حکومتی
که هرگز روی
ثبات را
به خود نخواهد
دید
(به مناسبت
اعدام پنج تن
از فرزندان
مردم )
یوسف
لنگرودی
رژیم
تبهکار ولایت
فقیه در یک
اقدام
جنایتکارانه
دیگر، پنج نفر
از جوانان این آب و
خاک را پس از
ماه ها زندان
و بلاتکلیفی و
بدون
برخورداری
ازحق دفاع و
وکیل مدافع در
دادگاه، دریک
اقدام ناگهانی
و شتاب زده،
سحر گاه روز
یکشنبه نوزدهم
اردیبهشت ماه
به دار آویخت.
اقدامی که
موجی ازانزجار
و تنفررا علیه
رژیم اسلامی
دامن زده و یک
باردیگرچهره
کریه این
حکومت را درمیان
مردم و افکارعمومی
جهان هرچه
بیشتر به
نمایش گذاشته
است . اسامی
اعدام شدگان
اخیر ازاین
قراراست:
شیرین علم
هوئی، مهدی
اسلامی،علی
حیدریان،
فرهاد وکیلی و
فرزاد کمانگر.
حکومت
اسلامی ازابتدای
به قدرت
رسیدنش لحظه
ای از سرکوب
سیستماتیک
مردم دست بر
نداشته وتا کنون
دهها هزار نفر
از فرزندان
مردم را به
دلایل واهی
دستگیر، شکنجه
و به جوخه های
مرگ سپرده
است.
جنایتکاران
حاکم
برکشورما در
روز کارگر، به
سرکوب گسترده
ترکارگران
روی می آورند
و به مناسبت
روز معلم، کمر
به قتل
فرزندان مردم
می بندند. همه
این جنایات
سازمان یافته
رژیم اسلامی به
این دلیل است
تا به خیال
خام خویش، از
مردم زهر چشم
بگیرد و بلکه
چند صباحی
دیگر به حکومت
ننگین خود
ادامه دهد؛
غافل ازآنکه این
شیوه ها همان
گونه که تجربه
همه این سال
ها نشان داده،
بی ثمر بوده و
تنها نشانه
ضعف و بی اعتباری
هرچه
بیشتررژیم
نزد مردم است.
اکنون با نزدیک
شدن ۲۲خرداد،
ترس و وحشت
رژیم از اعتراض
سراسری مردم
باعث شده تا
سیاست سرکوب و
ترور علیه
شهروندان
کشور را گسترش
دهد.
تبهکاران
حاکم برکشور
که با سیاست های
خود این
سرزمین را
درمعرض
خطرتهاجم
نظامی و محاصره
اقتصادی قرار داده
اند، اکنون با
روی آوردن هرچه
بیشتربه
سیاست سرکوب،
زندان و اعدام
بویژه در مناطق
ملی ازجمله
بلوچستان و
کردستان، می
خواهند میان
اقوام و ملل
ایران خصومت به
وجود آورده و
بدین ترتیب
موجودیت کشور
را در لبه
پرتگاه و
فروپاشی قرار
دهند.س
کسانی که چنین
بی رحمانه فرزندان
مردم را به قتل
می
رسانند،
بدانند مردم
این جنایات را
فراموش
نخواهند کرد و
مسؤلین این
تبه کاریی را نخواهند
بخشید. همه
آنان، چه
کسانی که
فرمان
کشتاررا
صادرمی کنند و
چه آن هایی که
مجریان این
جنایات
هستند،
مخصوصا
رهبران اصلی
نظام، در فردای
سقوط این
حکومت باید
پاسخگوی همه جنایات
خود باشند و
به مجازات
برسند.
این
آدم کشی ها همچنین
نشان می دهد
که این
حکومتگران
هستند که
خشونت را بدون
حد ومرز علیه
شهروندان به کار
می گیرند و
مردم را به
جایی می
کشانند که برای
جلوگیری از
کشتار وادامه
موجودیت کشور
چاره ای جز
توسل به قهر
برای شان باقی
نمی ماند.
رژیم
ایدئولوژیک
ولایت فقیه یک
دیکتاتوری معمولی
نیست که
برای بقای
خود وارد داد
و ستد با مردم
شود؛ یعنی
امتیازاتی
بدهد و
امتیازاتی
بگیرد و با
تامین خواسته
هایش دست از
سر مردم
بردارد.
جانورانی بر
کشورما بر
اریکه قدرت
نشسته اند که
حتی اگرمردم
کاری به آنان نداشته
باشند باز هم آنان
را به حال خود
نمی گذارند و
با در پیش
گرفتن سیاست
های عمیقا
ارتجاعی، به
طور روزمره و
دایمی به مردم
و حقوق
شهروندی آن ها
تعرض کرده وآنان
را در برابر
خود قرار می
دهند و این
ناشی از ذات
متناقض و ایدئولوژیکی
عصر حجری رژیم
ولایت فقیه
است که به یک
بن بست غیر
قابل حل
گرفتار آمده و
نمی تواند از
آن رهایی
یابد. این
تناقض ذاتی
حکومت اسلامی که
با نگاه به
گذشته می
خواهد بر یک
ملت بزرگ با فرهنگی
غنی و با سطح
قابل توجه ای
از مدرنیت حکومت
کند، به بحران
های بزرگ و
مقابله دایمی
با مردم در
همه زمینه ها دامن
می زند. از این
روست که این
حکومت هرگز روی
ثبات را
نخواهد دید و
برای رهایی از
همه تناقضاتی
که با آن
روبروست راهی
جز سرنگونی اش
وجود ندارد؛امری
که دیر و زود
دارد اما سوخت
و سوز ندارد.
روند ناگزیری
که حکومت خود
بیش ازهمه ازآن
آگاهی دارد وهمین
آگاهی از این
سرنوشت محتوم
است که رژیم را
وامیدارد که
از سر نومیدی
و ضعف به طور
پیوسته دست به
جنایت علیه
مردم بزند. یک چیز
دیگر را رژیم
بهتر از همه
می داند و آن
این است که
دیگر حتی چنین
کشتارها و جنایاتی
مانع از سقوطش
نخواهد شد.
مقاومت مردم
در سی سال
گذشته و
مخصوصا
مبارزات
پرشورآنان
علیه رژیم در
یک سال اخیر، خود
گویای این
حقیقت است.
۲۲اردیبهشت
۱۳۸۹