تهاجم
اروپا به
دمکراسی
یونان
ژوزف
استیگلیتز
ترجمه
آزاده ارفع
مقدمه
مترجم: ژوزف استیگلیتز استاد
اقتصاد دانشگاه
کلمبیا و برنده
جایزه نوبل
در اقتصاد، درمصاحبه
اخیرخود با
مجله تایم
میگوید که ترویکا
یا
مثلت("کمیسیون
اروپا"،
"بانک مرکزی اروپا"
و" صندوق بین
المللی پول")
به عنوان وام
دهندگان به
یونان مسئولیتی
جنایتکارانه
در پیش آمدن
وضعیت کنونی
اقتصاد یونان
دارند. او در
مصاحبه خود
تاکید میکند
که این" نوعی
مسئولیت
جنایتکارانه
برای ایجاد یک
رکود بزرگ است".
(1)
اقتصاددانان
مارکسیست سال هاست
که در مقالات
و کتاب های
متعدد به این
مسئله پراخته و
دلائل آن را
نیز تحلیل
کرده اند اما
طرح این حقیقت
از زبان یکی
از معتبرترین
اقتصادانان
بورژوا
لیبرال به
نوبه خود
بسیار افشاگر
است. البته
استیگلیتز
تنها
اقتصاددان
معتبر بورژوا
لیبرال نیست
که این نگاه
را در ارتباط
با بحران
یونان مطرح
کرده است. پل
گروگمن ،
توماس پیکتی و
بسیاری از
اقتصاددانان سرشناس
لیبرال دیگر(2)
نیز تحلیل های
مشابهی ارائه
کرده اند که
البته نظام رسانه
ای حاکم
برجهان آن ها
را به حاشیه
رانده است. در
مقاله زیر که در 29
ژوئن درمجله "
اروپای
اقتصادی" (3)
منتشر شده است
ژوزف
استیگلیتز
نقطه نظرات خود
را در باره
بحران یونان را
به شکل مختصر
و مفید تشریح
کرده است.
تهاجم
اروپا به
دمکراسی
یونان
ژوزف
استیگلیتز
ترجمه
آزاده ارفع
شاید
برای کسانی که
خارج از
اروپا
قراردارند
اوج گیری
روزافزون
مناقشات و
درگیری های
تند و پرتنش
اروپائی ها
حاصل اجتناب
ناپذیر رسیدن
بازی میان وام
دهنگان و
یونان به مرحله نهائی
خود باشد. اما
در حقیقت
رهبران
اروپائی
بالاخره
دارند شروع
به آشکار کردن
سرشت واقعی مناقشه
جاری می کنند
و پاسخ آن ها
خوشایند نیست:
سرشت این
مناقشه بیش از
آن که درباره
پول و اقتصاد
باشد درباره
قدرت و
دمکراسی است.
البته ،
اقتصادی که در
پس برنامه ترویکا(
کمیسیون
اروپا، بانک
مرکزی اروپا،
صندوق بین
المللی پول)
در پنج سال
گذشته به یونان
تحمیل شده است
یک پرتگاه
برای اقتصاد
این کشور بوده
که حاصل آن
سقوط 25% تولید
ناخالص داخلی یونان
است. رکودی
به این شکل
عامدانه و با
عواقب فاجعه
بار غیرقابل
تصور است: نرخ
بیکاری
جوانان برای
مثال اکنون
بالای شصت درصد
است.
این
حقیقت که
ترویکا
مسئولیت هیچ
کدام از سیاست
ها، پیش بینی
ها و الگوهایش
را در نپذیرفته
تکان دهنده
است. ولی آنچه
که شگفت انگیز
است این است
که رهبران
اروپا به هیچ
وجه حتی از
آنچه که به
وقوع پیوسته درس
نگرفته اند.
ترویکاهنوز
هم از یونان
می خواهند که
مازاد بودجه
خود را ( منهای
پرداخت بهره)
تا سال 2018
تا رقم
3.5 درصد
افزایش دهد.
اقتصاددانان
در سراسر جهان
این هدف اقتصادی
را به عنوان
سیاستی
مجازات محور
محکوم کرده
اند زیرا حاصل
اتخاذ این جهت
گیری فرورفتن
به افت
اقتصادی هرچه
بیشتر است.
درحقیقت، اگر
بدهی یونان حتی
فراتر از آن
چه که قابل
تصور است
بازسازی شود
با این وصف
اگر رای
دهندگان در
رفراندوم آخر
هفته به باقی
ماندن
درچهارچوب
اهداف تعیین
شده توسط ترویکا
رای دهند کشور
همچنان در
رکود باقی
خواهد ماند.
در
پنج سال گذشته
تنها معدودی
از کشورها
قادر شده اند
مانند یونان
کسری عظیم
بودجه خود را
به مازاد بودجه
تبدیل کنند. و
اگر چه هزینه
انسانی این سیاست
فوق العاده
سنگین است
پیشنهادهای
جدید دولت
یونان به
میزان زیادی
درخواست های
وام دهندگان
را پذیرفته
است.
نکته
ای را نبابد
فراموش کرد:
تقریباً هیچ
بخش از میزان
عظیم پولی که
به یونان به
صورت وام داده
شده نصیب
یونانی ها
نشده است. این
پول ها صرف
پرداخت به وام
دهنگان بخش
خصوصی- شامل
بانک های
آلمانی و
فرانسوی- شده
است. به یونان
تنها شندقازی
از این مبالغ
عظیم رسیده، اما این
کشور هزینه
عظیمی برای
حفظ نظام
بانکی
کشورهای یاد شد
در بالا
پرداخته است. "صندوق
بین المللی
پول" و سایر
وام دهندگان
"رسمی" نیازی
به پولی که از
یونان طلب می
کنند، ندارند.
بر اساس سیاست
"چرخیدن در بر
پاشنه همیشگی"
به احتمال قوی
پول دریافت
شده بلافاصله دوباره به عنوان
استقراض جدید
به یونان
برخواهد گشت.
ولی،
باز هم باید
تاکید کرد،
مسئله پول
نیست. مسئله
عبارتست از
استفاده از
اولتیماتوم
برای ناچار
کردن حکومت یونان
به زانو زدن و
قبول کردن
غیرقابل قبول
ها - یعنی نه
فقط تدابیر
ریاضت
اقتصادی بلکه
سایر سیاست
های قهقرائی و
مجازات محور،
می باشد.
ولی چرا
اروپا این کار
را می کند؟
چرا رهبران
اروپا در
برابر
رفراندوم
مقاومت کرده و
حاضر نیستند پرداخت
بعدی یونان به
"صندوق بین
المللی پول"
در30 ژوئن را
چند روزی
تمدید کنند؟
آیا همه مسئله
بر سر دمکراسی
نیست؟
در
ژانویه
شهروندان
یونان به
حکومتی رای
دادند که
متعهد شده بود
ریاضت
اقتصادی را
پایان دهد.
اگر حکومت
میخواست که به
قول های داده
شده در
انتخابات عمل
کند باید تا
کنون همه این
پیشنهادات را
رد می کرد. ولی
حکومت یونان
می خواست برای
مردم این فرصت
فراهم شود تا
برای امری که
برای آینده و
رفاه کشورشان
حیاتی است به
طور سنجیده
تصمیم گیری
کنند.
نگرانی
برای مشروعیت
مبتنی بر رای
مردم با سیاست
های منطقه
یورو که
هیچگاه یک
پروژه خیلی
دمکراتیک
نبوده،
مباینت دارد.
بسیاری از
حکومت های عضو
یورو برای
انتقال
حاکمیت پولی
کشورشان به "بانک
مرکزی اروپا"
از مردم خود
نظرخواهی نکردند.
هنگامی که
دولت سوئد این
کار را کرد
مردم سوئد با
نه خود به آن
پاسخ گفتند.
آن ها این را درک
کردند که اگر
تصمیم گیری
برای سیاست
پولی به بانکی
منتقل شود که
به طور یک
جانبه بر روی
جلوگیری از
تورم متمرکز
شده است( و
بنابراین
توجهی کافی به
تثبیت مالی
مبذول نمی
کند) بیکاری
افزایش خواهد
یافت. اقتصاد
دچار صدمه
خواهد شد،
زیرا آن الگوی
اقتصادی که
منطقه یورو بر
آن بنا شده بر
اساس توازن
قدرتی شکل
گرفته که به
ضرر کارگران
است.
و
همین کافی است
برای اطمینان
از آن که پس از
شانزده سال
نهادی شدن این
مناسبات، آن
چه که حاصل
شده است، آنتی
تز دمکراسی
است. بسیاری
از رهبران
اروپائی
خواهان پایان
یافتن حکومت
چپ گرای نخست
وزیر الکسی
سیپراس هستند.
بهر حال این
واقعاً
گرفتاری
بزرگی است که
در یونان
حکومتی بر سر
کار است که تا
این حد با همه انواع
سیاست هائی که
نابرابری را تا
این میزان در
همه کشورهای
پیشرفته افزایش
داده مخالف
است و حکومتی
است که تا این
حد به قطع
قدرت مهارگسیخته
ثروت متعهد
است. به نظر
میرسد که آن
ها بر این
باورند که با
قلدری می توانند
حکومت یونان
را به پذیریش
توافقی
وادارند که
مخالف وکالتی
است که مردم
به آن ها داده
اند.
توصیه
به یونانی ها
که در پنجم
ژوئیه چگونه
رای بدهند
واقعاً سخت
است. هیچ کدام
از آلترناتیوها
- تائید و یا رد
شرایط ترویکا-
آسان نخواهد بود
و هر دو مخاطرات
عظیمی را در
بر دارند. رای
آری به معنای
رکود تقریباً
بی پایان خواهد
بود. شاید
یونان به
کشوری از پای
درآمده مبدل
گردد - کشوری
که دارائی های
آن حراج شده و
جوانان با استعدادش
مهاجرت کرده
اند- کشوری که در
پایان خط شامل
بخشش بدهی ها
شود؛ شاید،
یونانی که
چروکیده و
مبدل به یک
اقتصاد با
درآمد متوسط
شده در نهایت بتواند
از کمک بانک
جهانی
برخوردار شود.
همه این ها می تواند
پس از دهه
آینده و یا
شاید یک دهه
بعد از آن به وقوع
بپوندد.
متقابلاً
رای نه حداقل
یک امکان را
در برابر
یونان، با سنت
قوی دمکراسی،
باز خواهد
گشود به طوری
که بتواند
سرنوشت خود را
به دست خود
بگیرد. یونانی
ها باید این
فرصت را داشته
باشند که
آینده خود را
رقم بزنند اگر
چه این آینده
به اندازه
گذشته توام با
رفاه نباشد
اما بهر حال
بسیار
پرامیدتر از وضعیت
شکنجه بار
کنونی خواهد
بود.
من
میدانم که
چگونه رای
خواهم داد.
سه شنبه
۹ تير ۱۳۹۴ ۳۰
ژوئن ۲۰۱۵
*****************************************
ژوزف
استیگلیتز
استاد اقتصاد
دانشگاه کلمبیا
و برنده جایزه
نوبل در اقتصاد
(1)
http://time.com/3939621/stiglitz-greece
(2) از جمله مراجعه
شود به
نامه
سرگشاده 26
اقتصاددان سرشناس مانند
ژوزف
استیگلیتز،
توماس پیکتی و
.... در نقد سیاست
ریاضت
اقتصادی
یونان و اعلام
همبستگی با
سیریزا که در
تایمز مالی
منتشرشده است.
In the final hour, a plea for
economic sanity and humanity
http://www.ft.com/intl/cms/s/0/a8e1e728-0b05-11e5-98d3-00144feabdc0.html
و یا
http://inthesetimes.com/article/18020/joseph-stiglitz-thomas-piketty-greece-syriza-austerity
(3)
http://www.socialeurope.eu/2015/06/europes-attack-on-greek-democracy/