلا مرکل اروپای الیگارشی‌های تکنوکراتیک است که همگی در خدمت بوالهوسی‌ها و امیال دیکتاتورهای اقتصادی هستند. تبار ترامپ با مارین لوپن ادامه می‌یابد؛ همان تباری که با لی اتواتر [۱۳]  و امثالهم شروع شد و به ترامپی رسید که دیگر همچون اسلافش لزومی به پنهان‌کردن افکار نژادپرستانه و بیگانه‌هراسانه‌اش نمی‌بیند. از این روست که ما در تخالف و تضاد با پرورِژن ِ[۱۴]  ترامپ به دموس، بر بارباروس پای می‌فشاریم. ما به‌عنوان کسانی که خود در شمال کارولینای جنوبی زندگی و تدریس می‌کنیم، شاهد دست‌اول اعطای گواهینامۀ هنری به معاندان بارباروس بوده‌ و هستیم: فی‌المثل اخیراً کوکلاکس کلان‌ها[۱۵]  در محوطۀ دانشگاه ما اعلامیه‌های عضوگیری توزیع می‌کردند.

 

واقع آن است که، سرکوب دیگران نه‌تنها از خلال اِعمال خشونت رخ می‌دهد، که مضاف بر آن، به‌واسطه ارزش‌زداییِ سیستماتیک از اندیشه و دانش، شکل‌های بیان، و شیوه‌های زندگی [به نفع یک شکل و شیوۀ مسلط] نیز به وقوع می‌پیوندد. در تعارض با این نوع از خشونت است که شعر با مبارزات تاریخیِ فعالان و هنرمندان آمریکایی و آمریکایی‌تبار برای تحقق دموکراسیِ بربری، هم‌سو و هم‌پیمان بوده است: آیدا بی. ولز بارنت [۱۶] ، وی. ای. بی. دو بوآ [۱۷] ، کلود مک‌کی [۱۸] ، کلادیا جونز [۱۹] ، جیمز بالدوین [۲۰] ، فانی لو همر [۲۱] ، امیری باراکا [۲۲] ، فِرد موتن [۲۳] ، دون می چوی[۲۴] ، جولیانا اسپار [۲۵] ، دنیل بورزوتسکی [۲۶] ، ناتانیل مک کی [۲۷] ، بانو کاپیل [۲۸] ، و سولماز شریف [۲۹]  تنها نمونه‌هایی از این اشخاص هستند. در مقابله با چنین خشونتی، شعر با نبردهای معاصر برای بازپس‌گیری زمین و جبران مافات کارِ بدون دستمزدِ بربرها، همانان که در سرزمین خویش در تبعید ابدی به سر می‌برند، همسو و هم‌پیمان بوده است.

 

 آدورنو در ۱۹۶۶ [در دیالکتیک منفی] چنین می‌نویسد: «این نیاز که رنجﹾ گویا شود، شرط هر نوع حقیقتی است.» [۳۰]

...............................

متن پیش رو ترجمه‌ای است از:

 

Garry Bertholf and Walt Hunter, Poetry After Trump. https://www.viewpointmag.com/2017/02/07.

 

پانوشت‌ها:

 

[۱] . aporia، این اصطلاح در اصل واژه‌ای یونانی است. در یونان باستان از این واژه برای نوعی فن سخنگویی یا صفت ادبی استفاده می‌شد که در آن سخنگو یا شخصیت نمایشی، پرسش فلسفی غیرقابل حلی را مطرح می‌کرد.

 

[۲] . the middle passage، هنگامی که اروپاییان استعمار قاره آمریکا را آغاز کردند، به‌منظور کار در مزارع و معادن جدید، بردگان را از آفریقا بدان‌جا منتقل کردند، به طوری که، بین سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی در حدود ۱۵ میلیون سیاهپوست آفریقایی به قاره آمریکا منتقل شدند. مسیر انتقالِ «محموله‌های» بردگان از آفریقا به آمریکا از میانه اقیانوس اطلس را اصطلاحاً «گذرگاه میانی» می‌نامند.

 

[۳] . Manifest Destiny، باور گسترده‌ای که در سده نوزدهم در ایالات متحده رایج بود. سه مضمون اصلی این باور عبارت بودند از: ۱. فضایل خاص مردم آمریکا و نهادهای آن‌ها؛ ۲. مأموریت ایالات متحده برای بازپس‌گیری و بازسازی غرب بر اساس ایده آمریکای دهقانی؛ ‌۳. تقدیر گریزناپذیر برای تحقق این مأموریت.

 

[۴]. Standing Rock

 

[۵] . آگامبن در مقاله‌ای با عنوان «پایان شعر» از این عبارت استفاده کرده است. نظرگاه او در این متن فلسفیدن رخداد شعری است. «پایان شعر» با ترجمۀ علیرضا محولاتی به فارسی برگردانده شده و با جستجوی اینترنتی قابل دسترسی است.

 

[۶]. other

 

[۷] . Édouard Glissant، نویسنده، شاعر و مقاله‌نویس قرن بیستم فرانسوی. م

 

[۸]. an aesthetics of the earth

 

[۹] . the rhizomatic poetics of relation، این عبارت به دو کلیدواژه اصلی اندیشه گلیسان اشاره دارد: یکی، «هویت ریزوماتیک» و دیگری، «بوطیقای خویشاوندی». گلیسان بر این باور است که هویتِ یک فردِ واحد برساخته‌ای است از کنارهم‌چینیِ کثراتی از هویت‌های فرهنگی. او برای نشان‌دادن پیچیدگی‌های این هویتِ چندرگه، متأثر از دلوز و گتاری، از اصطلاح «ریزوم/ریزوماتیک» بهره می‌جوید. گلیسان می‌گوید: «اندیشه ریزوماتیک بنیان آن چیزی است که من بوطیقای خویشاوندی نام می‌نهم و اشاتگرِ آن است که هر هویتی از خلال ارتباط با دیگری است که بسط و گسترش می‌یابد.» (در نگاشتن این پانوشت از مطالب این سایت استفاده کرده‌ام:

 

https://scholarblogs.emory.edupostcolonialstudies › ۲۰۱۵/۱۱/۰۴ › edouard

 

[۱۰] . barbaric yawp؛ والت ویتمن (۱۸۱۹- ۱۸۹۲) این عبارت را در یکی از سروده‌هایش با عنوان «Song of Myself» از مجموعه Leaves of Grass به کار برد: «من جیغ بربری‌ام را بر بلندای بام‌های جهان فریاد برمی‌آورم» [ترجمه این مصرع از مترجم مقاله حاضر است]. گروهی بر‌آنند که این مصرع رویکرد کلیِ ویتمن به کارکردهای اجتماعی و زیبایی‌شناسانه‌ شعر را نشان می‌دهد.

 

پژوهشگرانِ ساحت ادب ویتمن را پدیدآورنده شعر آزاد آمریکا می‌دانند و مجموعه Leaves of Grass را مهمترین اثر او برمی‌شمارند. «زمانی که شعرِ مرسوم انگلیسی قطعه فاخر و وزینی بود آمیخته از سمبولیسم، مذهب و هر آن‌چه غیرتجربی است، برگ‌های علف در متعالی‌کردن جسم آدمی و جهان مادی نوشته شد. شعری که ستایشگر طبیعت و انسان به‌مثابه یک فرد و نه یک جزء است؛ با گستره شگرفی از موضوعات و دیدگاه‌های متفاوت که روح دموکراتیک آمریکای جدید را دربر می‌گیرد. شعر آهنگین ویتمن مرزهای فرم شعر را شکست؛ جملاتی بلند، چندبخشی، و روایت‌گونه که جابه‌جا از تکنیک‌های شعر و الگوهای وزن بهره برده، اما هرگز تسلیم قالب‌ها و قواعد وزنی شعر مرسوم نشده است» (ویکی‌پدیای فارسی).

 

[۱۱] . catalogues، فهرست‌ها، یا همان شعرهای فهرست‌گونِ پرطول‌وتفصیل، شناخته‌شده‌ترین ویژگیِ سبکیِ شعر ویتمن هستند. در نیمه نخست قرن بیستم، که موجزنویسی و دقت در شعرسرایی از ویژگی‌های مهمِ تأییدکننده یک شعر از سوی منتقدان ادبی به شمار می‌آمدند، این سبکِ شعرسرایی انتقادات فراوانی را متوجه ویتمن ساخت. با این همه، امروزه بسیاری از خوانش‌های صورت‌گرفته از شعر ویتمن، فهرست‌ها را بخش جدایی‌ناپذیر سبک و نظریه شعری او به شمار می‌آورند. ویتمن با بهره‌گیری از این فن می‌کوشد ملت و حتا به نوعی جهان را وارد عرصه شعرش کند و همزمان با آن نیز خودش را در درون جهان وسعت ببخشد و رد و نشان همه چیز را در درونش حک و ثبت نماید. استفاده از فهرست‌ها همچنین مصداق منطقیِ فهم استعلاییِ ویتمن از زبان است، چرا که مطابق چنین فهمی همه چیزهای موجود در جهان از طریق زنجیره شباهت‌ها و همسازی‌ها با یکدیگر مرتبط‌اند.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص می‌توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:‌

 https://whitmanarchive.org/criticism/current/encyclopedia/entry_399.html

 

[۱۲] . Nigel Farage، رهبر حزب برگزیت.

 

[۱۳] . Lee Atwater، مشاور سیاسی و استراتژیست سیاسیِ حزب جمهوری‌خواه در ایالات متحده. او مشاور رؤسای جمهور آمریکا، رونالد ریگان و جورج اچ. دبلیو بوش و نیز رییس کمیته ملی جمهوری‌خواه بود. اتواتر به دلیل تاکتیک‌های تبلیغاتیِ ستیزه‌جویانه‌اش اعتراضات فراوانی را برانگیخت. (ویکی‌پدیا)

 

[۱۴]. perversion

 

[۱۵] . Ku Klux Klan، نام سازمان‌های همبسته‌ای در ایالات متحده آمریکا در گذشته و امروز است که پشتیبان برتری نژاد سفید، یهودستیزی، نژادگرایی، ضدیت با آیین کاتولیک، بومی‌گرایی و نفرت نژادی هستند. (ویکی‌پدیا)

 

[۱۶].  Ida B. Wells-Barnett (1862- 1931)، یک زن سیاهپوست آمریکایی و از نخستین رهبران جنبش حقوق شهروندی.

 

[۱۷].  W. E. B. Du Bois (1868- 1963)، نویسنده و اندیشمند آمریکایی و از مخالفان تبعیض نژادی در ایالات متحدۀ آمریکا.

 

[۱۸].   Claude McKay (1889- 1948)، نویسنده و شاعر جاماییکایی.

 

[۱۹].  Claudia Jones (1915ـ ۱۹۶۴)، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اهل ترینیداد و توباگو.

 

[۲۰].  James Baldwin (1924- 1987)، رمان‌نویس و مقاله‌نویس آمریکایی که به دلیل علاقۀ آشکار و فصاحت کلامش در مورد مسائل نژادی معروف است.

 

[۲۱].  Fannie Lou Hamer (1917- 1977)، سیاستمدار، فعال حقوق زنان و حق رأی اهل آمریکا.

 

[۲۲].   Amiri Baraka (1934- 2014)، هنرپیشه، آموزگار، نویسنده، کنشگر و شاعر آمریکایی.

 

[۲۳].  Fred Moten (متولد ۱۹۶۲)، شاعر و محقق آمریکایی که بر مسائل سیاهان متمرکز است.

 

[۲۴].   Don Mee Choi (متولد ۱۹۶۲)، شاعر و مترجم کره ای ـ آمریکایی.

 

[۲۵].  Juliana Spahr (متولد ۱۹۶۶)، شاعر، منتقد و سردبیر آمریکایی.

 

[۲۶].  Daniel Borzutzky (متولد ۱۹۷۴)، شاعر و مترجم آمریکایی.

 

[۲۷].  Nathaniel Mackey (متولد ۱۹۴۷)، شاعر، رمان‌نویس و منتقد ادبی آمریکایی.

 

[۲۸].  Bhanu Kapil (متولد ۱۹۶۸)، نویسندۀ انگلیسی ـ هندی.

 

[۲۹].  Solmaz Sharif (1983)، شاعر ایرانی ـ آمریکایی.

 

[۳۰] . در ترجمۀ این نقل قول از آدورنو، از آن‌جایی که بر آنم ترجمۀ انگلیسی این نقل قول در متن حاضر ترجمۀ گویایی نیست، ابتدا از ترجمۀ دیگری بهره گرفتم. معادل انگلیسیِ این نقل قول در متن حاضر چنین است: is a condition of all truth.” “The need to let suffering speak,. حال آن‌که، ترجمۀ دیگرِ انگلیسی چنین می‌گوید: The need to lend a voice to suffering is a condition for all truth” “ علت برتریِ ترجمۀ دوم به‌جای ترجمۀ اول، استفاده از عبارت lend a voice به‌جای speak است. در واقع، به باور آدورنو زبان پس از دهشت آشوویتس آن‌چنان الکن می‌شود که «سخن‌گفتن» درباب ماوقع مخدوش می‌گردد. از این رو، به نظر می‌رسد، ضرورتِ «صدابخشیدن» بر ضرروتِ «سخن‌گفتن» برتریِ محتوایی دارد. ترجمۀ انگلیسی دوم از این منبع اتخاذ شده است:

 

  Schick, Kate (2009). “‘To Lend a Voice To Suffering Is a Condition For All Truth’: Adorno and International Political Thought”. In Journal of International Political Theory, 5(2), 138–۱۶۰٫

 

با این همه، ترجمۀ انگلیسیِ دوم نیز ترجمۀ کاملاً دقیقی نیست. دوستان مجموعۀ پروبلماتیکا در ترجمۀ دقیق این نقل قول از متن آلمانی یاری‌ام دادند. متن آلمانی این نقل قول بدین قرار است:

 

Das Bedürfnis, Leiden beredt warden zu lassen, ist Bedingung aller Wahrheit.

.......................................................

برگرفته از:«پروبلماتیکا»

• در ۱۶ مهر, ۱۳۹۸

http://problematicaa.com/poetry-after-trump/

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©