یادنامه
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
در رثاي ''
گلين باجي'' *
چشمه
ها
از
تابوت مي
جوشند
و
سوگواران
ژوليده آبروي
جهان اند
''رخشنده
خدامراد
زاده'' معروف
به گلين باجي ،
يكي ديگر از
مادران
خاوران از
ميان ما رفت.
او مادر زنده
ياد جبرئيل
هاشمي آذر از
شهداي راه
كارگر بود كه
در پنجم
مهرماه سال۱۳۶۰
اعدام شد.
رخشنده
در زندگي
سراسر رنج و شكنج
اش با وجود
اينكه تنديس
زنده ي
مظلوميت و
محروميت بود،
اما در عين
حال يكي از
نمادهاي
درخشان
ايستادگي و
پايداري در دو
نظام
استبدادي شاه
و شيخ بود و
همواره
اميدوار به
دادخواهي.
دريغا و دردا
پيش از آنكه
شاهد سقوط
حكومت اسلامي
باشد كه
عزيزانش را از
او گرفت، شمع
وجودش خاموش
شد.
گلين
باجي در
روستاي پيله
چاي اردبيل در
خانواده اي
دهقاني بدنيا
آمد و در همان
سنين نوجواني
به خانه شوهر–
كه خود تنها
فرزند
خانواده بود و
يتيم بزرگ شده
بود – فرستاده
شد. او با اين كه
همانند هم
نسلانش از درس
و مدرسه محروم
مانده بود اما
با برخورداري
از حاقظه اي
بسيار قوي، مخزن
گوياي دوبيتي
هاي آذري
معروف به
''باياتي'' بود.
مادري جوان
بود كه دو
فرزند
خردسالش را در
اثر فقر و
محروميت از
دست داد. اما
با اين وجود
به همراه كار
سخت و طاقت
فرساي زندگي
پرمشقت
دهقاني به
تربيت ديگر
فرزندانش همت
گماشت. تا
جائي كه با
وجود
دلنگراني و
دشواري تحملِ
بار جدائي و
دوري از
فرزند، آنها
را براي ادامه
تحصيل به شهر
فرستاد. در
اوايل دهه
پنجاه با ورود
پسرش،
جبرئيل، به دانشگاه
و حضور
درخشانش در
جنبش
دانشجوئي که بازداشت
و زنداني شدن اش
را به دنبال
آورد و در
بازداشت دوم
پس از شکنجه
های وحشیانه
در بیدادگاه
شاه به
حبس ابد محكوم
شد ، گلين
باجي كه فارسي
نمي دانست ،
تا گشوده شدن
در زندان ها
به دست مردم
در سال ۵۷ ، سال
ها از ديدار و
ملاقات با
فرزند زندانی
اش محروم
ماند. در آن
سال ها او اين
محروميت و
فراق فرزند
دلبند را با
ابياتي
سوزناك زمزمه
مي كرد:
عاشيقم ایللر
آیریسی
شانا تئل لر
آیریسی
بیر گونونه
دوزمزدیم
اولدوم ایللر
آیریسی
(
عاشقم سال ها
جدا / شانه از
زلف ها جدا / طاقت
يك روز دوري
را نداشتم /
شدم سال ها
جدا )
در
انقلاب ۵۷
فرزندش به
همراه ديگر
زندانيان
سياسي ، همچون
يك قهرمان از
زندان رژيم
ستم شاهي آزاد
شد. در اين
هنگام بود كه
گلين باجي با
اشتياق شروع
كرد به خواندن
و نوشتن. اما
دريغا كه اين
آزادي ديري
نپائيد.
حاكميت
هيولاي فقاهتي
شهد شيرين
انقلاب را در
كام گلين باجي
تلخ تر از زهر
كرد. به فاصله
اندكي فرزند
دلیرش را در
تهاجم ضد
فرهنگي به
دانشگاه ها در
ارديبهشت سال ۱۳۵۹
در دانشگاه
جندي شاپور
اهواز به
گلوله بستند كه
گرچه از آن
جان بدر برد
ولي زخم هاي
ناشي از گلوله
ها به فلج شدن
بخشي از بدنش
انجامید. سال
بعد در پنجم
مهر سال ۱۳۶۰
فرزند
قهرمانش،
جبرئيل، كه
عدالتخواهي
را از مادر
آموخته بود ،
به دست جلادان
نظام اسلامی
اعدام شد و در
خاوران به خاک
سپرده شد. و
اين بار فاجعه
در ابعادي
بزرگتر همه
خانواده را
دربرگرفت. اما
گلين باجي با
وجود همه رنج
ومشقت فوق
طاقت بشري از
پاي نمي نشست
و هر جا حضور
مي يافت عليه
استبداد سياه
اسلامي سخن مي
گفت. يكبار به
دادستان شهر
اردبيل
جسورانه نهيب
زده بود كه
مگر فرزند ۱۶
ساله ام چه
كرده كه او را
سال ها زندان
كرده ايد.
اما اين
همه تمام
فاجعه نبود. هنوز
داغ فرزند
جانفشان
آرميده در
خاوران تازه
بود که فراق فاجعه
بار و جانگزای
فرزندان دیگرش
بر سر گلين
باجي فرود
آمد: دخترش كه
به همراه سه
فرزند خردسال
خود به ديدارش
رفته بودند در
حادثه اي
دلخراش و
دهشتناك در
جلوي چشمانش
جان باختند.
گلين باجي از
آوار اين واقعه
بس تلخ و
هولناك ديگر
كمر راست نكرد
و هرگز سلامتي
خود را دوباره
بازنيافت. ولي
با اين وجود
تا زماني كه
توان و امكان
داشت در گلزار
خاوران حضور
مي يافت. گلين
باجي در ادامه
ي زندگي پررنج
اش شاهد مرگ
فرزند ديگرش
هم شد. فرزندي
كه با فداكاري
افسانه وارش
از تمام هستي
خود گذشته بود
تا پروانه وار
دور شمع وجود
مادر پر بزند.
داغ روي داغ
بر دل داغدار
يك مادر
دلسوخته اي كه
سرشار از مهر
و عاطفه و عشق
مادري بود.
گلين باجي اين
همه مصايب و
فجايع زندگي
را به تنهائي
تاب آورد به
اميد آن روزي
كه شاهد
دادخواهي اين
همه بيداد باشد.
اما اي دريغ و
درد پيش از
آنكه شاهد
طلوع خورشيد
آزادي از
خاوران باشد،
آفتاب عمرش
غروب كرد.
اكنون او ديگر
ميان ما نيست اما
ياد هميشه
گرامي اش
همواره با
ماست.
سازمان
كارگران
انقلابي
ايران (راه
كارگر) رفتن
گلين باجي را
به خانواده
هاشمی آذر و همه
خانواده های بازماندگان
و شهداي آزادي
و سوسياليسم
تسليت مي
گويد.
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران(راه
کارگر)
سه-شنبه ۱۵
مرداد ۱۳۹۸
برابر با ۰۶
اگوست ۲۰۱۹
…....................
*
گلين باجي (
گلين = عروس و
باجي = خواهر)
نامي است كه
در بخشي از
آذربايجان يك
زن را به خاطر
عزت و احترام
خطاب مي كنند.