عراق:
سه دسته
پیآمدِ از
پیش برنامهریزی
نشده
و تهدید
جنگی که
مداخلهی غرب
به آن دامن
زده است
نویسنده:
جان ریس
ترجمه:
بابک
پاشاجاوید
یادداشت
وبسایت مرجع:
بنا به گفتهها
پنتاگون در
حال انتقال
ناو
هواپیمابر
جرج ایچ.
دبیلیو. بوش (George H.W. Bush) به خلیج
فارس است تا
امکان حملات
هوایی
احتمالی علیه
ستیزهجویانِ
مرتبط با
القاعده در
عراق را برای
رئیس جمهور
ایالات متحده
-اوباما-
تدارک ببیند.
مداخلهی غرب
برای بیش از
۱۰۰ سال بلای
جان
خاورمیانه
بوده است. جان
ریس میگوید،
علاج بحران
عراق نه
مداخلهی بیشتر،
که خاتمه دادن
به این تاریخ
مصیبتبارِ
مداخله است.
عراق:
سه دسته پیآمدِ
از پیش برنامهریزی
نشده1 و تهدید
جنگی که
مداخلهی غرب
به آن دامن
زده است
بحران
جاریِ عراق نه
فقط پیآمد
مستقیم جنگ
سال ۲۰۰۳ و بهدنبال
آن اشغال خاک
این کشور، که
علاوه بر آن نتیجهی
سیاست خارجی
غرب در سوریه
و مداخلهی
درازمدت در
خاورمیانه
است. بگذارید
ابتدا این
موضوع را با
توجه به عامل
مستقیم آن
بررسی کنیم.
بلوبَک
مورد سوریه
بهمحض
میلیتاریزه
شدن انقلاب
سوریه در مارس
۲۰۱۱، ایالات
متحده و
متحدانش در پی
یافتن راههایی
برای تسلیح و
پشتیبانی از
عوامل
پرو-غربی در
میان
اپوزیسیون
رژیم اسد
برآمدند.
مداخلهی
نظامی
مستقیم،
لااقل بهشکل
بمباران
هوایی تا پیش
از رای
پارلمان بریتانیا
در آگوست ۲۰۱۳
متوقف نشد.
استوارترین
مولفهی
سیاست غرب
پشتیبانی از
ارتش آزاد
سوریه (FSA) بوده
است. با وجود
حمایت دیپلماتیک،
استراتژیک،
پولی و نظامی،
تامین اسلحه
شامل تسلیحات
سنگین نبوده
است. ابعاد
کامل این
حمایت نظامی
«غیر مرگبار»
تنها زمانی
آشکار شد که
ایالات متحده
و بریتانیا در
پی شکستهای
نظامی ارتش
آزاد سوریه در
مقابل گروههای
اسلامگرا (و
دادن تلفات
نظامی) در
اواخر سال
گذشته، این
حمایتها را
متوقف کردند.
ارتش
آزاد سوریه و
نمایندگان
سیاسیشان بهامید
دستیابی به
حمایتهای
بیشتر از
جانب ایالات
متحده و
متحدانش،
ملتمسانه بر
حسب وظیفه بهطور
مکرر بیانیههای
پرو-آمریکایی
صادر و در
کنفرانسهای
تدارک دیده
شده توسط
امپراتوری در
مورد سوریه
شرکت میکردند.
مسالهی
استراتژی
ارتش آزاد
سوریه این بود
که این استراتژی
موقعیت آنها
را در داخل
سوریه تحلیل
میبرد. این
واقعیت که
رهبران ارتش
آزاد سوریه اغلب
در کنار دولت
ایالات متحده
بودند تا سوریها،
اعتبار آنها
را مخدوش کرد.
غربگراییِ
بهشدت
بزدلانهی آنها
چیزی بود که
حمایت از آنها
را در داخل
سوریه بیش از
پیش کاهش داد.
جایی که
مردماناش
همانند اغلب
کشورهای
عربی، بهلحاظ
تاریخی،
گسترهی
وسیعی از
احساسات ضد
استعماری را
با خود یدک میکشند
(که این امر در
واقع یکی از
ذخایر ایدئولوژیک
رژیم اسد است).
بیمحتوا
کردن ارتش
آزاد سوریه،
که پیآمد
مستقیم دخالت
غرب در تعیین
نیروهای «قابل
پذیرش» و
«میانهرو» در
سوریه بود،
خلائی را بهوجود
آورد که توسط
نیروهای
اسلامی متعدد
شامل دولت
اسلامی عراق و
شام (ISIS)2 پر
شد. این
نیروها در
آغاز انقلاب
سوریه، ضعیف
بودند اما به
تناسب شکست
ارتش آزاد
سوریه که تحت
حمایت غرب
بود، گسترش
یافتند.
گروههای
اسلامگرا،
همواره از طرف
عربستان
سعودی، که یکی
از ستونهای
سیاست
پرو-غربی در
خاورمیانه
است، پشتیبانی
میشوند.
سعودیها
ثروتمندند از
(درآمد) نفت،
از طریق
معاملات پیدرپی
با عمدهترین
تولیدکنندهی
جنگافزار
بریتانیا،
یعنی بی. اِی.
ای. سیستمز (BAE
Systems) تا
بن دندان مسلحاند.
آنها از دههی
۱۹۹۰ سیاست
خارجی نیمه
مستقلی را
پیاده کردهاند
که نظامیگریاش
از نو-محافظهکاران
ایالات متحده
بیشتر است.
سعودیها بهویژه
از زمان سقوط
مبارک در سال
۲۰۱۱، به مرکز
سازماندهی ضد
انقلاب در
جهان عرب مبدل
شدهاند. آنها
دستهی
سربازانی را
برای سرکوب
انقلاب بحرین
فرستادند و
غرب را در
تسلیح
نیروهای
لیبیایی یاری کردند
که این امر
منجر به
سرنگونی
قذافی در لیبی
شد. آنها در
رقابت با
ایران بر سر
کسب قدرت
منطقه هستند.
سعودی
ها با
سرخوردگی از
ناتوانی
مداخلهی
موثر غرب در
سوریه (که یکی
از متحدان
ایران است)،
بهشکل بسیار
موثرتر از غرب
در تامین
مشتریانش، در
حال تسلیح
گروههای
اسلامی هستند.
بخشی از غرب
پیرامون این
مساله سکوت
اختیار کرده
است، چرا که آنها
هم خواهان
شکست اسد
هستند و هم
اینکه نمیتوانند
آشکارا بر
سعودیها
بتازند. عرضهی
تسلیحات از
سعودیها به
داعش و دیگر
گروههای
ستیزهجو
شاید برای
غلبهی کامل
به اسد کافی
نباشد، اما
این امر داعش
را تقویت کرده
و بهلحاظ
مادی شرایطی
بهوجود آورد
بهگونهای
که بحرانهای
سوریه و عراق
بهطور
متقابل بر هم
تاثیر
گذاشتند.
بلوبَک
مورد عراق
فاجعهی
جنگ عراق و
اشغال آن، بهشکلهای
مختلفی منجر
به بحران جاری
شده است، اما
من در اینجا
بر روی مهمترین
آنها تمرکز
میکنم.
اول
اینکه تصمیم
برچیدن ماشین
دولت عراق در
ادامهی
تهاجم، تقسیم
جامعهی عراق
را بر اساس
خطوط فرقهای
تسریع کرد. آنگونه
که این روزها
تحلیلگران
متعدد اظهار
میکنند،
رخداد این امر
بهاین دلیل
نیست که «نفرت
دیرین»ای میان
سنی و شیعه در
عراق وجود
داشت. آنها
در واقع در
عراق پیش از
جنگ، در
مجاورت یکدیگر
زندگی، با هم
کار و وصلت میکردند.
اما در
غیاب دولت
قدیمی، دولت
پس از اشغال
که دست نشاندهی
امپراتوری
است بایستی
راهی جدید
برای حکمرانی
پیدا میکرد.
راهی که دولت
جدید برگزید
بهقدمت خود
امپریالیسم
است: تفرقه
بینداز و حکومت
کن. پل برمر،
اولین حاکم
آمریکایی
عراق، از این
سیاست کاملا
آگاه بود. فرض
او این بود که
صدام و
حامیانش نظیر
نازیهای
هیتلر بودند و
بر طبق آن
رفتار کرد.
نیروی زمینی
تصدیق کرده
است که این
سیاست رسمی
وقت بود.
پیآمد
نهایی پس از
اشغال بر سر
کار آمدن دولت
شیعه فرقهگرای
نوریالمالکی
بود که بدون
تعجب، در
سیاست خارجی
خود
پرو-ایرانی
بود. این امر
(برای ایالات
متحد) یکی از
بزرگترین پیآمدهای
ناخواستهی
شکست در جنگ
عراق بود: این
امر ایران را
بیش از پیش به
قدرت منطقهای
تبدیل کرد.
در
نتیجه در عراق
سنیها کاملا
از دولت منزوی
شدند. حتی پیش
از بحران
جاری،
انتخابات
اخیر عراق در
اوایل امسال
با خشونت
شدیدی همراه
شد و نیز رایگیری
در استان سنی
انبار برگزار
نشد. این استان
منطقهای در
مجاورت سوریه
است و پایگاهی
است که پیشروی
اخیر داعش از
آنجا آغاز
شده است.
نکتهی
اساسی اینجاست:
ستیزهجویان
داعش آبدیده
شده در نبردها
شاید جدیدترین
مرحله از
جریانات اخیر
باشند، اما
چند صد ستیزهجو
نمیتوانست
به این مهم
دست یابد مگر
اینکه تحت
حمایت خیزشی
سنی علیه رژیم
بغداد باشد.
این موضوع
نشان میدهد
که شکستهای
غرب در سوریه
و عراق چگونه
باهم تلفیق میشود
تا دولت عراق
را به نقطهی
نابودی
بکشاند.
منطقه
کردنشین که
خود مختاری
آن، بخشی از
معاملات
اشغال برای
جلب رضایت
کردها در مورد
برنامهی
تهاجم اولیه
بود، اساسا
برای خود دولت
مستقلی را
اعلام کرد و
کرکوک غنی از
نفت یعنی جایی
را که آنها
همیشه باور
داشتند به
کردها تعلق
دارد تصرف
کرد. جنوب
شیعه نشین با
کمکهای
ایران تسلیح
میشود و
پایان خیزش
سنیها نزدیک
بهنظر نمیرسد.
بلوبَک
ناشی از
سایکس-پیکو
دسته
سومی از
بلوبَک در
مقیاس زمانی
درازتری
وجود دارد که
تاریخ آن به
تقسیم
خاورمیانه پس
از جنگ جهانی
اول در راستای
(منافع)
امپراتوری
برمیگردد.
امپراتوری
عثمانی توسط
جنگ فروپاشید
و قلمرو
حاکمیت آن در
مناطق عربنشین
بین قدرتهای
بزرگ (عمدتا
بین بریتانیا
و فرانسه)
تقسیم شد.
در طی
جنگ توافقنامهای
سرّی توسط دیپلمات
فرانسوی،
فرانسوا ژرژ
پیکو و سر
مارک سایکس
بریتانیایی
منعقد شد (و
تنها پس از
انقلاب روسیه
که بلشویکها
قردادهای سری
را منتشر
کردند عمومی
شد) که با زیر
پا گذاشتن
وعدههای تی.
ای. لورنس در
قبال عربها
مبنی بر ایجاد
سوریهی بزرگ
(یا بلاد شام)،
اختیار فلسطین
را به انگلیسیها
و سوریه را به
فرانسویها
واگذار کرد.
تعجب
آور نیست که
در تعیین
محدودههای
حاصل از این
توافقنامه،
توجه کافی به
واقعیتهای
مذهبی، قبیلهای،
قومی و تاریخی
محلی معطوف
نشد. این
توافق نامهای
است که امروزه
از آن پرده
برداشته میشود،
بهگونهای
که همه از
پیشکسوت
سیاست خارجی
ایالات متحد،
زبیگنیو
برژینسکی
گرفته تا رهبر
دَروزیهای
لبنان، وليد
جُنبلاط،
دربارهی آن
سخن میگویند.
فراخوانهای
جدید مداخله
با
عمیقتر شدن
این بحران،
فراخوانهای
جدید مداخله
صادر میشود.
برخی بلریستهای
واپسگرا پیشتر
به صدور چنین
خواستههایی
مبادرت کردهاند.
اوباما و دولت
بریتانیا هر
دو از ارسال نیروی
زمینی
خودداری کردهاند،
اما اوباما
همچنان حملات
هوایی را مد
نظر دارد و
سختافزار
نظامی برای
حمله، در حین
نگارش این سطرها
در حال
استقرار است.
توجیه باز هم
آن خواهد بود
که وضعیت
بسیار
نامساعد است و
ما بایستی
واکنش نشان
دهیم. همانطور
که همیشه گفته
میشود چون
همواره مصداق
دارد: زمان
کوتاه است. دشمن
در دروازههاست
و جملاتی از
این دست.
مداخله بار
منفی کمتری
(نسبت به
گزینههای
دیگر) خواهد
داشت.
اما
اکنون همانند
قبل، مداخله نه
علاج که
تشدیدکنندهی
مساله خواهد
بود. بمباران
موجب کشته شدن
غیرنظامیان
میشود، تنفر
از غرب را
شدیدتر میکند
و منجر به
برآمدن
تروریستهای
بیشتری
خواهد شد. این
امر شورشیان
سنی را به
ستیزهجویان
داعش بهطور
کامل پیوند میزند،
در حالیکه
اتحاد کنونی
بین آنها
صرفا موقتی
است. این
موضوع ایران
را تقویت میکند
بهطوریکه
در آینده دولتهایمان
از لزوم
برخورد شدید
با این تهدید
با ما سخن
خواهند گفت.
این مساله جنگ
منطقهای
ایران-سعودی
بر سر نفوذ را
تشدید خواهد
کرد.
هیچیک
از اینها به
داد مردم عراق
نخواهد رسید.
هیچکدام صلح
را یک قدم
نزدیکتر
نخواهد کرد.
از سایکس-پیکو
تا بحران
جاری، مداخله
غرب بلای جان
خاورمیانه
بوده است. آغاز
عقلانیت،
خاتمه دادن به
این تاریخ
مصیبتبار
مداخله است.
۱۴ ژوئن
۲۰۱۴
این
متن ترجمهای
است از مقالهي
زیر:
Iraq: three kinds
of blowback and the threat of war stoked by western meddling
1 این
معادل برای
واژهی Blowback استفاده
شده است. این
واژه یکی از
ترمهای CIA بوده
و مفهوم آن پیآمدهای
ناخواسته و از
پیش برنامهریزی
نشدهای است
که در نتیجهی
یک روند
سیاسیِ مشخص
بهوجود میآید.
«ریس» معتقد
است که در اینجا
میتوان
معادل «پیآمد
ناخواسته» با
«پیآمد از
پیش برنامهریزی
نشده» را بهجای
واژهی اصلی
بهکار برد.
با این وجود
هیچیک از این
معادلها
متضمن معنای
جامع واژه
نیستند. چراکه
این پیامدها
معمولا میتوانند
درجهای از
خشونت را با
خود بههمراه
داشته و بهشکل
واکنش
قهرآمیزِ
کسانیکه در
نتیجهی
سیاستهای
مذکور (مثلا
جاسوسی و …)
متضرر شدهاند
ظاهر شوند. در
متن، سه دسته
بلوبک مطرح
شده است:
بلوبک مورد
عراق، مورد
سوریه و بلوبک
ناشی از
قرارداد
سایکس-پیکو.
لذا با توجه
به معنای جامع
این واژه، در
داخل متن همان
«بلوبَک» مورد
استفاده قرار
گرفته است. (م.)
2 داعش
یا دولت
اسلامی عراق و
شام (م.)
توسط:
پراکسیس |
22 June 2014
http://praxies.org/?p=3853