«تریبونال
لندن»
و نمایش
واماندگی
بخشی از چپ
ایران
در
مبارزه
سوسیالیستی و
ضد امپریالیستی
( بخش
سوم)
مخالفت با تحریم
ها و جنگ،
مبارزه علیه
رژیم ولایت
فقیه نیز
هست
یوسف
لنگرودی
از هنگام
آغازبه کار «تریبونال
لندن»، و
بویژه پس از
انتشار
اعلامیه هیئت
اجرایی سازمان
راه
کارگردرباره
این که تیم
دادستانی و
گردانندگان
این دادگاه نه
افرادی بی
طرف، بلکه
اغلب شان به
همراه سازمان
ها و موسسات
خود وابسته به
دولت ها و
نهاد های
امپریالیستی
هستند، بحث
های مختلفی
شکل گرفت که
یکی از مهمترین
موضوعات
مربوط به
تحریم ها و
تهدیدات جنگی است.
برخی عمدتا از
روی ساده انگاری (
مانند سازمان
اقلیت، راه
کارگر - کمیته
مرکزی - و
افرادی چون
آذر ماجدی ) و
برخی عامدانه
و برای خاک
پاشاندن بر
حقیقت، با هر
نوع موضع گیری
تریبونال
علیه تحریم ها
و مداخله
نظامی مخالفت
می کنند و
چنین امری را
غیر مفید می
دانند و
معتقدند چنین
اعلام مواضع
ای از ظرفیت و
توانایی
تریبونال
خارج است و
حرف زدن در باره
چنین مسایلی
را باید به
احزاب سیاسی
واگذار کرد.
دراین جا به
نکاتی اشاره
می کنم که فکر
می کنم توجه
به آن ها می
تواند به روشن
شدن ماجرا کمک
نماید :
۱ـ
اولا
این که، این
خود آقای
"پیام اخوان"
و برخی از
همکاران و حامیان
ایشان بوده
اند که برای
نخستین بار با
مقایسه کردن
این تریبونال با دادگاه
راسل که توسط
برتراندراسل
و ژان پل
سارترهدایت
می شد، به
تریبونال لندن
رنگ و بوی
سیاسی دادند.
همه می دانند
دادگاه
نمادین
راسل که برای رسیدگی
به جنایات
جنگی آمریکا
در ویتنام تشکیل
شده بود،
ماهیتی
شدیدا سیاسی
داشت. کسانی
که تریبونال
لندن را هم
طراز
تریبونال راسل
معرفی می
کنند، قبل
ازهر چیز بر
سیاسی بودن آن
اعتراف دارند.
۲ـ
«تریبونال
لندن»، بنا
به تعریفی که
از وظیفه خود
ارائه داده،
مهمترین هدف
خود را محاکمه
و افشای
جنایات رژیم
در ارتباط با
فجایع وکشتار
زندانیان
سیاسی در دهه
شصت قرار داده
است. نفس به
محاکمه کشیدن
یک قدرت
سیاسی، بزرگترین
اقدام سیاسی
درنوع خود است.
۳ـ
برپایی
این دادگاه
تنها برای
محکومیت
اقدام جنایت
کارانه یک
حکومت در
برابر زندانیان
عادی
وشهروندانش
نیست، بلکه
محاکمه
حکومتی است که
زندانیان
سیاسی را قتل
عام کرده است.
زندانیانی
که در دوره پس
از به قدرت
رسیدن جمهوری
اسلامی سیاسی
ترین بخش جامعه
بوده اند.
همین مسئله
اهمیت سیاسی
بودن تریبونال
را فوق العاده
بالا می برد.
۴ـ
شنیده
می شود که
برخی می گویند
موضع گیری
تریبونال درباره
تحریم و جنگ
از وظایف آن
نیست. برخی
نیزدر همین
راستا از آن به
عنوان تشکلی
تک مضمونی یاد
می کنند که
بنا به طبیعت
خود نمی تواند
در قبال چنین
مسایلی موضع
گیری کند.
معلوم است که
چنین استدلال
هایی ضعیف تر
از
آن هستند که
جدی گرفته
شوند و به
احتمال زیاد
حتی از سوی
طرح کنندگانش
چندان جدی
گرفته نمی
شود. انگار ما
دراین جا با
انجمن حامیان
یک تیم فوتبال
و یا انجمن
سوارکاران
روبرو هستیم.
همان طور که
گفته شد، «تریبونال
لندن»، بنا
به تعریفی که
از وظایف خود
ارائه داده،
وزن بسیار
سنگین سیاسی
دارد و اصلا
به همین خلاصه
می شود.
اگرقرار باشد
مضمونی برای
آن قایل شد،
همان سیاسی
بودنش است.
اما حتی اگر بپذیریم
که تشکلی تک
مضمونی است،
بازهم دلیل بر
آن نیست که در
برابرحاد
ترین
رویدادهای کشور
سکوت اختیار
کند. برخلاف
ادعای برخی
ها، هیچکس نگفته
که تریبونال
باید در باره
همه مسایل
عالم موضع
گیری کند.
همان طور که
در مقاله
دیگری
اشاره کردم،
تشکلی تک
مضمونی مانند
کانون
نویسندگان که
حوزه فعالیتش
ادبیات وهنراست،
در یک واکنش
مسئولانه،
دستگیری آقای
منصور اسانلو
رئیس
سندیکای
اتوبوس رانی
شرکت واحد
تهران و حومه
را محکوم کرد
و خواهان
آزادی فوری او
شد.
پدیده
ای به نام
همبستگی
دقیقا از دل
همین اقدامات
است که شکل می
گیرد و معنا
پیدا می کند.
تشکل های تک
مضمونی در
ابتدا با تشکل
های هم جنس
شان اعلام
همبستگی می
کنند. اما
ماجرا به همین
جا ختم نمی
شود. همین
تشکل ها، در
قدم بعدی، تا
آن جایی که
توانایی آن را
داشته باشند،
با تشکل های
تک مضمونی
دیگر، که با
مسایل دیگری
سر و کار
دارند، اعلام
همبستگی می
کنند. مثلا
تشکل های دانشجویی
نسبت به تشکل
ها ومبارزات کارگری
اعلام
همبستگی می
کنند و
هنرمندان به سرکوب
دانشجویان
اعتراض می
کنند و از حق و
حقوق آنها
حمایت می
کنند. به همه
این ها می
گویند
همبستگی
اقشار و طبقات با
یکدیگر. در
این میان
اگرکسی
بخواهد مانع
از موضع گیری
تشکل های تک
مضمونی در
برابر مسایل
حاد جامعه
بشود، معلوم
است که هیچ
چیزی از پدیده
ای به نام
همبستگی میان
زحمتکشان را
نفهمیده است.
۵ـ
بنا
به آنچه که تا
به حال آمده،
هر عقل سلیمی
باید بپذیرد
که گردانندگان
«تریبونال
لندن» و
حامیانش حداقل باید در
باره دو مورد
بسیار مهمی که
می تواند
آینده مردم و
کشور را رقم بزند،
موضع گیری
کند. مخصوصا
آن که آینده
خودشان نیز به
نتایج آن
بستگی دارد.
محکوم کردن تحریم
ها و خطر در
گرفتن جنگ دو
موضوع بسیار
اساسی است که
هم در راستای
مبارزه علیه
رژیم ولایت فقیه
است و هم در
راستای
مقابله با طرح
های خطرناک
امپریالیستی
که پشت سیاست
های تبهکارانه
رژیم اسلامی
سنگر گرفته
است. برخلاف
ساده اندیشی
پاره ای
از جریان ها
مبارزه علیه تحریم
وجنگ فقط دول
امپریالیستی
را نشانه نگرفته،
بلکه حکومت
اسلامی را
نیزهدف قرار
می دهد. تحریم
ها قبل از
هرچیزی مردم
را هدف نتایج
بیرحمانه خود
قرار خواهد
داد و موجب
تضعیف طبقه کارگر
خواهد و حتی
ممکن است
استحکام
طبقاتی اش را
از هم
بپاشاند. و می
دانیم که بدون
طبقه کارگری
قوی و
آگاه، یک
انقلاب
نیرومند و
هدفمند علیه
رژیم حامی
نظام سرمایه
داری جمهوری
اسلامی پا
نخواهد گرفت
وبه ثمر
نخواهد نشست.
همچنین تحریم
های فلج کننده
نه تنها لزوما
منجر به شورش
علیه حکومت
نخواهد شد،
بلکه ممکن است
همین مبارزات
جاری را هم
تضعیف کند وشیرازه
اجتماعی را از
هم بپاشاند.
فراموش نباید کرد
که تحریم شدید
اقتصادی عراق
که به نام «نفت
در برابر غذا»
مشهور شد،
لزوما به شورش
و انقلاب علیه
رژیم صدام
منجر نگشت.
دخالت نظامی
غرب نیز حتی
در دراز مدت
ممکن است به
تقویت رژیم
اسلامی بیانجامد
و این حکومت،
هارتر از
گذشته به جان
مردم بیافتد.
تهاجم نظامی
حتی می تواند
موجودیت کشور
را به خطر بیاندازد و به
درد و رنج بی
پایان مردم منجر
گردد. هرگونه
دخالت گسترده
نظامی موجب
ویرانی
زیربنای کشور
خواهد شد و
قربانیان بی
شماری از مردم
خواهد گرفت.
اکنون کمتر
کسی است که از نتایج
هولناک تحریم
اقتصادی و
جنگ، برای میلیون
ها نفر از
مردم عراق خبر
نداشته باشد.
وقتی کسی در
مورد عراق
صحبت می کند
حتما باید از
قتل عام
حدود پانصد
هزار کودک این
کشور که بر
اثر تحریم های
فلج کننده
اقتصادی جان
خود را از دست
دادند، یاد
کند و هرگز از
تکرار آن خسته
نشود. غرب بنا
به ادعایش می
خواست یک دیکتاتوروحشی
را از میان بر
دارد وتمدن و
دمکراسی در
عراق بر پا
سازد. غرب قول
داده بود که هدفش
صدام است و به
مردم شریف
عراق آسیبی
نخواهد رساند.
اما همه می
دانند و دیدند
که حرف ها و قول
هایشان دروغ
بی شرمانه ای
بیش نبود و بر
سرمردم عراق
چه آمد. تعداد
کسانی که جان
خود براثر
تحریم های
جنایت کارانه
ازدست دادند،
بیش
ازقربانیان دوبمب
اتمی بود که
آمریکا بر روی شهرهای
هیروشیما و
ناکازاکی
انداخت. پس
باید دانست که
کسانی که می
خواهند در
ضیافت مبارزه
برای آزادی،
مردم ما را
همراهی کنند و
بر ثمره
مبارزات شان
را بربایند، چگونه
براحتی می
توانند برای
مردم جهنم برپا
دارند.
با توجه به
همه خطراتی که
تحریم ها و
حمله نظامی
ممکن است برای
مردم و
کشور داشته باشد،
آیا
انتظارمحکومیت
تحریم ها و
حمله نظامی
توسط گردانندگان
«تریبونال
لندن»،،
امری زیاده
خواهانه و
نامربوط است؟
واقعیت این
است که هر کسی
در مبارزه اش
علیه رژیم ولایت
فقیه جدی است
و آینده مردم
و کشور برایش
اهمیت دارد،
باید قویأ
تحریم ها و
خطر حمله
نظامی را
محکوم کند.
عدم ایستادگی
در
برابرتحریم
ها و خطر جنگ
در عین حال
مبارزه
هدفمند و
هوشمندانه
علیه رژیم
اسلامی را
تضعیف خواهد
کرد. به گمان
من در رابطه
با محکومیت
تحریم ها و
جنگ، هیچ
محدودیتی
برای
تریبونال
وجود ندارد.
دراین میان
مسلمأ در بین
زندانیان
سیاسی و
خانواده های
جان باختگان
دهه شصت، که
بیش از همه
مورد خشم
سرکوب گرانه
حکومت قرار
گرفتند،
مانعی وجود
ندارد تا
تحریم ها و
تهاجم نظامی
رامحکوم کنند.
می ماند
گردانندگانی
که پشت صحنه
قرار دارند و
همه تلاش خود
را به کار می
گیرند تا
تریبونال
وارد چنین
مسایلی نشود.
همان طور که
قبلا گفتم، از
نظر این
گردانندگان،
وارد شدن «تریبونال
لندن»، به
چنین حوزه ای
می تواند برای
شان گران تمام
شود و به قیمت
قطع و یا کاهش
کمک های مالی
دولت های امپریالیستی
و نهاد های
سرمایه داری
به آن ها بیانجامد.
و همان طور که
خاطر نشان
کرده بودم، به
این می گویند
شرط و شروط
نانوشته.
اما
اگر مخالفت
چنین افراد و
جریاناتی
قابل فهم
باشد، مخالفت
جریان ها و
افرادی مثل
سازمان اقلیت
و راه کارگر (
کمیته مرکزی)
و افرادی مثل
آذر ماجدی که
ادعای چپ بودن
دارند، قابل
فهم نیست.
البته بعضی
ازمواضع
وحقایق تنها
با گذشت زمان
است که روشن
تر خواهد شد و
بیشترقابل فهم
خواهد بود. آن
روز دیر و یا
زود فرا خواهد
رسید.
پنجشنبه
دوازدهم
جولای ۲۰۱۲