Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰ برابر با  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۰  برابر با ۱۴ ژانويه ۲۰۱۲
بزنم به تخته، چه خوب

فصل بازستانی قدرت سیاسی و اقتصادی

از

دو هم پشت ذاتی جهانی

« سرمایه و دین»

بخش اول

بهنام چنگائی

 

تنازعات ِ حیاتی بخش پدیده ها

 

آیا ما امروز در تقاطع ِِتصادم ِِتناقضات و تنازعات ِِ حیاتی بخش پدیده ها ی پوینده و میرا قرارنداریم؟ ـ در عصر صنایع عظیم دیجیتال و دنیای مجازی براستی بزرگ، پیچیده و نویدبخش آگاهی، اطلاعات و روشنگری آسان رایانه ای ـ نیستیم؟ در دنیائی که همزمان ما شاهد رقت بار ِِخواری انسان کوچک، بی پناه و زندگی نکبت بار مادی و معنوی بخش بزرگی (میلیاردها)از بشریت محروم ِِ عقب نگهداشته شده ی تحت حاکمیت و شرایط طاقت فرسای بردگی دین و سرمایه و قوانین ارباب ـ رعیتی آنها از دیر باز نمی باشیم؟ مگرنه این انسان در سده ی 21 است؟ پس چرا همسان سده های پیشین، پیوسته به مصلحت و رونق تدابیر سود جویانه ی سرمایه و رونق ادیان، به نفع این دو، و توسط رهبری آنها پیگیر فقیر، محدود، منکوب و مظلوم در جا می زند؟ آیا گزافه آمیز است اگر گفته شود(نسل امروز)هم، در فرهنگی سنتی و ساختاری مانند نظام های پیشین دودمانی، برده داری و عشیرتی ـ فئودالی در زنجیر اراده، امیال و منافع این اقلیت ِِاربابان بی خرد، برزندگی خویش است؟ و نه انگار که او چندین نسل، در دوره های پیاپی، پرچمدار مبارزات برابری و آزادی خواهی بوده، آرمان های شریفی داشته و برای ایجاد ساختاری متمدن برای مناسباتی سالم و انسانی و بدون تبعیض و نابرابرهای مالی، جنسی، ملی، مذهبی... در عصر افشاگری و روشنگری ِِرنسانس (جدائی دین از دولت)آبدیده شده، و تجربه های خونبار ِِطبقاتی اندوخته است! و حالا: چرا در اغلب نقاط جهان، این اقلیت ناچیز(سرمایه دارودینمدار) باهم، متحدشده و مانع رشد آگاهی و آمادگی (انسان ِِکار)برای رهبری زندگی خود، که حق طبیعی اوست شده و مخالف تصمیمگیری او و دشمن حیاتی این خیل جهانی بوده و هستند؟ حتا آنها او را شایسته ی حق انتخاب، فرصت شناخت سلایق و دنیای واقعی خود و تغیردید خود بر این دنیا را از این اکثریت می گیرند؟ و (در ایران) این انسان، به نام مسلمان حتا قادر به تغیر جهان بینی و یا تطورتجربه های دینی و نظری و فرهنگی خود نیست و چرا؟ آیا او نباید در یک ظرف گسترده و با امکان آزاد دسترسی به منابع مستقیم، بتواند مستقلن به انتخاب ِِ نوعی از انواع نگرش های هنری، فرهنگی، عقیدتی، جنسی و ملی بدون هرگونه نگرانی و ترس، به خواست خود دست یازد و به مقبول حال و مناسب سلیقه فردی و جمعی اش برسد؟ و با این ابزار فرانظارتی به آرزوها و امیال آزاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خویش اعِمال اراده کند؟ و چرا نتواند، بر اساس منافع، توان عقلی و عملی همطبقه ها، همراه ها و همفکرانش بر علیه سرمایه و قطب های کهنه و مزاحم دیروز و امروز قیام کرده (بت و تابو شکنی) نکند؟ چرا تاکنون نتوانسته است صاحب اراده ی صنفی و سیاسی مستقل شده و میسر نبوده برنامه ریز شکل زندگی، محصول کار و ثروت طبقاتی خویش باشد؟ و همچنین چرا نباید توسط تشکلات صنفی و فرهنگی مستقل خود دانش و آگاهی طبقاتی و آشنائی کافی به سهم حقیقی و حقوقی خود نبرد و در پی دفع دسیسه های طمع کارانه ی بهره کشان از کار خود نباشد و موانع رهائی از انواع استبداد و فقر را  نابود نکند؟ مگر راهی جز این برای او مانده؟

 

فرصت ساختن دنیائی دیگر

 

 واما: امروز به گواه دامنه ی محرومیت، گرسنگی و فقرِ عریان 99%جهانی و بنا بر نابرابرهای جنسی و ملی و مذهبی و تفاوت های فاحش و گسترده، جنگ های ادواری جهانخواران، آلودگی محیط زیست و تغیر و تحولات دمائی زمین و خطرات نگران کننده ی زیست محیطی، غارت هستی توده ها توسط دولت های وابسته به سرمایه، ظلم روزافزون، فساد دستگاه دولت و تبعیت اش از سرمایه، ترور و جنایات و کشتارهای دولتی (اعدام به نام پاکسازی اجتماعی)، رشد درآمد مالی تجاری و غیر مصرفی و رکود تولیدات صنعتی، در صد بالای بیکاری و بی خانمانی و مهاجرت های اجباری، پولشوئی و اقتصاد کازینو و قمارخانه ای و تجارت فحشا، مبادله ی سودزای سفته و ارز و مافیای بورس و انواع قاچاق و... همه ی ما ناتوانی صرف این دستگاه بحران زده جهانی را به روشنی می بینیم و همزمان بیداری، خیزش و انقلابات مردم برعلیه امپریالیست ها و وابستگان  دور و نزدیک آنها در خاورمیانه، شمال آفریقا و آمریکای لاتین را می بینیم و همین طور در کشور خودمان شاهد مبارزه برعلیه مغزشوئی دینی، چپاول و بیداد ِِخونخواران اسلامی نیز هستیم و همچنین با توجه به مبارزات برابری خواهانه ی 99%های امروز آمریکا و اروپا و همه ی آنان میلیونی که در روسیه به مسخرگی دوباره ی (پوتین) بلند خندیدند می بینیم و در مجموع با تمکین از تلاطم و طغیان روز افزون توده های کارگر و زحمتکش در اقصا نقاط جهان! با اطمینان می شود نتیجه گرفت، چرخش زمان و زمام امور و مدیریت آن باید دگرگون شود، بشریت و سرنوشت آتی او ضرورتن باید به دستان خالی میلیاردی آنها سپرده شود و یقینن نیز تنها توسط او در سطح جهان، باید دنیائی دیگر ایجاد و قطعن دچار تحولی پایه ای، نوین و کیفی گردد.

 بشریت رودر روی نبردی آینده ساز است، نیازی به اسلحه نیست، به سبک 25 خرداد88 و بهار عرب همصدا و با اهرم اتحاد می توان و باید انقلابات کارگری ـ توده ای، را سازمان داد و راه انداخت و پیروز شد. آنهم با سیاق همبستگان و وابستگان کار و گارگر دوستان فرهیخته که  آگاه به روند تحول تاریخ و آینده سازان آن می باشند و ضرورت تامین همبستگی و یکپارچگی با آنان را در سطح جهان طالب هستند، همه ی ما برای ساختن جهانی انسانی باید دست در دست هم و برای حفظ منافع طبقاتی خود و به نام انسان آزاده، به پراکندگی، تحت هر عنوان و دلیلی پایان دهیم و در تعیین آینده ای بی دشمنی و بی فقر و بی جنگ ، با چیرگی بر سرمایه و کنار نهادن دین از نظام حکومت و آموزش، آینده را از وجود آنان پاکسازی نموده و مسلط بر آن سوارشد.

 

شناخت دشمنان

 

 تمامی شواهد عینی و ذهنی موجود جهان حکایت از آن دارند که انسان امروز بطور متوسط از مقطع آگاهی نسبی عبورکرده است ولی او هنوز به توطئه های رنگین دشمنان ذاتی اش«آگاه لازم» نیست، و آسیب پذیری او از (هر دوی) تجربه مند، ناشی از(دسیسه و وسوسه های دین و سرمایه) در زندگی روزمره اش است که همگی ریشه ی در ترس دارند.«ترس ازبی پناهی و فقر و بیماری و مرگ و نداشتن مهر خدا و کار» در اعماق بی کسی تاریخی اش بالاست. با وجود این که نمی خواهد به بندگی دینمداران و بردگی سرمایه داران گردن کج کرده و کشانده شود و به حد رضایت بخشی در بخش بزرگی از جهان به توطئه های این" دو"واقف گشته، و هوشیارانه در راه کسب وحفظ منافع طبقاتی خود را سازماندهی کرده است، با این وجود به دلیل بی پشتوانگی مادی و معنوی در بخش های دیگری از جهان به آن دو، نرمش نشان می دهد و گاهن سرشار از خوش بینی و غرور کاذب است و برپای عقل و تجربه ی تاریخ خونین خود محکم نمی ایستاده و مسببین زمینگیری اش را هنوز به خوبی، جدی و آن گونه که آنان هستند کشف نکرده و و «به روز» هریک را نمی شناسد.

و سرآخر اینکه او: شایسته می بود در سراسر گیتی از مرزهای سرخ آگاهی فراتر رفته، نیاز به همبستگی و سازماندهی مستقل طبقاتی را لمس و حل می کرده  باشد و با هوشیاری تمام، گول نخورد و در دام مستترهردو طرف هم پشت تاریخی (دکانداردین و سرمایه دارمفتخوار)نیافتد و بیش از این اسیر نماند و در برابرشان با غرور ِاتحاد و مبارزه ای سازش ناپذیر، ایستاده و برزمد و یا لااقل اهداف اش را از آنان جداکرده و در بخش عمده ای از کشورهای پیشرفته صنعتی می بایست تاکنون سرنوشت خود را تغیر داده باشد. آیا او امروز به ایجاد این مرز دشمنی صریح رسیده است؟ و همآهنگ با آن آیا می تواند پرچم سرخ نبرد بحق طبقاتی اش را بر علیه هردوی این انگل صفت های( تبه کار) برافرازد و یا هرچه بلند تر و جهانی تر از پیشینیان اش آنرا برافراشته تر نگهدارد؟ البته این جای بحث دارد.

 

دام دین و کباب شدگی

 

 برگردیم به ایران و مناطق نزدیک و دور استبدادزده ی مسلمان! با وجود همه ی پیشرفت های متنوع، خیل بزرگی از این بشریت، درکشورهای عقب مانده بویژه مسلمان تابعیت کورکورانه از رهبران مذهبی دارند، اینان هنوز فرصت شناخت ابتدائی حق و توان طبیعی خود را نیافته، امکان درک و فهم منطقی از دنیای درون و بیرون از ذهن محدود و مخدوش خویش را در حد لزوم نداشته و به تبع آن به علل ناتوانائی های مادی و معنوی خود، تاکنون بیدار، بینا و دانا نگشته اند و حتا محنت آگین تر و بیش از پیش آسیب پذیرتر گشته و از قرائن موجود فعلی، در خاورمیانه و شمال آفریقای گرسنه و بیدادزده، پس از آن همه انقلابات و خیزش های بزرگ توده ای درسال گذشته که جهانیان را به ستایش واداشت، دست به نقد، عمدتن در دام های مخفی ریای روحانیت و تحمیق دین و ابزار مدیای دنیامداران کاخ نشین (داخلی و جهانی) فعلن در تله ی آنها دست و پا می زند، و بخشی از آنان شدیدن گیجی گرفته و دوباره اسیرشده اند. تناقضی آشکار و شرم آور برای پاسداران نادانی و حماقت، در سراسر گیتی که از قِبل این مردم ساده لوح،(طالبان ها، القاعده ها و خمینی و خامنه ای هاواخوان المسلمین هاونصرالله ها و حزب الله هاوتندروهای یهودی) را تولید و توسط چنین حیله هائی، قرن ها بر کول آنان و اجدادشان سوار شده ، حکومت رانده و محصول تلاش همگی آنها را در طی اعصار برداشت و به نام خود انباشت کرده اند.

آری: بخشی از این انسان ساده لوح هنوز هم از عوارض مصائب تاریخ خدایان آسمان و زمین و مزاحمت قوانین آنها آگاه نیست و به تبعیت های منسوخ بربریت خود واقف نبوده و هنوز هم در بن بست های ذهنی اعصارجادو و جنبل، متوقف است. زیرا که او به دلیل ناتوانی مادی خود، از دست ترس های متنوع و حتا ابتدائی مانند (نان و مسکن) هنوزرهائی نیافته است، هم اکنون نیز می بینیم که در اغلب کشورها، همچون دیر باز، آئین های نگشوده ی پریشان، پنداشت های ماورای دریافت شعور و سنت هائی خرافی و ارتجاعی در روان، جان و اندیشه ی بی پناهان و فقرا بیشترین حضور و نفوذ را داشته و دارد و هنوز هم کم و بیش این روش های دیرین گذشته که اغلب آنها ریشه در آداب، قواعد و رسوم ملی و مخصوصن مذهبی دارند، در برخی مناطق مذهبی بیداد کرده ویا با جان سختی و برجا مانده اند.

 

فجایع ِدیارِ و دربار اسلامی ـ آسمانی ما

 

 و در دیار آسمانی کنونی ما اما، به ویژه با دقت به سابقه هزاروچهارصدساله ی  حضور پر دامنه ی (شیعه)، در نهتوی فرهنگ اجتماعی ـ سیاسی ما و تاثیر مخربش در این دوران بلند و همچنین استعداد پذیرش او در متن و بطن زندگی گذشته و حال مردم ما، این طیف تندرو خودبین توانسته است در این فاصله، با حمایت از دیکتاتورها و بده و بستان های تاریخی به کسب  اعتبار بی انتها و به تبع آن ثروت و در نتیجه صاحب سرمایه های کلان و ابزار تبلیغاتی آسان و رسمی شود. او همیشه امکان سازماندهی و ترویج آزاد عقاید سیاسی مرتجع اش را در مساجد، تکایا و هیئت های رنگین مذهبی داشته و عملن نیز تنها محوریت مذهبی ای بوده که به دین رسمی کشور ارتقا داده شده است.

 در کوران بی آبروئی دستگاه فاسد سلطنت پهلوی و پیدائی فرصت هجوم بر تمامیت کشور، گوئی برای روحانیت و دعاوی الهی آنها، خدا، دروازه ی رحمت آسمان را که همین ایران خودمان باشد برای شان باز کرد تا آنان با این امداد غیبی به سادگی و دلبخواه سکان(تسخیر قدرت سیاسی وتثبیت مستقل بساط کپک زده شان در 57، را بنام حکومت اسلامی) آغاز کنند و عمامه را با تاج عوض کرده و ولی فقیه را بجای شاه بر اریکه قدرت مطلق بنشانند، و همین هم شد. اینان و فرهنگ وحشی و تمامیتخواه شان بسان  بلایای روانگردان، برهستی مردم مستولی شدند و در زمان کوتاهی به همه ی خواسته های غیرممکن و اعِمال آنها در اعماق ناخودآگاه توده ها راه برده و دست یافتند و بساط رمالی و مکاری خود را به صورت (قانونی الهی)در هر کوی و برزن پهن کردند.

 بعد از آن بود که کشور در طلسمی مخوف و پوشیده قرارگرفت، ترساندن و ترسیدن جاری و بیش از پیش همه گیر و تعمیق شد. ترس از تظاهرنکردن به تدین، ترس از کیفر بی اعتقادی به خدا و باور نداشتن به نیرو و حمایت غیب، تبلیغ وجود و حضور انفس، جن و پری و تاکید بر حضور سربازان امام زمان در همه جا، جهت کنترل روانی مردم و ترویج معصیت نسبت به زیر سئوال بردن اعمه و اولیا مذهبی و افکار الجادی و پرسشگری، گسترش هر چه بیشتر بیمارهای روانی مانند باوربه"سرنوشت و اجل" "چشم زخم"،"زدن به تخته جهت شکستن طلسم "دعاهای رفع بلا و حسادت، دعای ازدواج ایده آل، دعای خوشبختی و نجات از مرض، شانس، سروتمندی، رواج ُتنی به سوگند های ریاکارانه ی به خدا و نقی و تقی، ُنقل و نبات جملات همگانی: بنام خدا، انشاالله و ماشاالله، اگر خدا بخواهد، رضایم رضای او، خواست خداست، فقط خدا می داند، توکل به خدا وبه یاری خدا وترهاتی از این دست که برای انسان عامی... و یا: "نفس و یا و چشم شوم داشتن و زدن و خوردن" و "ایمان به مشیت ازلی و ابدی"، "تبلیغ تقدیرگرائی" شیوع بیماری آهن بوسی یا ضریح لیسی قبورامامان"باور به معجزه و چاه جمکران و افسانه های آن"،بودن خمینی در ماه"، انتظاریون و داستان آمدن امام زمان" وجود و کشف پیاپی قبور امامزاده ها در ایران با دامنه ای بیشتر از همه کشورهای مسلمان جهان، و بخصوص در کشورهای عرب مسلمان!

 

تباهی و ترور شعور

 

همه ی این تباهی و نابسامانی موجود امروز ایران، زمانی شکل واقعی به خود گرفت، که همه ی آنها (سرمایه و دین)  در داخل و خارج تبانی کرده و با هم متحدشدند و در متن و بطن فرهنگ شاهنشاهی که مبتنی بر تک نگاهی و یک خدائی بود، ولایت مطلق فقیه زمینه و امکان ترویج داشت و یافت، به سرعت با هم تلفیق شدند و با آمدن دین دولتی، که حامی سرمایه بود، اسلام به مراتب تقویت یافته، و اصول اش قبل از همه به قانون، روش و اسلوبی دولتی متسری شد و طبعن رونق سازمانی و پشتوانه رسمی آموزشی گرفت و تحت تاثرات برنامه های سیستماتیک، تبلیغ وتربیت نظام (شیعه)، آن چنان ریشه ی دولتی یافته است که جز ریشه کنی آن، چاره ای ندارد. که موضوع این مقاله نیست. اما نتایج اسلامی کردن حکومت موجب بسیاری اختلال در توازن شکلگیری سالم تربیتی و آموزش مدرن ساختاری و آداب فرهنگ امروزی گشته و دلیل پایه ای تاثیر بر دلریشی و روانپریشی توده ای، فساد، بیماری های ساختاری: اعتیاد، فحشا، قتل و جنایت، سرقت و گسترش ناامنی و فقرو بیکاری و طلاق و فراردختران جوان و...به تبع آنها، کمترین دلایل بقای و انگیزه ی اصلی سرنگونی رژیم فاسد ولائی  بوده و گشته و باید قدرت سیاسی و اقتصادی از او ستانده شود.

این ناخوانائی های عملن پست، چشمگیر و مخرب فرهنگ اسلامی و عوارض خیره کننده و چرائی آن بی گمان برای تک تک ما پاسخ برانگیزاست و البته ـ ابعاد و پهنای آن در اعماق جامعه، بسیارگسترده، تلخ ودردآورتر شده است!؟ ـ و تازه نفوذ پوشیده و ریشه ای پپان دیده نمی شود و این تنها نماد صوری این بیمارهای روانی اسلام ست، که (عدم اعتماد بنفس) اغلب مردمان را دیری مچل نادانی این سنت خودرای وخشونت زا کرده است، و البته نیز نباید فراموش شود ـ که ضایعات این دستگاه فردی نبوده و هرگز تصادفی و هر از گاهی نیستند، بلکه آنها اصولن مولفه های پایه ای و مقوله های تاریخی این دین و دیگر ادیان می باشند، و به عنوان یک ساختار فرهنگی عقب مانده ی اجتماعی، از دیر باز برجوامع و حکومت های متعدد یاری داده و گرفته و قرن ها همصدا با مستبدین داخلی و خارجی و همین طور در ایران و در کنار شاهان حکم رانده و در ناخودآگاه توده ها جا یافته و مانده و ریشه دوانده و شیره ی شعور مردم را مکیده است.

 آیا نیروی کار جهان امروز، و به ویژه ایران و کشورهای مسلمان، در شرایط و فرصت مناسب برای بازستانی قدرت سیاسی و افتصادی خود از این سرمایه و هم پشت تاریخی اش دین نیست؟ قطعن هست! باید دکان ریا، غارت و پر از جنایات و فساد ِاستبداد حکومت دینی و سرمایه را بسته و تخته کرد. تردیدی وجود نداشته و ندارد که آزادی وجدان حق مسلم هرجامعه آزاد و زنده است و همه ی افراد در داشتن و نداشتن مذهب و مسلک برابری حقوقی دارند.

بخش اول

 ادادمه دارد!

 

بهنام چنگائی ـ 23 دیماه 1390     

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©