مرز
ماجراجویی
های گستاخانه
اسراییل تا
کجاست؟
یوسف
لنگرودی
دولت
اسراییل چندی
پیش، با
صدوریک فرمان
نظامی، اعلام
کرده است که
آن دسته از
فلسطینی های
کرانه باختری
رود اردن را
که فاقد کارت
ویژه هویت هستند،
زندانی ویا
ازآن منطقه اخراج
می کند. کارت
های ویژه کارت
هایی هستند که
از سوی
اسراییل صادر
شده باشد.
بسیاری از
فلسطینیان
این منطقه پس
از اشغال سرزمین
شان توسط
اسراییل ،
کارت های
شناسایی شان
توسط کشورهای
همسایه
صادرشده است.
اسراییل
اعلام
داشته هر کسی
را که
فاقد مدارک
شنایی معتبر
است به ظن
جاسوس تا هفت
سال زندانی
خواهد کرد و
آنانی را که
اوراق هویت
دارند اما نه
اوراق هویتی که توسط
اسراییل
صادرشده
باشد، تا سه
سال در حبس
خواهند بود.
چه فلسطینی
هایی که
ازکشورهای
دشمن وچه
آنانی که از
کشورهای دوست
به کرانه
باختری رود
اردن آمده ودر
آن سکونت
دارند
نیز
شامل
قانون
تازه
خواهند شد.
این سیاست
نژاد پرستانه
اسراییل مورد
اعتراض شدید
فلسطینی ها،
دهها سازمان
ونهادهای
حقوق بشری
قرار گرفت.
گروههای
حقوق بشری در
نامه ای خطاب به
اهود باراک،
وزیردفاع
اسراییل،
نوشته اند:
"نحوه تدوین
این فرمان ها
به گونه ای
بوده است که
بنا به آن ها،
مقام های
اسراییل به
طور نظری
مجازند کرانه
باختری را
تقریبا از
ساکنان
فلسطینی اش خالی
کنند." در میان
امضا کنندگان
این نامه، گروهای
"بتسلم"،
"هاموکد"،
"انجمن حقوق
مدنی در
اسراییل"
و"خاخام های
مدافع حقوق
بشر"از جمله
گروههایی
هستند که در
اسراییل
فرمان جدید را
محکوم کرده
اند.
این سیاست
جدید اسراییل
می تواند منجر
به آوارگی
دهها هزار فلسطینی
از سرزمین خود
شود.
دولت اسراییل
این اعمال را
نه درمحدوده
کشور خود بلکه
در سرزمینی
انجام می دهد
که به دیگران
تعلق دارد.
کشور
اسراییل در
سال ۱۹۴۷،
یعنی هنگامی
که با طرح و
پیشنهاد
انگلیس و
فرانسه وبا
حمایت اتحاد شوروی
وایالات
متحده آمریکا
و با تایید
مجمع عمومی
سازمان ملل،
برای پایان
دادن به
آوارگی قوم
یهود ، اجازه
یافت در بخش
کوچکی از
سرزمین
فلسطین تاسیس
شود، به شرط
آن که به بخش
های دیگر این
سرزمین دست
اندازی نکرده
و برای
فلسطینی ها
درامور مذهبی
و فرهنگی
محدودیت و مانع
ایجاد نکند.
در سال
های پس از
اعلام
موجودیت
اسراییل، حکومت
این کشور به
هیچ یک از
تعهدات
وفادار
نماند
وفلسطینی ها
را در همه
عرصه ها به
روز سیاه
نشاند وبا
براه انداختن
جنگ های بی
پایان، بخش
هایی از اراضی
کشورهای
همسایه را غصب
نمود. رهبران
راستگرا و
بنیاد گرایان
مرتجع آن
کشور، بارها
وآشکارا ازنقشه
اسراییل بزرگ
سخن به میان
آورده اند.
امروز کار به
جایی رسیده که
بخش اعظم خاک
فلسطین دراشغال
اسراییل
قراردارد.
با سیاست
های جدید
اسراییل در
کرانه غربی
رود اردن، به
نظر می رسد
اسراییل قصد
دارد زمینه
جنگ دیگری
مانند جنگ غزه
را تدارک
ببیند.
نیروهای صلح
طلب از هم
اکنون در باره
به راه افتادن
جنگی جدید بر اثر
تحریکات
اسراییل
هشدار می
دهند. از
قرارمعلوم
ماجراجوی های
شرورانه
اسراییل
قرارنیست
پایان بگیرد
وبدین ترتیب
منطقه روی
آرامش را به
خود ببیند.
درهمین یک
سالی که از
تهاجم خونین
این کشور علیه
مردم فلسطین
در غزه می گذرد،
اسراییل در
این جا وآن جا
فتنه بر پا
کرده و در
برخی موارد
چنان
گستاخانه عمل
نموده که حتی
با اعتراض
مهمترین حامی
خود روبرو شده
است. ایا لات
متحده امریکا
رسما خواهان
توقف فوری
شهرک سازی در
بیت المقدس
شرقی وپایان
یافتن ویران
کردن خانه های
اعراب درآنجا
شده وادامه آن
را باعث تضعیف
مذاکرات صلح و
تقویت خشونت
وجنگ دانسته
است. یک سال پس
از جنگ غزه،
اسراییل برای
دامن زدن به
منازعات
جدید، بارها
به حملات
هوایی در غزه
دست زده و در
طی این مدت ده
ها فسطینی را
به دلایل واهی
به قتل
رسانیده و
درست در اولین
سال پایان جنگ
غزه، یکی از
رهبران حماس
را در دوبی،
توسط یک تیم
حرفه ای آدمکش
که تعدادشان
به ۲۶ نفر می رسید،
ازقرارمعلوم
ابتدا شکنجه
وتخلیه اطلاعاتی
کرده و سپس به
قتل رسانده
است. درهمه
سال های پس از
اعلام
موجودیت
اسراییل ، این
کشور به ترور
هدفمند رهبرا
ن فلسطینی دست زده
است. مخصوصا
دراین میان
ترورخلیل الوزیرملقب
به"ابوجهاد"
مرد شماره دو
سازمان آزادیبخش
فلسطین، در
تونس، توسط
موساد، هرگزاز
یادها نخواهد
رفت. اسراییل
ترور این
افراد را نه تنها
در مناطق
اشغالی بلکه
با نقض آشکار
حاکمیت
کشورهای
دیگر، با
حمایت ضمنی
حامیان خود، در
سایر نقاط
جهان، به
طورپیگیر پیش
برده است.
تمام اعمال
اشغالگرانه
وجنگ طلبانه
واقدامات
تروریستی
حکومت
اسراییل ،
درهمه این سال
ها، بدون
مجازات مانده
است. این در
حالی است که
هر گونه اقدام
فلسطینی ها در
مقابله با اسراییل،
با واکنش شدید
و بی رحمانه
این کشور و متحدانش
پاسخ داده می
شود.
حال
براستی
اگردراین
میان جای قاتل
و مقتول عوض
می شد یعنی
اگر یک مقام
عالی رتبه
نظامی اسراییلی
در یک هتلی در
دبی و یا هر
جای دیگری توسط
یک تیم ترور و
آدمکش حماس،
شکنجه می شد و
به قتل می رسید،
واگر درطول
همین یکسال
وچندی که از
جنگ غزه می
گذرد، به جای
فلسطینی ها
دهها
اسراییلی کشته
می شدند، چه
تبعاتی می
توانسته
داشته باشد؟
از روسیه
گرفته تا
امریکا،
اتحادیه
اروپا و ژاپن
و... حماس
را قویا محکوم
می کردند و
بیشترشان
نمایندگان
خود را با
پیام های مخصوص،
روانه تل
آویو، پایتخت
اسراییل می
نمودند. اکثر
وسا یل ارتباط
جمعی جهان نیز
بی وقفه اخبار
مربوطه درصدر
خبرهای خود
قرارمی دادند
ودراین میان
شورای امنیت
سازمان ملل،
با در خواست
امریکا
وانگلیس،
درمحکومیت
حماس و ارسا ل
پیام تسلیت
وهمدردی با
دولت
اسراییل، تشکیل
جلسه اضطراری
می داد وآنگاه
وظیفه اسراییل
درپس این
زمینه سازی ها
و بمباران های
تبلیغاتی
افکارعمومی
جهان، شروع می
شد:
مجازات
جنایتکارانه
یک ملت درهم
کوبیده شده ونیمه
جان توسط یکی
ازمجهزترین
ارتش های جهان
برای تنبیه
حماس. (یعنی
دیوانگی محض.
یعنی
بکارگیری
توپخانه برای
زدن گنجشک.
مثل همان کاری
که ارتش روسیه
سال هاست
درچچن انجام
می دهد وبه
بهانه مبارزه
با تروریسم،
درنبردی
کاملا نا متوازن
و نابرابر، آن
سرزمین را
چنان به
ویرانی کشانیده
که بی شباهت
به یک قبرستان
نیست). قوانین
سخت گیرانه
بدون هیچ
ترحمی در تمام
مناطق اشغالی
گسترش می یافت
وبدنبال آن
شهرک سازی ها
درمنا طق
مذکورشدت
پیدا می کرد
وآنگاه ماموریت
اصلی آغازمی
شد :
موشک
باران و به
توپ بستن بزرگ
ترین زندان
جهان یعنی غزه
که مردمانش در
چنان وضع
فاجعه باری
قرار دارند که
به نظرمی رسد
اسراییل قصد
زنده به
گورکردن شان
را دارد(۱).
برای مجازات
این مردم بی
دفاع، بمب
باران های
هوایی بی وقفه
آغازمی شد.
تنها نیروگاه
کوچک برق غزه
درهمان لحظات
اولیه ازکارمی
افتاد؛
مدارس،
بیمارستان ها
و خانه های
مردم، به
عنوان مراکز
نیروهای حماس
مورد اصابت
موشک ها و بمب
های "هوشمند"
قرار می گرفت.
به خاطر آنکه
مجازات به طور
کامل اجرا شود،
لشکری از
نیروی زمینی و
تانک وارد غزه
می شدند و
کاری را که
هواپیماهای
جنگی
نتواستند به
پایان
برسانند، به
انجام می
رساندند و
برای شان مهم
هم نبود که
زنان و کودکان
فلسطینی
درمواجه با
آنان پارچه
سفید تکان می
دهند. طبق
دستوری که
داشتند، برای
بوجود آوردن
فضای ترس و
وحشت، با
خونسردی هرچه
تمامتر وبا وجدانی
آسوده ، آنان
را به گلوله
می بستند (همه
این ها البته
اراجیف و دروغ
های مخالفان
دولت یهود
نیست، بلکه
گزارشات گروه
حقیت یاب
سازمان ملل،
شورای حقوق
بشرسازمان
ملل، نهاد
اسراییلی
"صلح هم
اکنون" و
افشارگری
تعدادی از
سربازان ارتش
اسراییل در
جریان جنگ سه
هفته ای غزه
است که بسیاری
از این جنایات
را برملا
ساخته است) و
درست دراوج
این مجازات
دسته جمعی،
هنگامیکه
افکارعمومی
جهان خواهان
پایان دادن به
این تهاجم
وحشیانه می شد
و شورای امنیت
سازمان ملل (۲)
خواهان توقف
فوری حملات و برقرای
فوری آتش بس
می گردید،
آمریکا در
حمایت از
اسراییل
ابتدا تلاش می
کرد نشست
شورای امنیت
به تعویق
بیافتد تا
مجازات با
فرصت کافی به
هد ف های خود
برسد (این
ماجرا را همه
درجریان
بمباران های
کور و وسیع
اسراییل علیه
مناطق مسکونی
بیروت به خوبی
به یاد دارند) و
در قدم بعدی،
هنگامی که
ادامه حملات
نظامی اسراییل
بر علیه مردم
بی دفاع محکوم
می گردید وپایان
دادن فوری به
عملیات
خواسته می شد،
بازهم امریکا
و احتمالا
درکنارآن،
انگلیس خواهان
محکومیت هم
زمان حماس می
شدند ودر غیر
این صورت از
تصویب
قطعنامه فوق،
ممانعت به عمل
می آورند و به
این طریق به
اسراییل برای
ادامه جنایت
چراغ سبز نشان
میدادند
ودرعین حال
سعی می کردند
اسراییل را
یکی ازطرفین
قربانی نشان
دهند وجای
اشغالگر و
اشغال شونده
را وارونه
جلوه میدادند.
دراین
میان احزاب
وسازمان های
طرفداراسراییل
درسراسرجهان،
موضع امریکا
را می ستودند
وبه سادگی به
قطع فوری
کشتار، رضایت
نمی دادند. و
این به این
معناست تا
حماس هم در
قطعنامه شورای
امنیت محکوم
نگردیده،
بگذار مردم
فلسطین زیر
بمب باران های
هولناک کشته
شوند و معرض
بمب های فسفری
( که درجریان
جنگ غزه -
اسراییل با
سماجت تمام
استفاده ازآن
را رد می کرد
اما حالا پس
ازتایید آن
توسط سازمان
ملل، به
استفاده از آن
اعتراف می
کند) قرار
گیرند.
جالب این
جا است بخشی
از چپ ها ، که
مثلا خدای ناکرده
نمی خواهند به
قاطعیت شان در
برابربنیادگرایان
حماس خدشه ای
وارد شود،
شاید بدون
آنکه خود
بخواهند، با عدم
تشخیص شرایط
مناسب برای
پیش بردن
سیاست درست،
تحت عنوان
صدای سوم،
دربرهه زمانی
مورد بحث،
عملا به
حامیان سیاست
آمریکا در
شورای امنیت
تبدیل می
شدند. تردیدی
نیست حماس (۳)،
که ازابتدا
توسط عربستان
سعودی و با
حمایت سرویس
های امنیتی
اسراییل برای
مقابله و
تضعیف سازمان
آزادیبخش
فلسطین و
مخصوصا شخص
یاسرعرفات
شکل گرفته
بود، جریانی
است خطرناک و
ارتجاعی که
مسلما بلای
جان مردم
فلسطین است که
میتوان وباید
به افشای آن
پرداخت. نه
فقط حماس،
بلکه باید به
مقابله فعال
دربرابرهرگونه
ارتجاع مذهبی
و مخصوصا
بنیاد گرایی
اسلامی پرداخت
که امروزه
حضور خود را
در
سراسرخاورمیانه،
آفریقا و
آسیای مرکزی و
میانه گسترش
داده و قبل از
هرچیز توسط
امپریالیسم و
سرمایه داری جهانی
درهراس
ازگسترش
آگاهی مردم،
به جان آنان
انداخته شده
اند. همه این
حقایق اما
ربطی به آن
ندارد که برای
توقف یک
کشتاربزرگ،
شرط و شروط
گذاشته شود.
هرگونه قتل و
عام مردم باید
بدون هرگونه
قید وشرط قویا
محکوم و متوقف
گردد. نباید
شرایط
کشتارها و نسل
کشی های بزرگ
را با جنگ های
عادی و
مبارزات
معمولی ( حتی
تحت شرایط
مبارزات ضد
دیکتاتوری که
احزاب و
سازمان های
سیاسی مخالف
در بسیاری از
عرصه ها رودر
روی یگدیگر
قرارمی گیرند
وبه جان هم می
افتند ) یکسان
گرفت. مثلا
بسیار
سفیهانه است هنگامی
که یهودیان در
اتاق های گاز
قتل و عام می
شوند، کسی
بیاید بحث
صدای سوم را
پیش بکشد
وبخواهد در
اوج این آدم
سوزی ها، با
ارتجاع و
بنیاد گران
یهود که آنها
هم مورد خشم فا
شسیت ها
قرارداشتند،
تصفیه حساب و
مرزبندی کند!
چنین سیاستی
جز تقویت نژاد
پرستان هیتلری
معنای دیگری
نمی تواند
داشته باشد و
دستگاه آدمکش
هیتلری در
شرایط مورد
بحث، مسلما از
آن استقبال می
کرد.
در جنگ
غزه هم
همینطور، آن
هایی که در
اوج کشتار به
دنبال این می
گردند تا
مرزخود را با
جریان های
ارتجاعی
فلسطینی روشن
کنند، به
طورنا آگاهانه
تنها سفاهت
فکری خود را
نشان نمی دهند
بلکه درعمل
وبه
طورغیرمستقیم،
نژاد پرستی دولت
اسراییل را نیز
تقویت می
کنند. نژاد
پرستی ای (۴) که
نه فقط نابودی
و آواره کردن
فلسطینی ها را
به طورکامل در
دراز مدت
تدارک می بیند
بلکه در همه
سال ها ی پس
ازشکل گیری
اش، هیچ گاه
نتوانسته
امنیت واقعی
را برای
شهروندانش به
ارمغان آورد و
با پیش گرفتن
سیاست جنگ
دایمی ( که از قرارمعلوم به بخش
مهمی از شیوه
تولید آن تبد
یل شده) تنها
باعث تقویت
بنیادگران
مرتجع درهردو
سوی دعوا شده
است. اسراییل
با ادامه
سیاست کنونی
خود
روی آرامش
نخواهد دید
واگر فلسطینی
ها در درون
سرزمین شان
زندانی ودرمحاصره
هستند،
اسراییل نیز
با برپایی یک دژ
عظیم نظامی ،
درعین حال
آسیب پذیر،
دیواری مریی و
نامریی
گرداگرد خود
بر پا نموده و
به دست خویش خود
را درانزوا
قرارداده است.
راه پایان
دادن به این
همه کشتارو
دشمنی این است
که دولت اسراییل
به صلح واقعی
گردن بگذارد و
از تلاش های کارشکنانه
در این راه
دست بردارد
وبگذارد دو
ملت اسراییل و
فلسطین در
کنار یگدیگر
در صلح و
آرامش زندگی
کنند. دولت
اسراییل اگر
اراده لازم
جهت برقراری
برای یک صلح
عادلانه (حداقل
براساس دو
دولت مستقل
اسراییلی و
فلسطینی و عقب
نشینی
اسراییل به
مرزهای قبل از
۱۹۶۷و حل
عادلانه
آوارگان
فلسطینی
برپایه خواست
سازمان ملل و
جامعه جهانی)
با فلسطینی ها
از خود نشان
دهد، دارای
امکانات
بسیار بزرگ و
نیرومندی است
که می تواند
آن را تحقق
بخشد و هر مانعی
را از سر راه
بردارد. این
موثرترین راه برای
برسرجا
نشاندن
مرتجعین و
مخالفان صلح درهردو
سوی ماجراست.
متاسفانه
ازآنجایی که
این اراده
لازم در
اسراییل سست
است و در عوض
اراده جنگ در
آن بسیار
نیرومند، در
چشم انداز
قابل پیش
بینی، منطقه
همچنان دست
خوش اشک و آتش
و خون خواهد
بود. اسراییل
حتی به طرح
صلح اعراب که
به ابتکار
عربستان
سعودی عرضه
شده نیز بی
اعتنا است.
طرح صلحی که
در آن امتیازهای
قابل ملاحظه
ای برای
اسراییل در
نظر گرفته شده
و هما نطور که
در آن طرح پیش
بینی شده ،
درصورت
موافقت
اسراییل با
آن، امنیت
اسراییل توسط
کشورهای عربی
تضمین خواهد
شد وهمه این
کشورها ضمن به
رسمیت شناختن
اسراییل ، رابطه
همه جانبه
دیپلماتیک،
اقتصادی و ... با
آن کشور
خواهند داشت .
اسراییل
باید بداند که
فرصت برای صلح
همیشه برروی
میز
قرارندارد و
دارای حامیان
قدرتمند ابدی
نخواهد بود و
خوب است به
خاطر بیاورد
به لحاظ
تاریخی و
مذهبی نیز،
این قدرت های
غربی بوده اند
که آنان را با
توسل به کوچک
ترین بهانه ای
قتل عام کردند
و درهمین جنگ
جهانی دوم بود
که سربازانی با
پرچم صلیب
شکسته، دست به
کشتارچند
میلیونی آنان
زدند ونام
وحشت
آورهولوکاست
که خود بزرگترین
جنایت در
تاریخ علیه یک
قوم بوده بازگوی
بسیاری از
حقایق است.
اعراب
ومسلمانان
شاید پسرعموی
خوبی برای قوم
یهود نبودند (هم
مسلمانان و هم
یهودی ها به
اضافه
مسیحیان جزوپیروان
ادیان
ابراهیمی
هستند)
ودراینجا و آنجا
دست به اذیت و
آزار شان
زدند، اما
هرگز به کشتار
عمومی علیه
آنان دست
نزدند زیرا که
آنها هرگز این
قوم را عامل
به صلیب کشیدن
پیامبرخود
نمی دانستند و
قرن ها در
کنار هم زیسته
اند.
از قدیم
گفته اند، آدم
عاقل خانه
همسایه را به
آتش نمی کشد
زیرا شعله آن
بالاخره دامن
او را نیز
خواهد گرفت.
اسراییل برای
حفظ خودش هم
که شده باید
آتش را فرو
نشاند؛
همانطور که با
درپیش گرفتن
سیاست اشغال و
جنگ های بی
رحمانه، مخالفت
زیادی را در
دنیا علیه خود
برانگیخت، در
صورت روی خوش
نشان دادن به صلحی
عادلانه
وتحقق آن،
جهانی را در
کنار و همراه
خود خواهد
داشت.
زیرنویس :ا
۱ـ داستان
غزه دارد به
یکی از داستان
های غم انگیز
رنج بشریت
درتاریخ
معاصر تبدیل
می شود. اسراییل
حتی در برخی
موارد دست به
تخریب منابع آب
فلسطینی ها می
زند. عفو بین
المللی در
گزارش خود
اسراییل را
متهم کرده که
"اهالی غزه را
از حداقل آب
آشامیدنی
محروم کرده " و
آن را تبعیض
آشکار علیه
فلسطینی ها
دانسته و
اضافه کرده که
"محاصره غزه
باعث اخلال و
بحران در
سیستم آب
آشامیدنی و
فاضلاب شده و
اسراییل مانع
از ورود مواد
ساختمانی
لازم برای
تعمیر سیستم
های مزبور می
شود واز ورود
دارو و کپسول
های اکسیژن
برای
بیمارستان ها
جلوگیری می کند"
و حتی دریک
مورد مانع از
ورود
ماکارونی به غزه
شد. اسراییل
معتقد است
موادی که در
بالا به آنان
اشاره شد،
میتواند در
ساخت سلاح و
مواد منفجره
به کار رود.
درست به همین
دلیل، ویرانی
ناشی ازتهاجم
سال قبل
اسراییل
همچنان
پابرجاست
وبازسازی غزه
تقریبا امکان
ناپذیرشده
است. دولت
اسراییل اگر
قدرت آن را
داشت احتمالا
از گردش آزاد
هوا واکسیژن
درغزه جلوگیری
به عمل می
آورد وآن را
در رده مواد
خطرناکی
قرارمی داد که
می تواند برای
انفجار به کارگرفته
شود. دبیرکل
سازمان ملل
اخیرا درجریان
بازدید از
نوار غزه
باردیگربشدت
ازادامه محاصره
اقتصادی
درغزه انتقاد
کرده و"جان
هولمز"معاون
دبیرکل
سازمان ملل
وهماهنگ
کننده این
سازمان
دراموربشردوستانه،
محاصره اقتصادی
غزه درپاسخ به
اسارت
درآورده شدن
یک درجه دارارتش
اسراییل
درچهارسال
قبل را غیر
قابل قبول دانسته
وخواهان
پایان یافتن
آن شده است.
این مقام
همچنین
هشدارداده که
براثرمحاصره
غزه، هیچ
نشانه ای از
رشد وتوسعه در
آن دیده نمی
شود واین
منطقه
درسراشیب
سقوط
واضمحلال همه
جانبه
قراردارد.
۲ـ در
تاریخ سازمان
ملل، علیه هیچ
کشوری چون اسراییل،
به دلیل زیر
پا گذاشتن
پیمان های بین
المللی،
قطعنامه
صادرنشده و
این کشور به
همه کنوانسیون
های جهانی در
خصوص رعایت
حقوق بشرو همچنین
احترام به
حقوق مردم
مناطق
اشغالی، کاملا
بی اعتنا بوده
و چون از
حمایت
کشورهای
قدرتمند
برخوردار
است، برای عدم
توجه به اجرای
قطعنامه های
سازمان ملل،
هرگز مورد
مجازات
قرارنگرفت.
طبق کنوانسیون
های بین
المللی،
نیروی
اشغالگرباید
از خشونت علیه
مردم بومی
خودداری ورزد
و ازجا بجایی اجباری
جمعیت امتناع
کند و مانع
آسایش و امنیت
اهالی نگردد و
ازدست زدن به
هرگونه عملی
که نقشه و
مرزمناطق
اشغالی را
تغییردهد،
دوری جوید و
در صورت
هرگونه وارد
آوردن خسارات
احتمالی،
باید آن را
جبران نماید.
حکومت
اسراییل با
پررویی تمام (
که یاد
آورکشورگشایی
درعصربربریت
است)، در
مناطق اشغالی
ویا تحت معاصره
اش، نه فقط به
همه این ها بی
اعتنا است
بلکه با
برپایی
دیوارآپارتاید
- آن هم نه در
درون خاک خود
بلکه با غصب
زمین های
کشاورزان
فلسطینی وبرپایی
دیواردرخاک
آنان- آشکارا
قوانین بین
المللی را زیر
پا می گذارد و
خود را متعهد
به رعایت حقوق
مردم درمناطق
اشغالی نمی داند.
شهرک سازی های
پی در پی
حکومت
اسراییل درسرزمین
های اشغالی
حتی در مناطق
تحت نفوذ تشکیلات
خودگردان
فلسطینی
درساحل غربی
رود اردن- که
بسیاری از
شرایط
اسراییل برای
مذاکرات صلح
وتسلیم را
پذیرفته-
وهمچنین خراب
کردن خانه های
اعراب در بیت
المقدس شرقی،
نقص آشکار
قوانین بین
المللی است.
معلوم است که
درچنین
شرایطی، هنگا
می که فلسطینی
ها خود را بی
پناه و
درمانده می
یابند، به
مرتجعانی چون
حماس پناه می
برند وحکومت
های مرتجعی
چون رژیم عوامفریب
جمهوری
اسلامی نیز
برای پیش بردن
اهداف ارتجاعی
خود، از این
وضعیت ،
بیشترین سود
را می برند و
تلاش می کنند
خودشان را
مدافع مردم
فلسطین نشان
دهند. علاوه
براین،
اسراییل برای
آنکه نسل کشی
خود را با
دستی بازتر
پیش ببرد
وبرقراری هر
نوع آرامش و
صلح را امکان
ناپذیرسازد،
به شدت مخالف
استقرار
نیروهای حافظ
صلح سازمان
ملل درمنطقه
است. این
درحالی است که
همه جریان های
فلسطینی
همیشه خواهان حضورنیروهای
پاسدار صلح
سازمان ملل در
منطقه بوده
اند. آیا همین
ممانعت از
ورود نیروهای سازمان
ملل خود به
تنهایی گواه
این نیست که
چه کسی به
پیشبرد سیاست
جنگ وکشتار،
به دوراز چشم
جهانیان،
اصرار می
ورزد؟
۳ـ ذکرچند نکته
درباره حماس
ضروری است؛
اولا
حماس
درجریان یک
مبارزه
انتخاباتی
اکثریت پارلمانی
راکسب کرد که
به گفته
ناظران بین
المللی،
انتخاباتی
بوده است سالم
و جیمی کارتر
رییس جمهور
سابق آمریکا
که معمولا
جریان های انتخاباتی
را درمنا طق
آشوب زده جهان
از نزدیک دنبال
می کند،
سلامتی آن را
درکل تایید
کرد. شخص
محمود عباس و
تشکیلات دولت
خودگردان نیز
نتایج آن را
پذیرفتند. در
این میان
امریکا و
اسراییل که پیشاپیش
به مردم
فلسطین اخطار
داده بودند پیروزی
حماس را
نخواهند
پذیرفت ( یعنی
بی شرمی عریان
و دخالت آشکار
در امور
دیگران، یعنی
توهین به شعور
یک ملت. آیا
آمریکا تا به
حال به خود
اجازه داده که
درانتخابات
اسراییل، مردم
آن کشور را
تهدید کند به
کدام حزب رأی
دهند ویا رای
ندهند؟) و
چنین نتیجه ای
می تواند برای
شان هزینه
سنگینی داشته
باشد، ازهمان
ابتدای
پیروزی حماس،
شروع به کار
شکنی کردند و
دولت تحت
حمایت حماس را
که نتیجه رای
تقریبا آزاد
مردم بود،
هرگز به رسمیت
نشناختند وبدین
وسیله زمینه
خشونت و جنگ
های دیگری را
فراهم آوردند.
برخی از دولت
های دیگر-
ازجمله برخی ازدولت
های متحد
اسراییل - که
متوجه نشانه
های
تغییردرسیاست
های حماس شده
بودند قصد
داشتند دولت
تحت کنترل
حماس را
برسمیت بشناسند
تا با ایجاد
رابطه
ومراوده
ودرپیش گرفتن
سیاست های
تشویقی، حماس
را به پذیرفتن
آغازمذاکرات
صلح متقاعد
سازند. اما
تمایل این
دولت ها برای
این منظوربا
مخالفت شدید
آمریکا واسراییل
مواجه گردید
وبه شکست
کشانیده شد.
ثانیا:
آنانی که می
خواهند رای
دادن فلسطینی
ها درغزه را
تحت
اجبارحماس و
یا کمک های
مادی به مردم
و در کنارآن
خریدن رأی
مردم توسط آن
بدانند، ضمن
دیدن بخشی از
حقایق، حقیقت
بزرگتری را نادیده
می گیرند:
حماس رای مردم
را قبل از هر چیز
بدنبال بی
عدالتی باور
نکردنی و روزمره
اسراییل علیه
مردم فلسطین
کسب کرد؛ درحالی
که متاسفانه
تشکیلات خود
گردان و شخص
آقای محمود
عباس، به یک
جنازه سیاسی
مبدل شده بود
و آشکارا
فلسطین را به
بهانه
مذاکرات صلح،
می فروختند، جریان
عقب مانده ای
چون حماس،
توانست رای و
دل مردم غزه
را به دست
آورد. بزرگ
ترین عامل
پیروزی حماس،
سیاست های
وحشیانه
اسراییل علیه
مردم فلسطین و
درماندگی تشکیلات
خود گردان در
ایستادگی در
برابرآن بوده است.
ثالثا:
برخلاف
بسیاری از
تصورات رایج،
این طورنیست
که حماس
همواره
خواهان جنگ با
اسراییل باشد،
اگرچه حماس
حاضربه رسمیت
شناختن اسراییل
نیست و حق به
کار گیری
قهرعلیه آن را
برای خود
محفوظ می داند
اما به شرایط
نه جنگ ونه
صلح
یعنی نوعی
آتش بس دراز
مدت با آن اعتقاد
دارد و این را
بارها پس از
به قدرت رسیدن
اعلام کرده
است. هم
ایالات متحده
و هم اسراییل
به این دلیل
که حماس
اسراییل را به
رسمیت نمی
شناسد، این
موضع جدید
حماس را عامدا
نادیده
گرفتند. اینکه
دولت ها در
شرایط نه جنگ و
نه صلح باشند
و یا یگدیگر
را به رسمیت
نشناسند امر
تازه و
ناشناخته ای
نیست ولزوما
به جنگ هم
کشیده نمی
شود؛ مثلا
روسیه و ژاپن
به خاطر اختلاف
بر سر
جزایر"ساخالین"
که متعلق به
ژاپن بوده و
در جنگ جهانی
دوم به اشغال
روسیه در آمده
و تا به امروز
در تصرف آن
قرار دارد،
هرگزپیمان
صلح امضا
نکردند و تا
به امروز در
حالت نه جنگ و
نه صلح اما
درشرایط آتش
بس به سر می
برند. همین
طور ایران
وعراق، کره
شمالی و کره
جنوبی نیزبه
نوعی درهمین
وضعیت قرار
دارند و
بدترازهمه
این ها، رابطه
میان چین
وتایوان است
که اصلا
یکدیگر را به
رسمیت نمی
شناسند اما
امروز بین شان
جنگ وجود
ندارد.
بنابراین،
اجبار دیگران
برای آنکه
اسراییل را به
رسمیت
بشناسند، با
خود پیام
تجاوزکارانه
دارد.
رابعا:
زنده یاد
یاسرعرفات،
به رغم همه
خطاهایی که در
دوره زندگی
سیاسی خود مرتکب
شد، یک کار
بزرگ انجام
داد و آن
بازگرداندن و
نهادینه کردن
هویت و شخصیت
تاریخی ملت فلسطین
بود؛ ملتی که
بسیاری کارش
را تمام شده
می دانستند.
اسراییل به
همین دلیل
همیشه کینه عرفات
را به دل داشت
و هرگز او را
نبخشید و با
زندانی کردن
خانگی او، در
سال های آخر عمرش،
ازوی انتقام
گرفت. اما کار
دیگری که عرفات
انجام داد که
گناه آن از
نظر اسراییل
کمتر از مورد
اول نبود، به
رسمیت شناختن
اسراییل از سوی
عرفات بود (
یاسرعرفات
اولین
فلسطینی و شاید
از اولین عرب
هایی بود که
موجودیت
اسراییل را به
رسمیت شناخت).
اسراییل که
برای توجیه
همه ظلم هایی
که در حق
فلسطینیان
روا می داشت،
به دشمنانی
نیاز داشت که
آن رابه رسمیت
نشناسند، با
این موضع گیری
عرفات، نا
گهان ضربه
بسیار سختی
خورد و بهانه
بزرگی را از
دست داد.
ماجرای حمایت
اسراییل در
شکل گیری حماس
و آزادی عمل
دادن به آن در
ابتدای کار، دقیقا
برای تضعیف
عرفات
وسازمان
آزادیبخش فلسطین
طراحی شد و به
وجود آوردن
دشمنی که با اسراییل
سرجنگ داشته
باشد تا
اسراییل با
سنگر گرفتن
پشت آن، اهداف
خود را برای
بلعیدن تمام فلسطین
پیش ببرد.
مصیبت بزرگ
برای اسراییل
هنگامی خواهد
بود که حماس
آن را به
رسمیت بشناسد
و به صلح
پایداربا آن
تن در دهد.
بنابراین
کسانی که نیمی
ازآتش به پا
شده را به پای
حماس می
نویسند و
تصورمی کنند
که
اگرجانورانی
چون حماس وجود
نداشتند همه
چیز به خوبی
پیش می رفت،
شناخت خیلی
روشنی
ازمسایل
مربوط به
منطقه و به
ویژه سیاست
های اسراییل و
نحوه شکل گیری
دولت یهود
ندارند.
اگرامروز
حماس وسیاست
های آن
وجودنداشت
(حماس در سال ۱۹۸۷ اعلام
موجودیت کرد)
همان طورکه در
دهه های اول
شکل گیری
اسراییل وجود
نداشت، بازهم
صورت مسئله
فرق چندانی
نمی کرد و
بازهم حوادث
مصیبت باری
مانند غزه
اتفاق می
افتاد تاریخ
خونباراین
سرزمین
مخصوصا درچند
دهه اول، خود
گویای این
حقیقت است.
۴ـ برخی
از روی کم
اطلاعی و تحت
تاثیر قرار
گرفتن
تبلیغات،
باورشان شده
که در اسراییل
نظام
واقعادموکراتیک
وجود دارد.
دراین رابطه
ذکراین نکته
لازم است:
اسراییل شاید
تنها کشور
جهان است که
فاقد قانون اساسی
است و دارای
قانونی است به
نام" قانون
پایه". از
ابتدای شکل
گیری
اسراییل، به
دلیل وزن بالا
و مخالفت شدید
مرتجعین
مذهبی وخاخا م
ها، این کشور
نتوانست صا حب
یک قانون
اساسی شود که
در آن خود را
قانونا دولتی
غیر دینی و
سکولارمعرفی
کند. در عوض
دارای" قانون
پایه" شد که
اسراییل نه
سرزمین همه
اسراییلی ها
بلکه رسما به
عنوان یک دولت
یهود معرفی
شد؛ یعنی یک
دولت
آپارتاید.
دقیقا به این
خاطر جمعیت تقریبا
بیست درصدی
غیریهودآن -
چه مسلمان و
چه مسیحی وچه
غیره -
شهروندان
درجه دوم به
حساب می آیند؛
حتی اگر مثل
یهود ی ها
وارامنه
ایران در
پارلمان
نماینده
داشته باشند.
دراین سرزمین
مخصوصا
درروزهای
ویژه
یهودیان، اعراب
اسراییلی در
محلات و خانه
هایشان محصورمی
شوند وآزادی
آمد ورفت از
آنان سلب می
شود وهنگامی
که مراسم
وآیین های
اعراب
اسراییلی فرا
می رسد، با
فشارومحدویت
های فراوانی
ازسوی دولت
اسراییل
روبرو می
شوند. برطبق
قوانین اسراییل،
تنها احزابی
حق فعالیت
سیاسی دارند که
دولت یهود را
به رسمیت
بشناسند (قابل
توجه کسانی که
حکومت
اسراییل را
دموکراتیک می
دانند).
برسمیت
شناختن
کشوراسراییل
برای برای بدست
آوردن حق
فعالیت سیاسی
کافی نیست.
رژیم قرون
وسطایی
جمهوری
اسلامی
وبسیاری
ازدیکتاتورها
وسلطان
نشینان منطقه
خاورمیانه
چنان خصومت و
دشمنی
وحشیانه ای با
مردمان
سرزمین خویش
دارند که بعضی
ها فریب برخی
از جوانب به
ظاهردمکراتیک
اسراییل را می
خورند وآن را
نظامی مبتنی
برقوانین
دمکراتیک می
پندارند.
علاوه براین
ها، براساس
مرکزآمارفلسطینی (P.c.b.s)
بیشتراز
هفت
هزازفلسطینی
درزندان های
اسراییل در
اسارت بسر می
برند که دویست
و هفتاد نفرشان
زیر هیجده سال
هستند. ازاین
تعداد هشتصد نفربه
حبس ابد
وپانصد
وهفتاد نفربه
بیش ازپنجاه
سال زندان
محکوم شده
اند. طبق
گزارش گروه های
حقوق بشری،
هرساله حدود
نه هزار
فلسطینی توسط
نیروهای
اسراییلی
بازداشت می
شوند که از این
تعداد هفتصد
نفرشان
نوجوان وکودک
هستند. همه
این ها تنها
گوشه ای ازرنج
ومشقت مردم
فلسطینی است.
دربرابرهزاران
فلسطینی که
درزندان های
اسراییل
دراسارت قرار
دارند، تنها یک
سربازاسراییلی
در اسارت حماس
قراردارد. آیا
می توان به
بهانه آزادی
یک سرباز(همه
اسیران دو طرف
باید
بلافاصله
آزاد شوند
ودرغیراین صورت
دراختیار
نهادها ی بین
المللی بشری
قرار داده
گیرند)، یک
میلیون ونیم
انسان را تحت
محاصره
اقتصادی شدید
قرار داد
واینچنین به
گروگان گرفت؟
معلوم است که
این کینه توزی
مفرط، ریشه در
تفکرات نژاد
پرستانه دولت
اسراییل دارد
که باید به آن
پایان دهد.
دموکراسی
دردولت مدرن و
جامعه
پیشرفته مدنی
اسراییل به یک
معنا وجود
دارد؛ اما
عمدتا برای
طرفداران دولت
یهود که می
توان آن را به
گونه ای با
دموکراسی
یونان باستان
مقایسه کرد که
دموکراسی فقط
درانحصاربرده
داران بود ونه
همه جامعه و
بردگان.
درپایان خوب
است این سخن
پرمغز مارکس
را به
خاطرداشته
باشیم: ملتی
که ملت دیگری
را دراسارت
داشته باشد ،
خود نمی تواند
آزاد باشد.
۲۸
آوریل ۲۰۱۰