مشکلاتی
که ساختار
آموزشوپرورش
ایران را فلج
کرده است
امید
رشیدی
ـ دبیر
آموزشوپرورش(مریوان)
مردی
که از زندان
آشويتس در
لهستان
توانست فرار
کند، دكتر
ويكتور
فرانكل
اتريشی بود و
با توجه به
خودکشیها و
فجايع زيادی
كه با چشم خود
ديده بود، روانشناسی
بسيار متبحر
شده بود.
بعدها او مدير
مدرسهای
فعال شد و در
آغاز هرسال
تحصیلی برای
معلمان مدرسه
این نامه را
میفرستاد:
"من کسی
هستم که از
یکی از
اردوگاههای
اسیران جان
سالم به در
بردهام.
چشمانم
چیزهایی دیده
که چشم هیچ
آدمی نباید میدید،
اتاقهای
گازی را ديدم
كه توسط
بهترين و
ماهرترين
مهندسين
ساختمان
ساختهشده
بودند. بهترين
و متخصصترین
پزشكانی را
ديدم كه
كودكان را به
شكل ماهرانهای
مسموم میکردند.
نوزادانی را
دیدم که توسط
آمپولهای
پرستارانی
مُردند که
بهترين
پرستاران بودند.
انسانهای
بسیاری که
توسط بهترین
فارغالتحصیلان
دبیرستانها
و دانشگاهها
سوزانده شدند
و به همین
خاطر من به
آموزش بهتنهایی
مَشکوکم. چیزی
که از شما میخواهم
این است که:
برای انسان
شدنِ دانش
آموزان تلاش
کنید و تلاش
شما موجب
تربیت
«جانورانِ دانشمند»
و «بیماران
روانیِ ماهر»
نشود. خواندن،
نوشتن،
ریاضیات،
علوم و... زمانی
اهمیت پیدا میکنند
که به انسان
شدن کودکان
کمک کند. پزشك
شدن، مهندس
شدن و متخصص
شدن كار سختی
نيست و میشود
با چند سال
درس خواندن به
آنها رسيد و
چهبسا امروز
در جامعه هم
پزشكان زيادی
داريم و هم
مهندسين
زياد؛ اما
آنچه ما
همواره به آن
نیازمندیم،
انسان است!
کسانی که
اخلاق و
انسانیت برایشان
بزرگترین
تعهد و بزرگترین
ارزش باشد.
سعی کنید چنین
افرادی پرورش
دهید."
سنگ
زیربنا و
موتور محرکه
توسعه در
کشورهای توسعهیافته
نظام آموزشوپرورش
آنهاست.
درواقع بدون
آموزشوپرورش
توانمند، دست
یافتن به
توسعه محال
است. به همین
خاطر یکی از
علل بنیادین
عدم توسعهیافتگی
ایران را باید
در ناکارآمدی
نظام آموزشی
آن جستجو کرد.
ازجمله
مشکلاتی که
ساختار آموزشوپرورش
ایران را فلج
کرده است میتوان
به موارد ذیل
اشاره کرد:
1-
سیستم رتبهای
یا پلکانی: در
این سیستم
دانش آموزان
را به خوب و
بد، زرنگ و
تنبل،
بااستعداد و
بیاستعداد و
... دستهبندی
میکنند، عدهی
اندکی را چون
قهرمان ستایش
کرده و اکثریت
را هم تحقیر
میکنند که
نمره بگیر
نیستند. در
این نظام
آموزشی
موفقیت را
تنها با نمره
و آمار قبولی
میسنجند،
درحالیکه
یادگیری یعنی
تغییر رفتار.
آموزشوپرورش
باید همه دانش
آموزان را
بدون تبعیض با
یکچشم بنگرد.
هیچکس بیاستعداد
نیست. هرکسی
درزمینهٔ
خاصی تواناییهای
بالقوهای
دارد. مدرسه
باید
استعدادهای
بالقوه افراد
را شناسایی
کرده و زمینه
لازم را برای
شکوفایی این
استعدادها
فراهم کند. با این
حساب اگر
رونالدو و مسی
در آموزشوپرورش
ایران تحصیل
میکردند بهجای
اینکه به خاطر
استعدادشان
در فوتبال ستایش
شوند،
احتمالاً به
خاطر اینکه
تنیس یا والیبال
بلد نبودند
تحقیر میشدند.
2- دستگاه
کپیبرداری
آموزشوپرورش:
در این سیستم
سعی بر این
است که افرادی
بلهقربانگو،
سربهزیر و
مطیع تربیت
شوند. بدون
توجه به تفاوتهای
فردی مانند یک
دستگاه کپی
همه را به یکشکل
واحد درآورد.
این نظام
آموزشی
سیستمی تنگ نظرانه
است و تلاش
دارد، گفتمان
خود را غالب کند
و عملاً
خلاقیت،
انتقادپذیری
و منتقد بودن
را از دانش
آموزان سلب
کند. درواقع
این سیستم
آموزشی
زنگارگرفته، میخواهد
کودکان را
برای زندگی در
قیامت آماده کند
و رسالت خود
را در فرستادن
آنها به بهشت
تعریف میکند.
درحالیکه
کار اصلی آن
در کنار آموزش
مفاهیم علمی
باید آموزش
اصول شهروندی
و آشنا کردن
دانش آموزان
با حقوق و
وظایف خود، حل
مسئله و
چگونگی
ارتباط و
همکاری با دیگران،
برای زندگی
اجتماعی میباشد.
3- محتوای
آموزشی:
بسیاری از
مطالب کتب
درسی حاوی
مفاهیم خشونتآمیز
است. بَردار
کردن حسنک
وزیر، نبرد
رستم و سهراب،
داستان
چوپانی که سگش
را اعدام میکند...
بعد از گذشت
سالها هنوز
هم چهره دبیر
ادبیات
مان
را به یادم میآورد،
آن زمان که
توصیف میکرد،
چگونه رستم
خنجرش را در
قلب سهراب
فروکرد و آن
را چرخانید!
جدای از مطالب
خشونتآمیز
دانشآموز
مجبور به حفظ
و یادگیری
مطالب
فراوانی است
که در آینده
او هیچ
کاربردی
ندارد. آنها
ساعات زیادی را
به آموزش زبان
انگلیسی و
عربی مشغولاند؛
اما چون
ساختار غلط
است در آخرسر
بیشتر آنها
از راهنمایی
یک توریست
عاجزند چراکه
بهجای تمرین
مکالمه بیشتر
به آنها
دستور زبان و
قواعد را میآموزند.
4- عدم آموزش
به زبان
مادری:
متأسفانه یکی
از معایب
ساختاری
آموزشوپرورش
در ایران بیتوجهی
به آموزش به
زبان مادری
است و سالهاست
که کودکان غیر
فارس از این
حق طبیعی محروم
شدهاند!
محرومیت از
تحصیل به زبان
مادری، مصداق
بارز کودکآزاری
است. رنجی که
کودک هنگام
ورود به مدرسه
با آموزش به
زبان دیگر
متحمل میشود
و موجبات
استرس، نگرانی،
احساس
ناتوانی و
گاها تحقیر
توسط معلمان
را فراهم میآورد.
این یعنی
شکنجه روحی،
تحقیر و تبعیض
بهصورت
سیستماتیک و
آگاهانه
کودکان بیدفاع.
در چنین حالتی
چه کسی مسئول
است که فضای امن
روحی و روانی
را برای تربیت
صحیح کودکان فراهم
کند؟ بیگمان
پدر و مادرها
و معلمان
مسئولیت
بیشتری دارند
که از حقوق کودکان
و دانش آموزان
خود دفاع کنند
که متأسفانه
چنین نیست.
5- معلم:
متأسفانه در
گذشته در
استخدام
معلمان بجای توجه
به توانایی
علمی و مهارتهای
تدریس، بهظاهر،
آرایش، نوع
پوشش و مطیع
بودن معلم
توجه میشد. بهتازگی
هم وزارت
آموزشوپرورش
شرایط تبعیضآمیز
و غیرانسانی
را برای
استخدام
نیروهای خود
ابلاغ کرده
است. در این
ابلاغیه
مواردی همچون:
داشتن لهجه
غلیظ،
ناباروری،
موهای زائد
صورت و... را
مانع بهکارگیری
افراد بهعنوان
معلم ذکر کردهاند.
فقر
اقتصادی
معلمین موجب
شده عدهای از
آنها به شغلهای
دیگری که هیچ
ربطی به تدریس
و آموزش ندارد
رویآورند و
این یعنی
گرفتن فرصت
مطالعه و
تحقیق از معلم
و تحقیر او. در
کل میتوان
گفت در این
سیستم آموزشی
همه شرایط
لازم برای
دیوانه کردن
یک معلم فراهم
است. بخشنامههای
آبکی و دستورالعملهای
فراوان و گاها
ضدونقیض چنان
مدیران و اولیای
مدرسه را
احاطه کرده که
خلاقیت را از
آنها سلب
نموده است.
وضعیت موجود
معیشت معلمان
چنان است که
معلم نمیتواند
(حداقل به
لحاظ اقتصادی)
الگوی مناسبی
برای دانش
آموزان خود
باشد و این
ممکن است کل پروسه
آموزش را مختل
کند...
6- نمره
محوری:
ارزشیابی و
نمره تنها یک
وسیله است.
درحالیکه در
این سیستم
آموزشی بهعنوان
یک هدف
نگریسته میشود.
آموزشوپرورش
همچون
اژدهایی است
که خوراکش
نمره و آمار
قبولی است و
هر چه نمره
بیشتر به
خوردش بدهی
گرسنهتر میشود.
مدرکگرایی
چنان غالب است
که فرد میتواند
دکترای
برنامهریزی
شهری اخذ کند
درحالیکه
هنوز یاد
نگرفته چگونه
عرض خیابان را
طی کند. در این
میان با ورود
به دوره
دبیرستان،
توجه بیشتر بر
رفتن به
دانشگاه، آنهم
رشتههای خاص
و بهقولمعروف،
نان و آبدار،
متمرکز است.
متأسفانه بهجای
تربیت انسانهای
مسئول و آگاه،
به روشهای
تستزنی و
موفقیت در
کنکور اهمیت
داده میشود و
برای دانشآموزانی
که به هر
دلیلی نمیخواهند
یا نمیتوانند
به دانشگاه
بروند برنامه
خاصی ندارد.
7- فضا و
امکانات
آموزشی:
کمبود بودجه
سرانه دانش
آموزان و
امکانات کم مدارس
موجب شده است
که هرساله
مدیران مدارس
از اولیای
دانش آموزان
درخواست کمک
مالی کنند
درحالیکه
ادعا میشود
آموزش رایگان
است! هنوز در
بسیاری از
مناطق محروم
ایران فضای
مناسب آموزشی
وجود ندارد،
بهطوریکه
حوادث
ناخوشایندی
از قبیل آتش
گرفتن بخاریها،
انفجار مین در
حواشی مدرسه
(در مناطق
مرزی) موجب
کشتن و یا زخمی
شدن دانش
آموزان میشود.
سرانه فضای
آموزشی در
ایران یک و
نیم متر و
برای مناطق
محرومی چون
مریوان
حدوداً نیم متر
است! به قول
آقای "جلال
سجادی" معلم
مریوانی: "ما
برای
مردگانمان
حدوداً دو متر
فضا اختصاص میدهیم
اما برای دانشآموزانمان
نیم مترمربع."
8- محیطزیست:
سالهاست
درسی به نام
محیطزیست در
سیستم آموزشی
جایی ندارد و
این نشان از
بیاهمیتی
این موضوع
خیلی مهم نزد
سیاستگذاران
آموزشوپرورش
دارد. در سال
پیش رو، کتابی
به نام انسان
و محیطزیست
قرار است در
پایه دوم متوسطه
تدریس شود،
اگرچه قدم
مثبتی است،
اما آموزش
مفاهیم و
الفبای محیطزیست
در دوران
ابتدائی و
راهنمایی
ضرورتی انکارناپذیر
است. از طرف
دیگر این کتاب
توسط دبیرانی
تدریس خواهد
شد که رشته
تحصیلیشان
محیطزیست
نمیباشد.
آموزشوپرورش
هرگز
نتوانسته
افرادی تربیت
کند که نسبت
به محیطزیست
مسئولیتپذیر
باشند، برای
این حرف دلیل
و برهان لازم
نیست، بیشتر
دانش آموزان
ظروف شیری را
که مدرسه به
آنها میدهد
در حیاط و
اطراف مدرسه
پرت میکنند.
آنان ممکن است
دهها فایده
درختان را حفظ
کنند درحالیکه
حتی در طول
دوران تحصیل
یک نهال نمیکارند.
9- حرامهای
سیاسی، دینی و
جنسی و ...:
وقتی مسائلی
که روزانه
دانشآموز با
آن درگیر است
کتمان و سرکوب
میشود و
سرفصلی را در
کتابهای
درسی برای آن
تعریف نکردهاند
لاجرم شناخت
درست و آموزش
لازم برای
کنترل و
مدیریت
نیازهای خود
ازجمله نیاز
جنسی را به
دانش آموزان
آموزش نمیدهند،
بنابراین
زمینه برای
دروغ، ریا و
پنهانکاری
فراهم میشود.
چراکه اگر
دانشآموزی
پرسشهایش را
در مورد مسائل
جنسی مطرح کند
با نگاه منفی
اولیای مدرسه
روبرو شده و
حتی تحقیر شود؛
بنابراین او
اطلاعات و
آموزشهای
غلط را در این
زمینهها از
همسالان و در
بیرون از
مدرسه به دست
میآورد که
این زمینهساز
بسیاری از
انحرافات
فردی و
اجتماعی می شود.
10- عدم
توانایی
گفتاری:
آموزشها
بیشتر تئوریک
است، اغلب
دانش آموزان
از قدرت بیان
کافی
برخوردار
نیستند، از
تفسیر، تحلیل
و تعبیر پدیدهها
و مسائل پیرامون
خود آنهم بهصورت
علمی عاجزند.
آنان ممکن است
حتی مطالب درسی
را درک کرده
باشند اما از
بازگو کردن و
بیان آن بهصورت
شفاهی مشکلدارند
این به معنای
عدم وجود
اعتمادبهنفس
کافی در آنها
است.
صلحطلبی،
اعتقاد به
برابری انسانها
و عدالتخواهی،
مسئولیتپذیری،
مطالبه حقوق
خود از راههای
مسالمتآمیز،
حفاظت از محیطزیست،
آموزش حقوق و
وظایف
شهروندی،
استقلال فردی،
مشارکت و
همکاری جمعی،
احترام به
عقاید متفاوت
و مخالف و...
مفاهیمی
هستند که در
این سیستم
آموزشی غایب
یا کمرنگاند
و یا حتی عکس
آنها عمل میشود.
------------------------------------------------
این
مطلب در شمارە
23 ماهنامە چیا
بە چاپ رسیدە است.
http://chya.ir/?p=120798
انجمن
سبز چیا
@chya2716