فصل
بازستانی
قدرت سیاسی و
اقتصادی
از
دو هم
پشت ذاتیِ جهانی
«
سرمایه و دین»
بهنام
چنگائی
بخش
۲
"آب
رفته به جوی
باز نمی گردد"
تلاطم
در تحولات منطقه
خودی،
خاورمیانه و
جهان در
ارتباط با شاخ
و سینه کشیدن
رهبران
مستاصل حکومت
اسلامی به
قیمت جان و
مال و کشور مردم
بالاست و اوج
و فرود ـ کند و
تند شدن(بحران
تصمیمگیری ـ
در تحریم
بیشتر، و یا
اقدام نظامی) را
حساس تر
نموده، و نحوه
برخورد با آنها
و عواقب تصمیم،
نسبت به هریک
از کشورهای مشمول،
چندان قابل
پیش بینی نیست
و به همین
دلیل ساده، رسیدن
به مواضع صریح
و مشترک در
بین متحدین بر
علیه ایران را
نیز بسیار پیچیده
و مشکل ساخته
است. اتخاذ نتیجه
ی قطعی و چگونگی
تعامل با دو
محور(تنگه
هرمزـ تولید
سوخت هسته
ای)هر چه باشد که(بهانه
است) و در
سرنوشت محتوم فرسایش
رژیم مافیائی تاثیری
نداشته و در
جلب رضایت
مخالفان
داخلی (مردم) و نیروهای
متنوع خارجی به
سرکردگی
امریکا توفیری
ندارد. مردم
تاب بردباری
بیش از این
رژیم را
ندارند و آمریکا
نیز که خود در
منجلاب بحران
ساختارمالی دچار
اعتراضات و
سرخوردگی توده
ای ست، با
ولایت خامنه
ای و دستگاه
خود رای و مستبد او،
امنیت مالی در
منطقه ندارد و
تمامی تلاش اش
معطوف به (راه
حل)تعدیل
ساختار مستبد
ولائی ست و نه
بیشتر! غرب و
در راس اش
آمریکا و دیگر
دول ذینفع
آسیا با حکومت
اسلامی که
منافع آنان در
ایران و منطقه
خاورمیانه را
به مخاطره
نیاندازد هیچ مشکلی
ندارند.
"فرصت
سوخته"
با
این وجود یک
اصل، روشن و تکوین
یافته، و در
حال حاضر وجود
عینی دارد و
آن تنزل غیر
قابل جبران در
حفظ بقا و تحکیم
فعلی چهارچوب "ولایت
مطلق" است که
در حال
فروریزی
پیگیر بوده و
دوام اینچنینی
اش، برای خودی
های نظام هم،
باوجود این
همه دشمنی
علنی و تصادم روبه
رشد متصور
نیست چه رسد
به بی
اعتباراش در
انظار
مخالفان داخلی
و جهانی! تمامیت
دستگاه، آگاه
به سرنوشت آتی
خود است، و می
داند که در
پایانه ی راه
نهائی ست و هر
کدام دست به
عمامه و کلاه،
در حال فرار
به جلو برای
نجات خود اند،
رژیم ناگزیر
به تغیر و
دگرگونی
بنیادی شده است
و جز نیروی
نظامی و عده
ای وابسته و بخشی ساده
لوح، مدافعی
ندارد، مقطع
رفتن اش، تنها،
تفاوت زمانی
دارد و نه تامین
بقائی! امروز:
امیدی به
بازیابی وحدت
نیروهای
درگیر در راس
نظام، جزء
محالات شده
است، و ثبات
سیاسی و
اقتصادی دوباره،
آنگونه که در هر
روز پیشین اش
بوده، فرصتی
ست سوخته و
تکراراش با
توان قبلی غیر
ممکن می گردد
و هر گروهی
برای خود
باندی دارد و
با اسباب عملی
و اهرم سیاسی خود
کار می کند و
با هسته ی متحد
و متراکم خود
در حال مبارزه
برای بقای خود
و نابودی طرف
مقابل می
باشد. هر
باندی به شکل
مافیائی نیروهای
خودی درون و بیرون را
با ظواهر(آقا)پسند
نمایش می دهد
و دنبال فرصت
است تا سر باند
دیگر را در
بزنگاه مناسب
زیر آب کند.
"دورگریز
از مرکز"
حاکمان
ایران با
جنجال بستن
تنگه ی هرمز و
تحریک دشمنان
منطقه ای و جهانی،
مانور تازه ای
برای تدارک
نیروی مردمی،
درسر پرورانده
و به پیش می
برند و با این
بازی مرگبار می
خواهند تداوم
حیات خود را در
شکلی دیگر بر
علیه مردم ما
آغاز و بازتولید
کرده و همزمان
برای سرگرمی و
خاک بر چشم
مردم پاچیدن،
پرهیاهوتر از
همیشه برکوره
ی انتصابات با
پوشش انتخابات،
می کوبند و می
بینیم که لحظه
به لحظه به
کوره تصادمات
داخلی،
همسایگان
منطقه و دشمنان
جهانی، چگونه هیزم
خشک ریخته وبا
غوغای دروغین
که (حق: رای
مردم است)
جنجال برپا
نموده و به
تبع این فرصت
ها، دست بر
تسویه حساب
های ریشه ای
با مخالفان ولی
فقیه در درون
خود دستگاه که
بخشی از آنان(
بوی مرگ و
نابودی) را
شنیده اند نیز
برده اند.
غافل
اینکه: هردو
گروه، از خود
رهبر و
مدافعان او گرفته
تا احمدی نژاد
و وابستگان اش
(ودیگرانی که در
مقایسه با این
دو رقمی
نیستند)و در یک
کلام (کل
حاکمیت) بر
روی کفه ی دور
گردونه ی خروج
از قدرت مرکزی
قرار دارند و هر
دو طیف، به آن
واقف و خود
این امر، آنان
را به مبارزه تن
به تن برای
نجات خویش به
جان هم انداخته
است. و در
نتیجه: فعلن
بخشی از آنان،
بخاطر
توانائی بیشتر
از بخش دیگر ، ملا
خور شده و بیش از
این نمی تواند
در بساط و مرکزیت
نظام ولائی و
حکومت اسلامی باقی
بماند. سرنوشت
عناصر و گرو
های بعدی باقی
مانده نیز تا
پایان کار
رژیم، تابع
همین قانون
بوده، اما زمان
و سرعت این
پرتاب ها به
بیرون از
دستگاه، بستگی
جدی با
نیروهای
طرفین و تراکم
وزن و بحران
آتی و پشتیبانی
داخلی و خارجی
از هر کدام که وزین
تر و مقاوم تر باشند
دارد، که این
روند می تواند
تا آخرین نفرات
آنها، در صورت
تداوم بقای
(ولی خدا)ادامه
یافته و شامل هر
کسی شود که در
برابر اراده ی
خامنه ای
بایستد.
به
هر حال بخشی
از این وزنه
های سبک،
بزودی در دور
سریع جایگیری
های تازه، قادر
به حفظ جایگاه
خود نبوده و
ازگردونه
قدرت نظام
بیرون رانده
خواهند شد و
یا خود آنان
از ترس جان در
صورت احتمال و
وقوع براندازی،
به مرور از
حاکمان فاصله گرفته
وجدا خواهند گشت
و یا به هر
بهانه ای، خود
رژیم آنها را برای
یکدستی خودش
کنار خواهد
زند، که از آن جمله
همین (فرصت
انتصابات)
پیشارو می
تواند باشد. کنار
نهاده شدن و یا
در کشاکش های
قدرت قهری، بین
طرفین اصلی قدرت،
فدائی گشتن و
یا به نفع آن
دیگری بیرون رفتن،
شکلی از اشکال
نابودی
دستگاه
اسلامی
بیدادگر می
باشد، و فرصتی
ست برای مردم
تا به هر حال
با دور گرفتن
تناقضات این
جانیان
غارتگر، توان
سیاسی و
اقتصادی خود
را از دست این مکاران
دینمدار
دوبارمصادره
کنند.
خروج
هرعنصر، گروه
و یا طیفی از
نظام که
هیچکدام شان در
این سی سه سال
به نفع توده
ها نبوده اند،
مساویست با
تقلیل قوای قهار
روبه اضمحلال نظامی
ـ ایدلوژیک و
طبعن، رشد
بیشتر تنازع
نیروهای خودی
اصولگرا و
ریزش هرچه
بیشتر، در
ارکان آن برای
توده های
کارگر و زحمت
کش، پیروزی
بزرگی ست که اطمینان
یابند که (
دولت اسلامی)
فاسد و تبه
کار
غارتگراست و دیگری
هرگز نباید گول
خورد و عملن هرگز
نباید اجازه
داد که این
استبداد به
جایگاه پیشین
خود باز آید و
همچنین نه
تنها خود نظام
ـ که طیف
متنوع اصلاحگرایان
و مدافعان
(مداخله
بشردوستانه ی)
و یا هر جریان
وابسته ی
دیگری هم نخواهد
توانست بساط
ترک برداشته
را به نام خود
و دیگری به هم
وصل و پینه
کند. و ساده
کلام اینکه:
هر روز که می
گذرد بخشی از
مجموعه
ساختار برای
همیشه از تنه
ی اصلی جدا و برای
همیشه نابود
می شود.
ادامه
دارد!
بهنام
چنگائی
28
دیماه 1390