مصاحبه
سایت اتحاد چپ
کارگری
با صادق افروز
سوال
اول
: پس
از خاتمه
انتخابات
ریاست
جمهوری دهم که
با آن همه
جنجال و تقلب
توام بود و پی
آمد آن ،
شورش
ها و اعتراضات
وسیع توده ای
که شهر های بزرگ
را در برگرفت
و به جریحه
دار شدن
احساسات
مردم در سطحی
بسیار گسترده
منجر شد متاسفانه
شاهد بودیم که
بعضی از روسای جمهور
رژیم های
مترقی
آمریکای
لاتین بدون
درنظر گرفتن این
واقعیات برای
احمدی نژاد پیام
تبریک
فرستادند.شما
این پدیده را
چگونه
ارزیابی می کنید؟
پاسخ
اول
:همانگونه
که در قطعنامه
کنگره 14 سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر) -1 در
رابطه با
اینگونه
برخوردها
آمده است چنین
اقداماتی از
طرف هر سازمان و
دولت و حزب
ودسته ای باشد
محکوم است .رژیم
ارتجاعی
جمهوری
اسلامی قابل
دفاع نیست .کارنامه و
زندگی این
رژیم
از ابتدای
تولد در بهمن 57 تا به امروز
مملو از
استبداد، خون
ریزی و زندان
و شکنجه انسان
های مترقی
و
آزادیخواه ،
دستگیری
فعالین
سندیکایی ، قتل
نویسندگان و
فعالین
دانشجویی چپ و دمکرات
و اعضای
سازمان های
کمونیست و
دمکرات بوده
است .بسیاری
از چهره های برجسته
مقاومت که در
دوران شاه به
زندان های طولانی
محکوم شده
بودند و در
جریان انقلاب 57 و فشار توده
ها از زندان
ها آزاد شدند
مجددا توسط
عوامل جمهوری اسلامی
دستگیر و به
جرم اشاعه بی
دینی و
مرام
سوسیالیستی
اعدام شدند .من
می توانم یک
لیست طولانی
از این
مبارزان انقلابی
خدمتان عرضه کنم.به
رفقای
سوسیالیست و کمونیست
خودم در کشور
های آمریکای
لاتین باید بگویم
خیلی از
مبارزان
ایرانی تنها
به جرم
داشتن عکسی از
چه گوارا یا
نواری از
ویکتور خارا
دستگیر شدند .آندسته
از نیروهای چپی
که از رژیم
کودتایی
احمدی نژاد
دفاع می کنند
یا منافع خاصی
را دنبال می
کنند یا
در
چنان چنبره
ایدئولوژیکی
گیر افتاده
اند که قادر
به دیدن کل
قضیه نیستند
وتنها از
یک منفذ
کوچک ضد
امپریالیستی
به جهان نگاه
می کنند.اگر
قرار باشد یک تئوری
ما را به
هواداری از یک
رژیم
جنایتکار آدمکش
بیندارد آن
تئوری را بهتر
است که بدور
انداخت .در
همان سطل
زباله ای که
تئوری سه جهان
وراه رشد غیر
سرمایه داری رفرمیست
های
سازشکاررا در
خود جای داد .
ما
درتاریخ 50 ساله
خودمان از این
دهن کجی ها
زیاد دیده ایم .آن
موقع که
"سلطان زاده" جز می زد که
این قزاق
سابق "رضا میر پنج " سر سپرده
انگلیس است و
مخالفتش با
شیخ خزئل در
خوزستان نه به
دلیل موضع ضد
فئودالی
بورژوازی ملی
مترقی با فئودال
ها بلکه ناشی
از تغییر
سیاست انگلیس
در رابطه با
ایران و دفاع
از حکومت مرکزی
قوی است ، در
کمینترن کسی
گوشش بدهکار
نبود و حزب
کمونیست
ایران را به
دفاع از رضا
میر پنج تشویق
می کردند .یا بیست
سال بعد به
جای
دفاع از حکومت
دمکراتیک
آذربایجان آن
را بدون پشتیبانی
در برابر گرگ
های امپریالیست
و آخوند ها و
فئودال ها
تنها گذاشتند
و یا هنگامی
که افسران
دلاور سازمان
نظامی در
برابر جوخه
های تیرباران
سربازان رژیم
کودتاپی
محمدرضا شاه
در آخرین
لحظات زندگی
فریاد زنده
باد سوسیالیسم
سر میدادند در
مسکو برای شاه
، این مهره
سر سپرده
امپریالیسم
فرش قرمز
انداختند .یا
بعد از کشتار 17 شهریور در
میدان ژاله
تهران سر و
کله رئیس جمهور
چین در ایران
پیدا شد.برای
عقد قرار داد های
اقتصادی و
سیاسی . خوب
این ها همه
دهن کجی به
انقلاب مردم
ماست به
احساسات مردم
ماست .نادیده
گرفتن جنبش اصیل
توده هاست .آقایان
سران کشور های
مترقی
آمریکای
لاتین در
ادامه همین
سنت منافع
مردم ایران
را نادیده می
گیرند . آنها
از منافع خاص
کشور خود دفاع
می کنند . این
سنت هیچ ربطی
به سنت
انترناسیونالیست
های کارگری ندارد. هیچ
ربطی به آموزش های
مارکس ندارد .مانیفست
مارکس با دعوت
از همه
کارگران جهان
به اتحاد پایان
می یابد .کسی نمی
تواند خود را پیرو
او بداند و با
فاشیست ها و
دیکتاتور
هایی که
دستشان به خون
مارکسیست ها و فعالین
کارگری و
دمکرات ها
آغشته است
معاهده دوستی
ببندد .
سوال
دوم :شما
به سنتی در
جنبش کارگری
اشاره می کنید
که از منافع
بومی و کشوری
و
ناسیونالیستی
حرکت می کند
تا منافع
جهانی
کارگران و
زحمتکشان .ریشه
این انحراف در
کجاست؟
پاسخ
دوم : اگر
بخواهیم به
این انحراف از
دید تاریخی
نگاه کنیم
ریشه اش
برمی گردد به
قدرت گیری
جناح استالین-بوخارین
در حزب
کمونیست
اتحاد شوروی
پس از فوت
لنین در 1924
.تا
آن زمان همه رهبران
انقلاب اکتبر
بر این عقیده
بودند که امکان
پیروزی
انقلاب
کارگری در یک
کشور وجود
دارد ولی برای
برقراری
سوسیالیسم در
یک کشور تنها
ممکن نیست .بر
طبق آموزش های مارکس
بین وجه تولید
سرمایه داری و
وجه تولید سوسیالیستی
یک دوران گذار
وجود دارد.دولت
کارگری با کمک به
کارگران دیگر
کشور ها امکان
پیروزی انقلاب
در آن کشور ها
را فراهم می
کند . این
دولت ها با
همکاری
یکدیگر امر
انتقال به سوسیالیسم
را به
پیش می برند .غلبه
خط استالین-بوخارین
و پیش برد
سیاست
ناسیونالیستی
سوسیالیسم در
یک کشور در
واقع پایان
دادن به این
دستاورد های
فکری بود . از
این تاریخ به
بعد سیاست
خارجی حزب
کمونیست اتحاد
شوروی نه تابع
منافع انقلاب
جهانی بلکه
تابع منافع
کشور شوروی بود .رهنمود
ها و توصیه
های آن ها به
دیگر احزاب
کمونیست به
تراژدی های غم انگیزی
منجر شد . در
رابطه با چین
، از طریق
کمینترن حزب
کمونیست چین
را وادار
کردند تا
خود
را منحل کرده
و در کومین
تانگ ادغام
کند. تبعیت
حزب کمونیست
چین از چنین
رهنمودی موجب شد
تا کومین تانگ
هزاران
نفر
از کادر های
برجسته حزب را
در شانگهای
قتل عام کند .رهبری
حزب کمونیست چین
با تصحیح
سیاست خود دست
از تبعیت
کورکورانه از
کمینترن و حزب
کمونیست
اتحاد شوروی
برداشت و به
آنها که کومین
تانگ ضد کمونیست
را در کمینترن
به عضویت
پذیرفته
بودند
اعتراض کرد .برای
حزب کمونیست
چین حمایت از
رژیم ضد
انقلابی
چیانچایک
پذیرفتنی
نبود .همین
انحراف از اصل انترناسیونالیسم
کارگری در
جریان جنگ های
داخلی
اسپانیا نیز
تکرار شد .در
جریان این جنگ
ها جمهوریخواهان
از طرف تمامی
نیروهای
مترقی در
سراسر جهان
حمایت می شدند .انقلابیون
مارکسیست
دیگر
کشور ها، دسته
دسته از مرزهای
فرانسه می
گذشتند تا
برای کمک به
جمهوریخواهان در
نبرد علیه
فاشیست ها به
آن ها ملحق
شوند .حزب
کمونیست
اتحاد شوروی
با تحت فشار
قرار دادن حزب
کمونیست
فرانسه این حزب
را وادار کرد
تا از دولت
بخواهد با
کنترل مرز ها
جریان پیوستن
انترناسیونالیست ها
به جمهوریخواهان
را سد کند .
خلاصه
بگویم از این دهن
کجی ها به
جنبش های
انقلابی از
سوی کسانی که
مدعی هواداری
از اندیشه های
مارکس بوده
اند قبلا هم
وجود داشته
است .آقای
چاوز تجربه
نخستین نیست .ولی
این به هیچ
وچه از درخشش
اندیشه های
مارکس در
لجنزار سیستم
سرمایه
داری
نمی کاهد .همانطور
که قبلا اشاره
شد برای مارکس
مهم اتحاد
کارگران در
سطح بین
المللی
است .
سوال
سوم :چاوز
حتی پس از
فروکش کردن
تظاهرات وسیع
توده ای سفری
هم به ایران داشت .او
برای نشان
دادن خلوص
نیت خود به
همراه چند زن
همراه خود به
دیدار امام
رضا رفت در
این باره
نظرتان
چیست؟
پاسخ
سوم : ببینید
در همان سوال اول
به این مسئله
تا حدودی
اشاره کردم. وقتی
صحبت از منافع
است و منافع
کشوری قطب نمای
حرکت می شود
اصول انقلابی
کم کم فراموش
می شوند .چاوز
بخوبی می داند
که امثال
اسانلو از
رهبران جنبش
کارگری ایران
در زندان
هستند .خوب
می داند که
زبانش را به
دلیل دفاع از
کارگران
بریده اند . خوب
می داند که
زنان در ایران
تا چه اندازه
زیر فشار
هستند . خوب
می داند که
جوانان چه
زجری می کشند .ولی
به همه این ها
بی توجه
است و منافع
اقتصادی
کشورش را قطب
نمای حرکت قرار
می دهد .وی
در این مسیر
فرصت طلبی
را به جایی می
رساند که بر
سر همکاران زنش
چادر و چاقچور
می کند و دسته
جمعی به
زیارت امام
رضا می روند . چاوز از
میزان نفرت
مردم دنیا
ایران و رژیم
کودتایی
احمدی نژاد
مطلع است
ولی
همین را وسیله
ای قرار داده
تا امتیازات
بیشتر و جدیدی
از احمدی نژاد
کسب کند . چاوز
پس از دیدار
از امام رضا
راهی ونیز
ایتالیا شد تا
به همراه
کارگردان
تماشاگر فیلم
زندگی اش باشد .خوب
در این سفر ها
و مصاحبه های
دور دنیایی چاوز
از احمدی نژاد
دفاع می
کند و بر
چهره زخمی و
خون آلود این
رژیم مرحم می
گذارد . ببینید
چقدر جوانان
ما کشته شدند
، چقدر شکنجه
شدند چقدر
جوانان
ما پس از تحمل
شکنجه های آن
چنانی در کنج
خانه های خود
محزون و بهت
زده گوشه
گیر
شده اند.چاوز
با تبلیغات
خود در
سطح جهانی به
نفع احمدی
نژاد بر این
واقعیات پوشش
می گذارد .و
نتیجه چه می
شود ؟ بنزین
مورد نیاز
ایران را
ونزوئلا با
قیمتی به
مراتب بیش از
بهای جهانی آن
وارد بازار
ایران می کند . چاوز در
واقع دارد به
شیوه انگلی از
قبل خون بر
زمین ریخته
امثال ندا آق سلطان
و سهراب
اعرابی و
کیانوش آسا و
بقیه جان
باختگان و
شکنجه شدگان
ارتزاق می کند .رفتن
به حرم امام
رضا که سهل است
اگر از او می
خواستند در
مراسم عزاداری
امام حسین
سینه و زنجیر
هم بزند
قبول
می کرد . این
ها همه با سنت
مارکسیست های
انقلابی که اصول
را فدای منافع
کوتاه مدت
نمی کردند
متفاوت است .
سوال
چهارم :شما
در صحبت
هایتان
اشاره
ای داشتید به
بعضی از احزاب
چپ آمریکا و
اروپا که آنها
هم روش هایی
مشابه روش
دولت
ونزوئلا
داشتند . آیا
تحولی در این
سازمان ها پس
از تظاهرات
مردم ایران
نمی بینید
؟
پاسخ
چهارم :وقتی
صحبت از این احزاب
می کنیم اول
باید یک خط
فاصل روشن بین
احزاب
رویزیونیست
برادر که در
زمان حیات
اتحادشوروی
دور آن جمع می
شدند و بقیه
احزاب چپ
بکشیم .در
سال های
ابتدایی
حیات
جمهوری
اسلامی این
احزاب به
پیروی از مسکو
و پذیرش تحلیل
های سیاسی حزب
توده ، جمهوری
اسلامی را ضد
امپریالیست
ارزیابی میکردند
و بر اتحاد با
آن پافشاری می
کردند .کیانوری
دبیر اول حزب در
همان سال ها
در جلساتی که
به نام پرسش و
پاسخ داشت در
باره مسائل
مختلف سیاسی اظهار
نظر می کرد . او
اپوزیسیون چپ
انقلابی را که
با ارتجاع جمهوری
اسلامی
مبارزه می کرد عوامل
امپریالیسم
می نامید . به
زعم او این
اپوزیسیون از
شبکه های
امپریالیستی
کمک میگرفت.
مشابه
همین روشی که بعضی
از احزاب چپ
در اروپا و
آمریکا نسبت
به جنبش
اعتراضی در
ایران اتخاذ
کرده اند . آن
موقع همین روش
مورد استفاده
حزب توده بود .و
احزاب
رویزیونیست برادر
به آن تاسی می
جستند . ولی
حالا این
احزاب برادر در
پیوند با حزب
توده که یکسره
سبز شده است
از احمدی
نژاد انتقاد
می کنند .در
همین ونزوئلا
، حزب کمونیست
آن کشور از
نوع توده ای
اش از مواضع
چاوز در
رابطه با
ایران انتقاد
کرده است .احزاب
چپ دیگری هم
در ونزوئلا
هستند که نه
تنها سیاست
چاوز از حمایت
از دولت
کودتایی
احمدی نژاد را
مورد انتقاد
قرار داده اند
بلکه در رابطه
با رشد بسیار گسترده
سرمایه های
ایران در
ونزوئلا که
اغلب به سپاه
پاسداران
متعلق است
هشدار داده اند.رشد
این سرمایه ها
که جانشین
سرمایه های
آمریکایی می
شوند با منافع
کارگران
درتضاد
افتاده است .احزاب
دیگری در
اروپا و
آمریکا هستند
که پس از
انتخابات دهم
مواضع جدیدی
اتخاذ کردند .احزابی
چون حزب
کارگران
سوسیالیست در
انگلستان و آی
اس او در آمریکا
که تا قبل از
انتخابات از احمدی
نژاد به دلیل
مواضع به
اصطلاح ضد
امپریالیستی
اش دفاع می
کردند در یک
چرخش جدید
به حامیان
جنبش اعتراضی
پیوستند .ولی
هنوز هم هستند
احزاب کوچکی
که در چسبونک
ضد
امپریالیست
گیر کرده اند و
قادر به درک
ماهیت ضد
انقلابی
جمهوری اسلامی
نیستند . بد
نیست آنها یکی
از
خبرنگارانشان
را به ایران
بفرستند تا از
نزدیک چماق
بسیج ضد
امپریالیست
را تجربه کند .
سوال
پنجم : ضد
کمونیست ها
درون جنبش سبز
از ارتباط
دوستانه چاوز
و احمدی
نژاد سوء
استفاده کرده
به تبلیغات ضد
کمونیستی خود
وسعت می دهند . در این باره
چه نظری
دارید؟
پاسخ
پنجم :لیبرال
ها و
نئولیبرال ها
در جنبش سبز
حضور دارند . آنها هیچگاه
و در هیچ فرصتی
حمله به
کمونیست ها را
از دست نمی
دهند . سایت
پر بیننده
بالاترین
را نگاه کنید . سایتی که
قرار است
اخبار جنبش
سبز را منتشر
کند . این
سایت در جریان
سفر چاوز هرچه
مهمل خواست به
جنبش کارگری و
کمونیستی
نسبت داد . اخبار
و گزارش های
سازمان های چپ
ایرانی و غیر
ایرانی هیچ
جایی در این سایت
ندارند . بخشی
از روحانیت
شیعه هم پس از
انتخابات دهم
به جنبش سبز
پیوسته است .این
ها هم از
موضعی بسیار
ارتجاعی با
مستمسک قرار
دادن سفر چاوز
به ایران به
انتقاد از
رژیم کودتا می پردازند .دفتر
تحکیم وحدت پس از
پخش اعترافات
بزور گرفته عبدالله
مومنی در نامه
اعتراضی که می
نویسد در
تقابل با
رژیم
کودتا آنها را
به اتحاد با
دول کمونیست چین
و ونزوئلا
متهم می کند .این
ها بخش هایی
از جنبش
سبز هستند که
برای تحت فشار
قرار دادن کودتا
گران رقیب از
سلاح انتی
کمونیسم
استفاده
می کنند. آنها
همزمان خود را
دنباله روان
واقعی خط امام
نیز معرفی می
کنند .به
نظر من فعالین سیاسی
چپ ایرانی
باید برای
مردم توضیح
دهند که
اینگونه
سیاست های
چاوز نه ناشی
از اعتقاد
او به
سوسیالیسم
مارکسی بلکه
دقیقا به دلیل
انحراف از
چنین
سوسیالیسمی
است .سوسیالیسم
مارکسی در
همبستگی
زحمتکشان
جهان و پیوند
جنبش های
انقلابی
تعریف می شود .همانگونه
که شما هم
در
بخش سوال
اولتان اشاره
کردید کنگره 14 سازمان
کارگران
انقلابی
ایران در
قطعنامه های
پایانی خود بر
این مهم
انگشت
گذاشته است .
1. لینک قطعنامه
http://archives.rahekargar.org/congress/congress14/gatnameh.htm