زنان
قربانی سیاست
های جدید
جمعیتی
دکتر
سیمین کاظمی
مدرسه
فمینیستی:
بهورزی با
تردید و
سردرگمی می
پرسد راستی
حالا باید
چکار کنیم؟
بیست سال به
مردم گفته ایم
فرزند کمتر
زندگی بهتر!
حالا چطور
بگوییم هرچه
دلتان خواست
بچه داشته باشید؟!
این سوالی است
که در ذهن
اغلب دست
اندرکاران
بهداشت شکل
گرفته است.
در
دو دهه گذشته
تلاش مستمر و
پیگیرانه
کارکنان
بهداشتی و
برنامه های
وزارت
بهداشت، دستاوردهای
درخشانی
همچون کنترل
جمعیت، کاهش
مرگ و میر
کودکان و
مادران را
برای جامعه به
ارمغان آورده
است. اما حالا
چون "کشتیبان
را سیاستی
دگرآمده
است"، همان ها
که سالیان
بسیار کوشیده
اند با ارتباط
مستقیم با
مردم مساله کنترل
جمعیت را
نهادینه
کنند، در
موقعیتی قرار
گرفته اند که
با بازداشتن
مخاطبان از
کنترل زاد و
ولد، تمام آن
دستاوردها را
نفی می کنند.
سوال این است
که چگونه می
توان مردمی را
که در تنگنای
معیشتی قرار
دارند و در
تامین نیازهای
اولیه شان
درمانده اند،
مجاب کرد که چون
در فرهنگ اصیل
ایرانی داشتن
پنج یا شش
فرزند متداول
بوده است، از
این پس باید
به همین سنت
اصیل بازگشت.
تغییرات
اقتصادی و
اجتماعی پدیده
ای نیست که از
دید مردم
پنهان مانده
باشد. دیگر
مردم به روشنی
دریافته اند
که پیش شرط
بچه دار شدن
تأمین حداقل
رفاه و سلامت
و آسایش برای
اوست و تامین
اینها، با
افزایش تعداد
بچه ها
دشوارتر و
غیرممکن تر می
گردد. مردم آنقدر
آگاه شده اند
که حتی اگر
بپذیرند
دندان دهنده،
نانشان می
دهد، در کنار
نان، خدمات
گرانقیمت
دندانپزشکی
را هم برای
حفظ بهداشت و
سلامت دهان و
دندان
فرزندانشان
ضروری
می دانند. پس
نمی شود برای
فرزند داشتن و
فرزندپروری
فقط به نانی
اکتفاء کرد
چرا که امروزه
تنها نان،
نیاز مردمان
نیست.
آن گونه که
از سیاست های
جدید وزارت
بهداشت برای
پایان دادن به
برنامه های
کنترل جمعیت برمی
آید، زنان
مغبونان اصلی
این سیاست ها
هستند. اگرچه
پیش از این
مردان نیز به
طور محدود و نه
چندان جدی، به
شرکت در
برنامه های
کنترل جمعیت و
پیشگیری از
بارداری
تشویق می
شدند، اما با
رویکرد جدید،
به طور کلی از
این برنامه ها
معاف شده و
تمام بار و
مسوولیت
جلوگیری از بارداری
بر دوش زنان
خواهد بود.
وزارت بهداشت
برای جامه عمل
پوشاندن به
تصمیم جدید،
از مدتی پیش
دست به حذف
برخی روش های
پیشگیری از
بارداری زده
است. آمپول
های جلوگیری
از بارداری
دیگر در خانه
های بهداشت و
مراکز
بهداشتی درمانی
در دسترس
نیستند. توزیع
کاندوم و انجام
وازکتومی
متوقف خواهد
شد و هنوز
مشخص نیست که
آیا توزیع
رایگان قرص
های پیشگیری
از بارداری و
آی یودی گذاری
و توبکتومی
ادامه خواهد
یافت یا خیر؟
متأثر شدن
زنان از تغییر
رویکرد وزارت
بهداشت به
مسأله کنترل
جمعیت به موقعیت
طبقاتی و
جغرافیایی
آنها بستگی
دارد. برای
درک
تاثیرپذیری
متفاوت زنان،
می توان آنان
را سه دسته
قرار داد:
دسته اول،
زنان مناطق
روستایی و
طبقات فرودست
جامعه اند که
به دلیل رشد
فردی
محدودشان،
قادر به درک
فقدان حقوق اجتماعی
خود نبوده و
در همان احوال
و مناسبات
قرون و اعصار
گذشته زندگی
می کنند، با
زندگی ای که
از بام تا شام
صرف رسیدگی به
امور خانواده
و کار در
مزرعه و
نگهداری دام و
... می شود و تفاوت
چندانی با
زندگی زنان
نسل های پیشین
ندارد. دسته
دوم زنان طبقه
متوسط شهری و
زنان شاغل
کارگر و
کارمند هستند
که توانسته
اند با
دستیبابی به
موقعیت های
شغلی و برخورداری
از آموزش،
تاحدودی به
درک حقوق خود
نایل شوند و
به دلیل قرار
داشتن در مسیر
تغییرات
اجتماعی، سبک
زندگیشان
متفاوت از
زنان دسته اول
گردد. اقلیت
ناچیزِ زنان
طبقه بورژوا
هم هستند که
در برنامه های
کنترل جمعیت
کمتر از زنان
سایر طبقات
متـأثر می
گردند.
تاکنون
چالش اصلی
برنامه های
وزارت بهداشت
از جمله
واکسیناسیون
کودکان،
کنترل جمعیت و
مراقبت های
دوران
بارداری با
زنان دسته اول
بوده است که
به دلیل
ناآگاهی و
محرومیت کمتر
خواسته یا
توانسته اند
از برنامه های
کنترل جمعیت بهره
مند گردند.
اما به تدریج
با تلاش شبانه
روزی کارکنان
بهداشتی در
مناطق
روستایی، و با
ارائه خدماتی
مثل توزیع
رایگان وسایل
جلوگیری از
بارداری،آموزش
زنان برای
کاهش تعداد فرزندان،
فاصله گذاری
بین حاملگی
ها، اجتناب از
حاملگی در
سنین زیر 18 سال
و بالای 35 سال از
مرگ و میر
مادران و
واکسیناسیون،
وزارت بهداشت
موفق شده است
علاوه بر
کنترل نسبی
جمعیت در این
مناطق، از مرگ
و میر مادران
و کودکان بکاهد.
با موفقیت این
برنامه ها، به
ویژه با روش
های پیشگیری
از بارداری و
واکسیناسیون،
هم تعداد
حاملگی ها
کاهش یافته و
هم احتمال
بقای کودکان
بیشتر شده
است. اگر زنان
در دهه های
گذشته به دلیل
مرگ و میر
بالای
کودکان، مجبور
بودند دفعات
بیشتری ریسک
بارداری را
تحمل کنند
اکنون با این
برنامه ها
توانسته اند
با حاملگی و
زایمان کم خطر
و با بقای
کودکان، کمتر
از پیش باردار
شوند.
دسته دوم
یعنی زنان
طبقه متوسط
شهری بیشتر از
زنان دسته اول
به توسعه فردی
و جایگاه شغلی
و اجتماعی شان
اهمیت می دهند
و از فرصتهای
آموزشی و شغلی
بیشتری
برخوردار
هستند. این
دسته از زنان،
به دلیل شرایط
اقتصادی ،
ورود به بازار
کار و درک لزوم
تأمین رفاه
نسبی برای
فرزندان، از برنامه
های کنترل
جمعیت بیشتر
استقبال
نموده و با
ورود
داوطلبانه به
این برنامه
ها، توانسته
اند به کنترل
جمعیت کمک
نموده و از
نتایج مفید و
سودمند روش
های کنترل
بارداری بهره
مند شوند. این
طبقه شعار
"فرزند کمتر،
زندگی بهتر"
را درک نموده
و پذیرفته اند
و رشد فردی خود
و فرزندانشان
را در
برخورداری از
فرصتهای
آموزشی، شغلی
و رفاه
اقتصادی می
دانند.
دسته سوم
زنان بورژوا
هستند که
همچون زنان
طبقات متوسط،
از طرفداران
کنترل بارداری
بوده و به
دلیل دسترسی
به موقعیت های
ممتاز مالی و
اقتصادی، و
امکانات
بهداشتی،
کمتر نیازمند
برنامه های
دولتی برای
پیشگیری از
بارداری هستند.
با تأملی
بر وضعیت زنان
طبقات
گوناگون می
توان دریافت
که برچیده شدن
برنامه دولتی
کنترل جمعیت،
و حذف وسایل
کنترل
بارداری بیش
از همه آینده
طبقات فرودست
و مردم مناطق
روستایی را تهدید
می کند. آگاهی
محدود و
دسترسی به
امکانات کمتر
افزایش رشد
جمعیت
در این گروه
را محتمل تر
از گروه های
دیگر می
نماید. بدین
طریق افزایش
جمعیت در میان
این طبقات،
بازتولید فقر
و محرومیت و
تباهی در میان
نسل آینده را
رقم خواهد زد.
زنان این
طبقات با
افزایش تعداد
بارداری ها،
بیشتر از
گذشته در معرض
خطرات ناشی از
حاملگی قرار
خواهند گرفت،
و نیز با
افزایش موارد
بارداری،
نیروهای
بهداشتی و
امکانات
موجود کفاف
مراقبت از
آنها را
نخواهد داد.
با چنین وضعیتی
احتمال
افزایش مرگ و
میر مادران
وجود دارد و
باید منتظر از
دست رفتن یکی
از درخشان ترین
و انسانی ترین
دستاوردهای
نیروهای بهداشتی
در دهه های
اخیر بود که
کاهش مرگ و
میر مادران
باردار بوده
است.
در مناطق
شهری گمان می
رود، زنان
طبقه متوسط که
توانسته اند
فرصتی برای
رشد فردی و
ارتقاء وضعیت
خویش کسب
کنند، با
آگاهی به
وضعیت اقتصادی
و اجتماعی خود
و نگاه مدرن
به مقوله
تربیت فرزند،
کمتر به برنامه
جدید افزایش
جمعیت تن در
دهند. اما حذف
وسایل
جلوگیری از
بارداری و
احتمال کمیاب
شدن این
وسایل، زنان
را به زحمت
خواهد انداخت
و نیز احتمال
وقوع بارداری
های ناخواسته
و به تبع آن
سقط جنین
غیرقانونی
افزایش خواهد یافت.
به نظر می رسد
یکی از اهداف
توقف برنامه کنترل
جمعیت،
بازگرداندن
زنان طبقه
متوسط به
الگوی زندگی
سنتی و مجبور
کردن یا مجاب
نمودن آنها
برای در خانه
ماندن و ایفای
نقش های فیزیولوژیک
است. حذف
برنامه کنترل
جمعیت در کنار
قوانینی مثل
استخدام پاره
وقت زنان، افزایش
مرخصی زایمان
و منع کار
شبانه زنان
همگی نشان از
تلاش مسوولان
برای مقابله
با اشتغال زنان
و تحمیل الگوی
زندگی سنتی به
زنان این طبقه
دارد.
فمینیست
ها و کنترل
موالید
نگاهی به
تاریخ
فمینیسم نشان
می دهد، که
کنترل موالید
یکی از
مطالبات
فمینیست ها
بویژه در موج
اول فمینیسم
بوده است.
فمینیست ها
برای دفاع از
کنترل موالید
استدلالهای
متعددی دارند،
آنها با تأکید
بر کنترل زنان
بر جسم خود،
خواستار
کنترل موالید
هستند. کنترل
موالید و استفاده
از روش های
پیشگیری از
بارداری به زنان
اجازه می دهد
که خود
بتوانند
درباره بچه
دار شدن یا
نشدن تصمیم
بگیرند. کنترل
موالید موانع
فیزیولوژیک
فراروی زنان
را که آنها را
به نقش های
سنتی مجبور و
محکوم می کند،
حذف نموده و
زنان را قادر
می سازد که با
کنترل بر بدن
خود و با
اختیار و
آزادی در مورد
زمان بچه دار
شدن، بر مشکل
تداخل نقش های
فیزیولوژیک
با نقش های
اجتماعی شان
فائق آیند. و
سرانجام
استفاده از
روش های کنترل
باروری، لذت جنسی
بدون واهمه از
بارداری
ناخواسته را
ممکن و مقدور
می سازد.
در ایران
پیشگیری از
بارداری، یکی
از خدمات دولتی
بوده است که
قبل از انقلاب
به طور محدود و
بعد از انقلاب
از دو دهه پیش
به طور گسترده
برای کنترل
جمعیت ارائه
شده است،
بنابراین
برنامه های
کنترل بارداری
در ایران را
نمی توان
خواسته
فمینیست ها یا
نتیجه
مبارزات آنها
دانست. حالا
هم که این برنامه
در حال حذف
است، فمینیست
ها تقریبا واکنشی
به آن نشان
نداده و سکوت
اختیار نموده
اند. به نظر می
رسد فعالان
جنبش زنان
ایران، چشم بر
مشکلات زنان
طبقات فرودست
و توده های
زنان فروبسته
و با نادیده
گرفتن مسائل و
مشکلاتی که
زندگی بخش های
بزرگی از زنان
را تحت تأثیر
قرار می دهد،
روز به روز از
زنان بیشتر
فاصله
می گیرند.
به هرحال
از فمینیست ها
انتظار می رود
نسبت به
مشکلاتی که با
زندگی اکثریت
زنان سر و کار
دارد، توجه
بیشتری نشان
داده و با
مطرح نمودن
مشکلات و
ارائه راه حل،
به وظایف خود
عمل نمایند.
باید توجه
داشت که
رویکرد جدید
وزارت بهداشت
به مسأله
کنترل جمعیت،
زندگی زنان را
تحت الشعاع
قرار خواهد
داد و در واقع
یک تعدی دیگر
به حقوق زنان ایرانی
است. هدف از
رویکرد جدید -
که مبتنی بر نفی
کنترل موالید
و تاکید بر
افزایش جمعیت
است - هرچه
باشد، خواه
ناخواه، به
خانه رانده
شدن
زنان به
منظورِ ایفای
نقش های
فیزیولوژیک و
سنتی را هم
دربردارد. در
این رویکرد،
حیات اجتماعی
زنان بی اهمیت
تلقی شده و
نقش آنها به
نقش
فیزیولوژیک
مادری تقلیل
داده شده است.
این رویکرد با
برجسته کردن
نقش مادری، زنان
را از حقوق
انسانی خود
همچون کنترل
بر بدن خود و
اختیار تصمیم
گیری درباره
جسم خود محروم
می کند، و زن
را صرفا به
عنوان ابزار
تولید مثل به
حساب می آورد.
چنین
رویکردی، چشم
بر تغییرات
اجتماعی در
دهه های اخیر
و و دگرگونی
های صورت
گرفته در
زندگی زنان
فروبسته و عمدا
یا سهوا به
مقابله با
پیشرفت زنان
برخاسته است.
نگاهی به
وضعیت زنان در
دهه های اخیر
روشن می کند
که زنان برای
برکشیدن خود از
موقعیت
فرودستی که به
آنها تحمیل
شده تلاش کرده
اند و با وجود
تمام موانع و
محدودیت های موجود
کوشیده اند،
از فرصتهای
آموزشی و شغلی
بهره مند شوند
و در امور
گوناگون کشور
مشارکت داشته
باشند. کنترل
موالید و
استفاده از
روش های
پیشگیری از
بارداری،
زنان را در
رسیدن به
اهدافشان
یاری نموده و
نقش مهمی در
این خصوص
داشته است.
حال با حذف
برنامه های
کنترل بارداری
و تشویق جامعه
به افزایش زاد
و ولد، اصولاً
خواست زنان در
این خصوص
نادیده گرفته
شده و استفاده
از زنان به
عنوان ابزار
تولید مثل و
نه یک انسان
با همه حقوق
انسانی اش،
رسمیت و
مشروعیت می
یابد. چنین
نگرشی نسبت به
زنان و چشم
فروبستن بر
حقوق و خواسته
های نیمی از
جامعه، موجب
دشوارتر شدن
شرایط زندگی زنان و
تهدیدی برای
آینده آنها و
کل جامعه
خواهد بود.
جنبش زنان
ایران لازم
است با در نظر
گرفتن اهمیت
پیشگیری از
بارداری در
ارتقاء سطح
زندگی زنان
طبقات متوسط و
حفظ سلامت زنان
مناطق
روستایی برای
حفظ این
دستاورد تلاش کند
و با روشنگری
در این خصوص،
به وظیفه اش
در قبال
جمعیتی که
داعیه
نمایندگی
مطالبات و خواستهای
آنها را دارد
عمل نماید.