Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۴ برابر با  ۱۳ آوريل ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۴  برابر با ۱۳ آوريل ۲۰۲۵

 

مواضع  انجمن صنفی معلمان کوردستان

در مورد بیانیە هشدارآمیز ٨٠٠ نفر از چهرەهای علمی، فرهنگی و هنری کشور

در خصوص برگزاری مراسم نوروز

 

نه به مصادره نوروز؛ آری به کثرت و پلورالیسم

 

  بیانیه‌ای که اخیراً در رسانه‌های رسمی با امضای برخی چهره‌های فرهنگی منتشر شده، در ظاهر در دفاع از «هویت ملی» و «نوروز» به میدان آمده است، اما در واقع به‌نحو نگران‌کننده‌ای حامل پروژه‌ای‌ست که در آن فرهنگ، به‌جای آنکه زنده و متکثر فهم شود، به یک تابلوی تثبیت‌شده و از پیش تعیین‌شده بدل می‌شود که تنها دولت و نخبگان رسمی حق نوشتن بر آن را دارند. آنچه در متن مذکور در هیئت دفاع از «ایران» عرضه شده، بازتولید تصویری انحصاری و سلسله‌مراتبی از ملیت است که نه با زیست واقعی مردمان ایران همخوان است و نه با پیچیدگی‌های تاریخی و اجتماعی این سرزمین.

 این بیانیه نه تنها تفاوت‌های زبانی، ملی (ملیت‌های غیرفارس) و آیینی موجود در پهنه ایران را به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه اساساً بر این باور است که هر گونه بازنمایی این تفاوت‌ها در میدان عمومی، «خطرناک»، «تفرقه‌افکنانه» و «قابل مصادره توسط بیگانگان» است. نگاه غالب بر این متن، هراسان از خودآیینی مردم است؛ آن‌ها که بدون مجوز مرکز، سخن می‌گویند، جشن می‌گیرند، شعر می‌خوانند و زبان مادری‌شان را در فضای عمومی به کار می‌برند. آنچه این ترس را تولید می‌کند، نه خطر واقعی، بلکه فروپاشی تصور یک‌دست از ملت است؛ ملتی که گویا تنها با زبان فارسی و نشانه‌های مورد تأیید دولت تعریف‌پذیر است.

  در برابر این نگاه، ما ایستاده‌ایم بر سر حقی بنیادی: حق مردم برای بازآفرینی معانی، حق مردم برای معنا دادن به میراث‌ها، و حق بدن‌ها برای حضور در فضاها. نوروز اگر زنده است، به دلیل این است که مردمان مختلف، در مکان‌های مختلف، با زبان‌ها، افسانه‌ها و مناسک متفاوت، آن را هر سال دوباره می‌سازند. نوروز اگر فقط یک روایت رسمی بود، تاکنون پوسیده و مرده بود. آنچه این متن «تحریف» می‌خواند، در واقع «تکثیر» است؛ آنچه آن را «خطر» می‌نامد، در واقع «زندگی»‌ست.

  پشت ظاهر میهن‌دوستانه‌ی این بیانیه، خواستی برای انحصار دیده می‌شود: انحصار در تعریف ایران، انحصار در سخن گفتن از فرهنگ، انحصار در تشخیص «مجوزدار بودن» هر بیان فرهنگی. هر جا مردمانی در حاشیه، از طریق نمادها و زبان‌ها و آوازهای خود، وارد میدان عمومی می‌شوند، این متن، آن را «واگرایی» می‌نامد. اما هیچ انسجامی در حذف نیست؛ هیچ وحدتی در سکوت اجباری خلق نمی‌شود. آنچه به نام امنیت و وحدت ارائه می‌شود، در واقع بازگشتی‌ست به سیاست حذف، که صدای زیست‌های حاشیه‌ای را فقط تا جایی می‌پذیرد که «بومی‌شده» و «مهار شده» باشند.

  درون‌مایه‌ی اصلی متن مورد نقد، دوگانه‌سازی خطرناکی‌ست میان مرکز و پیرامون، میان دولت و مردم، میان زبان رسمی و زبان‌های دیگر، میان سنت تثبیت‌شده و آیین‌های جاری. این نگاه، با ارجاع‌های تاریخی سطحی، سعی دارد «گروه های ملی دیگر» را از ساحت سیاست حذف کند و همزمان آن را به عنوان تهدیدی علیه کشور معرفی نماید؛ گویی مطالبه به‌رسمیت‌شناسی، ذاتاً دشمنی با ایران است. این سوء‌برداشت، نتیجه نوعی دولت‌گرایی افراطی است که ملت را چیزی می‌فهمد که تنها در چارچوب‌های ازپیش‌تعیین‌شده‌ی قانونی و رسمی معنا دارد.

در چنین بستری، حتی اصل ۱۵ قانون اساسی نیز که مجوز آموزش سایر زبان‌ها را داده، به جای آن‌که ابزاری برای توسعه دموکراتیک باشد، به عنوان تهدید به تصویر کشیده می‌شود. این وضعیت، یادآور الگوی کلاسیکی‌ست که در آن «قانون» تنها زمانی معتبر است که بتوان آن را به نفع مرکز تفسیر کرد. هیچ‌گاه نمی‌پرسند چرا حتی آن حداقل‌ها هم در عمل اجرا نمی‌شود. هیچ اشاره‌ای به آن‌همه سرکوب فرهنگی، فشار بر هنرمندان گروه های ملی دیگر، یا سانسور رسانه‌های غیرفارسی‌زبان نمی‌شود. چون مسأله نه «تجزیه»، که ترس از ظهور خودآگاهی‌های بدیل است؛ ترس از اینکه مردم، خود مؤلف معنا و سیاست شوند.

  نگرانی بزرگ ما، نه فقط از محتوای این بیانیه، بلکه از استقبال رسانه‌های رسمی از آن و سکوت سازمان‌یافته در برابر نقدهایش است. گفتمان این به اصطلاح روشنفکران در واقع تداوم همان پروژه‌ای است که قدرت‌های مرکزی ایران در طول تاریخ برای یکسان‌سازی و ایرانشهری کردن ملیت‌های مختلف در پیش گرفته‌اند. این پروژه، که نه‌تنها در دوران معاصر بلکه در طی قرون متمادی همواره به‌طور سیستماتیک اجرا شده، هدفش تضعیف هویت‌ ملی هر یک از ملیت‌های دیگر در داخل مرزهای ایران بوده است. در این فرآیند، فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف به حاشیه رانده شده و در بسیاری از مواقع از سوی حکومت‌های مرکزی مورد سرکوب قرار گرفته‌اند.

اکنون این روشنفکران که خود را داعیه‌دار آگاهی و آزادی می‌دانند، به‌نوعی با پذیرش این گفتمان در خدمت همان نظام سلطه‌گری قرار می‌گیرند که طی سال‌ها در راستای همگون‌سازی و از میان بردن تنوع فرهنگی و ملی در ایران عمل کرده است. این امر، نه‌تنها در تضاد با اصول آزادی و تکثرگرایی است، بلکه نوعی بازتولید سلطه‌های فرهنگی و اجتماعی را در قالب جدیدی به همراه دارد که تنها به تقویت شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی میان ملیت‌ها خواهد انجامید.

  در این وضعیت، قدرت هم خود را پشت برخی چهره‌هایی فرهنگی پنهان کرده، تا از زبان آن‌ها، همان سیاست انکار و حذف را تکرار کند. روشنفکر در این روایت، نه صدای رهایی، بلکه ابزار نظارت بر فرهنگ شده است؛ نه نیرویی برای باز کردن گره‌ها، بلکه چماقی برای دفاع از تصویر رسمی وطن.

  ما اما از وطنی دیگر می‌گوییم: وطنی باز، چندصدا، زنده، متحرک؛ وطنی که هویت را به گذشته فسیل‌شده تقلیل نمی‌دهد، بلکه از دل تنازع و گفت‌وگوی مردم، هر روز بازتولید می‌شود. آن‌چه وطن را وطن می‌سازد، نه حذف تفاوت‌ها، بلکه خلق لحظات مشترک درون تفاوت‌هاست. نه ممنوعیت جشن گرفتن به زبان مادری، بلکه امکان رقص و آواز همه مردم در میدان مشترک است. ایرانِ ما، پروژه‌ای بسته نیست؛ فرایندی باز و در حال ساخت است.

  ما با صدایی بلند می‌گوییم: نوروز نه ابزار انسجام ساختگی، که لحظه‌ای برای مقاومت فرهنگی‌ست. نوروز لحظه‌ای‌ست برای بازگشت به ریشه‌های زنده مردم، نه پوشاندن آن‌ها با نقاب سیاست رسمی. هرجا مردم رقصیدند، آواز خواندند، زبان مادری‌شان را فریاد زدند، میهن جان گرفته است.

  ما از تمامی امضاکنندگان آن بیانیه می‌پرسیم: آیا نمی‌بینید که آن‌چه آن را تهدید می‌نامید، در واقع زندگی‌ست؟ آیا وقت آن نرسیده که به‌جای انکار تفاوت، با آن زندگی کنیم؟ آیا زمان آن نیست که به جای ترس، مسئولیت ساختن آینده‌ای واقعاً دموکراتیک را بپذیریم؟

 

  انجمن صنفی معلمان کوردستان بە عنوان یک نهاد مدنی مستقل معتقد است:

 

 ١- هرگونە تلاش برای یکدست‌سازی زبان، فرهنگ و هویت مردمان این جغرافیا و انکار تمایزات و تفاوت‌های آنها دستاوردی جز تقابل، افتراق بیشتر و کاهش سرمایەهای اجتماعی نخواهد داشت. اساسا یکی از جذابیت‌ها و نقطە‌قوت‌های این مملکت حضور ملت‌های مختلف با زبانها، پوشش‌ها، روحیات و آداب و رسوم متنوع است. بە عنوان مثال همین باغ‌شهر ارومیە (کە مورد اشارە بیانیە ٨٠٠ نفری هم هست) علیرغم زیبایی‌های طبیعی‌ کم‌نظیرش، این ماهیت پلورالیستی و متکثر (زبانی، دینی، مذهبی و اجتماعی) آن است کە بە این شهر زیبایی و غنا بخشیدە است. اصولا در شهرهایی نظیر ارومیە، تکاب، میاندوآب، سلماس، خوی، ماکو، نقدە، پلدشت، قروە و بیجار کوردستان، برخی شهرهای خوزستان و سیستان و بلوچسان، تهران، کرج و... مردم بە خاطر مجاورت و زیستن با تفاوت‌ها از آمادگی بیشتری برای پذیرش دموکراسی برخوردارند. برخلاف بزرگ‌نمایی‌هایی هم کە صورت می‌گیرد زندگی در این مناطق مسالمت‌آمیزتر از آن چیزی‌ست کە معرفی می‌شود. مردمان این مناطق هموارە با هم همکاری، همسایگی، رفت و آمد، ازدواج، مشارکت اقتصادی و... داشتە و دارند. اگر هم تنش‌هایی مشاهدە شدە بیشتر بە دخالت‌ها و تحریکات عوامل بیرون از آن جامعە برمی‌گردد، دخالتهایی کە بە نفع گروهی و ضرر گروە دیگر بودە است. ضمن اینکە در چند دهە اخیر، انتخابات (بە ویژە انتخابات مجلس و شورای شهر) در این مناطق جز فربە کردن برخی تعصبات و بلندتر کردن دیوارهای تفرقە دستاوردی نداشتە است و باید چارەای دیگر اندیشید.

 

 ٢- بحث آموزش یک عامل مهم و راهکاری اساسی برای این مسئلە است. ضرورت‌های جامعە ما بە طور عام و در مناطق یاد شدە بە طور خاص ایجاب می‌کند در زمینە همزیستی مسالمت‌آمیز، پذیرش تفاوت‌ها، احترام بە حقوق دیگران، پرهیز از خشونت، مدیریت احساسات، شیوەهای انسانی حل مسئلە و... آموزش‌های موثر و مستمر بە دانش‌آموزان و سایر شهروندان دادە شود. در این مورد، هم بخش آموزش رسمی کشور و هم بخش غیررسمی (سمن‌ها، رسانەها، شبکەهای اجتماعی، نهادهای دینی، متنفذین و...) مسئولیت خطیری بر عهدە دارند.

 

 

انجمن صنفی معلمان کوردستان

(سقز و زیویە، مریوان و سروآباد، سنندج)

١٤٠٤/١/٢٣

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©