به
بهانهی ۱۶
آذر...
✍متن
ارسالی یکی از
دانشجویان
پردیس
کشاورزی و
منابع طبیعی
دانشگاه
تهران
به
نام زن، به
نام ایران، به
نام خدای
رنگینکمان
روزها
و ماههایی
برقآسا از
برابر چشمان
بهتزده مردم
ایران میگذرند.
شتاب حوادث
امان نمیدهد
بهرسم
ایرانیگریمان،
برای یکایک
جانباختگان
راه آزادی -از
خدانور تا
ژینا، از شهریار
تا نیکا-
چندان که
بایسته و
شایسته است، به
عزا بنشینیم.
هنوز جانِ
نازنینی در
خاک آرام
نگرفته، جانِ
ناشکیبای
دیگری بر خاک
میافتد؛ و
دریغا که نمیدانند
آسمانِ غمزدهی
این سرزمین،
هزارههاست که
غرق ستارههاست.
اکنون
که در میانهی
سومین ماهِ
اعترضاتِ
مردمِ ایران،
قرینِ روزی
شدهایم که به
نامِ ما نام
نهادهاند،
رسمِ مروت
نیست اگر با
صدای رسا از
رستاخیز
شکوهمند مردم
ایران حمایت
نکنیم. دانشجو
بانگِ بلندِ
دادخواهی است
و چه
بیدادگاهیست
که با نهیبِ نفیرِ
آیندهسازانِ
یک سرزمین،
فرو نریزد؟
دیری
است که
دلسوزان و
روشنفکران
این مرز و بوم
به مسئولان
نهیب میزدند
که روندهای
موجود در
حاکمیت، جز به
مهلکهای
مهیب و
ویرانیِ
جبرانناپذیر
نمیانجامد؛
دریغا که
«میانِ پنجره
و دیدن، همیشه
فاصلهایست...».
روزی که قلبِ
نازنین مهسا
امینی، فرزند
دلبند ایرانزمین
به دست
ناآگاهانی
نانجیب از طپش
باز ایستاد،
خشمِ انباشته
و فروخفتهی
ایرانیان از
سالها بیعدالتی،
تبعیض،
دروغگویی،
فساد، فقر، بیاخلاقی،
بیقانونی،
رانتخواری،
شایستهستیزی،
تحجر،
اختلاس، جرمانگاری
حقوق شهروندی،
دو قطبیسازی،
نفرتپراکنی
قومی و افراطیگرایی
به مثابه
فوران یک
آتشفشان
خاموش بر سپهر
ایران
خودنمایی کرد.
مردمِ به ستوه
آمده از
فریادی که سالها
شنیده نمیشد،
این آخرین
دارایی
ارزشمندشان،
جانِ شریفِ
خویشتن را به
آوردگاهی
نابرابر
آوردند. این
در وطنِ خویش
غریبان،
اکنون سه ماه
است در نبردِ
تن با گلوله،
پناهِ بیپناهیِ
همدیگر شدهاند.
هر جانباخته،
شاخهای است
که سروِ سترگِ
آزادیخواهی
را افراشتهتر
کرده و بر
مزارِ هر
شهید، مادری
است که خود به
تنهایی یک
لشکر است. این
دادخواهی را
پایانی نیست
الّا به
چیرگیِ آرمانِ
آزادی.
نابخشودنیترین
گناه اما شاید
«خیانت به
واژهها»
باشد؛ طی چهار
دهه استقرار
نظامِ
جمهوری، امروز
شاهدیم که
ادبیات رسمی و
دولتی برای فهمیده
شدن نیاز به
ترجمه دارد؛
واژههای
باشکوه برای
توصیفِ
مفاهیمِ فرومایه
و واژههای
سخیف برای
توصیفِ
مفاهیم
شکوهمند به
استخدام در میآیند.
این شیوهی
راهزنی به
واژگان ختم
نشده و به
تمامیِ ساحتها
نیز سرایت
کرده است؛
ربودنِ پیکرِ
جانباختگانِ
اعتراضات،
مصادره هویت
شهدای راهِ
آزادی، برچسبزنی
به زندانیانِ
سیاسی، دشمنپنداریِ
مردم، دوستانگاریِ
دشمنانِ قسمخوردهی
ایران،
مرجعیتزدایی
از کنشگرانِ
دلسوز و
محبوبِ جامعه
ایرانی و
بالاخره قدیسسازی
از بدخواهانِ
بدطینت، همه و
همه گواهی بر
این امر است.
اینک
صاحبانِ
حقیقیِ این
ملک، خسته از
دهها سال بر
دوش کشیدنِ
تابوتی که در
آن مُردهای
نیست، در میان
بُهتِ
جهانیان،
قاعده بازی را
بر هم زده و بر
آوارِ ویرانههای
آرزوهایشان،
آوازِ زندهگی
سر دادهاند؛
تا دیگر بار
به یادمان
آورند که
اُمید هرگز
نخواهد مُرد.
دانشگاه
تهران،
دانشگاهی که
همواره در این
سالیان بیرقدار
و پیشگامِ
مطالبهگری
بوده است،
اینک به
احترامِ این
ایستادگی و بیباکی
بیبدیلِ
مردم، کلاه از
سر برداشته
است. دور نیست
که این
بیداریِ
مبارکِ مردم
ایرانزمین،
طلوعِ سپیدهدمِ
آزادی شود.
به
مطلب میرسد
جویای کام
آهسته آهسته
مهِ
نو میشود
ماهِ تمام
آهسته آهسته
دانشگاه
تهران – ۱۶ آذر
۱۴۰۱
.......................................