"آزادی"
یا برای همه،
یا برای
هیچکس!
بدون زنان
به ورزشگاه
نمی رویم!
ارژنگ
بامشاد
جلوگیری
از ورود زنان
و دختران
ایرانی به
ورزشگاه
آزادی، در
حالی که زنان
سوری برای تشویق
تیم ملی شان
وارد استادیوم
شده بودند،
نمک بر زخم
کهنه ای پاشید
که در این
کشور در حق نیمی
از جمعیت کشور
روا داشته می
شود. داستان
غم انگیز فروش
بلیط و معذرت
خواهی و وارد
کردن یگان
ویژه زنان
نیروی
انتظامی برای
متفرق کردن و
دور کردن
جمعیت زنان
مشتاق دیدار
بازی فوتبال
تیم ملی هم،
از "تدبیر"
ویژه حاکمیت
اسلامی برای
مقابله با خواست
بر حق زنان و مبارزه
آنها برای
برابر حقوقی
با مردم در
همه عرصه های
سیاسی،
اجتماعی،
اقتصادی و
فرهنگی حکایت
می کند.
برای
توجیه این بی
حقی مطلق و
این تبعیض
آشکار، دلایل
گوناگونی
سرهم بندی می
کنند. زنان
صاحب منصب، که
بر سر دو
وظیفه و احساس
خود گرفتار آمده
اند، نمی
توانند در
برابر این
خواست بر حق،
جواب سرراستی
حتی به خودشان
بدهند. دیدگاه
های سیاسی و
دینی شان یک
جور به آنها
دستور می دهد
و احساسات
زنانه شان جور
دیگری به آنها
نهیب می زند.
از این روست که
مدام از زنان
فعال و
کنشگران
مدافع حقوق
زنان می خواهند
که صبر پیشه
کنند تا آنها
با "آقایان"
مسئولین و
"آیات اعظام"
برای یافتن
چاره ای،
همآهنگ کنند.
گاه هم به
منشور حقوق
شهروندی پناه
می برند تا از
این طریق، برای
حل "معضل"،
چاره جوئی
شود. اما آنها
هم نیک می
دانند که هم خودشان
و هم دیگران
را فریب می
دهند.
مشکل
زن ایرانی و
زنان ایرانی
در نگاهی است
که حاکمان
جمهوری
اسلامی و مدافعان
"شرع انور" از
زن دارند. در
نگاه دین
سالاران، زن،
تنها نیمی از
مرد حق دارد.
در ارث، در زندگی
و در همه چیز.
این را در
قانون شان نیز
گنجانده اند.
از نگاه
گردگرفته و
رنگ و رو رفتۀ
آنها، زن
"مایملک" مرد
است؛ بدون اجازه
مردم حق سفر
ندارد؛ حق
طلاق ندارد؛
حق حضانت بر
فرزند ندارد.
آنها این نگاه
را در تبلیغات
خیابانی شان
نیز بیشرمانه
به نمایش می
گذارند، وقتی
زن را با
شکلات
مقایسه
می کنند که
همواره
پوشیده است؛
وقتی با ماشین
مقایسه می
کنند، که برای
حفاظت از آن
رویش روپوش می
گذارند، وقتی
پلاکارد نصب
می کنند که "
بهشت زیر پای
مادران است نه
کارمندان" . نگاه
این "آقایان"
و "آیات" عهد عتیق،
به زن، نگاهی
کالائی و جنسی
است. حضور زن در
ورزشگاه در
کنار مردان،
به "غیرت"
آنها و برخی
از مردان بر
می خورد، آنها
"ناموسی"
هستند که
نباید در معرض
نگاه جمعیت
قرار بگیرند و
یا گوش هایشان
بی فرهنگی های
مردانه را
بشنوند. از
این روست که
بن بست این ماجرا
از طریق قانون
حل شدنی نیست.
زیرا، تنها یک
تلفن کوتاه از
دفتر یکی از
"آیات" عهد عتیق
می تواند کل
ماجرا را بر
هم بزند. آن
جمله حسن روحانی
که در مراسم
تحلیف گفت:"سه
زن را برای
وزارت در نظر
گرفته بودم که
نشد"، به قدر
کافی گویاست.
از این امام
زاده، آبی گرم
نمی شود.
مشکل
اساسی تنها در
نگاه
"آقایان" و
"آیات اعظام"
به زن نیست.
مشکل جدی تر و
بزرگتر آن است
که بخش گسترده
ای از مردان
در ایران و
کشورهای اسلامی
از این حقوق
ویژه و تبعیض
مثبت به نفع خود
خرسندند و آن
را حق طبیعی
خود می دانند.
این تربیت زشت
در خانه ها به
کودکان پسر
داده می شود. از
این رو،
این نگاه
واپسگرایانه
به زن، در
جامعه ما ریشه
عمیقی دارد.
این مردان هستند
که از ته دل
فکر می کنند،
زن "ناموس" شان
است؛ چه مادر،
چه همسر، و چه
دخترشان باشد.
آنها هنوز به
این صرافت
نیافتاده اند
که زن همچون
مرد، یک انسان
است با تمامی
حقوق برابر در
تمامی زمینه
ها. اگر مردان
چنین از تبعیض
مثبت به نفع
خود سرمست
نبودند،
حاکمیت و
روحانیت نمی
توانستند این
چنین رذیلانه
برای کنترل
زنان و پوشش
آنها، ۲۷ نهاد
و سازمان از
بودجه مملکت
ایجاد کنند.
در قرن بیست و
یکم، این حجم
نهاد رسمی
برای کنترل
نیمی از جامعه
انسانی، یک
جنایت
سازمانیافته
تمام عیار
است. سکوت
مردان،
همسوئی شان با
این نگاه
حاکمیت، و
انفعال شان در
اعتراض و عدم
تلاش شان برای
بر هم زدن این
تبعیض مثبت
برای مردان و
تبعیض
بیشرمانه
علیه زنان،
عامل اصلی
ماندگاری این
نگاه است.
مشکل
حضور زنان در
ورزشگاه ها،
بدون در هم
شکستن این
نگاه تبعیض
آمیز و بدون
حمایت و
همگرائی
مردان از جنبش
زنان حل شدنی
نیست. روشن
است که حاکمیت
اسلامی و استبداد
دینی تا زمانی
که با مقاومتی
سازمانیافته
روبرو نشود،
دست به عقب
نشینی نخواهد
زد. مقایسه
وضعیت ایران
با کشورهای
همسایه نشان می
دهد که
اگر در
بسیاری از
زمینه ها نگاه
داعشی حاکمیت
دینی در ایران
در هم شکسته
شده ، به دلیل
قدرت مقاومت
جامعه مدنی
ایران است وگرنه
نگاه حاکمان
جمهوری
اسلامی با
نگاه دولت
اسلامی داعش و
یا دولت
اسلامی
طالبان و بوکوحرام،
هیچ تفاوتی
ندارد و در
پاره ای از
موارد سخت
گیرانه تر
است. بنابراین
باید به این
اصل مهم، یعنی
ضرورت عضله
نشان دادن
جامعه مدنی اهمیت
ویژه ای داد.
اگر امروز
خواهان حضور
زنان در
ورزشگاه ها و
استودیوم های
ورزشی هستیم،
باید همدوش
زنان
کشورمان، مقاومت
منفی و
نافرمانی
مدنی بدون
هزینه و یا کم
هزینه را
سازمان دهیم.
اگر پر شدن
ورزشگاه ها در
هنگام بازی
های فوتبال،
درآمد گسترده
ای برای
صاحبان
باشگاه های
ورزشی و
صاحبانشان؛
"سرداران"،
"برادران
قاچاقچی"، یا
"ژن" های "برتر"
ایجاد می کند،
باید از پر
شدن ورزشگاه
های جلوگیری
کرد و به گونه ای
نقره داغ شان
کرد که به
بیوت
"آقایان" و
"آیات" هجوم
ببرند و مجوز
"حلال" بودن
حضور زنان در
ورزشگاه ها را
بگیرند. این
کار شدنی است،
اگر هر کس در
خانواده خود،
در جمع دوستان
خود، در میان
هم پیاله ای
های خود ضرورت
بایکوت حضور
در استادیوم های
ورزشی و
دیدارهای
باشگاه های
صاحب نام را مطرح
کند و دیگران
را قانع سازد
که "بدون زنان
به ورزشگاه
نمی رویم". در
کلان شهر
تهران، اگر
ورزشگاه
آزادی میعادگاه
جوانان و
مردان مشتاق
فوتبال و بازی
های تیم های
برتر است، با
شعار«"آزادی" یا
برای همه یا
برای هیچکس»
یک نهضت
مقاومت منفی و
نافرمانی
مدنی گاندی
وار
سازماندهی
کنیم. تنها از
این طریق است
که می توان به
حاکمان و روحانیت
حاکم نشان داد،
این جامعه با نگاه
رنگ و روفته و
بشدت واپسگرایانۀ
آنها به زن
همراه نیست. همچنین
این وظیفه تک
تک دختران
وزنان ایران
است که پدر،
برادر، همسر ،
خویشاوندان،
دوستان و
همکاران مرد
خود را قانع
کنند که به
این جنبش
مقاومت منفی و
نافرمانی
مدنی
بپیوندند ، تا
شاهد بی حرمتی
به زنان
کشورمان در
جلو ورزشگاه
ها نباشیم.
روشن است که نباید
خوش خیال بود
چون این
بایکوت، به
سرعت سراسری
نخواهد شد.
اما می توان
گام های اولیه
را برداشت. می
توان در شبکه
های اجتماعی
هشتک هائی در
این رابطه
سازمان داد. با توجه به
حضور گسترده و
چند ده
میلیونی
جمعیت فعال
کشور در شبکه
های اجتماعی،
می توان به
تدریج در این
راستا اقدام
کرد. اگر
جامعه مدنی از
خود عضله نشان
ندهد، این در
همچنان بر
همین پاشنه
خواهد چرخید.
پنجشنبه
۱۶ شهريور
۱۳۹۶ برابر با
۰۷ سپتامبر ۲۰۱۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاه
های گوناگون و
گزارشات از
جلوگیری از حضور
زنان
در
بازی فوتبال
تیم ملی ایران
و سوریه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمی
آنطرفتر به
نظارۀ آزادی
نشستیم
سیمین
فروهر
بیدارزنی:
بعدازظهر
شنبه ۱۱
شهریور است.
روی مبل دراز
کشیدهام و
چشمهایم
تازه گرم شدهاند
که با صدای
پیغام تلگرام
بیدار میشوم.
ساناز نوشته
است که عدهای
توییت کردهاند
که امکان خرید
بلیت مسابقه
ایران و سوریه
وجود دارد. در
سایت جنسیت
تعریف شده.
بلند میشوم و
مینشینم.
باورکردنی
نیست. صدیقه
میگوید
حتماً برای
زنان سوری
است. من میگویم
احتمالاً
فرمالیته
است؛ مثل
مسابقات والیبال.
همه داریم با
بدبینی حرفهای
یکدیگر را
تأیید میکنیم
و مدتی میگذرد
که بنفشه مینویسد
«خریدم بچههاااا»!
گوشی را به
کناری میگذارم
و با شتاب میروم
مینشینم پای
لپتاپ. حالا
شهاب هم آمده
و کنارم
نشسته. همهاش
میگوید «محال
است، مگر میشود»؟
قرار شده همه
کنار هم صندلی
بگیریم. شهاب
میگوید
اینجا که پشت
دروازه است؟
آخر کی پشت
دروازه بلیت
میگیرد؟! میگویم
حالا چیزی نگو
دیگر. بچهها
این جایگاه را
انتخاب کردهاند
و من هم میخواهم
همینجا
بگیرم. اصلاً
به جای خوب و
بد فکر نمیکنیم.
البته اگر
بخواهم صادق
باشم چندان هم
بلد نیستیم.
بار اول است و
ما بیش از
آنکه به فکر جای
مناسب باشیم
دست و پای خود
را گم کردهایم.
به قول بنفشه
فکر کردهایم
به تماشای
تئاتر میرویم؛
رفتهایم
ردیف اول بلیت
خریدهایم،
آن هم پشت
دروازه! خلاصه
یک صندلی
انتخاب میکنیم
در قسمتی از
جایگاه که
آفتابگیر
نباشد. یک
بلیت میخرم
به اسم خودم!
جایگاه ۱۴،
ردیف ۳۰،
صندلی ۱۰.
شهاب اما بلیت
نمیخرد و من
دلگیر میشوم.
میگوید این
چه «باهم
ورزشگاه
رفتن»ی است
وقتی نتوانیم
کنار هم
بنشینیم. شاید
پیشپاافتاده،
به نظر برسد
اما برای من
این خیلی چیزها
است.
بچهها
یکییکی
دارند خبر میدهند
که بلیت خریدهاند.
نمیدانم
آنچه را
بر ما واقع
شده باور کنم
یا نه. آخر یک
صندلی توی
ورزشگاه و دو
ساعت تماشای
بازی فوتبال
چیست که آدم
تا آخر عمر حسرتش
را بخورد؟
یعنی بالاخره
سالها چانهزدن
و مبارزه کردن
و زندانی شدن
فعالین جواب داده؟
اینقدر
ناگهانی و
ناغافل؟ دو
ساعتی سرگرم
گفتوگوی
درونی با خودم
هستم که خبر
میآید نه!
اشتباه شده!
یکی اطلاعیه
میدهد که
اشکال فنی
سیستم بوده و
صمیمانه پوزش
میطلبد! بعدی
(مدیر روابط
عمومی سازمان
لیگ) میگوید
نه، باگ
نبوده.
«بانوان هم
مانند آقایان میتوانند
از سامانه
بلیتفروشی
بلیت تهیه
کنند اما این
امر سبب حضور
آنها در
ورزشگاه
آزادی نمیشود.
تماشاگران میتوانند
با کارت ملی
یک خانم وارد
ورزشگاه شوند»!
به بیان دیگر
او میگوید
گاهی مردها با
کد ملی زنان
بلیت میخرند
و به استادیوم
میروند! نمیدانم
به این حرف
بخندم یا گریه
کنم! دریغ از
اندکی ذکاوت
در دروغپردازی
و بهانهتراشی!
ساعت ۷ و ۸ شب
است و خبر همهجا
پیچیده.
توییتر و
تلگرام و
اینستاگرام
پر است از
تصویر بلیتهای
زنان. همه میگویند
سهشنبه با
بلیتهایشان
به ورزشگاه میروند.
اما فردا
پیامک و تماسهایی
از سامانه
بلیت
الکترونیک
فوتبال دریافت
میکنیم که
«با توجه به
ابطال بلیت
رزرو /خریداری
شده» شماره
حساب بدهید تا
پولتان را پس
بدهیم که ما
شماره حساب
نمیدهیم. با
بنفشه تماس میگیرند
و او میگوید
سهشنبه میآیم،
اگر توانستید
قانعم کنید آنوقت
پولم را پس میگیرم.
سهشنبه
صبح است. بلیتهایمان
را چاپ میکنیم.
شماره جایگاه
و ردیف و
صندلی را
جداگانه روی
کاغذی چاپ میکنیم
و در
کنارش مینویسیم
این صندلی
قبلاً
خریداری شده
است. روی کاغذهای
دیگری مینویسیم:
«درهای
ورزشگاه
آزادی را به
روی زنان باز
کنید»، «نه، به
تفکیک جنسیتی
در ورود زنان به
ورزشگاه»،
«سهم من، نیمی
از آزادی».
طیبه سیاوشی
نماینده مجلس
توییت کرده که
به ورزشگاه میرود
و در ادامه
نوشته «برخورد
انفعالی
مانند گذشته و
عدم حضور زنان
چارهساز
نخواهد بود».
این شاید بهظاهر
یک جملۀ شعاری
خیلی معمولی
باشد اما اگر به
امکان خوانشهای
متفاوت از یک
متن قائل
باشیم، جمله
را میتوان
اینطور
رمزگشایی کرد:
ʼزنان!
منتظر
ننشینید تا
حقتان را در
پارچۀ ترمهای
بگذارند و
دودستی
تقدیمتان
کنند! معطل چی
هستید؟ برای
گرفتن حقتان
به دم در
ورزشگاه بیاییدʻ. بنفشه مینویسد
«بچهها یه
صدایی بهم میگه
امروز راهمون
میدند
ورزشگاه» و ما
سرخوشیم؛
اگرچه
سرگردان در
میان خوشبینی
و بدبینی.
قرارمان
ساعت ۵:۳۰،
ایستگاه
متروی
ورزشگاه آزادی
است. صدیقه
هنوز نیامده و
ما جلوی در
مترو منتظر
ایستادهایم.
تنها زنان آن
حوالی هستیم.
قطارها میآیند،
خالی میشوند
و میروند و
مسافران آنها،
خیل عظیم
مردانی هستند
که تخمه به
دست به استادیوم
آزادی میروند.
به ما نگاه میکنند
و بهسرعت از
کنار ما رد میشوند.
عجله دارند که
بهموقع
برسند. کسی نه
کاری به کار
ما ندارد و نه
متلکی میگوید.
صدیقه که میآید
راه میافتیم
که برویم به
سمت در غربی
ورزشگاه. شهاب
زنگ میزند و
احوال میپرسد.
میگوید به
هیچ عنوان به
فکر پیاده
رفتن از در شرقی
به در غربی
نباشید که
راه، دراز
است. خب ما تجربهای
نداریم و این
را نمیدانیم.
میرویم به
سمت تاکسیها
تا ماشینی
بگیریم. چند
پسر جوان
جلوتر از ما
راه میروند.
آنها هم به
دنبال کرایه
کردن ماشینی
برای رفتن به
در غربی
هستند. ماشینی
جلوی پایشان
توقف میکند.
پسرکی که از
دوستانش
جلوتر
ایستاده و ما را
ندیده که پشت
سرش هستیم به
تاکسی میگوید:
«در غربی». مسیر
تاکسی آن سمتی
نیست. گاز میدهد
و میرود و
پسرک یک فحش
جنسی نثارش میکند.
برمیگردد به
سمت دوستانش
که تازه ما را
میبیند. ما
بیتفاوت به
حرفی که شنیدهایم
میگوییم «شما
هم به در غربی
میروید؟
کرایه چند
است»؟ پسرک
سراپا ادب میشود.
با تعجب میپرسد
«شما هم به
ورزشگاه میآیید؟
مگر زنها را
راه میدهند»؟
میگوییم
«بلیت خریدهایم،
باید راه
دهند».
صمیمانه
راهنمایی میکند
که اتوبوس و
تاکسی هرکدام
چند تومان
هستند. دارند
از ما دور میشوند
که بنفشه با
شوخی میگوید
لطفاً سر جای
ما ننشینید و
همه باهم میخندیم.
به
در غربی میرسیم.
بقیه رفقا
زودتر آمدهاند
و روی چمنها
نشستهاند. ما
که میرسیم
بلند میشوند
و همه باهم به
سمت در ورودی
میرویم. زنان
سوری دارند
بدون مانع
وارد میشوند.
ما هم میرویم.
حتا از در هم
عبور میکنیم
که میپرسند
سوری هستید؟
سؤال بدی است
چون پاسخش چوب
دو سر طلاست.
ایرانی باشیم
راهمان نمیدهند،
سوری هم باشیم
که … میگوییم
خیر، ایرانی
هستیم و بلیت
داریم که دیوار
میشوند
جلویمان. گویی
مأموران جا
خوردهاند. از
رفتارشان
چنین برمیآید
که از بلیت
خریدن زنان و
تصمیم آنها
برای حضور در
استادیوم بیخبرند.
پس آرام هستند
و خواستۀ ما
را منطقی میپندارند.
خب منطقی هم
هست. بلیتها
را نشان میدهیم.
مرد جوانی از
نیروهای
حراست، با ما
صحبت میکند.
میخواهد حسن
نیتش را نشان
دهد. از بلیتها
عکس میگیرد،
بیسیم میزند
و ادعا میکند
که دارد هماهنگ
میکند و ما
منتظر میمانیم.
حالا دیگر
شهاب هم آمده
و به ما
پیوسته است.
پسر جوانی میایستد
و کمی با ما گپ وگفت
میکند. بغض
در گلویش
آشکار است؛
بغض از ظلم و
بیعدالتی که
روا میشود.
دیری نمیگذرد
که لشکری از
زنان نیروی
انتظامی از
راه میرسند.
آنها را به
خاطر ما خبر
کردهاند.
ابتدا مؤدب
هستند و از ما
میخواهند
کمی آن طرفتر
برویم تا
هماهنگیهای
لازم صورت
بگیرد. در دلم
به «هماهنگیهای
لازم» میخندم.
حالا دیگر آن
اندک امیدی هم که در دلم
لانه کرده بود
از بین رفته و
جایش را به خشم
داده است.
حالا دیگر همه
عصبانی هستیم
و سؤال میپرسیم.
مگر چه تفاوتی
بین ما و زنان
سوری هست؟ چرا
آنها اجازه
دارند تیمشان
را تشویق کنند
و ما نه؟ وقتی
به ما بلیت
فروختهاید
چرا مانع
ورودمان میشوید؟
مأموران یکی
پس از دیگری
میآیند با ما
صحبت کنند.
یکی میگوید
دختر خود من
فوتبالیست
است اما چون
اجازه نمیدهند
خب او هم نمیآید
دیگر. یکی از
پلیسهای زن
در پاسخ به
چرایی ورود
زنان دیگر میگوید
آخر آنها
سوری هستند
اما شما
ایرانی
هستید، اگر
خیلی
ناراحتید از
ایران بروید.
این حرفها را
در آن سالهای
شوم نه چندان
دور بارها
شنیدم.
احمقانه است
اما باز هم
تکرارش میکنند
و هر بار برای
من تازه و بهتآور
است. مأمور
دیگری میگوید
بابا پرچم
سوریه را
بگیرید
دستتان و آرام
و بیدردسر
وارد شوید.
همه میگوییم
ما ایرانی
هستیم و حاضر
نیستیم
هویتمان را
پایمال کنیم.
بچهها به
موبایل طیبه
سیاوشی زنگ میزنند.
پاسخگو نیست.
رفتار منطقی و
پذیرفتهشده
این است که
وقتی از زنان
میخواهی
منفعل نباشند
پشت آنها
بایستی. از
حاشیۀ امن خود
به دم در
ورزشگاه بیایی
و بگویی با آنها
هستی. بگویی
به قوانین
ناعادلانه
معترضی و آنها
را به رسمیت
نمیشناسی.
بگذریم. پلیس
کمکم
هماهنگیها
را انجام
داده، حساب
کار دستش آمده
و حالا وقت
استفاده از
نیروی قهریه
رسیده است:
«شما اجازه
ورود به
ورزشگاه
ندارید»، «ما
بلیت خریدهایم
و باید وارد
شویم»، «ما
مسئول پاسخگویی
به شما دربارۀ
خرید بلیت
نیستیم. بروید
از جای دیگر
پیگیری کنید».
زنان نیروی
انتظامی و
یگان ویژه با
زور و فشار ما
را هل میدهند
که: «کاملاً از
محوطۀ
ورزشگاه دور
شوید»، «اجازه
ندارید به ما
دست بزنید»،
«دست که سهل است
الآن به همهتان
دستبند میزنیم».
یک چیز دیگر
هم در این
میان بگویم.
من دیروز
فهمیدم زنان
نیروی
انتظامی و
یگان ویژه ، آنجا
کار خاصی
ندارند جز اینکه
بروند
بنشینند توی
ورزشگاه و
فوتبال ببینند.
عکسشان هم
همان سهشنبه
شب منتشر شد.
حقوق میگیرند
که بازیها را
تماشا کنند و
گهگاهی به رتقوفتق
امور امثال ما
بپردازند.
البته من میگویم
رتقوفتق،
خودشان میگویند
کیش کردن مرغها!
با خندهای
وقیحانه در
گوش هم زمزمه
میکردند که
«بیایید برویم
مرغها را کیش
کنیم»!
ما
عصبانی هستیم
و در اعتراض
به این
رفتارها فریاد
میزنیم. برخی
بغض کردهاند
و چشمهایشان
تر شده. ونهای
نیروی
انتظامی میآیند
و مأموران
تهدید میکنند
که دستگیرمان
میکنند. ما
به چه جرمی
باید دستگیر
شویم؟ ما بلیت
خریده بودیم و
میخواستیم
تیم کشورمان
را از نزدیک
تشویق کنیم. حضور
در ورزشگاه حق
زنان هم هست.
گذشته از این ما
نمیپذیریم
که به اتهام
زن بودن دری
به روی ما بسته
باشد. ما به
تفکیک جنسیتی
ناعادلانه
رایج در جامعه
معترضیم. اما
آنها گوشهایشان
نمیشنود. میخواهند
کاملاً ما را
از محوطۀ جلوی
در ورودی عقب
برانند. آرامآرام دور میشویم.
میرویم کمی
آنطرفتر
روی چمنها به
نظارۀ دختران
سوری مینشینیم
که صورتهایشان
را رنگ کردهاند،
پرچم کشورشان
را تکان میدهند
و با شادی و به
امید پیروزی
با نیمنگاهی
به ما وارد
ورزشگاه میشوند.
میرویم کمی
آنطرفتر به
نظارۀ آزادی
مینشینیم.
برگرفته
از: «بیدارزنی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو گانگی
برخورد با
زنان و تبعیضی
منزجر کننده
✍:فلور
قاسم زاده
فعال حقوق
زنان
از
اقدام
شنیع،خلاف
قانون و حتی
خلاف عرف و خودساخته
دیروز
مسئولین نمی
توان راحت
گذشت. اقدامی
که به تحقیر و
توهین نیمی از
جمعیت ایران
یعنی بانوان
عزیز انجامید.
هیچ مستند
قانونی و عرفی
و تا جایی که
می دانیم دلیل
فقهی مبنی بر
عدم حضور زنان
در ورزشگاه
وجود ندارد و
دهه هاست که
زنان کشور ما
صرفا به علت
رویه و عرف
حاکمیتی از
این حق محروم
گردیده اند و
علی رغم
اعتراض به
تضییع حقوق
خود در سالهای
اخیر،باز هم
بردباری و
صبوری خود را
در برابر
تبعیض های
ظالمانه در
زمانهای
مختلف به عرصه
نمایش گذاشته
اند. اما آنچه
که درد آور و
غیر قابل تحمل
می نماید، این
است که منع
ورود زنان به
ورزشگاه حتی
از باورهای
نادرست و عقاید
دگم
نشات
نگرفته،بلکه
منشا آن فقط
خودبرتربینی
مسئولین ماست همان
مسئولینی که
غرب را برای
پدران
ومادران نماد
فساد معرفی
کردند و در
آموزه های
اجتماعی و
فرهنگی به
نسلمان می
آموختند که
دنیای غرب
سراسر فساد و
فسق است و
بحران اخلاقی
و آشفتگی. درحالی
که خود
فرزندانشان
را برای تحصیل
به غرب می
فرستادند و
احتمالا برای
توجیه اقدام
خود همانگونه
که درعرصه
علمی و اقتصادی
خود را صاحب
ژن برتر می
دانند قطعا
دارای فضایل
اخلاقی و وارستگی
هم می دانند
که احتمال خطا
و لرزش در
مرکز فساد نیز
برای آنان
وجود ندارد. و
تاسف
برانگیزتر
اینکه دیروز
اجازه حضور به
زنان سوری در
ورزشگاه
آزادی میهنمان
داده شد در
حالی که زنان
سرزمینمان در
پشت درهای
بسته ماندند و
آنگاه
نماینده زن
مجلس به جای
همراهی با زنان
دیارش همراه
زنان سوری پای
در ورزشگاه
آزادی نهاده و
اعلام می دارد
برای اولین
بار در مملکت
خودم و در
ورزشگاه
آزادی می
توانم یک بازی
را ببینم و
این خود پتکی
بر سر زنانی
بود که تمامی
تلاش خود را
برای حضور
بیشتر
نمایندگان زن
و نمایندگان
لیست امید به
کار بستند تا
شاهد رفع
تبعیض گردند
اما
متاسفانه
شاهد تبعیضی
پررنگ تر و
دردآورتر شده
اند آنهم با
همراهی
نماینده ای که
زن است اما
تمام همش
همراهی با
تبعیض علیه زنان
است.
جا
دارد خانم
ابتکار معاون
امور زنان
رییس جمهور در
اعتراض به این
اقدام تبعیض
آمیز
اگر توانی
برای حل این
معضل ندارند استعفا
دهند.البته ایشان
قبلا در
جایگاه
معاونت محیط
زیست در پاسخ
به هموطنان
خوزستانی که
به هوای نا
سالم خوزستان
معترض بودند و
فریاد ابتکار ابتکار
استعفا سر می
دادند، اظهار
داشتند منتظر
دستور شما
بودم این
واکنش نشان
داد که معصومه
ابتکار به شدت
علاقمند به
حفظ صندلی خود
تحت هر شرایط
است در همین
راستا ایشان
در اول انقلاب
از دیوار
سفارت آمریکا
بالا رفتند تا
راه صعود
سیاسی و صندلی
نشینی همیشگی
شان فراهم شود.
...........
ما
متهمیم
بنفشه
جمالی
حدود
ساعت شش
رسیدیم دم
ورزشگاه. با
بلیتهایی که
در دست داشتیم
و فکر میکردیم
این بار اوضاع
با قبل فرق
دارد. ما
قانونی و بر
اساس جنسیت
مان بلیت بازی
ایران و سوریه
را خریده
بودیم و فکر
میکردیم این
بار لااقل از
توهین و تحقیر
خبری نیست.
مادر و دختری
برای دیدن
بازی به دم در
ورزشگاه آمده
بودند. دختری
با صورتی که
پرچم ایران را
رویش نقاشی
کرده بود از
اصفهان به
تهران آمده
بود. تعدادمان
زیاد بود.
زیادتر از
آنچه فکر میکردیم.
باهم و در
کنار هم به
سمت ورزشگاه
رفتیم. هرچه
نزدیکتر میشدیم
خوشحالیمان
بیشتر میشد
«انگار این
بار قرار نیست
جلویمان را
بگیرند». به در
ورزشگاه
رسیدیم. با
ناباوری قدمی
حتی به داخل
ورزشگاه
گذاشتیم که
مردی بیسیم
به دست جلویمان
را گرفت و به
فارسی پرسید
سوری هستید؟
خنده روی
لبانمان
خشکید. سر
تکان دادیم که
نه ما ایرانی
هستیم. مرد
دستش را به
علامت توقف
جلویمان
گرفت و گفت: «نه
نه زنان
ایرانی نمیتوانند
بروند داخل
ورزشگاه فقط
زنان سوری!» بلیتهایمان
را نشان دادیم
که بلیت خریدهایم.
به نام
خودمان. با
جنسیت خودمان.
مرد بلیتها
را گرفت و از
آنها عکس
گرفت و ما را
به گوشهای
فرستاد و گفت
«همینجا
بمانید تا
برای ورودتان
به ورزشگاه
هماهنگیهای
لازم صورت
گیرد.» جمعیت
زیادی از
مردان به سمت
ورزشگاه در
حرکت بودند.
در همین حین
تماشاچیان
سوری هم از
راه رسیدند.
زنان و مردان
در کنار هم
ایستاده
بودند. برای
ورود زنان
سوری به
ورزشگاه باید
مجوز صادر میشد،
مردان سوری
اما به داخل
ورزشگاه
نرفتند و بیرون
کنار زنان
کشورشان
ایستادند تا
وقتیکه مجوز
ورود زنان
سوری صادر شد.
ما زنان
ایرانی اما با
پرچمهای
ایرانی که در
دست داشتیم
بیرون در
ورزشگاه
همچنان منتظر
مجوزی بودیم
که مرد قول
داده بود.
مأموران
امنیتی مدام
عکس و فیلم از
زنانی که پشت
در ورزشگاه
ایستاده
بودند میگرفتند.
هرچه به شروع
مسابقه نزدیکتر
میشدیم
جمعیت مردانی
که به ورزشگاه
میرفتند
کمتر و رفتار
مأمورانی که
راه را برای ورود
ما به ورزشگاه
بسته بودند
تندتر و خشنتر
میشد. مردی
با لباس فرم
سبزرنگ
سمتمان آمد و
با لحن خشن و
تهدیدآمیزی
ونهایی که
کنار در
ایستاده بود
را نشان داد و
گفت: «اگر تا
پنج دقیقه
دیگر نرفتید
دستور میدهم
همهتان را با
همین ونها
ببرند
بازداشتگاه.»
بلیتهایمان
را نشان دادیم
که ما بلیت
داریم چرا باید
بازداشت شویم.
مرد با لحن
بدتری شانههایش
را بالا
انداخت و گفت:
«بلیت داشته
باشید. قرار
نیست بروید
داخل
ورزشگاه.»
مأموران زن به
سمتمان آمدند
که اگر نروید
مطابق با
دستور
رئیسمان باید
«متهمین» را به
بازداشتگاه
هدایت کنیم!
با شنیدن کلمه
«متهمین» همه
به سمت
مأمورین زن
برگشتیم.
چندین بار
کلمه متهمین
را در دهان
مزه مزه
کردیم! چه تلخ
بود شنیدن این
کلمه. ما
متهمینی
بودیم که با
داشتن بلیتهایی
در دست تنها
خواستهمان
ورود به
ورزشگاهی بود
که معلوم نیست
بر اساس کدام
قانون سالها
از حضور در آن
محروم شدهایم.
مأموران زن
ابتدا آرام و
بعد با تندی
سعی کردند ما
را به گوشهای
دور از در
ورودی
ورزشگاه
انتقال دهند.
جایی که
بتوانند ما
متهمین
خطرناک را از
دید میهمانهای
خارجیشان
پنهان کنند.
ما
زنان ایرانی
این بار هم از
ورود به
ورزشگاه
محروم ماندیم.
ورزشگاهی که
میزبان زنان
سوری و میزبان
زنان نمایندهای
چون طیبه
سیاوشی بود که
با لبخندی به
روی لب و بیتفاوت
به تماسهای
مکررمان به
تماشای
مسابقهای
نشسته بودند
که ما زنان
ایرانی صدای
هیاهویش را از
راه دور و
بیرون در
ورزشگاه میشنیدیم.
......................................
خوشحالی
چند دقیقهای
و سرخوردگی
دوباره زنان
سیمین
کاظمی
پزشک
و جامعهشناس
دوستی
عکس بلیتش را
گذاشته و نوید
میدهد که سهشنبه،
چهاردهم
شهریور
تماشای
فوتبال ملی برای
زنان آزاد شده
است. خبرگزاریهای
مختلف فارسیزبان
هم یکی پس از
دیگری خبر را
به سرعت مخابره
میکنند که
تماشای
فوتبال برای
زنان آزاد شد
و آدرس سایت
صدور بلیت
منتشر میشود
که زنان برای
استفاده از
این حق
دیریافته اقدام
کنند؛ اما
دقایقی بعد
فدراسیون
فوتبال خبر را
تکذیب میکند
و باز چون
همیشه یاس و
خشم زنان بر
فضا مستولی میشود.
با
تاملی بر
مسائل و
عواملی که
زندگی زنان را
تحت تاثیر
قرار میدهند
و آنها را به
پایینترین
مراتب
قشربندی
اجتماعی تنزل
میدهد، شاید
آنچه در این میان
به حساب
نیاید،
تماشای
مسابقات
ورزشی باشد.
در واقع وقتی
نابرابری در
متغیرهای
اقتصادی
مانند حق
اشتغال،
میزان
دستمزد، ارث،
دیه و. . . به طور
مستقیم زنان
را از منابع
اقتصادی موجود
محروم و بدان
طریق زمینه
فرودستی آنها
را در سایر
حوزهها
فراهم میکند،
شاید سخن گفتن
از تماشای
فوتبال یک بحث
حاشیهای و
پرت به نظر
برسد. تماشای
فوتبال را میتوان
دغدغه اقلیتی
از زنان دانست
که بنا بر طبقه
اجتماعی شان،
دغدغههای
اقتصای
ندارند و از
مسیرهای
دیگری جایگاه
بالاتری را در
سلسله مراتب
اجتماعی کسب
کردهاند؛ از
این رو دنبال
کردن چنین
مطالبهای
تزیینی و
مصداق بالا
آمدن نفس از
جای گرم و بیخبری
از رنجهای
اکثریت زنان
به نظر میرسد.
اما
اگر از زاویهای
دیگر به مسئله
زنان در ایران
پرداخته شود، این
حقیقت آشکار
میشود که بیاعتنایی
به برابری
جنسیتی و
نادیده گرفتن
حقوق انسانی
زنان تنها در
یک جهت نبوده،
بلکه تمام
حوزهها و
جنبههای
زندگی آنها را
در بر میگیرد؛
به این ترتیب
محرومیت زنان
از حق مشارکت
اقتصادی و
نابرخورداری
آنها از منابع
اقتصادی، با
محرومیتهای
اجتماعی،
سیاسی و
فرهنگی
همزمان شده
است.
محرومیت
همزمان زنان
در حوزههای
مختلف را میتوان
یک استراتژی
دانست که با
گستردن این
باور که تفاوت
حقوقی زن و
مرد در همه
امور، امری عادی
و همهجانبه
است، سعی در
انحراف توجه
زنان از مسائل
ریشهایتر و
عوامل اصلی
نابرابری به
سمت مسائل
معمولیتر
دارد تا بدین
وسیله موجب
سردرگمیو
ناامیدی زنان
در پیگیری
مطالباتشان
شود.
تعمیق
تبعیض جنسیتی
تا آنجاست که
حتی در جاهایی
که در قانون
اساسی و حتی
قوانین
اسلامی، منع
جنسیتی برای
برخورداری از
یک حق وجود
ندارد، بعضی
نهادها با
استفاده از
مبانی
نابرابری جنسیتی
به رسمیت
شناختهشده،
اجازه یافتهاند
به تشخیص خود،
زنان را
ازبرخی
امکانات
محروم کنند.
فدراسیونهای
ورزشی سالهاست
با تضییع
غیرقانونی حق
زنان، موجب
محرومیت آنها
از تماشای
مسابقات
ورزشی شدهاند.
مقاومت
فدراسیونها
در برابر
مطالبه چنین
حق معمولی و
پیشپاافتادهای
که اتفاقا
بیشتر از سایر
مسائل زنان در
کانون توجه
رسانهها
قرار دارد، در
واقع
نمایانگر
نگاهی است که کنترل
زنان را در
تمام اصول و
فروع زندگی
خصوصی و
اجتماعیشان
دنبال میکند.
با
اتکا به همان
تفکر مسلط
مبتنی بر
محرومیت و طرد
زنان است که
فدراسیون
اجازه مییابد
در یک مسابقه
ورزشی ملی
زنان را چنین
به بازی بگیرد
که ابتدا با
آزاد گذاشتن
فریبکارانه
ثبت نام
اینترنتی
بلیت، این
تصور را ایجاد
کند که زنان
در استفاده از
یک حق بدیهی
مجازند ولی
بعد از چند
ساعت با تکذیب
این امکان
موجب تحقیر و سرخوردگی
زنان علاقهمند
به فوتبال شود
-----------------------------------
شرق
ـ شماره ۲۹۵۶ -
۱۳۹۶
چهارشنبه ۱۵
شهريور
پروانه
سلحشوري: بليت
را بدون
همراهي زنان
نميخواهم
جاي
خالي زنان
ايراني در
آزادي
گروه
جامعه،
شهرزاد همتي:
از ماهها پيش
گفته بودند میکوشند
زنان را براي
جشن صعود
ايران به جام
جهاني و
همچنين بازي
ايران و سوريه
به استاديوم
راه بدهند.
گفته بودند
تلاششان را ميکنند
زنان وارد
استاديوم
شوند و کمکم
اين مانع
فروبريزد.
حالا اين
اتفاق نيفتاده،
عمدي يا سهوي
به عدهاي از
دختران بليت
فروختهاند و
آنها پشت
درهاي بسته
ايستادهاند،
مردان سلفيهايشان
را در جايگاه
منتشر ميکنند،
اما از زنان
خواستهاند
حتي در چمنهاي
اطراف
استاديوم
آزادي نيز
تجمع نکنند.
پروانه
سلحشوري،
رئيس
فراکسيون
زنان مجلس شوراي
اسلامي که
براي حضور در
استاديوم
دعوت شده بود،
با وجود اين
دعوت در گفتوگو
با «شرق» خواست
به گوش زناني
که پشت درهاي
استاديوم
ايستادهاند
برسانيم در
کنارشان
ايستاده است و
تا زماني که
درها به روي
زنان باز
نشود، او نيز
به استاديوم وارد
نخواهد شد،
حتي اگر اين
ماجرا تا
پايان بودنش
در اين کره
خاکي زمان
ببرد، ترجيح
ميدهد از پشت
درهاي بسته با
زناني که حسرت
برابري ميخورند،
تيم ملي کشورش
را تشويق کند.
اشتباه
نبود، دستور
عوض شد
ساعت
پنج روز شنبه،
دهم شهريور،
برخلاف هميشه،
اينبار سايت
تهيه بليت
استاديوم
آزادي، براي
خريد بليت، دو
گزينه زن و
مرد را در
کنار هم قرار داد.
زنان که باور
نميکردند
قرار است
اتفاق جديدي
بيفتد، باز هم
اقدام به خريد
بليت کردند،
از يک بليت تا
چندين بليت؛
خبرنگاران
ورزشي به زنان
با قاطعيت ميگفتند
اصلا چنين
اتفاقي شدني
نيست و قطعا
يک اشتباه
است، اما زنان
زيادي بليت
خريدند. اين
شادي مدت
زيادي ادامه
پيدا نکرد،
کمي بعد
فدراسيون و
استاديوم
آزادي از زنان
بابت اشتباه
پيشآمده
«صميمانه» عذرخواهي
کردند و گفتند
يک اشتباه
کوچک رخ داده بود.
٢٤ ساعت بعد
با عدهاي
براي پسگرفتن
بليتها تماس
گرفته شد و
دختراني که
براي پسگرفتن
پولشان اقدام
کرده بودند،
در پاسخ به سؤالشان
مبني بر اينکه
آيا همهچيز
ناشي از يک
اتفاق بود؟
پاسخ جالبي
دريافت کردند:
نه! اشتباه
نبود، اما
دقايقي بعد،
شايد بهدلیل
خبريشدن
داستان،
دوباره دستور
عوض شد.
با
عدهاي براي
پسدادن پول
تماس گرفته
نشد و آنها
بليت داشتند، بليتهايي
که از سامانه
اينترنتي
تهيه شده بود
و شماره مليشان
نيز ثبت شده
بود، پس عملا
نبايد جلوي
ورودشان
گرفته شود،
آنها باز هم
مثل همه سالها
و روزهاي قبل
با اميد به
سمت استاديوم
آزادي روانه
ميشوند، آنهم
در شرايطي که
خبر ميرسد دو
نفر از
نمايندگان
فراکسيون
زنان مجلس شوراي
اسلامي نيز
براي ورود به
استاديوم آماده
هستند. پروانه
سلحشوري که بهصورت
مستقيم براي
حضور دعوت شده
و طيبه
سياوشي،
نماينده
کميسيون
فرهنگي که
خودش درخواست
ورود داده و
با حضورش
موافقت شده
است. دختران
به پشتوانه
نمايندگانشان
به استاديوم
ميروند شايد
اينبار
بتوانند وارد
استاديوم
شوند. سعي ميکنند
در پاسخ به
آنهايي که
مدام درِ
گوششان ميگويند:
«حالا بازي
مهمي هم نيست.
اون ورزشگاه
بهخاطر اين
بازي اصلا پر
نميشه، بابا
ايران صعود
کرده دنبال چي
هستيد؟»، آرام
و منطقي به
نظر برسند.
وارد صف ميشوند
و با خونسردي،
در برابر چشمهاي
پرسشگر مردان
همسنوسالشان
که با بليت و
بدون بليت،
بدون هيچ مشکلي،
گروهي وارد استاديوم
ميشوند هم
سعی میکنند
عادي باشند.
آنها عادي
هستند اما
غيرعادي به
نظر ميرسند،
چون از سالها
پيش رفتن به
استاديوم و
تشويقکردن
از سوي زنان
بنا بر تصميمها
غيرعادي شد.
بليتهايشان
را نشان ميدهند،
اما باز هم
مثل هميشه از
ورودشان
جلوگيري ميشود.
سياوشي:
منفعل عمل نميکنم
جلوي
استاديوم
ايستادهاند،
عدهاي
فعالان حوزه
زنان هستند و
عدهاي هم
مشتريان
درهاي هميشهبسته
استاديوم. يکي
از دخترها که
ما افسون خطابش
ميکنيم، تابهحال
چندينبار با
لباسهاي
پسرانه به
استاديوم
آمده است و
بعد وحشتزده
از داخلرفتن
بازمانده است.
او به «شرق» ميگويد:
«براي دربيها
به استاديوم
رفتهام، اما
ميانه راه
ترسيدهام.
اگر دوباره
نگذارند، اينبار
هر طور شده و
با لباس
پسرانه وارد
ميشوم. اگر
نگذارند حتما
ميروم،
زمستان که
لباس ضخيم ميپوشيم،
صورتمان را هم
رنگ ميکنيم و
وارد ميشويم.
الان هم خيلي
از دخترها ميآيند.
يکي از
اقواممان
اينجا کار ميکند
و ميگويد
حداقل در هر
بازي سه، چهار
دختر ميآيند».
افسون ميگويد
دوستانش
همراه با
برادرهايش
وارد ورزشگاه
شدهاند. او
دلش ميخواهد
بازيهاي
پرسپوليس و
استقلال را از
نزديک ببيند.
افسون عاشق
تيم پرسپوليس
است. ميگويد:
«فوتبال همه
زندگيام است
و نميتوانم
از آن بگذرم...
البته من
شنيدهام که
بعد از اين
بازي قرار است
يک بازي تدارکاتي
برگزار شود و
همه زنان ميتوانند
در استاديوم
حاضر شوند.
اگر اين اتفاق
نيفتد، اينبار
حتما لباس
پسرانه ميپوشم».
سلحشوري:
حداقل در
کنارتان ميمانم
ساعاتي
پيش از شروع
بازي طيبه
سياوشي اعلام
کرد به
ورزشگاه
آزادي ميرود،
او در اعتراض
به عدهاي از
دختراني که ميگفتند
به خاطر ما،
در کنار ما
بمان و وارد
ورزشگاه نشو،
گفت که نميشود
اين مسئله را
با انفعال حل
کرد؛ اما
پروانه
سلحشوري گفت
تا زماني که
به دختران
اجازه ورود
ندهند، وارد
استاديوم
نخواهد شد. او
به «شرق» ميگويد:
«من و خانم
سياوشي هر دو
يک هدف داريم،
اما
رويکردمان
متفاوت است؛
يعني هرکدام
از ما براي
رسيدن به هدف
روش متفاوتي
را برگزيدهايم،
من شايد حس
درونيتري به
اين ماجرا
دارم، چون از
ابتداي امر
شخصيت
فوتبالي داشتم،
آن حس فوتباليبودن
و درکم از
فوتبال
متفاوت است.
من از بچگي با
فوتبال بزرگ
شدهام و عادت
کردهام که
نگاه جديتري
به آن داشته
باشم. براي
همين درک
متفاوتي هم از
دختراني که
دلشان ميخواهد
در استاديوم
حضور داشته
باشند دارم».
وي افزود: «بههرحال
در شرايطي که
دختراني
هستند که به
هزار بدبختي
متوسل ميشوند
و تلاش ميکنند
وارد
استاديوم
شوند و از
ورود محروم
هستند، من با
توجه به اينکه
حتي بهعنوان
يک بازديد و
سنجش شرايط،
به خودم اجازه
نميدهم بروم
و بتوانم اين
بازي را ببينم
و بدانم که
پشت در صدها و
هزاران چشم
منتظر بازشدن
اين درها
هستند. اما
نمیتوان گفت
این حرکت
همکارم براي
ورود به استاديوم،
استفاده از
رانت است. او
ميخواهد به
نمايندگي از
زنان وارد شود
تا شايد فردا
زنان ديگري هم
پايشان به
استاديوم باز
شود». سلحشوري
در ادامه
تأکيد کرد:
«خود اينکه
دختران بليت
خريدهاند و
بعد اعلام ميشود
اشتباهي رخ
داده، اتفاق
خيلي تلخي
است. وقتي اين
برخورد را ميبينم،
احساسم غلبه
ميکند. البته
اين را هم
بگويم که خانم
سياوشي از طرف
کميسيون
فرهنگي
درخواست ورود
به ورزشگاه را
براي بررسي
شرايط دادهاند.
من حتي براي
ديدن مسابقات
واليبال هم به
ورزشگاه
نرفتم و گفتم
تا زماني که
دختران نتوانند
وارد شوند، من
هم وارد نميشوم
و الان هم سر
حرفم ايستادم.
اصلا تصور اينکه
من وارد
ورزشگاهي شوم
که جز من چهار
زن ايراني
ديگر هم هستند
برايم دشوار
است».
رئيس
فراکسيون
زنان مجلس در
پاسخ به اين
سؤال که چه توقعي
از معاونت
زنان و
خانواده
رياستجمهوري
و همچنين
دستيار ويژه
حقوق شهروندي
دارد، تصريح
کرد: «انتظار
اين است که
قبل از واکنش
من و خانم
سياوشي، وارد
اين ماجرا
شوند. آنها
بايد زودتر از
ما اين مسئله
را مطرح کنند.
پيش از اين
خانم
مولاوردي
درباره اين
مسئله صحبت
کرده بود و
شايد الان
بايد خانم
ابتکار هم وارد
عمل شوند.
امشب که ميگذرد،
از حالا بايد
براي دربي
بعدي تلاشهاي
جدي انجام شود
تا بتوانيم
حضور زنها را
در اين دربي
داشته باشيم.
اصلا يک بار
اين بازيها
را براي زنان
برگزار کنند و
بگذارند
استاديوم در
اختيار زنان
باشد». او در
پايان در پاسخ
به اينکه چه
پيغامي براي
زناني که پشت
درهاي بسته
استاديوم ماندهاند،
دارد گفت: «به
آنها ميگويم
من در کنار
شما هستم و
اين حداقل
کاري است که
ميتوانم
انجام دهم.
بليتي را نميخواهم
که به من
اجازه داخلشدن
به استاديوم
ميدهد و آنها
پشت در باشند.
زماني وارد ميشوم
که آنها هم
وارد شوند،
اگر هيچوقت
وارد نشوند،
من هم به
استاديوم
نخواهم رفت،
مثل همه اين
سالهايي که
به استاديوم
نرفتم».
در
بازی روز
گذشته، بهجز
طیبه سیاوشی،
زنان سوریهای
هم برای تشویق
تیمشان وارد
استادیوم
شدند. این
حضور با حضور
زنان طرفدار
دیگر تیمهای
خارجی کمی
متفاوت بود.
زنان سوریهای
هم مثل ما
مسلمان هستند
و فرهنگی
نزدیک به ما
دارند، اما
باز هم حضور
آنها در
ورزشگاه منعی
نداشت. دختران
ایرانی پرچم
روی دوش به
درختهای جلو
استادیوم
تکیه داده
بودند و زنان
سوریهای با
نشاندادن
بليت، وارد
استادیوم میشدند.
همچنين
تعدادي از
زنان ايراني
با پرچم سوريه
وارد ورزشگاه
آزادي شدند كه
زنان حراست ورزشگاه
آنها را در
گوشهاي نگهداشته
و از پراكنده
شدن آنها
جلوگيري
كردند.
حالا
که اين گزارش
را ميخوانيد
بازي ايران و
سوريه انجام
شده، جشن قهرماني
را هم عده
زيادي از شما
ديدهايد.
دختران زيادي
هم پشت درهاي
بسته استاديوم
درباره اين
اتفاقات فکر
کردهاند.
احتمالا ميگوييد
چرا فوتبال
زنان را دنبال
نميکنند،
شايد پاسخ اين
باشد: لااقل
بگذاريد فوتبال
را دوست داشته
باشند، آنها
حق دارند
هيجان ملي را
تجربه کنند،
آنها قطعا
براي ورزش
زنان هم تلاش
ميکنند، اما
قبول کنيد که
شور و هيجان
تيم ملي، زن و
مرد نميشناسد.
.......................................
شماره
۲۹۵۷ -
پنج شنبه ۱۶
شهريور۱۳۹۶
واکنشها
به عدم حضور زنان
ايراني در
بازي ايران و
سوريه
بازخواست
نمايندگان از
وزير
شرق: از
شروع بازي
ايران و سوريه
تا اين لحظه، واکنشهاي
متفاوتي به
ممنوعيت ورود
زنان ايراني
به استاديوم و
اجازه ورود
زنان سوري
نشان داده
شده است. اغلب
واکنشها
همراه با
اعتراض و پاسخ
سؤال مبني بر چرايي
ماجراست.
شهيندخت
مولاوردي،
دستيار ويژه
رئيسجمهوري
در حقوق
شهروندي، از
اولين کساني
بود که به اين
ممنوعيت
واکنش نشان
داد. مولاوردي
در توييتر خود
نوشت: ماده ۸۹
منشور حقوق
شهروندي: حق
همه
شهروندان، به
ويژه زنان است
که به امکانات
ورزشي و
آموزشي و
تفريحات سالم
دسترسي داشته
باشند و
بتوانند با
حفظ فرهنگ
اسلامي -
ايراني در
عرصههاي
ورزشي ملي و
بينالمللي
حضور يابند.
اگر
ممنوع است،
براي همه
ممنوع است
بخش
اعظم
نمايندگان
مجلس شوراي
اسلامي نيز به
اين مسئله
واکنش نشان
دادهاند. حجتالاسلاموالمسلمين
محمدتقي رهبر
در پاسخ به
اين سؤال که
آيا با
ممنوعيت حضور
زنان در
استاديوم
موافق است،
گفت: اگر قرار
است حضور زنان
ايراني در
استاديوم
آزادي ممنوع باشد،
درباره مليتهاي
ديگر نيز بايد
چنين موضوعي
اعمال کنيد.
عضو جامعه
روحانيت
مبارز در
رابطه با
چرايي مجازنبودن
زنان براي
ورود به
استاديوم
فوتبال اظهار
كرد: ما روي
سنتهاي
ايراني
خودمان به
عنوان ايراني
حساسيت بيشتري
داريم،
ملاحظه کرديد
که چند ماه
پيش وقتي
آقايان وزرا
رفتند در خانه
سفارت بلژيک،
زنان بيحجاب
هم در آن خانه
بودند، ما
همان موقع اين
ايراد را
گرفتيم که چرا
به خانه سفير
رفتند. آن
مسئله که گذشت
و رفت. بعد هم
گفتند ما ناچار
بوديم و نميدانستيم
وضع اينطور
است. رهبر با
بيان اينکه
«درباره آنچه
ديروز اتفاق
افتاد، نه
دفاع ميکنم و
نه اعتراض ميکنم»
افزود: موضعگيري
در اينباره
مشکل است. از
خود آقايان
متصدي بايد
پرسيده شود که
چرا به زنان
سوري اجازه
ورود داده شده
است. به لحاظ
شرعي، تفاوتي
بين مليتها
وجود ندارد،
اگر ممنوع
است، براي همه
ممنوع است.
آيتالله
محسن غرويان
نيز باور دارد
که حضور زنان در
استاديومهاي
فوتبال به
لحاظ فقهي و
شرعي مشکلي
ندارد.
اين
استاد حوزه و
دانشگاه
اظهار كرد:
حضور زنان در
استاديومهاي
فوتبال به
لحاظ شرعي و
فقهي مشکلي
ندارد، اما
برخي فقها آن
را به دلیل
مفسدهاي که
احتمالا بر آن
مترتب ميشود،
مورد اشکال ميدانند.
طرح
سؤال از وزير
ورزش
همچنين،
فاطمه حسيني،
نماينده مردم
تهران، از طرح
سؤال خود از
وزير ورزش
درباره حضور
زنان در
وزشگاهها
خبر داد و گفت:
در سؤال خود
از آقاي
سلطانيفر،
عنوان کردم که
تاکنون برای
فراهمکردن
شرايط مطابق
با موزاين
اسلامي و در
شأن زنان
کشورمان برای
حضور در
ورزشگاهها و
تماشاي رقابتهاي
ورزشي چه
برنامهريزي
و اقداماتي
صورت گرفته
است؟ در شرح
سؤال نيز
عنوان کردم،
همانطور که
مستحضريد،
متأسفانه
شاهد آن هستيم
که شرط حضور
زنان در
ورزشگاهها
برای تماشاي
مسابقات
ورزشي، داشتن
تابعيت کشور
تيم رقيب
ايراني است و
با توجه به
اينکه ممانعت
از حضور زنان
در ورزشگاهها
در دوران تصدي
وزارت
جنابعالي
استمرار يافته
و اين اقدام
با اصول سوم،
نهم و بيستم
قانون اساسي
مغايرت دارد،
تاکنون برای
فراهمکردن
شرايط مطابق
با موازين
اسلامي و در
شأن زنان
ايراني برای
حضور در
ورزشگاهها و
تماشاي رقابتهاي
ورزشي چه
برنامهريزي
و اقدامي
انجام شده
است؟
فاطمه
سعيدي، عضو
کميته حقوق شهروندي
کميسيون
آموزش و
تحقيقات
مجلس، نيز از
اينکه براي
ممنوعيت حضور
زنان در
ورزشگاهها
بهانههاي
واهي آورده ميشود،
انتقاد کرد.
وي
مجازنبودن
حضور زنان
ايراني در
ورزشگاهها
را قانوني
ندانست و گفت:
همواره در
قوانين کشور
ما از برابري
حقوق زن و مرد
گفته شده است
و ممنوعيت
ورود بانوان
ايراني به
ورزشگاهها
بر خلاف منشور
حقوق شهروندي
است. وي علت ممنوعيت
حضور زنان را
بهانههاي
واهي دانست و
گفت: اگر اين
ممنوعيت براي
رعايت شأن
بانوان و
امنيت بانوان
در نظر گرفته شده
است، بايد
فضاي ورزشگاهها
را اصلاح کرد،
نه اينکه بانوان
را از حضور در
استاديومها
منع کرد.
نبايد به دلیل
رفتار
ناهنجار و فحاشي
چند تماشاگر،
بانوان را حذف
کرد، بلکه اين
افراد را بايد
از حضور در
ورزشگاهها
محروم کرد.
عضو فراکسيون
زنان مجلس
ممنوعيت حضور
بانوان در
ورزشگاهها
را توهين و
جسارت به
مردان و
بانوان ايراني
دانست و
افزود: اينکه
به دليل رفتار
نامناسب
آقايان، خانمها
از رفتن به
استاديوم
محروم شوند،
پذیرفته نيست
و در اين
زمينه مردان
ايراني نيز
بايد اعتراض
خود را بيان
کنند. سعيدي
حضور بانوان
در ورزشگاهها
را يکي از
مطالبات کوچک
جامعه زنان
ايراني دانست
و تصريح کرد:
مطالبات
جامعه زنان
ايراني بيشتر
از اين خواهد
بود و نخواهيم
گذاشت حقي از
زنان ايراني
ضايع شود. عضو
فراکسيون
زنان مجلس
ديوارکشي و
حصارکشي را
نيز بسيار
ناپسند عنوان
و تصريح کرد:
اين اقدام نيز
نوعي توهين به
جامعه مردان
ايراني بهشمار
ميآيد و اين
آزادي بايد
وجود داشته
باشد که
خانوادههاي
ايراني
بتوانند در
کنار همديگر
يک مسابقه
فوتبال را
تماشا کنند.
نيازمند
همگرايي
هستيم
مسعود
سلطانيفر،
وزير ورزش و
جوانان، نيز
با اشاره به
اينکه حضور
خانوادهها
در ورزشگاهها
نيازمند
همگرايي و
همکاري و باور
همهجانبه
افراد صاحبنظر
و دستاندرکار
است، افزود:
برخي از افراد
در اين زمينه
دغدغههايي
بهلحاظ
فرهنگي و
اجتماعي
دارند که اين
دغدغهها را
به رسميت ميشناسيم،
بنابراين
بايد با بحث و
تعامل، به مرور
شرايط براي
حضور خانوادهها
در ورزشگاهها
فراهم شود؛
درواقع مراجع
قانوني، فرهنگي
و ديني بايد
به تفاهم
برسند. سخنگوي
فراکسيون
ورزش مجلس نيز
با بيان اينکه
مجموعه ورزشي
بانوان آزادي
از داستان
انبوه پروژههاي
ورزشي نيمهکاره
در سراسر
ايران مستثنا
نيست، گفت:
مجموعه ورزشي
بانوان آزادي
بدون برنامه و
پيشبيني
اعتبار لازم
کلنگ زده شد.
نايبرئيس
فراکسيون
مستقيلن
ولايي از
مسئولان ورزشي
خواست اگر
حضور
خانوادگي در
ورزشگاهها
نياز به قانون
و برطرفکردن
خلأهاي
قانوني دارد،
اين موضوع را
به مجلس منعکس
کنند تا نسبت
به رفع آن
اقدام شود. غلامعلي
جعفرزادهايمنآبادي
با اشاره به
ممنوعيت حضور
بانوان ايراني
در استاديوم
يکصدهزارنفري
آزادي و حضور
بانوان ساير
کشورها در
ورزشگاه،
عنوان کرد: هيچ
پاسخ منطقياي
براي عدم حضور
بانوان در
ورزشگاهها
وجود ندارد و
طبق ماده ٨٩
حقوق شهروندي
نميتوانيم
مانع حضور
بانوان در
ورزشگاهها
شويم.
ناهيد
تاجالدين،
عضو کميسيون
اجتماعي مجلس
شوراي
اسلامي، نيز
در توييتر خود
نوشت: اسفناکترين
بخش بازي
ديروز در
ورزشگاه
آزادي، اضافهشدن
تبعيض مليتي
به تبعيض
جنسيتي و حضور
زنان سوري
باوجود غيبت
زنان ايراني
بود.
فقط
١١ نفر بليت
خريده بودند
چهرههاي
ورزشي نيز به
ماجراي حضور
زنان در
ورزشگاه واکنش
نشان دادند.
رئيس
فدراسيون
فوتبال درباره
اشتباه در
بليتفروشي و
فروش بليت به
بانوان اظهار
کرد: ما که در
ورزشگاه حاضر
ميشويم در
جريان واقعيتهاي
موجود درون
ورزشگاه
هستيم. درحالحاضر
از لحاظ
ساختاري و
فيزيکي
آمادگي ورود بانوان
را نداريم.
بايد گيتهاي
ورودي
جداگانه
داشته باشيم
که اين اتفاق
نيفتاده است.
با آن اشتباهي
هم که در
سيستم بليتفروشي
رخ داد، تنها
۱۱ نفر از
بانوان بليت
خريدند که با
تذکر ما آن
بليتها ملغي
شد. او افزود:
بحث دوم،
رايگانکردن
حضور
تماشاگران در
ورزشگاه بود
که اين تصميم
از سوي
فدراسيون
گرفته نشد.
اگر اين تصميم
از سوي
فدراسيون بود،
در سايت ما
اعلام ميشد.
اسپانسر اين
کار را کرد و
با خريد بليتهاي
باقيمانده،
بازي رايگان
شد. البته
تعداد بليت
خوبي هم
فروخته شد که
نزديک به ۳۳
هزار بليت
بود. تاج
درباره حضور
بانوان سوري
در ورزشگاه
آزادي تصريح
کرد: بانوان
ايراني هم
حضور داشتند.
دو، سه بانوي
ايراني در VIP
حضور داشتند
که يکي از
آنها نايبرئيس
خودم بود.
البته گفتني
است که اين
تعداد اعلامشده
از سوي رياست
فدراسيون
فوتبال واقعي
نيست. آمار
جمعآوريشده
ازسوي
خبرنگار «شرق»
نشان ميدهد
بيش از ٥٠ نفر
اقدام به خريد
بليت کرده
بودند.
مهرداد
ميناوند،
بازيکن سابق
تيم ملي، نيز
در
اينستاگرام
خود نوشت: روى
سخنم با رئيسجمهور
منتخب و محترم
و مسئولان ردهبالاى
ورزش كشور
است؛ كارى
نكنيد كه سالهاى
بعد نيز كه
چندان دور
نخواهد بود
آيندگان ما به
اين قانون منع
ورود زنان
باغيرت
ميهنمان
نيشخند بزنند
يا باورشان نشود.
استادان،
اينها همان
شيرزنان غيور
و باشرفى
هستند كه
هميشه به وقت
نياز همچون
مردان در صحنههاى
گوناگون ملى-
ميهنى نقش
پررنگ خود را
به رخ ما
كشيدهاند.
انصاف نيست كه
در جلو
چشمانشان زنهاى
اجنبى وارد
ورزشگاه شوند
و آنها با
سرخوردگى
روانه خانههايشان».
به نظر
ميرسد اين
ماجرا هنوز
تمام نشده،
پروانه سلحشوري،
رئيس
فراکسيون
زنان مجلس،
گفت بايد همه
مسئولان دست
به دست هم
دهيم تا زنان
ميهمان استاديوم
آزادي در دربي
بعدي تهران
باشند. گفتني است
معصومه
ابتکار،
معاون رئيسجمهور
در امور زنان
و خانواده،
درباره اين
اتفاق تا اين
لحظه سکوت
کرده است.
...........................................................