وظائف
ما در دوره پیش رو
مصوب
کنگره۲۵ سازمان
کارگران
انقلابی
ایران(راه
کارگر)
کنگره فریدریش
انگلس
کنگره
بیست و پنجم
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) در
ادامه برنامه
و مصوبات
کنگره های
پیشین در دوره
سرنوشت ساز پیش
رو، بر نکات
زیر به طور
ویژه تاکید می
کند :
۱- خیزش
مردمی بزرگ
آبان ۹۸ در
ادامه خیزش دی
ماه سال ۹۶ و مرداد ۹۷بحران
عمومی سیاسی
در کشور را وارد
یک دوره
موقعیت
انقلابی
ساخته
است.مردم
ایران دیگر
حاضر نیستند مانند
سابق به
حاکمیت رژیم
جمهوری
اسلامی تن بسپارند
و رژیم حاکم
نیز قادر نیست
به شیوه سابق
سکان اداره
کشور را در
دست داشته باشد. سرکوب
خونین خیزش
آبان که از
نظرخشونت
اعمال شده بی
سابقه ترین
سرکوب یک جنبش
اعتراضی
مسالمت آمیز
در تمامی طول
حاکمیت
جمهوری
اسلامی است هزاران
شهید و زخمی و
زندانی بر جای
نهاد. اما علیرغم
بربریت وصف
ناپذیر سرکوب
جمهوری
اسلامی
وعلیرغم همه گیری
کرونا که به
علت
سوءمدیریت
رژیم اسلامی
درده ماه
گذشته به
مثابه یک مصیبت
فاجعه بار برسر
مردم کشورمان
فرود آمده است
و علیرغم
تحریم های
کمرشکن
آمریکا که
فروپاشی
اقتصادی
اجتماعی نظام
حاکم را تشدید
کرده است،
جنبش های
مطالباتی
همچنان
درفرآیند رشد
قرار داشته
اند. جنبش های
مطالباتی بخش
های گوناگون
کارگران و
زحمتکشان
کشور، جنبش
اعتراضی زنان
علیه تبعیض
جنسیتی، جنبش
های
دانشجویان
ودهقانان، اقلیت
های ملی
ومذهبی، جنبش
های زیست
محیطی، جنبش
دادخواهی
مادران و
خانواده های
شهدا، جنبش
لغو مجازات
ضدانسانی
اعدام و آزادی
زندانیان
سیاسی،
اعتراضات اهل
قلم وهنرمندان علیه
سانسور و
سرکوب و تبعیض
در فاصله یک
سال پس از
جنبش آبان
حضورفعالی در
صحنه پیکاربا
رژیم جمهوری
اسلامی داشته
اند. جنبش
مطالباتی
مزدوحقوق
بگیران درطول
یک سال پس از
خیزش آبان
رشدی به اندازه
چهارسال
گذشته را
تجربه کرده است.این
جنبش، جنبش
امید وستون
فقرات و
سنگراصلی
پیکار برای
دست یابی به
آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم در ایران
است. اوضاع
سیاسی سرنوشت
ساز کنونی فرصت
بی همتائی است
برای گسترش و
تعمیق این
جنبش.ازهمین
رو ما تمرکز
برای یاری
رساندن به جنبش
های مطالباتی
و اعتراضی
مردم ایران از
طریق سازمان
یابی مستقل و
سراسری
کارگران و زحمتکشان
را، مهم ترین
و سرنوشت
سازترین
مسأله دوره
پیش رو و
وظیفه حیاتی
خود می دانیم.
۲- ایران از
اولین کشورهائی
بود که همه
گیری کرونا در
آن ابعاد توده
ای پیدا کرد و
صدها هزار نفر
را مبتلاء و
هزاران نفر را
به کام مرگ
فرستاد.
ترازنامه
جمهوری
اسلامی هم
درپیش گیری
بموقع از طریق
قرنطینه، هم شناسائی
مبتلایان از
طریق تست و رهگیری
و بویژه
مراقبت و
معالجه پزشکی مبتلایان، فاجعه
بار بوده است. با گذشت
بیش از ده ماه
از انتشار
ویروس کرونا
در کشوربا وصف
دستکاری های
آماری که
اکنون
مسئولین نیز
ناچارند به آن
اعتراف کنند، قتلعام موج
سوم کرونا رکوردهای
قبلی را شکسته
و آمار
مبتلایان و
جان باختگان دراوج
خود قراردارد.
در حالی که رژیم
جمهوری اسلامی
دهها و صدها
هزارمیلیارد
منابع مالی
کشور را در
قمارهسته ای،
تبلیغات
نهادهای مذهبی،
فسادهای نجومی
حکومتی و حمایت
از مداخلات و
جنگ های نیابتی
برای دفاع از
دیکتاتورها و
جنبش های
ارتجاعی
منطقه به هدر
داده است،
صرفه جوئی و ریاضت
اقتصادی را شامل آن
بخش از خدمات
عمومی کشور
کرده
است که
تنگاتنگ ترین
رابطه را با حق
زیست و حیات
مردم دارد.
کاهش بودجه
بهداشت و
درمان، خصوصی
سازی و کالائی
کردن سلامت و
درمان، دسترسی
به خدمات
بهداشت و
درمان را به
شدت طبقاتی
کرده و صدمات
غیرقابل
جبرانی به ویژه
به اکثریت عظیم
مردم تحمیل و
آن ها را در صف
مقدم قربانیان
همه گیری
کرونا
قرار داده
است. اما
سلامتی و بیماری
نه امری فردی
بلکه
اساساً اجتماعی
و وابسته به
مناسبات
اقتصادی
اجتماعی حاکم
در یک جامعه
است.بنابراین
هم سلامتی
شهروندان و هم
تامین شرایط
مداوای آن ها
دربیماری یک
وظیفه جمعی و
اجتماعی و تامین
آن نه به عهده
فرد بیماربلکه
یکی از وظائف
اساسی دولت
است. فقدان بیمه
بیکاری و عدم
تضمین دسترسی
به حداقل معیشت
برای اکثریت
قاطع مردم
ایران به نوبه
خود موجب شده
است که سران
جمهوری اسلامی
قرنطینه را با
تاخیر شروع
کنند و قبل از
موعد لازم پایان
دهند و توده های
کارو زحمت ناچارشوند
برای تامین
نان، جان خود
را به تابوت
مرگ کرونا
بسپارند. پس
ضربات مرگبار
و ویرانگر
بحران همه
گیری کرونا به
بخش مهمی از کارگران،
مزد و حقوق بگیران،
به حاشیه رانده
شدگان، بی
ثبات کاران، بیکاران،
قربانیان آسیب
های اجتماعی،
زنان سرپرست
خانواده،
کودکان کار ...
وارد می شود
که با بیکاری
های میلیونی و
سقوط حداقل
درآمد و عدم
توانائی در
تامین هزینه
های سرسام آور
پزشکی،
دربرزخ نان
وجان به حال
خود رها شده
اند . چند سال است
که درخواست
کالا زدائی از
بخش بهداشت و
درمان و
برقراری پوشش
همگانی و
کارآمد بیمه
درمانی در بیانیه
ها و پلاتفرم
های تشکل های
بخش های مختلف
طبقه
کارگر،بازنشستگان
و دانشجویان و
فعالان سوسیالیست
و چپ در ایران
مطرح می شود. ما
در کنگره ۲۱ (۱۳۹۵)
با انتشار
قطعنامه ای
"ضرورت
مبارزه برای
تامین
اجتماعی
همگانی" را
مطرح ساخته و
در کنگره قبلی
سازمان نیز با
انتشار مجدد
قطعنامه
کنگره ۲۱،
مجدداً بر
ضرورت حیاتی
تامین
اجتماعی همگانی
تاکید کردیم. دربستر
بحران کرونا و
فلاکت اقتصادی
روبه گسترش
کنونی لازم
است که خواست
بهداشت و
درمان همگانی،
رایگان،
کارآمد و
برابرنه فقط
برای این بخش
و یا آن بخش از
طبقه کارگر
بلکه برای همه
شهروندان
کشور همراه با
بیمه بیکاری و تامین
حداقل معیشت
برای همه کسانی
که در زیر خط
فقر زندگی می
کنند
به پرچم یکی
ازمطالبات
فوری و
بیواسطه جنبش
سوسیالیستی و کارگری
مبدل شود.
۳- گسترش
بحران اقتصادی
و تحریم های
فلج کننده و
ضد انسانی
دولت آمریکا،
سونامی
بیکاری و
حاشیه نشینی
بخش بزرگی از
جمعیت کشور را
به شکل جهش
وار افزایش
داده است. دو
برابر شدن
حاشیه نشینی در
طول سه سال،
افزایش تعداد
آن ها به ۳۸
میلیون و یا ۴۵
درصد جمعیت
شهری کشور،
گسترش شتابان
فلاکت و تلفات
سنگین از
کرونا زندگی
این بخش مهم
از جمعیت کشور
و آینده فرزندان
آن ها را
تهدید می
کند. ازهمان
روزهای ورود
کرونا و
اجباری شدن
آموزش از راه دور بیش
از چهارمیلیون
هفتصد هزار
دانش آموز که
اساساً به این
اقشار فرودست
تعلق دارند به
علت عدم
دسترسی به
اینترنت و
تلفن هوشمند
از اتصال به
شبکه "شاد" و دسترسی
به تحصیل
محروم شده
اند. سازمان
یابی این بخش
ازمحرومان و
پیوند تشکل
های آن ها
درمحلات
حاشیه نشین با
تشکل های
سراسری کارگری
نقش حیاتی در
پیروزی
پیکارهای
طبقه کارگر و
مردم ایران
علیه جمهوری
اسلامی برای
آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
خواهد داشت.
جناح بندی های
اپوزیسیون
بورژوائی به
مدد شبکه های
رسانه ای
پربیننده
تلاش می کنند
از طریق شعارهای
ناسیونالیستی
توخالی و وعده
های فریب کارانه
، بر روی موج
نارضائی
انفجارآمیز
به حاشیه
رانده شدگان
سوار شده و آن
ها را به
سیاهی لشکر
پیش برد سیاست
های ارتجاعی
شان مبدل
کنند.این در
حالی است که
محرومیت توده
های به حاشیه
رانده شده شامل
عرصه های
اساسی زندگی
نظیر تغذیه
لازم برای
سلامت انسان،
مسکن مناسب،
کار تضمین شده،
دسترسی به
بهداشت و
درمان و آموزش
کارآمد و با
کیفیت می
باشد. عرصه
هائی که مولفه
های مبارزه
برای یک نظام
تأمین اجتماعی
همه جانبه و
فراگیر است که
می تواند با پیش
کشیدن یک
خواست حیاتی
مشترک ، آنها
را به هم
سرنوشتی
طبقاتی و
منافع مشترک
شان آگاه سازد
و در سمت واحدی
به حرکت
درآورد. تردیدی
نباید داشت که
دست یابی
به چنین حقی
در رژیم جمهوری
اسلامی از
محالات است
علیرغم آن که تأمین
اجتماعی
همگانی به
عنوان یک حق
در اصل های ۲۹، ۳۰ و ۳۱ قانون
اساسی خودِ رژیم
به رسمیت
شناخته شده
است. اما
درشرایط حاضر
که همه گیری
کرونا
برخورداری از
پوشش بهداشت و
درمان
همگانی،
رایگان و برابر
و نیز بیمه
بیکاری را به
مسئله مرگ و
زندگی بخش های
مهمی از به
حاشیه رانده
شدگان مبدل
کرده است، آگاهی
گسترده
زحمتکشان به
حق تامین
اجتماعی
همگانی، خود می
تواند نیروی
طبقاتی بزرگی
را به میدان بیاورد
و آنها را با
افق های تاریخی
گسترده تری
آشنا سازد.
بنابراین دفاع از
ضرورت مبارزه پیگیر
برای تأمین
اجتماعی جامع(
که در کنار
بهداشت و
درمان، بیمه
بیکاری و تامین
حداقل معیشت،
آموزش رایگان
و با کیفیت در
همه سطوح و مسکن
اجتماعی نیز
وجوه مهم دیگر
مولفه های
حیاتی تامین
اجتماعی را
تشکیل می دهد )
اهمیت
هرچه بیشتری
می یابد که
بدون آن،
سازمان یابی
مظلوم ترین و
محروم ترین
بخش های
کارگران و
زحمتکشان و
همراهی آنها
با بخش های
دیگر طبقه
کارگر ناممکن
خواهد بود.
۴- فشارهای
حداکثری دولت
ترامپ و
تاثیرات فلج
کننده
اقتصادی-اجتماعی
آن نقش مهمی
در ویران سازی
اقتصاد ایران
و خشکاندن
منابع درآمد
دولت داشته
است.
خامنه ای رهبر
رژیم با پیشه
کردن سیاست عدم
مذاکره و صبر
و انتظار برای
شکست ترامپ در
انتخابات
ریاست جمهوری
امسال، هزینه
های عظیم و
کمرشکن تحریم
های ضد انسانی
را در طول
سالیان گذشته به
اکثریت مردم
ایران تحمیل
کرده است. در
شرایط همه
گیری کرونا
تحریم ها با
ایجاد کمبود و
نایابی دارو و
سایر تجهیزات
پزشکی و افزایش
سرسام
آورهزینه های
درمان،
قتلعام های نه
فقط کرونا
بلکه مرگ و
میر ناشی از
سایر بیماری
ها را در میان
کارگران و
زحمتکشان به
سطح حداکثری
آن رسانده
است. با
انتخاب بایدن
به ریاست
جمهوری که
قبلاً اعلام
کرده است در
صورت اجرای
تعهدات برجام
توسط رژیم جمهوری
اسلامی
آمریکا نیز به
برجام باز
خواهد گشت دریچه
تازه ای برای
رفع تحریم های
ضدمردمی
آمریکا گشوده
شده است. اگر
چه رفع تحریم
های ایران
هنوز در
اولویت اول
دولت آینده
بایدن نیست و
علاوه بر آن
احتمال وارد
شدن شروط دیگر
نظیرسیاست
های جمهوری
اسلامی در
منطقه،
برنامه موشکی
و... به عنوان
شروط لغو
تحریم ها و بازگشت
دولت آمریکا
به برجام نیز
دوراز انتظار
نیست اما به خاطر
فشار عظیمی که
از تحریم های
کمرشکن دولت
آمریکا به
اکثریت مردم
ایران وارد می
سازد رهبرجمهوری
اسلامی برای
لغو تحریم ها
ناچار است و
باید جام
زهررا دوباره سربکشد.
ممکن است
گفته شود که
این کار به
معنای تن دادن
ایران به
فشارهای لابی
اسرائیل و
عربستان و
نئوکان ها و
شکست سیاسی
برای سران
رژیم جمهوری
خواهد بود.
اما واقعیت
غیرقابل
تردید آن است
که دو ایران
وجود دارد:
ایران سران
جمهوری
اسلامی و "ایران
مردم". برای
"ایران مردم"
دشمن اصلی و
چهل ساله، این
جا، در حاکمیت
جمهوری
اسلامی قرار دارد
و نوشیدن جام
زهر رهبر و
سران رژیم،
بویژه در
شرایط طاقت
فرسای کنونی
برای مردم،
هرچند
زهرآگین
باشد، مهم
نیست. سازمان
ما
همواره مبارزه
برای برچيده
شدن تحريم ها
را یکی از
وظائف خود
دانسته است.
زیرا تحریم ها
تنها تنبیه
دسته جمعی
مردم می باشند
و نه فقط تاثیری
برامنیت و
تسلط حاکمان
نمی گذارند،
بلکه بهترین
بهانه برای
سرکوب
مخالفان به
عنوان "عوامل
بیگانگان"
توسط دستگاه
های سرکوب را
فراهم می
سازند. ازجمله
تاثیرات مخرب
دیگر تحریم ها
که ناشی از
فروپاشی
اقتصادی و
گسترش فقر،
فلاکت و گرسنگی
است، تضعیف
تشکل های
کارگری، توده
ای و مدنی و در
نتیجه تضعیف
قدرت سازمان یابی
و پیکار از
پائین در
برابرحاکمان
مستبد و بهره
کشان است
۵ ـ تهاجم
گسترده جمهوری
اسلامی علیه
زنان ایران
درعرصه های
گوناگون
مانند تحمیل
حجاب اجباری،
مقابله با سست
شدن حجاب
درفضاهای
عمومی، منع
ورود زنان به
ورزشگاها، ممنوعیت
صدای زنان
درموسیقی،
حفظ ممنوعیت های
اِعمال شده در
ورزش زنان... با
مقاومت و
نافرمانی
مدنی گسترده زنان
مواجه شده
است. جنبش
کارگری و (به
طریق اولی)
جنبش سوسیالیستی
کشور ما و از جمله سازمان
ما باید در
مقابله با این
تهاجم جهنمی
گسترده علیه
موقعیت زنان پیشقدم
باشند و اکنون
که مبارزه با
حجاب اجباری
به یکی از نقاط
کانونی و پرچم
جنبش عمومی
زنان مبدل شده
است ما وظیفه
خود می دانیم
که از این پیکار
عمومی زنان
علیه
آپارتاید
جنسیتی حاکم و
برای برابر
حقوقی کامل و
واقعی زنان و
مردان، با همه
قوا
دفاع کنیم.
تردیدی نیست
که مبارزه علیه
همه تبعیض های
جنسیتی، برای
برابر حقوقی
زنان با مردان
و مشارکت در
همه مبارزات
زنان برای
رهایی از قید
و بندهای
مردسالاری و
محدودیت های
اسارت بار
تحمیل شده از
طرف رژیم حاکم
و همچنین تلاش
پیگیر برای
پیوند جنبش
رهایی زنان با
مبارزات
روزمره زنان
کارگر و زحمتکش
وحمایت از
تشکل های
مستقل زنان جزئی از
وظایف حیاتی
وتعطیل
ناپذیر ما و
همه هواداران
سوسیالیسم
است. جنبش
سوسیالیستی
همواره در صف
مقدم پیکار
برای رهائی
زنان قرار
داشته زیرا به
قول مارکس"درجه
رهائی زنان
سنجه طبیعی
رهائی همگانی
است".
۶ ـ مبارزه
پیگیر علیه هر
نوع تبعیض ملی
دفاع قاطع از
برابر حقوقی و
حق تعیین
سرنوشت ملیت
های ایران و تلاش
برای
شناساندن راه
حل فدرالیسم
دمکراتیک
سرزمینی،
درجهتِ دست
یابی به اتحاد
داوطلبانه
همه ملیت های
ایران، یکی از
وظایف حیاتی
هواداران
سوسیالیسم و
دموکراسی است.
در ایران این
تنها نیروهای
چپ
وسوسیالیست
هستند که به
شکل قاطع و
روشن از اصول
اساسی حل مسئله
ملی یا حق
تعیین سرنوشت
ملیت های
ایران و اتحاد
داوطلبانه آن
ها دفاع می
کنند. به نظر
ما، تأکید بر
این وظایف در
این شرایط
سرنوشت ساز
برای کشور،
اهمیت ویژه ای
پیدا کرده است.
درهمانحال
مبارزه فکری
با گرایشات رهبران
بخشی از احزاب
ناسیونالیست
مناطق ملی، که
به طرح های
دولت آمریکا و
متحدان منطقه
ای آن امید
بسته اند و
بخشی از آن ها
که از موضع
ناسیونالیستی
به نفرت ملی
میان ملیت های
تحت ستم
ایران
دامن می زنند
را، وظیفه خود
می دانیم.
۷- بحران
زیست محیطی ایران
چنان ابعاد ویرانگر
و بی سابقه ای
پیدا کرده که
اکنون آثار آن
را تقریباً
همه مردم ایران
در زندگی
روزمره شان
لمس می کنند. بحرانی
که بیش از آن که
ناشی از قهر
طبیعت باشد،
محصول نظام
سرمایه داری و
سازوکار بهره
کشی بی مهار آن
است و درایران
مخصوصاً جمهوری
اسلامی در
دامن زدن به
آن سهم تعیین
کننده ای
داشته و دارد.
مقابله با این
بحران بدون
مقابله با
استفاده غیر مسئولانه
و تبه کارانه
از منابع آب
در کشور و
بدون تجدید
سازماندهی
سراسری کشاورزی،
راه به جایی
نخواهد برد.اما
این کار مهم
تر و حیاتی تر
از آن است که
به رژیم فاسد
و تبه کاری
مانند جمهوری
اسلامی سپرده
شود. در این میان
زندگی و
سرنوشت توده
های وسیع
کشاورزان و
زحمتکشان
روستاها در میان
است، همچنین
سرنوشت
کشاورزی با
سرنوشت
کالاهای
دستمزدی، که
در سطح زندگی
طبقه کارگر نقش
حیاتی دارد، و
بنابراین از
اهمیت طبقاتی
ویژه ای
برخوردار است.
همه این
ملاحظات ایجاب
می کنند که
جنبش کارگری و
چپ ایران با پی
گیری هر چه بیشتری
در مبارزات زیست
محیطی مردم ایران
و حمایت از
تشکل های
مستقل زیست
محیطی که در
نقاط مختلف
کشور برای
دفاع از زیست
بوم کشور به
صحنه آمده
اند، نقش
کلیدی و
پیشگام ایفاء
کنند.
۸- سرکوب اقلیت
های مذهبی و
فرهنگی جزئی
جدائی ناپذیر
از سرکوب ایدئولوژیک
رژیم جمهوری
اسلامی است که
با سیاست یک دست
سازی مذهبی هیچ
نوع دگر اندیشی
دینی و غیردینی
را تحمل نمی
کنند. شیعیان
خارج از حکومت
یا منتقد نیز
تحمل نمی شوند
چه رسد به پیروان
اهل سنت و دیگر
مسلمانان نظیر
دراویش. در ایران
اسلامی بهائیان
و یهودیان نه
تنها از حق
شهروندی
محروم هستند
بلکه همواره
با انگ جاسوس
اسرائیل در
خطر زندان و
شکنجه و محرومیت
های اجتماعی
ضد انسانی
مواجه هستند. جدائی
کامل مذهب از
دولت، از جمله
از سیستم قضائی
و از آموزش و
پرورش، ممنوعیت
هر گونه کمک
دولتی به
موسسات مذهبی
و فعالیت های
آن ها، الغاء
مذهب رسمی،
آزادی مذهب و
آزادی همه
افراد در
داشتن و
نداشتن مذهب،
آزادی کامل
تبلیغات مذهبی
و غیر
مذهبی، از
جمله یکی از
ملزومات
اجتناب ناپذیر
پایان دادن به
تبعیض های
مذهبی و
برقراری حقوق
برابر برای
همه
شهروندان،
صرفنظر از
تعلقات ملی،
مذهبی، جنسیتی،
فرهنگی و
اعتقادات سیاسی
آن ها می باشد.
بنابراین ما
وظیفه خود می
دانیم که با
علیه هرنوع
سرکوب و تبعیض
اقلیت های
مذهبی به طور
پیگیر مبارزه
کنیم.
۹ ـ اخیراٌ
طرحی تحت
عنوان «ساماندهی
اتباع خارجی غیر
مجاز» توسط
تعدادی از
نمایندگان
مجلس ارائه
شده است.
براساس این
طرح برای تردد
غیرقانونی یا
اقامت
غیرقانونی
بدون اوراق
رسمی
خارجیان، مجازات
هائی تا 25 سال
زندان،صدمیلیون
تومان جریمه
نقدی و ضبط
کلیه اموال و
دارائی ها
متهم در نظر
گرفته شده
است. شهروندان
افغان مقیم ایران
با جمعیتی بیش
از دومیلیون
نفر بخش اصلی
مهاجران مقیم
ایران را تشکیل
داده و صدها
هزار نفر از
آن ها به خاطر
سخت گیری های
تبعیض آمیز
دولت جمهوری
اسلامی و فقدان
اسناد مهاجرت
به شکل غیرقانونی
کار و زندگی
می کنند که
طرح ارائه شده
تهاجمی ضدانسانی
به وضعیت
اقامت، زندگی
و معیشت آن ها
می باشد.. همبستگی
بین المللی
میان کارگران ایجاب
می کند که جنبش
کارگری ایران
خواهان الغاء
کامل و همه
جانبه تمامی
تبعیض های اِعمال
شده به
مهاجران مقیم
ایران و برابر
حقوقی کامل آن
ها با
شهروندان
ایرانی درهمه
عرصه ها از
جمله تحصیل
کودکان،
دسترسی به
تسهیلات بهداشت
و درمان و...
باشد. دفاع از
برابر حقوقی
میان مهاجران
و شهروندان
ایرانی، دفاع
از سطح زندگی
عمومی کارگران
ایرانی می
باشد زیرا تنها
ازاین طریق
است که راه
سوء استفاده
سرمایه داران
و دولت حامی
آن ها از
محرومیت و
نیروی کارارزان
مهاجران،
برای دامن زدن
به رقابت میان
کارگران و در
هم شکستن سطح
عمومی
دستمزدها و مزایای
همه کارگران،
بسته می شود.
۱۰ ـ شرایط سیاسی
سرنوشت سازی
که در آن بسر
می بریم می
تواند به طور
بالقوه فرصت ها وافق
های امیدبخشی
برای بازخیزی
چپ سازمان یافته بیافریند.
برای جامه عمل
پوشاندن به
بازسازی موثر
نیروهای هوادار
آلترناتیو
سوسیالیستی
به عنوان جایگزین
نظام حاکم، گسست
از الگوهای
سوسیالیسم غیردموکراتیک
حزب - دولت ها بیش
از هر زمان دیگری
ضرورت خود را
نشان می دهد.
چنین گسستی
بدون تجدید آرایش
برای سوسیالیسم
دموکراتیک
امکان ناپذیر
است. سوسیالیسم
دموکراتیک ، یعنی
سوسیالیسم
برخاسته از
پائین ، متکی
به پائین و
پاسخگو به پائین.
چنین نظامی
فقط با مرجعیت
مردم (و
مطلقاً همه
مردم) می تواند
پا بگیرد و پایدار
بماند و تحول
و تکامل یابد،
نه با خواست یک
اقلیت ممتاز.
در مخالفت با
حق وتوی این
نوع اقلیت های
ممتاز بود که
مارکس
"دموکراسی"
را "دموس" (=
مردم) در قدرت
می نامید و می
گفت در
دموکراسی
وجود انسان به
خاطر قانون نیست،
وجود قانون به
خاطر انسان
است. تردیدی
نیست که
همانند الگوی
حزب-دولت ها،
الگوی سوسیال
دمکراسی یا توهم
بنای سوسیالیسم
با اطراق در
سرمایه داری(
چه دوره اولیه
یا بنای سوسیالیسم
از طریق
پارلمانتاریسم
بورژوائی، دوره
دوم یا " دولت
رفاه"پس از
جنگ جهانی دوم
و بالاخره سوسیال
دمکراسی متاخر
در چرخه نئولیبرالی)
نیز با شکست
تاریخی- جهانی
مواجه شده و
اصول فکری و
ترازنامه
تجربی آن نقض
اصول حیاتی و
اساسی سوسیالیسم
انقلابی
مارکس و انگلس
بوده است. به
نظرما، تجدید
آرایش برای
سوسیالیسم
دموکراتیک،
مسلماً به
همکاری سیاسی،
مراودات منظم
فکری و نظری و
اتحاد هرچه وسیع
تر مدافعان
سوسیالیسم
انقلابی مبتنی
بر دموکراسی
فعال و مشارکتی
و آزادی های بی
قید و شرط سیاسی
همه مردم، نیاز
دارد. برای چنین
همکاری ها و
همراهی هایی،
کسی به کسی نمی
پیوندد، بلکه
همه دست شان
را به سوی هم
دراز می کنند
و همه به هم می
پیوندند. سازمان
ما وظیفه خود
می داند که
مراودات،همگرائی
و همکاری های خود را
با همه
هواداران سوسیالیسم
دمکراتیک در
سطوح و اشکال
گوناگون
گسترش دهد.
کنگره
بیست و پنجم
سازمان
کارگران
انقلابی ایران
(راه کارگر)
یکشنبه
۲۳ آذر ۱۳۹۹
برابر با ۱۳
دسامبر ۲۰۲۰