اعلامیه هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران انقلابی
ایران (راه
کارگر)
روز
همبستگی
جهانی
کارگران
مبارک باد
برما
نبخشند فتح و
شادی،
نه شه نه
خدا نه
قهرمان
با
دست خود گیریم
آزادی،
در
پیکارهای بیامان
در اول
ماه مه ۱۸۸۶
پلیس شیکاگو
نمی دانست
که به خون
کشیدن اعتصاب
کارگران نه
تنها به
مبارزات آنان
پایان نخواهد
داد بلکه
خاطره ۷۰
کارگر جان
باخته برای
همیشه ثبت
خواهد شد و
زنده خواهد
ماند. سه سال
بعد از آن
فاجعه، و در
صدمین سالگرد
در هم شکستن
دیوارهای
زندان
باستیل، کنگره
بین المللی
کارگران در
پاریس، روز
اول ماه مه را
بعنوان روز
همبستگی
جهانی کارگران
برگزید. ۱۳۴
سال از به خون
غلطیدن
کارگران
شیکاگو، و ۱۳۰
سال از نخستین
جشن ماه مه میگذرد.
در این روز
زمان و چرخهای
تولید با
خاطره همه
جانباختگان
جنبش کارگری
می ایستد و
کارگران با
همدیگر تجدید
عهد میکنند:
"روز قطعی
جدال است
آخرین رزم ما،
انترناسیونال
است نجات
انسانها".
اول
ماه مه امسال
در شرایطی فرا
میرسد که
شیوع کرونا
عمق نابرابریهای
مرگبار
اقتصادی و
اجتماعی نظام
سرمایه داری
را با صراحت
کم نظیری به
نمایش گذشته
است. بورژوازی
که زمانی بقول
مانیفست
کمونیست، از
طریق تکامل
تولید و سهولت
ارتباطات،
بدویترین
ملت ها را
متمدن می کرد،
اکنون بیش از
پیش بدویترین
سیاستها را
علیه مهمترین
دستاوردهای
متمدنانه مبارزات
کارگران و
زحمتکشان
اتخاذ میکند.
بحران کرونا
بحران سرمایه
داری در همه
عرصهها است.
آمار خشونت
خانگی علیه
زنان در سطح
جهان افزایش یافته است
؛ حق کورتاژ
در ایالات
متحده و اروپا
به بهانه
کرونا مورد
حمله قرار
گرفته است؛ در
هند ممنوعیت
اطلاع جنس
جنین به
خانواده ها،
که به منظور
جلوگیری از
کورتاژ جنینهای
دختر وضع شده
بود ، برداشته
شده است؛ و در ایران
فشار به زنان با
توحش بیشتری
اعمال می شود. پاداش
زنان که در
این بحران،
بار بزرگ
مراقبت،
پرستاری و
نجات جان
انسانها را
بر دوش می کشند،
خشونت هر چه
بیشتر علیه حق
حیات و کنترل
آنها بر بدن
و حق تعیین
سرنوشت شان است.
محرومترین
لایههای
جمعیت
کشورهای
مختلف،
قربانیان اصلی
این بحران و
سیاستهای
اتخاذ شده از
سوی بسیاری از
دولتها
هستند. دولتهای
دست راستی
مجارستان،
اسراییل و هند
از این فرصت
برای نامحدود
کردن قدرت خود
استفاده کرده
و می کنند.
میلیونها
کارگر هندی با
خطر قحطی و
گرسنگی مواجه
اند، صدها
هزار کارگرو
زحمتکش
- پیر و جوان و
کودک -
باید برای
بازگشت به خانههای
خود صدها
کیلومتر را
پیاده طی
کنند، و "قرنطینه"
و محاصره
کشمیر وارد
مرحله تازه
تری شده است.
محاصره و
بمباران مردم
غزه، سوریه و
یمن همچنان
ادامه دارد، و
دولتهای
استبدادی از
برزیل و
میانمار
گرفته تا سنگاپور
و مالزی، از
این بحران
برای زیر نظر
گرفتن،
تعقیب،
بازداشت
شهروندان و
فعالان سیاسی
و مدنی
استفاده می کنند.
بیشترین
قربانیان
ویروس کرونا
در ایالات
متحده، سیاه
پوستان و
کارگران
مهاجر این
کشورند.
بیماری و مرگ
در زندانها و
کمپهای
پناهندگی در
نقاط مختلف
جهان بیداد میکند.
همین دولتها
با بخشیدن
قرار دادهای
کلان برای
تولید و توزیع
امکانات
پزشکی به
دوستان و
نزدیکانشان
در شرکتهای
فراملیتی،
برای کالایی
کردن هر چه
بیشتر خدمات
اجتماعی خیز
برداشته اند.
بیماری و مرگ
در این شرایط
فرصت جدیدی
برای سوداگری
طبقه حاکم
است.
"جنگ
جهانی علیه
کوید-۱۹" به
جنگی علیه
کارگران و
زحمتکشان
تبدیل شده؛
ناسیونالیسم
قهقرایی، ضد
زن،
نژادپرست، و
ضد دمکراتیک
در نقاط مختلف
جهان با وقاحت
بیشتری توجیه
می شود؛ و
چرخش
استبدادی در
سطح جهان با
نظامی و پلیسی
شدن فضای
شهرها و محلات
شتاب بیشتری
میگیرد.
تاریخ به روشنی
نشان می دهد
که شرایط
امنیتی و
اضطراری که با
سرعت ایجاد می شوند
به راحتی از
بین نخواهند
رفت. جنبش
سوسیالیستی اکنون
نه تنها باید
در مقابل تازهترین
یورش علیه
بدیهی ترین
حقوق شهروندی
بجنگد، بلکه
بزرگترین
نیروی ممکن را
برای برون رفت
از این بحران
و نظام سرمایه
داری بسیج
کند. سوال کلیدی
در چنین
شرایطی دیگر
چشم انداز
بربریت یا سوسیالیسم
نیست. بربریت
اینجا است.
سوال این است
که چه راه
هایی برای
خروج از این
بحران به سمت
سوسیالیسم
وجود دارند.
بحران
کرونا هرج و
مرج سیاسی و
اقتصادی در
ایران را وارد
مرحله حساسی
کرده است.
حلقههای
مختلف بحران
(اقتصادی،
اجتماعی،
ژئوپولتیک)
ایران را به
معنای واقعی
کلمه در لبه
پرتگاه قرار
داده است. در
ایرانِ
گرفتار ویروس
مرگبار
جمهوری
اسلامی، فلج
کنندهترین
مصیبتها،
فقر،
نابرابری
طبقاتی،
بیکاری و
محرومیت از
بدیهیترین امکانات
زندگی است.
بخش اعظم
کارگران و
زحمتکشان
ایران با
قراردادهای
موقتی و غیر
رسمی کار می کنند،
مشمول قانون
کار همین نظام
هم نیستند، و
خارج از هر
گونه چتر
حمایت قانونی
و اجتماعی. هر
سال بر تعداد
حاشیه
نشینان، بیخانمان
ها،
دستفروشان،
کودکان کار،
زباله گردها و
قربانیان
آسیبهای
اجتماعی
افزوده میشود.
" اقتصاد
مقاومتی"
رژیم تابع هیچ
منطق اقتصادی
و سیاسی نیست
و حتی قوانین
نمایشی
دستگاه حاکم،
از تعهدات قانون
اساسی به
تامین
اجتماعی
گرفته تا
قانون کار،
آشکارا ارزش
کاغذی که همین
قوانین بر آن
نوشته شده اند
را هم ندارند.
لفظ
بحران
اقتصادی به
تنهایی خصلت
این نابرابریهای
طبقاتی عظیم
را توضیح نمی دهد. اینکه
کنترل همه
منابع و
امکانات قدرت
و سرمایه در
دست اقلیت
ناچیزی در
جمهوری اسلامی
است، دیگرنه
تنها بر کسی
پوشیده نیست
بلکه رژیم با
وقاحت تمام به
رخ مردم کشیده
و می کشد. در
تمام تاریخ
نظام سیاسی
موجود
حدود ۲۳۰۰
مرد شیعه نهادهای
سیاسی کشور را
تحت کنترل خود
داشته اند.
"خودی ها" و
"آقا زاده ها"
در عین حال نه
فقط همه منابع
اقتصادی کشور
را بین خود
تقسیم کرده اند،
بلکه بنا به
گزارش
روزنامه
آفتاب ۱۰۸ نفر
۱۱۰ هزار
میلیارد تومان
از طریق وامهای
بانکی به جیب
زده اند.
شکاف عمیق بین
این وامهای
"معوقه" و
بحران دستمزدهای
"معوقه "
کارگران،
نابرابری
عمیق و فساد تأ
مغز استخوان
نظام موجود را
نشان میدهد.
بحران کرونا
در ایران که
واقعیتهای
مرگبار آن
بدلیل سانسور
و نگاه و
برخورد پلیسی
جمهوری
اسلامی
همچنان مخفی
مانده است، بر
نابرابری ها،
فقر، تبعیض،
آپارتاید
جنسی، و آوارگی
و بیپناهی
قربانیان
رژیم خواهد
افزود. نباید
فراموش کرد که
بحران
ساختاری در
ایران در بطن
بحران سرمایه
داری جهانی،
رسوایی سیاستهای
نئو لیبرالی،
و بحران
ژئوپولتیک رخ
می دهد .
سیاستهای
منطقهای
جمهوری
اسلامی نه
تنها تهدید
مستقیمی علیه
منافع
کارگران
ایران و منطقه
است، بلکه همبستگی
و هم سرنوشتی
کارگران و
زحمتکشان
ایران با
خواهران و
برادران خود
در کشورهای
همسایه را به
خطر انداخته
است.
در
شرایطی که رژیم
از تامین
ناچیزترین
امکاناتی که
در قوانین خود
همین نظام آمده
ناتوان است؛
در شرایطی که
قربانیان
سیل، زلزله،
کرونا و فجایع
تخریب زیست
محیطی بشکلی غیر
انسانی به حال
خود رها می شوند؛
در شرایطی که
حتی کلمه
فریبکارانه
"مستضعف" با
یک چرخش عمامه
رهبری معنایی
جز سرسپردگی
به دستگاه
حاکم و شخص
ولی فقیه پیدا
نمی کند؛
تردیدی نباید
داشت که
معیشت،
سلامت، و جان
کارگران و
زحمتکشان
ایران برای
دستگاه حاکم
ارزشی ندارد.
از یک نظام
غیر انسانی
نمی توان
انتظار
احترام به
انسان و
انسانیت را داشت. بحران
کرونا در این
نظام فرصتی برای
تشدید
استثمار،
چپاول اموال
عمومی و از جمله
صندوقهای
بازنشستگی و
بیمه تامین
اجتماعی،
کالایی کردن
هر چه بیشتر
خدمات عمومی و
همه عرصههای
زندگی
اجتماعی، و
سرکوب است.
رسوایی تعیین
حداقل دستمزد
که حتی تشکلهای
سیاه و دست
نشانده رژیم
نیز می خواهند
از آن فاصله
بگیرند؛
خودمانی کردن
صنایع و واحدهای
تولیدی؛
خصوصی کردن
بهداشت و
آموزش و تبدیل
کردن این
خدمات به کالاهای
لوکسی که از
دسترس میلیونها
کارگر
وزحمتکش و
تهیدست
کشورمان خارج
هستند؛ آزار،
تعقیب و صادر
کردن حکم
بازداشتهای
چند صد ساله
برای فعالان
جنبش کارگری،
جنبش زنان،
نویسندگان،
دانشجویان و
اقلیتهای
ملی و مذهبی؛
حق زندگی و
حیات
اقتصادی، سیاسی
و اجتماعی
کارگران و
زحمتکشان
ایران را بیش
از پیش مورد
تهدید قرار می دهد.
نمی توان
این حقیقت را
نادیده گرفت
که گسترش ویروس
مرگبار کرونا
بطور موقت بر
شورشهای
بزرگی که صحنه
سیاسی
کشورهای
بسیاری را عوض
کرده بود، تاثیر
گذاشته است.
نقطه مشترک
همه این شورشها
از ایران،
عراق، لبنان،
مصر، الجزایر
و سودان گرفته
تا هنگ کنگ،
هند،
آرژانتین،
اکوادر،
شیلی، هائیتی
و فرانسه،
شکاف عمیق بین
واقعیت
تلخ و سخت
زندگی برای
اکثریت و نسخههای
سیاسی و
اقتصادی
اقلیت حاکم
بود. بحران
کرونا، اما، این
شکاف عظیم و
حقانیت شورشهای
بزرگ
کارگران و
زحمتکشان
علیه نابرابری،
فقر، ریاضت
اقتصادی، و
سرکوب و سانسور
را، برجسته تر
کرده است. در
عین حال اگر
ویروس کرونا
به دولت ها
فرصتی برای
تمرکز قدرت،
اعمال محدودیتها
و افزایش
کنترل داده
است، جنبشهای
اجتماعی نیز
از شرایط
"فاصله گیری
اجتماعی"
برای سازمان
دادن همفکری،
نزدیکی، همگرایی،
همبستگی و در یک
کلام کاهش فاصلهها
بین اجزا
مختلف جنبش
استفاده کرده
و می کنند.
اگر دولت ها
در تدارک فاز
جدیدی برای
سرکوب و کنترل
و قربانی کردن
حقوق کارگران
و زحمتکشان در
محراب قدرت و
سرمایه
هستند، جنبشهای
اجتماعی و در
صدر آنها
فعالان جنبش
کارگری، گام
های مهمی در
تدوین و تدقیق
آلترناتیوهای
سوسیالیستی
برای مقابله و
خروج از این
بحران
برداشته اند.
ملی کردن شرکتهای
دارویی،
اشتراکی کردن
مالکیت
بیمارستانها
و مراکز
پزشکی، حداقل
درآمد همگانی
برای بیکاران
و کارگرانی که
شغل ثابت
ندارند، حق مسکن
و کار، لغو
بدهیهای
کارگران، لغو
خصوصی سازی
خدمات
اجتماعی و
واحدهای
تولیدی و غیره
از جمله
مهمترین راه
کارهایی
هستند که در
آلترناتیوهای
سوسیالیستی برای
مقابله با
بحران کرونا
مطرح شده اند.
در کشورهای
مختلف جنبشهای
اجتماعی در
دفاع از
بهداشت
عمومی، حق آموزش،
حق پرداخت
نکردن اجاره
خانه به
مالکان، و در
دفاع از
کارگران
مهاجر، دست به
اقدام و سازماندهی
زده اند.
بحران کرونا
نقطه پایانی
بر اعتراضات
توده ای نبود.
در ایران نیز
آتش نارضایی و
حرکات تودهای
بار دیگر سر
برآورده است.
اعتراض
کارگران معادن
کرمان، تجمع
کارگران برق
آبادان و ماهشهر،
تحصن
کارگران معدن
ساریگونی،
تجمع اعتراضی
دهقانان
اصفهان، تجمع
بازنشستگان
بیمارستان
خمینی
در کرج،
اعتراض کارگران
بیکار در شوش،
نمونههای
روشنی از
بازگشت
دوباره
کارگران و
زحمتکشان به
صحنه هستند.
ادامه
نظم موجود در
ایران نمی تواند
بیجواب
بماند، و
رویاروییهای
بزرگ مردم با
رژیم نشان
میدهد که
کارگران و
زحمتکشان
ایران پاسخ
خود را آماده
می کنند. در
چنین شرایطی
جنبش کارگری به مثابه
ستون فقرات
جنبش
آزادیخواهی و
عدالت طلبی
مردم ایران
وظایف بزرگی
بردوش دارد؛
وظایفی که
انجام آنها
بدون اتحاد و
تشکل سراسری
کارگران عملی
نخواهد شد.
حقیقت این است
که نه فقط مبارزه
برای سرنگونی
جمهوری
اسلامی و برای
سوسیالیسم
دمکراتیک،
بلکه حتی
مبارزه علیه گرانی،
بیکاری و
فلاکت کنونی
نیز، ضرورت
فوری و حیاتی
اتحاد و تشکلهای
سراسری
کارگران و
زحمتکشان را
نشان می دهد.
اما اتحاد و
تشکل سراسری
چیزی نیست که
کسی بتواند
آنرا به
کارگران
ایران هدیه
دهد. اتحاد و
تشکل کارگری
فقط بدست خود
کارگران می تواند
شکل بگیرد، و
جنبش کارگری،
زحمتکشان و
زنان ایران،
علیرغم دشواریهای
ناشی از سرکوب
و آزادی کشی
جمهوری
اسلامی، گامهای
بزرگی در این
راه برداشته اند.
تلاشهای
تاکنونی به
شرط
رعایت دو اصل
اساسی می توانند
ادامه یابند و
به پیروزی
برسند: با تکیه
بر خواست های
بیواسطه مبرم
توده کارگران؛
با همکاری همه
کارگران
صرفنظر از جنسیت،
ملیت و
گرایشات
مذهبی و مسلکی
آنان.
تجربه تحصن
درخشان
معلمان
بدنبال خیزش
دی ماه ۹۶
نشان میدهد
که
نخستین نسیم
مبارک یک جنبش
تودهای می تواند
تشکلهای
مختلف را با
هم پیوند دهد
و بنای
تشکیلات و
حرکات سراسری
را عملی سازد.
به جرات می توان
گفت که
درایرانِ ما
در تمام چهل
سال گذشته،
چنین شرایط
مناسبی برای
دستیابی به
تشکل سراسری
مستقل
کارگران وجود
نداشته است.
با به میدان
آمدن نسل
جدیدی از
فعالان جنبش
کارگری، جنبش
زنان و جنبش
های مدنی، با
شکل گیری سطح قابل
توجهی از تشکلهای
مستقل، و
گسترش رسانهها
و امکانات
ارتباطی،
شرایط سازمان
دادن اتحاد و
تشکل سراسری
کارگران
مساعد است.
تشکل مستقل و
سراسری
کارگران فقط
یک مطالبه
نیست، بلکه
معیار موفقیت
و پیشرفت جنبش
کارگری است.
دستیابی به
مطالبات
کارگران، از
دستمزد گرفته تا
بیمه، در گرو
حق داشتن
خواست مستقل،
حق طرح آن، حق
دفاع از آن، و
در یک کلام حق
تشکل است. در
سالی که در
پیش رو است باید
بیش از پیش
برای حق کار،
حق بیمه، حق بهداشت
و آموزش
همگانی، حق مسکن،
حق اعتراض،
قانون کار
دمکراتیک،
آزادیهای بیقید
و شرط سیاسی،
و آزادی
کارگران و زندانیان
سیاسی دست
بدست هم داد.
بقول جیم
لارکین، از
رهبران جنبش
اتحادیهای و
سوسیالیستی
ایرلند، "بزرگان
بزرگ به
نظر می رسند، زیرا
ما زانو زده
ایم. با هم
بپاخیزیم. "
سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی
زنده
باد آزادی،
دموکراسی و
سوسیالیسم
هیئت
اجرائی
سازمان کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
سه شنبه
۹ اردیبهشت
۱۳۹۹
برابر با ۲۸
آوریل ۲۰۲۰