یادداشت
کارگری
شمار روز
افزون بیکاران
کشور و ضرورت سازمانیابی
مریم
محسنی
رقم هر دم فزاینده
بیکاران یکی از
نتایج فاجعه بار
سیاست های جمهوری
اسلامی است. فارغ
التحصیلان بیکار،
کارگران بیکار
شده کارخانجات
و زنان در صف اول قربانیان
بازار کار و در
صف اول وعده های
دروغین حکومتی
هستند. افزایش
دو برابری نرخ
بیکاری در میان
زنان، بیکاری در
میان سه چهارم
فارغ التحصیلان
کشور، و بیکارشدن ده
ها
هزار کارگر کارخانه
های ورشکسته و
تعطیل شده، مسثله
بیکاری را به یک
معضل جدی در ایران
تبدیل کرده است.
مرکز آمار ایران
که، البته به آمارش
نمی توان اعتماد
کرد، نرخ بیکاری
در سال گذشته را
بیش از 2 میلیون
ونهصد هزار نفر
اعلام کرد. براساس
این آمار نرخ بیکاری
بین 20 تا 30 درصد است.
هم چنین به گفته
معاون آموزش متوسطه
آموزش و پرورش
سه چهارم فارغ
التحصیلان کشور
بیکار هستند. در
چنین وضعیتی چه
می توان کرد؟
نخست آن که هیچ
راه حلی از بالا
در نظام جمهوری
اسلامی برای حل
معضل بیکاری
وجود ندارد. راه
حل های تاکنونی
اعم از طرح ساماندهی
دوره اصلاحات و
طرح بنگاه
های
زود بازده دوره
هشت ساله احمدی
نژاد نه تنها برای
حل مشکل بیکاری
چاره جویی نبوده
بلکه تنها به رقم
بیکاران کشور افزوده
است. تمام وعده
های دولت
های مختلف در جمهوری
اسلامی نه تنها نتوانسته
جلوی بیکاری را
بگیرد بلکه میزان
بیکاری را به مرزهای
فاجعه باری رسانده
است. بنابراین
در شرایطی که کاهش
موثر بیکاری در
چهارچوب طرح های
دولتی تصورناپذیر
است تنها سازماندهی
از پایین می تواند
راهگشا باشد.
دوم این که گسترش بحران
اقتصادی و رشد
فلاکت ، دیگر چشم
اندازی برای فارغ
التحصیلان کشور
به منظور یافتن
جایگاهی در میان
سلسله مراتب بالای
اجتماعی باقی نگذاشته
است. آنها بیش از
پیش با کارگران
هم سرنوشت می شوند
و این هم سرنوشتی
با بخش های مختلف
طبقه کارگر زمینه
های مشترک و مساعدی
برای سازمانیابی
و ایجاد تشکل بوجود
می آورد. امروز
تنها راه ممکن
برای بخش بزرگی
از فارغ التحصیلان
بیکار این است
که برای مبارزه
جمعی علیه بیکاری
و به منظور سازمانیابی
و ایجاد
پیوند میان خود
و هم سرنوشتان
شان به اقشار پایین
جامعه نزدیک شوند.
به همان نسبت که
به رقم بیکاران
افزوده می شود،
ضرورت و امکان
سازمانیابی نیز
افزایش می
یابد. هرچند که
ایجاد تشکل در
جمهوری اسلامی
که رژیمی تشکل
ستیز است، معمولا
با مانع سرکوب
مواجه می شود ،
اما وجود تشکل
های مستقل
کارگری که در همین
سالهای اخیر ایجاد
شده اند نشان می
دهد، که ایجاد
تشکل امری غیر
ممکن نیست. ایجاد
تشکل های
مستقل
بیکاران می تواند
بخش وسیعی از
خانواده ها را
که در میان
خود جوانان
بیکار دارند
به پشتیبانی کشانده
و سرکوب این تشکل
ها را مشکل تر کند.
پیش روی
براساس منطق سازمانیابی
توده ای، می
تواند شمار وسیعی
از بیکاران را
گرد آورده و سرکوب
بیکاران
معترض و
خواهان کار را
برای جمهوری اسلامی
دشوار نماید. نمونه
تجمع کارگران کارخانه
های تعطیل شده
و یا رو به تعطیلی
در مقابل ادارات
و مجلس، گویای
این مسثله است.
به رغم انگیزه
ی سرکوب دستگاه های امنیتی و
اطلاعاتی برای
شناسایی کارگران
پیشرو و فعال در
این تجمعات، و
سرکوب چنین حرکات
اعتراضی، جمهوری
اسلامی در شرایط
کنونی، اساسا قادر
به جلوگیری از
همه شکل های
بیان
نارضایتی از
بیکاری نیست.
سوم آن که ترکیب
جمعیتی جامعه بیکاران
کشور امروز بسیار
متنوع تر از گذشته
است. این تنوع
شناخت تفاوت در
زمینه ظرفیت
های سازمانیابی
بخش های مختلف
بیکاران را
پراهمیت
ساخته است. مثلا
زنان سرپرست خانوار
در محلات کارگری
آن گونه سازمان
نمی یابند که فارغ
التحصیلان بیکار.
زنان در محلات
کارگری به
خاطر حساسیت
نسبت به
سرنوشت
خانواده پتانسیل
بالایی جهت پیشبرد
سازماندهی امر
مطالبات رفاهی
مربوط به محل زندگی
خود دارند. برای
فارغ
التحصیلان
بیکار، در
مرحله اول، پیوندهای
عمیق و آشنایی
های دوران
تحصیل در زمینه
سازمان یابی
می تواند نقش
مهم تری داشته
باشد تا صرفا
محل زیست. در
حالی که برای کارگران
بیکار شده
کارخانه ها و
کارگاه
های
ورشکسته کوچک،
علاوه بر مکان
ها و پاتوق
های شناخته
شده، محلات کارگری و زحمتکش
نشین مکان مناسبی
برای ایجاد
ارتباط است.
در شرایطی
که
آلترناتیوهای
ارتجاعی خود
را سامان می
دهند و مصادره
نارضایتی ها
در جهت هدف
های خود را در
مرکز توجه
قرار داده
اند، توده
بزرگ و انبوه
بیکاران اگر
نخواهند
قربانیان
خاموش و بی
صدا بمانند،
راهی جز سازمان
یابی مستقل
ندارند.
پنج
شنبه نوزدهم
اردیبهشت ماه
92