تداوم
جنبش ضد
استبدادی و
عدالتخواه
آبانماه
۱۳۹۸
س.
اقبال
خیزش
آبان ۱۳۹۸ چه
ویژگیای
داشت، انگیزه
آن چه بود، چه
گروههای
اجتماعیای
در آن شرکت
کردند و چرا
نیروی جنبشی
خود را از دست
نداده و ادامه
خواهد یافت؟
یک
سال از جنبش
سراسری آبان
ماه میگذرد و
هنوز هم از
چند و چون آن
گزارش جامع و
مانعی در دست
نیست.
مردم
عادی کشورِ
تکه تکه و بیحزب
در مقابل
حکومت تا بن
دندان مسلح قد
علم کردند.
حکومت طبق
نقشهای از
پیش طراحی
شده، همگی را
از پا درآورد؛
از پا درآورد
به ظاهر. و
قاتلان شروع
به آن کردند
تا برای سرکوبهای
بعدی تدارک
ببینند.
ویژگیهای
چندی است که
جنبش اعتراضی
آبان ماه سال
گذشته را از
تمام جنبشهای
چهل سالهی
اخیر برجستهتر
میکند. پیش
از آن، طبقات
تکه تکه شدهی
پایینی جامعه
بدون یاری
گرفتن از
طبقات میانی
آن، مطالبات
خود را به پیش
میبردند.
طبقات میانی
نیز رویکرد
مشابهی در طرح
مطالبات
اقتصادی یا سیاسی
خود داشتند.
در تظاهرات
اعتراضی آبان
ماه بود که
طبقات میانی
تا حد چشمگیری
همبستگی خود
را با طبقات
محروم جامعه
به نمایش
گذاشتند. سیاستهای
ریاضت
اقتصادی
حکومت، طبقات
میانی را تا
عمق محرومیت
از گذران خویش
پس رانده بود.
اینک آنان از
نظر منافع
اجتماعی هدفهای
مشترکی را با
طبقات محروم
پی میگرفتند.
ولی این هدفها
بنا به خصلت
ذاتی خود، از
مطالبات
اقتصادی خیلی
هم فراتر میرفت
و برنامهی
غیر مدوّن
مشترکی را پیش
روی همه میگذاشت.
روشنترین
شعار این جنبش
در پیامِ
همگانی “مرگ
بر دیکتاتور”
تبلور مییافت.
مرگ بر
دیکتاتور به
این معنا بود
که حکومت بنا
به دیدگاه
خودانگارانهاش
هرگز نمیتواند
به خواست و
ارادهی تودههای
وسیع مردم،
پایبند باقی
بماند. جمهوری
اسلامی چرخهای
از مدیران
فاسد و گوش به
فرمان رهبر
فراهم دیده
است که همگی
فقط به نیاز
انگلی و
نامردمی او میاندیشند.
در نتیجه مردم
همراه با
فریاد مرگ بر
دیکتاتور،
براندازی
بدون قید و
شرط نظام دینی
را هدف میگرفتند.
در عین حال
شعار مرگ بر
دیکتاتور،
پیام دیگری را
نیز با خود به
همراه داشت و
آن اینکه
انقلاب بهمن
سال ۱۳۵۷
نتوانست به
اهداف مردمی و
دموکراتیک
خود دست
بیابد. چنانکه
اکنون نیز
همان شعارهای
گذشته با
محتوایی نو و
امروزی بین
مردم راه مییابد
و گوش ناشنوای
مردان سیاسی
حکومت را میآزرد.
خواست
پایان
استبداد
آرزوی
برقراری
آزادیهای
سیاسی و
اجتماعی برای
همگان است.
نبودِ آزادی به
همان میزان
طبقات متوسط
را آزار میدهد
که طبقات
محروم جامعه
هم از نبودِ
آن رنج میبرند. خفقان،
به فساد عمومی
جمهوری اسلامی
یاری میرساند
و گسترش
روزافزون آن
را تداوم میبخشد.
معترضان آبان
و کلا اکثریت
جامعه به این
درک رسیدهاند
که نظام
استبدادی
متکی بر مذهب
است. بیزاری
از استبداد به
دور شدن از مذهب
راه برده است.
با هر اعتراضی
بخشهایی از
شاخ و برگ سنتهای
مذهبی مردم
فرومیریزد و
بادا این
موضوع تا آنجا
به پیش رود
که تنه آن هم
درهمشکند.
خیزش
سال گذشته
جنبش
آبان ماه در
ابتدا بین
لایههای
زیرین جامعه
بالید و رشد
گرفت. حکومت
چنین پدیدهای
را از قبل پیشبینی
میکرد تا
تدابیر
نامردمی خود
را برای سرکوب
آن به اجرا
بگذارد. این
نخستین بار
نبود که دولت
بدون اعتنا به
گذران و خواست
مردم، گرانی
بنزین را به
اجرا میگذاشت.
در گذشته نیز
همواره گرانی
بنزین با اعتراضات
گستردهی
خیابانی مردم
مواجه میشد.
ولی در آبان
ماه سال
گذشته، بیش از
هر زمانی این
جنبش ارتقا
یافت. جسارت
حکومت در سال
گذشته تا به
آنجا پیش رفته
بود که به
گرانی سیصد
در صدی بنزین
روی میآورد.
این بدان معنا
بود که در
آینده، ارزاق
و خدمات عمومی
نیز تا به
همین میزان
رشد خواهد
کرد.
با
اجرای چنین
سیاستهایی
به طبع لایههای
پایینی جامعه
مرگشان را به
چشم میدیدند.
خیلی زود
جنبشی همگانی
از شهرکهای
حاشیهنشین
سر برآورد.
آنوقت لایههایی
از طبقات
متوسط شهری را
نیز با خود
همراه کرد.
بخشهایی
آشکارا
سرنوشت خود را
با گسترش و
بالندگی این
جنبش سراسری
پیوند زدند. دل
گروهی از
کارگزاران
حکومت هم
لرزید. رهبر
جمهوری
اسلامی برای
جلوگیری از
تردید و سستی
مدیران خود،
پا به میدان
گذاشت و سرکوب
بدون چون و
چرای جنبش
اعتراضی را
برای همه واجب
شمرد. او دوام
و بقای خود را
با سرکوب
بیمارگونهی
اعتراضات
عمومی مردم
گره میزند.
اراده
به سرکوب
اکنون
نیز رهبر نظام
و مدیران
بالادستی
وابستهی به
او، سرنوشت
خود را به
بسیج نیرو و
نوآوری در
سرکوب مردم
وابسته میبینند.
آنان که توان
پاسخگویی به
مطالبات عمومی
مردم را در
خود سراغ
ندارند،
طبیعی است که از
زندان و باتوم
و چماق در
همین راه یاری
بخواهند.
سرنوشت آنان
در نمایش
بیمارگونهی ابزارهای
ایذایی خلاصه
میگردد.
چندی
پیش علمالهدا
موضوعی را
رسانه کرد که
گویا جمهوری
اسلامی به
دستگیری
اوباش و اراذل
روی آورده است
تا از توان
آنان برای
سرکوب جنبشهای
اعتراضی
مخالفان
حکومت سود
ببرند. او گفته
است که این
افراد در
ابتدا “آموزشهای
فرهنگی لازم”
را فرامیگیرند.
طبیعی است که
آموزشهای
فرهنگی از
نگاه علمالهدا
چیزی نیست جز
آنکه همگی با
کاربرد نمونههایی
از چماق و
باتوم یا
تپانچه و تفنگ
آشنا گردند.
ولی استفاده
از توان
تخریبی اراذل
و اوباش چیزی
نیست که تنها
جمهوری
اسلامی به چند
و چون آن دست
یافته باشد.
“اعلیحضرت
همایونی” نیز
پیش از این،
سلطنت خود را
با توان
نامردمی
نیروهایی از
این نوع، بیمه
کرده بود. اما
جمهوری
اسلامی
دانستهتر و
آگاهانهتر
از شاه،
همواره
راهکارهای
مخربی از این
دست را ارتقا
میبخشد.
امنیتیهای
حکومت هرگز در
بسیج اوباش و
اراذل وابسته
به حکومت، کم
نمیآورند.
آنان نمونههای
فراوانی از آنها
را به نام
لشکر
فاطمیون، حزبالله
لبنان، حوثیهای
یمن،
حشدالشعبی
عراقو نانخورهای
پر مزد و
مواجب بشار
اسد در اختیار
دارند که همگی
مزد میگیرند
و فریاد “یا
زهرا” سر میدهند
و آدم میکشند.
ولی اینبار
چنین بساطی
فرامنطقهای
از آدمکشان،
منسجمتر از
پیش عمل خواهد
کرد.
مانورهای
فراوانی که
همه روزه در
خیابانهای
تهران و
شهرهای کوچک و
بزرگ دیگر
صورت میپذیرد،
همگی روزی را
انتظار میکشند
که مبادا
جنبشی از نوع
همان جنبش
آبان ماه بین
مردم پا
بگیرد. حتا رژیم،
رویکردهای
امنیتی در
جریان تدفین
محمدرضا
شجریان را هم
بر گسترهی
همین اهداف
پیشگیرانه
به اجرا
گذاشت. در این
رزمایشها،
انواع و اقسام
تشکلهای
پلیسی وابسته
به نیروی
انتظامی،
بسیج و سپاه
گرد میآیند
تا بدون
استثنا صفآرایی
نامردمی خود
را در مقابل
شهروندان
ایرانی به
نمایش
بگذارند.
صفبندیها
جنبش
آبان ماه
همچنین خط
فاصل روشنتری
از صفبندی
مردم با
جمهوری
اسلامی فراهم
دید. بسیاری
از رهبران
جنبش سبز و
اصلاحطلبان
درون حکومتی
راهشان را از
اعتراضات مردمی
جدا کردند تا
سفرهی عریض و
طویل رهبری را
مغتنم بشمارند.
طرفداران
انتخاب بد از
بدتر هم
ناسرگی خود را
در این جنبش
عمومی به
نمایش
گذاشتند. در
تداوم جنبش،
پایین دستیها
رادیکالتر
شدند و به
اردوگاه
مخالفت با
حکومت روی آوردند.
اما بالادستیها
همچنان
اقتدار خود را
در سفرهی
گستردهی
حکومت سراغ میگیرند.
این گروه از
اصلاحطلبان
که به حکومت
پیوستهاند
انتظار روزی
را میکشند تا
بتوانند ضمن
نصیحت، رهبر
را از خر شیطان
پایین
بیاورند. اما
تصور دجالِ
بدون خرِ شیطان،
همچنان کاری
ناممکن مینماید.
صفبندی
مقابل حکومت،
اینک پهنهای
گستردهتر از
لایههای
زیرین جامعه
را در بر میگیرد.
اقشار و طبقات
متوسط جامعه
هم ترس و واهمه
را کنار
گذاشتهاند و
پیوستن به
جنبش عمومی را
مغتنم میشمارند.
نگاهی هرچند
کوتاه به لیست
آنانی که دستگیر
میشوند و در
زندان به سر
میبرند و
آنانی که
اعدام میگردند
و به چوبهی
دار سپرده میشوند،
این واقعیت انکارناپذیر
را پیش روی ما
میگذارد که
مخالفان
برانداز
جمهوری
اسلامی، اکنون
با گروههای
وسیعی از تودههای
مردم همراه
گشتهاند. تا
آنجا که آیندهی
بسیاری از
کارگران،
مزدبگیران و
معلمان، با
جنبش اعتراضی
طیفهای
وسیعی از
وکیلان،
خبرنگاران،
استادان و دانشجویان
کشور پیوند میخورد
تا ضمن نفی
استبداد،
آزادی و
آزادگی را برای
شهروندان
ایرانی به
ارمغان
بیاورند.
.........................................................
برگرفته
از:« زمانه»
https://www.radiozamaneh.com/552032