Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ برابر با  ۰۵ فوريه ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰  برابر با ۰۵ فوريه ۲۰۱۲
آغاز فاز عملی، در طیف بندی طبقات

آغاز فاز عملی، در طیف بندی طبقات

 

بهنام چنگائی 

 

در گذشته ی نچندان دور، تلاش های پوشیده و آشکار متعددی در راستای همکارهای سیاسی، جهت ایجاد نیروئی متشکل و همرأی، در راستائی اهداف مختلف و یا شاید از دید بعضی: زمینه ی پیدائی راه حل اراده ی منسجم، به عنوان نیروی جایگزین در بین نیروهای مخالف نظام ولائی، در داخل و خارج روی نشان داده است. برجسته ترین چهره ی این اقدامات را می توان در تراکم نیروهای مخالفان رنگین، در دو ظرف و جریان نسبتن شناخته شده دید: جمهوریخواهان لائیک و دموکرات و جمهوریخواهان دموکرات، که تشکیل آنها در دور پیش ازانتخابات 88 برمی گردد، و آن بسیار پیش از تنازع این چنین سران حکومت بود!

 ـ واما تشکل بعدی، به دنبال تقلب، سرکوب و سرخوردگی استحاله چی ها در بیرون از نظام و اصلاحگرایان رانده شده در درون دستگاه، و البته به همت خیزش چشمگیر میلیونی توده ها، که به سرعت خشم و عزم آنان از روی کل حاکمیت عبور کرد، نزج و هویت سیاسی قابل توجهی یافت؛ اما این قیام مردمی، از یک طرف: شیر مادر دستگاه سبز رفرمگرا و اصلاحطلبان دینی و سکولار را از ترس گسترش و تداوم مبارزه توده ای خشکاند، و از سوی دیگر دردا: جنبش بزرگ مردمی، فقط مایه ی شهرت و سوء استفاده این دو گروه از کل مخالفان فعال در درون جنبش سبز شد، جریاناتی که هرکدام منشأ نیرو و اعتبار توده ای در درون آن بودند، به زودی در برابر مواضع بشدت ارتجاعی اصلاحگرایان قرار گرفت و کناررفت، و تعدادی دیگر در دام کاملن مرموز آنان اسیر و تخدیر شد، جنبشی توده ای که در پی خیزش 25 خرداد به بعد شکوفا گشت، با دسیسه و توطئه های بسیار، توسط  رژیم به مرور شناسائی، سرکوب و عملن خاموش شد.

تردیدی ندارد که باید تعدادی از نیروهای مخفی به شبکه های جنبش، نفوذ کرده و برای شناسائی سازمانگران جوان این خیزش، به آنان پیوسته، و دست به تشکیل ستاد ساختگی رهبری جنبش، با آنان زده باشند، تشکلی خودجوشی که به سرعت با نام (سبز) تزئین و در راستای حفظ نظام تحریف و استحاله یافته بود، ولی همین جریان سبز در بیرون از کشور، هم، اهداف و عناصری از پیش سازمان داده شده داشت، عناصر و سازمان هائی متشکل از نیروهائی کاملن مخفی و نفوذی، و البته تعدادی هم جریان و چهره ی شناخته شده در داخل و خارج کشور، که هنوز هم با همین نام، بعد از کُمدی انتخابات 88 در داخل و خارج کشور خودت را معرفی می کرده و تاکنون، متوهم به اصلاحات و اصلاگرایان بوده و خود را مستقل از آنان سازمان داده اند. به هر روی این جریان: پا در میانی و حمایت گسترده ی بسیاری را در بین کشورهای غربی و به وِیژه آمریکا را داشته و هنوز هم دارد.

 و همچنین در بین عناصر و نیروها و جریانهای چپ هم به طور مستقل تلاش های صورت گرفت ـ اتحاد چپ کارگری یکی از این اهرم های همکاری چپ کارگری ست که پیش از رخداد 88 ظهور سیاسی یافته است ـ و یا جریانی دیگر همچنین، در مقابل ارادگرائی و تمامیت خواهی های سبز ـ (جریان راست لیبرال ـ سکولار): خود را تحت نام سکولارهای سبز در خارج از کشور، برنامه ای برای خود بوجود آورده و عده ای را هم توانست پیرامون خود جلب و جذب کند، تا اهداف سیاسی خود را، در مقابل دیگر جریان های موجود فراردهد.

غرض این نوشته ی کوتاه، نه تنها نگاه به نشست هامبورگ و اولاف پالمه در سوئد، بلکه همچنین، بیان صورت مساله ای ست که سال ها پیش مطرح بوده است و امروز بسیاری را و از جمله چپ و نیروهای مترقی و دمکرات را در مقابل خود قرارداده است.

آیا دور از انتظار بود که این جمع عمدتن راست ملی، ملی مذهبی و لیبرال و سلطنتی و آن چند عنصر چپ توسری خور، در این شرایط حساس، برسر معامله ی تحولخواهی اساسی مردم در کشور، باخودفروشی، و دهن کجی به مردم، تصمیم بگیرند با این اقدام غرب و خود، ظرف سیاسی مسخره ای تحویل مردم دهند؟ آیا متوجه هستیم که چرا برای خالی نبودن ادعا بر رنگینی این عناصر، که با حمایت و انتخاب دقیق غرب صورت گرفته است، چرا آن عناصر چپ را در درون کارت های خود جا داده اند؟ آیا این جمع و نشست امروز و فردای شان، بزم و عزم قربانی کردن مبارزات مردمی نیست که باید از اراده ی توده ای تهی، خنثا و رهانیده شود؟ و آیا زمینه ی ایجاد دولت در تبعید را مگر غیر از غرب و آمریکا، جریان دیگری (بدون توده ها) می توانست فراهم کند؟ به باور من، نه!

 این طرح در دستور سازمان های مخفی غرب و در راس آن آمریکا قرار داشته ودارد و آنها دارند در این فرصت مناسب،همزمان دو کار انجام می دهند تا به یک هدف مشخص دست یابند، و آن جایگزینی نیروهای وفاداربه خود شان است، که می خواهند بی بروبرگشت به آن، در این مقطع سرنوشت ساز و پر مخاطره نائل گشته، و جامه ی عمل بپوشانند، همان استراژدی دیرینه غرب را که باید به مقصود سرمایه جهانی برسد. برای این کارـ یک: با تحریم که حق ابتدائی زندگی اکثریت توده های فقیر و میانی را که بیشترین بار محرومیت را به خاطر تورم و گرانی روزانه متحمل می شوند، به غیرقابل تحمل ترین حد افزایش دهند که مردم بین بد و بدتر مطیع اراده ی آنها شوند. دو: با تهدید جنگ و حملات نظامی، با گوشه ی چشمی از ضرورن حمایت بشردوستانه از مردم در برابر استبداد دینی، جای پای خود را برای هراقدام ضروری به نفع امیال سیاسی و اقتصادی هموار سازند. آیا باید از باور به ارده ی توده ای، که تنها منشأ تصمیمگیری وقدرت بی انتهاست جدا شد و دست به همکاری برای حکومت جایگزین با هرکسی زد؟ آیا باور ما در رسمیت بخشیدن به رای مردم، در این برهه ی ظریف، نشانه ی آگاهی درست ماست و یا خارج از اراده ی ما و توده ها، این جمع و یا دیگرانی با هر نام قرار داشته و یا خواهند داشت که برای مردم تصمیم بگیرند؟ در هر صورت، آیا امکان دارد که مردم ما دچار چنان شرایط مشابه مانند موارد: لیبی و مصر و...شوند که دست حمایت بشردوستانه (سیاسی و نظامی)مخفی و علنی غرب، توسط  نشست جریان های مرید و مطیع سرمایه، برای شان انتصابات را، به نام انتخابات فرمایشی راه بیندازند و توده ها را با لگد نجات غرب از (شمشیر بی رحم ولی فقیه) به کنار گذارند؟ آری، آری همه چیز ممکن است، هوشیار باشیم و نیروی موازی این خائنین را در بین وفاداران به سرنگونی و اراده ی مردمی در بین خود سازمان دهیم.

 

15 بهمن ـ بهنام چنگائی 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©