جنبش
فرهنگیان و
بازنماییِ
رسانهایِ آن
حسین
پروانه، معلم
امروزه
با گسترش و
پیشرفتِ
وسایل ارتباط
جمعی، رسانه
به عنوان اصلیترین
عاملی که
تجربهی مردم
از واقعیت را
وساطت میکند،
مطرح است.
به
بیان دیگر،
تجربهی
مستقیمِ
جامعه از
واقعیت تا
حدود بسیار
زیادی جای
خودش را به
تجربهی
رسانهای از
واقعیت داده
است، بی آنکه
آگاهیِ کافی از
شیوههای
فریبندهی
این نوع تجربه
وجود داشته
باشد. از آنجا
که تقریبا
تمامِ کنشهای
صنفی/اعتراضی
در ایران با
سانسور مطلق
در صداوسیمای
داخل روبرو میشود،
افراد برای
آگاهی از
واقعیتِ امور
به رسانههای
برونمرزی
روی میآورند
و از دریچهی
تحلیلگرانِ
آن رسانهها
واقعیتها را
میفهمند. در
واقع، با توجه
به آمار
مخاطبینِ رسانههای
فارسیزبان
میتوان گفت
اغلب مردم از
طریق و به
میانجیِ رسانهها
مسائل سیاسی و
اجتماعی را در
ایران پی میگیرند.
اما آیا رسانههای
برونمرزیِ
موسوم به
رسانههای
جریان اصلی،
آنقدری مستقل
هستند یا منافع
سرمایهگذارانشان
اقتضا میکند
که واقعیتهای
اجتماعی و
سیاسی را چنان
که هست،
بازنمایی
کنند؟ با توجه
به شواهد و
قرائن جوابِ
پرسشِ فوق
منفی است.
در
ادامه تلاش میکنم
با مثالی
دربارهی یک
مورد مشخص
یعنی #جنبش_معلمان،
مساله را
تبیین نمایم و
نشان دهم که چطور
این رسانهها
با برجسته
کردنِ یکی از
مطالبات یا
فقط بخشی از
خواستهها،
عملا مطالبات
دیگر را پنهان
میکنند و از
این طریق جنبهی
مترقی و عمومیترِ
جنبش را تقلیل
میدهند.
بازنماییِ
رسانههای
فارسیزبان
از
#اعتراضات_معلمان در
سراسر کشور
صرفا روی
#رتبهبندی و
مطالبات
معیشتی
متمرکز است که
البته مطالباتِ
بسیار مهمی
است، اما
تحلیلگرانش
کلمهای
دربارهی
مطالبهی
#آموزش_رایگان،
نقد
#پولی_سازیِ
آموزش، #سازمانیافتگی معلمان
و آزادیِ ارتباط
#تشکلها با
یکدیگر و ... نمیگویند.
حتی
گاهی پا را
فراتر گذاشته
و دست به
بُرشِ عکس و
فیلم و شعارها
هم میزنند.
برای مثال،
آقای
شعبانمحمدی از
فعالین
شناختهی شدهی
فرهنگی عکسی
دارد که در آن
نوشتهای را
بالای سر
گرفته است با
این مضمون:
"
آموزش
رایگان، لغو
خصوصیسازی
اولویت ماست".
یکی
از رسانههای
پر مخاطب طوری
عکس را تقطیع
کرده که مضمون
نوشته به کلی
معکوس و این
مضمون برجسته
شده است:
خصوصیسازی
اولویت ماست.
اما
اینکه رسانههای
مذکور مطالباتِ
جنبش
فرهنگیان را
نه به تمامی،
بلکه به صورتِ
تدوینی، دستچینشده
و ناقص
بازنمایی میکنند
دو دلیل اصلی
دارد:
۱-
برای
گردانندگانِ
این رسانهها
و نظامهای
مطلوبشان نیز
خصوصیسازی،
پولی سازی و
کالایی کردن
آموزش و درمان
و غیره امری
مقدس است، ولی
معتقدند دولت
فعلی آن را
درست اجرا نمیکند.
در واقع آنها
نه با نفسِ
خصوصیسازی،
بلکه با شیوهی
اجرای آن
مخالفند و
البته این
مساله را عمدا
پنهان میکنند.
۲-
دلیل دوم هراس
آنها از نحوهی
سازمانیافتگی
معلمان، قائم
به فرد نبودن
و گرداندن امور
به صورت جمعی
و گروهی است،
زیرا رسانهها
با توان
القایی و
اقناعیای که
دارند میتوانند
برای تودهی
مردمِ غیر
متشکل و
سازماننیافته
قهرمان و رهبر
بتراشند، اما
سازمان یافتگیِ
معلمان که بر
سنتِ ادارهی
جمعی استوار
است و چهرههای
خودش را دارد
راه را بر
قهرمانتراشی
و کیش شخصیت
و پوپولیسمِ
مرتبط با آن
میبندد.
دو
موردِ فوق در
تحلیلهای
تحلیلگرانِ
رسانههای
فارسیزبان
همواره غایب
است، زیرا
پرداختن به
این موارد
اولا
تناقضات آنها
را رو میکند،
دوما از توانِ
آنها در
استفادهی
ابزاری از
اعتراضات و
پیاده کردنِ
مقاصدشان در
آینده میکاهد.
بر این
اساس، بیشک
یک سویه از
نقد ریشهای
را مشخصا باید
متوجهِ پدیدهای
کرد که آگاهی
و کنش جمعی را
دستخوشِ
انحراف و فریب
میکند و آن
چیزی نیست بهجز
"رسانه" در
معنای وسیع
کلمه.
در
وضعیتی که
همگان
واقعیتِ
اجتماعی و
سیاسی را به
میانجیِ
رسانه تجربه
میکنند،
همواره و در
هر حوزهای
قسمتی از
واقعیت،
پنهان یا
بیرون از
دسترسِ آگاهی
باقی میماند،
زیرا رسانههای
پرمخاطب- در
هر کجای جهان-
همیشه بخشی از
واقعیت را در
مقامِ تمام
واقعیت به
مخاطب عرضه میکنند
و از این طریق
مانع تشخیص و
تحلیلِ کلیتِ
انضمامیای
که باید فراچنگ
آید، میشوند.
از آنجا که
این کلیت
انضمامی در
معرضِ انواع و
اقسام بُرشها
و تحریفات
رسانهای
قرار دارد،
ضروری است
جنبش
فرهنگیان
سازوکاری
برای تشخّص
بخشیدن و تأکید
بر همارزیِ
مطالبات و نشر
و نهادینه
کردنِ آن در
بین عموم مردم
بیندیشد.
"تصاویر
موجود است و
در صورت لزوم
عکس اصلی و
عکس بُرش
خورده را میتوان
ضميمه کرد".
به
نقل از کانال
شورای
هماهنگی