Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰ برابر با  ۲۴ ژانويه ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰  برابر با ۲۴ ژانويه ۲۰۱۲
مقاومت

مقاومت

هراس فرودستان

 

موضع مخالفان جمهوری اسلامی اعم از اصلاح طلبان سابق و گروه های رادیکال تر در برابر فقر و فرودستان اجتماع در دهه گذشته همواره موضعی مبهم همراه با سکوت بوده است. این موضع اما تنها به سکوت محدود نمانده است و دولت های سازندگی و اصلاحات که تمام تلاش خود را نمودند تا طلایه دار طبقه رو به رشد متوسط باشند، نه تنها در برنامه سیاسی/اقتصادی خود در برابر مساله فقر و فقرا سکوت کرده بودند بلکه از طریق سیاست های تعدیل اقتصادی، خصوصی سازی و تغییر قانون کار گام های مداومی در جهت قطع و کاهش حمایت دولتی از اقشار کم درآمد و تضعیف کارگران در برابر کارفرمایان برداشتند[1].

 

این بی اعتنایی و خصومت به فرودستان از سویی تحت تاثیر خواستگاه طبقاتی اپوزیسیون غالبا رفرمیست و لیبرال ایران بوده و ریشه در امیال و مطالبات سیاسی/فرهنگی طبقه متوسط ایرانی از جمله آزادی های فرهنگی، فردگرایی و جمهوری، داشته است. کارگران و فرودستان اما به سبب سرکوب خونین گروه های سیاسی ای که منافع آنان را نمایندگی می کردند در دهه اول انقلاب و سخت گیری شدید دولتی در برابر هرگونه تشکل یابی در سندیکا ها،در این سال ها نه صدایی داشته اند و نه اراده سیاسی ای برای استفاده از توان بالقوه آنان در مسیر شکستن استبداد در ایران به چشم خورده است. این تصادفی نبود که مهمترین پروژه توسعه سیاسی دولت محمد خاتمی بعد از انتخابش نه احیای سندیکاهای کارگری که برگزاری انتخابات شوراها بود. اصلاح طلبان در دوران حکومت خود نشان دادند که نه کوچکترین علاقه ای نه به توانمند ساختن کارگران به عنوان یک هم پیمان بالقوه خود در برابر استبداد دارند و نه حتی در حدود قانون اساسی خود را موظف به حمایت از حقوق آنان می دانند. تمام تلاش اصلاح طلبان در آن سال ها معطوف شد به تسخیر موقعیت های انتخاباتی نظام در کنار تلاش برای ایجاد جامعه مدنی از طریق مطبوعات و سازمان های غیردولتی. جامعه مدنی ای که کارگران در آن جایی به واسطه موقعیت اجتماعی خود اشغال نمی کردند.

 

این سکوت اما از سوی دیگر در هراسی سی ساله از رتوریک مبارزه طبقاتی ای  که در جریان انقلاب 57 توسط خمینسیم به یغما رفت ریشه دارد. خمینیسمی که در ظاهر و کلام فقرا را وارثان زمین میدانست و ادعا میکرد وعده حکوت جهانی آنها تحت امر امام آخر شیعیان داده شده است. در آن سال ها خمینیسم تحت تاثیر سوسیالیسم توحیدی علی شریعتی، با جایگزینی دوگانه کارگر/سرمایه دار به مستضعف/مستکبر دل های فرودستان و طبقه متوسط را سخت ربوده بود. این رتوریک طبقاتی اما بعد از انقلاب بیش از چند سال دوام نیاورد. اتمام جنگ ، افول خمینیسم  و در نهایت مرگ آیت الله خمینی مصادف شد با قدرت یابی هاشمی رفسنجانی و تکنوکرات هایش. با بازگشت کادرهای سابق جمهوری اسلامی که در غرب درس خوانده و مجذوب ثروت و پیشرفت آن شده بودند، واژه “مستضعفین” کم کم به مرور زمان از ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی حذف گردید و ستایش پیشرفت و ثروت جای آن را گرفت. این حذف اما تنها در سوی حکومت نبود و در میان طبقه متوسط ایران نیز با گرایش هرچه بیشتر فضای روشنفکری به سمت راست و هژمونی ایده های نئولیبرال و اقتصاد آزاد، همه گیر شده بود. طبقه اجتماعی ای که هنوز خوف روزهای سخت جنگ و انقلاب مستضعفین را در دل داشت و بر طبل رشد اقتصادی و اصلاحات سیاسی می کوبید.

 

توان طبقه متوسط ایرانی و اصلاح طلبی اما در برابر مافیای جمهوری اسلامی روز به روز تحلیل میرفت.  در ابتدای سال های زوال اصلاح طلبی بود که سعید حجاریان از تئوریسین های برجسته اصلاح طلبان وقوع بناپارتیسم را در صورت ناتوانی و شکست اصلاحات هشدار داد. حجاریان در حالی از یادآوری ماجرای کودتای لوئی بناپارت در 1851  میلادی، شکست جمهوری در فرانسه و بازتولید استبداد، برای هشدار به مخاطبانش استفاده میکرد که هم حزبی هایش همانند بورژواهای فرانسوی آن دوران توان خود را صرف خصومت با رادیکال ها و فرودستان می کردند. عجیب نبود که در انتها در غیاب توان فرودستان که طبقه متوسط ایرانی و نمایندگان اصلاح طلبش را در برابر فاشیسم جمهوری اسلامی تقویت نمایند، سرنوشتی بهتر از جمهوری خواهان فرانسوی نصیب اصلاح طلبان ایرانی نگردید. تنها در ایران به جای لوئی بناپارت محمود احمدی نژاد در پی دو کودتای انتخاباتی ظهور کرد.

 

این بی اعتنایی و خصومت با اقشار کم درآمد و نادیده گرفتن کامل منافع و مطالبات آنان تا انتخابات ریاست جمهوری اخیر و امروز ادامه داشته است. جز شخص میرحسین موسوی که در کمپین انتخاباتی خود خواهان جلوگیری از تاراج اموال عمومی به نام خصوصی سازی، بیکار سازی کارگرها و ادامه اجرای سیاست های نئولیبرالی از قبیل حذف یارانه ها شد، غالب اپوزیسیون در اصول مخالفتی با رویه اقتصادی سال های اخیر جمهوری اسلامی نداشته و تنها به نحوه و مسئول اجرا اعتراض دارند. سیاست های کلان اقتصادی ای که در نهایت نه تنها به طور مستقیم سفره اقشار کم درآمد اجتماعی را هدف قرار دادند بلکه ترکش شان این روزها حتی به رده های بالای طبقه متوسط نیز میرسد.

 

رکود شدید اقتصادی و بیکاری گسترده، حذف یارانه ها و تورمی که افسار گسیخته شده است در کنار نهایی شدن تحریم های سخت اقتصادی و جنگ سبب گسترش فقر و ریزش بسیاری از گروه هایی خواهد شد که سابقا در طبقات میانی اجتماع قرار داشته و فقیر محسوب نمی شدند. اپوزیسیون و فعالین سیاسی ایرانی بیش از آنکه در قامت آموزگارانی صبور بخواهند آگاهی به توده ها بیاموزند باید از تخته سیاه روی برگردانده و نگاهی به پشت سر خود بیاندازد. خیل مردم خشمگینی را که در تهیه امکانات اولیه زندگی شان بیش از پیش با سختی روبرو هستند را ببینند و خود را بر اساس شرایط جدید دوباره سازماندهی نمایند. امروز بعد از تجربه تلخ اصلاحات و عیان شدن دوباره فاشیسم، بیش از پیش از پیش آشکار است که برای رسیدن به برابری و آزادی و عبور از باتلاق جمهوری اسلامی چاره ای وجود ندارد جز شکل دهی یک بلوک ملی فراطبقاتی که نسبت به فقر که دامن اکثریت ایرانیان را گرفته است بی توجه نیست. بلوکی که بتواند عدالت اجتماعی را درکنار دمکراسی در اتوپیای بدون جمهوری اسلامی برای اعضایش ترسیم نماید.

 

[1]  به عنوان نمونه نگاه کنید به گفتگوی محمدمالجو در مورد تغییرات صورت گرفته در صنعت نیروی کار نفت و گاز به عنوان یکی از بزرگ ترین صنایع کشور: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=37715

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©