انتخابات
مجلس شورای
اسلامی و
سیاست یک دست
سازی حاکمیت
ارژنگ
بامشاد
انتخابات
مجلس شورای
اسلامی در
دوازدهم اسفندماه
۱۳۹۰ برگزار
می شود. با
تحریم این
انتخابات از
سوی اصلاح
طلبان، و حتی
سکوت
طرفداران و وابستگان
رفسنجانی،
انتخابات
فرمایشی میان
جناح های
رنگارنگ
محافظه کاران
جریان خواهد
داشت. از دید
مردم ایران،
این انتخابات
که نه
دمکراتیک است
و نه حتی بر
پایه قواعد و
ساختارهای
قانون اساسی
خود رژیم، نمایشی
مضحک است که
حتی ارزش بهره
برداری از
تضادهای میان
جناح های
حکومتی
را نیز
ندارد. نگرانی
رهبر رژیم از
اصل انتخابات،
و بویژه
هشدارهای
وزیر اطلاعات
او در باره
انتخابات
مجلس، نشان می
دهد که سران
رژیم، نسبت به
واکنش های
مردم نگرانند.
بر این پایه
است که گزینش
کاندیداهای
دور کنونی با
وسواس بیشتری
انجام گرفته
است. با این
حال، انتخابات
سال جاری مجلس
شورای
اسلامی، محلی
برای تقسیم
قدرت میان
باندهای
حکومتی است که
هر کدام بخش
هائی از قدرت
و ثروت را
قبضه کرده اند.
رسانه
های وابسته به
باند احمدی
نژاد، مثلث لاریجانی،
باهنر،
قالیباف را
مثلث قدرت و
ثروت می دانند
و در تلاشند
تا پس از حذف
قدرت خاندان
رفسنجانی و
کنار زدن
اصلاح طلبان،
به قدرت این
جریان که خود
را
اصولگرایان سنتی
می نامند،
پایان دهند. این
تلاش با تشکیل
«جبهه
پایداری» مدت
هاست انجام
گرفته است. در
این راستا بیت
رهبری رژیم
نیز از ایجاد
یک وزنه ی
قدرتمند در
برابر قدرت
روزافزون
اصولگرایان
سنتی در پشت
پرده حمایت می
کند. گسترش
شایعات
پیرامون تلاش
جبهه پایداری
و بخشی از
تشکل های درون
«جبهه متحد
اصولگرایان» برای
حمایت از
کاندیداتوری
حداد عادل پدر
عروس خامنه
ای،
بعنوان رئیس
مجلس آتی در
برابر
لاریجانی،
این شک را
برجسته تر می
سازد. سخنان
حداد عادل و
اشتباه
دانستن حمایت
خمینی از
رفسنجانی و خط
امامی ها در
اوایل انقلاب
و حمایت از
تصمیم خامنه
ای از حذف
قدرت خاندان
رفسنجانی و
اصلاح طلبان
حکومتی، به
روشنی همسوئی
دیدگاهی او را
با «جبهه
پایداری» نشان
می دهد. در
حالی که «جبهه
متحد
اصولگرایان» به
رهبری مهدوی
کنی، در
برخورد با
هاشمی رفسنجانی
و سران اصلاح
طلب، موضع
کمتر خصمانه
ای دارد.
نگاهی
به آرایش صف بندی
های درونی
محافظه کاران
حاکم نشان می
دهد که این
بار نیز
دستگاه
ولایت در تلاش
است تا مجلسی
گوش به فرمان
سازمان دهد.
از دید دستگاه
ولایت و متحد
اصلی اش سپاه
پاسداران و تشکل
های همسو با آن،
با حذف خاندان
رفسنجانی و
اصلاح طلبان
از قدرت
سیاسی، و حتی اقتصادی
و اجتماعی، در
دور آتی باید
مانع قدرت
گیری
اصولگرایان
سنتی شد. همین
امر است که
حساسیت
افرادی چون
علی مطهری را
برانگیخته
است. جبهه
متحد
اصولگرایان
برای این که
بیش از حد با
قدرت فائقه
درگیر نباشند
و اجازه ندهند
پل های پشت سر
خراب شود، از
آوردن نام علی
مطهری و دو تن
از همفکرانش در
لیست تهران
خود خودداری
کرده اند که
با اعتراض او
روبرو شده
است. اما هم
زمان با قرائت
طرح سئوال از
احمدی نژاد، و
موکول کردن
پاسخ او به
بعد از
انتخابات
مجلس شورای
اسلامی، فشار
خود بر جبهه
وابسته با
جریان احمدی
نژاد را
افزایش داده
اند. ارسال
متن سئوالات
به احمدی نژاد
و اعلام اینکه
مجلس تا ۱۴
اسفندماه
یعنی دو روز
پس از انجام
انتخابات
جلسه علنی
ندارد، نشان
می دهد که
مجلسیان از
افشاگری های
احمدی نژاد
وحشت دارند. با این
حال تمامی
شواهد و قرائن
نشان از آن
دارد که دستگاه
ولایت و متحدان
اصلی اش در
تدارک مجلسی
هستند که در
برابر قدرت
رهبر رژیم به
چون و چرا نپردازد
و مطیع و گوش
به فرمان تر
باشد. روشن
است که چنین
مجلس گوش به
فرمانی،
تکلیف خود با
رئیس جمهوری
که در مقابل
رهبر بایستد را
نیز روشن
خواهد کرد.
اما در شرایط
کنونی به نظر
می رسد که
رهبر رژیم بیش
از آنکه از
احمدی نژاد
هراس داشته
باشد خواستار
کاهش قدرت
اصولگرایان
سنتی است. حمایت
ضمنی او از
«جبهه
پایداری» این
نکته را روشن تر
می سازد. از این
رو باید
انتخابات دور
آتی مجلس شورای
اسلامی را،
گام آخر برای
یکدست سازی
حاکمیت در راستای
اهداف رهبر
رژیم تلقی کرد
که اکنون از هر
سو زیر حملات
سنگین قرار
گرفته است.
انتخابات
۱۲ اسفند ماه
۱۳۹۰ مجلس
شورای اسلامی،
از زاویه
دیگری نیز می
تواند مورد
بررسی قرار
گیرد. این
انتخابات در
شرایطی
برگزار می شود
که
جمهوری
اسلامی در
انزوای شدید بین
المللی قرار
گرفته است؛
تحریم های همه
جانبه نفتی،
پولی، مالی و
تجهیزات و
کالاهای گوناگون،
گلوی اقتصاد
ایران را در
هم فشرده و
طبل های جنگ
نیز به صدا
درآمده است.
سیاست یکدست
سازی حاکمیت و
آماده شدن
برای
رویاروئی های
جدی، نیز قطعأ
بر توازن قوای
میان باندهای
حاکم تاثیر
خواهد گذاشت. خط
راهنمای رهبر
رژیم در این
شرایط روی چند
پایه استوار
است. اول ـ انقلاب
عرب را به
عنوان
"بیداری
اسلامی" مطرح
کرده و تلاش
دارد از فرصت
هائی که
انقلاب جهان
عرب در منطقه
ایجاد کرده و
تحولاتی که باعث
شده به نفع
خود بهره
برداری
تبلیغاتی کرده
و گاه روی این
امکانات حساب
باز کند. دوم ـ
با تکیه بر
این تلیغات که
اروپا و آمریکا
در آستانه ی
تلاشی قرار
گرفته اند و
جنبش های توده
ای اروپا و
اعتراضات
جنبش اشغال
وال استریت،
زمینه ساز
فروپاشی قدرت
آمریکاست، به
انزوای کامل
رژیم ژست
تعرضی بدهد.
ارزیابی رهبر
رژیم این است
که هر
نوع عقب نشینی
در شرایط کنون
در برابر
فشارهای
خارجی، پایه های
قدرت رژیم
اسلامی را در
داخل کشور بر
هم خواهد ریخت
و از این روست
که ژست تعرضی
در سیاست خارجی
را پیشه ساخته
است. به همین
دلیل روی
آوردن به چین
و روسیه به
عنوان متحدان
جمهوری
اسلامی ، برای
مقابله با
فشار غرب و
فرار از تحریم
ها در
دستور قرار
گرفته است. بر متن
این ارزیابی
است که دستگاه
ولایت سیاست
یک دست سازی
خود را با
قدرت به پیش
می برد. دعوای
مجلس و دولت و
باندهای قدرت
و ثروت در جریان
بحران ارز،
واردات،
کمبودها،
گرانی های
شدید، نیز
بیانگر
دیدگاه های هر
باند در مورد
اثرات تحریم
ها بر اقتصاد
کشور است.
موضع گیری های
رهبر رژیم که
بر سیاست سه
پایه فوق استوار
است، از آنجا
که هر نوع عقب
نشینی را مهلک
میداند، تاثیرات
تحریم ها را کتمان
می کند و از
این رو خواهان
کاهش وزن
نیروها و
جریاناتی است
که آن ها را مرعوبین
در برابر غرب
و آمریکا می
داند. اگر
دیروز این
اتهام به خاندان
هاشمی
رفسنجانی و
اصلاح طلبان
زده می شد،
امروز هر
جریانی که با
این سیاست
مخالفت کند
مورد حمله ی
رسانه های
وابسته به
رهبر رژیم
قرار می گیرد. نکته
مهم آن است که
در درگیری با
غرب و آمریکا،
اصولگرایان
سنتی در کنار
رهبر رژیم
قرار گرفته
اند و باند
احمدی نژاد در
این زمینه
سیاست دیگری
در عرصه خارجی
دارد.
از دید
جنبش مردمی و
اززاویه
منافع
کارگران و
زحمتکشان
کشور،
انتخابات
مجلس شورای
اسلامی،
نمایشی مضحک
برای تقسیم
قدرت میان
باندهای
اختلاس و
چپاول،
باندهای قدرت
و ثروت است. بحران
شدید اقتصادی
و تاثیرات
ویرانگر تحریم
های همه جانبه
علیه ایران و
نغمه های شوم جنگ،
در هم شکستن
تمام هستی
مردم را نشانه
گرفته است. برای
مردم ایران،
برای کارگران
و زحمتکشان و توده
های فرودست
جامعه، چاره
ای
نمانده است
که نه با دست
هایشان، بلکه
با پاهایشان
رای بدهند. آن
ها برای
جلوگیری از
فاجعه ای که
دهان گشوده
است، می
توانند با
تحریم کامل و
همه جانبه ی انتخابات
نشان دهند که
در مقابل این
حکومت
ایستاده اند.
این ایستادگی
پیام روشنی به
تمام دنیا نیز
خواهد بود.
حساسیت
انتخابات
کنونی از این
زوایه نیز
باید مورد
توجه قرار
گیرد.
توده
های مردم با
رویگردانی
کامل از صندوق
های رای و
تبدیل
کارخانه ها،
محیط های کار،
و خیابان ها
به عرصه ی گام
های
استوارشان
برای
تاثیرگذاری
بر حوادث می
توانند روند تحولات
را به نفع خود
دگرگون سازند. آن ها
هستند که قادرند
تمامی
معادلات
کنونی که علیه
مردم ایران
عمل می کند را تغییر
داده و راه
نجاتی نشان
دهند. این راه
از طریق در هم
شکستن قدرت
ویرانگر
حاکمان جمهوری
اسلامی و
متوقف کردن
تهدیدات
سلطه جویان
خارجی چه در
هیئت تحریم ها
و چه در هیئت جنگ
، امکان پذیر
است. این راه،
راه سوم و راه
مردم ایران
است.
۱۹
بهمن ماه
۱۳۹۰ـ ۸ فوریه
۲۰۱۲