فصل
باستانی قدرت
سیاسی و
اقتصادی
از
دو هم
پشت ذاتی
«دین و
سرمایه»
بهنام
چنگائی
بخش ۳
"
استعداد
بررسی دلایل
فقر و استبداد"
امکان سمتگیری
درست و لازمه
ی عبور مطمئن از
گیجی های بین
راه مبارزه ی
طبقاتی، کشف موانع
رسیدن به هدف و
مرتفع نمودن آسیب
پذیری توده ها
در حین نبرد
سراسری، تنها شامل
سازماندهی ارگانهای
توده ای، تشکلات
صنفی ـ
مطالباتی مستقل
کارگری و
ایجاد شبکه و
یا هسته های
مخفی ـ علنی
محل کار و
محیط زیست و...نیست،
بلکه همچنین
نیاز به آگاهی
های ریشه ای از
دشمنان دارد
که توسط مبارزان
چپ و روشنگران
مترقی، مجموعه
ی دسیسه های
استتار شده، در
برابر چشمان
مردم، به ساده
ترین شکل نشان
داده می شوند،
و آنها هم افشاگری
هائی هستند از
واقعیات ساختار
موجود، که با
خبرگی تمام،
زیر رنگ و
لعاب مکارانه
ی(سرمایه و
دین) پوشیده
مانده اند، که
آشنائی و پی
بردن به آنها،
استعداد شناخت
افقی را در هر
یک
از احاد
جامعه می طلبد،
وجود این
امکان، درک
علل درد مندی
ها را بالا می
برد و تحول توان
بررسی دلایل
فقر و استبداد
را برای همگان
شفاف نموده و سرعت
می دهد، و بیداری
نوع بشر محروم
امروزی در هر
گوشه از زمین سوخته
را میسر می
سازند.
طبعن
چنین نبردی
نابرابر(با
دستان خالی) و این
چنین سرنوشت
ساز، در برابر
دیکتاتورهای
هیولا و بی
رحم، نیاز جدی
بیشتر به
افشاگری عمیق
و تاریخی از
دو دشمن
دیرینه ی
انسان دارد. برای
شناساندن و
آشکارکردن
تاثیرات مخرب و
نقش مشابه «دین
و سرمایه» در
ویرانگری و
یغمای هستی
مردم، کافی ست
که به اهداف و
امیال آنان در
ارتباط با به زنجیر
کشیدن اراده ی
مستقل انسان
آزاد و ضرورت وابستگی
و سرسپردگی او،
به این دو دقت
شود، افشاگری
هائی که لزومن
همت و شهامت جسورانه
بیشتری را از
نیروی مترقی
می طلبد. این
افشاگری ها
لزومن باید
متمرکز به
رسوائی دستگاه
گسترده ی بی
استفاده دین و
معطوف به سوءاستفاده
های رهبران و
مروجین ادیان
از مذهب، بر
علیه بیداری
اجتماعی باشد
و نه در تحقیر
خود باور و یا
باورمند! زیرا
که آزادی
وجدان در
داشتن و یا
نداشتن باور،
جزء حقوق
ابتدائی هر
فرد است، و
باید از اراده
ی دولت های ایدلوژیک
و قوانین اساسی
کشورها خارج
شود.
علاوه
بر ایجاد
سازمان ها و
ضرورت حفظ صف
بندی های شان،
همزمان شایسته
است ابعاد،
اعماق و پهنای
این نگاه باز
و گسترده و توده
ای به حقوق و
محرومیت های
خود و همنوعان
و به تبع آن، داشتن
شناخت درست و کافی
از حوزه ی
نفوذی این (دوی
هم پشت)، بر
زندگی توده های
میلیاردی رقم
خورد! و فقط در
آن صورت است
که قطعن می
تواند هر چه
زودتر بر این سرنوشت
تلخ (نوع
انسان)، در
اقصا نقاط جهان،
و البته نچندان
دور، وعده ی
آغاز جهانی نو
را داد و
همآهنگ شروع پایانی
ِناگزیر را
برمداخلات ضد
بشریشان، بر
زندگی بشریت
شاهد بود و
اثر بخشید.
"راه
چاره خیزش
توده ای ست"
عبور
انسان از غفلت،
توهم و خوشبینی
به دو هموند
ذاتی که
تاکنون، آنها،
او را به
راحتی فریب
داده،
موجودیت تلاش
اش را در طول
اعصار با بی
شرمی تمام غارت
کرده و ثروت
ملی اش را بالاکشیده
و ده ها جنگ را
بخاطر،طمع و
حفظ منافع خود
به انسان
تحمیل کرده
وامروز هم، بشریت
را با وجود
تولید انبوه
اش، هنوز او
را ناتوان از
خرید کالای
حیاتی خود
ساخته، و با
بحران
ساختارمالی
جهانی خویش، به
محرومیت او بیش
از پیش دامنه
بخشیده و
میلیاردها
انسان را در
معرض بیکاری و
سرخوردگی از زندگی
قرارداده است،
باید بیش از
این فرصت نداد.
سطح شناخت
از سهم مسلم برابرهای
حیاتی و
چگونگی داشتن دعاوی
دنیای خصوصی و
هدایت آن بر
پایه ی اراده
ی جمعی، پشتیثبانی
از دریافت های
متنوع شهروندان
بر اساس حقوق
بشر، به ویژه:
توام با تاکید
بر برابری حقوقی
بین زن و مرد
در جوامع عقب
مانده ی ِمردسالار
و تبعیض زده، پذیرش
قانونی اختیار
ذاتی در داشتن
اراده ی فردی،
انتخاب آزاد
سبک زندگی،
عقیده، بیان و
تشکل و...این همه
ستون های(دانش
و آگاهی) که
(واقعی ترین سلاح
توده) هاست، می
تواند مرز سرخ
انسان
کار و زحمت را به
هجوم بهره
برداران و
ریاکاران "
متمول دستگاه
دین" و یاورش (سرمایه)،
هر چه بیشتر
برجسته سازد، برابری
خواهی و هوشیاری
عمومی نتیجه ی
مستقیم آن می
باشد، که راه
آینده را روشن
کرده و توده
ها را با منافع
و وظایف
طبقاتی شان در
مقابل دشمن آشنا
می کند، و طبعن
در صورت یک خیزش
آگاه توده ای،
برای باز
ستانی قدرت
سیاسی و
اقتصادی از
دست این اقلیت
ایرانی و
جهانی، و البته
به شکل مسالمت
آمیز و بدون نیاز
جدی به سلاح و
خشونت، بپاخاستن
همگانی کافی
ست.
«نقش
موذیانه مروجین
هر دوره ای ادیان»
دین به
عنوان ابزاری
برای نحوه ی نگاه
انسان به
چگونگی
پیدایش خود و
جهان پیرامونی
اش کاملن قابل
فهم، اعتبار و
احترام است،
همانگونه که دیگران
با نگاه هائی
کاملن
متفاوت، این
حق مسلم (نظری
ـ فلسفی)را
دارند. شایسته
به یادآوری ست
که نوع نگرش و
انواع
جهابینی انسانی،
در اصول نه
تنها مسئله
ساز واقعی
زندگی انسان
ها نیست، بلکه،
تنوع نگاه ها،
نشانه ی
برجسته ای است
از بلوغ بردباری
فرهنگی و دامنه
رشد یافتگی
جوامع آزاد و
پویا در
مناسبات
جامعه ی
طبقاتی! اما فاجعه
آنگاه آغاز می
شود که ( یک مذهب
به عنوان یک
کالای درآمد
زا) توسط منابع
و یا هر منشائی
تبلیغ و تحمیل
عام یابد، و تولید
یک نگاه تمامیتگرا
را(تحت هر
عنوان) جاری و
قانونی سازد،
و برای دارندگان
آن مرام، زمینه
ی اعتبار،
ثروت و قدرت ساز
شود. این دین
دیگر باور
نیست، بلکه
بیشتر کالائی
در بازار
معامله و
معادلات
سودبری ست، و بر
اساس تجربه
های تاکنونی تاریخی،
هرگز ممکن
نبوده، چنین
بهره برداری
مالی و سیاسی
از یک نگاه، بتواند
در برابر ستیز
دیگر نگاه ها دوام
بیاورد و ناگزیر
در دراز مدت
نیز، نه این
مرام بلکه هیچ
مرام، مذهب و برداشتِ
(اجباری ـ
انحصاری)
دیگری قادر
نیست در بین
جوامع رنگین، سازش
پذیر بوده باشد
و بی تردید
تحکم بر یک
(منظر) با هر
نوع بهانه و
دلیل تراشی
مصلحتی به جنگ
های خونینی کشیده
شده وکشیده
خواهد شد.
زمینه
ی تشکیل باور
و پیدائی
تفاوت های
دریافتی
انسان ها از دنیای
بیرون از ذهن
شان بسیارهستند،
و آن، موضوع
این مقاله
نیست! اما:
دلایل نزاع
های دینی و
عقیدتی ( ملل )کاملن
روشن و قابل
تشریح اند؛
عللی که عمومن
مشابه و اصولن
همگی معطوف به
تصرف(ثروت و
قدرت) وتسخیر
منابع زیرزمینی
و ربودن سرمایه
ها و اعِمال نفوذ
اراده ی ملتی
و مذهبی، بر
دیگران و یا
برعکس، و به
تبع آن کسب قدرت
سیاسی هرچه
بیشتر و در
نتیجه سرکوب هرچه
گسترده تر بیگانگان
بوده و هنوز هم
سبب غالب
مناقشات خونین
می باشند؛ جنگ
هائی کاملن شخصی
و وحشیانه و رسوا!
نزاع اخیر
سران نظام را
ببینید: تنازعی
بی آبرو در
بین(عده ای
غارتگر انگشت
شمار با
خواستی کاملن زمینی
و جاهطلبانه)،
اما: با (دعاوی
الهی و آسمانی
هر کدام از طرف
های درگیر!؟)
"ضرورت
جدائی دین از
حکومت"
ضرورت جدائی
دین و دولت از
تناقض آشکار
این دو با هم، ناشی
می شود، آن هم
وجود دو ناسازگار
با هم، و در یک
ظرف سیاسی
یکسویه نگر، جامعه
رنگین نگر است
و دولت منادی
یک نگاه! و این
نمی شود. زیرا که
می بینیم، چگونه
این دولت مادامالعمر
دینی، که بر
کول خوشبینی
پدران همین مردم
با نام
(خداو...)سوار
شد، به هیچوجه
پاسخگوی نگاه
های دیگر و
انتظارات مردم
به جان آمده
نیست و هر
اعتراض کوچک
(خودی غیر
خودی) را
امنیتی کرده و
در جا سرکوب خشن
می کند،
دستگاه دینی
ای که امروز
حتا خود خدا
هم قادر نیست
که این( چند بندگان
مکنت پرست اش)
را به سادگی از
عرش غرور و
دنائت، به فرش
دید مردم
فلکزده پائین
بیآورد. کنارزدن
این شأن و جلال
که این ولی
خدا و دستگاه
مخوف اش پایه
ریزی کرده
است، ساده
نیست و حل این
مشکل بزرگ را فقط
خیزش بزرگ توده
ای می تواند از
پیش پای حرکت
آتی مردمان
کار و زحمت
بردارد و برای
زدودن این
تداخل تباهی
انگیز و
دستگاه درنده
خوی اش، باید
هوشیار بود و
دوباره توسط
گول عناصر رفرمیست
و اصلاحگران
متقلب ملی
مذهبی، که
لحظه شماری
حضور نیروهای
بشر دوست غرب
و به ویژه
آمریکا
هستند، فریب هیچکدام
شان را نخورند
و دچار چاه
دین دولتی
دیگری، با هر
نام: با رهبر و بی
رهبر و یا هر
پیش وند یا
پسوند اسلامی نشود.
"در
کنار توده ها"
توده
ی مردم و
نیروهای
متعهد داخلی کشور
ما در این
شرایط ویژه،
که مورد تحریم
و تهدید های
جدی اقتصادی،
سیاسی و نظامی
امپریالیست ها
و جنایتکاران
اسلامی هستند،
باید بر علیه
حکومت اسلامی
و همزمان بر
علیه هرگونه
مداخلات
سیاسی و نظامی
آنها و در رد تحریم
های غیر
اخلاقی غرب با
تمام توان
بایستاند،
تحریم هائی که
تنها مردم
فقیر را نشانه
گرفته است، را
رسوا کنند. چپ
و نیروهای ما در
برخورد با غرب
و توطئه های
آنها می تواند
و باید تنها
در کنار توده
ها باشد. روش نمونه
ی خود را به
عنوان برجسته ترین
الگوی تناقض و
تضاد تاریخی دین
دولتی داشته
باشد و بی
گمان راه حل
پایه ای او، می
تواند الگوی
مناسبی برای
عبور از این
استبداد های
آتی دینی در
سراسر جهان
باشد.
ادامه
دارد
بهنام
چنگائی 12 بهمن 1390