تجاوزهای
خاموش
مقدمه
سردبیر سایت
راه کارگر
خبر
تجاوز به یک
دختر جوان
معلول در «یک
مرکز نگهداری
بهزیستی»،
رسانه ای شده
است. خود این
خبر از عمق
فاجعه ای حکایت
می کند که در
اعماق جامعه
در جریان است. هنوز
خاطره تجاوز و
قتل دلخراش
آتنا اصلانی
از خاطره ها
محو نشده است؛
هنوز ماجرای
تجاوز سعید
طوسی قاری
قرآن بیت
رهبری به
نوزده نوجوان
مشتاق
یادگیری
قرآن، حل و فصل
نشده است که
این خبر دل
های نگران را آشفته
تر می سازد.
نگرانی از آن
که مسئولان و
آنها که باید
از حقوق
قربانیان
دفاع کنند، به
حمایت از
متجاوزان بر
می خیزند.
تجاوز از نگاه
آنها امری
عادی و گاه
پذیرفته شده
است. بویژه
برای آنها که
از چنین تجاربی
در "دوران
طلبگی" شان کم
ندیده اند.
این نگاه مختص
معتقدان به
اسلام نیست که
به زن به
عنوان "کالای
جنسی" و
"حوری" نگاه
می کنند و به پسران جوان
به عنوان
"غلمان" و
ملیجک های
فرمانبردار.
افشای
تجاوزات جنسی
کشیش ها به
نوجوانان در
پرورشگاه ها و
مراکز آموزشی
مسیحی در آمریکا،
استرالیا،
انگستان و
دیگر کشورهای
اروپائی،
واتیکان را با
مشکل جدی
روبرو ساخته
است. بنابراین
این پدیدۀ شوم
مختص ایران
نیست.
تجاوزجنسی
تنها در
پرورشگاه ها،
مدارس،
اردوهای
راهیان نور،
مراکز
بهزیستی،
حجره های حوزه
ها و زندان ها
صورت نمی
گیرد. در
کانون
خانواده ها
نیز به بسیاری
دختران و پسران
جوان، حتی از
سوی
خویشاوندان و
آشنایان
نزدیک تجاوز
می شود. روشن
است که بسیاری
از این موارد
از نگاه عمومی
دور می ماند
زیرا "آبروی"
خانواده و یا
"حرمت" مراکز
در میان است.
این ها نمونه
هائی از
تجاوزاتی است
که ب عنوان
تجاوز بر آن
گذاشته اند.
اما شمار
تجاوزات جنسی
شوهران به
همسران شان در
شرایطی که
تمامل به
رابطه جنسی
ندارند،
آنچنان است که
سخنی از آن در
میان نیست .
بویژه وقتی
پای شرع انور
در میان باشد
که عدم تمکین
زن در هر زمانی
که مرد طلب
کند، را دلیلی
برای تنبیه زن
نیز در نظر می
گیرد. وقتی
چنین فرهنگی
در کار باشد،
مبارزه با
تجاوز و
متجاوز جنسی
کار آسانی
نخواهد بود.
بویژه وقتی
این فرهنگ
منحط و
ضدانسانی از
پشتوانه قانونی و شرعی
نیز برخوردار
باشد.
برای
مقابله با
تجاوز و آزار
جنسی در هر
سطح و شکل آن،
باید در گام
اول با این
فرهنگ منحط مقابله
کرد. بدون
درگیر شدن با
این فرهنگ
منحط که
اصطلاح
فاعل و مفعول
را باب کرده
است، نمی توان
کار مؤثری
سازمان داد.
این بدان معناست
که ارتباط
جنسی افراد
بالغ که به
همدیگر علاقه
دارند، تنها
شکلی از رابطه
است که
می تواند
مورد قبول باشد
و هر نوع دیگر
چنین ارتباطی
تجاوز آشکار
به کسی است که
مورد آزار یا
تجاوز جنسی
قرار می گیرد
حتی اگر همسری
باشد که در
زمانی مشخص
تمایل به رابطه
جنسی ندارد.
در برخی از
کشورها، برای
دفاع از این
زنان قوانین
روشنی مصوب
شده است که می
توانند از این
طریق از حرمت
شخصی خود دفاع
کنند.
روشن
است که مقابله
با فرهنگ عقب
مانده و سنت های
ریشه دار
منحط، تنها یک
سوی ماجراست.
لازم است که
برای حفظ حرمت
انسانی تمامی
کسانی که در
موقعیت آسیب
پذیر قرار
دارند،
نهادهای مدنی
حامی تشکیل
داد و از حقوق
شان دفاع کرد.
در مدارس،
انجمن های
اولیا و
معلمان و حتی
تشکل های دانش
آموزی، در
مراکز
بهزیستی،
تشکل های مردم
نهاد و یک
شبکه اطلاع
رسانی فعال و
مستقل می
توانند نقش
اساسی برای
پیشگیری
داشته باشد.
آموزش کودکان
برای دفاع از
حریم شخصی خود
و بویژه حفظ
حرمت بدن خود،
توسط والدین و
معلمان و
مربیان می
تواند نیروی
مقاومت آنها
را تقویت کند
و حس اعتماد
به نفس آنها
را افزایش دهد
که عامل مهمی
در پیشگیری
خواهد بود.
در
کنار این
اقدامات، نقش
رسانه های
همگانی و شبکه
های اجتماعی برای
مقابله با
تعرضاتی که از
سوی افراد
صاحبت "قدرت"
در هر مکان و
محلی صورت می
گیرد،
بسیار مؤثر
خواهد بود. باید
فضائی ایجاد
کرد که کسی
تصور نکند می
تواند در
"خفا" به هر
بیشرمی که
دوست داشت دست
بزند. و
درکنار آن
باید برای
جایگزینی
قوانین مدرن بجای
قوانین منسوخی
که از متجاوز
دفاع می کنند
نیز تلاش همه جانبه
ای کرد. روشن
است که در این
بخش بدون مبارزه
جدی برای
جدائی دین از
دولت و از
میان بردن
سیطره دین بر
قوانین
نمی توان ره
به جائی برد.
دوشنبه
۱۳ شهريور
۱۳۹۶ برابر با
۰۴ سپتامبر ۲۰۱۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تجاوزهای
خاموش
آساره
کیانی
خبرها
حکایت از این
دارند که به
دختران کمتوان
ذهنی در یک
مرکز بهزیستی
تعرض میشود
خبر شوکآور
است و از آن
تیترهای
وحشتناکی
دارد که چشم
را روی خود
بکشاند تا
واژه «تجاوز»
که حالا دیگر
آنقدرها هم
خواننده با آن
بیگانه نیست،
با جولانی تازه،
خودی نشان
دهد؛ شوک اصلی
اما این نیست؛
«دختران کمتوان
ذهنی»
ناباورانه
خود را زیر
بار تجاوزی میبینند
که باورش نه
تنها برای یک
شهر بلکه برای
سرزمینی به
وسعت تمامی
معیارهای
فرهنگی، ارزشهای
اخلاقی و
باورهای دینی،
غیرممکن است.
سازمان
بهزیستی
کشور، میگوید
«گزارشی از یک
تعرض/ دخترانی
که خانههای
بختشان سیاه
است»، آنطورها
هم که
خبرگزاری
مهر، میگوید
سیاه نیست و
صرفا نمیشود
با اتکا به
گفتار و نقل
قولهای
شنیدهشده
اقدام به درج
خبر کرد و
اصلا معلوم
نیست از طرف
آدمهای
معتبر نقل شده
باشد یا خیر و
اینکه در هر
صورت اگر خبر
هم صحت داشته
باشد، نباید
زحمات شبانهروزی
خیل عظیم
افراد خدمترساننده
به کمتوانان
عزیز ذهنی بیسرپرست
و بدسرپرست را
نادیده گرفت.
دختر
30 سالهای که
به گفته یکی
از مددکاران
«یک مرکز
نگهداری
بهزیستی»، از
سوی کارمند
تاسیساتی
مورد تجاوز
قرارگرفته،
تنها 20 درصد
معلولیت دارد.
مددکار، این قضیه
را به اطلاع
مدیر مرکز
رسانده، او
گفته که دختر
را میفرستد
یک مرکز دیگر؛
نیروی
تاسیساتی
قبلا دو دختر
دیگر را هم
اذیت کرده و
آن دو دختر
جاهای دیگر
منتقل شدهاند؛
یکبار هم به
یک مددکار
تعرض کرده؛ به
طور موقتی سر
کار نیامده و
دوباره
برگشته.
ممکن
است مدیران و
حتی مسئولان
ذیربط
بگویند که
معلول ذهنی
درک و دریافتی
از تجاوز
ندارد و این
گفته آدم را
یاد قضیه
ناظمی میاندازد
که سال 93، در
یکی از مدرسههای
تهران به شش
دانشآموزان
پسر خود،
تجاوز کرده
بود و
مسئولان، آن موقع
گفته بودند که
دانشآموز هم
خودش خواسته.
بعد
هم تاسیساتی
متجاوز اگر
برای خوشآمد
کمتوانها
این کار را
کرده باشد، در
مورد مددکار
خانم دلیلش چه
بوده؟
اینجاست
که ذهن به سمت
یک جانبداری
بیدلیل از
فرد متجاوز میرود
و هزار سوالی
که چرا آن
ناظم و این
تاسیساتی اینطور
آزادند.
کسی از یک
نفر متهم خبر
دارد که(که بر
اساس آنچه
رسانهها در
سال گذشته،
گفتند) به
پسرهای علاقهمند
به آموزش
«قرآن» تجاوز
کرده بود؟
البته که «اثبات
آن کار مشکلی
است و با
تحقیقات
امکانپذیر
است و اگر
مسئولان
قضایی، علم
پیدا کنند، میتوانند
رسیدگی کنند.»
اما تعدد
«نرسیدگی» آدم
را به شک میاندازد.
بله؛
مردی که به
آتنای هفتساله
در مُغان
تجاوز کرد به
اعدام محکوم
شده؛ اما مگر
با هجمهای
که تمام مردم
شهر به سمت
مغازهاش
برده و شیشهها
را خرد کرده بودند،
حکمی جز اعدام
میشد صادر
کرد؛ این است
که به نظر میرسد
شاید مسئولان
را باید مجبور
به واکنش کرد.
شاید اگر
افکار عمومی
نبود قاتل
آتنا باز هم میرفت
مینشست توی
مغازهاش
درپارسآباد
و به دختربچهها
به چشم خریدار
نگاه میکرد.
حالا
بهزیستی از
پیگیری «خبر»،
خبر میدهد و
میگوید که به
جد پیگیر
موضوع یک تعرض
بوده و در صورت
اثبات با
متخلفان از
طریق مراجع
قضایی برخورد
«نموده» و
مدافع احقاق
حقوق معلولان
در همه امور
مربوطه «خواهد
بود».
وعدهدادن
پس از رخداد
فاجعه آسان
است؛ خط و
نشان کشیدن هم
همینطور؛
مهم آموزشی
است که برای
کودکان،
دختران و
پسران معلول و
غیر معلول
باید باشد و
نیست؛ مهم
دقتی است که باید
در گزینش
افراد مسئول
در قبال قشر
آسیبپذیر
جامعه، وجود
داشته باشد و
ندارد؛ مهم قوانین
«معلولی» است
که جامعه از
آن اذیت میشود؛
معلولیتی
کهنه، کمسواد
و بدون پدر و مادر.
همدلی
: 13 شهریور 1396 |
جامعه
| کد
خبر: 368490 0
http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=36849
....................................................
انکار
نميکنيم
شهرزاد
همتي
شرق
ـ گروه
جامعه
روز
گذشته خبر
تجاوز به
دختران کمتوان
ذهني در يکي
از مراکز
نگهداري
بهزيستي روي
خروجي
خبرگزاريها
قرار گرفت؛
خبري که
خبرگزاري مهر
منتشر کرد و
دراينباره
با جزئيات
توضيح داده
شده بود. خبري
که حسين نحوينژاد،
معاون امور
توانبخشي
سازمان
بهزيستي کشور،
درباره آن در
گفتوگو با
«شرق»، اينطور
ميگويد:
«وجود آزار و
اذيت سازمانيافته
را در مراکز
بهزيستي
تکذيب ميکنم؛
اما معتقدم
نميشود گفت
اين مسئله به
صورت کلي در
مراکزي از اين
دست وجود
ندارد و
نخواهد داشت».
به گزارش مهر،
يکي از
مددکاران يک
مرکز نمونه
بهزيستي که نخواسته
نامش فاش شود،
گفت بارها به
مديريت درباره
آزار و اذيت
جنسي يکي از
دختران کمتوان
ذهني اين مرکز
از سوي يک
«نيروي
تأسيساتي»
تذکر داده
است؛ اما مدير
مرکز «هيچ
اقدامي براي
دفاع از اين
دختر» انجام
نداده و صرفا
قرار است
«براي حلوفصل
ماجرا»، اين
دختر را به
مرکزي ديگر
منتقل کند. به
گفته نويسنده
اين گزارش،
بازرسي
سازمان
بهزيستي از
ماجراي آخرين
تجاوز آگاهي
يافته و از
مسئولان مرکز
خواسته گزارش
پزشکي قانوني
را دراين باره
ارسال کنند؛
اما مدير اين
مرکز از ارسال
دختر کمتوان
ذهني به پزشکي
قانوني و
اطلاعرساني
درباره اين
تجاوزها سر
باز زده و
«مصمم است
صورتمسئله
را پاک کند» و
البته
تجاوزگر نیز
به سر کار
بازگردانده
شد که اين
کارمند
تأسيساتي، خود
پدر يک کودک
کمتوان ذهني
است. در يکي
ديگر از مراکز
نگهداري از
افراد کمتوان
ذهني و جسمي
که از زنان
جوان ۳۰ تا ۳۵
سال نيز نگهداري
ميکند،
مواردي از
تجاوز بهطور
مرتب رخ ميدهد.
انتشار اين
گزارش واکنشهاي
متفاوتي را در
پي داشته است.
نگاهي که به مراکز
بهزيستي وجود
دارد، در تمام
اين سالها
مثبت نبوده؛
نوع نگهداري
کودکان و
همچنين رهاکردن
يکباره آنها
در ١٨سالگي آنهم
بدون
پشتوانه، هميشه
محل اعتراض
بوده است. در
گفتوگويي که
روزنامه «شرق»
با پسران
ترخيصي از بهزيستي
در سال گذشته
انجام داد،
آنها مدعي بودند
برخي
مددکاران
حاضر در مراکز
اعتياد دارند؛
اما نميشود
اين مسئله را
به همه
کارمندان
سازمان و البته
تمام مراکز
بهزيستي
تعيمم داد.
هرچند نميتوان
تکذيب کرد که
در برخي مراکز
بهزيستي کودکان
سالم و معلول
آزار و اذيتهايي
را تجربه کردهاند.
بلافاصله پس
از انتشار
گزارش
یادشده، سازمان
بهزيستي
بيانيه خود را
نيز در اختيار
رسانهها
قرار داد. در
بخشهايي از
اين بيانيه
آمده است:
«نظارت بر
عملكرد مراكز
فوق از
محورهاي
اساسي برنامههاي
سازمان بوده و
خواهد بود و
بازرسيها از
سوي
كارشناسان
تخصصي
توانبخشي
شهرستان،
استانها، دفاتر
تخصصي ستاد، دفاتر
بازرسي،
حراست و تشكلهاي
خانوادهاي
افراد داراي
معلوليت صورت
ميپذيرد و
دستورالعملهاي
جامع عمومي و
تخصصي مراكز
مذكور،
راهنما و ملاك
عمل
كارشناسان در
بازديدها ميباشد.
بر اساس آنچه
كه از خبر
مذکور
استنباط ميشود،
نگارنده بر
اساس گفتار و
نقلقولهاي
شنيدهشده،
اقدام به درج
خبر كرده كه
گاها مشخص
نيست آيا اين
نقلقولها
از سوي اشخاص
معتبر بيان
شده باشد و
حتي در صورت
صحت خبر،
نبايد زحمات
خيل عظيم
افراد خدمترساننده
و داراي
انگيزه به
معلولان را در
بخشهاي
دولتي و
غيردولتي زير
سؤال برده و
همه را با يك
نگاه انتقادي
برنده، از دمِ
تيغ گذراند و
آينده شوم و
سياهي را در
مقابل حداقل
٥٠ هزار ساكن
مراكز
نگهداري تحت
نظارت سازمان
ترسيم كرد.
خاطرنشان
ميسازد
سازمان
بهزيستي عليرغم
ادعاي اثباتنشده
دراينباره،
بهجد پيگير
موضوع بوده و
در صورت اثبات
با متخلفان از
طريق مراجع
قضائي برخورد
كرده و مدافع
احقاق حقوق
معلولان در
همه امور
مربوطه خواهد بود».
حسين نحوينژاد
در گفتوگو با
«شرق»، درباره
جزئيات
نگهداري
کودکان معلول
و گزارش
منتشرشده،
توضيحاتي
ارائه ميکند
که در ادامه
خواهيد خواند.
آيا
وجود آزار و
اذيت را در
مراکز
نگهداري سازمان
بهزيستي ميتوان
به صورت کامل
رد کرد؟
انسان
تا زماني که
در زمين وجود
دارد، جرم و جنايت
و انحراف از
قانون هم وجود
دارد. وجود
اينهمه
پرونده جنايي
و مشکلاتي از
اين قبيل، شاهدي
بر اين
ادعاست؛
بنابراين هيچ
مديري در هيچکجاي
جهان نميتواند
بگويد دستگاه
تحت نظارت من
بري از هر خطا
و اشتباه است.
حتي دادگاهي
تحت عنوان
دادگاه
کارکنان دولت
داريم يا مثلا
کميته تخلفات
اداري يا
کميته
انظباطي در
دانشگاهها
را داريم که
اين نشان ميدهد
همهجا ممکن
است انحرافهایی
صورت بگيرد؛
اما نکته مهم
اين است که
مسئولان در
حوزه کاري
خود، به نحوي
فعاليت کنند که
اولا قوانين،
قواعد و
مقرراتي را
داشته باشند
که تا حد
امکان مسائل
انحراف از
معيار را پيشبيني
کند و هم تا حد
امکان، زمينهاي
را ايجاد کند
که پس از
هرگونه
انحرافي، امکان
مداخله بههنگام
را برايشان
فراهم و با
انحراف
برخورد کند.
به
صورت مشخص،
درباره مراکز
نگهداري از
افراد کمتوان
ذهني چه ميگوييد؟
من
درباره مراکز
نگهداري ميتوانم
اين ادعا را
بکنم که در
دوره کاري من،
اگر اتفاقي افتاده
است، به آن
پاسخ دادهام.
دفاعي که من
از مراکز ميکنم،
به اين معنا
نيست که وقوع
انحراف را
تکذيب کنم،
نخير؛ مثل
هرجاي ديگري
ميتواند
هرگونه
انحرافي در
سيستم ما نيز
رخ بدهد. در
آموزشوپرورش،
نيروي
انتظامي، قوه قضائيه
و شهرداري رخ
ميدهد و در
بهزيستي و
سازمانهاي
تابعه هم رخ
ميدهد. اما
اين دعا را هم
ميتوانم
بکنم که با
توجه به قواعد
و مقرراتي که ما
داريم، با
توجه به سختگيريهايي
که در زمینه
اعطاي مجوزها
به افراد حقيقي
و حقوقي
داريم، با
توجه به اينکه
بسياري از مراکز
بزرگ نگهداري
ما تحت نظر
هيئت امناي
مردمي که
افراد معتمد
هستند اداره
ميشوند و با
توجه به اينکه
سيستم نظارتي
ما چندلايه
است و بر يک
فرد و يک واحد
نظارت نميکنيم
و بخشهاي
مختلفي نظارت
ميکنند،
ضريب خطا نسبت
به مراکز
مشابه در مرکز
ما کمتر است،
همچنين امکان
بروز خطاي
سيستماتيک و
مداوم تقريبا
صفر است؛ يعني
ممکن است در
جايي معلولي
مورد آزار و
ضربوشتم
قرار بگيرد،
اما اينکه اين
آزار بهصورت
مداوم در
تمامي مراکز
ما و جود
داشته باشد
امکان ندارد.
اين ادعا را
ثابت ميکنيم
که اين مسئله
بهصورت
سيستماتيک در
بهزيستي وجود
ندارد.
کساني
که به استخدام
اين مراکز
درميآيند
آيا از
فيلترهاي
مشخصي عبور ميکنند؟
تا چند
سال پيش
خودمان با
مديران
مصاحبه ميکرديم،
الان گزينش ما
روي خود افراد
هم مؤثر است،
يعني حراست و
گزينش ما روي
افرادي که در
اين مراکز کار
ميکنند مؤثر
است، افراد
استخدامي
بايد تحت
آموزش قرار
بگيرند، پروندههاي
اين افراد در
بهزيستي وجود
دارد و نظارت
لازم انجام میشود
که فرد رواني
و مجرم وارد
سيستم نشود.
اين
گزارش درباره
مرکز مورد بحث
کدهاي مشخصي ميدهد،
نام مرکز را
ميدانيد؟
ما
دقيقا ميدانيم
که گزارش از
کدام مرکز
صحبت ميکند.
صحت
اين مسئله را
تأييد ميکنيد؟
گزارشگر
خودش اسم مرکز
را به ما
نگفت، اما از بررسيهايي
که ما انجام
داديم، متوجه
شديم صحبت درباره
يکي از مراکزي
است که بهصورت
دولتي اداره
ميشود،
البته با
ترکيب هيئت
امنايي، در
اين مرکز فردي
مدتها پيش
مدعي شده بود
که يکي از
پرسنل آنجا با
يکي از معلولان
رابطه جنسي
برقرار کرده
است، به همين
منظور حوزه
بهزيستي
شهرستان
تهران و حراست
به موضوع ورود
پيدا کردند
ولي اين مسئله
اثبات نشد، فرد
به پزشکي
قانوني ارجاع
داده شد و
مسئلهاي
مشخص نشد؛ اما
با توجه به
اينکه
شايعاتي
دراينباره
مطرح شده بود،
تغييرات
مديريتي در
آنجا اعمال
شد، ولي چون
جرمي اثبات
نشده بود، اين
را به مراجع
بالاتر گزارش
نکرده بودند و
احساس کردند
مسئله در
شهرستان
تهران حلوفصل
شده، حالا آن
فرد خبر خود
را به رسانه
مربوطه
رسانده است.
اين خبرگزاري
هم يک مصداق را
در دست داشته
و آن را کاملا
به کل مراکز
نگهداري
سازمان تعميم
داده، دوم
اينکه بين
مراکز
نگهداري
پرورشگاهي و
نگهداري
معلولان خلط مبحثي
شده و وقتي
شما گزارش را
ميخوانيد
احساس ميکنيد
درباره مراکز
نگهداري
کودکان و
دختران صحبت
ميشود. اما
وقتي مطلب را
کامل ميخوانيد
متوجه ميشويد
درباره معلول
ذهني صحبت ميکند.
نکته ديگر
اینکه به نظر
ميرسد گزارش
تشويش اذهان
عمومي است،
چون درباره
گزارشي صحبت
ميکند که
اثبات نشده و
اگر اثبات هم
شود، آيا بايد
زحمات افراد
خير را زير
سؤال ببريم؟
١٤ هزار نفر
از افرادي که
نزد ما نگهداري
ميشوند با
حکم قضائي
نگهداري ميشوند،
يعني يا
سرپرست مؤثر
نداشتهاند
يا مجهولالهويه
هستند و در
خيابان
سرگردان بودهاند،
اگر اتفاق
اثباتشده يا
اثباتنشدهاي
در مرکزي به
وقوع پيوست،
آيا درست است
آن را به
تمامي مراکز
منتصب کنيم؟
اين
مورد نه اولي
است و نه آخري
آقاي دکتر...
مورد و
مصداق
بياوريد.
عرض
بنده اين است
که اين اتفاق
ميافتد، شما
نميتوانيد
آن را انکار
کنيد.
ساماندهيشده
نيست، اما نميشود
گفت اصلا چنين
مسئلهاي
وجود ندارد...
من هم
آن را انکار
نميکنم.
خب چه
بايد کرد؟
همين
کاري که ما ميکنيم.
دستورالعمل
نظارتي و ايمن
ما در حد يک
کتاب است و بهویژه
در سال ٩٥ و ٩٦
تأكيدات ما
گسترده بود.
تأكيد ما به
مراکز اين است
که هر حادثهاي
را به محض
وقوع به مرکز
توانبخشي
کشور گزارش
دهند.
اين
دختري که
درباره آن در
گزارش صحبت
شده، شما
وجودش را
تأييد ميکنيد؟
بله.
فردي است که
در آن مرکز
وجود دارد و
بهزيستي
شهرستان به
وضعيتش
رسيدگي کرده.
براساس آخرين
اطلاعي که ما
درباره وضعيت
او کسب کرديم،
هيچگونه
مسئلهاي
درباره کودک
ثابت نشد و
پزشکي قانوني
هم مسئله آزار
جنسي را رد
کرد؛ اما
اقدامات
انجام شده.
شايد تنها
انحرافي که
خارج از معيار
بوده، اين است
که بايد گزارش
عملکرد را به
معاونت توانبخشي
بهزيستي کشور
ارائه ميکردند
که نکردند.
به
نظر ميرسد
مراکز توانبخشي
و نگهداري آنطور
که بايد معرفي
نشدهاند و
البته نگاه
سياهي را که
به اين مراکز
وجود دارد نميشود
منکر شد، اين
مسئله البته
به خود سازمان
برميگردد که
نتوانسته
است آنطور که
بايد از هويت
خود دفاع کند،
نظر شما دراينباره
چيست؟ از طرفي
اين مراکز را
نميتوان از
هر جهت عاري
از مشکل
دانست. نميشود
بهصورت
صدرصدي تمامي
مسئولان اين
مراکز را از نظر
رواني سنجش
قطعي کرد، چه
توضيحي
درباره اين دو
نکته داريد؟
اصولا
نگاه ما به
مراکز
نگهداري هم
منفي است، چون
اعتقاد ما اين
است که اين
مراکز آخرين
راهکار است،
هدف ما هم در
١٥سال گذشته
افزايش مراکز
روزانه و
گسترش طرح
مراقبان و
خدمات در منزل
بوده است. ما
خدمات
نگهداري را
آخر خط ميدانيم،
بنابراين هيچگونه
تبليغي
درباره آن
نداريم؛ مگر
مراکزي که
براي کمکگرفتن
از مردم دست
به تبليغات ميزنند.
ما محدوديت
حضور مردم در
مراکز
نگهداري را هم
داريم، چراکه
حفظ اسرار اين
بيماران هم برعهده
ماست، نميتوانيم
اجازه دهيم
عکسهاي آنها
پخش شود. بخشي
از اين افراد
هم اصلا بيمار
رواني هستند و
امکان حضور
مردم در کنار
آنها وجود
ندارد.
بنابراين
اينکه ما
بخواهيم
درباره آنها
تبليغ کنيم، اصلا
هدف ما نيست،
ولي روي خروجي
سازمان هميشه
تبليغ ميکنيم.
مراکز ما
مراکزي خدمترسان
هستند که به
افراد تهخطي
سرويس ميدهند.
اين را هم
بگويم در برخي
از مراکز ما
سرويسهاي
اجباري داده
ميشود، شايد
برخي از افراد
اصلا نبايد در
مراکز حضور
داشته باشند،
ولي با حکم
قضائي مجبور
به پذيرش
هستيم. بارها
هم اخطار در
اينباره
دادهايم و از
خطرناکي
ماجرا گفتهايم،
هميشه هم بحث
تجاوز نيست.
هفته پيش
دعوايي در اين
مراکز رخ داد
که فرد رواني
با فرد ديگري
درگير شد، دو
نفر براي
دخالت و جمعکردن
دعوا وارد
شدند و يک نفر
کشته شد. قاتل
قبلا نيز
سابقه قتل
داشته است. ما
مجبور به پذيرش
اين فرد
بوديم،
درحاليکه در
همه دنيا
مراکز حفاظتشده
قضائي وجود
دارند.
در
اين گزارش
درباره
متجاوز بهعنوان
فردي نام برده
شده که در
مرکز مذکور در
بخش تأسيسات
کار ميکرده
است. اين مطلب
را تأييد ميکنيد؟
من
الان درباره
اسم و رسم او
اطلاع دقيقي
ندارم. اولين
خبر به من اين
است که رسيدگيها
انجام شده و
دوربينهاي
مداربسته هم
چيزي ثبت
نکرده و کسي
شهادت نداده و
چون صرفا ادعا
بوده، از
طريق پزشکيقانوني
هم به اثبات
نرسيده است.
الان
اين فرد در آن
مرکز هنوز
مشغول به کار
است؟
خير.
گفته
شده اين فرد
کارمند
تأسيسات است،
چطور کارمند
تأسيسات ميتوانسته
اينقدر با
بچهها
ارتباط نزديک
داشته باشد؟
براي
همين خيلي
براي ما قابلباور
نيست، اما
بالاخره در يک
مرکز بزرگ ميشود
خيلي راحت در
لحظه به هر
کسي دسترسي
پيدا کرد.
شرق
ـ شماره
۲۹۵۴ -
دوشنبه ۱۳
شهريور۱۳۹۶
.....................................................
پرونده
تجاوز به
دختران معلول
روي ميز قاضي
مدیریت
و پرسنل
آسایشگاهی که
عنوان میشود
در آن دختران
معلول مورد
تجاوز جنسی
قرار گرفتهاند
تغییر کرده و
جابهجا شدهاند
و سازمان
بهزیستی هم
عنوان کرده در
صورت اثبات
این اتفاق،
مراتب از طریق
مراجع قضائی پیگیری
میشود. به
گزارش «آرمان»
شنبه این هفته
گزارشی تکاندهنده
در رسانهها
منتشر شد. در
این گزارش یک
مددکار
اجتماعی مدعی
شده بود که در
آسایشگاهی
تحت نظارت
سازمان
بهزیستی به
دختران معلول
تجاوز شده
است. او مدعی
شده بود: پس از
احراز این
موضوع برای
مدیر مرکز،
هیچ اقدامی
برای دفاع از
این دختر
انجام نشده و حتی
قرار است برای
حلوفصل
ماجرا او به
مرکز دیگری
منتقل شود.
این مددکار
گفته بود: ث. بهتنهایی
قربانی اهداف
شوم این
تاسیساتی
نبوده و پیش
از این، دو
دختر دیگر نیز
طعمه هوسرانی
این فرد شده
بودند و پس از
اطلاع مدیر
مرکز از ماجرا
به مراکز
دیگری منتقل
شدهاند. این
کارمند
تاسیساتی با
قرارداد حجمی
یا شرکتی برای
این مرکز کار
میکرده و پس
از روشن شدن
ماجرای تعرض
او به یکی از
مددجویان با
ورود بهموقع
و برخورد جدی
بازرسی
سازمان
بهزیستی از کار
بیکار میشود،
اما با این
ادعای مدیر
مرکز که نیروی
تاسیساتی
دیگری در
اختیار ندارد
بار دیگر به
کار
فراخوانده
شده است. از سوی
دیگر، فرد
متعرض خود نیز
پدر یک کودک
عقبمانده
ذهنی است.
براساس قانون
این دختر باید
برای انجام
مراحل قضائی و
مجازات این
مرد به پزشکی
قانونی معرفی
شود، کاری که
مدیر این مرکز
از آن خودداری
میکند. او
ادامه داده بود:
مدیر این مرکز
که بهتازگی
ارتقا یافته و
برای جلوگیری
از بدنامی مرکزش
میخواهد
موضوع را در
خفا حلوفصل
کند دختر را
برای معاینه
به جای پزشکی
قانونی به مطب
یکی از
متخصصان
بیماریهای
زنان فرستاد،
با این حال
این متخصص نیز
اعلام کرده که
برای اثبات
تعرض، این دختر
باید به پزشکی
قانونی برود،
موضوعی که مدیر
این مرکز
همچنان علاقهای
به اجرای آن
ندارد، حتی او
برای اینکه
صورتمساله
را پاک کند از
روانشناس
مرکز خواسته
است تا گواهی
صادر کند که
براساس آن،
این دختر به
دلیل داشتن
عقبماندگی
ذهنی توهم
داشته و صحبتهایش
واقعی نیست؛
پیشنهادی که
روانشناس
مرکز از انجام
آن خودداری
کرده است.
چیزی
ثابت نشده است
به
دنبال انتشار
این گزارش
تکاندهنده،
سازمان
بهزیستی به آن
واکنش نشان
داد. در
جوابیه این
سازمان آمده
است: «براساس
آنچه از خبر
مذکور
استنباط میگردد،
نگارنده
براساس گفتار
و نقلقولهای
شنیدهشده
اقدام به درج
خبر نموده که
بعضا مشخص
نیست آیا این
نقلقولها
از سوی اشخاص
معتبر بیان
شده باشد و
حتی در صورت
صحت خبر نباید
زحمات خیل
عظیم افراد
خدمترساننده
و دارای
انگیزه به
معلولان را در
بخشهای
دولتی و
غیردولتی زیر
سوال برده و
همه را با یک
نگاه انتقادی
برنده از دم
تیغ گذراند و آینه
شوم و سیاهی
را در مقابل
حداقل ۵۰هزار
ساکن مراکز
نگهداری تحت
نظارت سازمان
ترسیم نمود.
خاطرنشان میسازد
سازمان
بهزیستی بهرغم
ادعای اثباتنشده
در این خصوص،
بهجد پیگیر
موضوع بوده و
در صورت اثبات
با متخلفان از
طریق مراجع
قضائی برخورد
نموده و مدافع
احقاق حقوق
معلولان در
همه امور
مربوطه خواهد
بود.» در اظهار
نظری
جداگانه،
معاون
توانبخشی سازمان
بهزیستی،
عنوان کرد:
«یکی از پرسنل
آسایشگاه
شایعهای
مبنی بر تعرض
به دختران
معلول منتشر
کرده بود که
در بررسیها
چنین واقعهای
اثبات نشد و
پزشکی قانونی
نیز این مساله
را رد کرده
است.» حسین
نحوینژاد در
ادامه
خاطرنشان کرد:
«بهرغم ثابت
نشدن تعرض،
مدیریت و
پرسنل این
مرکز تغییر
کرده و جابهجا
شدهاند.» او
انتشار خبر
تعرض در یکی
از رسانهها
را از مصادیق
تشویش اذهان
عمومی برشمرد
و گفت: «50هزار
معلول، بیمار
روانی و
سالمند در
860مرکز بهزیستی
نگهداری میشوند.
صدور مجوز
برای این
مراکز بسیار
سختگیرانه
است.» در حالی
مسئولان
بهزیستی خبر
تجاوز به
دختران معلول
در آسایشگاه
تحت نظارت این
سازمان را
تکذیب میکنند
که این اتفاق
در صورت بروز
میتواند یکی
از فاجعهبارترین
موارد در مورد
مراکز
نگهداری
مددجویان
بهزیستی باشد.
پیش از این
مواردی از
کودکآزاری و
قصور منجر به
مرگ در
آسایشگاههای
بهزیستی
رسانهای شده
بود، اما مورد
اخیر بسیار
تکاندهنده
است و افکار
عمومی را
جریجهدار
کرده است.
روزنامه
آرمان امروز
کد خبر:
۱۹۶۷۳۸ |
تاریخ :
۱۳۹۶/۶/۱۳ -
شماره: 3410
......................................................................................
دخترانی
که خانه
بختشان سیاه
است
سرنوشت
کودکان
پرورشگاهی؛
گزارشی
از یک تعرض
مسعود
بُربُر
مراکزنگهداری
قرار بوده
پناهگاهی
باشد برای
کودکانی که
خانواده آنها
را نپذیرفته
یا به پای خود
از آزار
نزدیکان
گریختهاند
تا در فضایی
امن بزرگ شوند
اما بزرگ شدن
پایان تلخی
زندگی همه
آنها نیست.
خبرگزاری
مهر، گروه
جامعه- مسعود
بُربُر: ث. دختر
۳۰ سالهای
است که همچون
آتنا و بنیتا
در دم یا طی
چند ساعت
تشنگی و
گرسنگی به
آغوش مرگ
نرفته است. او چند
سالی است که
در یکی از
مراکز
نگهداری از معلولان
عقب مانده
ذهنی زندگی میکند.
او در یک
خانواده
بدسرپرست و
آسیبدیده به
دنیا آمده و
بزرگ شدهاست
اما زندگی در
این مرکز که
چند سال
متوالی به
عنوان بهترین
مرکز بهزیستی
معرفی شده هم
نتوانسته
آرامش و دوری
از آزار و
اذیت را برای او
فراهم کند.
یکی از
مددکاران این
مرکز که
نخواسته نامش
فاش شود در
گفتگو با
خبرنگار مهر
از آزار و
اذیت جنسی یکی
از نیروهای
تاسیساتی این
مرکز به این
دختر آن هم به
دفعات متعدد
پرده برداشته
است اما به
گفته این مددکار،
پس از احراز
این موضوع
برای مدیر مرکز،
هیچ اقدامی
برای دفاع از
این دختر انجام
نشده و حتی
قرار است برای
حل و فصل
ماجرا او به
مرکز دیگری
منتقل شودیکی
از مددکاران این
مرکز که
نخواسته نامش
فاش شود در
گفتگو با خبرنگار
مهر از آزار و
اذیت جنسی یکی
از نیروهای
تاسیساتی این
مرکز به این
دختر آن هم به
دفعات متعدد
پرده برداشته
است اما به گفته
این مددکار،
پس از احراز
این موضوع
برای مدیر
مرکز، هیچ
اقدامی برای
دفاع از این
دختر انجام
نشده و حتی
قرار است برای
حل و فصل
ماجرا او به
مرکز دیگری
منتقل شود.
این
مددکار در
ادامه صحبتهایش
تاکید میکند
که ث. به
تنهایی
قربانی اهداف
شوم این تاسیساتی
نبوده و پیش
از این، دو
دختر دیگر نیز
طعمه هوسرانی این
فرد شده بودند
و پس از اطلاع
مدیر مرکز از ماجرا
به مراکز
دیگری منتقل
شدهاند. این
کارمند
تاسیساتی با
قرداد حجمی یا
شرکتی برای
این مرکز کار
میکرده و پس
از روشن شدن
ماجرای تعرض
او به یکی از
مددجویان، با
ورود بهموقع
و برخورد جدی
بازرسی
سازمان
بهزیستی از کار
بیکار میشود
اما با این
ادعای مدیر
مرکز که نیروی
تاسیساتی
دیگری در
اختیار ندارد
بار دیگر به
کار فراخوانده
شده است. نکته
تلخ داستان
اما اینجاست
که فرد متعرض
خود نیز پدر
یک کودک عقبمانده
ذهنی است.
براساس قانون
این دختر باید
برای انجام
مراحل قضایی و
مجازات این
مرد به پزشکی
قانونی معرفی
شود، کاری که
مدیر این مرکز
از آن خودداری
میکند.
مددکار
این مرکز
ادامه میدهد:
مدیر این مرکز
که به تازگی
ارتقا یافته و
برای جلوگیری
از بدنامی
مرکزش میخواهد
موضوع را در
خفا حل و فصل
کند دختر را
برای معاینه
به جای پزشکی
قانونی به مطب
یکی از
متخصصان
بیماریهای
زنان فرستاد،
با این حال
این متخصص نیز
اعلام کرده که
برای اثبات
تعرض، این
دختر باید به
پزشکی قانونی
برود، موضوعی
که مدیر این
مرکز همچنان
علاقهای به
اجرای آن
ندارد. حتی او
برای این که
صورت مساله را
پاک کند از
روانشناس مرکز
خواسته است تا
گواهی صادر
کند که براساس
آن این دختر
به دلیل داشتن
عقب ماندگی
ذهنی توهم
داشته و صحبتهایش
واقعی نیست؛
پیشنهادی که
روانشناس مرکز
از انجام آن
خودداری کرده
است. این در
حالی است که
به گفته این
مددکار ث.
تنها ۲۰ درصد
معلولیت ذهنی
دارد و به
راحتی میتواند
یک زندگی را
با حمایتهای
دور اداره کند
و صحبتهای او
خلاف واقع
نیست.
«تنبیه
بدنی نه! اذیت!»
بازرسی
سازمان
بهزیستی به
محض اینکه از
ماجرا مطلع
شده از
مسئولان مرکز
خواسته که
هرچه سریعتر
گزارش پزشکی
قانونی را
ارسال کنند،
با این حال
مدیر مرکز همچنان
از این کار
جلوگیری میکند
و مصمم است
صورت مساله را
پاک کند.
اگرچه
سازمان
بهزیستی با
جدیت تمام
انواع مراقبتهای
لازم را در
دستور کار
دارد اما
متأسفانه اخبار
مشابهی از
مراکز دیگر هم
به گوش میرسد.
در یکی از مراکز
نگهداری
معلولان ذهنی
که دختران ۳۰
تا ۳۵ ساله هم
ش. کودک ۱۲
سالهای که به
فروش مواد
مخدر مشغول
است، در پاسخ
به اینکه چرا
در مراکز
نگهداری نمیماند
میگوید:
«اذیت میکنند.»
و وقتی از او
میپرسی:
«یعنی چهجور
اذیتی؟ تنبیه
بدنی؟» پاسخ
میدهد:
«تنبیه بدنی نه.
اذیت...»در
بینشان هست،
علیرغم
تذکرات مکرر سازمان
بهزیستی،
دختر جوانی که
میگوید
خانواده
ندارد و مجهولالهویه
است و چون
جایی برای
رفتن ندارد
اینجا مانده،
اعتراف می کند
که یکی از
مسئولان مرکز و
دو نفر از
پرسنل آنها
را «اذیت» میکنند.
در پاسخ به
این پرسش که
«چطور اذیتی»
تنها میگوید:
«وسایلی که
خیرین برای ما
میآورند به
ما نمیدهند.
بعد برای
اینکه آنها
را بگیریم شرطهایی
برای ما میگذارند.»
وقتی
از او میپرسم
بچهها شرطها
را اغلب قبول
میکنند یا نه
میگوید:
دختران معلول
ذهنی و جسمی،
مثل هر آدم دیگری
نیازهایی
دارند. طبیعی
است که خیلی
از پیشنهادها
را سریع قبول
کنند.
کسانی که
به نحوی از
این مرکز
بیرون آمدهاند
هم روایت
مشابهی دارند.
ش. کودک ۱۲
سالهای که به
فروش مواد
مخدر مشغول
است، در پاسخ
به اینکه چرا
در مراکز
نگهداری نمیماند
میگوید:
«اذیت میکنند.»
و وقتی از او
میپرسی:
«یعنی چهجور
اذیتی؟ تنبیه
بدنی؟» پاسخ
میدهد:
«تنبیه بدنی
نه. اذیت...»
یکی هم
زیاد است
مدیرکل
پیشین اداره
کودکان بی
سرپرست و مشاور
عالی خانه
خیرین ایران و
موسسه خیریه
عترت بوتراب
که در زمینه
زنان بیسرپرست
مبتلا به
سرطان فعالیت
میکند در
پاسخ به اینکه
این اتفاقات
چه اندازه صحت
دارد و به چه
میزان رخ میدهد
میگوید: فرض
کنید مثلا
هزار مرکز
داریم و در هر
مرکزی ۲۰نفر
ممکن است
همکاری کنند.
اگر خدای نکرده
یک درصد از
این ۲۰ هزار
نفر مشکل
داشته باشند
چون جامعه
آماری ما
بالاست به
تعداد زیادی میرسیم.
نبیالله
عشقی ثانی
تأکید میکند:
البته این
استدلال که ۱۰
هزار بچه را
نگه میداریم
و دو تا بچه ما
این طور شده
پذیرفتنی نیست.
یکی هم زیاد
است. یک مرکز
نمی تواند
بگوید مواظب
۶۰ نفر بودم و
یکی از دستم
رفت چون نسبت
به همه
مسئولیت دارد.
وی
تصریح میکند:
البته باید
پیشینه این
افراد را هم
در نظر بگیریم.
من بچه ای را
داشتم که توسط
پدرش مورد آزار
جنسی قرار می
گرفت و ناپدری
با او رابطه مکرر
داشته و عمو و
دیگران هم از
او سوء استفاده
میکردند.
چنین فردی فرق
می کند با کسی
که در یک خانواده
سالم اجتماعی
زندگی می کند.
مسلما
در مرحله اول
انتخاب
کارکنان
کنترل ها باید
مستمرا اتفاق
بیفتد و نظارت
بر عملکرد کارکنان
باید سالانه و
حتی ۶ ماه یک
بار باشد. باید
منظم کلاس های
آموزشی
گذاشته شود و
این مراقبت
کردن چیزی
نیست که یک
بار انجام
بدهید و تمام
بشود عشقی میگوید:
البته باید از
تلاشهای
شبانهروزی
کارکنان خانههای
کودکان و
نوجوانان که
یکی از مشکلترین
مسئولیتهای
مراقبتی و
تربیتی ما را
بر عهده
دارند، سپاسگزاری
کرد. سختترین
کار در
بهزیستی
اداره کردن
مراکز مراقبت
است و سخت
ترین کار
مراقبت از بچه
هایی است که
خانواده ای
ندارند. این
اتفاقات می
افتد و
مسئولان هم
شرعا هم قانونا
مکلفند همه
دقت ها را به
عمل بیاورند، بچه
ها را آموزش
بدهند، به
مربیان و
کارکنان هم
آموزش بدهند و
به طور مستمر
و پیوسته باید
مراقب آنها
باشند.
مدیرکل
پیشین اداره
کودکان بی
سرپرست درباره
مراقبتهای
لازم برای
پیشگیری از
اتفاقاتی
همچون تعرض به
ث. میگوید:
بسیاری از
آزارهای جنسی
در جامعه ما
متاسفانه
ابتدا از
بستگان شروع
شده است. حال
مرکزی داریم
برای بچههایی
که از نظر
ذهنی و جسمی
دچار معلولیت
هستند. برای
مثال فردی را
داریم که ضریب
هوشی معادل
کودک هفت ساله
را دارد. چنین
فردی که شرایط
جسمی دختر
بالغ را دارد
اصلا تشخیص
نمی دهد و
تصورش بازی
است. اما طرف
دیگر ممکن است
بخواهد سوء
استفاده کند.
عشقی
تصریح میکند:
مسلما در
مرحله اول
انتخاب
کارکنان کنترل
ها باید
مستمرا اتفاق
بیفتد و نظارت
بر عملکرد
کارکنان باید
سالانه و حتی
۶ ماه یک بار
باشد. باید
منظم کلاس های
آموزشی
گذاشته شود و
این مراقبت
کردن چیزی
نیست که یک
بار انجام
بدهید و تمام
بشود.
این
مدرس دانشگاه
در تأیید این
اتفاق میگوید:
مطالعات نشان
می دهد آسیبها
اغلب توسط
افرادی همچون
نگهبان،
باغبان، خدمه،
تمیزکار و مسئول
تأسیسات رخ میدهد.
افرادی که
خودشان هم از
تحصیلات
پایین تری
برخوردار
هستند و
خودشان هم
ارتباطات
منظم اجتماعی
ندارد و
بالاخره
تمایلات ممکن
است آنها را
تشجیع کند یا
شرایط مساعدی
پیش بیاید که
به سمت یکی از
این بچه ها
گرایش پیدا
کند و خدای
ناکرده
اتفاقات بدی
بیفتد.
خانه
بخت دختران
پرورشگاهی
سیاه است
آزار
و اذیت داخل
مرکز پایان
تلخیهای
زندگی این
دختران نیست.
م. که اکنون
چند سال است
از مرکز بیرون
آمده میگوید:
وقتی از مرکز
بیرون آمدیم،
برای چند نفرمان
خانه گرفتند
تا بعد که
ازدواج کردیم
به خانه و
زندگی خودمان
برویم. مدتها
گذشت و
سرانجام
مجبور شدیم باور
کنیم که کسی
با شرایط ما
با ما ازدواج
نمیکند. هر ۵
نفری که با هم
بودیم روابط
دوستانهای
داشتیم، اما
موفق به
ازدواج نشدیم.
ادعای
م. در فعالیتهای
پژوهشی هم
تأیید شده
است. در یک
پژوهش سه ساله
روی دخترانی
که از مراکز
بیرون آمدهاند
همه دخترانی
که در
پرورشگاه
بزرگ شده بودند
و بعد ازدواج
کرده بودند
ازدواجشان به
طلاق منتهی شد
و آنها که
بچهدار شده
بودند
شرایطشان سختتر
هم میشد. در
بخشی از
گفتگوهای نقل
شده در این
پژوهش آمده که
یکی از دلایل
نگاه منفی این
دختران به مردان
بوده است:
اغلب دختران
با توجه به
وقتی از مرکز
بیرون آمدیم،
برای چند
نفرمان خانه گرفتند
تا بعد که
ازدواج کردیم
به خانه و
زندگی خودمان
برویم. مدتها
گذشت و
سرانجام
مجبور شدیم
باور کنیم که
کسی با شرایط
ما با ما
ازدواج نمیکند.
هر ۵ نفری که
با هم بودیم
روابط
دوستانهای
داشتیم، اما
موفق به
ازدواج
نشدیمآنکه از
مراکز بیرون
نمیآمدند با
مردی مراوده
نداشتند. مرد
را موجود بیرحمی
مثل پدرشان که
آنها را رها
کرده میدیدند
و اگر هم او را
به یاد
نداشتند تنها
مردی که میدیدند
پیرمرد
بداخلاق و
زمختی بود که
باغچهها را
آب میداد. به
همین دلیل از
مردان بیزار
بودند و بعد از
ازدواج هم روش
برخورد با
شوهر را نمیدانستند.
مدیرکل
پیشین اداره
کودکان بی
سرپرست در این
باره میگوید:
کسانی که در
این مراکز
زندگی میکنند
به دلایل
مختلف شرایط
متفاوتی
داشتهاند.
یکی یک سال
اینجا بوده و
دیگری ۲۰ سال.
از سوی دیگر
مربیها ۲۴
ساعته عوض میشوند
و هرکدام
ویژگی خودشان
را دارند و
این تفاوت
ویژگی های این
افراد هم روی
این بچه ها اثر
می گذارد.
عشقی
تأکید میکند:
بعضی از بچه
ها قبل از
اینکه وارد
بهزیستی شوند
توسط مادر پدر
و بستگان
شکنجه شدهاند
یا حداقل
تربیت خوبی
نشده اند.
وقتی ۱۵ نفر
با شرایط
بسیار متفاوت
و ویژگی های
آسیب پذیری کنار
همدیگر زندگی
می کنند خواه
ناخواه روی هم
اثرهای منفی
می گذراند
همچنان که اثر
مثبت هم می
گذارند.
وی
درباره شریط
ازدواج آنها
نیز توضیح میدهد:
الان یکی از
چالش های بزرگ
جامعه ما
چیست؟
متاسفانه
ازدواج بسیار
پایین است
تعداد بسیار
زیادی دختر
داریم که سن ازدواج
را پشت سر
گذاشته اند
عدد میلیونی
است و به ۳۰
سال رسیدهاند
و هنوز با
خانواده
زندگی می
کنند. وقتی دختری
میخواهد
ازدواج کند
خانوادهای
وجود دارد که
از نظر
اقتصادی، آموزش
آداب اجتماعی
و از دیگر
ابعاد به
عنوان حامی
دختر خودش را
نشان می دهد.
اما در مراکز،
این چگونه
اتفاق می
افتد؟ البته
مدیران مرکز و
مددکاران
اجتماعی
مداخله میکنند
و قواعد و
اصول را
یادآوری می
کنند ولی یادمان
باشد هیچ روان
شناس و کارکرد
دیگر اداری
نقش مادر را
نمی تواند
اجرا کند.
عشقی
تصریح میکند:
سؤال دیگری که
پیش می آید
این است که چه
کسانی با این
بچه ها ازدواج
می کنند؟
مسلماً خیلی
از آقایان به
دلایل مختلف
ممکن است
تمایلی به
ازدواج با یک
دختر خانمی که
در خانه
کودکان زندگی
کرده اند
نداشته باشند
اگر چه این
دختران سالم و
با محبت و
زیبا هستند و
اگرچه آداب را
می دانند و
تحت حمایت
هستند.
وی
ادامه میدهد:
سرانجام آنکه
پس از ازدواج
هم اغلب دختران
در برهههای
مختلف از
مشاوره و
حمایت مادر و
خانواده خود
برخوردارند.
با همه اینها
تعداد طلاق
هایمان فوق
العاده زیاد است.
آمار رسمی
بالای ۲۵ درصد
است و بسیاری
از جدایی ها
در دو سه سال
اول رخ میدهد.
پس اول باید
واقعیت های
موجود در
جامعه را
ببینیم بعد حق
داریم از خانه
کودکان و
نوجوانان و
کسی که در
آنجا زندگی می
کند چه میزان
انتظار داشته
باشیم که
بتوانند
زندگی خوب و
پایداری
داشته باشند.
به
جرأت میتوان
اکثریت قریب
به اتفاق
کارکنان
مراکز وابسته
به بهزیستی،
از مدیران و
مددکاران
گرفته تا
نیروهای
اداری و
خدماتی را از
زمره کسانی
دانست که عمر
خود را برای
خدمت به بیپناهترین
مردمان این
سرزمین
گذراندهاند.
کسانی که به
جای شغل ساده
و ثابت پشت
میز با ارباب
رجوع شیک و
اتوکشیده،
کار سخت و
پرمسئولیت
نگهداری از
کسانی را برگزیدهاند
که حتی
خانوادهشان
نیز از
نگهداری آنها
شانه خالی
کردهاست.
علیرغم این
همه گاه
رخدادهای کمشماری
همچون سرگذشت
ث. این
کارنامه
درخشان را لکهدار
میکند و از
این روست که
اهمیت کنترل،
بازرسی، دقت
در فرایند
انتخاب
کارکنان و آموزش
و مراقبت
مستمر آنان
دوچندان میشود.
شناسهٔ
خبر: 4076197 - شنبه ۱۱
شهریور ۱۳۹۶ -
۱۳:۱۵
خبرگزاری
مهر
...................................................................................
جزئیات
ماجرای تجاوز
به دختران
معلول در پرورشگاه
معاون
بهزیستی:
انکار نمی
کنیم!
تجاوز,
تجاوز جنسی,
تجاوز به
دختر, تجاوز
به دختران
پرورشگاهی,
تجاوز به دختر
معلول, تجاوز
جنسی به
دختران
پرورشگاهی,
آزار جنسی
دختر عقب مانده,
آزار جنسی,
تجاوز در
پرورشگاه,
دختر پرورشگاهی,
ماجرای تجاوز
به دختران
معلول در پرورشگاه,
چند
روز پیش خبری
منتشر شد که
در آن یک
مددکار اجتماعی
پرده از حادثه
ای هولناک در
یک مرکز نگهداری
کودکان
برداشت. او
مدعی تجاوز به
دختر عقب
مانده ذهنی در
پرورشگاه
توسط یک
کارگر، و لاپوشانی
خبر آن توسط
مدیریت
پرورشگاه شد.
معاون
بهزیستی ضمن
تکذیب این ماجرا
جزئیات آن را
شرح داد اما
وجود جنین
مشکلاتی را
انکار نکرد...
بیشتر
بخوانید:
تجاوز جنسی به
دختران
پرورشگاهی
حسين
نحوينژاد در
گفتوگو با
«شرق»، درباره
جزئيات
نگهداري
کودکان معلول
و گزارش
منتشرشده،
توضيحاتي ارائه
ميکند که در
ادامه خواهيد
خواند.
آيا
وجود آزار و
اذيت را در
مراکز
نگهداري سازمان
بهزيستي ميتوان
به صورت کامل
رد کرد؟
انسان
تا زماني که
در زمين وجود
دارد، جرم و جنايت
و انحراف از
قانون هم وجود
دارد. وجود اينهمه
پرونده جنايي
و مشکلاتي از
اين قبيل، شاهدي
بر اين
ادعاست؛
بنابراين هيچ
مديري در هيچکجاي
جهان نميتواند
بگويد دستگاه
تحت نظارت من
بري از هر خطا
و اشتباه است.
حتي دادگاهي
تحت عنوان
دادگاه
کارکنان دولت
داريم يا مثلا
کميته تخلفات
اداري يا
کميته
انظباطي در
دانشگاهها
را داريم که
اين نشان ميدهد
همهجا ممکن
است انحرافهایی
صورت بگيرد؛
اما نکته مهم
اين است که
مسئولان در
حوزه کاري
خود، به نحوي
فعاليت کنند که
اولا قوانين،
قواعد و
مقرراتي را
داشته باشند
که تا حد
امکان مسائل
انحراف از
معيار را پيشبيني
کند و هم تا حد
امکان، زمينهاي
را ايجاد کند
که پس از
هرگونه
انحرافي،
امکان مداخله
بههنگام را
برايشان
فراهم و با
انحراف
برخورد کند.
به
صورت مشخص،
درباره مراکز
نگهداري از
افراد کمتوان
ذهني چه ميگوييد؟
من
درباره مراکز
نگهداري ميتوانم
اين ادعا را
بکنم که در
دوره کاري من،
اگر اتفاقي
افتاده است،
به آن پاسخ
دادهام.
دفاعي که من
از مراکز ميکنم،
به اين معنا
نيست که وقوع
انحراف را
تکذيب کنم،
نخير؛ مثل
هرجاي ديگري
ميتواند
هرگونه
انحرافي در
سيستم ما نيز
رخ بدهد. در
آموزشوپرورش،
نيروي
انتظامي، قوه
قضائيه و
شهرداري رخ ميدهد
و در بهزيستي
و سازمانهاي
تابعه هم رخ
ميدهد. اما
اين دعا را هم
ميتوانم
بکنم که با
توجه به قواعد
و مقرراتي که ما
داريم، با
توجه به سختگيريهايي
که در زمینه
اعطاي مجوزها
به افراد حقيقي
و حقوقي
داريم، با
توجه به اينکه
بسياري از مراکز
بزرگ نگهداري
ما تحت نظر
هيئت امناي مردمي
که افراد
معتمد هستند
اداره ميشوند
و با توجه به
اينکه سيستم
نظارتي ما
چندلايه است و
بر يک فرد و يک
واحد نظارت
نميکنيم و
بخشهاي
مختلفي نظارت
ميکنند،
ضريب خطا نسبت
به مراکز
مشابه در مرکز
ما کمتر است،
همچنين امکان
بروز خطاي
سيستماتيک و
مداوم تقريبا
صفر است؛ يعني
ممکن است در
جايي معلولي
مورد آزار و
ضربوشتم
قرار بگيرد،
اما اينکه اين
آزار بهصورت
مداوم در
تمامي مراکز
ما و جود
داشته باشد
امکان ندارد.
اين ادعا را
ثابت ميکنيم
که اين مسئله
بهصورت
سيستماتيک در
بهزيستي وجود
ندارد.
کساني
که به استخدام
اين مراکز
درميآيند
آيا از فيلترهاي
مشخصي عبور ميکنند؟
تا
چند سال پيش
خودمان با
مديران
مصاحبه ميکرديم،
الان گزينش ما
روي خود افراد
هم مؤثر است،
يعني حراست و
گزينش ما روي
افرادي که در
اين مراکز کار
ميکنند مؤثر
است، افراد
استخدامي
بايد تحت آموزش
قرار بگيرند،
پروندههاي
اين افراد در بهزيستي
وجود دارد و
نظارت لازم
انجام میشود
که فرد رواني
و مجرم وارد
سيستم نشود.
اين
گزارش درباره
مرکز مورد بحث
کدهاي مشخصي ميدهد،
نام مرکز را
ميدانيد؟
ما
دقيقا ميدانيم
که گزارش از
کدام مرکز
صحبت ميکند.
صحت
اين مسئله را
تأييد ميکنيد؟
گزارشگر
خودش اسم مرکز
را به ما
نگفت، اما از
بررسيهايي
که ما انجام
داديم، متوجه
شديم صحبت درباره
يکي از مراکزي
است که بهصورت
دولتي اداره
ميشود،
البته با
ترکيب هيئت
امنايي، در
اين مرکز فردي
مدتها پيش
مدعي شده بود
که يکي از
پرسنل آنجا با
يکي از
معلولان
رابطه جنسي
برقرار کرده
است، به همين
منظور حوزه
بهزيستي شهرستان
تهران و حراست
به موضوع ورود
پيدا کردند ولي
اين مسئله
اثبات نشد،
فرد به پزشکي
قانوني ارجاع
داده شد و
مسئلهاي
مشخص نشد؛ اما
با توجه به
اينکه
شايعاتي دراينباره
مطرح شده بود،
تغييرات
مديريتي در
آنجا اعمال
شد، ولي چون
جرمي اثبات
نشده بود، اين
را به مراجع بالاتر
گزارش نکرده
بودند و احساس
کردند مسئله
در شهرستان
تهران حلوفصل
شده، حالا آن
فرد خبر خود
را به رسانه
مربوطه
رسانده است.
اين خبرگزاري
هم يک مصداق
را در دست
داشته و آن را
کاملا به کل
مراکز نگهداري
سازمان تعميم
داده، دوم
اينکه بين
مراکز
نگهداري
پرورشگاهي و
نگهداري
معلولان خلط
مبحثي شده و
وقتي شما
گزارش را ميخوانيد
احساس ميکنيد
درباره مراکز
نگهداري
کودکان و
دختران صحبت
ميشود. اما
وقتي مطلب را
کامل ميخوانيد
متوجه ميشويد
درباره معلول
ذهني صحبت ميکند.
نکته ديگر
اینکه به نظر
ميرسد گزارش
تشويش اذهان
عمومي است،
چون درباره
گزارشي صحبت
ميکند که
اثبات نشده و
اگر اثبات هم
شود، آيا بايد
زحمات افراد
خير را زير
سؤال ببريم؟
١٤ هزار نفر
از افرادي که
نزد ما
نگهداري ميشوند
با حکم قضائي
نگهداري ميشوند،
يعني يا
سرپرست مؤثر
نداشتهاند
يا مجهولالهويه
هستند و در
خيابان
سرگردان بودهاند،
اگر اتفاق
اثباتشده يا
اثباتنشدهاي
در مرکزي به
وقوع پيوست،
آيا درست است
آن را به
تمامي مراکز
منتسب کنيم؟
اين
مورد نه اولي
است و نه آخري
آقاي دکتر...
مورد
و مصداق
بياوريد.
عرض
بنده اين است
که اين اتفاق
ميافتد، شما
نميتوانيد
آن را انکار
کنيد.
ساماندهيشده
نيست، اما نميشود
گفت اصلا چنين
مسئلهاي
وجود ندارد...
من
هم آن را
انکار نميکنم.
خب
چه بايد کرد؟
همين
کاري که ما ميکنيم.
دستورالعمل
نظارتي و ايمن
ما در حد يک کتاب
است و بهویژه
در سال ٩٥ و ٩٦
تأكيدات ما
گسترده بود.
تأكيد ما به
مراکز اين است
که هر حادثهاي
را به محض
وقوع به مرکز
توانبخشي
کشور گزارش
دهند.
اين
دختري که
درباره آن در
گزارش صحبت
شده، شما
وجودش را
تأييد ميکنيد؟
بله.
فردي است که
در آن مرکز
وجود دارد و
بهزيستي
شهرستان به
وضعيتش
رسيدگي کرده.
براساس آخرين
اطلاعي که ما
درباره وضعيت
او کسب کرديم،
هيچگونه
مسئلهاي
درباره کودک
ثابت نشد و
پزشکي قانوني
هم مسئله آزار
جنسي را رد
کرد؛ اما
اقدامات
انجام شده.
شايد تنها
انحرافي که
خارج از معيار
بوده، اين است
که بايد گزارش
عملکرد را به
معاونت توانبخشي
بهزيستي کشور
ارائه ميکردند
که نکردند.
به
نظر ميرسد
مراکز توانبخشي
و نگهداري آنطور
که بايد معرفي
نشدهاند و
البته نگاه
سياهي را که
به اين مراکز
وجود دارد نميشود
منکر شد، اين
مسئله البته
به خود سازمان
برميگردد که
نتوانسته
است آنطور که
بايد از هويت
خود دفاع کند،
نظر شما دراينباره
چيست؟ از طرفي
اين مراکز را
نميتوان از
هر جهت عاري
از مشکل
دانست. نميشود
بهصورت
صدرصدي تمامي
مسئولان اين
مراکز را از نظر
رواني سنجش
قطعي کرد، چه
توضيحي
درباره اين دو
نکته داريد؟
اصولا
نگاه ما به
مراکز
نگهداري هم
منفي است، چون
اعتقاد ما اين
است که اين
مراکز آخرين
راهکار است،
هدف ما هم در ١٥سال
گذشته افزايش
مراکز روزانه
و گسترش طرح
مراقبان و
خدمات در منزل
بوده است. ما
خدمات نگهداري
را آخر خط ميدانيم،
بنابراين هيچگونه
تبليغي
درباره آن
نداريم؛ مگر
مراکزي که
براي کمکگرفتن
از مردم دست
به تبليغات ميزنند.
ما محدوديت
حضور مردم در
مراکز
نگهداري را هم
داريم، چراکه
حفظ اسرار اين
بيماران هم برعهده
ماست، نميتوانيم
اجازه دهيم
عکسهاي آنها
پخش شود. بخشي
از اين افراد
هم اصلا بيمار
رواني هستند و
امکان حضور
مردم در کنار
آنها وجود
ندارد.
بنابراين
اينکه ما بخواهيم
درباره آنها
تبليغ کنيم،
اصلا هدف ما
نيست، ولي روي
خروجي
سازمان هميشه
تبليغ ميکنيم.
مراکز ما
مراکزي خدمترسان
هستند که به
افراد تهخطي
سرويس ميدهند.
اين را هم
بگويم در برخي
از مراکز ما
سرويسهاي
اجباري داده ميشود،
شايد برخي از
افراد اصلا
نبايد در
مراکز حضور
داشته باشند،
ولي با حکم
قضائي مجبور
به پذيرش
هستيم. بارها
هم اخطار در
اينباره
دادهايم و از
خطرناکي
ماجرا گفتهايم،
هميشه هم بحث
تجاوز نيست.
هفته پيش
دعوايي در اين
مراکز رخ داد
که فرد رواني
با فرد ديگري درگير
شد، دو نفر
براي دخالت و
جمعکردن
دعوا وارد
شدند و يک نفر
کشته شد. قاتل
قبلا نيز
سابقه قتل
داشته است. ما
مجبور به پذيرش
اين فرد
بوديم،
درحاليکه در
همه دنيا
مراکز حفاظتشده
قضائي وجود
دارند.
در
اين گزارش
درباره
متجاوز بهعنوان
فردي نام برده
شده که در
مرکز مذکور در
بخش تأسيسات
کار ميکرده
است. اين مطلب
را تأييد ميکنيد؟
من
الان درباره
اسم و رسم او
اطلاع دقيقي
ندارم. اولين
خبر به من اين
است که رسيدگيها
انجام شده و
دوربينهاي
مداربسته هم
چيزي ثبت
نکرده و کسي
شهادت نداده و
چون صرفا ادعا
بوده، از
طريق پزشکيقانوني
هم به اثبات
نرسيده است.
الان
اين فرد در آن
مرکز هنوز
مشغول به کار
است؟
خير.
گفته
شده اين فرد
کارمند
تأسيسات است،
چطور کارمند
تأسيسات ميتوانسته
اينقدر با
بچهها
ارتباط نزديک
داشته باشد؟
براي
همين خيلي
براي ما قابلباور
نيست، اما
بالاخره در يک
مرکز بزرگ ميشود
خيلي راحت در
لحظه به هر
کسي دسترسي
پيدا کرد
آفتاب : دوشنبه ۱۳
شهریور ۱۳۹۶
ساعت ۳۰ : ۰۶
........................................................................