فاجعۀ
پلاسکو
نمونۀ
تمام عیار
"مدیریت
جهادی" و "مهندسی
معقول و منطقی"
ولایت فقیه
ارژنگ
بامشاد
قرار
بود بصورت
عجولانه پیکر
آتش نشانان
جانفشان فاجعه
پلاسکو که
تنها
بخش کوچکی از
قربانیان این
فاجعه ملی
هستند در ساعت
هشت صبح
روز پنج
شنبه
هفتم بهمن
۱۳۹۵ از دانشگاه
تهران بدرقه
شود. اما زیر
فشار افکار
عمومی که با
طرح این سئوال: « مگر
تمامی
قربانیان این
فاجعه از زیر آوار
خارج شده اند؟
»؛ و زیر فشار
آتش نشانان
سوگوار، این
مراسم لغو و
به تعویق افتاد.
تلاش برای
برگزاری
عجولانه
مراسم تشییع
پیکر جان
باختگان آتش
نشان، در
ادامه تلاشی
است که برای
فریب مردم و
جلوگیری از
روشن شدن
ابعاد فاجعه
در جریان است. واقعیت
این است که
حضور مردم "گوشی
به دست" مانع
از آن شد که
"مدیریت
جهادی"
بتواند این فاجعه
را با
سکوت و دور
از چشم ملت
ایران مردم،
مدیریت کند.
به قول آن آتش نشان
:« اگر رسانهها
نبودند و
اخبار منتشر
نمیشد، با
ماجرای
پلاسکو
برخورد نمیشد
و عزایی نبود.
اگر بچههای
ما بیرون میآمدند
و کشته نمیشدند،
باز هم انگشت
اتهام بهسوی
ما گرفته میشد.»
تمامی
شواهد و قرائن
نشان می دهد
که مسؤلان جمهوری
اسلامی و
بویژه دستگاه
ولایت که بنیاد
مستضعفان زیر
نظر مستقیمش
هست، تلاش دارند
ابعاد این
فاجعه را
کتمان کنند.
رهبر جمهوری
اسلامی که گویا
از "سّر غیب"
خبر دارد در
پیام خود می
نویسد که :« رسیدگی
به علل حادثه
مسألهی بعدی
است». با این
حال روزنامه
قانون در تاریخ پنج
شنبه هفتم
بهمن ما در شمارۀ
854 خود به
ابهامات مطرح
در این ماجرا
پرداخته و می
نویسد:[ساعاتی
پس از وقوع
حادثه، در
شبکههای
مجازی،
شایعاتی مبنی
بر احتمال
عمدی بودن
این واقعه
منتشر شد که
سرپرست
دادسرای امور
جنایی تهران،
عمدی بودن این
حادثه را رد
کرد و نیز سید
محمود علوی،
وزیر اطلاعات
نیز در مورد
احتمال
تروریستی
بودن حادثه اظهار
کرد: «هیچ
نشانه و
علامتی از
تروریستی بودن
این حادثه در
دست نیست». بنا
به گفته
شاهدان عینی، انفجاری
شدید در ساعت
هشت صبح در
طبقه ۱۱
ساختمان باعث
شد که آتش همه
جا را فرا
بگیرد. سخنگوی
سازمان آتشنشانی
نیز از وقوع چند
انفجار شدید
در داخل
ساختمان،
لحظاتی پیش از
فروریختن ساختمان
خبر داده بود.
وی در مصاحبهای،
عنوان کرد: «آتش
نشانان در
مراحل پایانی
عملیات اطفای
حریق بودند که
ناگهان
ساختمان
تخریب شد». او
چند انفجار
شدید را سبب
تخریب کامل
ساختمان عنوان
کرد. پس از این
اظهارات،
سخنگوی شرکت
گاز گفت:
«انفجار ساختمان
پلاسکو بر اثر
نشت گاز نبوده
است. اصلا ساختمان
پلاسکو به
شبکه گاز متصل
نبوده که گاز
نشت کند». مهدی
چمران، رییس
شورای شهر
تهران نیز علت
انفجارها را
ناشی از شعلهور
شدن انبار
گازوییل در
طبقات بالای
ساختمان
عنوان کرد و
محمدباقر
قالیباف،
شهردار تهران
نیز مدعی شد
انفجارها در
طبقات 10 و 11
اتفاق افتاده
است]. توجه
داشته باشیم
که انبار
گازوئیل به
صورت سالم روز
پنج شنبه از
زیر آوار
بیرون آورده
شده است.
بنابراین
تاکنون هیچ
مقامی علل
انفجارهای هم
زمان، پس از
مهار آتش را
بررسی و بیان
نکرده است.
تمامی فیلم
هائی که مردم
از طریق گوشی
های همراه شان
گرفته اند،
نشان از ریزش
عمودی و
"مهندسی" شده
ساختمان پس از
مهار آتش می
دهد. این
فرضیه نیز
مطرح شده است
که علت ریزش
عمودی پلاسکو
احتمالا به
کارگیری «ماده
ای به نام thermite
که شدیدا ً
حرارت زا است،
می باشد که برای
تخریب فنی و
اصولی
ساختمان های
بزرگ که "controlled demolition/standard demolition" نام
دارد، از آن استفاده
می شود. این
ماده در نقاط
مختلف
ساختمان
جاسازی شده و
با کنترل از
راه دور جرقه
زده می شود. در
ابتدا با
انفجاری
نسبتا ً خفیف
شروع به سوختن
می کند. بدلیل
وجود اکسیژن در
ترکیب آن، برای
سوختن نیازی
به اکسیژن هوا
ندارد، حرارت
بسیار بالایی
آزاد می کند.
حرارت این
ماده در عرض 2
ثانیه به 2500
درجه سانتیگراد
می رسد. با این
حرارت، فولاد
های اسکلت
سریعاً ذوب شده
و بتن ها خشک و
ترک ترک می
شود تا
ساختمان
بصورت عمودی
روی خودش فرو بریزد.
ساختمان به
قطعات نسبتا
خرد شده تبدیل
می شود. یعنی
قطعاتی ریزتر
از آنچه که
برای فرو
ریختن لازم
است.همچنین
دود
سفید-خاکستری
غلیظی تولید
می کند که در
حقیقت غباری
از ذرات جامد
است و بعلت حرارت
بالا، بسرعت
در هوا صعود
می کنه و
نهایتا سطح
ساختمان ها و
اشیاء اطراف
را می پوشاند.
پس از آوار
شدن ساختمان، thermite باقی
مانده در زیر
همچنان به
سوختن ادامه
میدهد و زیر
آوار تولید
حرارت مدت ها
ادامه می یابد،
و اگر آوار
برداشته شود
با شعله های
سرکش آتشی
مواجه می شویم
که بدون
اکسیژن می
سوزد. و البته
دود سفید رنگی
که مدت ها
بیرون می زند.
به همین دلیل
معمولا برای اطفاء
حریق پس از
تخریب فنی،
مدت های
طولانی بر روی
آوار، آب می
افشانند. کاری
که در حال
حاضر در
پلاسکو انجام
می شود و برای
کسانی که در
زیر آوار مانده
باشند خطر خفه
شدن را بسیار
بالا می برد. و اما
آثار قابل
پیگیری thermite پس
از حادثه
چیست؟ اصلی
ترین آنها که
وجود
thermite را
تأیید می کند،
آثار ذوب شدگی
فولاد است. زیرا
بهیچ عنوان با
حرارت سوختن
مواد فسیلی و
یا پوشاک
پلاسکو با
اکسیژن، دمای
ذوب فلز فراهم
نمی شود، پس
حتی اگر فولاد
مقاومت
مکانیکی اش را
از دست بدهد
به دمای ذوب
نمی رسد. آلومینیوم
اکسید محصول
واکنش، همان
ماده پودری
خاکستری رنگ
است که سرو
صورت و لباس
آتش نشان ها و
ساختمان های اطراف
را پوشانده
است.» اگر این
فرضیه درست
باشد که این
انفجارها عمدی
بوده است،
آنگاه ، مالک اصلی،
یعنی بنیاد
مستضعفان تحت
امر رهبر،
بدون پرداخت
حتی یک تومان،
توانسته است
از شر یک
ساختمان
قدیمی و ٥٦٠مالک
سرقفلی دار و
خسارات وارده
به آنها و خانواده
های کارگران و
آتش نشانان
خلاص شود و
تمامی این
هزینه ها را
به دوش دولت،
بیمه و دیگر
نهادها
بیاندازد و
ساختمان جدید
را آنطور که
قول داده است
دو ساله به
جای ساختمان
قدیمی بسازد.
تمامی
تلاش برای دور
کردن
خبرنگارها و
مردم هوشیار
گوشی بدست نیز
از همین رو
معنای خاصی
پیدا می کند. محاصره
محل فاجعه
توسط سپاه
پاسداران،
ممنوعیت ورود
خبرنگاران به
محل حادثه و
انحصاری کردن
پخش خبر از
صدا و سیمای
ولایت، که ننگ
ملت است، نشان
می دهد که
آنها قصد دارند
اطلاعات
سانسور شده و
"مهندسی" شده
را به خورد
مردم بدهند.
هیچ عقل سلیمی
نمی تواند
باور کند که
با ایستاده
فروریختن یک
ساختمان هفده طبقه
با ۲۹۰۰۰ متر
مربع مساحت ،
آنهم پس از فرونشاندن
اولیه آتش که
با هجوم
کارگران و کسبه
برای جمع کردن
اموال و
اسنادشان و
حضور ده ها تن
از آتش نشانان
همراه بود،
تنها به تعداد
انگشتان چند دست
قربانی گرفته
باشد. تنها
تاکنون ۲۰۰ خانواده،
فرم
مفقودالاثری
پر کرده اند و
بسیاری از
خانواده های
کارگران افغان
به دلیل عدم
برگه اقامت،
جرئت پر کردن
همین برگه را
برای
عزیزانشان
ندارند. لازم
به یادآوری
است که به
گفتۀ محمد
حسنزداه،
معاون فني و
درآمد سازمان
تامين
اجتماعي «در
ساختمان
پلاسكو ٥٦٠
واحد كارگاهي
وجود داشت اما
بعضي كارگاهها
را با نئوپان
و تيغه به دو
يا سه مغازه
كوچكتر
تقسيم كرده
بودند و به
همين دليل، ما
در مجتمع
پلاسكو ١٢٠٠
كد كارگاهي
داريم كه اگر
هر كد يك
كارفرما
داشته باشد،
از مجموع ٣٥٠٠
شاغل در اين
ساختمان،
١٢٠٠ نفر،
كارفرما و
٢٣٠٠ نفر،
كارگر بودهاند
كه در اسناد
ما، ١٢٠٠
كارفرما و ٧٥٠
كارگر تحت پوشش
بيمه تامين
اجتماعي قرار
دارند.» نباید
از نظر دور
داشت که ممکن
است پیکر های
زیادی در میان
شعله های آتش
به خاکستر
تبدیل شده
باشند و در
میان ۱۹ تا ۲۰هزار
تن آوار ، تکههای
جان کارگران،
کسبه و
شهروندان وجود
داشته باشند
که به دپوها
سرازیر شده
اند. نحوه
آواربرداری
شهرداری و
خاتم الانبیاء
نیز با چنان
عجله ای صورت
گرفته که حتی
فرصت لازم به
آتش نشانان
برای بیرون آوردن
پیکر
همکارانشان
را نمی داده
است و هیچ
تلاشی نیز
برای کشف
بافیمانده
اجساد سوخته
شده، به عمل
نیامده که
بتواند به
خانواده های
داغدار و
سوگوار فرصت
عزاداری و پایان
چشم انتظاری
بدهد.
مسئول
مرگ این شمار
از مردمان
کشورمان که در
میان آتش و
آهن و آوار
دفن شده اند،
کیست؟
مسئولان
حکومتی از این
سئوال بر حق
مردم می
ترسند. مردم
حق دارند
بپرسند بنیاد
مستضعفان که
زیر نظر رهبری
رژیم است، در
این سی و هفت
سال که از مصادره
ساختمان
پلاسکو می
گذرد، برای
مقاوم سازی،
نوسازی و
بازسازی این
ساختمان چه
کرده است؟
مسئولان
بنیاد
مستضعفان که
سرقفلی های ده
ها میلیون
تومانی از
کسبه گرفته
اند، برای
ایمن سازی این
ساختمان چه
کرده اند؟ و
چرا شهردار
تهران برای
ایمن سازی این
ساختمان، به جای
بنیاد
مستضعفان،
مدام به سراغ
کسبه بخت برگشته
می رفته و به
آنها تذکر می
داده است؟
سئوال
اساسی دیگر
مردم این است
که حالا ایمن
سازی به کنار،
چرا تجهیزات
آتش نشانی
کلان شهری چون
تهران به روز
نیست؟ چرا
باید یکی از
فرماندهان
آتشنشانی که
در پلاسکو
نیروهایش را
از دست داد، ملتمسانه
از دولت و
مجلس درخواست کند
که امکان ورود
تجهیزات آتشنشانی
به کشور تسهیل
شود؟ دقت کنیم
که آتش نشانی
تهران، مدرن
ترین آتش
نشانی
کل کشور است. توجه
داشته باشیم
که نیروی
انتظامی برای
جمع آوری
ماهواره ها و
مقابله با
حضور مردم در
خیابان ها،
مدرن ترین تجهیزات
را در اختیار
دارد، اما آتش
نشانی باید با
کمبود
تجیهزات مدرن
دست و پنجه
نرم کند. اکنون
روشن شده است
که از بودجۀ ۱۲۵
میلیارد تومانی
که قرار بوده
در اختیار آتش
نشانی قرار
بگیرد، تنها ۲۴
میلیارد
تومان به این
نهاد
امدادرسانی
کل تهران
اختصاص یافته
است. در حالی
که به گفتۀ ناصحی،
رئیس کمیسیون
فرهنگی و عضو
اصولگرای
شورای شهر، شهرداری
تهران برای خیریه
همسر قالیباف
٢۵ میلیارد
تومان اختصاص
داده است و
رحمتالله
حافظی عضو
دیگر شورا در
توییتر خود
نوشته است:
«واگذاری
۴٩هزارو ۶٠٨
متر زمین در
منطقه ٢٢ به
خیریهای که
همسر قالیباف
عضو هیأت
امنای
آنجاست، به
قیمت هر متر
١۴٩ هزار
تومان از
مصادیق خدمت به
شهدا!» است.
همچنین گفته
می شود که
مجموعه کمک
های شهرداری
تهران به
بنیاد خیریه
خصوصی همسر
شهردار تهران
به ۱۰۰۰
میلیارد
تومان می رسد.
از این رو بی
دلیل نیست که
آتش نشانی و
کارکنان
فداکارش باید
با جان خود
تاوان عدم تجهیزات
و "مدیریت
جهادی" را
بپردازند.
سئوال
دیگر این است
که بنیاد
مستضعفان تحت
امر رهبر و "مدیریت
جهادی" دستگاه
ولایت، با
اموال مصادره
شده چه کرده است؟
کشوری که جنوب
لبنان را پس
از جنگ، آن
چنان شیک بازسازی
و نوسازی کرده
است؛ سپاه
پاسدارانی که
می گوید :
نوسازی حلب را
از "فردا"
آغاز می کنیم؛
متخصصان
قرارگاه خاتم
الانبیاء
سپاه که برای
خاموش کردن
سکوی نفتی BP وسط
خلیج مکزیک در
سال۱۳۸۹ اعلام
آمادگی کرده بودند،
برای نوسازی
پلاسکو و دیگر
برج های
خطرآفرین پایتخت
چه کرده اند؟
چرا
امکاناتشان
را برای مهار
حریق و خارج
کردن اجساد از
زیر آوار بکار
نمی گیرند؟
حریقی که نزدیک
به ده روز در
قلب پایتخت
کشور زبانه می
کشد و بسیاری
از مردم
کشورمان را به
کام مرگ کشانده
و خانواده های
بسیاری را
سوگوار کرده
است؟ شنیدن
رنج نامه های
آتش نشانان
قهرمان نشان
می دهد که
آنها با چه
وضعیت
اسفباری
روبرو هستند.
حتی آتش نشانی
نیز شعبه ای
از شبکه
امنیتی نظام
شده است. در
راس این نهاد
امدادرسانی،
نه یک متخصص،
که یک افسر
آگاهی تکیه
زده است. آنها
که مسئولیت
هدایت آتش
نشانی را بر
عهده دارند،
بیش از آنکه
از این رشته و
ضرورت هایش سر
در بیاورند،
برای کنترل
این نهاد،
آموزش دیده
اند. اگر
ایستاده
فروریختن
ساختمان را در
نتیجه تاثیرات
آتش بدانیم و
شایعات مربوط
به انفجارهای
هم زمان و
مهیب را
نادیده
بگیریم، آنگاه
باید
مسئولیت آنها
که فرمان خروج
نداده اند را
نیز مورد توجه
قرار دهیم. دکتر
علیاکبر
اختری رئیس
دانشگاه
صنعتی
کرمانشاه در جلسه
شورای آموزش
عالی این
استان با
اشاره به فاجعه
پلاسکو می
گوید: «به
عنوان یک
استاد
دانشگاه در
رشته مهندسی
عمران و
ساختمان عنوان
میکنم که هیچ
مصالحی در هیچ
کجای دنیا
تحمل بیش از یک
ساعت و نیم
آتش را ندارد. اگر
در زمان آتشسوزی
پلاسکو و بعد
از گذشت بیش
از یک ساعت و
نیم از آتشسوزی
یک مسئول در
آنجا حضور میداشت
و مسئولانه و
با تخصص بالا
تصمیم میگرفت
که هیچ کس در
این ساختمان
نماند، حتی
آتشنشانان،
چنین ضایعه
دردناکی
اتفاق نمیافتاد.
این آتشسوزی
قبل از
فروریختن
ساختمان بیش
از سه ساعت به
طول انجامید،
لذا در آن
لحظات و
ساعات، فروریختن
ساختمان قطعی
به نظر میرسید.
این ساختمان
باید حتما
تخلیه میشد و
حتی آتشنشانها
هم باید
ساختمان را
ترک میکردند». چنین
ارزیابی
روشنی نشان می
دهد که
مسئولانی که
فرمان خروج
آتش نشانان را
نداده بودند،
هیچ درکی از
آتش و
اثرات آن
نداشته اند.
فاجعه
پلاسکو، تنها
یک فاجعه
انسانی نیست.
حالا که این
ساختمان
فروریخته
است، کسبه
بسیاری از محل
کسب خود محروم
شده اند و
آنها که بیمه
نداشته اند،
دست شان به
هیچ جا بند
نیست.
بسیاری از کارگران
شغل و تنها
ممر درآمدشان
را از دست داده
اند. حالا
روشن شده است
که اکثریت
بالای کارگران
پلاسکو،
مشمول قانون
کار نبوده اند
و نمی توانند
از حداقل های
حقوقی دوران
بیکاری نیز
استفاده کنند.
این که دولت
به صورت
اضطراری به
فکر آنها افتاده
یا این که
مردم بسیاری
حاضر شده اند
به کمک آنها
بشتابند، ذره
ای از مسئولیت
وزارت کار و
دولت اسلامی
در بی توجهی
مطلق به حقوق
کارگران کم
نمی کند. مجوز ادامه
کاری در چنین
محیط
خطرسازی، که با
این حادثه به
فاجعه ای ملی تبدیل
شده، از بی
مسولتیی تمام
و کمال وزارت
کار و رفاه اجتماعی
نیز خبر می
دهد.
نگاهی
به فاجعه
پلاسکو که در
جلو چشمان
مردمان کشور
در قلب تهران
در میان آتش و
دود ویران شد
و جان های
بسیاری را با
خود به کام
مرگ کشاند و
خانواده های
بسیاری را
داغدار و عزادار
کرد، و آن را
به یک مسئله
جهانی بدل ساخت،
این سئوال
کلیدی را به
میان می آورد
که مسئول این
فاجعه کیست؟
اگر مالک،
بنیاد مستضعفان
تحت امر رهبر
بوده است، چرا
مسئولیتش را
انجام نداده
است؟ اگر
مسئول
شهرداری
تهران بوده
است، چرا به مسئولیتش
عمل نکرده
است؟ اگر آتش
نشانی با
کمبود
امکانات
روبرو بوده
است، چرا پیش
از این،
مشکلات آنها
برطرف نشده
است؟ اگر
مسئول وزارت
کار بوده است،
چرا به موقع
اقدام نکرده
است؟ اگر
دولت، در این
میان مسئولیت
داشته است، چرا
از مسئولیتش
طفره رفته
است؟ این
سئوالاتی است،
که مردم ناظر
بر فاجعه،
اینجا و آنجا
مطرح کرده
اند. مردم می
خواهند
بدانند، وقتی
در قلب تهران،
یعنی مدرن ترین
شهر کشور، یک
ساختمان بلند
مرتبه، ده روز
تمام، چنین در
آتش می سوزد،
مسئولان
حکومتی کجا
هستند و چه
میکنند؟ و چرا
هیچکس پاسخ گو
نیست؟ نکند
کاشفان آتش در
میان
اجدادمان مسئول
هستند!
فاجعه
پلاسکو، تنها
یک نمونه تمام عیار
از "مدیریت
جهادی" در
نظام جمهوری
اسلامی است.
واقعیت این
است که
فاجعه در
تمامی عرصه ها
دهان گشوده
است و کشور را
به تمامی به کام
خود فرو می
برد. نمونه
فاجعه پلاسکو
یا سیل در
سیستان و
بلوچستان، یا
ریزگردهای ویرانگر
خوزستان،
تنها نمونه
های کوچکی از
مصیبتی است که
مردم ما در
نتیجه حاکمیت
جمهوری
اسلامی به آن
گرفتار آمده
اند. اقتصاد
ورشکسته و خط
فقر که اکثریت
عظیم مردم را
به زیر خود
کشانده است،
دیگر کتمان کردنی
نیست و جلوه
های "اقتصاد
مقاومتی" را
به نمایش می گذارد.
اعتراضات
گسترده
کارگران،
معلمان،
پرستاران،
بازنشستگان
به ناچیزی
حقوق شان و در
بسیاری از
مواقع ، تاخیر
در پرداخت آن،
نشان می دهد
که فقر چنان
گسترده شده که
کمتر خانواده
ای می تواند
از چنگال
وحشتناک آن
بگریزد.
بسیاری از
واحدهای
تولیدی،
تعطیل شده اند
تا دست تجار
سوداگر و
"برادران
قاچاقچی"
برای واردات
بازتر باشد.
سیستم بهداشت
و درمان نیز
که خود بیمار
بزرگی است که
به "درمان"
نیاز دارد.
محیط زیست هم
به نابودی
کشیده شده
است. تمام خور
شدن چوب های
جنگل ها ؛ قطع
آب رودخانه ها
که به دریاچه
ها و تالاب ها
و هوای آلوده ای
که کلان شهرها
را از کیفیت زیست
سالم خارج
کرده است، از دستاوردهای
"مدیریت
جهادی"
جمهوری
اسلامی است.
"مدیریت
جهادی"
جمهوری
اسلامی، از
ساختار به شدت
غیردمکراتیک
و ضدمردمی آن
ناشی می شود. در
این ساختار
ولایت فقیه و
شخص ولی فقیه
از چنان قدرتی
برخوردار است که
هیچ حقی برای
مردم باقی
نگذاشته است.
حجم گسترده
اموال و املاک
و منابع کشور
در زیر دست ولی
فقیه که حتی
به خدا هم
حساب پس نمی
دهد، همچون
بختکی بر کل
اقتصاد کشور سنگینی
می کند.
نهادهای تحت
امر ولی فقیه
که بیش از ۶۰ درصد اقتصاد
کشور و ۱۰۰ درصد
امکانات
نظامی،
انتظامی و
امنیتی کشور و
تمامی رسانه
های رسمی را
در اختیار
دارند، هیچ
امکانی برای
دخالت مردم
باقی نگذاشته
اند. بخش های
به اصطلاح انتخابی
نیز اگر در
اختیار
دستگاه ولایت
نباشند،
آنچنان اخته
می شوند که
امکان
تاثیرگذاری
شان به حداقل
می رسد.
بنابراین
امید اصلاح در
چنین
ساختاری، آب
در هاون
کوبیدن
است. برای
نجات از این
هیولای
دهشتناک،
راهی جز اقدام
مستقل،
مستقیم
و توده ای
مردم
وجود ندارد.
اکنون که به یُمن
حضور شبکه های
اجتماعی،
امکان
همگرائی های
گسترده میان
بخش های
گوناگون مردم
فراهم آمده
است، باید که
شبکه های
مردمی را در
هر کجا که
مقدور است،
سازمان داد.
باید
خاکریزهای
گوناگون و
متنوع
و شبه قانونی
ایجاد کرد.
باید جویبارهای
کوچک
مبارزاتی
مردمی را همسو
کرد تا بتوان رودخانه
ای خروشان به
راه انداخت و
سیل بینان کنی
بوجود آورد تا
سد سکندر ولایت،
که مانع اصلی
رشد ، پیشرفت
و آبادانی
کشور و اصلی
ترین عنصر بی
حقی مردم است،
را در هم
بشکند.
جمعه
۸ بهمن ۱۳۹۵
برابر با ۲۷
ژانويه ۲۰۱۷