مردم
ایران نیازی
به قیم ندارند!
)درحاشیه
کنفرانس
بروکسل و پروژه
های مشابه)
یوسف
لنگرودی
مردم
کشورما لحظات
سرنوشت سازی
را ازسرمی گذرانند.
آن ها از هر سو
در محاصره
قراردارند. از
سویی زیر
سرکوب شدید و
همه جانبه
حکومت اسلامی
قراردارند و
شاهد آن هستند
که چگونه رژیم
ولایت فقیه
کشور را به
تباهی می
کشاند، و
ازجانبی دیگر
تحت
فشارفزاینده
تحریم های اقتصادی
دولت های غربی
و متحدان آن
قرار گرفته
اند. تحریم
هایی که
آثارمخرب
خود را بر
زندگی مردم
بخوبی نشان می
دهد. و
بالاخره این
که خطر حمله
نظامی آمریکا
و اسراییل به
ایران را باید
به این مجموعه
اضافه کرد.
در این
میان جنبش
مردمی
درایران در
تمامی این سی
و سی سال،
علیرغم
فداکاریهای
قابل تحسین، نتواسته
تا جایی گسترش
و عمق یابد که
حکومت ولایت
فقیه را
براندازد و
آلترناتیوی
نیزکه بخواهد
بیانگر اراده
میلیونی
اکثریت مردم
باشد شکل
نگرفته است.
نیروهای
انقلابی و چپ
نیز به شدت مورد
سرکوب و تهاجم
همه جانبه
نظام و همه
دشمنان مردم
قرار دارند و تاکنون
نتوانسته اند
در صحنه سیاسی
کشور تاثیرات ملموسی
داشته باشد.
فرقه گرایی و
عدم آشنایی با
هنر سازماندهی
مبارزات
مردمی و ضعف
ارتباط با مردم
از جمله عوامل
بسیار مهمی
است که چپ را
تا حدود زیادی
زمین گیر کرده
است.
در متن
چنین اوضاعی
است که دور
جدید بازار
اپوزیسیون
سازی با حمایت
بی دریغ دولت
های امپریالیستی
داغ شده است.
اپوزیسیون
هایی که یکی
بعد از دیگری
و با نام و شکل
و شمایل
گوناگون و با سر
و صدای زیاد
از زمین سر بر
می آورند. در
همین ماههای اخیر
شاهد آن بوده
ایم که در
استکلهم و به
ابتکار بخش
بین المللی "
بنیاد
اولاف"
نشستی تحت
عنوان "
دمکراسی برای
ایران"
برگزار گردید.
نشستی که از
همان اول بو
دار تر از آن
بود که کسی صداقت
آن را برای
یاری رساندن
مردم ایران
برای دمکراسی
را جدی بگیرد.
در جریان برگزاری
دادگاه مردمی
برای رسیدگی
به جنایات ضد
بشری رژیم
اسلامی در
لندن نیز دیده
ایم که موارد
اساسی و سئوال
بر انگیزی از
تیم دادستانی
و بسیاری
ازقضات وجود
دارد . اسناد
انتشار یافته
از آن ها،
حقانیت مردمی
بودن گردانندگان
آن را زیر
سئوال برده
است. اخیرا
نیز همه شاهد
ظهور ناگهانی
" کنفرانس
بروکسل" نیز بوده
ایم که اصلا
بدلیل چهرهای
شاخص وابسته به
سرمایه داری
جهانی، نیازی
به تلاش زیادی
برای افشای
وابستگی اش به
پروژه های
امپریالیستی
وجود ندارد.
نفس وجود
بسیاری
ازعوامفریبان
، شیفتگان به
قدرت و
خدمتگزان به امپریالیسم
به خودی خود
گویای اهداف و
نیات " کنفرانس
بروکسل" است.
این ها تازه
مواردی اند که
دیده می شوند
و عموم از آن
باخبرند. قطعا
افراد و جریان
ها یی در خدمت
پروه های
سرمایه داری
جهانی برای
سوار شدن بر
جنبش های
مردمی وجود
دارند که
بسیار پوشیده
فعالیت می
کنند و اطلاع
روشنی از آن
ها در دست
نیست. همه این
پروژه ها پشت
سر مبارزه
برای "
دمکراسی و
حقوق بسر " سنگر
گرفته اند.
واقعیت
این است که
تحلیل گران و
استراتژیست های
واشنگتن به
این نتیجه
رسیده اند که
براه انداختن
کودتاهای نظامی
در برابر
انقلابات
مردمی، دیگر
تنها ابزار
مناسب برای به
شکست کشاندن
انقلابات
نیست و حالا
همراهی ظاهری
با خواسته های
مردمی و سپس سوار
شدن بر
مبارزات آن ها
را بعنوان یک
راهکار موثر
مورد توجه
قرار می دهند.
روشی که در
عین می تواند
دول
امپریالیستی
را تا حد قابل
ملاحظه ای از
خشم انقلابات
مردمی دور
نگهدارد.
تجربه
انقلابات
عربی در دوسال
گذشته و همراهی
دول
امپریالیستی
در اظهار
همدلی ظاهری با
مردم، نتایج
ملموسی برای
شان به همراه
داشته و آنان
را در
بکارگیری این
تجربه هر چه
متقاعد
ترساخته است.
اکنون روشن
شده است که حمایت
اولیه از جنبش
های عربی علیه
مستبدین و سپس
تلاش آن ها
برای حفظ نظام
بهره کشی
طبقاتی و
استثمار، از
عوامل موثر
شکست
انقلابات عربی
در دست یابی
به هدف های
بزرگ شان بوده
و مانع از
تداوم انقلاب
شده است.
بنا
برهمین
تجربه
انقلابات
عربی است که
اکنون غرب
تلاش زیادی
برای تکرار آن
در ایران براه
انداخته است.
و درست به
همین دلیل است
که پروژه
اپوزیسیون
سازی شدت
گرفته است و
تحت پوشش کمک
به دمکراسی
وحقوق بشر در
ایران می
خواهند برای
مردم قیم درست
کنند.
در این
میان قدرت
عظیم مالی و
رسانه ای و
تبلیغاتی
آمریکا و غرب،
اثر خود را می
گذارد و بسیاری
را در خدمت
پروژه های خود
در می آورد و
به نمک پرورده
خود تبدیل می
کند. نه تنها
ستایش گران
سرمایه داری
جهانی به آب و
نان می
رسند و فربه
تر می شوند،
بلکه بسیاری
نیز که در صف
ستمدیگان
قرار داشته
اند، پس از
خروج از ایران
به نان خور آن
ها تبدیل می
شوند. القاب
نیز پی در پی و
یک شبه اعطا
می شود : یکی
بعنوان تحلیگیر
سیاسی، یکی
جامعه شناس و
دیگری بعنوان
فعال سیاسی
معرفی شده و
به میدان
آورده می شوند
تا یک مشت
دروغ و فریب
تحویل مردم
بدهند.
ضعف چپ و
فقر مالی و
رسانه ای آن
میدان را برای
تاخت و تاز
سرمایه داری
جهانی باز
گذاشته است.
مثلا همین
بنگاه
خبرپراکنی بی
بی سی به لحاظ رسانه
ای از کل توان
رسانه ای همه
جریان های چپ
و مترقی ایران
هزاران برابر
نیرومند و
تاثیر گذارتر
است. به لحاظ توانایی
مالی نیز وضع
چپ ها خرابتر
از آن است که
اصلا بخواهد
در مقام
مقایسه قرار
داده شود. این
است صحنه
واقعی نبرد
میان دو نیروی
متخاصم و
میزان
توانایی شان
در لحظه حاضر.
اما
علیرغم
واقعیت های
تلخ درخصوص
حقایق این نبرد
بزرگ، در
تحلیل نهایی
این واقعیت
های زندگی است
که نتیجه
مبارزه را
تعیین می کند.
یعنی این که
برخوردار
بودن
امپریالیستها
و دشمنان مردم
از قدرت بی
همتای سیاسی،
نظامی، مالی و
رسانه ای،
اگرچه توان آن
ها به شدت
افزایش می دهد،
اما به خودی
خود و همیشه و
در همه جا
آنان را بیمه
نخواهد کرد.
همان طور که
تجربه نشان
داده، همه این
ابزارها در
برابر قدرت مردم
آگاه و
بپاخاسته،
کارآمدی
چندانی نخواهد
داشت. ضمن آن
که میدان عمل
و مانور
نیروهای چپ و
آزادی خوای
ایران به وسعت
کل کشور و
جامعه است.
حقیقت است تا
مادامی که
فاصله
طبقاتی، سرکوب،
فقرو بیکاری و
استثمار وجود
دارد، همه
دشمنان مردم و
عوامفریبان
حرف چندانی برای
گفتن ندارند و
مردم برای
رسیدن به یک
زندگی
شرافتمندانه
و بدور از
هرگونه سرکوب
سیاسی و ستم
طبقاتی به پا
خواهند خواست.
در این جا این نیروهای
چپ و آزادی
خواه با یک
پتانسیل
نیرومند
روبرو هستند
که تنها باید
آن را از قوه
به فعل در
آورند. و این
البته در گرو
میزان ارتباط
با توده های
زحمتکش و
مساعدت به
سازماندهی
آگاهانه مردم
است که می
تواند موقعیت
چپ و جنبش
انقلابی را
مستحکم کند و
آنان را از امکانات
عظیم مردمی
برخوردار
سازد. نگاهی
به همین
انقلابات
عربی که ظاهرأ در
نیمه را متوقف
شده اند، نشان
می دهد که
امپریالیست
ها و
عوامفریبان
نتوانسته اند
مردم را کاملا
به خانه
بازگردانند.
مردم بدنبال
عدالت و برابری
هستند و تا
موقعی که به
آن دست نیابند
آرام نخواهند
گرفت و دیر و
یا زود به پا
خواهند خواست.
مخصوصا آن که
غالب آن ها
انقلاب و بر
اندازی
مستبدین را
تجربه کرده
اند. همه این ها
موقعیت بسیار
مناسبی را
برای
انقلابیون در
سرزمین های
عربی ایجاد می
کند که با
اتکا به آن
بتوانند هم در
برابر ارتجاع
اسلامی
بایستند و هم
سرمایه جهانی
و دول
امپریالیستی
را به عقب
بنشانند.
اما مردم
ایران که در
صد سال گذشته
حداقل
دوانقلاب
بزرگ ( مشروطه
و بهمن )را
براه
انداختند و در
این سه دهه
گذشته
نیزدر راه
آزادی جنگیده
اند، نیازی به
قیم ندارند.
مسلم است که
آنان به
همبستگی جهانیان
نیاز دارند،
اما نمی
خواهند
بیگانگان درباره
سرنوشت شان
تصمیم بگیرند
و ثمره مبارزات
شان با هزاران
نیرنگ و فریب
ربوده شود.
بنابراین
افشای دایمی
پروژه های
رنگارنگ امپریالیستی
نزد افکار
عمومی و آشکار
ساختن نیات
واقعی
شان، حداقل
کاری است که
همه کسانی که
در راه آزادی
و برابری
اجتماعی و
علیه ارتجاع
اسلامی می
جنگند، باید
در برابر خود
قرار دهند. مخصوصا
چپ ایران در
این عرصه مجاز
نیست حتی لحظه
ای هم تردید و
تعلل نشان دهد.
چهاردهم
جولای ۲۰۱۲